eitaa logo
هجرت|د. موحد|dr.mother8
14.9هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
222 ویدیو
11 فایل
مادرانگی هایم..... 🖊️هـجرتــــــــــــ پزشک مادر #مامان_دکتر / #مامان_پنج_فرشته @movahed_8 تصرف در متن ها ممنوع 😢😊 نشر بدون منبع (لینکهای انتهای متن) فاقد رضایت شرعی و اخلاقی نویسنده (در راستای رعایت سنت اسلامی امانت داری و حفظ حقوق دیگران💕)
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ ---- و تویی *مُخرِجُ الحیَّ مِنَ المیّت؛* آنکه زنده‌ای را از مرده خارج می‌کند! نوزادی که در نهایت حیات است به واسطه پیوندش به عالم بالا از انسانی که مرده شده در عالم غفلت و دوری... حتی تویی خارج کننده مادرِ حَیّ از خود میت‌ش! خروجِ زنده‌ای پاک از مرده‌ای عصیانگر... خروج انسانی نورانی از کالبدی کدر… . اصلاً تویی زنده کننده همه ما مردگان در لحظه لحظه زندگی، به واسطه رحمت و مهربانیت . 🌱🌿🌱🌿🌱🌿 تولدت مبارک پسرم😊 به دنیای ما خوش آمدی! در این دنیا چه سپیدی و امیدی دیدی که انقدر عجله کردی😊 قرار ما برای ۹اسفند بود، اما امروز در آغوش منی😍😘 چه عجیب هم آمدی! با زایمان طبیعی بعد از سه بار سزارین! با آنهمه تمهیدی که من اندیشیده بودم که تو -تا میشود- دیرتر بیایی (کاهش فعالیت ها، رژیم غذایی، …)، آن هم با روش سزارین (نمیخواستم بعد سه بار سزارین، ریسک کنم. چون دوبار دیگر هم تلاش کرده بودم و نشده بود) و با دکتر و بیمارستانی که خودم میخواستم اما خداوند نقشه دیگری داشت برای ما! تاریخ کاملاً خارج از فکر من(۲۲/۱۱/۹۹)، سن پایین بارداری(بدون سابقه در قبلی‌ها)، بیمارستانی که تا پریشب اسمش را هم نشنیده بودم، با دکتری که فقط دوست بودیم و قصد نداشتم پیش او بروم، آن هم زایمان طبیعی بدون هیییچگونه آمادگی جسمی! و شبی که اتفاقی پدرت خانه بود (در طول هفته شهرستان هستند)… بگذریم داستان جالب آمدنت را اینجا مینویسم تا بماند به یادگار فعلاً فقط غرق لذتم از آمدنت، از بوییدنت، از بوسیدن گونه‌های نرم‌ت… از اینکه با وجود ۳۶ و نیم هفته بودن و وزن ۲۷۰۰ گرمی، سالمی و هیچ نیازی به بستری پیدانکردی؛ و خودم هم مشکلی ندارم الحمدلله؛ با اینکه خیلییی سخت گذشت… و در تعجبم از تقدیر عجیب خدا! *عَرَفتُ الله بِفَسخ العزائم!* تو که میدانی، از قبل از اینکه در وجودم کاشته شوی و من در نهایتِ تردید بودم که تو را داشته باشم یا نه، ذکرم این بود: "أستَخیرُ الله برحمته"، "خدایا، همه چیز کامل با خودت" و این روزها مدام میگفتم "اللهم اغننی بتدبیرک عن تدبیری" و خدا اینگونه تدبیر کرده بود؛ خلاف فکر و خیال های من بشرِ… که هنوز هم حکمت کار او در این زمان و نحوه آمدن تو را نفهمیده ام😊 *یقیناً کُلّه خَیر* ❤️ خوش آمدی عزیزکم برایت خیر و عافیت و رشد طلب میکنم و این لذت را -چندباره- برای همه زنان دنیا (و مجدداً برای خودم) آرزومندم… 😊 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ ----- این روزها که به لطف ویروس قرنطينه و ، معلم سرخانه دخترم هستم، درس‌های ابتدایی و پایه دارد برایم مرور میشود! رسیدیم به صفر جمع و تفریق و ضرب ش را دوست دارد یاد بگیرد میگویم جمع هر عدد با صفر میشود خودش هر عدد منهای صفر هم میشود خودش ضرب هر عدد در صفر اما، میشود صفر و بعد می‌روم به دنیای خودم، خودمان، ما بزرگترها فکر میکنم که در مقابل تلخی ها و بدی‌ها و صفرهای دیگران، من جمع و تفریق اَم و هر چقدر هم صفر جلویم بیاید، خودم میمانم یا ضرب و تقابل ام و بی درنگ، من هم صفر میشوم؟... . . . . . امروز ذهنم رفته به کلاس‌های بالاتر به درس تقسیم خوش به حال آنانی که در مواجهه با صفرهای دیگران، تقسیم اند -تقسیمِ مهربانی و بزرگ‌منشی- و با هر بدی، بی‌نهایت می‌شوند... . . . . پی‌نوشت: ۱- تقدیم به صاحب خلق عظیم، به پیام آور مهربانی و اخلاق، به نبی رحمت به ۲- امیرالمؤمنین علی علیه السلام در وصف خلق رسول خدا فرمود: رفتار پیامبر صلى اللّه علیه و آله و سلّم با همنشینانش چنین بود: دائما خوشرو و خندان و سهل الخلق و ملایم بود. هرگز خشن و سنگدل و پرخاشگر و بدزبان و عیب جو و مدیحه گر نبود. هیچکس از او مأیوس ‍ نمى شد، و هر کس به در خانه او مى آمد ناامید بازنمى گشت. سه چیز را از خود رها کرده بود: مجادله در سخن، پرگویی و دخالت در کارى که به او مربوط نبود. و سه چیز را در مورد مردم رها کرده بود: کسى را مذمت نمى کرد، سرزنش نمى فرمود، و از لغزشها و عیوب پنهانى مردم جستجو نمى کرد. ۳- یا رسول الله، در این عید بزرگ بشریت، در روز مبعوث شدنتان به پیغمبری، در روز پاشیده شدن نور بر عالم، از شما عیدی میخواهم: حُسن خلق همت مرا ناامید و دست خالی برنگردانید که سائلی محتاجم... 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ ------ دنیای مادری پر است از اولین‌های دلهره‌آور! اولین‌هایی که اغلب گریزناپذیرند و عادی و در مسیر رشد، اما خب، ترس و دردسرهایش برای تُوی مادر است! اولین باری که بچه ات دست به میز میگیرد و راه میفتد، غش میکنی برای قدم‌های اردکی اش اما دلهره میگیردت از صدمه‌ها و از افزایش دسترسی ها! اولین باری که یادمیگیرد در کابینت و کشوها را بازکند، توی دلت رخت‌شویی راه میفتد که واویلا، خدایا! رحمی به ظرف‌ها و وسایل زندگی ام! 😩 اولین باری که دکمه‌های ماشین ظرفشویی را کشف کند، نگران ماشین بدبخت و جیب پدر بیچاره میشوی یاد بگیرد در اتاق را باز کند، نگران همان یک ذره امنیت‌های باقیمانده میشوی اولین باری که گوشی تلفن بگیرد دستش و با مادربزرگش صحبت کند، فاتحه خیلی چیزها را میخوانی(صحبتش در پست‌های قبلی رفت!) خلاصه که اولین‌های دلهره‌آور، اگر بشینی و بشماری‌شان، کم نیستند در آوردگاهِ(!) والدگری. و امروز، من، اولینِ دلهره‌آور "تر" ی را تجربه کردم... دخترک کلاس اولی من، آموخت! معلم‌ش گفته بود مشقتان را بفرستید برای یکی از همکلاسی‌ها و نظرش را بپرسید نظر پرسیدن همان و آغاز گفت‌وگو همان... درباره‌اش که حرف زدیم، دیدم چقدر به کامش شیرین بوده و کیف کرده و درباره همان چت کوتاه، یک عالم حرف داشت و در آخر: "مامان، اینم از دوستی اینترنتی😊" 😟 این عبارت را دیگر از کجا…؟! 😣 . . خب این هم باید روزی شروع میشد که زودتر از زمانی که میخواستم، شد چه کنم؟! نفرینش به جان ویروس منحوس! و به جان تدبیرهای… اما آدمیزاد است دیگر، فکرش ناخودآگاه می‌رود به اولین‌های سخت دیگر؛ اولین سؤال های جدی و چرا و چگونه‌ها؛ از اصل وجود گرفته تا اصول عقاید و مبانی معرفتی تا سؤال های مگو! اولین اجازه خواستن برای عصرانه‌های دوستانه اولین "نمیخوام، زندگی خودمه، خودم تصميم میگیرم، دیکتاتوری که نیست" اولین بار که می‌فهمی دماغش گنده شده و دقت که می‌کنی میبینی پشت لبش هم کمی سبز است اولین بار که زل زل توی چشم‌هایت نگاه می‌کند و می‌گوید "مامان اون مال زمان شما بود! الان همه چی فرق کرده!" اولین نگاه دزدکی به کسی که دلش را... اولین سرخ شدن گونه ازنگاه کسی که دلش را... اولین زنگ تلفن و احوالپرسی خاص ازدخترخانم اولین "مامان کم‌کم فکری برای عروس‌دار شدنت کن" اولین… اووووه! چقدر اولین‌های سخت!