eitaa logo
فِي الحِکمَة
954 دنبال‌کننده
54 عکس
11 ویدیو
100 فایل
ملخّص و زبده نظريات و ملزومات مباني در ساحتهاي الهي و طاغوتي به انضمام مطالب گوناگونِ مستفاد از منابع مستند. وجود شريعت بي حقيقت و اقامت حقيقت بي شريعت محال ميباشد. نشر بدون درج منبع بقصد "تقرّب" در صورت "توانايي تبيين"،مجزي بل منجّز است. @Mohammadds
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌹🌸🌹🌸🌹 🌸🌹🌸🌹🌸 🌸🌹🌸🌹 🌸🌹🌸 🌸🌹 🌸 🔱{{ألهکم التّکاثر}}🔱 🔷تاويل: يا همان اشتغالتان به لذات حسي و خيالي فاني،از نعمتهاي دنيا،که بواسطه ي آن محتجب شديد و پنداشتيد که کمالتان در اين لذات است و به جهت اين اشتغال از دست داديد پاکي هايي را که مستعد آن بوديد از صفا فطرت و عقل و معقولات در آن و لذات عقليه و کمالات معنويه باقيه و نعمتهاي آخرت را... . 📚تاويلات ،ج2،ص699. ______________________________________ 🔰أقول: ولله إن نکونوا مشغولين بالشواغل النفسانيه من الشهوة و الغضب و الحيل،نحن تابعين ابوسفيان و صهيون من حيث لايشعر و إنا نعبد الله علي حرف،فعلينا بعد الاقرار بالاسلام أن نفعل بمقتضياته و نرفض الانائيت التي رأس کل غفلة و شهوة. 🆔 @felhekmat
💠 و محضر درس (ره): 🔹آن موقع كه ما در قم بودیم آقای خمینی درس حكمت میدادند، ابتدا محلّ درس ایشان یكی از حجرههای فیضیه بود كه ما حدود 10 الی 15 نفر بودیم شركت میكردیم. 🔸آقای خمینی (ره) نزد آقای بروجردی (ره) منزلت زیادی داشت. یک روز دو نفر از حكمای انگلستان به محضر آقای بروجردی (ره) آمده بودند و چند سؤال فلسفی مطرح كرده بودند، آقای بروجردی (ره) آنها را به آقای خمینی (ره) كه آن زمان معروف به "حاج آقا روحاللّه" بود ارجاع داده بود. آقای خمینی (ره) هم در بیت آقای بروجردی (ره) در اطاق دیگری مشغول پاسخگویی به سؤالات آنها شدند. 🔹اتفاقا من هم رسیدم. آقای فاضل قفقازی كه عمده امور مهمّ آقای بروجردی (ره) به دست ایشان انجام میشد و با من خیلی رفیق بود و میدانست كه من از شاگردان آقای خمینی (ره) هستم تا مرا دید به تركی فرمود: "آقاشیخ عزیزاللّه! به این اطاق بیا." مرا به آن جلسه برد. 🔸جلسه جالبی بود. مترجم سؤالات را برای آقا و پاسخ آقا را هم برای آنها ترجمه میكرد و آنها به نشانی قبول سرشان را تكان میدادند. 🔹پس از پایان بحث، یكی از آنها به مترجم گفت: "ما این سؤالات را با فلاسفه مختلف در كشورهای اسلامی و غیراسلامی و حتی در تهران مطرح كردیم؛ ولی در هیچجا اینگونه كه این آقا فرمودند قانع نشده بودیم. اگر ایشان قبول كنند و به انگلستان تشریف بیاورند، ما حاضریم جمع كثیری از فلاسفه اروپا را به محضر ایشان بیاوریم تا از فكر و علم ایشان استفاده بیشتری شود و ما میدانیم كه در آنجا بیش از اینجا مفید واقع میشوند." 🔸وقتی پیشنهاد آنان ترجمه شد. ما منتظر بودیم ببینیم آقای خمینی (ره) چه میفرمایند. من كه مدتی بود در درس ایشان شركت میكردم و لذت بحثهای ایشان را تازه احساس كرده بودم، در دل بسیار نگران شدم كه مبادا ایشان با این پیشنهاد موافقت كند و من از محضر ایشان محروم شوم. 🔹این خیالات از ذهن من میگذشت كه دیدم آقای خمینی (ره) با حالتی خاص رو به مترجم فرمودند: "به این آقایان بگو من یک ساعت محضر درس آقای بروجردی را به حكومت انگلستان نمیدهم." 🔸در آن ایّام آقای خمینی (ره) پس از تدریس خودشان هر روز در درس آقای بروجردی (ره) شركت میكردند. ⭕️آیة الله شیخ عزیزالله خسروی 💢کانال فِي الحِکمَة 🆔 @felhekmat
