وقتها یک دم برآسودی تنم
قال مولائی لطرفی #لا تنم
اسقیانی و دعانی افتضح
#عشق و مستوری نیامیزد به هم
ما به مسکینی سلاح انداختیم
لا تحلوا قتل من القی السلم
یا غریب الحسن رفقا بالغریب
خون درویشان مریز ای محتشم
گر نکردستی به #خونم پنجه تیز
ما لذاک الکف مخضوبا بدم
قد ملکت القلب ملکا دائما
خواهی اکنون عدل کن #خواهی ستم
گر بخوانی ور برانی بندهایم
لا ابالی ان دعالی او شتم
یا قضیب البان ما هذا الوقوف
گر خلاف سرو میخواهی بچم
عمرها پرهیز میکردم ز #عشق
ما حسبت الان الا قد هجم
خلیانی نحو منظوری اقف
تا چو #شمع از سر بسوزم تا قدم
در ازل رفتهست ما را دوستی
لا تخونونی فعهدی ماانصرم
بذل روحی فیک امر هین
خود چه باشد در کف حاتم درم
بندهام تا زندهام بی #زینهار
لم ازل عبدا و اوصالی رمم
شنعة العذال عندی لم تفد
کز ازل بر من کشیدند این رقم
گر بنالم وقتی از زخمی قدیم
لا تلومونی فجرحی ما التحم
ان ترد محو البرایا فانکشف
تا وجود خلق ریزی در عدم
عقل و صبر از من چه میجویی که #عشق
کلما اسست بنیانا هدم
انت فی قلبی الم تعلم به
کز نصیحت کن نمیبیند الم
#سعدیا جان صرف کن در پای دوست
ان غایات الامانی تغتنم
#وقتها_یک_دم_برآسودی_تنم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/361
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چو #بلبل سحری برگرفت نوبت بام
ز توبه خانه تنهایی آمدم بر بام
نگاه میکنم از پیش رایت #خورشید
که میبرد به افق پرچم سپاه ظلام
بیاض روز برآمد چو از دواج سیاه
برهنه بازنشیند یکی سپیداندام
دلم به #عشق گرفتار و جان به مهر گرو
درآمد از درم آن #دلفریب جان آرام
سرم هنوز چنان مست بوی آن #نفس است
که بوی عنبر و #گل ره نمیبرد به مشام
دگر من از شب تاریک هیچ غم نخورم
که هر شبی را روزی مقدر است انجام
تمام فهم نکردم که ارغوان و #گل است
در آستینش یا دست و ساعد #گلفام
در آبگینهاش آبی که گر قیاس کنی
ندانی آب کدام است و آبگینه کدام
بیار ساقی دریای مشرق و مغرب
که دیر مست شود هر که می #خورد به دوام
من آن نیم که حلال از حرام نشناسم
شراب با تو حلال است و آب بی تو حرام
به هیچ شهر نباشد چنین شکر که تویی
که طوطیان چو #سعدی درآوری به کلام
رها نمیکند این نظم چون زره درهم
که خصم تیغ تعنت برآورد ز نیام
#چو_بلبل_سحری_برگرفت_نوبت_بام #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/359
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
انتبه قبل السحر یا ذالمنام
نوبت عشرت بزن پیش آر جام
تا سوار عقل بردارد دمی
طبع شورانگیز را دست از لگام
دوری از بط در قدح کن پیش از آنک
در خروش آید خروس #صبح بام
مرغ جانم را به مشکین سلسله
طوق بر گردن نهادی چون حمام
ز آهنین چنگال شاهین غمت
رخنه رخنهست اندرون من چو دام
ساعتی چون #گل به صحرا درگذر
یک زمان چون سرو در بستان خرام
تا شود بر #گل نکورویی وبال
تا شود بر سرو رعنایی حرام
طوطیان جان #سعدی را به لطف
شکری ده از لب یاقوت فام
ناله #بلبل به مستی #خوشتر است
ساتکینی ساتکینی ای #غلام
#انتبه_قبل_السحر_یا_ذالمنام #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/360
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
زهی سعادت من کهم تو آمدی به سلام
خوش آمدی و علیک السلام و الاکرام
قیام #خواستمت کرد عقل میگوید
مکن که #شرط ادب نیست پیش سرو قیام
اگر کساد شکر بایدت دهن بگشای
ورت خجالت سرو آرزو کند بخرام
تو آفتاب منیری و دیگران انجم
تو روح پاکی و ابنای روزگار اجسام
اگر تو آدمیی اعتقاد من این است
که دیگران همه نقشند بر در حمام
تنک مپوش که اندامهای سیمینت
درون جامه پدید است چون #گلاب از جام
