در مأموریتی به اسارت اشرار شرق کشور در آمده بودیم و آماده #مرگ. جلال شروع کرد به خواندن شهادتین و فرازهای از #دعای_کمیل با صدای بلند.
هر چه کردند خاموشش کنند نتوانستند. بعد از رهایی از این مهلکه، جلال گفت: در این آزمایش فهمیدم از مرگ نمی ترسم و از اینکه با گلوله ای مغزم را متلاشی کنند، خوشحال بودم.
#شهید_جلال_افشار
#شهادت_طلبی
کتاب جلوه جلال، نوروز اکبری زادگان، نشر ستارگان درخشان، چاپ اول، ۱۳۹۵؛ صفحه ۷۷٫
برش ها
#شهید_محمد_حسن_هدایت
قرار بود عملیات ما ساعت ده شب بیستم فروردین شروع شود. رفتم با محمد حسن خداحافظی کنم. بوی عطر خاصی می داد. بویی که تا به حال به مشامم نرسیده بود. یقین کردم این آخرین خداحافظی است.
بعد از عملیات #والفجر_مقدماتی به هر جایی که ممکن بود، سر زدم؛ اما خبری از او نبود.
یکی از بچه های گردان را دیدم. گفت: زیاد دنبال او نگرد. دیروز قبل از این که با او خداحافظی کنی، داوطلب شد برای نگهبانی. #مفاتیح اش را برداشت و رفت. در همان سنگر نگهبانی #وصیت_نامه اش را نوشته بود. در همان سنگر #امام_زمان (عج) را زیارت کرده و از ایشان مژده شهادت را در این عملیات را دریافت کرده بود. وقتی تو آمدی آرام و قرار نداشت.
#شهید_محمد_حسن_هدایت
#شهدا_و_امام_زمان (عج)
#شهادت_طلبی در #سیره_شهدا
راوی: شهید محمد رضا تورجی زاده
کتاب یا زهرا سلام الله علیها؛ زندگی نامه و خاطرات شهید محمد رضا تورجی زاده، نویسنده: گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، ناشر: امینیان، نوبت چاپ: ششم- آذر ۱۳۸۹؛ صفحه ۵۲ و ۵۴.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
احمد تشنه شهادت و همیشه نگران مردن در بستر بود. همیشه می گفت: نمی خواهم به غیر از #شهادت وارد آن دنیا شوم.
یک روز قبل از حادثه با احمد رفتیم دفتر عزیز جعفری.
احمد بعد از آنکه جزئیات سقوط هواپیمای سی 130 ارتش را تشریح کرد، رو به من کرد و گفت: جعفر برایم دعا کن شهید شوم.
با دل گرفتگی گفتم: تو حالا حالا ها باید خدمت کنی . وقتش که برسد شهید می شوی.
عزیز جعفری خطاب به احمد گفت: دعا کن شهید شویم؛ اما نه با هواپیما و ماشین. احمد گفت: من فقط شهید شوم؛ حالا به هر طریق که باشد قبول است.
فردا وقتی اخبار ضد و نقیض سقوط هواپیمای احمد را شنیدم، زنگ زدم به سردار رشید. گفت: احمد رفت پیش #شهید_حسین_خرازی ؛ در نوزدهمین سالگرد عملیات کربلای پنج.
#شهید_احمد_کاظمی
#سیره_اخلاقی_شهدا
#شهادت_طلبی
راوی: سردار حسین علایی و سردار محمد جعفر اسدی
#کتاب_پرواز_آخر؛ یادداشت هایی درباره شهید احمد کاظمی/ خاطره نگار: محمد مهدی بهدار وند/ نشر شهید کاظمی/ نوبت چاپ: اول-تابستان 1405؛ صفحه 20 و 52.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
بیدار بشوید یک قدری! این تلاش های احمقانهای که اینها میکنند، خیال میکنند که به مجرد اینکه این افراد لایق را بردند از بین، ملت ما دیگر میرود کنار، در ملت ما افراد لایق هست و میآید جای آنها. آنها برای همین #شهادت وارد شده بودند در جبهه، در این صحنهها و ملت ما هم برای شهادت وارد شده است در صحنه. اگر بنا بود که به مجرد اینکه یک امری واقع میشد ناگوار، ما کنار میرفتیم و ملت کنار میرفت، این از اول نمیآمد در صحنه.
ملتی که بچه چند سالهاش با موتورسیکلت میزند به تانک و زیر تانک میرود، این به کشته شدن یک نفر یا دو نفر یا صد نفر یا هزار نفر کنار مینشیند؟! اینها باید به عدد افراد این ملت، به عدد افراد جوان و رزمنده این ملت بمب تهیه کنند، و الّا یک بمبی دزدکی زیر یک منزل گذاشتن و یک نفر، چند نفر ابرار را، چند نفر اشخاص متعهد به اسلام را، فداکار را از بین بردن، که ملت را از بین نمیبرد.