… چقدر دلهره‌های تلخ و شیرینْ، قاطی! چقدر آزرده شدن مادرانگی از اولین‌های دلهره‌آور! . . آری مادرم دیگر یکهو دلم می‌رود پای دل مادرهایی که آخرینْ اولینِ جوان رعنایشان این بود: "مادر، می‌خواهم بروم جبهه…"… . 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽ ---- 👆 تصور من ازمادر و مادربزرگامون وقتی میگن "قدیم که اینجوری نبود! ما یخ حوض میشکستیم لباس و کهنه میشستیم‌" 😁 . . . وقتی میشینی قدیم و جدید رو مقایسه میکنی، میبینی نمیشه گفت حتما کدوم دوره سختتر بوده هرزمانی، سختی های خاص خودش! اون موقع: امکانات زندگی خیلی کمتر، رفاه و ابزار راحتی کمتر، حتی اوضاع خورد و خوراک بدتر(ازجهت کمیت نه کیفیت)، تنوع مشاغل و پرورش استعدادها کمتر و... اما عوضش ارتباطات سالم تر، خونه ها بزرگ تر، هوا پاک تر، طبیعت بکرتر، زندگی ها ساده تر، همدلی و کمک ها بیشتر الان: امکانات زندگی خیلیی بیشتر شده اما خب سختی‌های غیرقابل چشم پوشی هم کم نیستن:خونه‌های کوچک، خانواده های هسته‌ای، کمک حال های کمتر، آلودگی آب و هوا، کاهش کیفیت خوراک ها، افزایش استرسور ها (عوامل استرس آور)، بازتعریف های سخت از برخی مفاهیم و... اما مهم اینه که انسانهای هر دوره، بخاطر سختی شرایط شون، *متوقف نشدند!* زندگی کردند و ساختند و ادامه دادند الانم همینه زندگی ها سخت شده اما میشه زندگی رو متوقف کرد؟ شرایط فشار میاره اما میشه گفت واستا دنیا میخوام پیاده شم؟ باید زندگی کنیم، جلو بریم بشر به زنده است و همیشه با امید به بهتر شدن شرایط و روزگار، زندگی کرده شاید انسانِ امروز، بیش از هر زمان دیگری و بیش از هرچیز دیگری به *امید* نیاز داره نیاز واقعی! از اون نیازها که بدونش نمیشه ادامه داد! . 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8 . پی‌نوشت 👇👇
﷽ ---- 👆 تصور من ازمادر و مادربزرگامون وقتی میگن "قدیم که اینجوری نبود! ما یخ حوض میشکستیم لباس و کهنه میشستیم‌" 😁 . . . وقتی میشینی قدیم و جدید رو مقایسه میکنی، میبینی نمیشه گفت حتما کدوم دوره سختتر بوده هرزمانی، سختی های خاص خودش! اون موقع: امکانات زندگی خیلی کمتر، رفاه و ابزار راحتی کمتر، حتی اوضاع خورد و خوراک بدتر(ازجهت کمیت نه کیفیت)، تنوع مشاغل و پرورش استعدادها کمتر و... اما عوضش ارتباطات سالم تر، خونه ها بزرگ تر، هوا پاک تر، طبیعت بکرتر، زندگی ها ساده تر، همدلی و کمک ها بیشتر الان: امکانات زندگی خیلیی بیشتر شده اما خب سختی‌های غیرقابل چشم پوشی هم کم نیستن:خونه‌های کوچک، خانواده های هسته‌ای، کمک حال های کمتر، آلودگی آب و هوا، کاهش کیفیت خوراک ها، افزایش استرسور ها (عوامل استرس آور)، بازتعریف های سخت از برخی مفاهیم و... اما مهم اینه که انسانهای هر دوره، بخاطر سختی شرایط شون، *متوقف نشدند!* زندگی کردند و ساختند و ادامه دادند الانم همینه زندگی ها سخت شده اما میشه زندگی رو متوقف کرد؟ شرایط فشار میاره اما میشه گفت واستا دنیا میخوام پیاده شم؟ باید زندگی کنیم، جلو بریم بشر به زنده است و همیشه با امید به بهتر شدن شرایط و روزگار، زندگی کرده شاید انسانِ امروز، بیش از هر زمان دیگری و بیش از هرچیز دیگری به *امید* نیاز داره نیاز واقعی! از اون نیازها که بدونش نمیشه ادامه داد! . . . . پی‌نوشت: ۱-من فکرمیکنم از مهم‌ترین تفاوت‌های زندگی گذشته با الان، یه سری مسائل و بینشی ه: وجود توکل بیشتر، توجه بیشتر به ماوراء (غیب)، مادیگرایی و حسابگری افراطی کمتر، قناعت بیشتر، چشم دووندن کمتر تو زندگی دیگران، بخشندگی و مناعت طبع بیشتر، و… در جامعه‌ی کمی قبل‌تر از روزگار ما. طبق آمار و ارقام، سفره خانوار ایرانی نسبت به دهه‌های قبل بزرگتر شده اما رضایت چی؟ شکر چی؟ البته قبول که دزدهای پنهان اموال ما هم بیشتر شدن؛ دزدها یا همون بَرج ها و مخارج غیرضرور ضروری پندار! ۲- شاید کلید طلایی حل مشکلات ما اینه: *دیدن داشته‌ها؛ نه متمرکز شدن بر و نالیدن از نداشته‌ها* بیشتر افرادی که با من درددل میکنن، متمرکزن بر چیزهایی که براشون مهیا نیست و رنج مزمن فعال میبرن از *نداشته هاشون* چرا ارزشمندهایی که داریم رو ندید میگیریم؟ چرا همیشه برای اجرای تصميم ها، به دنبال حداکثر *تسهیل‌گرهای بیرونی* هستیم؟ چرا یادمون میره که -فارغ از شعار- در پی و میاد نه رفاه و امکانات؟ (معنای جمله این نیست که رفاه و امکانات بداست!) چرا؟ 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ ---- اصلاً انگار هرچه سختی هست مال ماست! بی‌خوابی شبها و بشور و بساب و جمع کردن از این ور و ریختن از آن ور و فلان غذا را فلان طور بپز و دیزاین(!) کن تا بخورند و… را باشد! جامیدهیم یک گوشه دلمان و خودمان را حواله میدهیم به "الم یعلم بان الله یری" و جگرمان را خنک میکنیم به نسیمی از بهشتی که گفته‌اند زیر پایمان است! اما ای خدای مهربانی که "ان الله یرید بکم الیسر و لا یرید بکم العسر" ، تو بگو: با مادرانه چه کنیم؟ 😭 هنوز چندروز از شیرین ترین دردناک دنیا (همان دردناکترین شیرین دنیا) نگذشته که با کله میفتی در دریای خونین احکام و نمیفهمی الان موج کثیره احاطه ات کرده یا متوسطه یا قلیله؛ یا نه، اصلاً هیچکدام و "ترک عبادت لازم"، شده ای؛ و هر یک رکعتت نه که مباح و مکروه که است!! هی شک، هی بررسی، هی زنگ پشت زنگ به دفاتر و مرکز پاسخگویی و حاج خانم فلانی و حاج‌آقا فلانی! و هی چند حرف تکراری و هی "تشخیص با مکلف است"! باانصاف، مکلف بیچاره اگر میدانست که… از آن "قُلْ هُوَ أَذيً" که دیگر نگویم، نه؟ وقتهایی میشود که اول و آخرش نمیدانی تکلیفت چیست. این یک وعده نماز را بخوانی یا نه🤔😩 مطمئن نیستی؛ نکند بخوانی و حرام باشد. نکند نخوانی و واجب بوده باشد… . @dr.mother8 حالا، قربانش بروم، این وسط ماه مهمانی ات هم میرسد! مردها (بگو "غیر مادرها")، آراویرا کرده و شاد و بی دغدغه، از سه روز قبل که پیشواز رفته اند، اول ماه هم با طیب خاطر سلام به هلال میدهند و نیت میکنند کل ماه را؛ و اولین سحری را، تپل میزنند به بدن باز، میمانیم … حیران مستأصل جستجوی "احکام روزه داری + بارداری و شیردهی" در نت دنبال پزشک متعهد! باز هی هجوم فکر باز هم مرزِ نه بین مستحب و مکروه که -بُرّنده و تیز- بین واجب و حرام!! بگیرم و برای جنین یا شیرخوار یا جسم خودم ضرر داشته باشد چه؟ میشود حرام! قضایش هم به گردنم 😰 نگیرم و خوف ضررم عقلایی نبوده باشد چه؟ واجب بوده بر من… 😥😓 قضا و کفاره به گردنم… هی شک، هی سؤال، هی فکر هی انداز و برانداز… . . خلاصه که ای "ربِّ شهر رمضان الذی…"! اعتراضم را مکتوب کردم اینجا، برسد به عرش اعلایت ازطرف تمام زنان، تمام مادرها، متشرع ها یک کاری اش بکن لطفاً😩😭 بگو این احکام را نه که ساده، بلکه فقط و فقط *واضح تر و مشخص تر* کنند برای ما له شدیم در این ندانستن ها و سختی های "تشخیص" مگر المرأة، ریحانة نبود؟ بر ما مکلف های مؤنث، ریحانگی بپسند نه این کارزار نفس گیر *تشخیص و تصميم* را… 😓 پی‌نوشت: ۱-شاید این هم، از سختی‌های خاص است🤔 ۲- نشر فقط با ذکر منبع ❌ ۳- نظر من را اگر برای روزه میپرسید؛ در ** ، با علم و فهم فعلی ام، موافق نیستم؛ چه سه ماهه اول چه دوم چه آخر با هرنوع تغذیه و تقویتی مخصوصاً در نیمه اول سال(اگر مایلید با پزشک دیگری هم مشورت کنید). در ** هم معمولاً جسم مادرها نمیکشد و شیردهی دچار مشکل میشود اما باز تشخیص با خودتان🤪🤦‍♀ من شیردهی را کم چیزی نمیبینم! برای بدن زن، سنگین است. و همیشه میگویم این شیر، حق بچه است و رزق اوست و اجازه نداریم برای دل خودمان، محرومش کنیم. و حواسمان باشد که جریان شیر با شیرخوردن بچه است که تداوم می یابد و اگر بچه را، کم شیر بدهید یا خدای نکرده بخاطر روزه شیرخشکی کنید(!!) ، شیردهی ممکن است شکست بخورد و بچه از رزق مسلمش محروم شود و تمام عواقب و عوارضش به گردن شما! روزه تان را هم که باید قضا کنید! این مسئله در شش ماهه اول پررنگ تر است. در ** با رعایت تدابیر و تغذیه خوب و مصرف مکمل ها و استراحت و... احتمالاً بشود مثلاً روز درمیان یا دوروز در میان و حتی کامل گرفت... کاملاً بستگی به شرایط مادر و بچه و خانه و تعداد فرزندان نیازمند رسیدگی و... دارد. ۴- متن صرفاً یک درددل نیمه شبانه است… وگرنه که ما همه جوره عبد عاشقش هستیم. حتی وقت‌هایی که مثل مرغ پرکنده (سرکنده‌؟) بال بال میزنیم وسط احکام و فهم وظیفه! و کارد بزنی خونمان در نمی‌آید و اعصابمان مثل همین سبزیِ خورشتِ سحری، خرد خرد است! ۵- عکس: دختر بزرگم روایت امام صادق علیه السلام را که خوانده (ما فرزندانمان را از هفت سالگی برای روزه گرفتن آماده میکنیم. هرچقدر که بتوانند تحمل کنند و هرجا نشد، بخورند/نقل به مضمون) تصميم گرفته روزه بگیرد و حسابی پیگیر که سحرها بیدار شود و.... و خب روزه که بی نماز نمیشود. میخواهد نمازها را هم کامل بخواند. اذکار نماز را بلد است جز همین تسبیحات اربعه. که برایش نوشتم روی تخته تا از رو بخواند. یادم افتاد به بچگی خودم که مدتی، از روی کتاب دینی نماز میخواندم😊 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8 **
﷽ ---- نگاهش که میکنم دلم غنج می رود به چشمانش، لب هایش، گونه اش خیره که شوم، از شدت شیرینی این لطافت، اشک میترواد به چشمانم از خواب بپرد و بفهمم شیر می‌خواهد، معطل نمیکنم که صدایش به گریه بلندشود. جایش خیس باشد، اول میبوسمش، قربان صدقه اش میروم، و بعد آرام، بی منت، تمیزش میکنم. خواب که باشد، با مهر می‌نشینم به تماشایش‌ (خواب میبیند، چشم هایش بالا و پایین میروند؛ لحظه‌ای میخندد، لحظه‌ای ابرو در هم میکشد) انقدر ناتوان است که حتی بعد از شیر خوردن برای بادگلو زدن هم کمک می‌خواهد؛ بی دریغ یاری اش میکنم اگر دمر باشد و دستش برود زیر پهلویش توان درآوردنش را ندارد؛ اصلاً حتی نمیداند که دستش کجا گیر کرده، فقط می‌فهمد دردش گرفته و راحت نیست...! مثل آزاد کردن بال نازک یک پروانه آزادش میکنم اذیتش کنند، هنوز لب برنچیده، میگیرمش به آغوش، آرام فشارش میدهم به سینه ام، دست میکشم به سرش و پشتش، بوسه میزنم به سر و صورتش، تا آرام بگیرد و در آغوشم به آرامش محض برسد… بگذریم! بگذار حرف آخر را اول بگویم قلم فرسایی چرا، با این زبان اَلکَن میخواهم بگویم خدایا هرچققققدر من به این کودکِ نحیفِ لطیفِ کوچک، مهربان و عاشق و دلسوزم، رحم دارم و تاب یک ثانیه ناراحتی اش را ندارم، مهرش در دلم موج میزند و جز خوبی اش چیزی نمی‌خواهم، چشم از مراقبتش برنمیدارم و تا دردش آرام نگیرد، از آغوشم جدایش نمیکنم، تو صدهاهزار برابرِ اینهایی نسبت به من! منِ عبدِ کوچک نحیف ضعیف حقیر نیازمندِ راه نابلد؛ فقر مطلق و عجز محض… نیمه شب ها در همان اوج خستگی نگاهم به نوزادم خیره که میشود، و عشقش اشک میشود و شُرّه میکند به چشمم، ناخودآگاه سر بلند میکنم به آسمان و میگویم: یقین دارم! تو مرا از این حد هزاران هزار بار بیشتر دوست میداری! هرچقدر من این کودک را خواهان و عاشقم، تو هزاران بار بیشتر مرا میخواهی و عاشقم هستی! هر اندازه من او را مراقب و دلسوزم، تو هزاران بار بیشتر مراقب من هستی و لحظه لحظه زندگی ام برایت مهم است… که مهر مادر به کودک در برابر مهر تو به بندگانت، قطره ایست در برابر دریا… . . وقت‌هایی که حسابی خسته و اذیتم کرده اما مهرش لحظه ای از دلم نمیرود و همچنان همان مادر عاشق دلسوزم و آغوشم برایش باز است، ناخودآگاه بر زبانم جاری میشود: *تَتَحَبَّبُ إِلَیْنَا بِالنِّعَمِ وَ نُعَارِضُکَ بِالذُّنُوبِ خَیْرُکَ إِلَیْنَا نَازِلٌ وَ شَرُّنَا إِلَیْکَ صَاعِدٌ* . . پی‌نوشت: یاد شعر پروین افتادم: در تو تنها عشق و مهر مادریست شیوه ما عدل و بنده پروریست 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ ---- *امروز بر من مبارک!* مگرنه اینکه من اولین و نزدیک ترین و بی مرخصی ترین دنیایی این طفلکانم؟ اصلاً مگر من نیستم آن که صبح تا شب با انواع لِگوها خانه‌سازی می‌کند و مدام ماشین کوکی تعمیر میکند و هواپیمای کاغذی میسازد و ایرادهای تبلت و تلویزیون را رفع میکند؟ روز هم برمن مبارک. مگر من نیستم آنکه شب‌های بسیاری تا صبح پاشویه کرده و أمن یجیب خوانده و سرِ وقت دارو و دمنوش داده؟ روز برمن مبارک. منم آن که در شغلی ۲۴ساعته و ۳۶۵روزه، استخدامِ بی مزد و منتست؛ روز کارمند برمن مبارک. منم آنکه در این دانشگاه بی تابلوی گمنام، سالهاست دانشجوست و ده ها مدرک نادیدنی و معادل چندده مقاله، اندوخته و اکتشاف دارد؛ روز دانشجو بر من مبارک. منم آنکه صدها قصه و شعر کودکانه و لالایی از ذهنش تراویده و هزارها کتاب رده سنی الف و ب خوانده؛ روز شعر و ادب پارسی و کتاب‌خوانی برمن مبارک. مگر من مدام درحال رفع و رجوع مشکلات فی مابین این کودکان لجباز بی منطق نیستم؟ روز قوه قضائیه برمن مبارک. کیست آنکه به هر سختی که بود، در آسایش و آرامش محض، نُه ماه تمام هریک از این طفل‌های نحیف را حمل کرد و بار را به سلامت زمین گذاشت؟ روز ایمنی حمل و نقل برمن مبارک. کیست آنکه قلبش را، فکرش را، همه وجودش را بی چشم‌داشت هدیه کرده به این خانه و زندگی و این بنیان باشکوه؟ روز اهدای عضو برمن مبارک. منم آنکه هرروز مقاومت میکند در برابر خواهش و التماسها برای تماشای بیشتر تلویزیون و خرید خوراکی‌های غیرمفید؛ روز مقاومت برمن مبارک. چه کسی جز من می‌تواند تمام دردهای این طفلکان را با کمی عرق نعنا و نبات داغ و ماساژ و بوسه و قربان صدقه، دوا کند؟ روز داروساز و پزشک برمن مبارک. کیست آنکه روزی حداقل سه بار پوشک پسرک بزرگتر و شش بار پسرک کوچکتر را عوض میکند؟ روز مبارزه با سلاح‌های شیمیایی و میکروبی برمن مبارک. آن منم مدام درحال نمایش با عروسکهای پارچه‌ای و کاغذی؛ روز هنرهای نمایشی برمن مبارک. منم آنکه لباسهای بچه‌های بزرگتر را پاکیزه و سالم نگه میدارد برای کوچکترها، منم آنکه مدام درحال چسب زدن کتاب‌های پاره شده‌است، منم آنکه اضافه مرغ خورشت دیروز را امروز ته‌چین مرغ هل دار زعفرانی میکند؛ روز اقتصاد مقاومتی برمن مبارک. مگر نگفته‌اند "زنده نگاه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست"؟ روز شهید برمن مبارک. مگرنه اینکه دامن و آغوش من، امن ترین و آرامترین و مهربانترین محیط زیست این کودکان معصوم و عطر تنم، معصومانه و پاکترین هوای تنفس تربیتی این پروانه‌هاست؟ روز محیط زیست و هوای پاک هم بر من مبارک! اصلاً همه روزها و زمان‌ها و مکان‌ها بر من مبارک، که وجودم متبرک شده با نور ... 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ ---- این روزها که من در این آرامش رنگارنگ شرجی، مشغول گذران لحظه‌های امن م، با فرزندانی بی غم و رها شمعدانی قلمه میزنم، با آب حوض ایوان را آب میپاشم و عصرانه میچینم تو آنجا…… دردنامه را خطاب به که بنویسم کودک بی گناه مظلوم فلسطین؟ برای تو قلم فرسایی کنم یا برای قلب پاره پاره مادرت؟... و اصلاً از این سیاهه‌های من، تورا چه سود؟!… مرهم میشود روی زخم هایت، یا امنیت میشود روی ترس هایت؟ میدانی با دیدن آن چشم‌های خیره و بهت زده از موج انفجارت، جگرم خال زده و بغضی داغ گُر گرفته در گلویم؛ که هرچه اشک میریزم خاموش نمیشود آتشش؟ مادرت لابد آن لحظه انفجار نبوده که در آغوشت بگیرد تا آرام بگیری در امن دامنش، نه؟ نگو که در حملات قبلی، بی مادر شده‌ای!…… نازدانه‌های کرانه باختری، نوار غزه، جزیره‌های اسیر بین شهرک‌های شیطان اصلاً میگذارید، با همه نقص و کوچکی ام، مادرتان شوم؟ شاید این خانه کوچکم جا نداشته باشد که همگی تان را پناه دهم، مهمان کنم به یک مشت نخود و مویز و چندتایی از ازگیل های تازه درخت این حیاط جدید اما قلب هر انقدر بزرگ است که هرچه کودک در هرکجای جهان، جا میشود در آن. هرجای دنیا -فلسطین باشد یا میانمار، افغانستان باشد یا سان فرانسیسکو- کودکی آزرده شود، قلبِ آن که مادر است، کوبه می‌زند به سینه اش که: تا از این فشار و درد متلاشی نشده ام، آهی بکش! اشکی بریز! کاری بکن... من چه کنم برایتان؟ چه کنم چه کنم چه کنم که بدانید در این درد مخاض دنیا کنار مادرتان، سرزمین تان، هستم عرقِ درد پاک میکنم از پیشانی اش انشقاق میخوانم برایش و از نزدیکی تولد نور و آمدن پسر آدم میگویم برایش... پاره‌های تنم طفلکانم فدای آن چشم های ترسیده و زبان های بندآمده تان فدای آن دل های گنجشکیِ تپنده تان فدای کودکیِ به خاکستر نشسته تان، هرآنچه را که برای فرزندان خانه من، این اَمن و امنیت را به ارمغان آورده هرآنچه را که روزهای کودکی شان را رنگی و شاد و بی غصه کرده، برایتان از خداوند طلب میکنم و بهتر از آن را!… برای مادرانتان، دامنی پاک از خاک و خون و خاکستر طلب میکنم تا روزی با همین آرامش من، در آغوش تان بگیرند و نوازشتان کنند. فردا از آن شما و ماست هرچند خون بهای این فردا، بی اندازه تلخ و گس است… ...درد است… پی‌نوشت: حالا که حال من با دیدن چند صحنه اینگونه دگرگون است، بر ان مهربان ترین و وسیع ترین قلب دنیا که حضورش ورای جغرافیا و تاریخ است، چه میگذرد؟! 🖋هـجرتــــــــــــ بله و ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ --- شب از نیمه گذشته بیدارم، نمیخوابد؛ (به طرز مسخره ای! یاد گرفته بغلتد و وسط خواب هی دَمرو میشود و از خواب میپرد! سیر تکامل طبیعی اش انگشت کرده توی چشم من و نمیگذارد بخوابم...) همسر از خواب بلند شده لابد از تشنگی؛ می رود آب بخورد میگویم: "نمیخوابه😩 مدام غلت میزنه و بیدار میشه! ده بار پریده از خواب، نمیذاره بخوابم..." با چشم‌های خواب‌آلود نیمه باز، لبخند نیمه جان کنایه آلود بی غرضی می‌زند و می‌گوید: "  😌" 😶😕 🙄😑😒 خنده ام می‌گیرد توی دلم میگویم :"نشانت میدهم آقای  " 😅  😌🤥🤪   ؟! 🧐😕   !  پی‌نوشت: - انصافاً وقتی باید ۶-۵ صبح برن سر کار و من میتونم تا ۹-۱۰ بخوابم، نمیتونم ازشون متوقع باشم بیدارخوابی های شبانه رو هم به دوش بکشن. - البته وقت هایی که هستن، خوابوندن بچه‌های بزرگتر با ایشونه، کوچیکه با من. هرچند که خیلی وقت ها بابا زودتر از بچه‌ها خواب میرن و... 🤪 - الم یعلم بان الله یری؟ آیا نمیدونی که خدا میبینه؟ 😊 لحظه لحظه این بیداری ها و سختی ها رو برات حساب میکنه و بی جواب نمیذاره، نترس.... یه وقتی میرسه که ممکنه ببینی اجر این لالایی های شبانه با چشم‌های قرمز از بی خوابی، هم تراز و هم ارزش ذکر و جهد سحرگاهی عُرَفا و صلحا و چشم های قرمز از اشک و تضرع شون حساب شده و برات رشد داشته... 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8
﷽ --- دوباره نگم که چقد ازم انرژی میگیره و سخته برام دیگه، نه‌؟😩 یعنی خدا تو قیامت بگه سه کار دنیات رو بگو براش بهت اجر ویژه بدم، اول همینه؛ دوم خوابوندن و گذران زندگی با بچه کولیکی؛ سوم هم مدرسه مجازی بچه کلاس اولی (و احتمالاً کلاس دومی 😭) یکی از روش‌های خوب اینه که برنامه ماهانه(چهارهفته درماه) داشته باشیم. یکی هم اینکه اول هر هفته برای کل هفته تصميم بگیریم و براساسش خرید کنیم. یکی هم اینکه یک فهرست از انواع غذاها(ی شدنی نه تخیلی😒) داشته باشیم و ساعت ۱۰صبح برا نهار از بینش غذا انتخاب کنیم😌 📋فهرست من اینه: قرمه سبزی قیمه (بادمجان/سیب‌زمینی/آلو) مرغ (انواع) خورشت مرغ و آلو و لپه (در های‌لایت) لوبیاپلو (چشم بلبلی+شوید+گوشت چرخ کرده) ماش پلو استانبولی (لوبیاسبز+...) عدس پلو آبگوشت بزقرمه سوپ جو آش جو سوپ گندم دوپیازه آلو کوکوسیب زمینی کوکوسبزی ماکارونی اولویه(دوبار تاحالادرست کردم این سالها🙄) کتلت شامی + پلو سیب زمینی آب پز (با نمک و زردچوبه) چُغوک بریزو یا تاسکباب (گوشت چرخ کرده‌+سیب زمینی +پیاز +رب) کباب ماهیتابه ای پلو ماهی تخم مرغ نیمرو سیب زمینی + تخم مرغ سوسیس خانگی کالباس خانگی سیب زمینی +گوجه+تخم مرغ فلافل آماده میگوپلو جوجه تابه‌ای نخودآب پلو+تن ماهی+شوید کشک بادمجان کشک کدو کشک سیب زمینی اشکنه عدسی خوراک لوبیا پلوگوشت کلم پلو (نمیخورن) فسنجان (نپختم تاحالا، نمیخورن) قلیه ماهی/میگو (نپختم تاحالا) پیتزا خونگی املت گوجه گُنده گنده (در های‌لایت) قاتُق گوشت بشقاب سبزیجات (بادمجان+کدو+سیب‌زمینی سرخ شده با ادویه ایتالیایی/تخم‌مرغ هم میشه گذاشت کنارش/بروکلی و هویج بلانچ شده هم میشه) گوجه پلو (دمی گوجه) خورشت به آلو (عمرا بخورن) خورشت کرفس خورشت بامیه سارتی پلو (برنج آبکش شده+گوشت قلقلی سرخ شده+هویج رنده یا نگینی+زعفران) هویج پلو (برنج آبکش+هویج+مرغ ریش ریش شده+ادویه+پیازداغ) خونه مادر و مادرشوهر(من محرومم)💚 تلِپ شدن خونه دوستان و آشنایان🥳 غذا از بیرون🤓 غذاهای اختراعی (عواقبش با خودتون🙄) قبلاً چیکن استراگانف و کیک گوشت و پیراشکی و... هم بود. الان چندساله نپختم. هم خیلی ازنظر طب ایرانی مفید نیستن، هم حوصله‌شو ندارم (اینو بگو چرا میندازی گردن طب سنتی😒) 😒 😍🥰 🖋هـجرٺــــ بله https://ble.im/hejrat_kon ایتا @hejrat_kon اینستاگرام @dr.mother8