#مؤمن واقعی اگر یک معصیتی را انجام دهد، سنگینی آن را مانند کوه احد بر روی شانه اش احساس می کند؛ اما #منافق اگر معصیتی انجام دهد، مانند کسی است که مگسی را از روی صورتش بلند کند.
#شهید_احمدعلی_نیری
کتاب عارفانه صفحه 86.
┄┅═✧❁••❁✧═┅┄
📌یک حرف از هزاران
۱۶ بهمن ۱۳۹۹
۱۶ بهمن ۱۳۹۹
#حاج_قاسم دور و نزدیک می شد، همچنان که بزرگ تر هم می شد اما تنهاترین چیزی که در زندگی اش تغییر نمی کرد احترامی #عاشقانه به پدر و مادرش بود.
برش اول:
عادت داشت #هر_شب به پدر و ماردش زنگ بزند. فرمانده نیروی قدس بود و باید مسائل امنیتی را رعایت می کرد. هر بار که زنگ می زد باید سیم کارتش را عوض می کرد، یا از سیمکارت من استفاده می کرد، در دل پایگاه های عراق و سوریه هم که بود تماس هر شبش ترک نمی شد. با یک تماس دل خوش شان می کرد و چشمه دعای شان را جاری می کرد.
برش دوم:
از راه که می رسید حاج حسن؛ پدرش را می برد #حمام بعدش خودش لباس های پدرش را می شست. می نشست کنار بابا دستش های چروکیده اش را نوازش می کرد و می بوسید. می رفت جورابش را می آورد و موقع پوشاندن جوراب لبهایش را می گذاشت #کف_پای_پدرش.
مادرش در #بیمارستان بستری بود. از #سوریه که آمد بی معطلی خودش را رساند بیمارستان. همین که آمد توی اتاق، از همه خواست بیرون بروند حتی برادر و خواهر هاش. وقتی با مادرش تنها شد، پتو را کنار زد. دستش را می کشید روی پاهای خسته مادر. حالا که صورتش را گذاشته بود #کف_پای_مادر، اشک های چشمش پای مادر را شستشو می داد.
کسی از حاج قاسم توصیه ای خواسته بود. دفتر را گرفت و چند بند نوشت که یکی اش احترام به پدر و مادر بود:
«به خودت عادت بده #بدون_شرم دست پدر و مادرت را ببوسی، هم آنها را شاد کنی و هم اثر وضعی بر خودت دارد».
برش سوم:
در #بیت_الزهرا (س) که مراسم #فاطمیه برگزار می شد، پدرش را که حالا از پا افتاده بود می آورد. برایش از پتوها و متکا تکیه گاهی درست می کرد. طوری که بتواند به راحتی از منبر و روضه استفاده کند.
#شهید_قاسم_سلیمانی
#سیره_خانوادگی_شهدا
#احترام_به_پدر_و_مادر
#کتاب_سلیمانی_عزیز؛ گذری بر زندگی و رزم شهید حاج قاسم سلیمانی. نویسنده: عالمه طهماسبی، لیلا موسوی و مهدی قربانی. ناشر: حماسه یاران. نوبت چاپ: سوم-۱۳۹۸٫ ؛ صفحات 76-77 و 106-107 و 178.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
۱۶ بهمن ۱۳۹۹
#میگما
مجلس یقه سفیدها
مجلس مانند ادوار گذشته، به طرح شفافیت آرای نمایندگان رای منفی داد تا به همه مردم اعلام کند درست است که رهبری معظم ما را "از انقلابی ترین مجلس ها" خوانده اما نه تا این حد.
نماینده انقلابی باید:
اولا رای بدهد؛ زیرا فلسفه وجودی اش در مجلس همین است. پس نمی تواند در رای گیری شرکت نکند یا رای ممتنع دهد.
دوما باید برای رای اش پیش خدا حجت شرعی داشته باشد. این چنین شخصی ابا ندارد که مردم بفهمند یا نه. زیرا پیش خدا روسفید است. پس با شجاعت از رای اش دفاع می کند.
