عبد الحمید هفته ای چند بار به همراه دوستانش برای نماز صبح می رفت #حرم_امام_رضا (ع).
شب شام غریبان هم به رسم مردم #مشهد، نیمه شب شمع به دست به سمت حرم راه می افتادند. اگر کسی نبود یا رویش نمی شد که بخواند، خودش شروع می کرد به مداحی.
حال و هوایی داشت.
#شهید_عبدالحمید_دیالمه
#شهدا_و_اهل_بیت (ع)
#شهدا_و_امام_رضا (ع)
#کتاب_دیالمه ، نویسنده: محمد مهدی خالقی و مریم قربان زاده، ناشر: دفتر نشر معارف، نوبت چاپ: سوم- ۱۳۹۶؛ صفحه ۳۳ و ۳۲.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
رفته بودم داخل شهر بانه تا استحمام کنم. رفت داخل مغازه تا صابون بخرم. مغازه دار داشت برای برخی دیگر سخنرانی می کرد که چرا جمهوری اسلامی پیشنهاد #آتش_بس را نمی پذیرد؟ چیزی نگفتم.
رفتم حمام؛ اما خون، خونم را می خورد. فکری به ذهنم رسید. برگشتم مغازه و از فروشنده لیوانی خواستم و بعد از برانداز کردن و پرسیدن قیمت، انداختم و شکستمش.
فروشنده کفری شد. من هم شروع کردم به اینکه قیمت زیادی که ندارد، ببخشید.
او ول کن نبود و با داد و بیدادش مردم جمع شدند. می گفتند: موجی شده ولش کن؛ اما او خسارتش را می خواست.
گفتم: مرد حسابی! تو که نمی توانی از یک لیوان ارزان قیمت با یک عذر خواهی بگذری، چطور توقع داری جمهوری اسلامی با این همه شهید، مجروح و خرابی و ویرانی از صدام با یک عذر خواهی بگذرد.
مغازه دار تازه دو زاری اش افتاده بود. دستی به سبیلش کشید و شرمنده شد.
#غیرت_دینی
#دفاع_از_حریم_آرمانهای_انقلاب_اسلامی
#سیره_رزمندگان_اسلام
راوی: مهدی کریمی؛ بسیجی گرگانی
#کتاب_تو_شهید_می_شوی ؛ خاطرات شفاهی حجت الاسلام سجاد ایزدهی، نویسنده: سید حمید مشتاقی نیا، ناشر: مؤسسه روایت سیره شهدا، نوبت چاپ: اول- ۱۳۹۵؛ صفحه ۱۰۵ و ۱۰۶.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
هدایت شده از روی خط شهادت
او خودش را کشت!.mp3
978.9K
#قطعه_صوتی
#روایت_گری
#حسین_یکتا
چرا مردم شهدا را دوست دارند و ما را دوست ندارند؟
چرا ارمنیه دنبال جنازه داره می دوه؟
@khateshahadat
با سید مجتبی هم درس بودیم. با پیشنهاد سید از نجف #پیاده به سمت کربلا راه افتادیم. در تاریکی هوا، مرد عرب تنومندی خنجر به دست، با نعره «پول و جواهر هر چه دارید رو کنید» زَهره ام را ترکاند. داشتم پول هایم را در می آوردم که سید با جستی و چالاکی خاصی، خنجر را از مرد عرب گرفت و آن را نزدیک گلویش گذاشت و با فریادی رعد آسا گفت: « با خدا باش و از خدا بترس ».
رهایش کرد و گفت برویم. من هنوز در فکر او بودم که با سرافکندگی پیش آمد و ما را به خیمه اش دعوت کرد. در کمال ناباوری سید دعوتش را پذیرفت.
گفتم: چگونه دعوت کسی را می پذیری که تا چند لحظه پیش، قصد غارت ما را داشت؟
سید گفت: نترس! این ها عرب هستند و میهمان را ارج می نهند.
تا صبح خوابم نبرد. اما نواب و آن عرب راحت خوابده بودند.
