بسماللهالرحمنالرحیم
سلام علیکم
السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام
3- #ولایت پذیری و ولایتمداری
حضرت #خدیجه ع ولایت #پذیر و ولایتمدار بود
وقتی که پیامبر خدا ص فرمودند «:
یا خَدِیجَةُ هذَا علِی مَوْلَاک وَ مَوْلَی الْمُؤْمِنِینَ وَ إِمَامُهُمْ بعْدِی؛
ای خدیجه! علی مولای تو مولای مؤمنین و امام آنها بعد از من است حضرت خدیجه ع عرض کرد
صَدَقْتَ یا رَسُولَ اللَّهِ قَدْ بایعْتُهُ علَی ما قُلْتَ أُشْهِدُ اللَّه وَ أُشهِدُک وَ کفَی بِاللَّهِ شَهِیداً علِیم اً؛
راست فرمودی ای رسول خدا!
همانا من همان گونه که شما فرمودی با او بیعت کردم؛
خداوند و تو را - براین کار - شاهد می گیرم و همانا برای شهادت خداوند گواه و دانا کفایت می کند .
در یوم #الانذارپیامبر ص تمام فامیل را در خانه خود جمع کرد و رسالت خویش را اعلام داشت، فرمود:
اول کسی که به من #ایمان بیاورد، وزیر و وصیّ من است.
تنها #امیرالمؤمنین ع برخاست و #اعلام ایمان کرد.
رسول خدا ص نیز #دست روی شانه حضرت علی ع گذاشت و فرمود :
« هَذَا اَخِی، وَصِیِّی وَ خَلِیفَتِی وَ وَزِیرِی
#غدیر اعلام ولایت است؛
غدیررفراندم و #رأی گیری است.
#مسئله ولایت امیرالمؤمنین ع از کنار غار #حراء، یوم #الانذار، $جنگ تبوک و جاهای مختلفی مطرح شده است.
نقش #زنان
نقش زنان در #حرکت های اولیاء الله تعالی
بعضی از زنها در تمام حرکتهایی که اولیای خدا داشته اند، یک نقشی داشتند :
#مریم کبری ع کنار حضرت #عیسی ع،
مادر و خواهر #موسی ع کنار حضرت موسی ع،
#خدیجه کبری ع کنار رسول خدا ص،
#زهرای مرضیه ع کنار #امیرالمؤمنین ع،
#زینب کبری ع کنار امام #حسین ع،
فاطمه #معصومه ع کنار و به دنبال امام #رضا ع
#نقش زنان در #دفاع از ولایت
بعضی از زنها در دفاع از ولایت نقش داشتند؛
1- امّ #الخیر
#امّ الخیر در سن و سال بالایی بود و کنیزها زیر بغلش را گرفتند و او را نزد #معاویه آوردند.
معاویه گفت: تو امّ الخیری؟
گفت: آری،
گفت : تو همان زنی هستی که در جنگ #صفین سپاه علی ع را علیه ما تحریک می کردی؛
آیات #رحمت را می خواندی و بر سپاه علی ع #تطبیق می کردی و #آیات عذاب را بر ما تطبیق می دادی؟
تو همان ز نی هستی که در صفین فریاد می زدی:
با سپاه معاویه بجنگید تا به #بهشت بروید؟
گفت: بله، من همان #زن هستم.
هنوز هم #موضع من عوض نشده است
و هنوز هم از مولایم علی ع دفاع می کنم
وقتی رفت، معاویه به اطرافیانش گفت:
علی ع #سفره گرانی برای اینها نینداخته است
و از علی ع #پول یا مقامی نگرفته اند؛
ولی در #دفاع از عل ع این طور پابرجا هستند،
آیا شما می توانید از من که سفره های گران، پول و #مقام برایتان مهیا کرده ام، دفاع کنید؟
محدثات شیعه، ص66
2- #سوده حمدانی
سوده #حمدانی به #معاویه گفت :
« صَلَّی اللَّهُ عَلَی جَسَدٍ تَضَمَّنَهُ القَبرُ فَاَصبَحَ فِیهِ العَدلُ مَدفُوناً؛
درود خدا بر آن بدنی که وقتی در خاک رفت #عدالت نیز با او خاک شد
معاویه گفت:
چه کسی را می گویی؟
گفت :
« ذَاکَ عَلِیُّ بنُ اَبِی طَالِب ع »
بلاغات النساءص44
وقتی خبر #شهادت امیرالمؤمنین ع به شام رسید، معاویه جشن گرفته، اظهار #شادی کرد.
معاویه #کنیز خواننده ای داشت.
، معاویه به کنیز خواننده اش گفت: بخوان و ما را شاد کن.
کنیز خواننده گفت :
برای چه بخوانم؟
گفتند : چون علی ع کشته شده است.
#اشک در چشمان آن کنیز حلقه زد و گفت:
شما را برای اینکه #علی کشته شده است، شاد کنم؟
ابیاتی خواند مبنی بر اینکه:
معاویه! ساکت باش.
من فراموش نمی کنم علی و نمازهای طولانی او را و عبادتش که مثل عبادت رسول خدا ص بود و...
مجلس معاویه را به عزاخانه #تبدیل کرد
الحمدللهربالعالمین
کانالنشرخوبیها🌹
@nashrekhobyhakashan
#نشر_خوبیها_محمدمهدی
https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسماللهالرحمنالرحیم
﷽🕊♥️ 🕊﷽
السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام
سلام علیکم
#شيعه_حقيقى
هنگامى كه حضرت #رضا (ع ) در خراسان بود، جمعى از شيعيان از راه دور براى #زيارت_رضا ع به در خانه آن حضرت آمدند
دربان به نزد حضرت #رضا (ع ) رفت تا اجازه ورود آنها را بگيرد،
جريان را به حضرت عرض كرد،
امام رضا (ع ) به او فرمود:
(فعلا كار دارم ، به آنها بگو بروند).
