📜#منظومه_تقی_لفوری_معصومه_باکر_اِدمُلّائی💞💞
✍منظومه عاشقانه قدیمی ای در میان مردم سوادکوه و بندپی مازندران رواج دارد که #منظومه تقی لفوری معصومه باکراِدمُلّائی نام دارد و اسم کامل تر آن تقی نوروزی (جنگن) و معصومه باکر ادملایی است.
👇
✍ مردم سرزمین #سوادکوه (شیرگاه، زیراب، پل سفید و روستاهای توابع آن) و بندپی (#ادملا؛ #باکرمحله) معتقدند که این منظومه بر اساس یک اتفاق واقعی سروده شده است و به سال های ۱۲۷۰ تا ۱۲۸۰ خورشیدی باز میگردد.
👇
✍ زمانی که ساکنین آن سرزمین تنها و تنها از طریق دامداری و کشاورزی روزگار خود را میگذراندند و ارتباطی تنگاتنگ با طبیعت داشتند.
📌شاید یکی از عوامل مهمی که باعث میشود در این نقطه از ایران، افسانه ها، منظومه ها و سروده های عاشقانه زیادی در میان مردم سینه به سینه منتقل شود، همین نکته است.
✍ از جمله اشعار معروف مازندرانی، یکی اشعار مازندرانی " #طالب_آملی" است که در میان خود مازندرانی ها به "#طالبا" شهرت دارد و دیگری منظومه عاشقانه ی #منوچهر_زهره و نیز " تقی لفوری و معصومه باکر ادملایی " .
👇
✍#فریده_یوسفی، یکی از ساکنین سواد کوه، کتابی تحت عنوان " فرهنگ و آداب و رسوم سوادکوه" نوشته است که در سال ۱۳۸۰ جایزه کتاب برگزیده پانزدهمین جشنواره روستا را از آن خود کرد. این #پژوهشگر حوزه مردم شناسی، منظومه "تقی و معصومه" را همراه با برگردان فارسی آن در کتاب خود آورده است .
👇
[🔴متاسفانه این پژوهشگر نتوانسته است اطلاعات جامع از تبار #باکر و خاندان معصومه باکر در روستای ادملای #بندپی بابل دسترسی یابد و به همین دلیل به اشتباه معصومه باکر را لداری معرفی کرد.
📌این در حالی است که برادران معصومه باکر به دلیل ملکی علف چراهی که در لدار داشتند رفته بودند و برای مدت کوتاهی در آنجا اقامت داشتند.]
✍ بر اساس این کتاب پژوهشی، داستان عاشقانه"تقی جنگن و معصومه باکر" از این قرار است: معصومه دختر زیبارو و مهربانی بود که به همراه دو برادرش در روستای "ادملا؛باکرمحله" بندپی زندگی میکرد.
روزی میان دو برادر اختلافی رخ میدهد و یکی از برادرها به همراه خواهرش معصومه باکر از "ادملا" کوچ میکند و به "چاشتخوارون" #لفور میرود.
👈تقی که از اهالی "چاشتخوارون" است، با دیدن او دل از کف میدهد. عاشقش میشود و از برادرش حسین میخواهد که "معصومه باکر" را برای او خواستگاری کند. اما برادر تقی هم در حقش کوتاهی میکند و به خواستگاری نمیرود. دو سال میگذرد و تقی هر روز بیشتر از پیش به معصومه باکر دل میبندد.
👈تا این که یک روز در ایام نوروز میبیند که معصومه باکر و برادرش بار سفر بسته اند تا دوباره به دِه خود باز گردند. آنها بی خبر میروند و تقی #جنگن آشفته و پریشان حال میشود. تقی تاب نمی آورد و پس از مدت کوتاهی بار و بنه میبندد و به دنبال آن ها به راه می افتد.
📌روزهای سختی را در میان جنگل ها میگذراند، مریض میشود و از روستاهای "گل کتی" ، "کهلوچال" و " #شیخ_موسی" میگذرد و بالاخره به "#لدار و ادملا" میرسد. وقتی به آنجا میرسد، می گردد و زن برادر معصومه باکر را پیدا میکند. به او التماس میکند که معصومه را برای او خواستگاری کند اما دیگر کار از کار گذشته است و معصومه باکر را به عقد کسی در آورده اند.
👈نامزد معصومه از طایفه "باکر" بود. طایفه ای جنگجو که در چوبزنی مهارت تمام داشتند. زن برادر معصومه باکر او را مجاب میکند که به دهکده خود باز گردد و فکر معصومه باکر را برای همیشه از سرش بیرون کند. تقی از "ادملا" خارج میشود اما به ده باز نمیگردد و آواره و سرگردان میشود.
📌او از "ادملا" به "لارجون" و از آن جا به "#آمل" میرود تا بلکه فکر معصومه از سرش بیرون بیاید. اما نه تنها عشق او کمرنگ نمیشود، بلکه تاب و توان را از او می رباید. تقی پس از دو ماه سرگردانی به ده خود باز میگردد. مدتی که میگذرد شوهر معصومه که دامدار بود و مدام همراه با گله در حال کوچ به مرتع ها و جنگل های مختلف بود، معصومه را به محلی در نزدیکی "چاشتخوارون" لفور می آورد و او را در " گردنه سر" مسکن میدهد.