#شهید_سید_مجتبی_نواب_صفوی
#سیره_اخلاقی_شهدا
#شجاعت_در_سیره_شهدا
راوی: علامه جعفری
کتاب سید مجتبی نواب صفوی؛ نگاهی به زندگی و مبارزات شهید نواب صفوی، نویسنده: ارمیا آدینه، ناشر: میراث اهل قلم، نوبت چاپ: هفتم- ۱۳۹۰؛ صفحه ۱۶.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
سید موسی نزد سید مرتضی فقیه #کتاب_قوانین را می خواند. هنوز چند روزی از شروع درس نگذشته بود که استاد از ادامه کلاس عذرخواهی کرد.
می گفت: سید موسی سؤالات زیادی دارد و مرا وادار می کند که با دقت بیشتری درس را آماده کنم. سؤالات زیادی دارد که پاسخ به آنها از طاقت من بیرون است. از طلبه هایی نیست که فقط به شنیدن متن و شرح رضایت بدهد.
همان سال سید موسی #تدریس همان کتاب را در #مسجد نوی قم شروع کرد. طوری بحث می کرد که اساسا جایی برای اشکال باقی نمی گذاشت. اما برخوردش طوری اخلاق بود که همه می توانستند سؤالات خود را مطرح کنند.
#امام_موسی_صدر
#سیره_علمی_شهدا
#روشهای_موفقیت_در_تحصیل
کتاب سید موسی صدر؛ نگاهی به زندگی و زمانه امام موسی صدر، نویسنده: امیر صادقی، ناشر: میراث اهل قلم، نوبت چاپ: دوازدهم- ۱۳۹۴؛ صفحه ۱۴.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
وقتی کاظم می آمد، کنارش می نشستم و گرم صحبت می شدیم. من از دوستانم و او از دوستانش. نسبت به دوستان شهیدش #ادب و نزاکت خاصی را رعایت می کرد.
دو زانو می نشست. انگار که او حضور دارد و در حضورش قدرت تکلم ندارد. از خلق و خوی شان می گفت و لحظه شهادت شان و سلام بر سید الشهدای آخرشان و بی رودر بایستی #گریه می کرد. با خودم فکر می کردم که کاظم با آنها به حدی زیسته که فقط یاد آنها آرامش می کند.
صحبتش که تمام می شد به جمع دو نفره خودمان بر می گشت و راحت می نشست و پایش را دراز می کرد و یا لم می داد.
#شهید_کاظم_نجفی_رستگار
#سیره_فرهنگی_شهدا
#زنده_نگه_داشتن_یاد_شهدا
راوی: اکرم حاج ابوالقاسمی؛ همسر شهید
مجموعه نیمه پنهان ماه، جلد ۲۶، رستگار به روایت همسر شهید، نویسنده: نجمه طرماح، ناشر: روایت فتح، نوبت چاپ: اول- ۱۳۹۵ ؛ صفحات ۱۰۷.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
هدایت شده از روی خط شهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#فیلم
#مستند
#مستند_دلدادگان_حرم
#شهید_حسن_قاسمی_دانا
#مدافعان_حرم
مستند دلدادگان حرم، به زندگی همسران شهدای مدافع حرم می پردازد و پرده از دلتنگی ها و تحمل سختی های فراغ می گشاید.
دلداده حرم (9): حسن قاسمی دانا
تاریخ شهادت: 1392/02/19
محل شهادت: حلب، لشکر فاطمیون
@khateshahadat
محمد جواد هر قدر گرفتارتر می شد، نمازهایش هم طولانی تر و دعاهایش بیشتر می شد.
گاهی وقت ها هم حجره ای ها سر به سرش می گذاشتند. وقتی آماده #نماز می شد، می گفتند: نامه بنویس! بیا خداحافظی کنیم؛ چون تا نمازت تمام شود، ما مرده ایم یا دست کم پیر شده ایم.
#شهید_محمدجواد_باهنر
#سیره_عبادی_شهدا
#انس_با_نماز در سیره شهدا
#کتاب_شهید_باهنر، نویسنده: مرجان فولاد وند، ناشر: انتشارات مدرسه، نوبت چاپ: هفتم؛ ۱۳۹۲؛ صفحه ۳۱.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
مصطفی به عهد و پیمان هایش وفادار بود. در سال ۱۹۷۷ جنگ بین مسلمانان و مسیحیان در جریان بود. به خاطر #عید_قربان #آتش_بس سه روزه ای برقرار شد.
در همین ایام با چمران رفتیم شناسایی. رسیدیدم به سنگر دشمن. یکی از سربازان دشمن درون سنگر خواب بود. به چمران گفتم بکشیمش؟
چمران گفت نه! ما در حالت آتش بس هستیم و یک مؤمن هیچ گاه #خیانت نمی کند. فقط اسلحه اش را بردار.
وقتی برگشتیم این قضیه تا مدت ها نقل محافل بود که چمران در عین تسلط به دشمن، از ریختن خونش اجتناب کرده است.
#شهید_مصطفی_چمران
#سیره_نظامی_شهدا
#وفای_به_عهد در سیره شهدا
راوی: عادل عون
کتاب چمران مظلوم بود؛ خاطراتی از شهید چمران، نویسنده: علی اکبری، ناشر: یا زهرا (س)، نوبت چاپ: هفتم- زمستان ۱۳۹۳؛ صفحه ۲۳.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
درباره #بدهی های خردش نسبت به کاسب ها حساس بود و همیشه آن ها را روی کاغذهای کوچکی می نوشت و کنار مانیتور می چسباند که اگر عمرش به دنیا نبود، من از آنها مطلع باشم و پرداخت شان کنم.
آن روز ناهار خیلی دیر آمد خانه. من باید می رفتم کلاس. گفت بگذار لباس هایم را عوض کنم و برسانمت. سوار موتور از کوچه که رد می شدیم، مغازه ای را نشان داد و گفت: عزیزم! به این مغازه پانصد تومان بابت تنظیم باد لاستیک موتور بدهکاریم. پول خرد نداشتم. الان هم که بسته است. یادت باشد سری بعد که از اینجا رد شدیم، پرداختش کنیم.
گفتم: چشم! می نویسمش کنار بدهی های خرد که همه را یکجا پرداخت کنیم.
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
#سیره_اخلاقی_شهدا
#رعایت_حق_الناس در سیره شهدا
#کتاب_یادت_باشد ؛ شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت فرزانه سیاهکالی مرادی؛ همسر شهید، مصاحبه و باز نویسی: رقیه ملا حسینی، نویسنده: محمد رسول ملا حسینی، ناشر: شهید کاظمی، نوبت چاپ: چاپ بیست و نهم؛ ۱۳۹۷؛ صفحات ۱۴۷.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
معرفی و بررسی #کتاب_مربع_های_قرمز ؛ خاطرات شفاهی حاج حسین یکتا
✔️از نکات مثبت کتاب می توان به امور زیر اشاره کرد:
✔️ذکر نام و نشان و تاریخ شهادت شهدایی که در کتاب ذکر شده اند؛ البته با ذکر این نکته که: به علت زیادی اسامی شهدا و رزمندگان و مجروحین و حتی اسرا، اگر از اول کتاب نام شهدا با رنگ متمازی مثلا همان قرمز در متن مشخص می شد خیلی خوب بود و خیال خواننده را از به خاطر سپاری یا تفکیک آنها آسوده می کرد. نکته ای دیگر هم اینکه در یکی از همین پاورقی ها در صفحه ۴۳۷ کتاب، تاریخ شهادت شهید اکبر خرد پیشه شیرازی را چهارم فروردین ذکر کرده که چهارم دی ماه صحیح می باشد.
✔️ذکر عباراتی از صحیفه امام خمینی (ره) در پاورقی کتاب، مرتبط با مفاهیم ذکر شده متن. این عبارات انسان را به وجد می آورد و گاهی سند محکمی است بر باور پذیر شدن روایت راوی.