ملت یک دریای بزرگی است و این دریای بزرگ هست و به جای اشخاصی که از صحنه آنها با شهادت بیرون میروند و جنایتکاران آنها را از صحنه بیرون میکنند، به جای آنها باز افراد میآیند و این سیل خروشان هست تا اینکه #آمریکا را و سایر کشورهایی که میخواهند ما را طعمه کنند، قطع طمع همه آنها را بکنند.
(هشتم تیرماه 1360) سخنرانی در جمع اعضای ستاد جهاد سازندگی
#فرهنگ_جهاد_و_شهادت_در_کلام_امامین_انقلاب
#شهادت_طلبی
#امت_شهادت_طلب
#کتاب_صحیفه_امام_خمینی (ره)، جلد14، صفحه ۵۱۸ تا ۵۲۸.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.bor
برش اول:
میر رضی فرمانده لشکر ۱۰ سید الشهدا بود و یدالله کلهر معاونش. هر دو اهل شهریار بودند و از کودکی با هم مأنوس. حالا در گرما گرم عملیات کربلای پنج میر رضی شهید شده بود.
کلهر دیگر در حال خودش نبود. در خط مقدم درون نفر بری نشسته بود و گریه می کرد. عبد الله به آرامی به او نزدیک شد. زیر گوشش چیزی گفت و سریع برگشت. ناگهان گل از گل کلهر شکفت و گریه هایش فراموشش شد.
هیچ کس نمی دانست که میثمی در گوش کلهر چه گفته است؟ وقتی از خودش پرسیدند، گفت: شیخ به من همان جمله ای را گفت که رسول خدا (ص) در بیماری رحلتش به فاطمه زهرا (س) گفت.
او گفته بود: گریه نکن! اولین کسی که به میر رضی ملحق می شود، تو هستی.
همین طور هم شد. پس از مدتی کلهر که در عملیات فاو دستش را از دست داده بود، در این عملیات هم جانش را تقدیم اسلام نمود و به یار شهیدش پیوست.
برش دوم:
داشتیم می رفتیم مراسم شهید کلهر. چشم هایش پر از اشک بود. می گفت: هفته گذشته بعد از شهادت شهید میر رضی، دیدم شهید کلهر گوشه ای نشسته و بلند بلند گریه می کند، نمی دانم چرا به او گفتم، ناراحت نباش. تو اولین کس از میان ما هستی که به میر رضی خواهی رسید.
می گفت دیگر خسته شده ام، از خودم بدم می آید از بس برای شهدا سخنرانی کرده ام. دیگر دلم می خواهد خداوند در همین عملیات مزدم را بدهند. فاصله بین شهادت عبد الله و مصطفی 12 روز بود.
#شهید_عبد_الله_میثمی
#شهید_ید_الله_کلهر
#شهادت_طلبی
#الهامات_و_عنایات
#کتاب_یادگارن ، ج۵، چاپ دوم ۱۳۸۸، ناشر روایت فتح، خاطره ۹۴.
#کتاب_تنها_سی_ماه_دیگر ، نوشته: مصطفی محمدی، ناشر: فاتحان، تاریخ چاپ: ۱۳۹۰- سوم؛ ص ۱۸۶-۱۸۵.
.
سال تحصیلی تازه شروع شده بود که شور اعزام درد دل رضا افتاد.
یک روز از #مدرسه که آمد، گفت: مادر! من می خواهم به جبهه اعزام شوم. هر چه بهانه آوردم که سنت کم و قد و قواره ات کوچک است، زیر بار نرفت. می گفت: بعد از دستور امام مبنی بر پر کردن جبهه ها درنگ جایز نیست. من به شما ثابت خواهم کرد، علی رغم قد کوچکم قدرت جنگیدن با دشمن را دارم.
خیلی جدی نگرفتم.
یک روز آمد و گفت: من #عاشقم. خواستم سر به سرش بگذارم. گفتم: لب تر کن همین امروز می روم #خواستگاری.
می گفت: من عاشق خدا، ائمه و امام زمان (عج) شده ام و تا به معشوقم یعنی الله نرسم آرام نمی گیرم.
هر وقت مقابل خاسته اش مقاومت می کردم، می گفت: مادر! تو نمی خواهی خون بهای من خدا باشد.
پدرش حرفی نداشت. اما مراعات دل من را می کرد. حاضر شد در عوض نرفتن به جبهه برایش #موتور و حتی ماشین بخرد؛ اما رضا واقعا عاشق شده بود.
یک روز گفت: من می توانم به جبهه بروم اما رضایت شما برایم مهم است. پدرش هم راضی شد. می گفت: رضا نه مال شما و نه مال من؛ بلکه برای خداست. راضی ام به رضای خدا. ظاهرا خدا می خواهد امانت دوازده ساله اش را پس بگیرد.
روز اعزام با وجود مخالفت مسئولین اعزام، سماجتش و البته اصرار من، کار خود را کرد. او همان طوری که پشت پیراهنش نوشته بود، #مسافر_کربلا بود.