📌دو سال از این ماجرا میگذرد که یک روز در ایام نوروز، برای تقی خبر می آورند که معصومه باکر سر زا مرده است. شوهر معصومه همراه با گله در کوچ بود. تقی با سرعت خود را به بالین معصومه می رساند.
👈نوزاد مرده او را در همان "گردنه سر" دفن می کند. پیکر معصومه را نیز با خود به #امامزاده حسن می برد و برایش سوگواری میکند و از آن پس بر سر هر کوی و برزن که می رود و هر گوش شنوایی که پیدا می کند، داستان عشق نافرجام خود به معصومه را باز می گوید.
📌قدیمی ها معتقدند که چون خود تقی سواد نداشته است او سوز دل خود را به# شعر می خواند و برادرش حسین، که او هم بی سواد بوده است، از بر می کند.
🔵 ادامه دارد...
🖊#محسن_داداش_پور_باکر
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ 📚 ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
#پژوهش_تبارشناسی_اِدمُلّاوَند
@edmolavand ﷽
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
📝#پژوهش_ادملاوند کتابخانه ی اسناد و آثار منتشر نشده بدون خدمات عمومی 👇👇
🔎جهت دسترسی به مطالب دلخواه تان در این فهرست جستجو کنید:
👇👇
💞منظومه ها:
آنچه از منظومه ها، داستانها و وقایع بومی و محلی که در قالب اسناد یا تحقیقات میدانی و #یافته_های_شفاهی به دست ما رسیده است.
📜#منظومه
■#امیر_گوهر
■#امیر_پازواری
■#امیری_خوانی
■#شاه_باجی
■#معصومه_باکر
■#تقی_لفوری
■#طالب_آملی
■#طالبا
■#مهطن
■#منوچهر_زهره
■#کتولی
■#نجما_رعنا
■#عباس_مسکین
■#نازی
■#فاطمه_مسکین
■#مینا_پلنگ
■#هادی_رباب
■#کیجابور
■#بم_سری_کیجا
■#ککی
■#شاباجی_باکر
■#جهانگیرباکر
■#هژبرسلطون
■#حجت_غلامی
■#مشتی
■#محمدجوه
■#نجما
■#رعنا
■#عزیز
■#نگار
■#حسینا
■#نباتی
■#حلیمه_عبدالله
■#ایرج_هوبره
■#اردوان_گلنار
■#اردشیر_گلنار
■#منظومه_جیران
■#منظومه_لهوف
■#طلان_یزدان
■#خدیج_مَندَسَن
■#ماه_بانو_شیرمحمد
■#آسیه_نوردین
📩منظومه های پیرامون زندگیتان و یا آنچه از اطراف شنیده اید را برای ما ارسال کنید، به نام شما ثبت و منتشر خواهیم کرد.
https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/3480
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
💥#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
1⃣
🔎جهت دسترسی به مطالب دلخواه تان در این فهرست جستجو کنید:
👇👇
📚کتاب:
■#کتاب
■#کتابخانه
■#نهج_البلاغه
■#قرآن
■#اشاداد
■#آوات_قلم
■#اشکنامه
■#شجره_نامه_اشاداد
■#مهرب_قلم
■#مهطن
■#الواح_بابل
■#شعردوست
■#کتاب_گنج_دانش ■#التاریخ_العزاالحسین_فی_بلوک_البندپی
■#کتاب_السعادة
■#الاقبال
■#محسن_داداش_پور_باکر
■#روضة_الملوک
■#کتاب_گویا
■#شاهنامه
■#تحریرالوسیله
■#تاریخ_طبری
■#اسناد_بارفروش
■#تاریخ_خاندان_مرعشی
■#کاروانسرای_گَدوک ■#شعر_هزار_ساله_فارسی
■#بابل_دیار_آشنا
■#استرابادنامه
■#ضرب_المثل
📜منظومه💞:
■#منظومه
■#امیر_گوهر
■#امیر_پازواری
■#امیری_خوانی
■#شاه_باجی
■#معصومه_باکر
■#تقی_لفوری
■#طالب_آملی
■#طالبا
■#مهطن
■#منوچهر_زهره
■#کتولی
■#نجما_رعنا
■#عباس_مسکین
■#نازی
■#فاطمه_مسکین
■#مینا_پلنگ
■#هادی_رباب
■#کیجابور
■#بم_سری_کیجا
■#ککی
■#شاباجی_باکر
■#جهانگیرباکر
■#هژبرسلطون
■#حجت_غلامی
■#مشتی
■#محمدجوه
■#نجما
■#رعنا
■#عزیز
■#نگار
■#حسینا
■#نباتی
■#حلیمه_عبدالله
■#ایرج_هوبره
■#اردوان_گلنار
■#اردشیر_گلنار
■#منظومه_جیران
■#منظومه_لهوف
■#طلان_یزدان
■#خدیج_مَندَسَن
■#ماه_بانو_شیرمحمد
■#آسیه_نوردین