eitaa logo
کشکول ناب حوزوی
4.3هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
485 ویدیو
349 فایل
💥انتشار مطالب مهم و مغفول مانده علمی و حوزوی ✍ارتباط با مدیر(تبادل و تبلیغ و...)🔻 @Kashkoolenab
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺چهار رویکرد متفکران مسلمان در تحلیل و بررسی جامعه شناختی "دین" 🎙 حجت الاسلام سید مهدی موسوی ۱. رویکرد حکمت عملی: دین به مثابه امر ثبات بخش و نظم بخش (انسجام بخش) به فرد و جامعه ، ابن مسکویه، ، الدین طوسی، ، آیت الله ۲. رویکرد انسان شناسی عرفانی: دین به مثابه امر تعالی بخش و معناساز به فرد و جامعه ابن عربی، سید حیدر آملی، ، آیت الله شاه آبادی، خمینی، علامه ، آیت الله ، حاج آقای پارسانیا (در هستی و هبوط، نماد و اسطوره و جهان های اجتماعی) ۳. رویکرد تاریخی و اجتماعی: دین به مثابه امر رهایی بخش و تحول ساز در فرد و جامعه ابن خلدون، مقریزی، سید جمال الدین اسدآبادي، سید قطب، آیت الله خامنه ای، جلال الدین فارسی، علی شریعتی، حسن حنفی، طاها عبدالرحمن، ۴. رویکرد فقهی و سیاسی: دین به مثابه امر اداره کننده فرد و جامعه محقق سبزواری، محقق نراقی، میرزای نائینی، ابوالاعلی مودودی، نکته: ۱. شهید یک رویکرد تلفیقی دارد و به تأمل خیلی بیشتر نیازمند است ۲. این رویکرد شناسی براساس پایگاه نظری ورد متفکران به بحث و غلبه در تحلیل‌ها و تجویزهای ایشان است و به معنای نفی ظرفیت سایر رویکردها نیست. (به عبارت دیگر: بر پایه فعلیت ها است نه برپایه امکانها و ظرفیتها) 💎کشکول ناب حوزوی🔻 ✅ @kashkolenab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺سخنان (ره) درباره ریاضی خواندن خود علامه ریاضیات را در نجف اشرف در محضر مرحوم آیت الله سید ابوالقاسم خوانساری خوانده بودند 💎کشکول ناب حوزوی🔻 🌼 @kashkolenab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺تحصیلات ریاضی مرحوم در کلام مرحوم آیت الله العظمی + اطلاعاتی درباره آیات سید ابوالقاسم خوانساری و سید کاظم + معرفی برخی کتب ریاضی ▪️کشکول ناب حوزوی🔻 ✔ @kashkolenab
🔺️تفاوت درس گرفتن در حضور استاد با گوش دادن نوار ✍حضرت آیت الله : گاهی برخی با مطالعه کتاب یا گوش دادن نوار ، درسها را فرا می گیرند. این راه بد نیست ولی روشی نیست که انسان را بپروراند، [به] خلاف ادراک محضر استاد و الگو گرفتن از طرز گفتگو، رفتار و گفتار او که بسیار آموزنده و سازنده است. شاید انسان با شنیدن نوار یا خواندن کتاب، به علم او افزوده شود امّا افزایش علم کافی نیست، بلکه رؤیت استاد است که انسان را به یاد خدا می اندازد و دیدن مرد الهی است که انسان را به یاد حق می اندازد. مرحوم علامه [طباطبائی] رضوان الله علیه فرموده اند: درس را باید از محضر استاد فرا گرفت و نباید با مطالعه کتاب و جزوه، مغرور شوید و به همان بسنده کنید. إیّاکم و الصحفیون، مبادا با صحیفه، نوار، کتاب یا جزوه، از محضر استاد، احساس بی نیازی کنید. 📚کتاب مهر استاد، ص۴۹ 💎کشکول ناب حوزوی🔻 🌼 @kashkolenab