از اتفاق چه #خوشتر بود میان دو دوست
درون پیرهنی چون دو مغز یک بادام
سماع اهل #دل آواز #ناله #سعدیست
چه جای زمزمه عندلیب و سجع حمام
در این سماع همه ساقیان شاهدروی
بر این #شراب همه صوفیان دردآشام
#زهی_سعادت_من_کهم_تو_آمدی_به_سلام #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/357
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
حکایت از لب #شیرین دهان سیم اندام
تفاوتی نکند گر دعاست یا دشنام
حریف دوست که از #خویشتن خبر دارد
شراب صرف محبت نخورده است تمام
اگر ملول شوی یا ملامتم گویی
اسیر #عشق نیندیشد از ملال و ملام
من آن نیم که به جور از مراد بگریزم
به آستین نرود مرغ پای بسته به دام
بسی نماند که پنجاه ساله عاقل را
به پنج روز به دیوانگی برآید #نام
مرا که با توام از هر که هست باکی نیست
حریف خاص نیندیشد از ملامت عام
شب دراز نخفتم که دوستان گویند
به سرزنش عجبا للمحب کیف ینام
تو در کنار من آیی من این طمع نکنم
که مینیایدت از حسن وصف در اوهام
ضرورت است که روزی بسوزد این اوراق
که تاب آتش #سعدی نیاورد اقلام
#حکایت_از_لب_شیرین_دهان_سیم_اندام #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/358
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ساقیا می ده که مرغ #صبح بام
رخ نمود از بیضه زنگارفام
در دماغ می پرستان بازکش
آتش سودا به آب چشم جام
یا رب از فردوس کی رفت این نسیم
یا رب از جنت که آورد این پیام
خاطر #سعدی و بار #عشق تو
راکبی تند است و مرکوبی جمام
جان ما و #دل #غلام روی توست
ساتکینی ساتکینی ای #غلام
#ساقیا_می_ده_که_مرغ_صبح_بام #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/356
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بندهوار آمدم به زنهارت
که ندارم سلاح پیکارت
متفق میشوم که #دل ندهم
معتقد میشوم دگر بارت
مشتری را بهای روی تو نیست
من بدین مفلسی خریدارت
غیرتم هست و اقتدارم نیست
که بپوشم ز چشم اغیارت
گر چه بی طاقتم چو مور ضعیف
میکشم #نفس و میکشم بارت
نه چنان در کمند پیچیدی
که مخلص شود گرفتارت
من هم اول که دیدمت گفتم
حذر از چشم مست #خونخوارت
دیده شاید که بی تو برنکند
تا نبیند فراق دیدارت
تو ملولی و دوستان مشتاق
تو گریزان و ما طلبکارت
چشم #سعدی به #خواب بیند #خواب
که ببستی به چشم سحارت
تو بدین هر دو چشم #خوابآلود
چه غم از چشمهای بیدارت
#بندهوار_آمدم_به_زنهارت #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/355
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
شمع بخواهد نشست بازنشین ای #غلام
روی تو دیدن به #صبح روز نماید تمام
مطرب یاران برفت ساقی مستان بخفت
شاهد ما برقرار مجلس ما بردوام
#بلبل باغ سرای #صبح نشان میدهد
وز در ایوان بخاست بانگ خروسان بام
ما به تو پرداختیم خانه و هرچ اندر اوست
هر چه پسند #شماست بر همه عالم حرام
خواهیم آزاد کن #خواه قویتر ببند
مثل تو صیاد را کس نگریزد ز دام
هر که در آتش نرفت بیخبر از سوز ماست
سوخته داند که چیست پختن سودای خام
اولم اندیشه بود تا نشود #نام زشت
فارغم اکنون ز سنگ چون بشکستند جام
#سعدی اگر #نام و ننگ در سر او شد چه شد
مرد ره #عشق نیست کهش غم ننگ است و #نام
#شمع_بخواهد_نشست_بازنشین_ای_غلام #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/354
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ماه چنین کس ندید #خوش سخن و کش خرام
ماه مبارک طلوع سرو قیامت قیام
سرو درآید ز پای گر تو بجنبی ز جای
ماه بیفتد به #زیر گر تو برآیی به بام
تا #دل از آن تو شد دیده فرودوختم
هر چه پسند #شماست بر همه عالم حرام
گوش #دلم بر در است تا چه بیاید خبر
