هر که هست التفات بر جانش
گو مزن #لاف مهر جانانش
درد من بر من از طبیب من است
از که جویم دوا و درمانش
آن که سر در کمند وی دارد
نتوان رفت جز به فرمانش
چه کند بنده حقیر فقیر
که نباشد به امر سلطانش
ناگزیر است یار عاشق را
که ملامت کنند یارانش
وآن که در بحر قلزم است غریق
چه تفاوت کند ز بارانش
گل به غایت رسید بگذارید
تا بنالد هزاردستانش
عقل را گر هزار حجت هست
#عشق دعوی کند به بطلانش
هر که را نوبتی زدند این تیر
در جراحت بماند پیکانش
نالهای میکند چو گریه طفل
که ندانند درد پنهانش
سخن #عشق #زینهار مگوی
یا چو گفتی بیار برهانش
نرود هوشمند در آبی
تا نبیند نخست پایانش
#سعدیا گر به یک دمت بی دوست
هر دو عالم دهند مستانش
#هر_که_هست_التفات_بر_جانش #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/386
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
یکی را دست حسرت بر بناگوش
یکی با آن که میخواهد در آغوش
نداند دوش بر دوش حریفان
که تنها مانده چون خفت از غمش دوش
نکوگویان نصیحت میکنندم
ز من فریاد میآید که خاموش
ز بانگ رود و آوای سرودم
دگر جای نصیحت نیست در گوش
مرا گویند چشم از وی بپوشان
ورا گو برقعی بر #خویشتن پوش
نشانی زان پری تا در خیال است
نیاید هرگز این دیوانه با هوش
نمیشاید گرفتن چشمه چشم
که دریای درون میآورد جوش
بیا تا هر چه هست از دست محبوب
بیاشامیم اگر زهر است اگر نوش
مرا در خاک راه دوست بگذار
برو گو دشمن اندر #خون من کوش
نه یاری سست پیمان است #سعدی
که در سختی کند یاری فراموش
#یکی_را_دست_حسرت_بر_بناگوش #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/382
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خطا کردی به قول دشمنان گوش
که عهد دوستان کردی فراموش
که گفت آن روی شهرآرای بنمای
دگربارش که بنمودی فراپوش
دل سنگینت آگاهی ندارد
که من چون دیگ رویین میزنم جوش
نمیبینم خلاص از دست فکرت
مگر کافتاده باشم مست و مدهوش
به ظاهر پند مردم مینیوشم
نهانم #عشق میگوید که منیوش
مگر ساقی که بستانم ز دستش
مگر مطرب که بر قولش کنم گوش
مرا جامی بده وین جامه بستان
مرا نقلی بنه وین خرقه بفروش
نشستم تا برون آیی خرامان
تو بیرون آمدی من رفتم از هوش
تو در عالم نمیگنجی ز #خوبی
مرا هرگز کجا گنجی در آغوش
خردمندان نصیحت میکنندم
که #سعدی چون دهل بیهوده مخروش
ولیکن تا به چوگان میزنندش
دهل هرگز نخواهد بود خاموش
#خطا_کردی_به_قول_دشمنان_گوش #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/384
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
رفتی و نمیشوی فراموش
میآیی و میروم من از هوش
سحر است کمان ابروانت
پیوسته کشیده تا بناگوش
پایت بگذار تا ببوسم
چون دست نمیرسد به آغوش
جور از قبلت مقام عدل است
نیش سخنت مقابل نوش
بیکار بود که در #بهاران
گویند به عندلیب مخروش
دوش آن غم #دل که مینهفتم
باد سحرش ببرد سرپوش
آن سیل که دوش تا کمر بود
امشب بگذشت #خواهد از دوش
شهری متحدثان حسنت
الا متحیران خاموش
بنشین که هزار فتنه برخاست
از حلقه عارفان مدهوش
آتش که تو میکنی محال است
کاین دیگ فرونشیند از جوش
#بلبل که به دست شاهد افتاد
یاران چمن کند فراموش
ای #خواجه برو به هر چه داری
یاری بخر و به هیچ مفروش
گر توبه دهد کسی ز #عشقت
از من بنیوش و پند منیوش
#سعدی همه ساله پند مردم
میگوید و #خود نمیکند گوش
#رفتی_و_نمیشوی_فراموش #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/381
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر که سودای تو دارد چه غم از هر که جهانش