✔️ذکر عباراتی از امام خمینی (ره) در ابتدای هر فصل در وصف مجاهدت ها و رشادت های رزمندگان دفاع مقدس.
✔️ با توجه به اینکه هر فصل کتاب به طور میانگین ۴۰ صفحه می باشد، برای رفع خستگی و یکنواختی آن، صفحات هر فصل به چند قسمت ده صفحه ای تقسیم شده در رفع یکنواختی متن برای خواننده مؤثر است.
✔️ با توجه به اینکه راوی در عملیات های مختلفی حضور داشته است، نویسنده سعی کرده در ضمن خاطرات کلیاتی از اهداف عملیات ها و مسائل حاشیه ای آن را از منابع معتبر ذکر کند. این تلفیق تلفیقی مبارک است که مستند سازی خاطرات را تحکیم می بخشد.
❌نقد: غلظت ادبیاتی کتاب بیش اندازه مورد نیاز است تا جایی که فهم مطلب را برای خواننده متوسط دشوار کرده است.
yon.ir/kUUaW
گروه میرزا بیش تر جوان هایی بودند که تازه پشت لبشان سبز شده بود. میرزا گروه را در مرحله #آمادگی_بدنی نگه داشته بود. شنا کردن، ورزش های رزمی، کوه پیمایی هفتگی در مسیر امام زاده داود و دربند. بعضی وقت ها به اسم کشتی به جان هم افتادند و همدیگر را مشت و مال حسابی می دادند بدتر از دعوا. می خواستند برای شکنجه های ساواک بدنشان را آماده کنند.
خواندن کتاب های دکتر شریعتی و #شهید_مطهری هم توی برنامه شان بود.
آن روزها از گوشه ای گروهی با تفکر خاصی مثل قارچ سر بر می آورد و همه مرام نامه خودشان را داشتند. میرزا به فکر اساس نامه گروه افتاد. نوشت: «همه فعالیت ها و ارتباط ها باید هم راستا و هماهنگ با رهبر نهضت آقای خمینی باشد».
حرف شهید اندرز گو توی گوشش زنگ می زد که «مادام که در #خط_امام نباشید، کارتان فایده که ندارد، وزر و وبال هم دارد»
خودش را رسانده بود قم، دفتر امام خمینی. گفته بودند: «ایجاد آمادگی برای مبارزه در مرحله اول است؛ ولی #مبارزه_مسلحانه باید با اجازه #مجتهد جامع الشرایط باشد».
خودش را به آب و آتش می زد که برود نجف و از امام اذن مبارزه مسلحانه بگیرد که نتیجه اش شد بازداشت در مرز هویزه و شکنجه شش ماهه در سوسنگرد.
#شهید_محمد_بروجردی
#سیره_سیاسی_شهدا
#ولات_مداری_سیاسی
کتاب غریب غرب؛ روایتی کوتاه از زندگی شهید بروجردی، نویسنده: عباس رمضانی، ناشر: روایت فتح، نوبت چاپ: اول- ۱۳۸۹؛ صفحه ۳۲-۳۴.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
علی همیشه یک سوم حقوقش را به من می داد و من با همان یک سوم، امور منزل را اداره می کردم. خرج و مخارج منزل دست خودم بود.
می گفتم: شما مسئولین از وضع بازار که خبر ندارید. رفتم بلوزی را که تازه خریده بودم، برایش آوردم. گفتم: به نظرت قیمت این بلوز چنده؟ قیمت پنج هزار تومانی را می گفت پانصد تومان. دادم در می آمد. معلوم بود که از قیمت ها خبر ندارد. می گفتم: شما مسئولین نمی دانید که قیمت ها چقدر بالاست و گرانی چه بیدادی می کند.
پولی که علی می داد با اینکه یک سوم حقوقش بود؛ اما برکت داشت. وقت که بهم پول می داد می گفتم: حاج آقا! یه وقت پول کم نیارید و برید قرض کنید. از همین بردارید. می خندید و می گفت: شما نگران نباش قرض نمی کنم.
دو سوم باقی مانده حقوق هر ماهش را برای کمک به این و آن خرج می کرد. خیلی ها می آمدند دم در خانه نامه می دادند و گریه می کردند. درد دل می کردند. نامه را که می دادم علی، مدام پیگیری می کردم تا به نتیجه برسد. علی می خندید و می گفت: «خانم! شما بیش تر از من برای درد دل این مردم جوش می زنید.»
راوی: همسر شهید
کتاب خدا می خواست زنده بمانی؛ کتاب صیاد شیرازی، نویسنده: فاطمه غفاری، ناشر: روایت فتح، نوبت چاپ: هفتم- ۱۳۹۵؛ صفحه ۵ و ۶.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
اسم تیم محله حصیر آباد، شهباز بود و علی کاپیتانش. فوتبالش حرف نداشت؛ اما #فوتبال هدف اول زندگی اش نبود.
هر وقت موقع بازی به لحظات #اذان برخورد می کرد، بازی را تعطیل می کرد و خودش کنار زمین فوتبال اذان می گفت.
#شهید_علی_هاشمی
#سیره_ورزشی_شهدا
#اولویت_دادن_به_نماز
راوی: مادر شهید
کتاب هوری؛ زندگی نامه و خاطرات سردار شهید علی هاشمی، نویسنده: گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، ناشر: انشارات شهید ابراهیم هادی، نوبت چاپ: چهارم- ۱۳۹۴؛ صفحه ۱۴ و ۱۵.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
#برش_ها
پایگاه مستند و موضوعی خاطرات شهدای جهان اسلام
با بیش از 1700 ریز موضوع و 3100 کلید واژه
🌍http://www.boreshha.ir/
#برش_ها
پایگاه مستند و موضوعی خاطرات شهدای جهان اسلام
با بیش از 1700 ریز موضوع و 3100 کلید واژه
🌍http://www.boreshha.ir/
#برش_ها
پایگاه مستند و موضوعی خاطرات شهدای جهان اسلام
با بیش از 1700 ریز موضوع و 3100 کلید واژه
🌍http://www.boreshha.ir/
غلام حسین #دبیرستان که بود، با همدیگر در کلاس های مسجد و هیئت، قرآن و احکام یاد می گرفتیم. غلام حسین خودش دو سه جلسه #قرآن درست کرده بود بچه های کوچک تر را دور خودش جمع می کرد و آیاتی که یاد گرفته بود را یادشان می داد. از پول تو جیبی های خودش هم مداد رنگی می خرید و به بچه ها #جایزه می داد.
مهمانی هم که می رفتیم، نوجوانان هم سن و سال خودش را دور خودش جمع می کرد و برای شان حدیث یا تفسیری از قرآن بیان می کرد.
#شهید_حسن_باقری
#شهید_غلام_حسین_افشردی
#سیره_فرهنگی_شهدا
#کار_فرهنگی_دانش_آموزی
کتاب ملاقات در فکه؛ زندگی نامه شهید حسن باقری (غلام حسین افشردی) نویسنده: سعید علامیان نشر: سوره مهر نوبت چاپ: سوم- ۱۳۹۷؛ صفحه۲۵ و ۲۶.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
معرفی و بررسی #کتاب_سه_شهید
مصاحبه های درباره #شهید_طیب_حاج_رضایی و #شهید_سیدعلی_اندرزگو و #شهید_محمدعلی_رجایی
yon.ir/v2po9
☑️انتخاب شخصیت های کتاب، هوشمندانه می باشد. شهید اول، شهید شروع نهضت است، شهید دوم نقش میانی دارد و در آخرین ماه های قبل از انقلاب و شهید سوم شهید بعد از انقلاب می باشد. هر سه شخصیت از چهره های تأثیر گذار در انقلاب و دارنده نقش کلیدی در تحولات پیرامونی خود می باشند. تنوع انتخاب هم جالب است: یکی بازاری و کاسب، دومی روحانی و سومی دانشگاهی و معلم می باشد.