آیت الله شیخ ابراهیم (ره) در محضر استادش علامه سیدمحمدحسین طباطبایی(ره) 💎کشکول ناب حوزوی🔻 🌼 @kashkolenab
💥خاطراتی جالب ✍آیت الله (ره) شهید آیت الله همیشه یک دفتر و قلم همراهش بود. در جلساتی که می‌نشستند اگر کسی یک داستانی می‌گفت. همان‌جا یا بعد از جلسه فوری یادداشت می‌کرد. اگر مثلاً یک حدیث جالبی مطرح می‌شد آن را فوری یادداشت می‌کرد. اگر مطلب علمی یا اگر اشکالی یا شبهه‌ای بود در آن دفتر یادداشت می‌کرد. وقتی که مرحوم شهید مطهّری برای تدریس به دانشگاه تهران رفت خودش می‌فرمود: «من از آن علوم و یادداشت‌هایی که در طول آن مدّت داشتم، استفاده می‌کردم». ✅یکی از عادت‌های خوب آیت ­الله (که از افراد زبده و ممتاز اسلام و از علمای با تقوا و با فضیلت حوزه علمیه هستند) این بود که هر نکته جالبی که از حضرت استاد علامه طباطبایی و دوستان می‌شنید یادداشت می‌کرد. کتاب­هایی که داشت پر از حاشیه است. مطلبی که استاد می‌گفت همان‌جا یادداشت می‌کرد. زمانی که می‌خواست اسفار بگوید نگاهی به حاشیه‌هایی که از علامه بود یا خودش به ذهنش رسیده و یادداشت کرده بود می‌انداخت و درس را می‌گفت. این خیلی تفاوت می‌کند با کسی که مثلاً 40 سال قبل در درس شرکت کرده و در آن زمان مطلبی را شنیده، نه یادداشت کرده و نه حفظ کرده حالا می‌خواهد از نو بنشیند و مطالعه و تدریس کند. نمونه‌اش مجموعه یادداشت‌های شهید مطهری است که هم اکنون در حدود 30 جلد چاپ شده است. ما معمولاً وقتی مطلبی را می‌شنویم یادداشت نمی‌کنیم، می‌گوییم وقت‌گیر است یا حوصله‌اش را نداریم؛ این اشتباه است. اگر ما هزار صفحه بخوانیم و یادداشت برنداریم و مطالب جالب را یادداشت نکنیم چند سال دیگر تقریباً هدر خواهد رفت 🔴 @kashkolenab 🌷
روش اندیشه شهید مفتح.pdf
7.51M
📚 روش اندیشه+ تاریخ منطق ✍آیت الله شهید دکتر محمد شهید مفتح سعی کرده منطق را از دیدگاه مکتب حکمت متعالیه به بحث بکشد. این کتاب تحریری بر قسمت منطق شرح منظومه ملاهادی می باشد. 💥 بر این کتاب تقریظ نوشتند💥 🌀کشکول ناب حوزوی🔻 ❇️ @kashkolenab
💥ریاضی در حوزه! [علامه طباطبایی] در جَبر و مقابله و هندسۀ فضائى و مسطّحه و حساب استدلالى سَهمى بسزا داشتند. و در هيئت قديم استاد بودند؛ بپايه‌اى كه به آسانى مى‌توانستند استخراج تقويم كنند، و همانطور كه عرض شد يكدورۀ از آنرا بما درس گفتند. ولى چون رياضيّات را چه از حساب و هندسه و چه از مثلّثات، اين حقير در مدارس جديده بطور مستوفَى خوانده بودم ديگر لزومى نداشت كه نزد ايشان نيز بخوانم . بارى، استاد ما علوم رياضى را در نجف اشرف نزد آقا سيّد أبوالقاسم خونسارىّ‌ كه از رياضى‌دان‌هاى مشهور عصر بود فرا گرفته بودند. و خود ايشان مى‌فرمودند كه: براى بعضى از استادان رياضى جامعۀ بغداد(دانشگاه)مسأله‌اى مشكل پيش مى‌آمد كه از حلّ‌ آن عاجز مى‌شدند،به نجف مى‌آمدند و بخدمت آقاى سيّد أبوالقاسم مى‌رسيدند و اشكال خود را رفع مى‌كردند... استاد وحيد ايشان در ، حكيم متألّه معروف مرحوم آقا سيّد حسين بادكوبه‌اى بوده است كه ساليانى دراز در اشرف در معيّت برادرشان مرحوم آية الله آقا حاج سيّد محمّد حسن طباطبائىّ‌ إلهى نزد او بدرس و بحث مشغول بوده‌اند؛ و چون «أسفار» و «شفاء» و «مشاعر»و غيرها را نزد او خوانده‌اند. مرحوم حكيم بادكوبه‌اى به ايشان عنايتى خاصّ‌ داشته است و براى تقويت برهان و استدلال، ايشان را امر كرده است كه علوم را دنبال كنند . 📚مهرتابان ، حسینی ص ۲۱ و ۲۲ ✅ کشکول ناب حوزوی🔻 🔴 @kashkolenab
💥عالم ذر از نظر بزرگان ما ✍حضرت آیت الله : 🔹شيخ‌الرئيس در شعر «هماميه‌»‌اش روح را در بدن، به مرغي در قفس تعبير كرده و مي‌گويد عالم ذر چنين است، يعني از ارواح همه انسانها بيعت گرفته شده است. همه‌شان گفته‌اند: بله. ولي وقتي در اين دنيا آمده‌اند، تقليد، همه چيز را از يادشان برده است. تقليد آباء و اجدادي، حزبي، گروهي و محيطي سبب شده است كه اينها آن «الست بربكم»‌ را فراموش كنند. 🔸مرحوم «صدرالمتألهين» عليه‌الرحمه قبول ندارد كه روح قبل از بدن باشد، او مي‌گويد روح «جسمانيه الحدوث و روحانيه البقاء» است و مراد از عالم ذر يعني يك مرتبه‌اي از علم خدا كه به آن عالم تقدير مي‌گويند. 🔹مسلم است قبل از خلقت اين كره و قبل از عالم هستي، عالم هستي در علم خدا موجود بوده است. مي‌گويند، آنجا در مرتبه علم خدا عالم ذر معاهده شده است و همه‌شان گفته‌اند: بله. 🔸استاد بزرگوار ما، (رحمه الله عليه) عالم ذر را آن بعد معنوي و جنبه یلی الربی انسان مي‌دانند. در اين مورد بد نيست توضيح كوتاهي بدهم. انسان با خدا رابطه دارد. به خودش كه نظر كنيم، يك چيزي و اگر با نظر او به خالق برسيم چيز ديگري است. با اين كه خيلي اين مثال ناقص است اما براي تقريب به ذهن بد نيست. ببينيد. شما يك وقت به يك چراغ برق نگاه مي‌كنيد، اما توجه داريد كه جريان اين برق به كارخانه وابسته است. در اين نظر، استقلالي براي اين لامپ نمي‌بينيد، هر چه مي‌بينيد از مركزي مي‌دانيد كه اين نيرو را ايجاد كرده، چون آن نيرو هست، آن لامپ روشن است و اگر آن نباشد، اين هيچ است. گاهي هم اين طور نيست، شما اين لامپ را در نظر داريد كه الآن روشن است و اطاق را روشن مي‌كند. خوب نظرها با هم فرق مي‌كنند. يكي نظر به لامپ است كه معلول و وابسته است و ديگري به دنبال علت و مولد برق است. در انسان و عالم هستي نيز چنين است، يك نظر روي جنبة يد ربي است، در اين نظر وقتي انسان نگاه كند، به قول قرآن همه چيز فاني است جز خدا و از همين جنبه هست كه عالم هستي تسبيح خدا را مي‌كند. چرا كه نظر به علت كل عالم هست و بقيه همه وابسته به او، كه هيچ استقلالي ندارند. «لا اِلهَ اِلاّ هُوَ كُلُّ شِيٍ هالِكٌ اِلاّ وَجْهَهُ» «يُسَبِّحُ‌ لِلّهِ ما فِي السَّمواتِ وَ ما فِي الاَرْضِ وَ هُوَ العَزيزُ الحَكِيمُ» «يُسَبِّحُ لِلّهِ ما فِي السَّمواتِ وَ ما فِي الاَرْضِ لَهُ المُلْكُ وَ لَهُ الحَمْدُ» يك نظر هم به عالم هستي است، اين ميز، عينك، كتاب و انسان، اين جنبه يلی الخلقي است، يعني نگاه و نظر به خويش. استاد بزرگوار ما علامه طباطبايي عليه‌الرحمه مي‌گويد:‌ مراد از عالم ذر آن جنبه یلی الربی است كه يك دفعه هم موجود مي‌شود «وَ ما اَمْرُنا اِلاّ واحِدَهٌ كَلَمْحِ البَصَرِ» 🔻البته بعضي‌ها هم قول چهارمي را مي‌گويند. مثل علامه (عليه‌الرحمه) و بسياري از محدثين كه اينها طبق روايات جلو رفته‌اند، مي‌گويند مراد از عالم ذر همان است كه در روايات گفته شده است كه خدا آدم را خلق كرد، سپس از صلب او تمام اين انسان‌ها را خلق كرده و بيرون كشيد[1] «وَ اِذ اَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَني آدَمَ مِنْ ظُهوُرِهِمْ ذُرِيَّتَهُمْ وَ اَشْهَدَهُمْ عَلي اَنْفُسِهِمْ اَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالوا بَلي» ظاهر آيه همين است كه تنها حضرت آدم(ع) خلق نشد بلكه تمام انسان‌ها از ذريه و صلب او بيرون كشيده شده‌اند. (از اين آدم‌هاي كوچك و ذره‌هاي ناديدني، به اين معنا كه از بس كوچكند غير از خدا آنها را نمي‌تواند ببيند) آن وقت از آنان معاهده گرفت كه «الست بربكم» آيا من پروردگار شما نيستم؟ همه گفتند: «بلي» بله تو پروردگار ما هستي. قدري بحث سنگين شد، علي كل حال ما عالم ذر داريم، حالا عالم ذر چيست؟ به قول شاعر: بعضي نشسته خوانند، بعضي شكسته خوانند چون نيست خواجه معذور دار، ما را بيش از اين هم معلوم نيست ما را. اينها چيزهايي است كه انشاء‌الله قطب عالم امكان، محور عالم وجود واسطه بين غيب و شهود، آن كه علم هستي برايش علم شهودي است يعني حضرت بقيه ‌الله(عج) مي‌آيند و به ما مي‌گويند: عالم ذر يعني چه. وقتي ايشان آمد، عقل ما هم چهل برابر شده، ديگر احتياج نيست كه من خواسته باشم ولي نتوانم جنبه یلی الربی را براي شما معني كنم... --- [1]: اَقُولَ: الَّذي يَظْهَرُ مِنَ الاَخْبارِ هُوَ اَنَّ الله تَعالي قَرَّرَ عُقُولَ الخَلْقِ عَلَي التَّوحيدِ و الاِقْرارِ بِالصّانِعِ في بَدْءِ الخَلْقِ عِنْدَ الميثاقِ، فَقُلُوبُ جَميعِ الخَلْقِ مُذْعِنَةٌ بِذلِكَ وَ اِنْ جَحَدُوهُ مُعانِدَةً (بحار ج3، ص277). آنچه كه از اخبار به نظر مي‌رسد اين است كه خداي تعالي عقل بشري را بر توحيد تقرير فرموده و در بدو خلقت در ميثاق اعتراف به صانع و خالق خود نموده و قلب جميع خلائق اين نكته را پذيرفته گرچه از روي عناد و لجاج الآن انكار كند 📚کتاب معارف اسلام در سوره يس 💎کشکول ناب حوزوی🔻 ✅ @kashkolenab
💥نظریه علامه طباطبایی درباره آیه را به گونه دیگری تفسیر کرده و نظر خاصی را برگزیده اند که فهم عمق آن نیاز به توضیح دارد. اینک توضیح نظریه وی: ۱. زمان، پدیده تدریجی است که تمام اجزای آن در یک جا جمع نمی شود. این ویژگی نه تنها از آنِ زمان است، که در آن تدریج و تقطیع نهفته است، بلکه هر حادثه ای که در بستر زمان قرار گیرد، واقعیت تجزی و تدریج به خود می‌گیرد ۲. شکی نیست که حوادث جهان در نزد ما به رویدادهای دیروز و امروز و فرداتقسیم می‌شود و هر رویدادی برای خود زمان و مکان ویژه ای را اختصاص می‌دهد و برای انسانی که در محدوده‌های زمان زندگی می‌کند، امکان ندارد همه حوادث را یک جا مشاهده کند و همگی نزد او حضور داشته باشند. ولی اگر بیننده حوادث در افقی برتر از زمان و مکان قرار گیرد و به مجموع اجزای زمان به عنوان یک پدیده بنگرد، دیگر برای او دیروز و امروز و فردا مفهومی نخواهد داشت. از باب تقریب، نظر شما را به مثال‌هایی که می‌تواند حقیقت را به ذهن نزدیک کند جلب می‌کنیم: الف. فرض کنید انسانی در اتاقی نشسته و از منفذ بسیار ریز و تنگ آن به بیرون می‌نگرد و در همین لحظه قطار شتری از برابر آن عبور می‌کند. به طور مسلم آن بیننده در هر لحظه یک شتر بیش تر نمی بیند، ولی انسانی که در همان لحظه در پشت بام آن اتاق قرار گرفته و بیرون را می‌نگرد، در یک لحظه تمام شترها را یک جا مشاهده می‌کند. مَثَل انسانی که در زندان زمان قرار گرفته است، بسان همان انسانی است که می‌خواهد از منفذ تنگ و باریک به خارج بنگرد; ولی آن کس که در مقام والاتر از زمان قرار دارد، بسان انسانی است که از پشت بام، حوادث بیرون را بررسی می‌کند. ب. مورچه ای روی قالی رنگارنگ راه می‌رود و در هر لحظه یک نوع نقش و رنگ بیش تر مشاهده نمی کند، ولی انسانی که دید گسترده ای دارد همه نقش‌ها و رنگ‌ها یک جا در نظر او قرار می‌گیرد. ج. در کنار رود نیل نشسته اید و به آب و چین و شکن آن نظاره می‌کنید، برای شما فقط یک قسمت از مسیر و امواج کوبنده رود قابل رؤیت است. ولی انسانی که با هواپیما از فراز آسمان بر رود نیل می‌نگرد، قسمت اعظم امواج و مسیر آب را مشاهده می‌کند و هم چنین است موارد دیگر. از این بیان روشن می‌گردد که دوری و نزدیکی حوادث در افرادی صادق است که در دل زمان قرار گیرند و گذشت زمان آنان را با رویدادهای جهان، دور یا نزدیک می‌سازد ولی موجودی که در مقامی والاتر از زمان و مکان قرار دارد، فاصله زمانی یا مکانی درباره او مفهومی ندارد. ۳. انسان و تمام اجزای جهان که در بستر زمان قرار دارند، وجود دو رویه دارند; رویی به سوی خدا و رویی به سوی زمان و به عبارت دیگر دارای دو نسبت و دو رابطه اند. از آن نظر که با خدا ارتباط دارد و خدا بر آن‌ها محیط است، هیچ جزئی از جزء دیگر غایب نیست; نه خدا از آن‌ها غایب است و نه آن‌ها از محضر خدا غایب هستند، بلکه تمام موجودات جهان (بی آن که در آن گذشته و آینده ای باشد) در حضور او قرار دارند. چگونه می‌تواند غیر این باشد، در حالی که جهان کار اوست و هیچ کاری، از آن نظر که با صاحب کار قائم است، نمی تواند از او پنهان باشد. ولی از آن نظر که موجودات در دل زمان قرار دارند و با آن آمیخته اند، به صورت حوادث متفرق و رویدادهای گوناگون که با یکدیگر فاصله‌های گوناگونی دارند، جلوه می‌کنند. این عوامل او را از حضور در نزد خدا بی خبر کرده، حجابی میان دیده قلبی او و خدا پدید می‌آورد. این دو محاسبه در نظر حضرت استاد به گونه ای است که جهان را به دونشأت باطن و ظاهر یا درون و برون تقسیم می‌کند. و وجود جمعی جهان، باطن این وجود متفرق است. حضرت استاد وجود این دو نشأت را از آیاتی استفاده کرده و می‌گوید: جمله (کُنْ فَیَکُون) اشاره به این دو نشأت جمعی و تدریجی دارد. لفظ «کن» اشاره به وجود جمعی است. بالأخص اگر این آیه را به آیه دیگر ضمیمه کنیم (آیه ۵۰ سوره قمر) که می‌فرماید: (وَما أَمْرُنا إِلاّ واحدةٌ کَلَمْح بِالْبَصَرِ). «امر و فرمان ما فقط یکی است مانند یک چشم به هم زدن». یکی بودن امر جز این نمی تواند باشد که با فرمان «کن» همه حوادث، بدون تفرق و تدریج یک جا وجود داشته باشد و همه اشیا با خطاب «کن» پدید آیند وجمله «فیکون» که حاکی از تدریج است، اشاره به رویه دیگر این جهان است که تدریجی می‌باشد. از این بیان نتیجه می‌گیرند که آیه، ناظر به وجود جمعی انسان‌ها در حضور خداست; حضوری که غیبت در آن متصور نیست گویی همه فرزندان آدم یک جا از پشت پدران گرفته شده گرد هم جمع آمده اند و در برابر خدا حضور دارند. در این حالت هر انسانی آفریدگار خود را حضوراً می‌یابد و یافته اش گواهی روشن بر وجود خدا و خداوندگاری او است، ولی قرار گرفتن انسان در گردونه زمان و تحولات و تطورات جهان، آدمی را آن چنان مشغول و از خود بی خود می‌کند که از علم حضوری به آفریدگار غافل گردد 📚منشور جاوید ج۱، ص۷۶ 🔴 @kashkolenab
💥بررسی نظریه درباره ✍حضرت آیت الله : پرسش‌هایی پیرامون این نظریه وجود دارد که تا پاسخی قطعی به آن‌ها داده نشود، نمی توان به آن اعتماد نمود. اینک برخی از آن ها: ۱. شکی نیست که جهان، بر فردِ محیط بر زمان و مکان طوری تجلی می‌کند و بر فرد محاط و غرق در دل زمان و مکان جور دیگر; به عبارت دیگر جهان را از دو دریچه می‌توان نگریست: الف. از دریچه یک فرد محیط بر زمان و مکان. در این صورت تمام اجزای آن، جمع بوده و تفرق و تشتتی در آن راه نخواهد داشت. ب. از دریچه فردِ محاط در زمان. در این صورت تمام پدیده‌ها به صورت پراکنده وجود خواهند داشت. ولی آیا این اختلاف مربوط به وسعت و یا ضیق بیننده است که یکی قدرتِ دید گسترده ای دارد و دیگری فاقد چنین دید و توانی است یا مربوط