#شهید_رضا_پناهی
#سیره_اعتقادی_شهدا
#محبت_خدا
#شهادت_طلبی
راوی: مادر شهید
#کتاب_عارف_دوازده_ساله ؛ شهید رضا پناهی/نویسنده: سید حسین موسوی/ ناشر: شهید کاظمی/ چاپ دوم-زمستان 1398؛ صفحه 37-41.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
فرازی از وصیت نامه شهید قاسم سلیمانی:
خدایا! از کاروان دوستانم جاماندهام.
خداوند، ای عزیز! من سالها است از کاروانی بهجا ماندهام و پیوسته کسانی را بهسوی آن روانه میکنم؛ اما خود جا ماندهام؛ اما تو خود میدانی هرگز نتوانستم آنها را از یاد ببرم. پیوسته یاد آنها، نام آنها، نه در ذهنم، بلکه در قلبم و در چشمم، با #اشک و آه یاد شدند.
#وصیت_نامه_شهدا
#وصیت_نامه_موضوعی
#شهید_قاسم_سلیمانی
#شهادت_طلبی
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
فرازی از وصیت نامه شهید حسن غازی اصفهانی:
" #شهادت " رفتن برای ماندن است و یافتن بقا در فناست و رسیدن به حضور دائمی، به قیمت غیبت موقت [است]. آن کس که #شهید_عشق است و کشته محبت، جامه تن بر روحش تنگ است و هر لحظه آمادگی رهایی و پرواز دارد.
#وصیت_نامه_شهدا
#وصیت_نامه_موضوعی
#شهید_حسن_غازی
#شهادت_طلبی
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام (ایتا و هورسا👇)
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
فرازی از وصیت نامه شهید ستار ابراهیمی:
به خاطر اسلام است که #مطهرى ها و #بهشتى ها و #رجایى ها و #باهنر ها و هزاران شهيد والا مقام ديگر را از دست مى دهيم تا اسلام پا برجا باشد. با اين اوصاف ديگر چه چيز باعث درنگ ما شده است و نمى گذارد خود را به قافله آنها برسانيم .
#وصیت_نامه_شهدا
#وصیت_نامه_موضوعی
#شهید_ستار_ابراهیمی
#شهادت_طلبی
#اسلام_مبارز
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام (ایتا و هورسا👇)
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
فرازی از وصیت نامه شهید حسن غازی:
احساس غربت این جوانان عزیز که پویندگان راه حسین(ع) می باشند، در این جهان بازتابی از آن بُعد ابدیت خواهی و حس خلود جاودانگی طلبی روح آنهاست.
وقتی که عملت صالح بود، همیشه شهیدی. همیشه آماده رفتنی. آنگاه نسبت به آخرت نه اکراه بلکه اشتیاق خواهی داشت.
خدایی بودن، خدایی زیستن وخدایی بودن تو را به کوچ آخرت مشتاق می کند .
#وصیت_نامه_شهدا
#وصیت_نامه_موضوعی
#وصیت_نامه_شهید_حسن_غازی
#شهید_حسن_غازی
#شهادت_طلبی
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام (ایتا و هورسا👇)
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
فرازی ا زوصیت نامه شهید رحمت الله کرد نیرسی:
#شهادت مرگی است که عاشق به #لقاء_الله آگاهانه آن را می پذیرد، مرگی نیست که کسی تحمیل کند بر عاشق .
من خود را لایق این مقام (شهادت) نمی دانم و چنین هم می باشد؛ زیرا اگر داشتم تا به حال توفیق آنرا می یافتم.
#وصیت_نامه_شهدا
#وصیت_نامه_موضوعی
#وصیت_نامه_شهید_رحمت_الله_کرد_نیرسی
#شهید_رحمت_الله_کرد_نیرسی
#شهادت_طلبی
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام (ایتا و هورسا👇)
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
امام خمینی (ره):
این قدرت خداست که به همه حس فداکاری داد و #شهادت را برای خودشان فوز دانستند و پیش قدم شدند. برای ملتی که شهادت فوز عظیم است، برای ملتی که بچه خردسال و پیرمرد بزرگ آرزوی شهادت میکنند، باز حساب حسابگران باطل در میآید.
ما شهادت را برای خودمان حیات میدانیم. دوستان ما شهادت را برای خودشان زندگی میدانند. مکتب #اسلام این طور است. این مکتب اسلام است که شهادت را زندگی میداند. این مکتب اسلام است که این بچه را پیش من مینشاند و از حلقوم او میشنویم که ما برای شهادت حاضریم. این مکتب اسلام است. با مکتب اسلام ستیزه نکنید، نمیتوانید بکنید.
سخنرانی در جمع پرسنل شهربانی، و پاسداران نمونه کمیته منطقه نه تهران/ صحیفه امام جلد7، صفحه 190.
#فرهنگ_جهاد_و_شهادت_در_کلام_امامین_انقلاب
#امام_خمینی
#شهادت_طلبی
#منشأ_شهادت_طلبی
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/