eitaa logo
فصل فاصله
304 دنبال‌کننده
323 عکس
35 ویدیو
3 فایل
یادداشت‌ها و سروده‌های محمّدرضا ترکی تماس با ما: @Mrtorki
مشاهده در ایتا
دانلود
سال و قرن تازه مبارک! ما راه‌سپار مجمع‌البحرینیم ایمن ز نحوست غراب‌البینیم یک قرن گذشت و قرن دیگر آمد با دیدن این دو قرن ذوالقرنینیم! توضیح: مجمع‌البحرین: محل دیدار خضر و موسی غراب‌البین: زاغی که دیدارش را شوم می‌پنداشتند. ذوالقرنین: صاحب دو شاخ. شخصیّتی قرآنی است. گذشتگان او را بر اسکندر تطبیق می‌دادند. در اینجا به معنی صاحب دوقرن، کسی که دو قرن را دیده است. @faslefaaseleh
خلیج فارس؛ هویّت ایرانی این بید به هر بادی نابوده نخواهد شد این صخره به‌آسانی فرسوده نخواهد شد آوار اگر گردد دیوار وطن، ای جغد ویرانه ولی هرگز شالوده نخواهد شد ای حلقۀ مفقوده بین بشر و میمون پیدا ز تو آن نسل گم‌بوده نخواهد شد آبیّ خلیج فارس بحری‌ست زلال و پاک از آب دهان تو آلوده نخواهد شد بیهوده مزن نعره، ای جغد که نور حق خاموش ز غوغای بیهوده نخواهد شد "دل‌تنگ نباید بود از طعن حسود ای دل" تا کینه به دل دارد آسوده نخواهد شد @faslefaaseleh
هستی خاکستری امروز سبک‌بالم و آرام‌تر از پیش هرچند شدم خستهء ایّام‌تر از پیش از هفته و از چلّهء اندوه گذشتم بر گور تهیّ دلم آرام‌تر از پیش زآن‌پیش که این سیب زند خال و بگندد افتاده‌ام از شاخه، به‌هنگام‌تر از پیش از محفل رندان نشابور گذشتم عطّارتر از قبلم و خیّام‌تر از پیش از کوی ملامت به‌سلامت نتوان رست باید شوم از عشق تو بدنام‌تر از پیش از هستی خاکستری‌ام دود برآمد دردا نشدم پخته، شدم خام‌تر از پیش @faslefaaseleh
غمگنانه نه هیچ شور و امیدی، نه هیچ لب‌خندی نه هیچ تاب‌وتوانی، نه هیچ پیوندی نه شور آنکه بخوانی، غمی بیفشانی نه تاب آنکه بمانی، نه باربربندی درون آینه مردی غریبه را دیدم نگاه کرد مرا غمگنانه یک‌چندی شکسته بود و در اعماق چشم‌هایش غم نشسته بود و به لب داشت تلخ‌لب‌خندی به‌گریه گفت جهان یک پل خراب‌شده‌ست گذر از او نتوانی به هیچ‌ترفندی همیشه از پس اسفند می‌رسید بهار کنون نه شور بهاری، نه سوز اسفندی شکستی آینه‌ای را، ولی ندانستی چه گوهری به‌جهالت به خاک افکندی! @faslefaaseleh
عشق و جنگ گویند این دو مرد: مردی که جبهه رفت؛ مردی که دل سپرد؛ آن جام درد زد وین زهر هجر خورد... بی‌چاره مرد جنگی عاشق هرگز شنیده‌ای سر سالم به گور برد؟! @faslefaaseleh
یک‌قرن گذشت... پروانه شد از کنار ما پرزده رفت ابری شد و بر فراز یک دهکده رفت از قرن گذشته ما ندیدیم تورا انگار که از دوری تو یک‌سده رفت! @faslefaaseleh
فروردین جز آنچه به رفت‌و‌آمد عید گذشت باقی همه در رخوت و تردید گذشت ای ماه کسالت‌زده، ای فروردین ایّام تو چون دورهء تبعید گذشت! @faslefaaseleh
