.
#کاروان_اسرا
#ترکیب_بند #اسارت
میآیم از رهی که خطرها در او گم است
از هفتمنزلی که سفرها در او گم است
از لابهلای آتش و خون جمع کردهام
اوراق مقتلی که خبرها در او گم است
دردی کشیدهام که دلم داغدار اوست
داغی چشیدهام که جگرها در او گم است
با تشنگان چشمۀ اَحلی مِن العسل
نوشم ز شربتی که شکرها در او گم است
این سرخی غروب که همرنگ آتش است
توفان کربلاست که سرها در او گم است
یاقوت و دُرّ صیرفیان را رها کنید
اشک است جوهری که گهرها در او گم است
هفتاد و دو ستاره غریبانه سوختند
این است آن شبی که سحرها در او گم است
باران نیزه بود و سر شهسوارها
جز تشنگی نکرد علاج خمارها
::
جوشید خونم از دل و شد دیده باز، تر
نشنید کس مصیبت از این جانگدازتر
صبحی دمید از شب عاصی سیاهتر
وز پی شبی ز روز قیامت درازتر
بر نیزهها تلاوت خورشید، دیدنیست
قرآن کسی شنیده از این دلنوازتر؟
قرآن منم چه غم که شود نیزه، رحل من
امشب مرا در اوج ببین سرفرازتر
عشق توام کشاند بدینجا، نه کوفیان
من بینیازم از همه، تو بینیازتر
قنداق اصغر است مرا تیر آخرین
در عاشقی نبوده ز من پاکبازتر
با کاروان نیزه شبی را سحر کنید
باران شوید و با همه تن گریه سر کنید
::
فرصت دهید گریه کند بیصدا، فرات
با تشنگان بگوید از آن ماجرا، فرات
گیرم فرات بگذرد از خاک کربلا
باور مکن که بگذرد از کربلا، فرات
با چشم اهل راز نگاهی اگر کنید
در بر گرفته مویهکنان مشک را فرات
چشم فرات در ره او اشک بود و اشک
زآنگونه اشکها که مرا هست با فرات
حالی به داغ تازۀ خود گریه میکنی
تا میرسی به مرقد عباس، یا فرات
از بس که تیر بود و سنان بود و نیزه بود
هفتاد حجله بسته شد از خیمه تا فرات
از طفل آب، خجلت بسیار میکشم
آن یوسفم که ناز خریدار میکشم
::
بعد از شما به سایۀ ما تیر میزدند
زخم زبان به بغض گلوگیر میزدند
پیشانی تمامیشان داغ سجده داشت
آنان که خیمهگاه مرا تیر میزدند
این مردمان غریبه نبودند، ای پدر
دیروز در رکاب تو شمشیر میزدند
غوغای فتنه بود که با تیغ آبدار
آتش به جان کودک بیشیر میزدند
ماندند در بطالت اعمال حجشان
مُحرم نگشته تیغ به تقصیر میزدند
در پنج نوبتی که هبا شد نمازشان
بر عشق، چار مرتبه تکبیر میزدند
هم روز و شب به گرد تو بودند سینهزن
هم ماه و سال، بعد تو زنجیر میزدند
از حلقهای تشنه، صدای اذان رسید
در آن غروب، تا که سرت بر سنان رسید...
::
ای زلف خون فشان توام لیلة البرات
وقت نماز شب شده، حی علی الصلات
از منظر بلند، ببین صف کشیدهاند
پشت سرت تمامی ذرات کائنات
خود، جاری وضوست، ولی در نماز عشق
از مشکهای تشنه وضو میکند، فرات
توفان خون وزیده، سر کیست در تنور؟
خاک تو نوح حادثه را میدهد نجات!
بین دو نهر، خضر شهادت به جستجوست
تا آب نوشد از لبت، ای چشمۀ حیات
ما را حیات لم یزلی، جز رخ تو نیست
ما بیتو چشم بسته و ماتیم و در ممات
عشقت نشاند، باز به دریای خون، مرا
وقت است تیغت آورد از خود، برون، مرا...
::
خون میرود هنوز ز چشم تر شما
خرمن زدهست ماه، به گرد سر شما
آن زخمهای شعلهفشان، هفت اخترند
یا زخمهای نعش علیاکبر شما؟
آن کهکشان شعلهور راه شیری است
یا روشنانِ خون علیاصغر شما؟
دیوان کوفه از پی تاراج آمدند
گم شد نگین آبی انگشتر شما
از مکه و مدینه، نشان داشت کربلا
گل داد «نور» و «واقعه» در حنجر شما
با زخم خویش، بوسه به محراب میزدید
زآن پیشتر که نیزه شود منبر شما
گاهی به غمزه، یاد ز اصحاب میکنی
بر نیزه، شرح سورۀ احزاب میکنی...
::
قربان آن نیای که دمندش سحر، مدام
قربان آن میای که دهندش علی الدوام
قربان آن پری که رساند تو را به عرش
قربان آن سری که سجودش شود قیام
هنگامۀ برون شدن از خویش، چون حسین
راهی برو که بگذرد از مسجدالحرام
این خطی از حکایت مستان کربلاست:
ساقی فتاد، باده نگون شد، شکست جام!
تسبیح گریه بود و مصیبت، دو چشم ما
یک اَلاَمان ز کوفه و صد اَلاَمان ز شام
اشکم تمام گشت و نشد گریهام خموش
مجلس به سر رسید و نشد روضهام تمام
با کاروان نیزه به دنبال، میرویم
در منزل نخست تو از حال میرویم
#علیرضا_قزوه✍
.
.
#کاروان_اسرا
#غزل #اسارت
کربلا را مىسرود اين بار روى نیزهها
با دو صد ايهام معنىدار، روى نیزهها
نينوايىْ شعر او از ناى هفتاد و دو نى
مثل يک ترجيع شد تکرار روى نیزهها
چوب خشک نى به هفتاد و دو گل آذين شدهست
لالهها را سر به سر بشمار روى نیزهها
زخمىِ داغاند اين گلهاى پرپر، اى نسيم!
پاى خود آرامتر بگذار روى نیزهها
يا بر اين نيزار خون امشب متاب، اى ماهتاب!
يا قدم آهستهتر بردار روى نیزهها..
صوت قرآن است اين؟ يا با خدا در گفتگوست
رو به رو، بىپرده، در انظار روى نیزهها
ياد دارى آسمان! با اختران، خورشيد گفت:
وعدۀ ديدارمان اينبار روى نیزهها
با برادر گفت زينب: راه دين هموار شد
گرچه راه توست ناهموار روى نیزهها
اى دليل کاروان! لختى بران از کوچهها
بلکه افتد سايۀ ديوار روى نیزهها
صحنۀ اوج و عروج است و طلوع روشنى
سير کن، سير تجلّىزار روى نیزهها
چشم ما آيينهآسا غرق حيرت شد چو ديد
آن همه خورشيدِ اختربار روى نیزهها
📝 #محمدعلی_مجاهدی
.
.
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#کاروان_اسرا
#غزل #اسارت
.
حال ما در غم عظمای تو دیدن دارد
در غمِ تشنگیات اشک چکیدن دارد
تو بخوان باز بخوان باز که از لبهایت
صوت قرآن به روی نیزه شنیدن دارد
چقدر بوی دل و موی پریشان آورد
از سر نیزه نسیمی که وزیدن دارد
خیزران بر لب تو میزند آتش بر دل
میکشم آه که این آه کشیدن دارد
گاه گاه از دل آشفتۀ خود میپرسم
غنچهای خشک که پرپر شده، چیدن دارد؟
عید قربان شده و نوبت تو شد اما
خنجر این بار چرا قصد بریدن دارد؟
کاروان تو کجا و من خسته اما
دل من هم به خدا شوق رسیدن دارد
📝#سیدمحمدرضا_شرافت✍
#محرم
.
.
ماموریت #حضرت_زینب
عيان مي كرد راز دل، امان مي داد اگر وقتش
ميان قتلگه، كوتاه بود و مختصر وقتش
بجاي درد دل، كاري مهمتر داشت بر عهده
بيان عشق و شرح غم، بماند بعد در وقتش
قرار اين بود تا فتح برادر را كند كامل
غنيمت بود در آن معركه، از هر نظر وقتش
در آن دربار و آن بازار، با اينكه معطل شد
در آن ساعات طولاني، نشد هرگز هدر وقتش
اسارت رفت فرزند خليل الله؟؟؟ نه... هرگز
بتي در شام باقي بود زينب رفت سروقتش
تبر در بر، درآورد او دمار از روز شامي ها
قيامت را رقم مي زد چو مي شد بيشتر وقتش
هرآنكس جان خود را وقف زينب كرد طوبى له
و الا بي ثمر عمرش و گرنه بي اثر وقتش
#محسن_رضوانی ✍
#محرم
.
هدایت شده از ضامن اشک بر امام حسین ع مادرش فاطمه س است.
من بکی او ابکی فله الجنة
هرکس بگرید یا بگریاند بهشت بر او واجب می شود
کانال ویژه مراثی و موالید ۱۴ معصوم (ع)
👇👇👇
@Navaymagtal
.
#امام_رضا
کنار نام علی می شود رضا بنویسم
حرم برای دل تنگ مبتلا بنویسم
سلام شمس خراسان پناه قلب غریبان
چقدر نذر تو از داغ کربلا بنویسم
گره به لطف تو وا می شود همیشه و باید
رئوف آل نبی را گره گشا بنویسم
زلالِ نور و پر از واژه های ناب و نجیب است
تمام صحن و سرایت ،من از کجا بنویسم!؟
به رفت و آمد زوار دلشکسته ی کویت
از اوج مرحمت شاه با گدا بنویسم؟
نمی شود که همیشه برای شرح غم دل
کلاغ رو سیه و گنبد طلا بنویسم
میان این همه آدم تویی رفیق صمیمی
مقام لطف تو فرمود بی ریا بنویسم
مرا ببخش که هرگز برای قلب رئوفت
نشد که در خور نامت دو خط ثنا بنویسم
همیشه چتر محبت گشوده ای به سر من
در استعاره چه می شد تو را خدا بنویسم
#محمدجواد_منوچهری✍
#السلامعلیکیاعلیبنموسیالرضا
.
.
یا #امام_رضا
مگـذار کـه آلوده ی دنیـا بشویم
کوریـم مدد نمـا کـه بینا بشویم
در گوشه ی صحن انقلابت ای کاش
ما گـم شده هـا دوباره پیدا بشویم
#محمدجواد_منوچهری ✍
#یا_علی_بن_موسی_الرضا_علیه_السلام
.
.
#امام_حسین
#همه_داروندار_من
همه دارو ندار من حسین است
گلم باغ بهار من حسین است
به چشمم ظلمت محض است عالم
ضیاء چشم تار من حسین است
مریضم بینوایم بی کس و کار
طبیب و هم نگار من حسین است
به وقت مرگ چشمم اشک بار است
که چشم من عزادار حسین است
دمِ غسل و کفن کردن به جسمم
یقین دارم کنار من حسین است
به هنگام سرازیری قبرم
امید قلب زار من حسین است
در این دنیا نوایم یا حسین و
به محشر هم شعار من حسین است
به روی سنگ قبرمن نویسید
دل آرام و قرار من حسین است
#مجید_مرادزاده ✍
.
#غزل
#امام_سجاد(علیه السلام)
طنین «آیۀ تطهیر» در صدایش بود
مدینه تشنۀ تکرار ربّنایش بود
صحیفهای که سراسر شعور و شیداییست
حدیث سلسله گیسوی آشنایش بود
گرفته بود صبورانه صبر را در بر
همیشه آینه مجذوب سجدههایش بود
حدیث تشنگی و آب را مپرس از او
که عهدنامۀ عُشّاق کربلایش بود
اگر چه آب روان بود مَهر مادر او
چه شد که آینهگردان غصههایش بود
چگونه لب بگشاید به یک تبسم سبز
کسی که حادثهای سرخ پابهپایش بود
✍️ #صادق_بخشی
.
یا لیتنا کنت معکم ...
پای در ره که نهادید افق تاری بود
شب در اندیشۀ تثبیت سیهکاری بود...
خواب خوش باد شما را که در آن هنگامه
خواب خونین شما آیت بیداری بود
جایتان سبز که با خون خود امضا کردید
پای آن نامه که منشور وفاداری بود
قصهای بیش نبود آنچه سرودید از عشق
لیک هر یک به زبانی که نه تکراری بود
ای شمایان، که خروشانِ کفنپوشانید
ای که بر فرق ستم تیغ شما کاری بود
در رگ ما، که خموشان سیهپوشانیم
کاشکی قطرهای از خون شما جاری بود
✍️ #حسین_منزوی
#محرم
.
.
#حجاب
#دلنوشته
سرمایه ی فخر دو جهان است حجاب
آرامش مردان و زنان است حجاب
پوشیدگی و عفاف حرف ما نیست
فرمان خدای مهربان است حجاب
#حجاب
#دلنوشته
خوش آنکه به راه حق مقرّب باشد
خوش آنکه به آداب، مؤدب باشد
خوش آنکه به رسم عشق با حفظ حجاب
شاگرد کلاس درس زینب باشد
#محرم
#حاج_امیر_عباسی ✍
...........................................................................
کانال اشعار حسینی ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#کوفه
#مجلس_ابن_زیاد
هزار بار بگو شِمرُ جالِسٌ صَدرُه
ولی نگو دَخَلَت زَینبُ عَلَی بنَ زیاد
.
.
#امام_زمان
من که شور عاشقی در سینه و سر داشتم
صد هزار آیینۀ غم، در برابر داشتم
هر شب از سامرّه در «سرداب غیبت» تا سحر
روی صحبت در مدینه با پیمبر داشتم
صبحدم آتش گرفت از آه سوزانم چمن
سر چو از سجادۀ سبز دعا برداشتم
باغ شد لبریز از خونِ دلِ آلالهها
باغبان میرفت و من چشمی ز خون تر داشتم
لالهها میسوختند از داغِ من چون چلچراغ
بسکه من در سینه داغ شعلهپرور داشتم
ای سرافراز دو عالم! ای شکوه سروها!
در بلندای حضورت سایۀ سر داشتم
ای تو با من مهربانتر از نسیم آشنا
اُنس و الفت با تو از گل، نازنینتر داشتم
ای سراپا عطر یاسین، ای بهارستان وحی!
بی تو من حال شقایقهای پرپر داشتم..
لطف زهرا داد امشب تا سحر تسکین مرا
آشنایی با نوازشهای مادر داشتم
✍️محمدجواد غفورزاده
.
.
#مناجات_با_خدا
#کوفه
#تنور_خولی
گنهکارا مپنداری برای من ضرر داری
خب عِصیان کن اگر از لحظه ی بعدت خبر داری
زمانی مرگ می آید که غافل بوده ای از آن
چرا وقت خطا کردن تو اینگونه جگر داری
به امواتت بزن یک سر، کمی سر در گریبان کن
چرا سرگرم دنیایی، سری پر شور و شر داری
علیرغم شلوغی ها، کسی دورت نمی ماند
اگر سنگ لحد آمد، تو دیگر دردسر داری
برای قبر تاریکت چراغی را مهیّا کن
پس از بیراهه رفتن ها، تو راهی پر خطر داری
بجای اینهمه طغیان، کمی با خویش خلوت کن
چقدر این وقت ها بنده! خدا را در نظر داری
اگر دست تهی داری خریدارم، بزن در را
گدا باش و تصور کن، علی را پشت در داری
اگر که مطمئن هستی عقب ماندی ضرر کردی
نباشی ناامید اصلاً، مُحرّم تا صفر داری
توئی که باز هم اسم حسین آتش به جانت زد ...
برو آتش نمی بینی، اگر این یک نفر داری
کنارش مادری با آه سوزان گفت عزیز من
چرا می سوزی عطشانم! چرا درد کمر داری
من از هُرمی که زخم سینه دارد سوختم ای شمر
من اینجایم که پایت را ز روی سینه برداری
حسینِ بین خورجین از تنوری سر در آورده
روی آتش سیاه! آنجا لگدها زد به سرداری
#رضا_دین_پرور ✍
#محرم
.............................................................................
کانال اشعار حسینی ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#رباعی
بالای نیزه هائی و من پای نیزه ها
سنگم زدند به جان تو از لای نیزه ها
حق میدهم اگر که تکلم نمیکنی
مانده به روی لعل لبت جای نیزه ها
#اسلام_مولایی ✍
#محرم
.
.
#دیر_راهب
#غزل_مصیبت سرِ امام حسین علیه السلام و دِیْرِ راهب
چه آمده سرِ دینداری وُ مسلمانی ؟!
سرِ عزیزِ پیمبر به نیزهیِ جانی
به نیزه خیره شده ماه وُ نجمه وُ خورشید
نشسته اشک به چشمانِ دِیْر و نصرانی
تمامِ هستیِ خود خرج میکند آری
رسیده هستیِ زینب برایِ مهمانی
گلاب بود وُ سرِ خونگرفته وُ ناله
چه شستشویِ عجیبی؟! چه آه وُ بارانی؟!
گلاب ریخته و روضهیِ غریبی خواند
دوباره فاطمه وُ مجلسِ پریشانی
چه صورتی ؟! چه سری ؟! آمده چه بر سرِ تو؟!
شنیدهام به سرِ نیزه کهف میخوانی !!!
شنیدهام بدنِ بیسرت به گودال است
سرِ تو همسفرِ کاروانِ حیرانی
شنیدهام که به پایِ سرِ تو رقصیدند
زده به قافلهات طعنه هر نگهبانی
اگر فدایِ تو گردم عجیب نیست حسین
تو شرحِ کاملِ اِنجیل وُ عشق وُ قرآنی
تمامِ معنیِ تورات وُ هر فرازِ زَبوُر
حکایتیست از آن کربلا که میدانی
به پایِ روضهیِ تو جان سِپردنم عشق است
تویی که ندبه به نِی تا ظهور میخوانی
#غزل #دیر_راهب_نصرانی #کوفه
#راس_الحسین_علیه_السلام #امام_حسین_علیه_السلام
#حسین_ایمانی
.
.
