🔺مثل آدم!
▫️راوی: علی نجیب زاده:
🔹من خودم یک بار از #شهید_محمد_حسین_یوسف_الهی پرسیدم: «حسین تو از یک سری قضایا باخبر می شوی چطور این کار را میکنی؟
🔸با اصرار زیاد بالاخره راضی شد و جواب داد. آن هم خیلی کوتاه و مختصر.
▪️گفت: «کار خاصی نمیکنم فقط وقتی می خوابم سعی می کنم مثل آدم بخوابم».
▫️گفتم: «آدم ها مگر چه طور می خوابند؟
⚡️گفت: «این را دیگر خودت باید بفهمی و دیگر هیچ حرفی در این مورد نزد.
📚کتاب حسین پسر غلام حسین، صفحه 152.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚡️برشی از روایتگری حاج حسین یکتا
🌱یه آخ نگفت!
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
🔺نماز اول وقت یا جلسه امتحان شهید نیری
🔹احمد به شدت مراقب #نماز_اول_وقت ش بود و وقتی #اذان می شد همه کارهایش را تعطیل می کرد. آن هم چه نمازی. مثل ما نبود که برای رفع تکلیف نماز بخواند. طوری نماز می خواند که گویا اصلا توی این دنیا نبود.
🌀توی مدرسه قرار بود معلم از یکی از درس ها #امتحان بگیرد. سر صف که آمدیم آقای ناظم گفت: «بر خلاف معمول این امتحان در خارج از ساعت درس و بعد از کلاس سوم برگزار می گردد».
🔸چند دقیقه مانده بود به امتحان که صدای اذان از مسجد محل بلند شد. احمد آهسته حرکت کرد و رفت سمت نمازخانه. من هم پشت سرش رفتم که منصرفش کنم.
⚡️گفتم: «این معلم خیلی حساسه اگه دیر بیای راهت نمیده و ازت امتحان نمی گیره».
🌱اما گوش احمد بدهکار نبود. او رفت نماز خانه و من سر جلسه امتحان.
👇ادامه در مطلب بعدی
.
برش ها
🔺نماز اول وقت یا جلسه امتحان شهید نیری 🔹احمد به شدت مراقب #نماز_اول_وقت ش بود و وقتی #اذان می شد هم
👆ادامه مطلب قبل
🔅بیست دقیقه می شد که سر جلسه بودیم اما نه از آقای معلم نه از احمد علی خبری نبود. آقای ناظم هم مدام دانش آموزان را به سکوت دعوت می کرد تا معلم برگه سؤالات را بیاورد. مدام از داخل کلاس سرک می کشیدم و منتظر احمدعلی بودم.
💠بالاخره معلم برگه به دست وارد کلاس شد و با عصبانیت گفت: «از دست این دستگاه تکثیر. کلی وقت ما را تلف کرد تا این برگه ها آماده شود».
🔹تا معلم برگه را داد به دست یکی از دانش آموزان که پخش کند، احمدعلی در چارچوب در ظاهر شد. با اینکه معلم ما بعد از ورود خودش، هیچ کسی را داخل کلاس راه نمی داد، گفت: نیری برو بشین سر جات.
▫️من و احمد علی هر دو امتحان دادیم، اما او نمازش را اول وقت خوانده بود و خدا امور دنیا را با او هماهنگ کرده بود ولی من نه.
#شهید_احمدعلی_نیری
#سیره_عبادی_شهدا
#سیره_علمی_شهدا
#حفظ_حریم_ارتباط_با_خدا
📚#کتاب_عارفانه؛ خاطرات شهید احمدعلی نیری؛ نویسنده و ناشر: گروه فرهنگی و انتشارات شهید ابراهیم هادی. صفحات ۲۴-۲۵ و ۲۶ و ۳۷.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
🔴ما مردم در سختترین شرایط پای کار بودیم، این بار هم خواهیم آمد!
#انتخابات
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حجت با کلمات است | #شهید_عبدالحمید_دیالمه
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚡️مروری بر زندگی حجه الاسلام #شهید_فضل_الله_محلاتی
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 این نور است دیگر!
🔹️لحظاتی دیدنی از حضور رهبر انقلاب در منزل شهید محمدحسین حدادیان
🌷انتشار بمناسبت سالگرد شهادت
💻 Farsi.Khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺#مستند مجاهد فرهنگی بدون مرز(فصل اول) #شهید_سیدمحمدعلی_رحیمی
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
🔺اهل تک خوری نبود!
