eitaa logo
برش‌ ها
403 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
506 ویدیو
38 فایل
به نام خدای شهیدان اینجا فرهنگ جهاد و شهادت را به صورت آهسته، پیوسته،کاربردی، و به استناد کتابهای چاپ شده روایت می کنیم تا بتوان آن را با دل زندگی کرد. سایت http://www.boreshha.ir/ آپارات www.aparat.com/boreshha.ir بارش فکری @soada313_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
به معنای دقیق کلمه نسبت به حاجی کینه ای بود. او به حیثیت آمریکا ضربه زده بود. برش اول: وقتی حکومت کارایی خودش را از دست داده بود، آمریکایی ها آمدند تا به طور کامل حذفش کنند. وقتی آمریکایی ها وارد عراق شده بودند، عده ای مجاهدان عراقی برای مشورت آمدند پیش حاجی. می خواستند با آمریکا همکاری کنند در کشتن صدام. حاجی خیلی نطق کوبنده ای کرد. می گفت: «دشمنی ما با صدام معنایش این نیست که با آمریکایی ها دوست هستیم و برویم دست توی دستش بگذاریم و بلرای نابودی صدام با اونا همکاری کنیم». برش دوم: آمریکایی ها ریخته بودند توی و شایعه شده بود که می خواهند بیایند سراغ حرم. خیلی از مجاهدان حتی مردم عادی عراق هم آمده بود برای دفاع از حرم. مقرمان نزدیک حرم (ع) بود. همان روزها حاجی با یک دشداشه عربی آمد مقر. پرسیدم: چطور خودت را رسوندی اینجا چطورش را نگفت؛ ولی گفت: «اومدم تا آمریکایی ها رو از نجف بندام بیرون». با مدیریتش خیلی از فرماندهان عراقی را شناسایی کرد و گروه های مقاومت را آورد پای کار و شر آمریکایی ها را برای همیشه از سر مردم عراق کم کرد. ع راوی: حجج اسلام سعادت نژاد و سید حمید حسینی ؛ گذری بر زندگی و رزم شهید حاج قاسم سلیمانی. نویسنده: عالمه طهماسبی، لیلا موسوی و مهدی قربانی. ناشر: حماسه یاران. نوبت چاپ: سوم-۱۳۹۸٫ صفحه ۴۴-۴۵. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
فرازی از : سخنی با مسئولین رده بالا(تر) از لشکر مخصوصا برادر دارم که بنا به صحبت امام (برای حرکت) منتظر نباشید تا قدرت بگیرید بلکه حرکت کنید تا قدرت بگیرید. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
نمی دانم مجید چه کرده بود که آن همه حاج رحمت نتوانست پا بندش کند. یک روز بعد از صبح گاه دیدمش. احساس کردم به او بیش از همه سخت می گذرد. ازش پرسیدم: مجید! این جا خوب است یا ویلای تان در خیابان پاسداران؟ سرش را انداخت و پائین و گفت: اینجا خیلی خوش می گذرد. در اش نوشته بود: «خدایا! تو شاهد باش که همه مظاهر را به سویی افکندم و به سمت تو آمدم». به نظرم همه زندگی مجید در همین یک جمله معنا می شود. راوی: حاج حسین یکتا ؛ خاطرات شفاهی حاج حسین یکتا، نوشته زینب عرفانیان، ناشر: نشر شهید کاظمی، نوبت چاپ: دوم بهار ۱۳۹۷؛ صفحه ۴۲۷ و ۴۴۶. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
فرازی از : وصیت می‌کنم مرا در گلزار شهدای ساری دفن کنند و تنها امید من که همان سبزی است که همیشه در مجالس و محافل مذهبی همراه من بوده و به دوستانم متبرک شده را بروی صورتم بگذارند و قبل از آن که مرا در قبر بگذارند، مداحی داخل قبرم برود و مصیبت جده غریبم (س) و جد غریبم (ع) را بخواند و از مستمعین گرامی می‌خواهم که اشک چشمشان را داخل قبر من بریزند تا در نوری شود و این را باور کنید که از اعماق قلبم می‌گویم من از ظلمت قبر و فشار قبر خیلی می‌ترسم. س ع ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
زندگی بدجوری به (ع) گروه خورده بود. خیلی پیش می آمد دلش بهانه روضه می کرد. زنگ می زد به مداح و می گفت فلان نوحه را بخوان. گاهی وقت ها خودش می خواند. با سوز و آه. خیلی وقت ها فاصله 200 کیلومتری کرمان تا روستا را مهمان بودیم. سوریه که بودیم، بیشتر پیش هم بودیم. توی جلسه یا خلوت فرقی نمی کرد. می گفت: «موعظه مون کن تا غافل نشیم. روضه بخون سبک بشیم و شسته بشیم». یه روزی بهم گفت: روضه بخوان. گفتم: روضه هیئتی بلد نیستم. روضه های من روایتیه. گفت: بخوان. شروع کردم به داستان شهادت یکی از شهدای مدافع حرم به نقل از فرمانده اش: «رزمنده ای داشتیم با نام جهادی ابراهیم. وسط عملیات بهم بی سیم زد که برام بخوان. صدایش به سختی می آمد. فهمیدم از پهلو تیر خورده است.» تا این را گفتم حاجی زد زیر گریه. «دستور دادم هر طور شده به عقب منتقلش کنند. برده بودنش بیمارستان . رفتم بالای سرش. به ظاهرحال خوشی نداشت. دهانش پرخون شده بود. لخته های خون را از دهانش کنار می زدم. دیدم با چشم هایش انگار دارد دنبال کسی می گردد. گفتم: ابراهیم! تو را به خدا اگر این لحظه های آخر مادر سادات را دیدی بگو (س)». گریه حاج قاسم بلندتر شده بود. «ابراهیم لب باز کرد که بگوید یا زهرا آما کلامش ناقص ماند: یا ز... و شهید شد». گفتم: حاجی مادرمون حضرت زهرا توی این جبهه هاست. داد حاج قاسم بلند شد. خیلی طول کشید تا آرام شود. ع س راوی: حجت الاسلام کاظمی کیاسری ؛ صفحات 101-103. @boreshha .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خیلی به حضرت_فاطمه (س) ارادت داشت. می خواستیم تابلوهای با عنوان "یا فاطمة الزهرا" نوشته و به اتاق های دانشکده نصب کنیم. بعضی دانشجوها می گفتند: "این کارها جاش اینجا نیست". دکتر موافق نبود. می گفت: "اتفاقا جاش همین جاست. باید این دانشگاه را با اهل بیت (ع) ضمانت کنیم". دکتر خیلی روی زمان کلاس حساس بود و اصرار داشت که 99 درصد 120 دقیقه را درس بدهد. اما روزهایی که به نام اهل_بیت (ع) گره خورده بود، قاعده اش فرق می کرد. روز شهادت حضرت_زهرا (س) نیم ساعت درباره حضرت صحبت کرد. نمی دانم آن روز در ذهنش چه گذشت که شروع کرد با صدای بلند گریه کردن. های های گریه می کرد و ما هاج و واج دکتر بودیم و فقط نگاهش می کردم. کتاب_استاد؛ خرده روایت های زندگی شهید مجید شهریاری. نویسنده: فاطمه شایان پویا. ناشر: نشر شهید کاظمی. نوبت چاپ: اول-بهار ۱۳۹۸؛ صفحه 149-150. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
فرازی از : آقا جانم! وقتی که ما به می رویم، به این نیت می رویم که انتقام آن سیلی که آن نامردان بر روی زده [اند بگیریم]، برای آن بازوی ورم کرده می رویم؛ برای گرفتن انتقام آن سینه سوراخ شده می رویم. سخت است شنیدن این مصیبت ها. س ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