نگران تو چه اندیشه و بیم از دگرانش
آن پی مهر تو گیرد که نگیرد پی #خویشش
وان سر وصل تو دارد که ندارد غم جانش
هر که از یار تحمل نکند یار مگویش
وان که در #عشق ملامت نکشد مرد مخوانش
چون #دل از دست به درشد مثل کره توسن
نتوان باز گرفتن به همه شهر عنانش
به جفایی و قفایی نرود عاشق #صادق
مژه بر هم نزند گر بزنی تیر و سنانش
خفته خاک لحد را که تو #ناگه به سر آیی
عجب ار باز نیاید به تن مرده روانش
شرم دارد چمن از قامت #زیبای بلندت
که همه عمر نبودهست چنین سرو روانش
گفتم از ورطه #عشقت به صبوری به درآیم
باز میبینم و دریا نه پدید است کرانش
عهد ما با تو نه عهدی که تغیر بپذیرد
بوستانیست که هرگز نزند باد خزانش
چه گنه کردم و دیدی که تعلق ببریدی
بنده بی جرم و خطایی نه صواب است مرانش
نرسد #ناله #سعدی به کسی در همه عالم
که نه تصدیق کند کز سر دردیست فغانش
گر فلاطون به حکیمی مرض #عشق بپوشد
عاقبت پرده برافتد ز سر راز نهانش
#هر_که_سودای_تو_دارد_چه_غم_از_هر_که_جهانش #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/385
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
قیامت باشد آن قامت در آغوش
شراب سلسبیل از چشمه نوش
غلام کیست آن لعبت که ما را
غلام #خویش کرد و حلقه در گوش
پری پیکر بتی کز سحر چشمش
نیامد #خواب در چشمان من دوش
نه هر وقتم به یاد خاطر آید
که #خود هرگز نمیگردد فراموش
حلالش باد اگر #خونم بریزد
که سر در پای او #خوشتر که بر دوش
نصیحتگوی ما عقلی ندارد
برو گو در صلاح #خویشتن کوش
دهل #زیر #گلیم از خلق پنهان
نشاید کرد و آتش #زیر سرپوش
بیا ای دوست ور دشمن ببیند
چه #خواهد کرد گو میبین و میجوش
تو از ما فارغ و ما با تو همراه
ز ما فریاد میآید تو خاموش
حدیث حسن #خویش از دیگری پرس
که #سعدی در تو حیران است و مدهوش
#قیامت_باشد_آن_قامت_در_آغوش #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/383
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر یکی از #عشق برآرد خروش
بر سر آتش نه غریب است جوش
پیرهنی گر بدرد ز اشتیاق
دامن عفوش به گنه بربپوش
بوی #گل آورد نسیم صبا
#بلبل بیدل ننشیند خموش
مطرب اگر پرده از این ره زند
بازنیایند حریفان به هوش
ساقی اگر باده از این خم دهد
خرقه صوفی ببرد می فروش
زهر بیاور که ز اجزای من
بانگ برآید به ارادت که نوش
از تو نپرسند درازای شب
آن کس داند که نخفتهست دوش
حیف بود مردن بی عاشقی
تا #نفسی داری و #نفسی بکوش
سر که نه در راه عزیزان رود
بار گران است کشیدن به دوش
#سعدی اگر خاک شود همچنان
ناله زاریدنش آید به گوش
هر که #دلی دارد از انفاس او
میشنود تا به قیامت خروش
#گر_یکی_از_عشق_برآرد_خروش #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/380
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دلی که دید که غایب شدهست از این درویش
گرفته از سر مستی و عاشقی سر #خویش
به دست آن که فتادهست اگر مسلمان است
مگر حلال ندارد مظالم درویش
دل شکسته مروت بود که بازدهند
که باز میدهد این دردمند را #دل ریش
مه دوهفته اسیرش گرفت و بند نهاد
دو هفته رفت که از وی خبر نیامد بیش
رمیدهای که نه از #خویشتن خبر دارد
نه از ملامت بیگانه و نصیحت #خویش
به شادکامی دشمن کسی سزاوار است
که نشنود سخن دوستان نیک اندیش
کنون به سختی و آسانیش بباید ساخت
که در طبیعت زنبور نوش باشد و نیش
دگر به یار جفاکار #دل منه #سعدی
نمیدهیم و به شوخی همیبرند از پیش
#دلی_که_دید_که_غایب_شدهست_از_این_درویش #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/379