اما نماینده انقلابی نما، فقط می خواهد "آسته بیاد آسته بره گربهه شاخش نزنه" تا کی؟ تا انتخابات و شاید انتخاب های بعدی. پس نباید یک رای(شما بخوانید مصلحت مردم) برایش دردسر ساز شود.
در کشور ما مهم ترین شرط رسیدن به مسئولیت "یفه سفیدی" است. یعنی مسئولیت می پذیرد به شرطی که مسئولیت پذیر نباشد. این شرط در همه دو راهی ها اصل حاکم است.
و ما فاصله زیادی با مجلس انقلابی داریم؛ مجلسی که با جان و مال و آبرو پای نظام و پابرهنگانش بایستد.
مجلس فعلی نهایتا " مجلس اقدام های انقلابی غیر معارض با دنیای نمایندگان" است.
بیاییم توقعات مان را واقعی تر کنیم.
✍️میگما؛ نیش نوشت های پراکنده
@boreshha
۱۷ بهمن ۱۳۹۹
۱۷ بهمن ۱۳۹۹
فهرست موضوعی کتاب عارفانه.pdf
81.3K
فهرست موضوعی #کتاب_عارفانه در قالب پی دی اف
۱۷ بهمن ۱۳۹۹
۱۷ بهمن ۱۳۹۹
#مسلمان کسی است که هم درد خدا را داشته باشد و هم درد خلق خدا را.
#شهید_مرتضی_مطهری
کتاب مرتضی مطهری صفحه 10.
┄┅═✧❁••❁✧═┅┄
📌یک حرف از هزاران
۱۷ بهمن ۱۳۹۹
عبدالله با وجود همه تلخی ها سختی های زندان، انسانی نرم خو و داراری اخلاقی خاص و شیرین بود. در نامه ها خود را برادر بسیجی یا برادر رزمنده خطاب می کرد.
برش اول:
وقتی هواپیمای حامل #شهید_محلاتی در نزدیکی روستای شویبه مورد هدف ارتش بعث عراق قرار گرفت و سقوط کرد، نامه ای به اهالی این روستا نوشت و در پایان نوشت: #برادر_بسیجی شما عبد الله میثمی. اینجا هم حاضر نبود از عنوانش استفاده کند.
برش دوم:
جلسه #فرماندهان_سپاه در گرماگرم عملیات کربلای چهار بود. وقتی جلسه تمام شد، آخر شب بود و جا برای استراحت همه نبود. رقت داخل #آبدارخانه قرارگاه و روی زمین خوابید. هر چه اصرار کردند و گفتند که اینجا مناسب شأن شما نیست، حرفش یک کلمه بود؛ نه!
می گفت: مگر شأن من کجاست؟ حتی فرمانده سپاه هم نتوانست حریفش گردد.
صبح بعد از نماز هم، با پیر مرد آبدار چی همسفره شد. فرماندهان هم یک به یک به جمع دو نفره شان ملحق شدند.
#شهید_عبد_الله_میثمی
#سیره_اخلاقی_شهدا
#تواضع_و_فروتنی
#کتاب_تنها_سی_ماه_دیگر ، نوشته: مصطفی محمدی، ناشر: فاتحان، تاریخ چاپ: ۱۳۹۰- سوم؛ صفحات 77 و 104 و 117 و 170-171.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
۱۸ بهمن ۱۳۹۹
بچه ها باید #نماز شما معراج داشته باشد تا حقیقت بندگی را حس کنید.
#شهید_احمدعلی_نیری
کتاب عارفانه صفحه 39
┄┅═✧❁••❁✧═┅┄
📌یک حرف از هزاران
https://eitaa.com/joinchat/1348665433C2abac165d0
۱۸ بهمن ۱۳۹۹
۱۸ بهمن ۱۳۹۹
فرازی از #وصیت_نامه_شهید_یدالله_کلهر:
می خواهم شهید شوم تا خونم به سرور شهیدان، حسین علیه السلام گواه یدهد که من مانند #مردم_کوفه نیستم و رهرو راهش بودم.
#وصیت_نامه_شهدا
#شهید_ید_الله_کلهر
#وصیت_نامه_موضوعی
#شهدا_و_امام_حسین ع
#شهادت_طلبی
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
https://eitaa.com/boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
۱۸ بهمن ۱۳۹۹