eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.7هزار دنبال‌کننده
252 عکس
157 ویدیو
36 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. انتهای صفِ گذرنامه ایستاده به فکر این هستم کار و بارم اگر که جور شود زائرِ روز اربعين هستم گرچه خیلی شلوغ اما خُب این شلوغی به عشق می اَرزد در دلم شورشی شده بر پا پُشتَم از شوق وَصْل می لرزد من نه تنها، در اين مكان هستند كودک و نوجوان و پیر حتی.. هر کدام از عشیره ای هستند تُرک و کُرد و لُر و بلوچ اینجا می نِشینم که نوبتم بشود با خودم گویم اصلاً ای آقا گر گذرنامه هم نشد ممکن.. کارت ملی که هست، شُکر خدا باید امسال زائرت بشوم کرده مادر دعا میانِ نماز گفته میخواهد از رقيّه تو تا بیایم به کربلای تو باز مثل اینکه رسیده نوبت من می رَوَم تا به کارها بِرسم همه اینها بِخاطر حرم است نَکند من به کربلا نَرسم با اُميد آمدم در اين دفتر نا اُميدم نَكن مرا آقا وعده‌مان روز ٢٠ ماهِ صفر می‌رسم از نجف به کرببلا اللهم ارزقنا زیارت الحسین فی یوم الاربعین... .
. زبان حال حضرت زینب(س)- اربعین چهل منزل سرت بر نیزه ها بود چهل منزل دلم غرق بلا بود چهل منزل تو را آزار دادند چهل منزل به جان ما فِتادند چهل منزل تو بودی قاری من چهل منزل به ما دشنام گفتن چهل منزل نگهبانم تو بودی چهل منزل شکستم از کبودی چهل منزل دو چشمت اشک بارید چهل منزل گل یاس تو خشکید چهل منزل عدو بر تو محک زد چهل منزل مرا دشمن کتک زد به کوفه بر تو سنگ از بام خورده زِ رأس خون تو قلبم فِشرده به شام از نی به تشت آمد سر تو به ویران مُرد زین غم دختر تو .
. دوریم ز راه یا اباعبدالله اینگونه مخواه یا اباعبدالله گفتند که آه در غمت تسبیح است از داغ تو آه یا اباعبدالله نفس المهموم لحزننا تسبیح .
. السلام علیک یا اباعبدالله ای نام تو در تمامی دل ها عشق این کرببلا چه بوده ؛ یک صحرا عشق تفسیر مسیر کربلا تا شام است : یک زینب و یک حسین و یک دنیا عشق ✍ .
. زینـبت از کـوفه و شـام بـلا برگشـته است با قدی خم گشته ازجـور وجفـا برگشته است زین کبودی ها بود معلوم که زینب خواهرت از جدل با لشکری از لاتها برگشته است گر که برخیزی ببینی خواهرت از این سفر دلشکسته مو پریشان با عصا بر گشته است خواهرت شرم از گل روی تو دارد ای حسین گر به پرسی دختر کوچک ما ،برگشته است ؟ حال هرکس را بپرسی خواهرت دارد جواب لیکن او بی دخترت با غصه ها برگشته است آمده جانم به لب در این چهل روز ای حسین رفتی و رفته ز من ای جان من نور دوعین به قلم : .
. من منتظر هستم که باشم‌بیشتر با تو من منتظر هستم عزیزم پس خبر با تو هرکس که دارد ادعای عشق میفهمد طعم محبت را نمیفهمد مگر با تو از هر نظر دنیای بی تو آتش است آتش اما بهشتی میشوم از هر نظر با تو با اینکه دورم از حرم اما خدارا شکر سر کرده ام در روضه شب را تا سحر با تو حرف دل جامانده ها از اشک ها پیداست اینجا تکلم میکند هر چشم تر با تو آری هزاران بار می ارزد به آسایش هرکس که شد یک لحظه حتی در به در با تو من طبق عادت کوله بار خویش را بستم از این به بعد ماجرای این سفر با تو .
. تعجیل فرج شده است ورد لب ما در جاده ی سر سبز طریق العلما مـاییم و زمینه سازی فصل ظهور با حرکت مشایه ی تا کرب و بلا .
. بیابانی که خون بر قلب زینب شد همینجا بود همانجا که تن تو نامرتب شد همینجا بود تنت پامال سم چند مرکب شد همینجا بود اسیر مردمان نامؤدب شد همینجا بود همینجا بود افتادی و من هم با تو افتادم تو در گودال جان دادی و من صدبار جان دادم صدایت قطع شد بین حرم واویلتاه افتاد نگاهت قطع شد از ما به سمت ما نگاه افتاد سرت را میبرید و سمت ما لشکر به راه افتاد سرت با شمر بیرون رفت تن در قتلگاه افتاد تنور و دامن شمر و درخت و بر سنان رفتی مگر خواهر نداری روی دست این و آن رفتی به دنبال سرت غم بی قرین خوردم چهل منزل چه طعنه ها که از شمر لعین خوردم چهل منزل به پایت سنگها از آن و این خوردم چهل منزل تو از نیزه زمین خوردی زمین خوردم چهل منزل چهل منزل به هر سنگی که خوردی سنگ هی خوردم سرت را که بغل کردم ببوسم کعب نی خوردم الا یا ایهاالساقی ادرکاسا و ناولها شترها بی جهاز آمد فراوان گشت مشکلها بگویم دختران رفتند بی محرم به محملها چه ها بر ما گذشت آه ای برادر بین محفلها عزیزم روضه ها باز است دل را آب و آتش کرد فقط سربسته میگویم سکینه چند جا غش کرد تو را از من گرفتند و عزا کردند عیدم را بگویم چه کشیده ها که خوردم چه کشیدم را نمیدیدند اگر نامحرمان شمع چکیده‌م را نشان میدادمت یک لاخه از موی سفیدم را جوانی هام قربان سر تو که مقدس بود همان بزم شراب شام بهر پیری ام بس بود ۱۴۰۳ .
. به شوق وصل شما راهی بیابانم چه می شود سفر اربعین نمی دانم!! تمام راه نجف تا به کربلا با خویش حدیث وصل تو را هر عمود می خوانم نسیم صبح مشایه لطافتی دارد دعای عهدِ دم صبح و چشم گریانم دلم گرفته بهانه کجاست خیمهٔ تو شود شبی که نمایی به خیمه مهمانم گرفته خواب ز چشمم خیال دیدن تو قسم به موی پریشان تو پریشانم دوباره سورهٔ یوسف دوباره آیهٔ وصل چه عاشقانه شده آیه های قرآنم قسم به زینب و پیراهن ِ در آغوشش گرفته داغ جدایی تو گریبانم زبان گرفته عقیله به گیسوان سپید دلم هوای تو را کرده ای حسین جانم تمام راه ، فقط روضه عطش خواندم بیاد تشنگی ات ای ذبیح عطشانم زچنگ گرگ لباس تو پس گرفتم من حسین غیرتی ام ای شهید عریانم کنار پیکر عریان خجالتم دادند نبود چادرم آنجا تورا بپوشانم به رغم اینهمه قرآن که روی نی خواندی چرا قبول نکردند من مسلمانم امانتی تو را جا گذاشتم در شام بیاد دفن رقیه هنوز حیرانم بدون غسل و کفن بین چادری خاکی تنش به خاک سپردم به دست لرزانم ✍ .
. السلام علیکِ یا شريكةَ الحسين تو ذکر خدا علی الدوامی زینب زهرا و علی ، نبی ؟ کدامی زینب گشتی سپر جان امام معصوم تو حافظ جان نه امامی زینب ✍ .
. اگر چه چند خشکیده نهال از گلشن آوردم ولی از شام غم سوغات صبح روشن آوردم حسین جان نیمه جانی دارم و آن هم به صد زحمت به سوی تربت پاکت به صد جان کندن آوردم خمیدم در غمت اما ، علی گونه حسین جانم به غارت رفته ها را در مقام یک زن آوردم چهل منزل حماسه در چهل منزل غم و غربت چهل منزل سرافرازی برای تو من آوردم اگر چه تشنه ای برخیز و بنگر ای برادر جان ز چشمم چشمه ای سوی تو دامن دامن آوردم اگر انگشتر و انگشت تو اینجا به غارت رفت گرفتم خاتم و گهواره را با شیون آوردم نرفت از خاطرم عریان به روی خاک افتادی سری بردار که از بهر تنت پیراهن آوردم ✍ .