رویای ناممکن پس از یک عمر جستن در تکاپوهای بسیارت سراپا تشنگی باید گذشتن از عطشزارت تو آن رازی که دنیا از نگاهم سخت پنهان کرد که پیچید این‌چنین در هفت‌توی گنگ اسرارت در این کابوس بی‌پایان ، در این رویای ناممکن به هر سو می‌دوم سرسختی بغض است و دیوارت دعایی بی‌اجابت هستی امّا در مذاق من نمی‌دانم چرا این قدر شیرین است تکرارت! وصال تو به یک دل‌تنگی خاموش آغشته‌ست فراق‌آلودهء وصل است حتّی روز دیدارت خریداری نداری از گرانیّ و عجیب این است کسادی نیز افزوده‌ست بر گرمیّ بازارت رسیده ناز چشمان خوش لیلی به چشم تو و شیرین‌تر ز شیرین است شیرینیّ رفتارت غزل در نیمه‌راه وصف تو از پای می‌ماند عبث گفتند خیل شاعران در نظم اشعارت @faslefaaseleh
آخرالزّمان زمین این آسمان تیرة گردآلود، از آخرالزّمان خبر آورده‌ست از آخرالزّمان زمین، از این، بیهوده‌پویِ دربه‌در آورده‌ست انسان تخس و سرکش و بازیگوش، فرزند مادری‌ست «طبیعت»‌نام بنگر بدین پسر که از این مادر با سرکشی پدر به‌درآورده‌ست با این سَموم سخت که بر بستان بگذشته‌ است و می‌گذرد هر روز باید از این درخت تعجّب کرد؛ آیا چگونه برگ‌وبر آورده‌ست؟! این آسمان تیرة بی‌باران در انتهای این شب بی‌پایان گویا برای دل‌خوشی انسان یک آفتاب مات برآورده‌ست یک آفتاب مات که می‌خندد بر رنج بی‌کرانۀ ماهیگیر وقتی که باز تور تهی از صید بر موج‌خیز پرخطر آورده‌ست این آسمان که تیره و تاریک است، گویا نماد آخر تاریخ است تاریخ باطلی که بر انسان‌ها تنها تباهی و ضرر آورده‌ست فردا که فصل غربت انسان است، چشمی برای گریه نخواهی یافت بر این مصیبتی که مدرنیته بیهوده بر سر بشر آورده‌ست @faslefaaseleh
نمک بر زخم گرانی فروردین با تمامی خوبی‌ها و زیبایی‌هایش، به سبب هزینه‌های سنگینی که بر خانوارها تحمیل می‌کند، برای قشرهای حقوق‌بگیر و فقیر ماه نفسگیری است و طولانی‌تر از ماه‌های معمولی به نظر می‌رسد. از ملاحت زخم دل‌ها را نمک باید زدن خنده بر ناجوری کار فلک باید زدن بر فقیران ماه فروردین عجب طولانی است تا که ما را ول کند، او را کتک باید زدن چون سفر با جیب خالی سال نو ناممکن است گوشۀ خانه همینجوری کپک باید زدن جیب خالیّ و پز عالی ندارد حاصلی با زن و بچّه چرا بیهوده فک باید زدن؟! تا نگردی بیشتر شرمنده پیش بچّه‌ها پشتک و واروّ و صدگونه کلک باید زدن! کارت‌ها چون ته کشید و جیب چون سوراخ شد پول عید بچّه‌ها را ناخنک باید زدن پستۀ باز تو را هر کس که نامردانه خورد پستۀ دربسته‌اش را نیز تک باید زدن! سهم برخی هفت‌سین عیش بود از سال نو سهم ما اندک سماقی شد که مَک باید زدن! دست بَختت می‌رسد تا شاخۀ شادی، ولی زیر پایش مدّتی از صبر جَک باید زدن!
صخرۀ درد رنجیده‌ترینیم مرنجان دل ما را نگشود کسی مشکل لاینحل ما را آن صخرۀ دردیم که امواج حوادث آشفت به طوفان بلا ساحل ما را آن اشک مذابیم، سراپا همه چون شمع جز اشک که گوید خبرِ محفل ما را از «طالب» و مطلوب نداریم امیدی زین یأس سرشتند به عالم گِل ما را ماه رمضان قاتل بی‌رحم، به افطار آب از دم شمشیر دهد بسمل ما را ما شیعۀ مظلوم خراسان بزرگیم کوچک مشمارید دلیل دل ما را بر خاک عزیزان به‌جز از اشک نداریم بپذیر همین هدیۀ ناقابل ما را @faslefaaseleh