🔹شیخ علی مقدادی اصفهانی: من هربامداد نزد پدر کتاب شرایع میخواندم و شبها بعداز نماز تفسیر صافی برایم تدریس میکردند وسپس یکی دوصفحه مثنوی در حضورشان می خواندم. #مولوي #مثنوي 🆔 @felhekmat
💠 ره: 🔸«جملات فصوص در معنی با ادعیه موافق است منتها حضرت امیر علیه السلام متأدب بوده و توانسته حق بیان را ادا نماید ولی صاحب فصوص (شیخ اکبر محی الدین بن عربی) متأدب نبوده و نتوانسته حق را ایفا کند. (تقریرات فلسفه امام خمینی؛ ج 2، ص 183). 🔹و باز گمان نشو د که حاجی (منظور حاج ملا هادی سبزواری رحمة الله است) و یا حکمای اسلامی این حرفها را از خود در آورده باشند بلکه این حرفها در ادعیه بیشتر از منظومه است و صحیفه سجادیه و نهج البلاغه و قرآن منبع و سرچشمه و مادر این حرفهاست. (تقریرات فلسفه امام خمینی؛ ج 1، ص 88) 🔸البته قول عرفا باطل نيست ولي فهم قول آنها ذوق عرفاني لازم دارد چنانکه کثیرى از ناس شعر مثنوى را جبر مى دانند و حال آنکه مخالف با جبر است و علت آن این است که آقایان معناى جبر را نمىدانند. و چنانکه مرحوم حاجى (مراد امام، حکیم حاج ملا هادی سبزواری است) نیز در شرح خود بر مثنوى نتوانسته در شرح و تفسیر، مرام مولوى را برساند؛ زیرا حکیمى قول عارفى را بیان نموده بدون اینکه حظ وافر از قریحه عرفانى داشته باشد و بلا تشبیه مثل این است که ملحدى، مرام نبى مرسلى را شرح کرده باشد. بیان مرام شخصى، قریب الافق بودن با اعتقاد او را لازم دارد، براى شرح قول عارف رومى، مردى صوفى که یک نحوه کشف ذوقى داشته باشد لازم است که آن هم نه با نثر بلکه با نظمى که از روى ذوق عرفانى برخاسته باشد مانند نسیمى که از سطح آبى برمى خیزد، به شرح آن بپردازد.» (تقریرات فلسفی، ج2، ص198). 💢کانال فِي الحِکمَة 🆔 @felhekmat
💠هجوم لشکر حُسن به صفات وجودي : 🌸شهسوار ، چون خواهد که مملکت وجود عاشق را مرکز رايات حقايق ايات خود سازد، اولا شمشير جبّاري و قهّاري به دست معشوق داده، با لشکر فتّان حُسن، متوجه آن صوب گرداند تا اگر در اطراف و اکناف آن ديار، عمارت گونه اي باشد از حصونِ رسوم و قلايع عقايد_که محلّ جنود قيود و منزل طغات عادات و مقرّ اشرار اغيار تواند شد_از هجوم طلايع آن لشکر فتّاکِ بيباک منهدم گشته، مواد فتنه و آشوب منقطع گردد. 🔸باز غوغاي او عَلَم برداشت 🔸عشق او خنجر ستم برداشت 🔹هرچه بيراه ديد غارت کرد 🔹و آنچه بر راه بود هم برداشت 🌸چه، بي شک شهرستان باطن عاشق تا محفوف به اسوار قيود، و معمور به صنوف مکارم پسنديده و صفات حميده و انواع نسب مذموم و محمود باشد، چگونه منزل شهسوار عشق تواند شد که((إنّ الملوکَ إذا دَخلوا قريةٍ أفسدوها و جعلوا أعِزَةَ اهلها أذِلةً)). 🌸في الجمله هر رقيقه ي مناسبتي که عاشق را در خارج بوده باشد که بدان در نظر اعتبار اغيار، معظّم و محتشم نمايد، از صدمات ورود آن جنود خونخوار، متلاشي و مستأصل شده، روي انزوا به کنج خمول آورد و معتکف زاويه اختفا گردد؛ ... پيشترک خود مبيّن گشت که مقتضاي ذات عاشق و احکام خاصّه ي او، صفات عدمي و نسب اعتباري است. 🔸به طاعتم طلبند و به عشرتم خوانند 🔸من و غمِ تو، به کاري دگر چه کار مرا؟! 🌸هر تصرفي که در صفت وجودي داشت، از قِبَل معشوق بوده؛ هر آينه چون ماهيچه ي رايات آفتاب اشراق آن حضرت از مطلع حقيفتش سرزد، امثال فرموده ي((إن اللّهَ يأمرُکم أن تؤدّوا الأماناتِ الي أهلها))نموده، ساير اضافات و تصرفات را تسليم بندگانش کرد و روي عزيمت به خرابات فنا و نيستي، که وطن مألوف و مسکن اصلي او بود، نهاد. 🔹مقام اصلي ما گوشه ي است 🔹خداش خير دهاد آنکه اين عمارت کرد 📚شرح نظم الدّر، وصل هفتم. ______________________________________ 🔰اقول: 🌸فثبت أنه (اي ) حرارة، جميع بالمرّة اي مرّةٍ بعد المرة. 🔹آنچنان پر شد فضاي سينه از دوست 🔹که فکر خويش گم شد از ضميرم 🌸 به مانند خزرجي است که عوسي مر عاشق باقي نگذارد و همه را به خاک و خون کشد حتي عاشقو معشوقي باقي نخواهد گذاشت تا جايي که عاشق پس از تام به مقام ولوج نمايد. تو اين همه را زير سَر عشق بين 🔹زحمت گل بلبل کشيدو حصلش را باد برد 🔹کوه بيستون را عشق کندو شهرتش فرهاد برد 🌸پس " " تعبيري است تسامحي چون تو فهميدي که عاشق، خود به دستِ خود تيشه به ريشه ي هستي خود ميزند و وار و مستانه قلم بدست ميگيرد و کوه انائيتش را از جا بر ميکند تا جايي که حتي عاشقو معشوقي نماند. 🔹تا چنانش به خود کند مشغول 🔹که به معشوق هم نپردازد 💢کانال فِي الحِکمَة 🆔 @felhekmat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ميگم چندروزه داري راه ميري؟ دو روز. از کدوم منطقه اي؟ ناصريه. از ناصريه ي بصره داري پياده ميري کربلا!رسيدي پيش اقا برا ما دعا کن. اين اشکهات پاکه حاجي، رسيدي پيش اقا برا ما دعا کن.. 🆔 @felhekmat
💠 تدریس به امر حضرت ولی عصر ارواحنا فداه : 🔹 مرحوم آیة الله العظمی شیخ محمّد علی اراکی فرمود: 🔸 آخوند ملاّ علی باذِنه‌ای (از شاگردان آیة الله آقا شیخ محمّد باقر اصطهباناتی شیرازی) از استاد نقل می‌کرد که ایشان فرمودند: 🔹 مدّتی در تهران ساکن بودم و به تدریس می‌پرداختم، فقط یک ساعت وقت داشتم که آن را هم برای تنّفس و استراحت گذاشته بودم. 🔸 روزی طلبه‌ای آمد و اظهار کرد: به من کتاب شفا درس بدهید. 🔹 من گفتم: در درس عمومی شرکت‌کنید. گفت: خیر! حتماً درس خصوصی می‌خواهم. 🔸 هرچه من اصرار کردم او حاضر نشد، سرانجام قبول کردم، ولی گفتم: من کتاب ندارم. گفت: مانعی ندارد، من یک کتاب دارم که یک شب پیش شما باشد و یک شب پیش من. 🔹 درس را شروع کردیم و مدّتی بدین منوال گذشت. یک روز که نوبت من بود و کتاب پیشم مانده بود، هرچه گشتم کتاب را نیافتم و پیش آن آقا شرمنده شدم. 🔸 او وقتی دید که کتاب نیست، رفت و برگشت و گفت: من می‌دانم کتاب کجاست؟ یک راست به سراغ بقچه‌ای رفت، آن را باز کرد و کتاب را از میان آن بیرون آورد و به من داد. 🔹 من در حیرت فرو رفتم و گفتم: موضوع چیست؟! 🔸 گفت: پیرمردی از اوتاد که خدمت امام عصر - ارواحنا فداه - مشرّف می‌شود در خرابه‌ای از خرابه‌های شهر تهران سکونت دارد و من از او موضوع را پرسیدم، وی گفت: ساعتی که تو پیش آن استاد درس می‌خوانی، ساعتی است که آقا آن را برای معاشرت با زن خود گذارده بوده، لذا آن زن از دست تو، که وقت او را گرفته‌ای، ناراحت شده و کتاب را در فلان بقچه مخفی کرده است. 🔹 گفتم: تو چگونه با این شخص آشنا شدی؟! 🔸 گفت: من مدّتی روحانی محلی بودم و از این طریق به ارشاد مردم می‌پرداختم، ولی پس از مدّتی احساس کردم که سوادم در مسائل اعتقادی کامل نیست و نمی‌توانم مردم را درست و صحیح هدایت کنم، لذا در مصرف سهم امام شبهه و شک کردم. روزی به مردم گفتم: اموال من از خانه و اثاث، همه مربوط به شماست، بیایید و آن‌ها را ببرید. 🔹 بعداز آن به تهران آمدم و مدّتی در کاروانسرایی سکونت کردم و نمی‌دانستم چه کنم، اتّفاقاً دهانم هم زخم شده بود و آن را بسته بودم. 🔸 تا این‌که یک روز شخصی ناشناس مرا به اسم صدا زد و گفت: فلان دوا را مصرف کن، دهانت خوب می‌شود. من آن دوا را تهیه کرده و مصرف کردم، دهانم خوب شد. 🔹 بعد به این فکر افتادم که این مرد چه کسی بود که از درد و اسم من اطّلاع داشت و داروی او مؤثّر واقع شد؟! 🔸 وقت دیگری او را ملاقات کردم و از او پرسیدم: شما کی هستید؟ 🔹 گفت: من با پیرمردی از اوتاد که با امام عصر - ارواحنا فداه - تماس دارد، مربوط هستم. 🔸 گفتم: از او بپرس یا مرا پیش او ببر که وظیفه من چیست؟ 🔹 گفت: به من گفته شده که فلانی یعنی تو جزو مجاهدین راه خدا هستی. 🔸و همچنین گفته شده که نزد محمّد باقر اصطهباناتی برود و الهیات شفا را نزد او بخواند، و در درس عمومی هم نرود، زیرا بعضی از افرادی که در آن درس شرکت می‌کنند فاسق هستند، با آنان هم ننشیند و چنانچه ضرورتی داشت که به درس عمومی برود، بیرون اتاق بنشیند و گوش کند. 🔹 مرحوم حاج شیخ محمّد باقر اصطهباناتی فرموده بودند: من به او گفتم: از آن پیرمرد بپرس که آیا من هم می‌توانم خدمت آن حضرت برسم یا می‌توانم از آن حضرت سؤالاتی داشته باشم. 🔸 جواب آورد: تشرّف نمی‌شود، ولی سؤالات را بدهید به من تا خدمت ایشان معروض بدارم. من هم سه سؤال کردم... جواب آمد... 🔹 آیة الله آقای مصلحی فرمودند: این داستان را مرحوم آقای سید محمّد علی سبط از مرحوم آیة اللَّه العظمی حاج شیخ محمّد حسین اصفهانی (شاگرد آیة الله اصطهباناتی)، و آیة اللَّه العظمی حاج آقا موسی شبیری زنجانی از مرحوم پدرشان با اندک اختلاف نقل کرده‌اند. 📚روزنه هایی از عالم غیب، آیة الله سید محسن خرازی. 📚نويسنده همين روايت را به اين سلسله: اقاي حشمت پور از ايت اللّه وحيد خراساني از ايت اللّه خويي از ايت اللّه محمد حسين غروي اصفهاني(معروف به کمپاني)، شنيدم. شايان ذکر است که آنچه نويسنده شنيده با آنچه نقل شد تفاوتها و بعضا اختلافات مهمي دارد. 💢کانال فِي الحِکمَة 🆔 @felhekmat
💠 : ⚜((ليدخلنّهم مدخلا يرضونه و إنّ اللّه لعليم حليم))؛(حج،59)⚜ از همنشيني واژه علم و حلم ميتوان گفت که چون حق متعال علم به عين ثابت هر شخص دارد لذا بر وفق اقتضائات اعيان ثابته اشخاص با آنها مدارا ميکند و آنها را به مقامي که مرضيشان است داخل ميکند نه به مدخلي که مرضيّ است لذا فرمود يرضونه. چرا که سابقا عرض شد علم حق متعال تابع اعيان اشخاص است و هر شخصي معرفتي به اندازه خود را دارد که نميتوان بيش از آن را بر وي تحميل کرد. لذا فرمود:((نحن معاشر الأنبيا امرنا أن نکلم الناس علي قدر عقولهم))؛ که انبيا مامورند تنزل به رتبه وجودي ناس کنند و بر وفق اقتضائات تعين ناس با هر کدام از آنها برخورد کنند و اينگونه متحقق به صفت حلم گردند. 💢کانال فِي الحِکمَة 🆔 @felhekmat
lamaat%20-%20Fakhreddin%20Iraqi(1).pdf
438.6K
🔹 از ره. 🔸این کتاب در محضر ره نگاشته شده است. 🆔 @felhekmat
💠 : 🔹سرشت وجودی آفتاب دائما بر نورافشانی و تابیدن است و در افاضه اشراقات بخل و امساکی ندارد. اگر حایلی در میان است، از ناحیه آفتاب و نور پر فروغ وی نیست،که اگر چنین بود ابدال و اوتاد را یارای زیارت آن ربا نبود. این ماییم که باید در مسیر انسان سازی قرار گرفته و خود را ارتقای وجودی دهیم و دو بال علمی و عملی خود را شکوفا کنیم تا از محضر الهی انسان کامل که مظهر اسم شریف شهید حق است استفاده کنیم، در غیر این صورت ولو این که علیه السلام ظهور یابند و در میان جمع مردم حاضر شوند و همه ایشان را ببینند، دیری نمی پاید که ما نیز به حضرتش عادت کرده و از آنچه در درون جانش است غافل می مانیم. معلوم میشود آن کسی که لیاقت دارد تا از محضر امام زمان بهره مند شود نیازی به حضرت ندارد، بلکه به واسطه ارتقای نفسانی خود از آن حضرت بهره میگیرد. اما در مقابل، آنکه در درون جانش اسباب شهود امام مطلق را فراهم نکرده است، ولو اینکه امام با بدن مبارکش حاضر شوند بهره کافی و لازم نخواهد برد؛ زیرا امام زمان علیه السلام انسان کاملی است که با ظهورش هفتاد و یک اسم از اسمای اعظم الهی که تا کنون فقط یکی از آنها ظهور پیدا کرده است قیام خواهد کرد و ما باید آنچنان خود را آماده کنیم که بتوانیم هر وقت اراده کردیم در محضر مظهر تامه کریمه "لوانزلنا هذا القرآن علی جبل لرأیتهُ خاشعاً متصدعا من خشیة الله" قرار بگیریم و از آن حضرت استفاده علمی و معنوی ببریم. ⭕️بیانات استاد حفظه 💢کانال فِي الحِکمَة 🆔 @felhekmat
شیخ محمد حسین زاهد (ره).pdf
821.4K
🔹 مروري بر احوال و زندگينامه اعلي اللّه مقامه الشريف. 🆔 @felhekmat
💠 : 🔹بدانكه اهل تصوّف عبارت از آن است كه روح در حال صحّت و بيدارى از بدن سالك بيرون آيد، و احوالى كه بعد از مرگ بر وى مكشوف خواست گشت، اكنون پيش از مرگ بر وى مكشوف گردد و بهشت و دوزخ را مطالعه كند، و احوال بهشتيان و دوزخيان را مشاهده كند، و از مرتبه به مرتبه رسد، و هرچه دانسته بود، ببيند. 🔸اين سخن را كسى فهم كند و يا درآرد كه وقتى ازين معنى بويى به مشام او رسيده باشد. 🔹و روح بعضى يك روز در آسمانها بماند و گرد آسمانها طواف كند، و آنگاه به قالب آيد، و روح بعضى دو روز بماند، و روح بعضى سه روز، و روح بعضى زياده ازين بماند. تا به ده روز و بيست روز و چهل روز ممكن است كه در آسمانها بمانند. 🔸شيخ ما مىفرمود كه روح من سيزده روز در آسمانها بماند، آنگاه به قالب آمد. و قالب درين سيزده روز همچون مرده افتاده بود و هيچ خبر نداشت. و ديگران كه حاضر بودند گفتند كه سيزده روز است قالب تو اينچنين افتاده است. و عزيزى ديگر مىفرمود كه روح من بيست روز بماند آنگاه به قالب آمد. و عزيزى ديگر مىفرمود كه روح من چهل روز بماند آنگاه به قالب آمد. و هرچه درين چهل روز ديده بود، جمله در ياد او بود. 📚الإنسان الكامل(نسفى)، ص۱۵۶ و 155. 🔹 ‏اش را در چندين سروده، و آن را از جهان لا ريبى براى ما خاك‏نشينان تحفه و ره‏آورد آورده است‏... 📚مشارب الأذواق، سيد على همدانى‏، ص9 💢کانال فِي الحِکمَة 🆔 @felhekmat
💠دوام فيض و : 🔹قلت فإني رأيت في واقعتي ( ) شخصا ( ع) بالطواف أخبرني أنه من أجدادي و سمّي لي نفسه فسألته عن زمان موته فقال لي أربعون ألف سنة فسألته عن _لما تقرر عندنا في التأريخ لمدته_؛ فقال لي: عن أي آدم تسأل؟ قلت:عن ؛ فقال:صدق إنني نبي الله و لا أعلم [أري/رأي] للعالم مدة تقف عليها بجملتها إلا أنه بالجملة لم يزل خالقا و لا يزال دنيا و آخرة؛و بانتهاء المدد لا في الخلق فالخلق مع الأنفاس يتجدد...؛انتهي ما اردناه من نقل کلامه. 🔸در واقعه ای شخصی را در طواف دیدم که به من خبر داد از اجداد من بوده است و نامش را به من گفت از زمان وفاتش پرسیدم در جوابم گفت چهل هزار سال پیش از این بوده پس او را از مدت آدم پرسیدم به من گفت از کدام می پرسی از آدم اقرب؟ گفت تصدیق کن که من یکی از پیامبرانم و برای عالم مدت نمی شناسم که آغاز زمان باشد و در آنجا بیاستم و سپس از آنجا شروع کنم بدان که خدای سبحان همیشه خالق بوده است و همواره دنیا و آخرت خواهد بود مدت برای مخلوق است نه در خلق و آفریدن چه این که خلق با انفاس دمبدم پدید می آید... . 📚الفتوحات،باب867. 📚رسالة في ( )،فصل5،ص66 💢کانال فِي الحِکمَة 🆔 @felhekmat
💠 : 🔹در مبحث و به چند وجه ميتوان اين مسئله را مورد بحث قرار داد. يکي آنکه آيا اين مسئله در کليه مظاهر خلقيه و موجودات خارجيه از ارواح و عقول و حقايق برزخي و نفوس انساني و حيواني و افاعيل صادره ي از جميع صور نوعيه اعم از جماد و نبات و حيوان و انسان، قابل طرح و بحث است، چه آنکه افاعيل صادره ي از مظاهر خلقيه داراي دو جهت است، و ؛ از جهت اطلاق وجود مطلقا از صقع بوبي است و ((قل کل مِن عنداللّه)) شاهد مدعاست و حتي شامل ( ) در نيز ميشود که ((القابل لايکون الا من فيضه الاقدس)) و وجود ساري در مظاهر ناشي از سريان فيض مقدس است. اما از جهت تقييد هر فعلي مستند به فاعل خود است و هر مظهر وجود و آثار مترتبه ي بر آن را بخود مقيد ميسازد و از طرق وسائط منتهي بحق ميشود؛ چه آنکه هيچ ذي شعوري افاعيلي را که بايد فاعل مباشر آن افاعيل، اجسام و طبايع متحرک و سيّال و متغير باشد، بحق مستند نمينمايد، چه آنکه آکل و شرب و تبريد و تسخين و سکون و حرکت و افاعيل صادره ي از انسان که آن قواي بدنيه است، از خواص اجسام و صور منغمر در ماده و نفوس متعلق به ماده ميباشد. 🔸بناءً علي ما حقّقناه، در مقام، فرق [فرقي] بين موجود صاحب و و حيات و موجود فاقد اراده و حيات نميباشد؛ و حق اول بحسب مقام ذات و غنائه الذاتي و مقام منزه است از مصدريت مستنده باعيان و حقايق نازله ي در مراتب امري و خلقي، و در و تجلي و سريان در ، "عين هر شي" و اثر مترتب بر هر شي بوجه اطلاق بر وي مترتب است. 📚استاد 💢کانال فِي الحِکمَة 🆔 @felhekmat
💠 : کافران را دوست ميدارم، از اين وجه که دعوي دوستي نميکنند. ميگويند:آري کافريم، دشمنيم. اکنون دوستيش تعليم دهيم، يگانگيش بياموزيم. اما اينکه دعوي ميکند که من دوستم و نيست، پر خطر است. 📚مقالات شمس تبريزي، دفتر اول. 💢کانال فِي الحِکمَة 🆔 @felhekmat
💠 : 🔹عشق در همه ساری ست ناگزیر جمله ی اشیاست، و کیف تنکر العشق و ما فی الوجود الا هو، و لو لا الحب ما ظهر ما ظهر، فبالحب ظهر الحب سار فیه، بل هو الحب کله (چگونه حقیقت عشق را منکر میشوی در حالی که در وجود جز آن نیست، و اگر نبودی آنچه که ظاهر گشته، عیان و نمایان نشدی، پس آنچه پیدا شده به عشق است که ظاهر گشته، و عشق در آن سریان دارد، بلکه آنچه پیداست جملگی عشق است.)، ذات محب ، و عشق او ، محال است که مرتفع شود بلکه تعلق او نقل شود از محبوبی به محبوبی دیگر.. نقل فوادک حیث شئت من الهوی ما الحب الا للحبیب الاول 🔸قلبت را از روی عشق به هر جا که میخواهی بگردان، که عشقی جز (عشق به) معشوق اول (ذات احدیت حق تعالی) نیست. 🔹هر که را دوست داری او را دوست داشته باشی و به هر چه روی آوری ، روی به او آورده باشی، اگر چه ندانی.. میل خلق جمله عالم تا ابد گر شناسند و اگر نه سوی توست جز تو را چون دوست نتوان داشتن دوستی دیگران بر بوی توست 🔸غیر او را نشاید که دوست دارند بلکه محال است، زیرا که هر چه را دوست دارند بعد از که موجبش معلوم نبود، یا بهر حُسن دوست دارند یا بهر احسان، و این هر دو غیر او را نیست. 🔹الا آن است که پرده ی اسباب و چهره ی احباب محتجب است، نظر مجنون هر چند که بر جمال لیلی ست، اما لیلی آینه ای بیش نیست، و لهذا قال: من عشق و عف و کتم ثم مات، مات شهیدا( کسی که عاشق شد و خود را نگهداشته و عفیف ماند، و (عشق و راز خود را ) کتمان کرد، و آنگاه مُرد، شهید مرده است). 🔹نظر مجنون از حسن لیلی بر جمالی ست که جز آن جمال همه قبیح است و اگر چه مجنون آن را نداند. ان الله جمیل، غیر او را نشاید که جمال باشد. آن را که به خود وجود نبود او را ز کجا جمال باشد؟؟ 🔸اوست که به چشم مجنون نظر به جمال خود میکند در حسن لیلی، و بدو خود را دوست می‌دارد. مرد عشق تو هم تویی که تویی دائما بر جمال خود نگران 🔹 پس بر مجنونی که نظرش در آینه ی دوست بر جمال مطلق بود قلم انکار نرود، که نظرش در آینه ی حسن لیلی بر جمال مطلق آید. 📚 (لمعه ی هفتم) _____________________________________ 🔰اقول: مطلقا تکرار ناپذير است؛ و بعد از اسقاط اضافات (که بواسطه ي تعالي و تصاعد حاصل ميشود) وصول به معشوقه ي حقيقي از تعين ناسوتيه معشوقه ي مجازي ممکن است و اين است معناي از محبوبي به ديگر(أي ي حقيقي و نقل از به حقيقت)؛ آري عنت الوجوه للحي القيّوم... 💢کانال فِي الحِکمَة 🆔 @felhekmat
💠مسئله و : 🔹 متاخر(ابوالبرکات/فخررازي): قائل به تباين به تمام ذات بين موجودات بودند که اين ديدگاه مستدعي و حقيقي بودن و اعتباري و انتزاعي بودن وحدت است؛ که منجر به ميگردد. اين ديدگاه که مشهور به است نافي توحيد است، چه رسد به تفريد و وحدت شخصي وجود. 🔹 و قول مياني صدرا: ملاصدرا در قول مياني وحدت و کثرت را حقيقي معرفي ميکند به اين بيان که رجوع کثرت به وحدت است و اساسا وجود واحد را و معرفي ميکند و قول مشاء متقدم هم به تصديق صدرا و به قرينه ي فهم عرفا از کلام ابن سينا همين بوده. اين قرائت معروف به ميباشد و اگرچه به قول عرفا نزديک و مرقات فهم وحدت شخصي است اما اختلافاتي هم با آن دارد. 🔹قول نهايي صدرا و مختار عرفا: عرفا قائل به وجود هستند و کثرت را مطلقا اعتباري ميدانند در اين قول تشکيک در متن وجود راه ندارد بلکه وجود مطرح است لذا وجود را ميدانند نه ذومراتب و اين قول مشهور به ميباشد. 📋نکته: در چون کثرت حقيقي و وحدت اعتباري ميباشد لذا قدر مشترکِ دو مصداق در مفهومي مشترک که خارج از دو مصداق است گرفته ميشود. اما در تشکيک خاصي چون وحدت و کثرت هر دو حقيقي "عنوان ميشوند" لذا قدر مشترکِ بين دو شي بايد عين همان دو شي باشد(که اين تناقض ميباشد)نه خارج از آن دو؛ وگرنه تشکيک، عامي خواهد بود. 📋نکته: نه در و نه در حتي يک دليل در اثبات اين امر (تشکيک خاصي يا وجود ذومراتبي) نمياورند. اين قول زيبا ولي بي دليل، مخالف واقع و خلاف عقل است. 💢کانال فِي الحِکمَة 🆔 @felhekmat
💠موضوع علم و : 🔹 : به تصريح در ميباشد؛ و اين امري است که بين تمام مشترک است. لذا کأنه مقولات مندمج تحت موجود بما هو موجود ميباشند. و به اين ترتيب نميتوان ادعا کرد که تنها به نحو لابشرط مقسمي، ديگر علوم را اندماجا در خود دارد، بلکه هم همينطور ميباشد. 🔸 : موجوديتِ مشترکي که موضوع علم فلسفه است گرچه شامل همه ي مقولات از اين حيث که عارض بر آنهاست ميشود؛ لکن خصوصيت هر مقوله داخل در موجوديت، که موضوع علم فلسفه است، نميشود. به بيان ديگر موجوديت، عين حيثياتِ مقوله نيست. در حاليکه مفاد اين است که حيثيات مقوله، در عين غيريت داشتن از آن، "عين خصوصيات و نفسِ حيثياتش" باشد. 💢کانال فِي الحِکمَة 🆔 @felhekmat
💠آيا ميتوان گفت يک علم است؟ 🔹 : در هر علمي از موضوع آن علم بحث ميشود(نه خوده موضوع). تعريف مشهور از اين است که ((ما يلحق الشي لذاته و ما يلحق الشي لما يساويه)). اما براي که است، عرض ذاتي نميتوان فرض کرد چون که يا بايد لحوق پيدا کند و يا اينکه بايد امري مساوي با آن باشد و حال اينکه غير از او چيزي نيست! پس عرفان نظري علم نيست. 🔸 : در هر عامي نسبت به اجزائش دو جهت مطرح ميشود؛ يکي جهت شموليت و ديگري جهت ملحوقيت. اما جهت ملحوقيت که محل اشکال است در بگونه اي است که لواحق متشرح از "صقع وجود لابشرط مقسمي" است. 🔸 ديگر برپايه : نسبت لابشرط مقسمي به اجزائش کأنه نسبت نفس به قوا ميباشد که (( )) و قوا خارج از وجود لابشرط مقسمي نيست که توهم شود لحوقشان موجب محدوديت در وحدت نفس شود، بلکه همه شأني از شئونات نفس اند. ⭕️فثبت که عرفان نظري علم است. 💢کانال فِي الحِکمَة 🆔 @felhekmat
💠 پاسخ استاد جوادي آملي به اشکال سابق: 🔹پاسخ : ((خصوصيات اين امور جزئيه که لاحق بر آن امر کلي اند از دو حال خارج نيستند؛ يا از صميم آن موضوع کلي برخواسته اند و خارج محمول اند، در اين صورت داراي مصحح حمل بوده و قابل اقامه ي برهان اند. يا اينکه بيگانه ي از موضوع بوده و محمول بالضميمه اند))؛( ،ج1،ص181). 🔸 پاسخ استاد: اولا استاد جوادي خلط بين عرض و عرضي کرده اند؛مقسم و که در مقابل است، ميباشند. حال اينکه عرضي براي محمول نيستند تا آنها را من صميمه بدانيم. ثانيا مبناي استاد در تعريف اين است که محمولِ من صميمه باشند؛ که اين مطلب هم خالي از اشکال نيست. زيرا عوارض ذاتيه همواره محمول من صميمه نيستند که عرضي للموضوع باشند، بلکه شايد ذاتي للموضوع باشند. لذا تعريف عوارض ذاتيه به محمول من صميمه تعريف به اخص است نه مساوي. 💢کانال فِي الحِکمَة 🆔 @felhekmat
هدایت شده از Aminikhaah🇱🇧
💠 حسن عباسی ، متهم به "نشر اکاذیب" و "توهین به رییس جمهور" بود. که بابت "توهین" محکوم شد و از اتهام "کذب و بهتان" تبرئه شد. عباسی مدعی بود "روحانی" در زمان جنگ با اسرائیلی ها مذاکره کرده. و عجیب اینکه این سخن او "نشر اکاذیب" تلقی نشده! با این حساب ، به دلالت التزامی ، جرایمی چون اخلال در امنیت ملی و خیانت ، برای آقای رییس جمهور قابل ادعا و پیگیری خواهد بود. ✅ @Aminikhaah