چشم امیدم به راه تا که بیارد پیام
دعوت بی #شمع را هیچ نباشد فروغ
مجلس بی دوست را هیچ نباشد نظام
در همه عمرم شبی بیخبر از در درآی
تا شب درویش را #صبح برآید به شام
بار غمت میکشم وز همه عالم #خوشم
گر نکند التفات یا نکند احترام
رای خداوند راست حاکم و فرمانرواست
گر بکشد بندهایم ور بنوازد #غلام
ای که ملامت کنی عارف دیوانه را
شاهد ما حاضر است گر تو ندانی کدام
گو به سلام من آی با همه تندی و جور
وز من بیدل ستان جان به جواب سلام
#سعدی اگر طالبی راه رو و رنج بر
یا برسد جان به حلق یا برسد #دل به کام
#ماه_چنین_کس_ندید_خوش_سخن_و_کش_خرام #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/353
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مرا دو دیده به راه و دو گوش بر پیغام
تو مستریح و به افسوس میرود ایام
شبی نپرسی و روزی که دوستدارانم
چگونه شب به سحر میبرند و روز به شام
ببردی از #دل من مهر هر کجا صنمیست
مرا که قبله گرفتم چه کار با اصنام
به کام #دل #نفسی با تو التماس من است
بسا #نفس که فرورفت و برنیامد کام
مرا نه دولت وصل و نه احتمال فراق
نه پای رفتن از این #ناحیت نه جای مقام
چه دشمنی تو که از #عشق دست و #شمشیرت
مطاوعت به گریزم نمیکنند اَقدام
ملامتم نکند هر که معرفت دارد
که #عشق میبستاند ز دست عقل زمام
مرا که با تو سخن گویم و سخن شنوم
نه گوش فهم بماند نه هوش استفهام
اگر زبان مرا روزگار دربندد
به #عشق در سخن آیند ریزههای عظام
بر آتش غم #سعدی کدام #دل که نسوخت
گر این سخن برود در جهان نماند خام
#مرا_دو_دیده_به_راه_و_دو_گوش_بر_پیغام #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/352
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من اندر #خود نمییابم که روی از دوست برتابم
بدار ای دوست دست از من که طاقت رفت و پایابم
تنم فرسود و عقلم رفت و #عشقم همچنان باقی
وگر جانم دریغ آید نه مشتاقم که کذابم
بیار ای لعبت ساقی نگویم چند پیمانه
که گر جیحون بپیمایی نخواهی یافت سیرابم
مرا روی تو محراب است در شهر مسلمانان
وگر جنگ مغول باشد نگردانی ز محرابم
مرا از دنیی و عقبی همینم بود و دیگر نه
که پیش از رفتن از دنیا دمی با دوست دریابم
سر از بیچارگی گفتم نهم شوریده در عالم
دگر ره پای میبندد وفای عهد اصحابم
نگفتی بیوفا یارا که #دلداری کنی ما را
الا ار دست میگیری بیا کز سر گذشت آبم
زمستان است و بی برگی بیا ای باد نوروزم
بیابان است و تاریکی بیا ای قرص مهتابم
حیات #سعدی آن باشد که بر خاک درت میرد
دری دیگر نمیدانم مکن محروم از این بابم
#من_اندر_خود_نمییابم_که_روی_از_دوست_برتابم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/350
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
روزگاریست که سودازده روی توام
خوابگه نیست مگر خاک سر کوی توام
به دو چشم تو که شوریدهتر از بخت من است
که به روی تو من آشفتهتر از موی توام
نقد هر عقل که در کیسه پندارم بود
کمتر از هیچ برآمد به ترازوی توام
همدمی نیست که گوید سخنی پیش منت
محرمی نیست که آرد خبری سوی توام
چشم بر هم نزنم گر تو به تیرم بزنی
لیک ترسم که بدوزد نظر از روی توام
زین سبب خلق جهانند مرید سخنم
که ریاضت کش محراب دو ابروی توام
دست موتم نکند میخ سراپرده عمر
گر سعادت بزند خیمه به پهلوی توام
تو مپندار کز این در به ملامت بروم
که گرم تیغ زنی بنده بازوی توام
#سعدی از پرده عشاق چه #خوش میگوید
ترک من پرده برانداز که هندوی توام
#روزگاریست_که_سودازده_روی_توام #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/351
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