☑️مصاحبه صریح با خانواده شهدا مهم ترین شاخصه کتاب حاضر می باشد. البته این صراحت می توانست با یک بازنگری و ویرایش متن همراه باشد که در این صورت هم کتاب مختصر تر می شد و هم برای خواننده دلپذیرتر می نمود. البته این مصاحبه ها با قالب روزنامه و مجله سازگاری بهتری دارد تا کتاب.
☑️درج تصاویر متعدد و مختلف سبب جذابیت کتاب می شود؛ اما چون تصاویر عموما به صورت تمام صفحه درج شده است، با سیاه و سفید بودنش چندان سازگاری ندارد. نویسنده می توانست در آخر هر فصل تعدادی از تصاویر را به صورت یک چهارم صفحه بیاورد و نیازی به این همه اشغال فضا نبود.
☑️یکی از محسنات کتاب، پاورقی های متعدد و مفصل آن می باشد. نویسنده محترم در هر موردی که اصطلاح و یا اسامی که برای خواننده ممکن است نا آشنا باشد را مفصلا وبا فونت ریز درپاورقی توضیح داده است. شاید همه خوانندگان رغبت به خواندن این پاورقی ها نداشته باشند؛اما بودنش ضرورت دارد واز نقاط قوت کتاب میباشد.
☑️به نظر می رسد کتاب خیلی مشوش است و نقشه ازقبل تهیه شده ای برای نویسنده...
👇
برش ها
معرفی و بررسی #کتاب_سه_شهید مصاحبه های درباره #شهید_طیب_حاج_رضایی و #شهید_سیدعلی_اندرزگو و #شهید_محم
...محترم مطرح نبوده است. بسیاری از مطالب کتاب، حداقل در دو فصل اول تکراری می باشد. زندگی نامه ای که برای شهید ذکر شده، عموما همان مطالبی است مصاحبه شونده ذکر کرده، فقط با ویرایش و اضافاتی همراه است. اگر نویسنده برای خواننده ناشناس بود می گفت که ایشان قصد کتاب نویسی نداشته بلکه می خواسته کتاب سازی کند.
yon.ir/v2po9
#شهید_امروز
#شهید_سید_مجتبی_هاشمی
مطالب و خاطرت مربوط به این شهید عزیز را در اینجا مشاهده بفرمایید.
yon.ir/L0eDi
#کسروی با جمع کردن مریدانی کلوپ باهماد آزادگان را پاتوق خود کرده بود. با تأسیس فرقه #پاکدینی، پیامبر خود خوانده آنها شده بود. قرآن و مفاتیح را می سوزاندند و به #امام_صادق (ع) جسارت می کردند.
ساعت دو بعد از ظهر بود. سید تک و تنها وارد کلوپ شد. داور مسابقه #والیبال را از روی چارپایه داوری پایین آورد و شروع به صحبت کرد:
من آمده ام تا از نزدیک با شما صحبت کنم. اگر بر این گمان هستید که من در اشتباهم و سخن کسروی حق است بیایید و به گفتارم اعتراض کنید و اگر او در اشتباه باشد، سعی می کنیم آگاهش کنیم.
#مباحثه و گفتگو تا ساعت ۷ بعد از ظهر ادامه پیدا کرد. این بحث ها تا دو ماه ادامه یافت. تنها ترین کسی که به آئین پاک دینی معتقد مانده بود، خود کسوری بود.
#شهید_سید_مجتبی_نواب_صفوی
#سیره_اعتقادی_شهدا
#مبارزه_با_انحرافات_عقیدتی
کتاب سید مجتبی نواب صفوی؛ نگاهی به زندگی و مبارزات شهید نواب صفوی، نویسنده: ارمیا آدینه، ناشر: میراث اهل قلم، نوبت چاپ: هفتم- ۱۳۹۰؛ صفحه ۱۷.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/