. فرش سیاه جاده نقش ردِّپا داشت آئینه ی روحی ترک خورده جلا داشت این خاک،خاک پاک،عطری آشنا داشت انگار بوی تربت مُهر مرا داشت راه نجف تا کربلا آغاز می شد بال کبوترها یکایک باز می شد چشمان دنیا محو این پرواز می شد این کوچ یک مقصد به نام:"کربلا" داشت حسِّ خوشی دارد پیاده راه رفتن مانند سربازِ سپاهِ شاه رفتن شب از مسیر آسمان تا ماه رفتن شب..،جاده..،خیلی عابر سر به هوا داشت این عشق،مجنون را به لیلا می رساند شاه و گدا را پای سفره می نشاند آهندلی را تا حریمش می کشاند انگار که شش گوشه‌اش آهنرُبا داشت موکب به موکب ناله ی جانکاه خوب است با سینه زن‌هایش شَوی همراه..،خوب است آن‌قَدر طعم روضه ، بین راه ، خوب است زائر همیشه قَدر آهی،اشتها داشت هر موکبی که پابرهنه می رسیدم بانگ هَلابیکُم هَلابیکُم شنیدم طعم خوش چای عراقی را چشیدم آن استکان هایی که طعم باده را داشت ما آیه های روشن فتح المبینیم فرزند خاکی امیرالمومنینیم ما سینه زن های یل ام البنینیم آن کوه که هر صخره را بر سجده وا داشت بی دغدغه..،بی دردسر..،ساده..،همیشه با گریه کارم راه افتاده همیشه زهرا هر آنچه خواستم داده همیشه مادر هوای کودکش را هر کجا داشت موکب به موکب با برادر های دینی با همسفرهای شریف اربعینی تا صبح گرم گفتگو و شب نشینی الحقُّ وَ الاِنصاف هر لحظه صفا داشت اینجا کسی جز اشک دارایی ندارد نام و نشان ها نیز کارایی ندارد در عشقبازی مُدَّعی جایی ندارد در راه می مانَد..،کسی که ادعا داشت شب‌گریه ها بغض‌گلو را حفظ می کرد با یار حال گفتگو را حفظ می کرد این آبله ها آبرو را حفظ می کرد هرسربلندی در کف پا ، زخم ها داشت یاد رقیه راهِ ناهموار رفتم در نیمه‌شب..،با زخم پا..،دشوار رفتم با رخت پاره در دل انظار رفتم امّا مگر این راه چشمی بی حیا داشت!؟ این‌ روزها از درد می بارم دوباره از هجر تو گریه شده کارم دوباره قصد گریز روضه را دارم دوباره می گویم از ذبحی که خیلی ماجرا داشت با قامتی خم خانمی از حال می رفت تا سمت جسمی درهم و پامال می رفت آن روضه خوانی که تهِ گودال می رفت روی سر خود چادر خیرالنسا داشت اهل قُریٰ بال و پرش را جمع کردند با چه مشقَّت پیکرش را جمع کردند انگشت بی انگشترش را جمع کردند شکرخدا که روستاشان بوریا داشت ✍ .
. السلام علیکِ یا شريكةَ الحسين تفسیر حسین و معنی دین زینب احیاگر کربلا و آئین زینب   روشنگر روح نهضت عاشورا آغازگر جهاد تبیین زینب ✍ .
. . پیگیر ماست روز قیامت محبتش نوری که می‌شوند همه محو شوکتش با سنگ دل نخورْد محک گوهر حسین آنجا عیان شود به همه قدر و قیمتش تا به ابد زیارت او را طلب کند  هر کس که کام او بشود وا به تربتش مست است و هیچکس نکند شک به مستی اش بر هر کسی رسیده نسیمی ز رایتش جنت مبارک همه خوبان بهشت ما دیدار اوست دیدنِ قامتْ قیامتش غلمان و حور هر چه که باشد چه فایده وقتی نشسته است دلم پای صحبتش خسران زده است هر که توسل نکرده است پاسخ نداده است به او و به بیعتش شبهای جمعه هست خدا زائر حسین هستیم زائران خدا با زیارتش شبهای جمعه زخم تنش خوب می‌شود شبهای جمعه فاطمه آید عیادتش پیگیر روضه های حسینیم روز و شب پیگیر ماست روز قیامت محبتش
. باز یک جمعه ی ماه صفر است شیعه از صاحب خود بی خبر است اشک در چشم همه حلقه زده سالها شیعه نگاهش به در است کی خبر می رسد از عرش خدا آخرین جمعه ی هجر پدر است چه کسی ضجّه زند وقت دعا در بیابان پدرم دربه در است ساکن کوه و بیابان شده او چون که جانش همه دم در خطر است او طرید است و شرید است و فرید در همه عمر ِخودش خون جگر است مانده او منتظر روز ظهور روضه خوان در همه شام وسحر است تا به کی صبح و مساء هستی ما وسط روضه ی خود محتضر است یک به یک منتظرین کم شده اند آتش فتنه چنین شعله ور است ای خدا رحم به حالم بنما ماندنم بین سپاهش، هنر است ای خدا رفته قرار از دل ما چاره ی ما فرج منتَظَر است ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. برگشتم ازسفر گل درخون طپيده ام اي سرو سرفراز ببين قدخميده ام وقتي دلم به خون جگر موج ميزند گوئي كه من به جاي تودرخون طپيده ام بابوسه برگلوي تورفتم زكربلا باشوق بوسه اي به مزارت رسيده ام شمعم كه ازشرارغمت آب گشته ام گرقطره قطره برروي خاكت چكيده ام ازكربلا به كوفه وازكوفه تابه شام تنها به شوق ديدن رويت دويده ام اززخم تازيانه ندارم شكايتي زخم زبان زكوفي وشامي شنيده ام ازجذبه نگاه توازروي نيزه بود باخطبه ام حماسه اگرآفريده ام داغ رقيه تودرآن شام غم نهاد يك داغ ديگري به دل داغديده ام باكلو له بار غم بسويت آمدم ولي هرگز خلل نديدو نبيند عقيده ام اين چامه اي كه گفت«وفابي»زقول من تنها اشاره اي بود از آن چه ديده ام ✍ .
خواهر بی برادر با سر رسیده ام ، تن بی سر، حسین من پرپر شدم ، شکوفه ی پرپر، حسین من خاکم به سر که بی تو نفس می کشم هنوز ریزم غبار قبر تو بر سر ، حسین من مانند لحظه ای که به جسمت فتاده است افتاده روی فبر تو خواهر ، حسین من می خواهم از خدا که به قربانتان شود این نیمه جان مانده به پیکر ، حسین من فریاد می زنم زفراقت ، مرا ببخش خوابیده روی سینه ات اصغر ، حسین من زینب فدای این ادب اکبرت شود افتاده روی پای تو اکبر ، حسین من با گریه ی سکینه و با ناله ی رباب برپا شده مصیبت و محشر، حسین من جای رقیه کاش فدای تو می شدم آن شب که سر زدی تو به دختر ، حسین من با شعله ای زخطبه ی آتشفشانی ام آتش زدم به جان ستمگر ، حسین من با تو من از مدینه سفر کرده ام،روم بی تو کجا به شهر پیمبر ، حسین من با ناله می نوشت «وفایی» زحالتِ این خواهر بدون برادر ، حسین من
. پیروزی قیام بعد از تو بهر ما همه ساز سفر زدند فریاد الرحیل به کوه و کمر زدند بستند دست کودک و زن را به ریسمان آتش به جان و قلب و دل شعله ور زدند رحمی به کودکان تو هرگز نکرده اند با ضرب تازیانه به آنان تشر زدند رجاله های کوفه اسیران خویش را گاهی به تازیانه و گاهی سپر زدند آیا خبر رساند صبا بر سرت به نی کز پشت سر به نیزه مرا بی خبر زدند؟ سرتاسر وجود همه لطمه خورده است گاهی به چهره گاه به دست و کمر زدند خواندم وان یکاد برایت ولی حسین این کوفیان شوم، سرت را نظر زدند خون می گریست بهر مصیبات اهل بیت سنگی که برسر همه در هر گذر زدند آن لحظه ای که چوب ، عدو برلب تو زد خنجر به قلب زینب خونین جگر زدند داغ رقیه را به دل ما گذاشتند آتش به بال کودک بی بال وپر زدند حالا رسیده ام به همان جا که دشمنان شمیشر برپسر مقابل چشم پدر زدند این غم کجا برم که در آغوش یک پدر تیر سه شعبه را به گلوی پسر زدند وقتی زدند آتش کینه به خیمه ها یادآور مدینه شد آتش به در زدند آن قدر تکه تکه شدی که به جسم تو گویی به جای نیزه وخنجر، تبر زدند پیروز این قیام ،قیام حسینی است در پیش زینبت ز چه دم از ظفر زدند؟ آتش گرفت جان «وفایی» که اهل بیت در اربعین زمین و زمان را شرر زدند ✍ .