دربان كنار درآمد و به آنها گفت : (برويد فعلا آقا كار دارد).
آنها رفتند و روز دوم به در خانه حضرت رضا (ع ) آمدند،
باز مثل روز قبل ، اجازه ورود داده نشد و آنها رفتند،
دو ماه هر روز آنها مى آمدند و برمى گشتند،
سرانجام نااميد شدند، و به دربان گفتند:
به حضرت رضا (ع ) عرض كنيد، (ما از شيعيان پدر تو امير مؤمنان حضرت #على (ع ) هستيم ،
دشمنان ما، نسبت به ما شماتت و سرزنش مى كنند كه شما به ما اجازه ملاقات نداديد،
و ما اين بار شرمنده مى رويم ، و در برابر نيشخند مخالفان ، بيچاره خواهيم شد).
دربان پيام آن ها را به حضرت رضا (ع ) ابلاغ كرد،
حضرت فرمود:
به آنها اجازه بده وارد شوند.
دربان به آن ها اجازه ورود داد،
آنها به حضور حضرت رضا (ع ) رسيدند و سلام كردند،
حضرت رضا (ع ) جواب سلام آنها را نداد
و حتى اجازه نشستن به آنها نداد،
آنها همچنان ايستاده بودند،
سرانجام آنها گفتند:
(اى پسر رسول خدا(ص )!
چه شده كه ما اين گونه مورد بى مهرى شما شده ايم ،
و بعد از دوماه در بدرى و اجازه ندادن اكنون اين گونه قدر ما را ناچيز نمودى ،
و بعد از اين همه بى اعتنايى ، ديگر آبرويى براى ما باقى نمى ماند) .
حضرت رضا (ع ) فرمود:
اين آيه (30 #شورى ) را بخوانيد:
و ما اصابكم من مصيبة فبما كسبت ايديكم ، و يعفو عن كثير
(هر ناگوارى كه فراگير شما مى شود، به خاطر اعمالى است كه انجام داده ايد، با اينكه خداوند، بسيارى از گناهان را مى بخشد).
(من در اين برخورد با شما، از خدا و رسول خدا و اميرمؤمنان و از پدران و اجداد پاكم پيروى كرده ام ).
آنها عرض كردند:
براى چه ؟
مگر ما چه گناهى كرده ايم ؟
حضرت رضا (ع ) فرمود:
(شما ادعا مى كنيد كه #شيعه اميرمؤمنان على (ع ) هستيد)
(همين گناه شما است كه ادعاى دروغين مى كنيد)
(واى بر شما!
بدانيد كه شيعه اميرمؤمنان على (ع ) حسن و حسين (ع ) سلمان ، ابوذر، مقداد، عمار و محمد بن ابوبكر (سلام الله عليهم ) هستند كه :
در هيچيك از دستورهاى على (ع ) سرپيچى نمى كردند،
و هرگز مرتكب كارى كه نهى شده بودند، نمى شدند،
شما ادعا مى كنيد كه شيعه هستيم ، ولى در اكثر #اعمال خلافكار و مقصر هستيد،
در انجام وظائف واجب ، كوتاهى مى كنيد
در اداى حقوق برادران دينى ، سستى مى نمائيد،
و در آنجا كه #تقيه (كتمان عقيده براى حفظ جان ) واجب نيست تقيه مى كنيد
و در آنجا كه تقيه واجب است تقيه نمى كنيد،
اگر مى گوئيد:
ما دوستدار على (ع ) و دوست دوستان او هستيم ، و از دشمنان او بيزار مى باشيم . سخن شما را رد نمى كنم ،
ولى اين ادعا، ادعاى بسيار مقدس است
اگر #كردار شما با گفتارتان #تطبيق نكند، به هلاكت مى رسيد،
مگر اينكه #توبه نمائيد و جبران كنيد تا مشمول #رحمت الهى گرديد).
آنها گفتند:
(اى فرزند رسول خدا!
از درگاه خدا طلب آمرزش مى كنيم
و توبه مى نمائيم
و ديگر نمى گوييم ما شيعه على (ع ) هستيم ،
بلكه مى گوييم ما #دوست على (ع ) و دوست دوستان على (ع ) هستيم و با دشمنان شما دشمن مى باشيم .)
آنگاه حضرت رضا (ع ) به آنها فرمود: آفرين بر شما باد اى برادران و دوستانم ،
بفرمائيد
بفرمائيد،
بفرمائيد،
(آن حضرت مكرر آنها را به حضور خواند) تا آنها را يك يك در آغوش گرفت ، و به دربان فرمود:
(چند بار مانع ورود آنان به نزد من شدى ؟)
دربان عرض كرد: (شصت بار).
فرمود:
شصت باز نزد آنها برو
و بر آن ها سلام كن
و سلام مرا به آن ها برسان ،
آنها با #استغفار و توبه خود، از گناه پاك شدند،
و به خاطر دوستيشان با ما سزاوار كرامت گرديدند،
به امور آنها رسيدگى كن
و مشكلات آنها را رفع كن
و آنچه لازم است به آنها از خواربار و پول و... كمك كن .
بحارالانوار، ج 68، ص 157 تا 159.
الحمدللهربالعالمین🌹
@nashrekhobyhakashan
گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه
https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b