▫️ مریم قاسمی زهد؛ همسر شهید:
🔅علی عادت نداشت بدون ما چیزی بخورد. اگر بیرون چیزی می خورد، باید همه مان را می برد و از همان غذا به ما می داد و یا می گرفت و می آورد خانه.
🔹یک بار قرار بود دنبال خانه بگردیم. از اداره که آمد، موقع رفتن گفت: «با بچه ها نمی توانیم همه جاها را بگردیم». راضی ام کرد دو تایی با هم برویم.
▪️وسط راه گفت برویم سمت هتل استقلال.
▫️گفتم: «وسع ما که به آن جا ها نمی رسد».
▪️گفت: «قهوه هایش را می گیریم».
🔸شستم خبردار شد که یک بار با یک مهمان خارجی آمده اینجا قهوه خورده و حالا می خواهد برایم جبران کند.
🌦من در هتل، شور بچه ها را داشتم و او با خیال راحت نشسته بود و می خورد و باز دوباره سفارش می داد. اصلا خانه یادش رفته بود. خوردن مان که تمام شد، از جلوی هتل با حس و حال عاطفی پیاده راه افتادیم.
#شهید_سیدمحمدعلی_رحیمی
#سیره_خانوادگی_شهدا
#پرهیز_از_تک_خوری
#تلاش_برای_تحکیم_مبانی_خانواده
📚#کتاب_رسول_مولتان؛ صفحه 79-80.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
احساس مسئولیت در انتخابات مثل شهدا
🔻شهدا برای اهدای جان، به بدی برخی مسئولین نگاه نکردند.
🔻شهدا می دانستند که عدهای سوءاستفاده خواهند کرد؛ اما برای اهدای جان، تردید نکردند!
🔻اگر ما در رأی دادن مثل شهدا احساس مسئولیت نکنیم، یعنی فرهنگ شهادت نداریم!
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☑️️ یکی از معدود خوابهایی که رهبر انقلاب نقل کردند...
🌀 این انقلاب دیر یا زود به دست امام زمان(عجل الله) میرسد.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
🔺اثر غسل روز جمعه
🔹عبدالله سال 62 در عملیات خیبر شهید شده بود و حالا بعد از 13 سال تفحص شده بود.
🌀همهمه ای بین نیروهای تفحص افتاده بود. رفتم معراج شهیدا. بدن عبد الله را روی پارچه سفیدی روی زمین پهن کرده بودند. بدن به هم پیوسته بود و اسکلت شده بود اما با اینکه سرش از بدنش جدا بود، گردنش سالم بود.
☄کسی که پیدایش کرده بود می گفت: داشتم اطرف بدن را با بیل دستی خالی می کردم که بیل به گردنش خورد و چند قطره خون از آن جاری شد.
🍁آمدیم تهران و رفتیم خانه شهید. بدون اینکه اصل قضیه را به مادرش بگویم از خصوصیت های اخلاقی شهید پرسیدم.
⚡️گفت:«عبد الله تقید خاصی به #زیارت_عاشورات و زیارت #حضرت_عبد_العظیم حسنی داشت و #غسل_جمعه اش ترک نمی شد». تا حدودی راز عبد الله را فهمیدیم.
#شهید_عبد_الله_علایی_کاشانی
#عنایات_و_کرامات_شهدا
#امور_خارق_العاده_بعد_از_شهادت
📚#کتاب_تفحص ؛ نوشته حمید داود آبادی، ناشر: صیام. نوبت چاپ: اول-بهار 1389. صفحه 120-121.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸شهید علی چیت سازیان: کسی می تواند از سیم خار دار دشمن عبور کند که...
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
🔺مهندس تو بودی؛ بقیه اداتو در میارن!
🔅#شهید_حسن_شاطری در مدتی که رئیس هیئت ایرانی بازسازی لبنان بود، کارهای ناممکنی را ممکن کرد. در کار یک شعار داشت و آن این بود که «بهترین کار با بیشترین زحمت در کمترین زمان».
🌀شرایطی را که بانک بین المللی با تأیید مجلس بازسازی و توسعه برای جاده ها و پل ها اعلام کرده بودند، نمی پذیرفت. می گفت: «ما باید جاده ای بسازیم که تا پنجاه سال ماندگار باشد».
🔸آنها می گفتند زیر سازی آسفالت 20 سانتی متر و آسفالت روی کار دو تا چهار سانتی متر برای عبور هشت الی نه میلیون اتومبیل. مهندس در ابتدای کار، آزمایشگاه مرکزی خاک شناسی را تأسیس کرد و از هر 150 متر نمونه خاک برمی داشتند و طبق نتایج علمی زیر سازی می کردند.