. السلام علیک یا اباعبدالله عشق تو به فطرت و سرشت است حسین زیبایی و اوج سرنوشت است حسین از کرببلا به سوی جنت نروم وقتی که ضریح تو بهشت است حسین ✍ .
. مثل هلال بود که نوری شکسته داشت آن خواهری که قلب صبوری شکسته داشت کوه غیور بود و غروری شکسته داشت آیینه کاروان بلوری شکسته داشت آری بلورهای ترک خورده آمدند آن نازدانه های کتک خورده آمدند زینب که رعدوبرق ، که طوفان ، که موج بود زینب که فرد بود ، که زهرای زوج بود در چادرش سپاه حیا فوج فوج بود در عرش ِ خطبه‌هاش شجاعت در اوج بود روز چهلّم آمد و افتاد روی خاک افتاد و عرض کرد أخی أُختک فداک افتاد و زخم را به دل بیقرار زد فریاد کرد و ضجه کشید و هوار زد هی خاک مشت کرد و به رویش غبار زد حتی ز پیش روش ملک را کنار زد یک دفعه رود ناله‌ی او از خروش رفت زنها کمک کنید که زینب ز هوش رفت آمد به هوش و ناله ای از نای دل کشید با گریه خاک کربوبلا را به گل کشید از هرم آفتاب خودش را به ظل کشید خود را به سمت قبر برادر خجل کشید پس با زبانحال غم آن خواهر نجیب رو بر حسین کرد که یا ایهاالغریب روزی که از کناره‌ی گودال قتلگات راهی شام و کوفه شدم با مخدرات گفتم سوی مدینه که ای صاحب حیات هذا مرمل بدما هذه بنات با آن بنات آمدم از های‌و هوی شام ای صید سر بریده‌ی در خاک و خون سلام از زیر بامهای پر از سنگ آمدیم با گونه‌ی پر از اثر چنگ آمدیم از کوچه‌های پر گذر تنگ آمدیم از شام و کوفه آه نه از جنگ آمدیم پا شو سپاه گریه‌ی خود را نظاره کن در گوش دختران حرم گوشواره کن ما حاجیان محرم در شام بوده ایم در پای نیزه‌ی تو در احرام بوده ایم گر سنگ خوردگان ز سر بام بوده ایم با یک نظر به نیزه ات آرام بوده ایم آرامش مرا سر نیزه به هم زدند آن سنگها که بر روی ماهت قدم‌زدند ای تربتت شفا که به خاک آرمیده ای ما را در این سفر ز سر نیزه دیده ای هر جا ز دختران ابتایی شنیده ای شمر و سنان زدند بر آنها کشیده ای دیدی چه‌ با مشقت و آزار رفته ایم کت بسته بین کوچه و بازار رفته ایم من گریه ها برای تو کردم در این طواف من زخم ها به عشق تو خوردم در این مصاف از آن هزار و نهصد و پنجاه تا شکاف میخورد تیغ بر تو و بر زینبت غلاف میپرسی ام چطور ، کجا یا که کی زدند ای خیزران چشیده مرا کعبه نی زدند از دخترت نپرس برادر که وای وای یک ماه گریه کرد برای تو های های خواباندمش شبی به روی پا به لای لای دست نوازشم به مویش خورد گفت آی با سنگ‌ آتشین به سرش تیر میزدند طفل گرسنه را به دل سیر میزدند ✍ .
. مانده ام با غم بیرون ز حسابم چکنم مانده ام با دل ویران و خرابم چکنم اربعین من و تو هردو همین امروز است بسته شد بعد تو چشمان پرآبم چکنم یار برگشته من، من ز سفر برگشتم اشک طفلان تو شد عطر و گلابم چکنم قبر تو کعبه و من با سر زانو به طواف بهر اعمال نمانده تب و تابم چکنم از تو ای یوسف من پیرهنی دارم و بس برده پیراهنت آرامش و خوابم چکنم می دهد پیرهنت بوی سم اسب هنوز می دهد جای سم اسب عذابم چکنم غیرت اللَّه من از بزم شراب آمده ام وای برگشته من از بزم شرابم چکنم در تمام سفر هرجا که صدایت کردم شمر می داد بجای تو جوابم چکنم خولی و زجر گرفتند رکاب زینب می کند تا به ابد گریه رکابم چکنم با که گویم که رباب همسفر حرمله بود همه شب تا به سحر فکر ربابم چکنم به عزیزان تو دائم صدقه می دادند خارجی زاده همه کرده خطابم چکنم همه هستند ولی جای رقیه خالی است گر بپرسی تو ز من کو در نابم چکنم دخترت گوشه ویرانه نمی دید مرا مانده بودم به سوی او نشتابم چکنم سر بازار به زینب چقدر خندیدند بخدا خنده اشان کرده کبابم چکنم حاج ✍ .
. بدون چون و بدون چرا نمی‌ماندند شبیه رود، شبیه صبا، نمی‌ماندند چه کربلاست که عالم به‌هوش می‌آید پس از شنیدن چاووش‌ها نمی‌ماندند به التماس، به خواهش، به هر چه که می‌شد خلاصه قافله می‌رفت، جا نمی‌ماندند چقدر با سر زانو به کربلا رفتند از اشتیاق حرم روى پا نمی‌ماندند فروختند النگوى نوعروسان را قدیم معطل این چیزها نمی‌ماندند شب زیارتى اربعین، دهاتى‌ها به احترام تو در روستا نمی‌ماندند فقط دو مرتبه باید به کربلا بروى بدین طریق بفهمى چرا نمی‌ماندند خدا نبود اگر این «حسین، حسین» نبود و بندگان خدا، با خدا نمی‌ماندند ✍ .
من باغبان باغ به آتش کشیده‌ام کاینک به باغ سوخته خود رسیده‌ام تفسیر آیه‌هاى کبیر شهادتم تصویر لاله‌هاى به خون در طپیده‌ام من زینبم؛ کفیل اسیران دشت خون من زینبم که رنج اسارت کشیده‌ام اى سرپرست قافلۀ عشق! اى حسین! برخیز؛ اى شهیدِ به خاک آرمیده‌ام! رفتم به شام و آمده‌ام؛ وندر این سفر در هر کجا حماسۀ نور آفریده‌ام برخیز و حال قافلۀ خویش را بپرس تا گویمت که بى‌تو چه کردم، چه دیده‌ام حسّ وظیفه زنده نگه داشته مرا ورنه هزار بار دل از جان بریده‌ام با آنکه در زیارت قبرت به اربعین چندین فضیلت از لب جدّم شنیده‌ام، هرگز گمان دیدن قبرت نداشتم دیدم کنون و کاش نمی‌دید دیده‌ام! دیدم نوشته قبر حسین است این مزار شستم چو خاک قبر تو با اشک دیده‌ام «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» 📚 گلهای اشک .
. ********** هنگام سر دادن ، سرش گرمِ مناجات است شاهی که خونش مایه ی فخر و مباهات است افتاد  در گودال  امّا  رفت  بالاتر  چشم  همه  افلاک  از معراجِ او مات است قربانِ آن حاجی که جای موی سر ، سر داد این قتلگاه غرقِ خون بر او چو میقات است خون جامه ی احرام شد ، به به چه احرامی شد آیه نازل : " اِرجعی " وقتِ ملاقات است در خون شناور گشت و یک غسل شهادت کرد غسلی که ترتیبی ندارد ، بی موالات است وقتی سه ساعت وقت برده کشتنش یعنی کُندیِ  خنجر  با  بریدن  در منافات است خنجر مودّب شد ، دمی گریانِ زینب شد شد  آبدار  اما  هنوز  اهلِ  مراعات است از تیغ انکار و دریغ از قاتلش اصرار سر را برید آخر به زحمت ، بس که بد ذات است هر کس به مقتل رفت با دستان پُر برگشت اربابِ  ما  در  هر مکانی بابِ حاجات است خیرالبشر  خیرِ بشر را از خدا می خواست دیدند در گودال هم مشغولِ خیرات است سر داد با عزت که بر نیزه سرش بالاست این سربلندی  حاصلِ فریادِ هیهات است کشتند او را  تا شود دنیایشان آباد غافل از اینکه این جهان دارِ مکافات است ✍ .
. السلام علیک یا اباعبدالله مستی عالم ز جام کربلاست عاشقی روح پیام کربلاست مانده عاشورا اگر که جاودان اربعین راز دوام کربلاست ✍ .