eitaa logo
برش‌ ها
411 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
466 ویدیو
38 فایل
به نام خدای شهیدان در برشها شهدا دست یافتنی اند. اینجا فرهنگ جهاد و شهادت را به صورت آهسته، پیوسته و به دور از هیاهو روایت می کنیم تا بتوان آن را زندگی کرد. سایت http://www.boreshha.ir/ آپارات www.aparat.com/boreshha.ir بارش فکری @soada313_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺پیام امام حسین (ع) 🔅نزدیک اذان صبح در خواب، از (ع) یک پیام شفاهی دریافت کرده بود و یک پیام کتبی. 🔹پیام شفاهی وعده ملاقات امام حسین (ع) بود و در نامه حضرت نوشته بود: «چرا این روزها کمتر می خوانی؟!». ⚡️وقتی بیدار شد حال بارانی داشت. چند شب بعد شهید شد. گویا امام حسین (ع) آمده بود دنبالش. ع ع ▫️راوی: حاج علی سیفی 📚، حسین کاجی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم ۱۳۹۵، ص ۴۷ . ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 نذر عباس | روایت ویژه مادر شهید مصطفی صدرزاده برای رهبر انقلاب از شهادت فرزندش در ظهر تاسوعا ➕ سخنان حاج قاسم در وصف ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
🔺حجاب هایی که بوی حضرت زهرا (س) نمی دهد! 🔅محمد هادی شدیدا مراقبت چشمش بود. چه در زمانی که نوجوان بود و در فروشی کار می کرد و چه در زمانی که ساکن نجف بود و برای لوله کشی به خانه برخی از اهالی نجف می رفت، مراقب چشمش بود. 👇👇در ادامه برشهایی از خاطرات این شهید عزیز را ببینید. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
برش‌ ها
🔺حجاب هایی که بوی حضرت زهرا (س) نمی دهد! 🔅محمد هادی شدیدا مراقبت چشمش بود. چه در زمانی که نوجوان بو
💠برش اول: در آن اواخر اقامت در ایران که در حاج ابوالفتح خان درس می خواند، رفتم دیدنش. موقع برگشت قرار شد باهم برگردیم. در مسیر برگشت چند خانم بد را دید، با صدای بلند گفت: «خواهرم حجابت را حفظ کن». در مسیر گفت: دیگر از اینجا خسته شده ام. این حجاب ها بوی حضرت زهرا (س) نمی دهد. بعد از سفر کربلا دیگر دوست ندارم توی خیابان بروم. من مطمئن هستم چشمی که به نگاه حرام عادت کند، خیلی از چیزها را از دست می دهد. چشم گناهکار لایق شهادت نمی شود. 🔺قبلی 🔻بعدی ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
برش‌ ها
💠برش اول: در آن اواخر اقامت در ایران که در #حوزه_علمیه حاج ابوالفتح خان درس می خواند، رفتم دیدنش. م
💠برش دوم: این اواخر وقتی می آمد ایران، در خیابان ها احساس راحتی نمی کرد و اش را روی صورتش می انداخت. می گفت: از وضعیت حجاب خانم ها خیلی ناراحتم و در رفت و آمدها نمی توانم سرم را بالا بگیرم. معتقد بود اگر به نامحرم نگاه کند،از لحاظ معنوی خیلی عقب می افتد و راه شهادت بسته می شود. 🔺قبلی 🔻بعدی ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
برش‌ ها
💠برش دوم: این اواخر وقتی می آمد ایران، در خیابان ها احساس راحتی نمی کرد و #چفیه اش را روی صورتش می
💠برش سوم: 🔷یک روز باهم از سامرا رفتیم بغداد. از من پرسید: وضعیت حجاب در چطور است؟ گفتم: مثل تهران. گفت: «برای رسیدن به شهادت باید از خیلی گناهان گذشت. باید مراقب چشم خودمان باشیم تاتوفیق شهادت را ازدست ندهیم». بعد چفیه اش را روی صورتش انداخت. در کل مدتی که بغداد بودیم،همین طور بود تا اینکه از شهر به سمت نجف خارج شدیم. 🔺قبلی 📚 ؛صفحات: 19، 54، 60-61، 69، 89، 132. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 واکنش به دخترانی که نگاهش می‌کردند ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
🔺لبخند بعد از شهادت 🔹پیکر رضا را آورده بودند سردخانه. همه ایستاده بودند از پدر و بچه هام تا فامیل. رفتم جلو که صورتش را ببوسم. رضا لبخندی زد که دخترم هم متوجه شد. همین که خواست سر و صدا کند، آرامش کردم و گفتم: چیزی نگو دارم می بینم. 📚؛ صفحه 60. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
j-065 1402-11-14 qaza(2).mp3
1.85M