🌦در بعضی مناطق زیر سازی تا 70 سانتی متر انجام می شد. آن هم برای عبور 20 میلیون اتومبیل.
🌱برای عایق سطح زیرین زیرسازی هم ماده به نام ژئوتکستال از ترکیه، ایران و یونان وارد می کردیم. آسفالت روی کار هم پنج سانتی متر بود.
🔹با همه این کارها هزینه تمام شده طرح ها، یک سوم هزینه هایی بود که حندین سال قبل انجام گرفته بود.
💠شهید حسام می گفت: اگر آمار و ارقام را اعلام کنیم و مردم بفهمند که طرح های قبلی با هزینه چند برابر و کیفیت پایین انجام شده رسوایی به بار خواهد آمد.
#خاطرات_مناسبتی (روز مهندس)
#سیره_اقتصادی_شهدا
#وجدان_کاری
📚#کتاب_معمار_محبت؛ خاطرات شهید حسن شاطری. نوشته عبدالقدوس الامین. ترجمه زهرا عباسی سمنانی؛ صفحه 200-201.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
برخیز که حجت خدا می آید
رحمت ز حریم کبریا می آید
از گلشن عسکری گذر کن که سحر
بوی گلِ نرگس از فضا می آید
🎉🎈🎊 میلاد خجستهی قلب و روح عالم، تنها صاحب ردای امامت در عالم، حضرت مهدی (عج) مبارک باد
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺خبری در راه است!
▫️ما به ظهور امام زمان نزدیک شده ایم!
🎙برشی از روایتگری حاج حسین یکتا.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
🔺اولویت مادر بودن!
🔹احسان؛ اولین فرزندمان تازه به دنیا آمده بود. فرصت استخدامی برای من پیش آمده بود. حمید خودش رفت فرم ثبت نام را برایم گرفت. روز امتحان احسان را نگه داشت تا بروم و برگردم.
🔸از امتحان که برگشتم، گفت: ببین فاطمه! درست است که رفتی امتحان دادی؛ ولی فکر میکنم در این شرایط جدید، وظیفه تو فقط مادری است.
🌀 اصلا با تو ازدواج کردم تا بچه ام خوب تربیت شود. راضی نیستم آن را #مهد_کودک یا خانه اقوام بگذاری. سعی کن این ها را بفهمی.
🍁مدام تاکید داشت: «مادر حتما باید چشمش روی بچه اش باشد».
⚡️شاید به خاطر همه این تأکید ها بود که از سپاه آمدم بیرون و تمام هوش و حواسم را سپردم به احسان و بودن و نبودن های حمید.
#شهید_حمید_باکری
#اشتغال_زنان
#تربیت_فرزند
📚#کتاب_به_مجنون_گفتم_زنده_بمان؛ حمید باکری،نویسنده: فرهاد خضری، ناشر: روایت فتح، نوبت چاپ: دهم- ۱۳۹۲؛ صفحه ۱۱ و ۱۲.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 به جای تحصیل در آلمان به میدان جنگ رفت
🔹 ۶ اسفند سالروز شهادت جانشین فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا، شهید حمید باکری
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺فرق بین ما و شهدا
🔹قسمتی از روایتگری حاج حسین یکتا
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
🔺محاسبه نفس!
🔹رهنمون یک دفترچه کوچک داشت، همیشه همراهش بود و به هیچکس نشانش نمیداد.
🔸یک بار یواشکی برداشتمش ببینم چه مینویسد. فکرش را کرده بودم. کارهایی که در طول روز انجام داده بود را نوشته بود.
▪️ سر چه کسی داد زده؟ که را ناراحت کرده؟ به چه کسی بدهکار است؟ همه را نوشته بود؛ ریز و درشت.
🍁نوشته بود که یادش باشد و در اولین فرصت صافشان کند.
#شهید_محمد_علی_رهنمون
#روش_محاسبه_نفس
📚کتاب یادگاران؛ جلد ۱۶؛ کتاب رهنمون، نویسنده: محمد رضا پور، ناشر: روایت فتح،تاریخ چاپ: چهارم- ۱۳۸۹؛ خاطره شماره ۴۴
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
📚معرفی و بررسی کتاب نیمه پنهان ماه شهید شوشتری
#شهید_نورعلی_شوشتری
✍️متن یادداشت را از طریق سایت می توانید مطالعه بفرمایید.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir