eitaa logo
برش‌ ها
411 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
452 ویدیو
38 فایل
به نام خدای شهیدان در برشها شهدا دست یافتنی اند. اینجا فرهنگ جهاد و شهادت را به صورت آهسته، پیوسته و به دور از هیاهو روایت می کنیم تا بتوان آن را زندگی کرد. سایت http://www.boreshha.ir/ آپارات www.aparat.com/boreshha.ir بارش فکری @soada313_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺زبان آموزی 🔹مجید استعداد خاصی در فراگیری زیان داشت. وقتی سقز مدرسه می رفت همانجا را از دانش آموزان یاد گرفته بود و یک نوار کردی آورده بود و برای ما ترجمه می کرد. 🔸همین زبان کردی هم در شناسایی ها چقدر به درد مان خورد: در یکی از شناسایی ها با این که لباس کردی تنمان بود، کردها به ما مشکوک شدند. طرف ما که آمدند؛ مجید ماند با آنها صحبت کند. ما هم به راه خود ادامه دادیم. از دور می دیدیم که هر چه سؤال می پرسیدند با تسلط به زبان کردی و با اعتماد به نفس پاسخ شان را می داد. گویی یکی از خودشان است. بالاخره دست از سر ما برداشتند. 🌀با وجود خستگی روزانه، ضبط صوت می گذاشت کنار و را یاد می گرفت. 🔻ادامه در مطلب بعد👇 ✂️برش‌ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
🔺ادامه مطلب قبل👆 ⚡️توصیه اش یادگیری بود: امیدوارم دوستان و رفقا؛ هم در درجه اول به عنوان یک فریضه مذهبی و در درجه دوم به عنوان یک وظیفه ملی و برای ابقای فرهنگ اسلامی فارسی، کوشش کنند که زبان عربی را به خوبی یاد بگیرند که بتوانند از متون عربی استفاده کنند. قرآن بخوانند؛ نهج البلاغه بخوانند؛ دعای ابوحمزه بخوانند و لذت ببرند. نماز بخوانند در نماز لذت ببرند و پیدا کنند. قنوت های خودشان را بفهمند چه می گویند.و امیدوارم همه شما موفق باشید. والسلام ▫️راوی: خواهر شهید و محمد خوش نویس 📚 ؛ نویسنده: لیلا موسوی؛ ناشر: حماسه یاران؛ نوبت چاپ: اول-۱۳۹۳ ؛ صفحات ۱۷،۲۲،۳۷و ۵۱. ✂️برش‌ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
🔺مسئول مردمی! 🔹یک‌بار با شهید رجایی می رفتیم برای نماز. تا رسیدیم اتاق ارباب رجوع نخست وزیری، پیرمردی با دیدن ایشان بلند شد و یقه شان را محکم گرفت. 🔸یکی از محافظان تا آمد پیرمرد را از او جدا کند، ایشان در حالی که هنوز یقع شان دست پیرمرد بود، مانعش شد و گفت کاری به او نداشته باشید، بگذارید حرفش را بزند. ▪️ پیرمرد گفت:«شما که این همه پشت تلویزیون مردم مردم می‌کنید، مردم همین است؟». ▫️ آقای رجایی پرسید:«حالا چه شده». ▪️ گفت:«من بیست و پنج روز است نامه‌ای به نخست‌وزیر نوشتم، ولی هنوز جوابم را نداده‌اید». ▫️آقای رجایی گفت:«اگر واقعاً در این مدت به تو جواب نداد‌ه‌اند، حق داری این کار را با من بکنی». ⚡️بعد به مسئول دبیرخانه گفت دفترتان را بیاورید و بررسی کنید. وقتی بررسی سد معلوم شد نامه رسیده، اما چون ایشان آدرس خود را پشت نامه ننوشته بود، نمی دانستند جواب را به چه آدرسی ارسال کنند. 🍁آقای رجایی هم با لبخند گفت:«پدر جان! شنیدید که گفتند به نامه شما رسیدگی شده. باید به اداره مربوطه بروید و کارتان را پیگیری کنید». 💢بعد با مهربانی ادامه داد:«حالا می‌شود یقه مرا رها کنید تا بروم؟». سپس بوسه‌ای به پیشانی پیرمرد زد و با هم حرکت کردیم. ▫️راوی: هرمز طاووسی 📚 ؛ برگ هایی از زندگی شهید رجایی؛ نوشته غلام علی رجایی، ناشر: خیزش نو، نوبت چاپ: اول-بهمن-1430. صفحه ۷۷-۷۶. ✂️برش‌ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شهادت از نگاه شهید باهنر؛ چه با شکوه است این لقاء ✂️برش‌ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 فرمانده ۲۶ ساله فلسطینی که عملیات‌های بسیاری در کرانه باختری علیه ارتش اسرائیل انجام داد، که بود؟ ✂️برش‌ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
🔺کدام اسلام ▫️قسمتی از سخنرانی شهید باهنر در مسجد جامع آبادان در سال ۱۳۴۲ش: 🔹ما پیرو کدام اسلام هستیم؟ اسلام معاویه یا اسلام علی (ع)؟ اسلام معاویه، مشتی تشریفات ظاهری دینی: مسجد می ساختند؛ نماز می خواندند؛ قرآن می خواندند؛ هر چه بود، ظاهری بود. اما در باطن سلطنت کسرایی و قیصری را احیا کردند. کاخهای پادشاهان گذشته را دوباره ساختند؛ اشرافیت و تجمل گرایی گریبان شان را گرفت. 🔸حاکمان حکومت اسلامی در ساده زیستی مانند قشر فقیر جامعه بودند. پیامبر را ببینید، علی را ببینید! آنها هرگز از قدرت و حکومت خود چیزی به نفع خودشان برنداشتند. اما معاویه صحبت از اسلام و حکومت اسلامی می کرد و خودش را امیرالمؤمنین و جانشین پیامبر می دانست؛ اما از توده های مردم جدا بود. در اوج رفاه و در اوج ریا و نفاق بود. ⚡️اما اسلام علی؛ اسلام عدالت و حق جویی و پیروی از سنت پیامبر و آیه های قرآن بود. اسلام علی؛ اسلام نجات انسانیت از بردگی و از استثمار قدرتمندان تاریخ است؛ اسلام عدالت، راستی، برادری و برابری است. 🍁کدام چهره از اسلام است که در راه خدا به خاطر بندگان مستضعف خدا مبارزه می کند؟ اسلام علی (ع) یا معاویه؟ ما پیرو کدام اسلام هستیم؟.... 📚؛ نویسنده: ابراهیم حسن بیگی. ناشر: سوره مهر؛ نوبت چاچ: چهارم-۱۳۹۰٫ صفحه ۱۷-۱۶. ✂️برش‌ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ماجرای دست دادن یک زن مسیحی با ✂️برش‌ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
🔺بفرمایید سیگار 🔹در لبنان رسم بود وقتی میهمان می آید، علاوه بر میوه و شیرینی، ظرفی پر از سیگارهای مختلف روی میز می گذارشتند. 🔸صدرا نوجوان بود و با توجه به عادی بودن سیگار در لبنان،به کشیدن سیگار علاقه مند شده بود و داشت پشت ،ایوان پنهانی سیگار میکشید که بابا اتفاقی آمد و او را دید. 🌀فردای آن روز، صدرا را صدا زد که برود به دفترش گفت: «خوبی بابا؟!» بعد یک جعبه سیگار و یک بسته کبریت بهش داد. صدرا آن قدر خجالت کشید که حد نداشت. این طوری شد که سیگار را گذاشت کنار. ▫️ ؛ نگاهی به زندگی و زمانه امام موسی صدر، نویسنده: امیر صادقی، ناشر: میراث اهل قلم، نوبت چاپ: دوازدهم- ۱۳۹۴؛ صفحه ۳۹. ✂️برش‌ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
🔺روز قیامت شهادت بده... 🔹یک روز مانده بود به عملیات بیت المقدس. اصفهانی رفته بود حمام برای غسل شهادت. آمد گردان با هم، هم صحبت شدیم و آخر سر رساندمش. 🔸 تا حرکت کردیم گفت:«روضه حضرت زهرا (س) بخوان». تا شروع کردم حالش بارانی بارانی بود. ⚡️خواست پیاده شود، گفت:«اگر من شهید شدم، روز قیامت شهادت بده که من برای حضرت زهرا (س) گریه کردم». س ع ▫️راوی: غلام رضا رمضانی 📚کتاب خط عاشقی ۲ (خاطرات عشق شهدا به حضرت زهرا س)، گرد آوری: حسین کاجی، بازنویسی: مهدی قربانی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم- بهار ۱۳۹۵، خاطره ۶ . ✂️برش‌ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺جوان نابغه‌ای که در ۲۲ سالگی فرمانده تیپ شد، ✂️برش‌ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
📸تصاویری از ✂️برش‌ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
بی بهره از فروغ ولای تو یا حسن مشمول این حدیث پیمبر نمی شود فرمود دیده­ ای که کند گریه بر حسن آن دیده کور وارد محشر نمی‌شود 🔹رحلت پیامبر(ص) و شهادت امام حسن مجتبی(ع) تسلیت باد.
🔺منظم؛ بدون رودربایستی! ▫️شمس علی شعبانیان: 🔹هر کس دیر می‌کرد بیاید جلسه‌ای که مثلاً ساعت هشت قرارش را گذاشته بود، می‌گفت «حق نداری پات را بگذاری توی جلسه. همان پشت در بایست کارت دارم». 🔸نمی‌گذاشت بیاید توی اتاق. جلسه که تمام می‌شد می‌رفت با طرف حرف می‌زد. هر کی هم بود، بود. فرمانده گردان یا گروهان یا دسته فرقی براش نداشت. می‌گفت «تا حالا شده دشمن بیاید ده دقیقه فرصت بدهد مسلح بشوی بروی طرفش شلیک کنی؟» ⚡️می‌گفت ساعت که خیلی زیاد است. دقیقه هم همین‌طور، شما باید حساب ثانیه‌ها را داشته باشید.» 🍁می‌گفت: «ما نیروی ضربتی هستیم. اولین اشتباهمان آخرین اشتباه است.» 💢کاری می‌کرد که طرف چاره‌ای نداشت جز این که معذرت بخواهد. یا حتی حلال‌بودی بطلبد. می‌گفت «به‌شرط این که بار آخرت باشد.» 📚؛ یا توی برف بزرگ شود دخترم، کتاب محمود کاوه، نوشته فرهاد خضری، ناشر: روایت فتح. نوبت چاپ: ششم، ۱۳۹۱. صفحه ۲۴۱. ✂️برش‌ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
هدایت شده از برش‌ ها
🔺روز ۲۷ ام صفر بود. استاد پوشیده بود. با همان شور و حرارت همیشگی درس می داد. یک ساعت و نیم درس داد و پایان درس را اعلام کرد. 🔻آماده رفتن بودم که استاد نشست پشت میز، گویا هنوز کلاس ادامه داشته باشد. گفت: «کلاس درس تمام شده و من اصراری برای ماندن تان ندارم. این نیم ساعت را می خواهم درباره مسئله ای حرف بزنم که برای همه ما مهم است». 🔺یکی دو تا کتاب قطور که روی میز گذاشته بود، را جلو کشید و شروع کردن به خواندن. کتاب های مرجع شیعه و سنی درباره رحلت (ص) بودند؛ اسم کتاب را توانستم تشخیص دهم. می خواند و ترجمه می کرد؛ انگار سال هاست که در این مباحث ورود داشته. 🔺اتفاقات منتهی به رحلت پیامبر خدا (ص) و خیانت ها و بدعت های آن روزها را می خواند. صدایش بغض خاصی داشت. 🔺وقتی به لحظات وفات رسید، صدایش می لرزید. ما هم سرمان را پایین انداخته بود و گریه می کردم. وقتی نگاهش می کردم، تمام وجودش غرق اندوه بود. دیگر استاد نبود؛ شده بود. ع ص ؛ خرده روایت های زندگی شهید مجید شهریاری. نویسنده: فاطمه شایان پویا. ناشر: نشر شهید کاظمی. نوبت چاپ: اول-بهار ۱۳۹۸؛ صفحه ۱۴۷-۱۴۸. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
🔺از حضرت زهرا (س) دست برندارید! 🔹گلوله های بی امان دشمن، امانمان را بریده بود و کاری از ما بر نمی آمد. الله یار جابری گفت:«متوسل شویم به حضرت زهرا (س) تا باران بیاید و عملیات دشمن قطع شود». 🔸هنوز یک ربع از توسل مان به حضرت نگذشته بود که باران آمد. جابری از خوشحالی گریه می کرد. می گفت: «یادتان باشد از (س) دست برندارید. هر وقت گرفتار شدید، چاره کار قسم دادن امام زمان (عج) به جان مادرش فاطمه زهرا (س) است». ▫️راوی: علی رضا حق گو 📚کتاب خط عاشقی ۲ (خاطرات عشق شهدا به حضرت زهرا س)، گرد آوری: حسین کاجی، بازنویسی: مهدی قربانی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم- بهار ۱۳۹۵، خاطره  ۴۴٫ ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ ریل | به دِعبِل بگو: شعر کامل شد اینجا... ☝ روضه‌خوانی حاج مهدی رسولی در سالروز شهادت امام رضا(ع) در حضور رهبر انقلاب. ۱۴۰۰/۷/۱۵ 💻 Farsi.Khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 ١٣ شهریور ماه ١٣٩٠ سیزده تن از رزمندگان تیپ نیروهای ویژه صابرین سپاه حین مبارزه با تروریست‌ های پژاک در ارتفاعات مرزی جاسوسان در سردشت به فیض شهادت نائل آمدند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 توصیف حاج قاسم از حالات بُکاء شهید عماد مغنیه زمان مشاهده فیلم علیه السلام ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
🔺اول و آخر! ▫️فاطمه سیلا خوری؛ مادر شهید: 🔹احمد شروع و پایانش با (ع) بود. در چهار ماهگی مریض شد به حدی که پزشک ها از شفایش قطع امید کردند. خیلی ناراحت بودم. شب در عالم رؤیا سه مرد نورانی را زیارت کردم. به من الهام شد که آنها امام حسن (ع)، امام حسین (ع) و امام رضا (ع) هستند. فرصت را غنیمت شمرده و شفای احمد را از آنها خواستم. موقع رفتن امام رضا (ع) در چارچوب در ایستاد و فرمود: «احمدت را من ضمانت می کنم». 🔸وقتی بیدار شدم حال احمد خوب شده بود، در سایه ضمانت امام رضا (ع). ⚡️یک هفته قبل از شهادتش هم امام رضا (ع) را در خواب دیدم. بلند شدم خواستم از ایشان بابت شفای احمد در کودکی تشکر کنم. دیدم پرونده ای در دست دارد. فرمود: «این پرونده عمر احمد است. عمر او در دنیا تمام شد. او ۲۷ سال دارد». از آقا خواستم ضمانت دیگری بکند. حضرت فرمود: «نگران نباش یک هفته دیگر هم تمدید کردم». 🍁فردای آن روز که احمد سر زده به کیاکلا آمد و خواب را برایش تعریف کردم، گویا یقین به شهادت کرده بود. قبل از رفتن با همه عکس یادگاری گرفت. موقع رفتن هم به پدرش گفت: «بابا! این دیدار آخر ماست. بابت همه کوتاهی ها حلالم کن». پدرش دست به کمر گرفت و گفت: «پسرم! کمرم را شکستی». احمد تا حال نامساعد پدرش را دید، گفت: «شوخی کردم». اما آن آخرین دیدار ما بود. (ع) (ع) ؛ خاطرات شهید احمد کشوری، صفحات ۱۲ و ۱۳۵-۱۳۶. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
🇮🇷🇵🇸 ﷽ 📝 رئیس بنیاد شهید: همسر شهید رجایی مستأجر است! 🍃🌹🍃 رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران می‌گوید: می‌خواستیم از همسر شهید رجایی اجازه بگیریم که برای قدردانی برویم خدمتشان. اما ایشان فرمودند: «چون خانه ما استیجاری است، رعایت مالک ساختمان را می‌کنیم و رفت‌ و آمدها را محدود نگه می‌داریم.» ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/