به خود حوادث و پدیده‌ها است؟! شکی نیست که این اختلاف مربوط به ذات جهان و خود حوادث و پدیده‌ها نیست. این دوگانگی مربوط به دیدِ وسیعِ فردِ محیط است که به او امکان می‌بخشد همه نقش و نگار قالی یا چین و شکن دریا یا مجموعه واگن‌های قطار را یک جا مشاهده کند، در حالی که آن فرد محاط بر اثر کمی توان دید، در هر لحظه ای فقط یک حادثه و یک چین و شکن، بیش مشاهده نمی کند. روی این بیان روشن می‌گردد که برای جهان، دو نشأتی بیشتر وجود ندارد: نشأتی به نام باطن و درون جهان و نشأتی به نام ظاهر و برون عالم; به عبارت دیگر برای پدیده‌های جهان دو وجود متصور نیست: وجود جمعی و وجود تدریجی، بلکه برای پدیده‌ها یک تحقق و یا یک وجود بیش نیست که گاهی به صورت مجتمع و احیاناً به صورت متفرق دیده می‌شوند. اگر اختلاف وجود دارد مربوط به پرتوان و کم توانی بیننده است، نه خود حوادث وپدیده ها. ۲. حضور حادثه‌ها و پدیده‌ها نزد خداوند، دلیل بر علم خدا بر تمام حوادث و رویدادهاست، زیرا حقیقت علم، جز حضور معلوم نزد عالم چیز دیگری نیست و موجودات جهان از این که فعل خداست، قهراً قائم با او و حاضر نزد او است; به عبارت دیگر حضور موجودات، نزد خدا مایه علم خدا به موجودات است، نه سبب علم موجودات به خدا. خلاصه، ملاک علم خدا بر موجودات احاطه قیومی او بر تمام جهان است و چون احاطه از یک جانب است و تنها خدا محیط است و غیر او محاط می‌باشد، قهراً آگاهی منحصر به آن کس خواهد بود که محیط است و فرد محاط از علم سهمی نخواهد داشت. و نتیجه چنین حضوری، جز علم خدا بر اشیا چیز دیگری نیست و از آن علم موجودات به خالق یکتا فهمیده نمی شود. به عبارت دیگر هدف آیه این است که خداوند از انسان به ربوبیت خود اعتراف گیرد و بندگان به آن گواهی دهند، ولی نتیجه حضور پدیده‌های جهان نزد خدا، اثبات علم خدا نسبت به حوادث و جریان هاست; نه آگاهی موجودات از خدا. ممکن است تصور شود همان طور که حضور اشیا نزد خدا، سبب علم خدا بر آن‌ها است هم چنین سبب می‌شود که اشیا نیز به خدا آگاهی داشته باشند. ولی این مطلب تصوری بیش نیست، زیرا حضور از آن نظر موجب علم می‌گردد که همراه با قیام شیئی با خدا و در نتیجه احاطه خدا بر آن شیء است و چنین صفت و ملاکی فقط در خدا موجود است. او قیوم و محیط بر جهان است در حالی که در دیگر موجودات چنین ملاک و خصوصیتی نیست. آن‌ها محاطند و قائم به خدا. ۳. این تفسیر از اذهان همگان بسیار دور است و هرگز نمی توان نام آن را تفسیر نهاد، بلکه به تأویل نزدیک تر است. نهایت چیزی که می‌توان گفت این است که این نظر، بُعدی از ابعاد معنای آیه است، نه بعد منحصر. گذشته از این، الفاظ آیه از قبیل (وَأَشْهَدَهُم عَلی أنْفُسِهِم) و نظایر آن، که به معنای گواهی گیری است، با این تفسیر ناسازگار است. 📚تفسیر موضوعی منشور جاوید ج۱، ص ۷۷ 🔴 @kashkolenab