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گردن افراشتهام بر فلک از طالع #خویش
کاین منم با تو گرفته ره صحرا در پیش
عمرها بودهام اندر طلبت چاره کنان
سالها گشتهام از دست تو دستان اندیش
پایم امروز فرورفت به گنجینه کام
کامم امروز برآمد به مراد #دل #خویش
چون میسر شدی ای در ز دریا برتر
چون به دست آمدی ای لقمه از حوصله بیش
افسر خاقان وان گاه سر خاک آلود
خیمه سلطان وان گاه فضای درویش
#سعدی ار نوش وصال تو بیابد چه عجب
سالها #خورده ز زنبور سخنهای تو نیش
#گردن_افراشتهام_بر_فلک_از_طالع_خویش #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/378
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گرم قبول کنی ور برانی از بر #خویش
نگردم از تو و گر #خود فدا کنم سر #خویش
تو دانی ار بنوازی و گر بیندازی
چنان که در #دلت آید به رای انور #خویش
نظر به جانب ما گر چه منت است و ثواب
غلام #خویش همیپروری و چاکر #خویش
اگر برابر #خویشم به حکم نگذاری
خیال روی تو نگذارم از برابر #خویش
مرا نصیحت بیگانه منفعت نکند
که راضیم که قفا بینم از ستمگر #خویش
حدیث صبر من از روی تو همان مثل است
که صبر طفل به شیر از کنار مادر #خویش
رواست گر همه خلق از نظر بیندازی
که هیچ خلق نبینی به حسن و منظر #خویش
به #عشق روی تو گفتم که جان برافشانم
دگر به #شرم درافتادم از محقر #خویش
تو سر به صحبت #سعدی درآوری هیهات
زهی خیال که من کردهام مصور #خویش
چه بر سر آید از این شوق غالبم دانی
همانچه مورچه را بر سر آمد از پر #خویش
#گرم_قبول_کنی_ور_برانی_از_بر_خویش #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/375
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دل هر که صید کردی نکشد سر از کمندت
نه دگر امید دارد که رها شود ز بندت
به خدا که پرده از روی چو آتشت برافکن
که به اتفاق بینی #دل عالمی سپندت
نه چمن شکوفهای رست چو روی #دلستانت
نه صبا صنوبری یافت چو قامت بلندت
گرت آرزوی آنست که #خون خلق ریزی
چه کند که شیر گردن ننهد چو گوسفندت
تو امیر ملک حسنی به حقیقت ای دریغا
اگر التفات بودی به فقیر مستمندت
نه تو را بگفتم ای #دل که سر وفا ندارد
به طمع ز دست رفتی و به پای درفکندت
تو نه مرد #عشق بودی #خود از این حساب #سعدی
که نه قوت گریزست و نه طاقت گزندت
#دل_هر_که_صید_کردی_نکشد_سر_از_کمندت #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/377
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر کسی را #هوسی در سر و کاری در پیش
من بیکار گرفتار هوای #دل #خویش
هرگز اندیشه نکردم که تو با من باشی
چون به دست آمدی ای لقمه از حوصله بیش
این تویی با من و غوغای رقیبان از پس
وین منم با تو گرفته ره صحرا در پیش
همچنان داغ جدایی جگرم میسوزد
مگرم دست چو مرهم بنهی بر #دل ریش
باور از بخت ندارم که تو مهمان منی
خیمه پادشه آن گاه فضای درویش
زخم #شمشیر غمت را ننهم مرهم کس
طشت زرینم و پیوند نگیرم به سریش
عاشقان را نتوان گفت که بازآی از مهر
کافران را نتوان گفت که برگرد از کیش
منم امروز و تو و مطرب و ساقی و حسود
خویشتن گو به در حجره بیاویز چو خیش
من #خود از کید عدو باک ندارم لیکن
کژدم از خبث طبیعت بزند سنگ به نیش
تو به آرام #دل #خویش رسیدی #سعدی
می #خور و غم مخور از شنعت بیگانه و #خویش
ای که گفتی به هوا #دل منه و مهر مبند
من چنینم تو برو مصلحت #خویش اندیش
#هر_کسی_را_هوسی_در_سر_و_کاری_در_پیش #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/376
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