🔹محسن بهاروند (معاون وزیر امور خارجه) افاضه فرمودند: موضوع حقوق بشر يكی از محورهای گفتگو در مذاكرات احتمالی آينده ايران و آمريكا است. موضوع و مواجهه با زندانيان سياسی بيشتر مورد توجه است. من با مجازات‌هايی مثل اعدام موافق نيستم. آدم واقعا از عقل نداشته این جماعت تعجب می کند. کسی در جمهوری اسلامی مسئولیت گرفته و نان اسلام را می خورد، این قدر وقیح می گوید "من با مجازات هایی مثل اعدام مواق نیستم". شده مثل آن داستانک که گفتند دو ورزشکار نام آور را دستگیر کرده بودند و داشتند می بردند. در این میان یک پرید وسط که داش ما سه تا رو کجا می برید؟! در این زمینه چند نکته را عرض می کنم. 1. کسی که است، طبعا شیخصیتی حقوقی دارد و باید مسائلی را به زبان بیاورد که سیاست وزارت امور خارجه نظام جمهوری اسلامی است نه بافته های شخصی خودش. این کلام مصداق همان مثل معروف است که بر دهانی که بی موقع باز شود. 2. مجازات اعدام یکی از است که در قرآن کریم به آن تصریح شده است. اعدام گاهی به خاطر قتل نفس است که می شود و گاهی عناوینی چون و را با خود دارد و گاهی برای گناهان دیگری از جمله زنا و لواط و ... . 3. مجازات اعدام در کشور نیست. یعنی این طور نیست که برخی را به خاطر اعدام کنند و برخی را به خاطر . تمام اعدام هایی که در کشور صورت می گیرد بر اساس قانون مجازات اسلامی است و قرآن کریم و روایات اهل بیت (ع) پشتوانه آن است. 4. بنا بر مطالب گفته شده، اعدام از احکام است و انکار آن می تواند به آدمی منجر شود. به همین خاطر از جناب بهداروند را توجه می دهم که نعمت بسیار خوبی است. آن را قدر بدانید و دنیا و آخرت خودتان را فدای خود نفرمایید. 5. شما را به خصوص توجه می دهم به سخنرانی حضرت امام خمینی (ره) در 25 خرداد 1360 که در آن سخنرانی کسانی که علیه حکم قصاص دعوت به راهپیمایی کرده بودند را مرتد اعلام فرمودند: می‌گویید که قصاص، این قانون واضح اسلام، این قانون ضروری اسلام، این قانونی که قرآن به آن تصریح کرده است، این قانونی که مصلحت و امنیت کشور را تأمین می‌کند، شما این را یک قانون «غیر انسانی» می‌دانید. شما از ریشه‌هایتان بودید! ولی حالا من نظرم با این جمعیتی است که اینها را تأیید می‌کنند. یک قدر اصلاح کنید خودتان را آقا! چرا برای دنیا این قدر دست و پا می‌زنید؟ انسان این قدر برای دنیا دست و پا بزند که یک جمعیتی که قرآن را سبّ می‌کنند و یک جمعیتی که کمونیستها را دعوت می‌کنند برای ضدیت با اسلام، شما تأییدشان بکنید. ... بیایید در مقابل اینها بایستید. در مقابل اینها بگویید این امری که گفتند اینها کفر است. اینکه کسی بگوید حکم خدا «غیر انسانی» است، اسلام غیر انسانی است، این کافر است. ..... همّ و غمّشان این است که این جمهوری اسلامی به درد نمی‌خورد! ما حتماً باید یا در آغوش امریکا باشیم تا بتوانیم زندگی کنیم؛ یا در آغوش شوروی. و چون شوروی الحاد دارد و امریکا موحّد است! و خیلی صحیح است و خوب است، یا کمتر از او بد است، ما خوب است که همراه اینها باشیم. این چه فکری است که شماها دارید؟ چرا باید این‌طور باشید؟ من بسیار متأسفم! من بسیار متأسفم! اینکه مرا به درد دل وادار می‌کند، مقابله با این جمعیت است. مقابله با آنی است که حضرت امیر را نگذاشتند کارهایش را انجام بدهد. اگر اینها واقعاً اعتقاد به اسلام دارند و لازم می‌دانند نهی از منکر کنند، کدام منکری بالاتر از این است که کسی بگوید حکم قرآن «غیر انسانی» است، و مردم را دعوت کند برای این؟ اینها دعوت می‌کنند به راهپیمایی بر ضد کی و به طرف کی، طرفداری از کی؟ .... . ✍️میگما ؛ نیش نوشت های پراکنده @boreshha
آخرین اش را قبل از شروع عملیات خواند. بین روضه، حضرت زهرا (س) را مخاطب قرار داد و گفت: «خانم! عمریه نوکری شما و فرزندان تون رو کردم و تا حالا چیزی ازتون نخواستم؛ ولی حالا می خوام تو اون لحظات آخر کمک کنید». در گرماگرم عملیات، وقتی گلوله رگبار به سینه اش نشست، خم شد. زیر نور ماه می دیدم که خون تو پیراهنش جمع شده. سعی کردم سرش را روی پایم بگذارم، نگذاشت. سرش را روی زمین گذاشت و سه بار "یا زهرا" گفت و چشمانش را بست. (س) آمده بود کمکش. ع س /جلد 24؛ کتاب غلام علی رجبی/ به قلم سید احمد معصومی نژاد/ناشر: روایت فتح/ نوبت چاپ: دوم-1422؛ خاطره شماره 92-93. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
سید مجتبی یادگار جبهه را همیشه با خودش داشت. از سر کار که بر می گشت، مسقیم می رفت داخل اتاقش. آن قدر از این پهلو به آن پهلو می شد تا دردش آرام بگیرد. گاهی درد پهلو امانش را می برید. می رفتم کنارش، می خواستم پهلویش را بمالم تا آرام شود. می گفت: مادر! این در ارثیه مادرم زهراست. بگذار با همین درد به آرامش برسم. راوی: مادر شهید ۲ (خاطرات عشق شهدا به حضرت زهرا س)، گرد آوری: حسین کاجی، بازنویسی: مهدی قربانی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم- بهار ۱۳۹۵، خاطره ۴۷٫ به نقل از کتاب بر خوشه خاطرات، ابراهیم رستمی، ص ۳۰. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
وقتی نگاه می کنم بزرگ ترین وجه تمایز از خیلی ها و حتی شهدای دیگر، شدت اتصالش به خانواده شهدا بود. این یگانگی با خانواده شهدا، به حدی بود که فرزندان شهدای مدفع حرم، گم شده خودشان را در ایشان می دیدند و اگر بگویم با رفتن باور کردند یتیم شدند، اغراق نکردم. این اتصال در وصیت نامه شهید هم متبلور است: ✅به فرزندان شهدا که یتیمان همه شما هستند، به‌چشم ادب و احترام بنگرید. به همسران و پدران و مادران آنان احترام کنید، همان‌گونه که از فرزندان خود با اغماض می‌گذرید، آنها را در نبود پدران، مادران، همسران و فرزندان خود توجه خاص کنید. ✅در این عالم، صوتی که روزانه من می‌شنیدم و مأنوس با آن بودم و همچون صوت قرآن به من آرامش می‌داد و بزرگترین پشتوانه معنوی خود می‌دانستم، صدای فرزندان شهدا بود. ✅دوست دارم جنازه‌ام را فرزندان شهدا بر دوش گیرند، شاید به‌برکت اصابت دستان پاک آنها بر جسدم، خداوند مرا مورد عنایت قرار دهد. ┄┅═✧❁••❁✧═┅┄ 📌یک حرف از هزاران