eitaa logo
حدیث اشک
5.8هزار دنبال‌کننده
33 عکس
69 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
يَا أَبَا عَبْدِ اللهِ يَا حُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ أَيُّهَا الشَّهِيدُ يَا بْنَ رَسُولِ اللهِ يَا حُجَّةَ اللهِ عَلَى خَلْقِهِ يَا سَيِّدَنَا وَمَوْلانَا، إِنَّا تَوَجَّهْنَا وَاسْتَشْفَعْنَا وَتَوَسَّلْنَا بِكَ إِلَى اللهِ، وَقَدَّمْنَاكَ بَيْنَ يَدَيْ حَاجَاتِنَا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللهِ، اِشْفَعْ لَنَا عِنْدَ اللهِ.. @hadithashk
نفس نفس ترانه‌ی حجاب میدمد ز لاله‌های کربلا گلاب میدمد قصیده‌ی بلند آفتاب میدمد چه مصرعی ز بیت بوتراب میدمد ترانه‌ی نجیبه‌ی حجاب زینب است حسین میشود گل و گلاب زینب است به نام آن‌که ماه در دل شب آفرید خطاب کرد آدم و مخاطب آفرید برای خود ملائک مقرب آفرید برای یاری حسین زینب آفرید و گفت آدم از ملک سر است اینچنین که خواهر عاشق برادر است اینچنین قدیسه ای که صبح میدمید از او صبوح خودش که هیچ چادر حیای او شکوه شبیه کوه و دور او هزار رشته کوه می‌آید از خطابه اش یزید بر ستوه خطابه ای که آیه آیه آیه محکمه است خطابه ای که جلوه جلوه جلوه فاطمه است زنی شبیه هیچ کس شبیه مادرش گرفته مریم قدیسه درس محضرش زنی به وسعت سفینه‌ی برادرش که کربلا کتاب بود و او پیمبرش ز خاندان عصمت این خصال دور نیست هزار مرد قدر این زن غیور نیست عفاف آیه ای که زینب است قاری‌اش حیاست چشمه‌ای که او نموده جاری‌اش حلیمه‌ است و حلم مفتخر به یاری اش که هست صبر آن مدال افتخاری اش عقیلةٌ عالمةٌ غیر معلمه شریفه است و صابره چنان که فاطمه به نام حس سرخ کربلا به نام صبر که سنگ میشود عقیق در مقام صبر خدا قیام میکند به احترام صبر که زینب است صابره ترین امام‌ صبر که با سپاه صبر انقلاب میکند و خانه‌ی یزید را خراب میکند برادری نگاه میکند به خواهری چه عاشقانه ای چه خواهر و برادری وصال را ببین عجب وصال محشری جدا شوند از هم این دو با چه خنجری فقط حسین بود وقت تب علاج‌ او فقط حسین بود شرط ازدواج او @hadithashk
فقـط یـک بـار در دنیای ما لبخند زد زینب که آن هم روز میلادش در آغوش برادر بود @hadithashk
و خدا خواست جلال نبوی جلوه کند و بیاید به زمین نور علی جلوه کند و خدا باز به زهرا و علی کوثر داد سوره مریمی از سوره پیغمبر داد و خدا خواست که باز عقل مجسم بکشد قوت قلب حسین جلوه ای از یم بکشد و خدا خواست حسین صاحب خواهر بشود به حسین و حسن و باب خود او یک تنه مادر بشود گر که عنقا بشود عقل بشر ، تا دم صور که پرواز کند نتواند که به مدحش دم خود ساز کند پسته لب را می‌گشاید عشق ابراز کند ماهی آن دم بشود صید که لب باز کند و خدا خلق کند زینب بر خلق جهان ناز کند بشود زینت بسم الله و آغاز کند بنویسد فراتر ز تکامل زینب و خداوند سخن حین تقابل زینب بنویسد خدا محو کلامش شده است دشمنش کشته آن فن بیانش شده است بنویسید که کاخ اموی میلرزید ابن مرجانه ز تیغ سخنش می‌ترسید و یزید از همه دربار خودش می‌پرسید کیست این زن که خدا هیبت حیدر به کلامش بخشید که مسیحا شده بر پیکر اسلام دمید همچو قلبی شده در پیکر اسلام تپید همه گفتند علی در دل میدان زینب ناطق وحی شده معنی قرآن زینب ذوالفقار سخنش سر میزد داه در معرکه جولان زینب یک نفر نه بنویسید که یک لشگر و گردان زینب بنویسید که او فاتح و عالم بشود تسخیرش علم کفر زمین خورد به یک تکبیرش بنویسد علم بعد علمدار به زینب برسد جرئت حیدر کرار به زینب برسد علم بی واسطه از حضرت دادار به زینب برسد لقب فاتح و سردار و سپه دار به زینب برسد شیری از بیشه شیران شده غران زینب دشمنش را به خدا کرده پشیمان زینب حمله اش مثل علی خط شکن است به حقیقت که شده حیدر دوران زینب ذکر تسبیح همه اهل حرم یا زینب کاشف الکرب حسین در دل بحران زینب ذکر تسکین دل زار و پریشان زینب ذکر روز فرج منتقم عالم امکان زینب @hadithashk
بنویسد خدا محو کلامش شده است دشمنش کشته آن فن بیانش شده است بنویسید که کاخ اموی میلرزید ابن مرجانه ز تیغ سخنش می‌ترسید و یزید از همه دربار خودش می‌پرسید کیست این زن که خدا هیبت حیدر به کلامش بخشید که مسیحا شده بر پیکر اسلام دمید همچو قلبی شده در پیکر اسلام تپید @hadithashk
عصمت الله المعظم زینب است بر سما نور مسلم زینب است بر حسن عشق مجسم زینب است الگوی حوا و مریم زینب است نبض آدم روح خاتم زینب است «بانی ماه محرم زینب است» کیست زینب برترین یار حسین(ع) برترین یار و هوادار حسین (ع) از ازل بوده گرفتار حسین (ع) بعد عباسش علمدار حسین(ع) واله و شیدا و بیمار حسین(ع) «برحسینش یار و مَحرم زینب است» کیست زینب اسوه ی صبر و حجاب حیدرِ کوفه ولی زیرِ نقاب خطبه هایش ماورای انقلاب بوتراب دیگری در احتجاب شام را با خطبه ای کرده خراب «نهضت و خط مقدم زینب است» کیست زینب بانوی ام الوقار زن ولی مرد آفرین روزگار صوت قرّاحش مثال ذوالفقار یک نشان از قوت پروردگار اسوه ی صبر و حجاب و اقتدار قهرمان نینوا هم زینب است @hadithashk
یارب برسان بر سر او شاه نجف را آن کس که نشان داد به ما راه نجف را ای عشق بدم نفحه‌ی درگاه نجف را ای شوق ببین شعله‌ی جانکاه نجف را باید دم ایوان نجف گفت که زینب تبریک به سلطان نجف گفت که زینب زینب بنویسید و بخوانید حسین است زینب همه‌ی عمر بدانید حسین است این محمل عشق است بمانید حسین است این نقش مبارک بنشانید حسین است تکرارِ حسن یا که به تکرار، حسین است می‌گفت علی: فاطمه، انگار حسین است آنقدر در اوج است به کس کار ندارد همسایه‌ی دیوار به دیوار ندارد جز لطف و عنایات حسن‌وار ندارد پیغمبر عشق است که انکار ندارد یک شیرزن از بیشه‌ی احرار رسیده ای کرببلا حیدر کرار رسیده وقتی که قرار است تو باشی همه هستند با تو همه سوگند که با فاطمه هستند آری همه حیران چنین عالمه هستند عشاق به دنبال تو در زمزمه هستند ای حضرت زهرای علی جان سَنَ قوربان ای اُمِّ ابیهای علی جان سن قوربان ای خطبه‌ی تو کوه شکن سیل دمادم این نعره‌ی تو بر سرشان مرگ مجسم عظمایی و اعلایی و علامه و اعلم ای کعبه  و ای قبله و ای قلب معظم قلب تو تپش‌های قبیله است مگر نه عالم همه در دست عقیله است مگر نه گیرم که یزید است کنار تو قلیل است یا ابن زیاد است ! فقط ابن علیل است گیرم که بُوَد شام به پای تو ذلیل است هرچند که در چشم تو هر زخم جمیل است باید که تو تکمیل کنی کرببلا را رفتی که تو تعطیل کنی شام بلا را باید که ببینیم علی‌وار رسیدن از کاخ ستم ریشه‌ی صد ظلم کشیدن تا یاد بگیریم مبارز طلبیدن آن حجم بلا دیدن و انگار ندیدن باید که فقط از دمِ تو یاد بگیریم حقِ علی از اینهمه بیداد بگیریم نه وقت تعلل، وَ نه هنگام شتاب است این صبر علی صبر نه، آیات عذاب است بازیچه‌ی ما فاتح و سجیل و شهاب است تا چشم گشایند تل آویو خراب است امضاء زده  آرامش ما مرگ شما را ای ظلم بچش وعده‌ی شمشیر خدا را میراث حرم چادری از جنس بهشت است هر رشته‌ی این روسری از نور سرشته است آری حرمت  از دل ما خشت به خشت است در کرببلا نامِ تو را عشق نوشته است تلفیق حسین و علی و فاطمه از توست بین‌الحرمین آنچه که دارد همه از توست ما خیس‌ترین زائر باران شماییم مدیون نفس‌های شهیدان شماییم در زینبیه بر در ایوان شماییم بیهوده نبوده است پریشان شماییم وقتی که پریشان تو شد خون خدا هم شرمنده‌ی تنهایی تو کرببلا هم ای ابر بباران به پریشانی زینب ای باد بسوز از دل طوفانی زینب خونآبه شو ای اشک زِ حیرانی زینب از بی‌کسی و بی سر و سامانی زینب از تیغ  نه... از داغ جوان بود  که اُفتاد ای وای عزیزت نگران بود که اُفتاد @hadithashk
حاجت نگرفتن ز خداوند حرام است روزی که علی صاحب دختر شده باشد @hadithashk
غرق نور است خانه‌ی مولا بی‌قرار است همسر زهرا شوق دیدار دختر اول جلوه‌ی آیه های اعطینا کیست او وصف سوره‌ی کوثر کیست او نقش دوم از مادر زینت زینت زمین و زمان علت خنده‌ های پیغمبر کیست او ماه در شب تاریک کیست او وصف عشق از نزدیک جبرئیل با پیام عرش آمد یاعلی یا ابالحسن تبریک کیست او صاحب اختیار نسیم کیست او هم وقار را تکریم کیست او هم عفاف را معنا کیست او خواهر امام کریم کیست او شادی دل حسنین کیست او هم شرافت کونین رحمت و حکمت و حماسه به عین الگوی عشق عاشقان حسین زین مولاست وصف او سخت است 'هیچ' از اوصاف اوست خوشبخت است وصف اورا همین بیان بس که بهر زهرا و مرتضی دخت است قدرت و اقتدار شیر خدا چه شده در جوار شیر خدا گریه های مدام دخترکی میرسد از کنار شیر خدا مادر او را گرفت در آغوش خاطر آرام دست مام نشد حیدر او را بغل گرفت اما گریه‌ی دخترک تمام نشد حضرت خاتم النبییین گفت دخترم را به بنده بسپارید رفت در گاهوار دست نبی همچو ابر بهار میبارید هم جوار کریم شد اما مگر این گریه بند می آمد گویی از عمق بی‌کران دلش دخترک عشق را صدا میزد در همین لحظه کودکی زیبا چهر و خورشید رو به خانه رسید در کنار حسن به حکم رسول خواهرش را به عمق سینه کشید دخترک در میان چشمه‌ی اشک چشم وا کرد و نور او را دید به دلش نقش بست نور حسین خانه آرام و دخترک خندید شبنم عشق ناگهان گل کرد در نم دیده‌ی بهاری او هم قرار دلش حسین شد و هم معمای بیقراری او کاتب دهر هم قلم برداشت تا کند وصف آن عفیفه‌ی عشق روی جلد کتاب با خط خوش اینچنین کرد حک: صحیفه‌ی عشق بار عشق تمام عالم را دخترک یک تنه به دوش کشید سالیانی گذشت و قصه‌ی ما از مدینه به غاضریه رسید بعد پنجاه و چند سال تمام حال وقت وداع آخر شد در فراق برادرش ای وای حال خواهر دوباره مضطر شد زینت دوش حضرت خاتم تاکه از مرکبش زمین افتاد بر بلندای تل زینبیه ناگهان زینبش زمین افتاد وای از ساربان و انگشتر وای از درد بوسه‌ی آخر بین شمشیر ها اسیر حسین بین زنجیر اسیر شد خواهر وای از راس های بر نیزه وای از دختران سرگردان تا نگاهش به راس یار افتاد دختر بوتراب ماند حیران دیده اش را به راس خونین دوخت عشق را با نگاه او گره زد بر زبان یک حسین آورد و شعله بر تار و بود سلسله زد در تمام مسیر کوفه و شام این حسین از لبش نیفتاده راس بر نیزه گرچه افتاده عفت زینبش نیفتاده گرچه او در غل اسارت بود عزم بر خفت معاویه کرد انقدر از حسین دم زد تا شام را عاقبت حسینیه کرد @hadithashk
با سلام و احترام خدمت همه ی شما دوستان و محبین اهل بیت انشالله به زودی اشعار فاطمیه بارگذاری خواهد شد خادمین حدیث اشک را از دعای خیر خودتون فراموش نکنید @hadithashk
در این خانه نشستیم نفس تازه کنیم که نمک گیر شدیم از نمک روی علی @hadithashk
یا صاحب الزمان(عج) سرگرم دنیا ماندم و ، از یاد تو غافل شدم کارم شده معصیت و ، در بندگی کاهل شدم در حق تو بد کرده ام ، بد عهدی من را ببخش جای رفاقت با شما ، با هر کسی همدل شدم چشمان من خشکیده است از بس به هرجا رفته است با بی حیایی باعث ، تاریکی این دل شدم حال دلم طوفانی و ، تنهای تنها مانده ام بی تو شبیه ماهیِ افتاده در ساحل شدم پشت درم در میزنم ، در خانه ات راهم بده با سر به زیری آمدم ،بار دگر سائل شدم وقتی که زیر پرچمت ، در بین خوبان جا شدم دیدم که با لطفت رها ، از هر غم و مشکل شدم در بین روضه هرکسی ، ذکری نشسته بر لبش من گوشه ای مشغول بر ، ذکر ابوفاضل شدم روضه به روضه رفتم و ، با اذن ماه علقمه من هم برای رفتنِ ، تا کربلا قابل شدم یادش بخیر آن شب که با، چشمان گریان آمدم اذن دخولی خواندم از ، بابُ الرَّجاء داخل شدم روح الله پیدایی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
دلیل پاکی دامان مادرش باشد کسی که سیب دو نیم پیمبرش باشد علی به داشتنش فخر می کند به قریش عقیل مفتخر از درک محضرش باشد شکوه غیرت حمزه در او تجلی یافت شبیه آینه ای در برابرش باشد به عصر جاهلیت باطنا موحد بود کلام صادق او حُسن دیگرش باشد میان معرکه ها بُرد با رسول خداست چرا که جعفر طیار یاورش باشد اگر شبیه علی مثل شیر می غرّد رهین منت دامان مادرش باشد کنار حضرت جبرییل می کند پرواز تمام کون و مکان زیر شهپرش باشد کسی علم بسپارد به حضرت قائم که از سلاله ی پاک و مطهرش باشد قسم به غربت حیدر غریب خواهد ماند هر آن که حضرت مولا برادرش باشد @hadithashk
سال ها هر لحظه بیش از پیش غربت داشتن علتش این است با حیدر اخوت داشتن تو نخستین مرد این قومی که فخرت باشد این : خَلقا و خُلقا به پیغمبر شباهت داشتن ای به قربانت که حتی نوح هم دارد نیاز از تو در روز جزا برگ شفاعت داشتن بر نماز جعفر طیار تکیه می کنیم در شب دلواپسی ها ، وقت حاجت داشتن ای نجاشی ها مسلمانان کوه همتت ای چراغ شاهراه استقامت داشتن آن زمان السابقون السابقون گشتی که بود شرک فخر ِ مدعی های خلافت داشتن کیستی بابای این امت برادر خوانده ات؟ شد نصیب چند تن این حد سعادت داشتن خوش قدم بودی و خیبر پیش پایت فتح شد این خودش یعنی که خیر بی نهایت داشتن شادمان از فتح خیبر یا که دیدارت شود حضرت عین الیقین مانده است و حیرت داشتن گرچه دادی دست اما پرچم از دستت نرفت این چنین باید به این مکتب ارادت داشتن از تو می گیرد ابوفاضل مدد در علقمه می دهد بر کل عالم درس غیرت داشتن پرچمت دست فراری ها نمی افتاد کاش نیست کار هر کسی مثل تو جرات داشتن روز های حیدر کرار بی تو پر شد از دم به دم از جای خالی ات شکایت داشتن خانه ات شد ماجرایش چون فدک بعد از نبی آه آه از روزگار ،آه از حسادت داشتن تشنه جان دادی ولی اسما بدون تو نداشت در دلش یک ذره ترس ِ هتک حرمت داشتن ای امیر موته این حق عروس تو نبود در چهل منزل به تن رخت اسارت داشتن @hadithashk
دوباره فاطمیه بر سینه اش زخمی عمیق از میخِ در دارد پس هر نفس که میکشد ، یک درد سر دارد دیدند زهرا راه که میرفت در خانه یک دست بر دیوار و دستی بر کمر دارد میخواهد او تا موی زینب را کند شانه سخت است با این وضع بازو ، شانه بر دارد او بیشتر از غربت مولای خود سوزَد هرچند بر روی دلش داغ پسر دارد آن بانویی که پهلویش بشکسته ای مردم یک لحظه خواب راحتی آیا دگر دارد؟ با ناله ی عَجِّل وَفاتی اش علی فهمید یارِ جوانش گوئیا قصد سفر دارد! والله زهرا تا قیامت نفرتی بی حد در سینه خود از ابوبکر و عُمَر دارد یونس وصالی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
مناجات با امام زمان عج در فاطمیه چرا ای ماهِ زیبا رویِ بی همتا ، نمی آیی؟ چرا ای یوسف گم گشته زهرا ، نمی آیی؟ بیا از پشت ابرِ غیبت ای خورشیدِ حق بیرون بگو با من تو ای پنهان ترین پیدا ، نمی آیی؟ دوباره فاطمیه آمد ای آقا ، بیا برگرد طناب افتاده دور گردنِ مولا ، نمی آیی؟ عزا برپا نمودیم و به در چشمانمان خشکید مگر در مجلس انسیه الحورا ، نمی آیی؟ بیا از چادر مادر ، غبار کوچه را بردار ببین بر روی چادر مانده رد پا ، نمی آیی؟ یونس وصالی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
با که گویم غم دل را جهنم است بهشتی که جز عذاب ندارد که جز عذاب ندارد دلی که تاب ندارد چگونه آن‌که زنش بر زمین نخورده بفهمد؟ که گاه غُصه‌ی یک مرد احتساب ندارد سوالِ اینکه چه بوده گناهِ مادرِ سادات درست مثل سلامِ علی جواب ندارد چه انتظاری از اعجازِ دربِ سوخته داری؟ گلی که له شده در زیرِ پا، گلاب ندارد گُلی که میخ، در آتش گرفته پیرهنش را میانِ مُردن و پژمردن انتخاب ندارد همین که بوی تو پیچید ای عصاره‌ی یاسین سویِ تو خادمه کاری به جز شتاب ندارد بگو به آن‌که تو را زد به قصدِ قُرب در اینجا دگر  شنیدنِ  فریادِ زن  ثواب ندارد به آن‌کسی‌ که لگد زد، بگو که سینه‌ی گندم میانِ شعله دگر تابِ آسیاب ندارد در آن میانه که قنفذ به ما بلند بخندد مغیره از زدنت هیچ اجتناب ندارد تمامِ شهر چنین که تو را زدند حسابی حساب کردم و دیدم کسی حساب ندارد غرورِ من سرِ دستِ شکسته‌ی تو شکسته وگرنه دستِ علی غُصه‌ی طناب ندارد شبی که سیلیِ شلاق سرمه ریخت به چشمت از آن به بعد نگاهِ تو میلِ خواب ندارد کم است دنده‌ای از پهلویت وگرنه عزیزم ز جا بلند شدن این‌همه عذاب ندارد کجا برم غمِ ناموس و درد دل به که گویم؟ کسی شبیه دلم خانه‌ی خراب ندارد از آن جمال، همین چند استخوانِ شکسته به جز جلالتِ یک اسم بین قاب ندارد به خاکِ خونیِ کوچه قسم که هیچ امیدی به ماندنِ تو بدین وضع، بوتراب ندارد فرات، مهریه‌ات بود، ای دریغ که سهمی از آن، حسین به قدرِ دو قطره آب ندارد اگرچه سوخته بعد از حسین صورتش، اما گلایه مادرِ اصغر از آفتاب ندارد به بی‌کسیِ حسن گریه می‌کنی دمِ آخر که همسری به وفاداریِ رباب ندارد ظهیر مومنی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
وصله های عبایت نخواست تا که پرستش شوی، فضائلِ تو میانِ سینه‌ی شخصِ رسول مستوراند به غیرِ ذات، همه... هرچه بوده از آغاز به پای بوسیِ دستِ دعات ماموراند به ناودانِ طلایت چقدر می‌بارند ملائکی که ز جنس لطافتِ نورند به نوشِ شهدِ لبت، شش‌جهت شتاب آرند ملائکی که به ظاهر شبیه زنبوراند به شوقِ بوسه به تاکِ ضریح، لب‌هایم چهار فصل پیاپی دخیلِ انگوراند به خاکِ پای تو این‌ها که خاکمالِ تواند یکی یکی به دیارِ خود امپراطوراند دو تن ز خیلِ گدایانِ کوچه گردِ نجف به قومِ خود به کلیم و مسیح مشهوراند به روز واقعه تازه اگر اجازه دهی پیمبران همه با قنبر تو محشوراند غلام‌های غلامانِ قنبرت غِلمان کنیز‌های کنیزانِ فضه‌ات حوراند به وصله‌های عبایت قسم به ما بی تو هرآنچه وصل شود وصله‌های ناجوراند به انتظارِ تو از شوقِ `مَن یَمُت یَرَنی” هزارها چو من اینجا به مرگ مسروراند به زندگانِ سرِ دارِ باقی‌ات سوگند که مردگانِ تو مشتاقِ نفخه‌ی صورند ظهیر مومنی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
فخر کائنات نور خورشید دربساطش بود این یکی ازتجلیاتش بود مهربانی بی مثالش از مادری بودن صفاتش بود بی فدک‌ هم همیشه روزی ما بر سر سفره های ذاتش بود تا قیامت به شوق رد شدنش عرش مشغول سورساتش بود مایه فخرکائنات ، علی ست فاطمه کل کائناتش بود در و دیوار خانه شاهد بود فاطمه عاشق صلاتش بود چشمه‌ی رزق عالم و آدم در قنوت پر از قناتش بود هم دعاگوی مومنین بود و هم دعاگوی مومناتش بود این خلیله یکی از اعجازش گل نمودن میان آتش بود اینچنین عاشق علی بودن تازه یک پنجم از زکاتش بود وحید عظیم پور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
روح آفتاب ای روح آفتاب چرا پا نمی شوی  بانوی بوتراب چرا پا نمی شوی   پهلوی من هم از خبر رفتنت شکست  رکنم شده خراب چرا پا نمی شوی با قطره قطره اشک سلامت نموده ام  زهرا بده جواب چرا پا نمی شوی  خورشید لطمه دیده حیدر بلند شو  بر جمع ما بتاب چرا پا نمی شوی  رفتی و روی صورت خود را کشیده ای  ای مادر حجاب چرا پا نمی شوی  بی تو تمام ثانیه ها دق نموده اند  رفته زمان بر آب چرا پا نمی شوی  روی کبود تو به نگاهم اشاره کرد  مردم از این خطاب چرا نمی شوی  می میرد از تنفس دل گیر کوچه ها  ای غنچه های ناب چرا پا نمی شوی رحمان نوازنی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا فضّه خذینی چه کرده اند که مادر به فضه رو زده است نوشته اند دم در به فضه رو زده است حیای فاطمه نگذاشت یاعلی گوید بخاطر دل حیدر به فضه رو زده است چه کرده اند که این باغبان با احساس کنار غنچه‌ی پرپر به فضه رو زده است شکست شیشه‌ی عطری که بوی محسن داشت در این فضای معطر به فضه رو زده است چقدر خواست خودش پا شود ولی افسوس توان نداشت و آخر به فضه رو زده است نفس نفس زد و آیینه اش غبار گرفت و این زلالِ مکدر به فضه رو زده است یکی به فاطمه خورد و نبی دوتا حس کرد پیامبر دو برابر به فضه رو زده است چگونه شرح دهم روضه های محسن را همین بس است که مادر به فضه رو زده است احمد ایرانی نسب لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
احراق باب افتاد گره پشت در خانه به کارم در نقطه آغاز خزان گشت بهارم از بار فشار در و دیوار نشد تا یک بار تو را تنگ در آغوش فشارم حالا که نشد از رخ تو بوسه بچینم در مقتلت از خون جگر لاله بکارم هر قدر نگه داشتم این در که نیایند ...پهلوم شکستندو تو رفتی ز کنارم تشییع ،تو را با عجله خادمه ام کرد فهمید که بر دیدن تو تاب ندارم اینگونه که داغ تو بر این سینه تنگ است لاله شکفد یاد تو از سنگ مزارم رختی که نشد قسمت تو تا که بپوشی باید که برای علی اصغر بگذارم موسی علیمرادی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
کنج عزلت تا سحر را گرفته اند از ما چشم تر را گرفته اند از ما کنج عزلت نشسته ایم ، آری بال و پر را گرفته اند از ما چون درختی که پیر و خشکیده برگ و بر را گرفته اند از ما ما گدایی بلد نبودیم و پشت در را گرفته اند از ما بس که ناشکری از بلا کردیم دردسر را گرفته اند از ما لب مرز میان ما بسته ست این گذر را گرفته اند از ما ما فقیران به فکر عقباییم تا قیامت گدای زهراییم چاره ای نه … نمانده انگاری تو که از این دلم خبر داری همه رفتند و من همین جایم تکیه دادم به کنج دیواری شب به دست خودم ادب کردم چشم وا مانده را ز کم کاری دست خالی رسیده ام اینجا تا شنیدم شما خریداری این دلم را بخر گرفتارم تا ندادم به دست خود کاری تو بزرگ قبیله ای زهرا کافی است از تو یک نگاه،آری جان به جان آفرین که میدادم فاطمه میرسد به فریادم این کرم خانه ای که وا کرده خشت اول علی بنا کرده خانه را دست فاطمه داده لطف زهرا مرا گدا کرده فاطمه جای خود که سنگم را فضه ی خادمه طلا کرده نام زهرا که باطناً سِرّ است حاجت عالمی روا کرده هر زمان روضه میروم حتماً شک ندارم که او صدا کرده گریه کن های بچه هایش را سر سجاده اش دعا کرده با خجالت به یاورش می گفت همسری که به همسرش می گفت یک به یک درب خانه ی انصار رفته ای وا نکرده اند انگار… نیمه شب شد دوباره زهرا جان همه خوابیده اند و تو بیدار جان من در میاید از تن … آه جابجا می شوی تو که هر بار بسترت را بیا و جمعش کن سقف خانه شده سرم آوار پیش زینب کمی بخند، اصلاً شده حتی اگر چه بالاجبار این شب آخری نفس هایت جان من را به لب رساند اینبار بعد از این قاتل علی این هاست در و دیوار و کوچه و مسمار تا همیشه علی بدهکارت ای عزیزم خدانگهدارت رسول عسگری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