#حضرت_زینب
#کیست_زینب
قدر به حکم او ولی ، رضا به هر قضاست او
پس از بتول، بانوی خانه ی مرتضی است او
بلکه به جای مادرِ امام مجتبی است او
مونس و یار و یاورِ شهید کربلاست او
خطا به خوان کبریا، زبان انبیا است او
به عصمت خدا قسم، که عصمت خداست او
یاد کند زفاطمه کمال و پارسائی اش
رجال دهر شاهد سیّدالنّسائی اش
--
فهیمه ای که کس بر او نیافته مفهّمه
علیمه ای که از ازل، نداشته معلّمه
جلوه گر از وجود او، هر آنچه داشت فاطمه
بوسه به پای او زند، مدینه ی مکرّمه
دعای اهل آسمان، خطابه های او همه
کلام او زمحکمی، چو آیه های محکمه
چه در سفر چه در حضر، چه در میان قافله
قضا نشد زحضرتش، شبی نماز نافله
--
ای شرف بلند خون، هماره از پیام تو
وی که گرفته آبرو، شهادت از قیام تو
سکّه ی صبر را خدا، نقش زده به نام تو
مفتخر از وجود تو، رسول و باب و مام تو
زنده کنار قتلگه، به صبر تو امام تو
نطق تو در سکوتت تو، تیغ تو در نیام تو
تو در قیام کربلا، قیامت آفریده ای
تو از دم پیغمبری، امامت آفریده ای
--
تو در سخن پیمبرِ کلام وحی بر لبی
تو با پیام کشتگان، حیات بخش مکتبی
تو در دل خرابه ها، چو قرص ماه در شبی
تو بر هلال نوک نی، به شهر کوفه کوکبی
تو زیب دامن نبی، تو زین امّی و ابی
تو زینبی تو زینبی تو زینبی تو زینبی
نه ساره ای نه هاجری، نه آسیه نه مریمی
چو مادرت سیّدة النّساء کلِّ عالمی
--
توئی که بهر کربلا، وجودت آفریده شد
توئی که در خطابه ات، تمام وحی دیده شد
توئی که با رسالتت، پیام حق شنیده شد
توئی که با اسارتت، بساط ظلم چیده شد
توئی که با عدالتت، نخل ستم بریده شد
اگر چه سرو قامتت، زبار غم خمیده شد
به جسم و جان سرکشان، ریخت شرار نطق تو
حسین سرفراز شد، به ذوالفقار نطق تو
--
پیمبر است جدّ تو، بتول دیگرش توئی
بتول مفتخر از آن، که ناز پرورش توئی
علی ست غرق و جد و شور از این که دخترش توئی
حسن بتو است سرفراز، از اینکه خواهرش توئی
حسین بر تو متّکی، که یار و یاورش توئی
شهید اگر شهید شد، پیام آورش توئی
به مصطفی به مرتضی، به مجتبی به فاطمه
که از تواند مفتخر، ائمّه ی هدی همه
--
تو در میان سلسله، گره گشای عالمی
تو با گلوی خشک خود، حیات بخش آدمی
تو عصمت مصوّری، تو غیرت مجسّمی
تو با کلام جان فزا، دم مسیح را دمی
تو یک رسول وحی خون، تو یک کتاب محکمی
تو در زمین شام هم، چراغ عرش اعظمی
ستاره فرش منزلت، ماه چراغ محفلت
که آفتاب فاطمه، گشته به دور محملت
--
سلام بر تو ای کسی، که صبر شد حقیر تو
ندیده بعد فاطمه، جهان زنی نظیر تو
به پیر عقل رهنما، دو کودک صغیر تو
حسین چشم دوخته، به طلعت منیر تو
صدای زنده ی علی، به صوت دلپذیر تو
اسیر شام بودی و، یزید شد اسیر تو
پرچم فتح کربلا، از تو در احتزاز شد
به همّت بلند تو، حسین سرفراز شد
--
منم منم که میثمم، گدای موی زینبم
هماره دست التجا، بود به سوی زینبم
خدای داده آبرو، به آبروی زینبم
مرثیه خوان کربلا، قصیده گوی زینبم
پرده هماره مرغ دل، در آرزوی زینبم
در ازدحام حشر هم، به جستجوی زینبم
به جان مادرش قسم، اگر کند نظاره ام
سزد جهیم باغ گل، شود به یک اشاره ام
غلام رضا سازگار
.
#امام_زمان
پروانه صفت با غم تو سوخته ام من
چشمان دلم را به رَهَت دوخته ام من
لطفی کن و من را زِ فِراقت نده آزار
جانا تو بیا دست از این فاصله بردار
ای عشق ببین بی سر و سامان تو باشم
چندی است که دیوانه و حیران تو باشم
من سائلم و دست به دامان تو هستم
بیمار توام ، چشم به درمان تو هستم
دیدی که سر راه تو بر خاک فِتادم
بر گِرد رَهَت صورت خود را بنهادم
جز خال لب صورت تو در نظرم نیست
یعنی که به جز ذکر تو وِرد سحرم نیست
مجنونم و هر لحظه گرفتار تو گشتم
خون از مُژه می بارم و من زار تو گشتم
مَپسند که از کوی تو آواره شوم من
در راه رسیدن به تو بیچاره شوم من
گر رُخ بِنمایی همه جا یار تو گردم
من مشتریِ یوسفِ بازارِ تو گردم
ای یوسف گُم گشته ی زهرا مددی کن
حالا که به راه تو نشستم نظری کن
#مرتضی_شاهمندی✍
.
.
#غزل_مصیبت #امام_زمان عجل اللّه تعالی فرجه الشریف و روضهیِ حضرت زینب سلام اللّه علیها
بی تو کمتر از خاک و با تو آسمانیام
نذرِ جمعهیِ وصلت جانم و جوانیام
از نگاهِ لطفِ توست هر چه دارم آقاجان
شکرِ حق به سویِ این روضه میکشانیام
پایِ نیزه از کوفه عمّهیِ تو میآید
بیقرارِ بیبی وُ قامتی کمانیام
سنگها هدف کرده نیزهها وُ سرها را
منتقم تویی وُ من گرمِ روضهخوانیام
جانِ عمّهیِ سادات بر لب آمده از غم
ندبهخوانِ غمها وُ ضربِ خیزرانیام ....
کعبِ نِی به دندان وُ لَعلِ کعبه میکوبند
منجیِ حرم برگرد ماهِ بینشانیام
بینِ روضه قلبم را میکنم به تو نزدیک
عاشقِ تواَم آری صاحبالزّمانیام
#غزل #کوفه #شام #امام_زمان_عجل_الله_تعالی_فرجه_الشریف
#حسین_ایمانی ✍
#محرم
.
هدایت شده از ضامن اشک بر امام حسین ع مادرش فاطمه س است.
1.05M
👆👆👆👆👆👆
#اربعین
شرح و توضیح درباره ی زیارت اربعین
ادامه تفسیر زیارت عاشوراء را بعد از اربعین ادامه می دهیم
جتما تفسیر را با لینک و آی دی منتشر کنید تا ارتباط ما با دوستان قطع نشود
السلام علیک یاابا عبدالله
کانال ویژه مقتل امام حسین ع با متن عربی و ترجمه از منابع معتبر و پاسخ به شبهات مقتل است
ایتا
@zameneashk1
تلگرام
@zameneashk
باب الحسین ع ، کلاس های غیر حضوری
https://t.me/Babolhusein
آی دی پاسخ به سوالات
@m_h_tabemanesh
.
#امام_زمان
طراوت همه ی روضه ها ! امام زمان !
شبی به روضه ی ما هم بیا امام زمان
فقط به لطف دعای تو حالمان خوب است
همیشه باخبر از حال ما امام زمان!
به حال مضطر ما هیچ کس محل نگذاشت
کسی بجز تو نکرد اعتنا امام زمان !
فراق توست سرآغاز درد بی درمان
که جز ظهور ندارد دوا امام زمان !
شکستن دل مولای مان خدا نکند
خدا کند که بمانیم با امام زمان
قسم به پای پر از آبله حلال کنید
اگر زدیم به تو پشت پا امام زمان !
شنیده ایم همه ببخش از بزرگان است
ببخش محض رضای خدا امام زمان !
قیامت و دل قبر و زمان جان کندن
به دادمان برس این چندجا امام زمان !
سلام سینه زنان را به جد خود برسان
اگر روانه شدی کربلا امام زمان!
تو را به جان علی اکبر امام حسین
بده حواله ی پایین پا امام زمان !
به گریه کردن هر لحظه ی تو گریه کنیم
به غیر تو نکنیم اقتدا امام زمان !
روال اشک تو یک روز میکشد ما را
نکش به روی سر خود عبا امام زمان!
کنار علقمه ای یا کنار گودالی
کجای کرببلایی؛کجا امام زمان ؟
#علیرضا_خاکساری✍
#محرم
.
.
#حضرت_زینب
#زار_میزنم
السلامعلیک یا امّ المصائب یا عقیله بنی هاشم
دارم میان هلهله ها زار می زنم
خود را میان کوچه و بازار می زنم
این خانواده و ملأ عام ، وای ِ من
از کودکان، شنیدن دشنام، وای ِ من
بر زخم کوچه های مدینه نمک زدند
بنگر تمام فاطمه ها را کتک زدند
بنگر که کار ما به کجاها رسیده است
رقّاصه وقت ناله ی ما کِل کشیده است
خولی به اشک قافله لبخند می زند
ما را به قصد قرب خداوند می زند
گویم چه از رقیه و از گوش پاره اش
دیده به گوش دخترکی گوشواره اش
دانی چرا سکینه به سختی مریض شد
وقتی میان قافله حرف از کنیز شد
باشیم بین سلسله ها تا به کی حسین
تا کی تویی مقابل من روی نی حسین
قرآن نخوان زمان جسارت به خواهرت
تا سنگ دیگری نشود قسمت سرت
قرآن نخوان عزیز دلم در گذر حسین
یک جای سالمی که نداری به سر حسین
با تیر و تیغ و چوب و عصا زخم خورده ای
از سنگ بام شام بلا زخم خورده ای
در بین رقص و هلهله و سبّ کوچه ها
ذکری به لب نشسته که ای منتقم بیا
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#محرم
.
.
#قرآن
سلام بر تو که نوری و ذکری و ایمان
سلام بر سخن حق، سلام بر "قرآن"
به هفت آیهی "سبع المثانی"ات سوگند
تمام رحمت محضی، قسم به "الرحمان"
معلّقات معلّق شد و به زیر آمد
همین که نور تو آمد در آن زمان به میان
خِرَد به عُمق تو هرگز نمیرسد دستش
هزار معنی نازک شدهاست در تو نهان
اگر که چهره بدون نقاب بنماید
کُمیت عقل شود لنگ و عاجز و حیران
نسیم جنت حق میوزد ز آیاتش
بهشت را به تماشا نشین در این بستان
خزان گذشت بر اوراقِ خَلق و کهنه شدند
گذر نکرده بر اوراق او غُبار خزان
به پیش هیبت "فاتوا بمثله" ، فُصَحا
گرفتهاند سر انگشت عجز را به دهان
زبان به کام گرفتند جمله لال شدند
چو گفت "فاستمعوا له و اَنصِتوا" ، یزدان
بشر کجا و توان سخن چو او گفتن
زبان هیچ بشر نیست مرد این میدان
نگاه کن و بدان "اُنزل بعلم الله"
اگر که بهتر از این هست هاتِ بالبرهان
طناب اگر که بخواهی بیا که "انزلنا"
طناب عرش الهیست گشته آویزان
نشستهاند همه انبیا بر این سفره
به لقمهای که بگیری از آن شوی لقمان
فدای نثر روانش شود هزاران نظم
که داده است پریشانی مرا سامان
هزار عُمْر شده صرف فهم او و هنوز
بدیع مانده معانی او و نحو بیان
هزار فتنه بیاید، هزار فتنه رود
به زیر سایهی قرآن نمیشوم نگران
*
چنان پُر است کتاب خدا ز وصف علی
شود علی، بشود این کتاب اگر انسان
ببین به غیر علی کیست "باء بسم الله"؟!
ببین شدست علی بر کتاب حق عنوان
بدون نقطه چه معنا دهد کلام کسی؟!
علیست مُظهِر قرآن و معنی "تبیان"
خطاب آمده "بلّغ" : "علی ولی الله"
که در غدیر شود حق چو آفتاب عیان
به برکت علی "اکملتُ دینَکُم" آمد
که با ولایت او کامل است این بنیان
خلافت است فقط لایق علی آری
"لَقَد تَقَمَّصَها" دیگری که وای بر آن
کسی که شیعهی او نیست، غرق میگردد
علیست کشتی نوح و علیست کشتیبان
هر آنچه گفته نبی در حق علی وحی است
مُطَهَّر است نبی از خطا و از هذیان
بدون حُب علی، راه بدتر از چاه است
به کعبه نه، که رسد آخرش به ترکستان
علی الصباح قیامت خدات میپرسد
چه شد که بعد نبی ، "اتبعتم الشیطان"؟!
به حکم آیه "واتوا البیوتَ من ابواب"
ز درب خانه نبی را فقط شوی مهمان
علیست باب ورودیِ عِلمِ پیغمبر
گمان مکن که بُوَد شهر بی در و دربان
علیست سرّ "یدالله فوق ایدیهم"
که اوست آیتِ عظمای حق به عالمیان
علیست علّت جمع ضمیر "انفسنا"
به جز علی چه کسی بوده بر پیمبر جان؟
علیست هادی امت پس از نبی به صراط
صراط نیست برای مُحبّ او لغزان
علیست وجه خداوند "ذوالجلال" بلی
در آن زمان که شود "کُلُّ مَن علیها فان"
علیست ساقی کوثر، علیست رحمت محض
و غیر اوست سرابی که "یَحسَبُ الظَمئان"
علیست صاحب علم کتاب و شاهد وحی
کجاست عالم و جاهل به یکدگر یکسان؟!
علی و فاطمه مصداق آن دو دریایند
به جز حسین و حسن نیست "لُوء لُوء و مَرجان"
قسم به آیه "تَبّت یدا" بریده شود
دو دست هر که زند دست جز بر این دامان
اگرکه تیغ به رویم کشند میمانم
نمیشوم ز مسیر غدیر، رو گردان
به حشر گرکه شفاعت کند گناه مرا
ثواب میخورد آن روز غبطه بر عصیان
بگیر دست مرا بیقرارِ نام توأم
کویر خشک، منم من، تویی تویی باران
فقط ترنم نام تو جان دهد ما را
شبیه آبِ خنک در میان تابستان
*
سخن به آب رسید و ز غصه آب شدم
عطش چه کرد که صار السماء مثل دخان
رسیده است خطاب "ارجعی الی ربک"
خدا کند نخورد سنگ بر لب و دندان
فدای قاری قرآن که تشنه لب بود و
نداد جرعهی آبی کسی به آن عطشان
آهای شمر تو را ذرهای طهارت نیست
مزن بدون وضو دست خویش بر قرآن
حجتالاسلام #علی_مقدم ✍
.
.
#حضرت_رقیه
#پنجم_صفر
#شب_سوم_محرم
مبهم شده مانند تصویرتو تصویرم
توکشته ی اشکی و من؛ اشک است تقصیرم
آسان گرفتی امتحان عشق را از من
آغوش خود را باز کن، من سخت میگیرم
جز گیسوان سوخته شاهد نیاوردم
من شمع دنیا آمدم پروانه میمیرم
من با تو آخرسر، سریک سفره مهمانم
تو بوی نان داری و من از زندگی سیرم
شانه به مویم میزنم اما گره خورده
با گیسوان سوخته هرروز درگیرم
مثل غروب کنج ویرانه پدرجان از
دست بزرگ و کوچک این شهر دلگیرم
دیشب کسی خرما و نان آورد، رد کردم
گفتم به او خیلی کتک خوردم دگر سیرم
طی شد تمام کودکی هایم کنار شمر
حالا سراغم آمدی حاال که من پیرم؟!
من گریه کردم جای من عمه کتک خورده
خسته شدم از بس که اینجا دست و پا گیرم
هر جا سراغت را گرفتم زجر من را زد
خوب است اینجایی سراغت را نمیگیرم
من که گرفته گیسویم دست عوالم را
موی مرا پیچیده دستش محض تأخیرم
تا آمدم پیش خودت راحت شدم بابا
اما رباب آشفته شد هنگام تطهیرم
#یا_مظلوم ✍
#محرم
..┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
کانال اشعار حسینی ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#اربعین
کاروان اربعين
آنچه از من خواستي، با کاروان آوردهام
يک گلستان گل به رسم ارمغان آوردهام
از در و ديوار عالم فتنه ميباريد و من
بيپناهان را بدين دارالامان آوردهام
اندراين ره از جرس هم بانگ ياري برنخاست
کاروان را تا بدينجا با فغان آوردهام
بس که من منزل به منزل در غمت ناليدهام
همرهان خويش را چون خود به جان آوردهام
تا نگويي زين سفر با دست خالي آمدم
يک جهان درد و غم و سوز نهان آوردهام
قصهي ويرنهي شام ار نپرسي خوشتر است
چون از آن گلزار، پيغام خزان آوردهام
خرمني موي سپيد و دامني خون جگر
پيکري بيجان و جسمي ناتوان آوردهام
ديده بودم با يتيمان مهرباني ميکني
اين يتيمان را به سوي آستان آوردهام
ديده بود تشنگي از دل قرارت برده بود
از برايت دامني اشک روان آوردهام
تا به دشت نينوا بهرت عزاداري کنم
يک نيستان ناله و آه و فغان آوردهام
تا نثارت سازم و گردم بلاگردان تو
در کف خود از برايت نقد جان آوردهام
نقد جان را ارزشي نبود، ولي شادم چون مور
هديهيي سوي سليمان زمان آوردهام
تا دل مهر آفرينت را نرنجانم ز درد
گوشهيي از درد دل را بر زبان آوردهام
هاتفي «پروانه» را ميگفت کز اين مرثيت
در فغان، اهل زمين و آسمان آوردهام
.
#محمد_علي_مجاهدي «پروانه»
#حیاتنا_الحسین
.