👓 ساعت‌ها در همین مسجد اعظم گریه کردم! گریه خجالت! ... بخشی از صحبتهای پایانی درس خارج فقه آیه الله جوادی در مورد شهدا 🇺🇸 مقایسه با تاریخ امریکا! شنبه ۱۴ بهمن ۱۴۰۲
j-065 1402-11-14 qaza(2).mp3
1.85M
👓 ساعت‌ها در همین مسجد اعظم گریه کردم! گریه خجالت! ... بخشی از صحبتهای پایانی درس خارج فقه آیه الله جوادی در مورد شهدا 🇺🇸 مقایسه با تاریخ امریکا! شنبه ۱۴ بهمن ۱۴۰۲
j-065 1402-11-14 qaza(2).mp3
1.85M
🌀 ساعت‌ها در همین مسجد اعظم گریه کردم! گریه خجالت! 🔺 بخشی از صحبتهای پایانی درس خارج فقه آیه الله جوادی در مورد شهدا ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 الگوی مدیریت جهادی 🔹مدیر دلسوزی که خستگی نمی‌شناخت! باید شهید شاطری را به رخ مسئولین کشید! 🔹چقدر امروز ما به این روحیه نیاز داریم! 🔹مردم لبنان: ما امام خمینی(ره) را از شاطری شناختیم. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
🔺مثل آدم! ▫️راوی: علی نجیب زاده: 🔹من خودم یک بار از پرسیدم: «حسین تو از یک سری قضایا باخبر می شوی چطور این کار را میکنی؟ 🔸با اصرار زیاد بالاخره راضی شد و جواب داد. آن هم خیلی کوتاه و مختصر. ▪️گفت: «کار خاصی نمیکنم فقط وقتی می خوابم سعی می کنم مثل آدم بخوابم». ▫️گفتم: «آدم ها مگر چه طور می خوابند؟ ⚡️گفت: «این را دیگر خودت باید بفهمی و دیگر هیچ حرفی در این مورد نزد. 📚کتاب حسین پسر غلام حسین، صفحه 152. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚡️برشی از روایتگری حاج حسین یکتا 🌱یه آخ نگفت! ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
🔺نماز اول وقت یا جلسه امتحان شهید نیری 🔹احمد به شدت مراقب ش بود و وقتی می شد همه کارهایش را تعطیل می کرد. آن هم چه نمازی. مثل ما نبود که برای رفع تکلیف نماز بخواند. طوری نماز می خواند که گویا اصلا توی این دنیا نبود. 🌀توی مدرسه قرار بود معلم از یکی از درس ها بگیرد. سر صف که آمدیم آقای ناظم گفت: «بر خلاف معمول این امتحان در خارج از ساعت درس و بعد از کلاس سوم برگزار می گردد». 🔸چند دقیقه مانده بود به امتحان که صدای اذان از مسجد محل بلند شد. احمد آهسته حرکت کرد و رفت سمت نمازخانه. من هم پشت سرش رفتم که منصرفش کنم. ⚡️گفتم: «این معلم خیلی حساسه اگه دیر بیای راهت نمیده و ازت امتحان نمی گیره». 🌱اما گوش احمد بدهکار نبود. او رفت نماز خانه و من سر جلسه امتحان. 👇ادامه در مطلب بعدی .
برش‌ ها
🔺نماز اول وقت یا جلسه امتحان شهید نیری 🔹احمد به شدت مراقب #نماز_اول_وقت ش بود و وقتی #اذان می شد هم
👆ادامه مطلب قبل 🔅بیست دقیقه می شد که سر جلسه بودیم اما نه از آقای معلم نه از احمد علی خبری نبود. آقای ناظم هم مدام دانش آموزان را به سکوت دعوت می کرد تا معلم برگه سؤالات را بیاورد. مدام از داخل کلاس سرک می کشیدم و منتظر احمدعلی بودم. 💠بالاخره معلم برگه به دست وارد کلاس شد و با عصبانیت گفت: «از دست این دستگاه تکثیر. کلی وقت ما را تلف کرد تا این برگه ها آماده شود». 🔹تا معلم برگه را داد به دست یکی از دانش آموزان که پخش کند، احمدعلی در چارچوب در ظاهر شد. با اینکه معلم ما بعد از ورود خودش، هیچ کسی را داخل کلاس راه نمی داد، گفت: نیری برو بشین سر جات. ▫️من و احمد علی هر دو امتحان دادیم، اما او نمازش را اول وقت خوانده بود و خدا امور دنیا را با او هماهنگ کرده بود ولی من نه. 📚؛ خاطرات شهید احمدعلی نیری؛ نویسنده و ناشر: گروه فرهنگی و انتشارات شهید ابراهیم هادی. صفحات ۲۴-۲۵ و ۲۶ و ۳۷. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
🔴ما مردم در سخت‌ترین شرایط پای کار بودیم، این بار هم خواهیم آمد! ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚡️مروری بر زندگی حجه الاسلام ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 این نور است دیگر! 🔹️لحظاتی دیدنی از حضور رهبر انقلاب در منزل شهید محمدحسین حدادیان 🌷انتشار بمناسبت سالگرد شهادت 💻 Farsi.Khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 مجاهد فرهنگی بدون مرز(فصل اول) ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir