eitaa logo
نشر خوبی ها محمد مهدی
317 دنبال‌کننده
445 عکس
379 ویدیو
58 فایل
نشر خوبی ها
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم سلام علیکم السلام علیک یاامیرالمومنین و یا زهراء علیهما السلام همدم تنهايى امام صادق عليه السلام فرمود: بعد از آنكه با رسول خدا عليه السلام ازدواج كرد، زنان مكه به خانه او رفت و آمد نمى كردند و مانع ارتباط زنان ديگر نيز با خديجه عليها السلام مى شدند. خديجه از اين رفتار آنان غمگين و افسرده بود. اما عليها السلام در رحم مادر با او سخن مى گفت و او را دعوت به صبر مى كرد روزى رسول خدا عليه السلام بر خديجه وارد شد فرمود: اى خديجه ! اكنون اين است كه مرا بشارت مى دهد كه اين طفل دختر است و اصل و ريشه پاك و پاكيزه من مى باشد، خداوند تبارك و تعالى نسل مرا از او قرار مى دهد و بعد از امام وحى از سلسله اولاد او پيشوايان و جانشينانى در زمين بر مى گزيند.(۱) ۱- روضة الواعظين ، ص 143 الحمدلله‌رب‌العالمین کانال‌نشرخوبی‌ها🌹 https://eitaa.com/nashrekhobyhakashan علیه السلام
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم سلام علیکم السلام علیک یاامیرالمومنین و یا زهراء علیهما السلام برخيز اى ! روزى حضرت مى خواند، اشتباها خواست در ركعت سوم سلام دهد، عليها السلام از درون شكم ، وى را ندا داد: قومى يا اماه ، فانك الثالثة برخيز اى مادر ! تو در ركعت سوم مى باشى (۱) ۱- فاطمه زهراء شادمانى دل پيامبر عليه السلام ، ص 439 به نقل از: احقاق الحق ج 5، ص ‍ 117 الحمدلله‌رب‌العالمین کانال‌نشرخوبی‌ها🌹 https://eitaa.com/nashrekhobyhakashan علیه السلام
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم سلام علیکم السلام علیک یاامیرالمومنین و یا زهراء علیهما السلام مادر جان مباش هنگامى كه كافران از پيامبر اكرم عليه السلام خواستند كه شكافته شدن را به آنها نشان دهد، زمانى بود كه به فاطمه زهرا عليها السلام حامله بوده و اين موضوع بر همگان مشخص شده بود. (چند روزى بيش به تولدش نمانده بود) كه خديجه با خود مى گفت : زهى تاءسف و اندوه ، چه بسيار زيانكار است آن كسى كه منكر رسالت محمد عليه السلام شود و حال آنكه او بهترين فرستاده پرودگار من است . در اين هنگام فاطمه عليها السلام از درون شكم ، وى را صدا زده و گفت : مادر جان ! محزون مباش و نترس ! همانا خداوند با پدرم مى باشد و ياور اوست . (۱) ۱- فاطمه زهراء از ولايت تا شهادت ، ص 57 به نقل از: روض لفائق : ص 314. الحمدلله‌رب‌العالمین کانال‌نشرخوبی‌ها🌹 https://eitaa.com/nashrekhobyhakashan علیه السلام
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم سلام علیکم السلام علیک یاامیرالمومنین و یا زهراء علیهما السلام خدا و بر مادر فاطمه از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه حضرت رسول عليه السلام فرمود كه : چون جبرئيل مرا به برد و برگردانيد، گفتم : اي جبرئيل ! آيا حاجتى دارى ؟ گفت : حاجت من آن است كه را از جانب خدا و از جانب من سلام برسانى . پس چون حضرت رسول عليه السلام سلام جبرئيل را رسانيد، خديجه گفت : الله السلام ، و منه السلام ، و اليه السلام خدا را است سلام و از او است سلام و به سوى اوست سلام و بر جبرئيل سلام باد. در روايات ديگر نقل شده است كه : هرگاه جبرئيل نازل مى شد و خديجه حاضر نبود او را سلام مى رسانيد. (۱) الحمدلله‌رب‌العالمین ۱- تفسير عياشى ، 2/279 کانال‌نشرخوبی‌ها🌹 https://eitaa.com/nashrekhobyhakashan علیه السلام
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم سلام علیکم السلام علیک یاامیرالمومنین و یا زهراء علیهما السلام نازل شدن سوره ابن مى گويد: سوره كوثر درباره بن سهمى نازل شد و اين موقعى بود كه : روزى رسول خدا عليه السلام از مسجد بيرون مى آمد و (عاص بن وائل ) در زندگى بين سهم با آن حضرت ملاقات و گفتگو كرد . اين در حالى بود كه عده اى از بزرگان قريش در مسجد نشسته بودند. چون عاص داخل شد، گفتند: با چه كسى صحبت مى كردى ؟ گفت : با اين اين ماجرا زمانى رخ داد كه فرزند رسول خدا عليه السلام و از دنيا رفته بودند. غم از دست دادن عبدالله و زخم زبان مشركين ، قلب ايشان را آزرده كرد، اما فرشته وحى نازل شد و پيامبر را بشارت داد كه : اى محمد ! پرودگار مهربان دشمن تو را كه بر تو جسارت كرده است خوار و نموده و ابتر قرار مى دهد. پس پيامبر به شكرانه اين وعده الهى نماز گذارد و پروردگار را بر اين با بركت ستود.(۱) ۱- ريحانه خانه وحى ، ص 124 الحمدلله‌رب‌العالمین کانال‌نشرخوبی‌ها🌹 https://eitaa.com/nashrekhobyhakashan علیه السلام
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم سلام علیکم السلام علیک یاامیرالمومنین و یا زهراء علیهما السلام فاطمه عليها السلام به هنگام تولد زهرا عليها السلام در آخرين ساعات روز جمعه ، بيستم الثانى ، سال پنجم بعثت به دنيا آمد. امام صادق عليه السلام مى فرمايد: هنگامى كه وجود مبارك فاطمه عليها السلام به زمين رسيد نورى از آن وجود نازنين ساطع گرديد كه پرتو آن به تمام خانه هاى مكه داخل شد، به حدى كه همه مكه را روشن كرد. همزمان با آن در آسمان نيز روشنى پديدار گشت كه و فرشتگان آسمان پيش از آن نورى به اين زيبايى نديده بودند. به مباركى تولد فاطمه عليها السلام ده فرشته از فرشتگان زيبا روى پروردگار - در حالى كه درست هر كدام تشطى از ظروف بهشتى كه پر بودند از آب قرار داشت - به حضور فاطمه عليها السلام شرفياب شدند واز آن به ايشان نوشانده و غسلش دادند. سپس دو جامه زيبايى سفيد، از شير سفيدتر و از مشك و عنبر خوش ‍ بوتر، يكى را به بدن نازنين فاطمه عليها السلام پيچيدند و جامه ديگر را مقنعه او قرار دادند. آنگاه فاطمه عليها السلام را دعوت به سخن گفتن كردند. فاطمه شروع به سخن گفتن كرد و گفت : شهادت مى دهم كه پرودگار و آفريننده من ، كسى نيست مگر خداى بزرگ و بى همتا، گواهى مى دهم با اينكه پدرم سيد و سرور برگزيدگان خدا و رسول خداست و اقرار مى كنم به اينكه همسرم و جانشين رسول خداست و فرزندانم (حسن و حسين عليه السلام ) دو سبط رسول خدايند. پس از آن فاطمه عليها السلام بر هر يك از آن چهار زنانى كه را در امر زايمان مساعدت كرده بودند با بردن نام ايشان سلام داد و آنها نيز با شادمانى پاسخ دادند. (۱) ۱- بحارالانوار، ج 16، ص 80 الحمدلله‌رب‌العالمین کانال‌نشرخوبی‌ها🌹 https://eitaa.com/nashrekhobyhakashan علیه السلام
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم سلام علیکم السلام علیک یاامیرالمومنین و یا زهراء علیهما السلام كمك كردن زنان بهشتى در تولد در ذخائى العقبى از عليها السلام نقل مى كند كه فرمود: زمانی كه لحظه تولد فرزندم نزديك شد به سراغ قابله هاى قريش فرستادم ، تا مرا در امر زايمان مساعدت كنند، ولى چون همسر محمد عليه السلام بودم از آمدن امتناع ورزيدند. در همين هنگام چهار بر من وارد شدند كه جمال ، زيبايى و نورانيت آنان قابل توصيف نيست ! يكى از آنان گفت : من مادر تو هستم . ديگرى گفت : من دختر مزاحم هستم . سومى خود را خواهر معرفى كرد چهارمى گفت : من دخترعمران ، مادر هستم ، آمده ايم تا در امر زايمان ، تو را كمك كنيم . پس از آنكه فاطمه (ع ) به دنيا آمد نور جمالش فضا را روشن و منور ساخت و بر آنان با ذكر نامشان سلام كرد و درهمان لحظه تولد به : يگانگى خداوند، رسالت پدرش ، امامت شوهر و فرزندانش داد. (26) چه خوب سروده است شاعر: خجلا من نور بهجتها تتوارى الشمس بالشفق از خجالت در بخشش نور او خورشيد، هر بامداد در پوشش شفق ، پنهان مى شود. و حياء من شمائلها يتغلى الغصن بالورق و از شرم شمايل و اوصاف او شناخته هاى درختان ، خود را به زير برگها گشيده و قامت خود را بدان پوشيده و پنهان مى دارند. اعمال روز تولد حضرت فاطمه عليها السلام در مفاتيح الجناح شيخ عباس قمى (ره ) آمده است كه : سال پنجم يا دوم او بعثت ولادت و با سعادت حضرت فاطمه زهرا عليها السلام واقع شده و در آن روز چند عمل مناسب است . اول : روزه دوم : خيرات و صدقات بر مؤ منين . سوم : زيارت آن حضرت كه چنين است : يا ممتحنة امتحنك الله الذى خلقك قبل ان يخلقك فوجدك لما امتحنك صابرة و زعمنا انا لك اوليا و مصدقون ، و صابرون لكل ما اتانا به ابوك ، و اتى به وصيه ، فانا نسئلك ان كنا صدقناك الا الحقتنا بتصديقنا لهما لنبشر انفسنا بانا قد طهرنا بولايتك و مستحب است در ادامه بگويد: اسلام عليك يا بنت رسول الله السلام عليك يا بنت الله ... اى آنكه خدايى كه تو را خلق كرد پيش از خلقت بيازمود و در آن آزمايش ‍ بر هر گونه بلا و مصيبت تو را شكيبا و بردبار گردانيد و ما چنين پنداريم كه دوستان شما هستيم و مقام بزرگى شما را تصديق مى كنيم و بر هر دستور و تعليم الهى كه پدر شما و وصيش كه درود حق بر او باد براى ما آورد صبور و مطيع خواهيم بود پس ما در خواست مى كنيم هرگاه كه مصدق و مؤ من به شما هستيم كه ما را به واسطه اين تصديق به رسول و وصيش خدا به شما ملحق فرمايد تا به ما مژده رسد كه بواسطه دوستى شما ما را از گناهان پاك سازد. نام فاطمه عليها السلام را خدا بر او نهاد از امام باقر العلوم عليه السلام روايت كرده اند كه : زمانى كه فاطمه زهراء عليها السلام پا به جهان نهاد خداى متعالى فرسته اى را امر فرمود تا اين نما (فاطمه ) را بر زبان رسول مكرم جارى نمايد، سپس ‍ خداوند خطاب به فاطمه عليها السلام فرمود: من شير را به وسيله علم در وجود تو قطع كردم (27) و تو را از ناپاكى باز داشتم . امام باقر عليه السلام در ادامه مى فرمايند: والله خداى تبارك و تعالى اين بانو را از علم مملو ساخت و او را از ناپاكيهاى زنان در ميثاق ذر (كه خداوند از همه خلايق پيمان (28) پاك گرفت ) پاكى و پاكيزه تر قرار داد. فاطمه حوريه اى انسان نما از امام صادق عليه السلام روايت است كه رسول خدا عليها السلام فرمود: اى مدرم آيا مى دانيد چرا فاطمه عليها السلام آفريده شده است ؟ عرض ‍ كردند: خدا و رسول او بهتر مى دانند پيامبر عليه السلام فرمود: خلقت فاطمة حوراء انسية لا انسية فاطمه يك بانوى بهشتى انسانى است اما انسان نيست . 26- فاطمه الزهراء من المهد الى اللحد، ص 61 27- عبارت چنين است ، انى فطمتك بالعلم يعنى وقتى كه طفل را از شير مادر جدا مى كنند به جاى شير مادر به او غذايى كمكى مى دهند تا شير خوردن را ترك كند و اين غذاى جانشينى است . و خداوند نيز مى فرمايد: كه غذاى جانشين فاطمه زهرا عليها السلام به جاى شير، علم است . فاطمة الزهراء، من المهد الى اللحد - 28- مائده / 7 اعراف / 147 - ريحانه خانه وحى 29- بحارالانوار، ج 43، ص 18 30- فاطمه عليه السلام ، فاطمه است ، ص 113 الحمدلله‌رب‌العالمین کانال‌نشرخوبی‌ها🌹 https://eitaa.com/nashrekhobyhakashan علیه السلام
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم سلام علیکم السلام علیک یاامیرالمومنین و یا زهراء علیهما السلام كمك كردن زنان بهشتى در تولد در ذخائى العقبى از عليها السلام نقل مى كند كه فرمود: زمانی كه لحظه تولد فرزندم نزديك شد به سراغ قابله هاى قريش فرستادم ، تا مرا در امر زايمان مساعدت كنند، ولى چون همسر محمد عليه السلام بودم از آمدن امتناع ورزيدند. در همين هنگام چهار بر من وارد شدند كه جمال ، زيبايى و نورانيت آنان قابل توصيف نيست ! يكى از آنان گفت : من مادر تو هستم . ديگرى گفت : من دختر مزاحم هستم . سومى خود را خواهر معرفى كرد چهارمى گفت : من دخترعمران ، مادر هستم ، آمده ايم تا در امر زايمان ، تو را كمك كنيم . پس از آنكه فاطمه (ع ) به دنيا آمد نور جمالش فضا را روشن و منور ساخت و بر آنان با ذكر نامشان سلام كرد و درهمان لحظه تولد به : يگانگى خداوند، رسالت پدرش ، امامت شوهر و فرزندانش داد. (۱) ۱- فاطمه الزهراء من المهد الى اللحد، ص 61 الحمدلله‌رب‌العالمین کانال‌نشرخوبی‌ها🌹 https://eitaa.com/nashrekhobyhakashan علیه السلام
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم سلام علیکم السلام علیک یاامیرالمومنین و یا زهراء علیهما السلام هنگامى كه خواهران حضرت عليها السلام ازداواج كردند و به خانه شوهر رفته بودند، فاطمه به دامن مادرش (كه هنوز زنده بود) چسبيده و گفت : مادر ! من دوست نمى دارم به خانه ديگر بروم ، من هيچ گاه از شما جدا نمى شوم . عليها السلام با لبخندى سرشار از ستايش پاسخ داد: اين را همه مى گويند، ما نيز مى گفتيم . بگذار وقتش برسد ! اما فاطمه عليها السلام در حالى كه مادر ساكت بود با اصرار گفت : نه ، من هرگز پدر را رها نخواهم كرد هيچ كس نمى تواند مرا از او جدا كند. (۱) ۱- فاطمه عليه السلام ، فاطمه است ، ص 113 الحمدلله‌رب‌العالمین کانال‌نشرخوبی‌ها🌹 https://eitaa.com/nashrekhobyhakashan علیه السلام
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم سلام علیکم السلام علیک یاامیرالمومنین و یا زهراء علیهما السلام اقتصادى يكسال از عمر نازنين دُردانه پيامبر عليه السلام سپرى شده بود ، تصميم بر ترك مكه گرفته و به دره اى بيرون از مكه در محلى كه به آن ابى طالب مى گفتند، حركت كردند. فاطمه عليها السلام رشد و نماى خود را در تنگناى شعب سپرى نمود. او مى ديد كه خويشان و دوستداران پدر و روزها پيرامون او و شبها تا صبح از خيمه پدر حراست مى نمودند. وقتى كه كودكان هم سن او در ناز و نوازش و رفاه بودند، او بر روى ريگهاى داغ بيابان مكه راه مى رفت و در سختى و رنج بزرگ مى شد. هنگامى كه او را از شير مادر گرفتند، نه تنها غذا مخصوصى برايش نبود، بكله خوراك معمولى هم يافت نمى شد. فاطمه عليها السلام پايان دوران شيرخوارگى ، راه رفتن ، سخن گفتن ، و آداب ابتدايى زندگى را به همراه پدر و مادر و ديگران مسلمانان به مدت سه سال دوشوارترين شرايط در شعب ابى طالب گذارند. هنوز گرد و غبار مشكلات و سختيهاى دوران شعب از رخسار رسول خدا و فاطمه عليها السلام زايل نشده بود كه خديجه در سن شصت و پنج سالگى به سختى بيمار شد. از اين بيمارى بر نخاست و فاطمه را كه پنج سال بيش نداشت با پدر گراميش تنها گذاشت . آن سال به جهت فوت ابوطالب و خديجه سال غم و اندوه نام گرفت كفن خديجه عليها السلام را از آوردند خديجه همسر گرامى پيامبر عليه السلام به فاطمه عليها السلام از پيامبر خواهش كرد تا همان عبايى را كه در حين نزول # به سر مى كشيد او قرار دهد. پيامبر عليه السلام نيز را براى خديجه داد، در همين هنگام نازل شد و گفت : يا رسول الله سلام بر تو و خديجه باد، خدايت مى فرمايد: خديجه هر چه مال داشت در راه ما داد، تو عبای خود را نگه دار، من كفن خديجه را از آوردم و آن كفن و مغفرت است . (۱) ۱- زندگانى چهارده معصوم ، ص 349 الحمدلله‌رب‌العالمین کانال‌نشرخوبی‌ها🌹 https://eitaa.com/nashrekhobyhakashan علیه السلام
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم سلام علیکم السلام علیک یاامیرالمومنین و یا زهراء علیهما السلام عليها السلام در فراق مادر خديجه كبرى ، ملكه عرب ، در نجابت و جلالت شهرتى بسزا داشت . در و بخشش و كرم بانوان عرب بود. مونس و انيس ‍ پيغمبر، قويترين مددكار روزهاى سختى او بود. از بذل مال دريغ نكرد و با آن قدرت مالى و شهرت مقامى كه داشت از هر لحاظ خود را در اختيار پيامبر و آرمانهاى او گذاشت . لذا رسول خدا عليه السلام بسيار او را دوست مى داشت و در اكثر مواقع كه نازل مى شد به خديجه سلام مى رساند. در سال دهم بعثت زمانى كه هنوز بيش از يك سال از رهايى پيغمبر و يارانش از محاصره نگذشته بود كه خديجه و به فاطمه كمى از يكديگر از دنيا رفتند. خديجه از دنيا رفت در حالى كه فاطمه عليها السلام پنج ساله بود و در اين سن ، تحمل درد يتيمى براى فاطمه عليها السلام بسيار سخت بود. چون خديجه از دنيا رفت ، پيامبر خدا به همراهى اصحاب ، او را با احترام بسيار تشيع كرده و براى خاكسپارى به قبرستان آوردند. پيامبر عليه السلام خود به درون رفت و خديجه عليها السلام را كه يادگار سالهاى رنج و مجاهدت او بود به خاك سپرد. الحمدلله‌رب‌العالمین کانال‌نشرخوبی‌ها🌹 https://eitaa.com/nashrekhobyhakashan علیه السلام
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم سلام علیکم السلام علیک یاامیرالمومنین و یا زهراء علیهما السلام امام صادق عليه السلام مى فرمايد: وقتى كه از دنيا رفت عليها السلام كودك خرد سالى بيش نبود او از نبود مادر اظهار دلتنگى مى نمود . سراغ پدر رفت و گفت : يا ابتاه اءين امى اى پدر جان ، مادرم كجاست ؟ فرشته نازل شد و از طرف پروردگارجل و علا براى فاطمه پيام آورد كه : ان ربك ياءمرك ان تقراء على فاطمة السلام اى رسول خدا ! پروردگارت فرمان مى دهد كه بر فاطمه عليها السلام سلام برسانى و به او بگوئى كه : ان امك فى بيت من قصب كعابه من ذهب و عمده من ياقوت احمر، بين امراة فرعون و بنت عمران ... مادرت در كاخى از مرواريد كه اطاقهايش از طلا و ستونهايش از ياقوت سرخ است جاى دارد. او در كنار آسيه همسر فرعون و مريم دختر عمران دو زن از زنان برگزيده عالم ميهمان نعمتهاى پرودگار است . پيامبر عليه چ پيغام پرودگار را به فاطمه عليها السلام ابلاغ كرد. فاطمه كه درياى معرفت و دانش و بينش بود با شنيدن پيغام پروردگار آرام گرفت و گفت : ان الله هو السلام و منه السلام و اليه السلام پرودگار من خوند سر منشاء وآغاز سلام است ، سلام مخصوص اوست و به او باز مى گردد. سپس سر را به دامان پدر گذارد و رضايت خود را بر رضایت پروردگار اعلام کرد (۱) ۱- بحارالانوار، ج 16، ص 1. الحمدلله‌رب‌العالمین کانال‌نشرخوبی‌ها🌹 https://eitaa.com/nashrekhobyhakashan علیه السلام
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم سلام علیکم السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام روز وفات بانوی بزرگوار اسلام، المؤمنین، حضرت کبری در دهم ماه مبارک است. نبی مکرم اسلام آن سال را الحزن و سال و اندوه نام نهادند چون در ان سال دو تا داغ دید : هم وفات حضرت خدیجه کبری را دید که بر ای پیامبر ضایعه ای سنگین و سخت بود و هم داغ وفات حضرت را دید خدیجه خویلد، از خانواده هایی بود که این خصوصیات را داشتند : ، با وقتی که پادشاه یمن تصمیم گرفت الاسود را به منتقل کند، پدر حضرت خدیجه شمشیر به دست گرفت و با شجاعت تمام فریاد زد: من اجازه نمی دهم کسی متعرِّض حجرالاسود شوید (( بن نوفل ))عموی حضرت خدیجه بود حضرت خدیجه در کانونی متولد شد و رشد کرد که (( ورقة بن )) در انجا بود (( ورقة بن نوفل )) یکی از ادیبان و دانشمندان اهل کتاب بود؛ که نصاری او را قبول داشتند و به او مراجعه می کردند. در مسائل زیادی وجود دارد که چند از این مسائل مسئله با و ارزشمند است هم نسبت به مردها و هم زنها مسائل ارزشی در اسلام عبارتند از : ، صالح، و رشد معنوی، کما اینکه فرمود: ( إِن الْمسْلِمینَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتینَ وَ الْقانِتاتِ 35 احزاب می فرماید : هر کس عمل انجام دهد، پاکیزه ای خواهد یافت مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیینَّهُ حَیاةً طَیبَة هر کسی، از مرد یا زن، کار شایسته کند و باشد، قطعاً او را با زندگی پاکیزه ای، حیات حقیقی می بخشیم در اسلام گاهی مردان بر زنان و گاهی زنانی بر مردان زمان خودشان گرفته اند. یکی اززنانی که بر مردان زمان خودشان سبقت گرفته است حضرت خدیجه کبری است که خصوصیا ت خوب ونیکو از ایشان زیاد است مثل : بودن بودن پذیربودن بودن داشتن الحمدلله‌رب‌العالمین کانال‌نشرخوبی‌ها🌹 @nashrekhobyhakashan https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم سلام علیکم السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام یکی اززنانی که بر مردان زمان خودشان سبقت گرفته است حضرت خدیجه کبری)ع( است که خصوصیا ت خوب ونیکو از ایشان زیاد است مثل : عاقله بودن بودن پذیربودن بودن داشتن بودن نشانه های عاقله بودن حضرت ع عبارتست از : در صحیح 2/492 است که : کَانَتْ من اَحسَن نسَاء جَمَالاً وَ اَکمَلُهُنَّ عَقلاً وَ اَتَمَّهُنَّ رَأیاً؛ ]4[ از زنهای زمان خودش زیباتر و و درایتش کامل تر و رأی و دیدگاهش تمام تر بود حضرت خدیجه ع زنی است که : کاروان بزرگ تجاری را مدیریت می کرد با چهار کشور ( شام، حبشه، مصر، یمن) اقتصادی داشت حدود چهارصد کارگزار و نیرو زیر دستش بود هشتاد هزار شتر داشت. اقتصادش پاک از ، و ، بدون ربا و مکر وحیله و حقّهبازی در معاملات بود؛ اقتصادی تشکیل داده بود همراه با ضوابطی که دین ابراهیمی مد نظر داشته است. عقلها با هم فرق دارند؛ بعضی هم عقل فردی قویی و هم عقل قوی دارند بعضی نه عقل فردی قویی دارند و نه عقل اجتماعی قوی دارند بعضی عقل فردی قویی دارند ولی عقل اجتماعی قوی ندارند بعضی عقل فردی قویی ندارند ولی عقل اجتماعی قوی دارند امام ع فرمودند : الْعاقِلِ أَنْ یکونَ فِیهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ یجِیبُ إِذَا سُئِلَ وَ ینْطِقُ إِذَا عَجَزَ الْقَوْمُ عَنِ الْکلَام وَ یشیرُ بِالرَّأْی الَّذِی یکونُ فِیهِ صَلَاحُ أَهْلِه ج 1 ، ص 19.کافی کسی است که : وقتی از او چیزی می پرسند، جواب می دهد غیر عاقل، کسی است که : نپرسیده جواب می دهد و یا وقتی که از دیگران می پرسند؛ او پاسخ می گوید گاهی از رسول خدا ص سؤالی می پرسیدند؛ اما هنوز حضرت لبهای مبارکش را باز نکرده بود که بعضی از حاضرین جواب می دادند. آیه نازل شد : لا تُقَدِّمُوا بَینَ یدَی اللَّهِ وَ رَسولِه حجرات/ 1. در برابر خدا و پیامبرش در هیچ کاری پیشی مجویید عاقل کسی است که : وَ ینْطِقُ إِذَا عَجَزَ الْقَوْمُ عَنِ الْکلَام؛ عاقل کسی است که : جایی که از جواب درمانده می شوند، او حرف می زند و حق را می گوید ابن به سر امام ع توهین می کرد. مردم درمسجد لال شده بودند و فقط نگاه می کردند. تنها بن عفیف نابینا برخاست و گفت : یَا بنَ مرجَانَة! اِن کذّاب بنَ کذَّاب أَنتَ وَ أَبُوک وَ الَّذِی وَلَّاک وَ أَبُوهُ. یا ابنَ مرْجَانَ ةَ ! أَتَقْتُلُوا أَبنَاءَ النَّبِیینَ وَ تُکَلِّمُوا بِکَلامِ الصِّدِّیقِینَ؛ ]7[ ای پسر ! دروغگو پسر دروغگو تویی و پدرت و کسی که تو را قبول دارد و پدرش. ای پسر مرجانه! آیا فرزندان پیامبر ص را می کُشی و در مقام صدیقان سخن می گویی؟ ابن زیاد دستور داد عبدالله بن را دستگیر کنند. او با سردادن شعار طایفه اش ((یا مبرور)) آنها را به کمک فراخواند، بستگانش او را از مجلس بیرون بردند. اطرافیان ابن زیاد شب هنگام خانه اش را محاصره کردند. وی بود؛ اما دخترش او را به جنگ راهنمایی می کرد. سرانجام او را دستگیر کرده، نزد بن زیاد بردند پس از گفتگویی بین آن دو، به دستور ابن زیاد گردنش را زدند و بدنش را در کناسه کوفه، در جایی به نام سبخه به دار آویختند. او ای بود که پس از واقعه کشته شد؛ تاریخ الأمم و الملوک )تاریخ الطبری(،ج 5 ، ص 45 الحمدلله‌رب‌العالمین کانال‌نشرخوبی‌ها🌹 @nashrekhobyhakashan https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
السلام علیک یا علیهاالسلام و رحمةالله و برکاته رحلت جانسوز و جانگداز ام‌المومنین همسر باوفای پیامبر ص حضرت س را به تمام محبین اهل‌البیت به خصوص شما بزرگواران تسلیت عرض میکنیم. شادی روح پاکشان الحمدلله‌رب‌العالمین کانال‌نشرخوبی‌ها🌹 @nashrekhobyhakashan https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم سلام علیکم السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام وقتی ص از غار پایین آمد، حضرت ع سخن گفت و به وحدانیت خدا و رسالت حضرت داد، گرچه حضرت خدیجه ع قبل از این ماجراهم موحد بود گاهی ممکن است و ذکاوت و در یک کودکی نمود پیدا کند و یک کودک چون دارای هوش و و درایت است نماینده یک قوم شود بن عبدالعزیز خدماتی داشته است و در سال 99 هجری به رسید و تقریباً سه سال کرد. عمر بن وقتی به حکومت رسید، هیئتی از ریش سفیدها و رؤسای قبایل مصر آمدند تا تبریک بگویند. نماینده آنها بچه ای، ده پانزده ساله بود. این ، ده پانزده ساله برخاست که به عنوان سخنگوی این صحبت کند. عمر بن عبدالعزیز ناراحت شد و گفت: بزرگ تر از این بچه بین شما کسی نیست که این بچه می خواهد بزند؟ آن پسر گفت: جناب ! شما هم جوانی هستید . اگر بالا بودن سنّ ملاکِ برتری، باشد، در این مملکت پیرتر از شما خیلی هست. عمر بن عبدالعزیز کرد و گفت: چه ! چه می خواهی بگویی؟ آن گفت: ما آمده ایم به شما تبریک بگوییم؛ نَه از روی و نَه از روی . ترس نداریم؛ چون شنیده ایم شما هستید. طمع نداریم؛ چون وضع مالی ما خوب است. ما برای گدایی و گرفتن نیامده ایم؛ آمده ایم تا فقط به شما بگوییم این کودک یک قوم شد؛ چون دارای هوش و درایت بود 2- بودن حضرت خدیجه ع بود حضرت خدیجه ع قبل ازاینکه به رسول خدا ص ، ایمان بیآورد پیرو دین ع بود و هرگز بت نپرستید؛ در زیارتنامه حضرت زهرا ع و ائمه ع می خوانیم که : طَابَت و طَهُرَت شما اهل بیت ع در دامنهایی تربیت شده اید که پاکیزه است یعنی آباء و اجداد شما نیز موحد بوده اند. در زیارات مأثوره می خوانیم که اَشْهَدُ أَنکَّ کنْتَ نُوراً فِی الْأَصْلَابِ الشَّامِخَةِ وَ الْأَرْحَامِ الْمُطَهَّرَ ةِ؛ گواهی می دهم که تو به راستی ». نوری بودی در پشت پدرانی بلند مرتبه و رحم هایی پاکیزه و می خوانیم که : طَابَتْ وَ طَهُرَتْ بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ؛ پاکیزه و پاک شد، برخی از آن از برخی دیگر است با تحقیق زندگینامه مادران ائمه ع بدست می آید که آنها تصادفی امام نشده اند؛ مثلا خاتون مادر امام عج خاتون مادر امام ع، مادر امام ع ،و... های ویژه ای داشتند و از افراد شاخص خود بودند الحمدلله‌رب‌العالمین کانال‌نشرخوبی‌ها🌹 @nashrekhobyhakashan https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم سلام علیکم السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام 3- پذیری و ولایتمداری حضرت ع ولایت و ولایتمدار بود وقتی که پیامبر خدا ص فرمودند «: یا خَدِیجَةُ هذَا علِی مَوْلَاک وَ مَوْلَی الْمُؤْمِنِینَ وَ إِمَامُهُمْ بعْدِی؛ ای خدیجه! علی مولای تو مولای مؤمنین و امام آنها بعد از من است حضرت خدیجه ع عرض کرد صَدَقْتَ یا رَسُولَ اللَّهِ قَدْ بایعْتُهُ علَی ما قُلْتَ أُشْهِدُ اللَّه وَ أُشهِدُک وَ کفَی بِاللَّهِ شَهِیداً علِیم اً؛ راست فرمودی ای رسول خدا! همانا من همان گونه که شما فرمودی با او بیعت کردم؛ خداوند و تو را - براین کار - شاهد می گیرم و همانا برای شهادت خداوند گواه و دانا کفایت می کند . در یوم ص تمام فامیل را در خانه خود جمع کرد و رسالت خویش را اعلام داشت، فرمود: اول کسی که به من بیاورد، وزیر و وصیّ من است. تنها ع برخاست و ایمان کرد. رسول خدا ص نیز روی شانه حضرت علی ع گذاشت و فرمود : « هَذَا اَخِی، وَصِیِّی وَ خَلِیفَتِی وَ وَزِیرِی اعلام ولایت است؛ غدیررفراندم و گیری است. ولایت امیرالمؤمنین ع از کنار غار ، یوم ، $جنگ تبوک و جاهای مختلفی مطرح شده است. نقش نقش زنان در های اولیاء الله تعالی بعضی از زنها در تمام حرکتهایی که اولیای خدا داشته اند، یک نقشی داشتند : کبری ع کنار حضرت ع، مادر و خواهر ع کنار حضرت موسی ع، کبری ع کنار رسول خدا ص، مرضیه ع کنار ع، کبری ع کنار امام ع، فاطمه ع کنار و به دنبال امام ع زنان در از ولایت بعضی از زنها در دفاع از ولایت نقش داشتند؛ 1- امّ الخیر در سن و سال بالایی بود و کنیزها زیر بغلش را گرفتند و او را نزد آوردند. معاویه گفت: تو امّ الخیری؟ گفت: آری، گفت : تو همان زنی هستی که در جنگ سپاه علی ع را علیه ما تحریک می کردی؛ آیات را می خواندی و بر سپاه علی ع می کردی و عذاب را بر ما تطبیق می دادی؟ تو همان ز نی هستی که در صفین فریاد می زدی: با سپاه معاویه بجنگید تا به بروید؟ گفت: بله، من همان هستم. هنوز هم من عوض نشده است و هنوز هم از مولایم علی ع دفاع می کنم وقتی رفت، معاویه به اطرافیانش گفت: علی ع گرانی برای اینها نینداخته است و از علی ع یا مقامی نگرفته اند؛ ولی در از عل ع این طور پابرجا هستند، آیا شما می توانید از من که سفره های گران، پول و برایتان مهیا کرده ام، دفاع کنید؟ محدثات شیعه، ص66 2- حمدانی سوده به گفت : « صَلَّی اللَّهُ عَلَی جَسَدٍ تَضَمَّنَهُ القَبرُ فَاَصبَحَ فِیهِ العَدلُ مَدفُوناً؛ درود خدا بر آن بدنی که وقتی در خاک رفت نیز با او خاک شد معاویه گفت: چه کسی را می گویی؟ گفت : « ذَاکَ عَلِیُّ بنُ اَبِی طَالِب ع » بلاغات النساءص44 وقتی خبر امیرالمؤمنین ع به شام رسید، معاویه جشن گرفته، اظهار کرد. معاویه خواننده ای داشت. ، معاویه به کنیز خواننده اش گفت: بخوان و ما را شاد کن. کنیز خواننده گفت : برای چه بخوانم؟ گفتند : چون علی ع کشته شده است. در چشمان آن کنیز حلقه زد و گفت: شما را برای اینکه کشته شده است، شاد کنم؟ ابیاتی خواند مبنی بر اینکه: معاویه! ساکت باش. من فراموش نمی کنم علی و نمازهای طولانی او را و عبادتش که مثل عبادت رسول خدا ص بود و... مجلس معاویه را به عزاخانه کرد الحمدلله‌رب‌العالمین کانال‌نشرخوبی‌ها🌹 @nashrekhobyhakashan https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم سلام علیکم السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام 3- پذیری و ولایت حضرت ع ولایت و ولایتمدار بود وقتی که خدا ص فرمودند : یا خَدِیجَةُ هذَا مَوْلَاک وَ مَوْلَی الْمُؤْمِنِینَ وَ إِمَامُهُمْ بعْدِی؛ ای خدیجه! مولای تو مولای مؤمنین و امام آنها بعد از من است حضرت خدیجه ع عرض کرد : صَدَقْتَ یا رَسُولَ اللَّهِ قَدْ بایعْتُهُ علَی ما قُلْتَ أُشْهِدُ اللَّه وَ أُشهِدُک وَ کفَی بِاللَّهِ شَهِیداً علِیم اً؛ راست فرمودی ای رسول خدا! همانا من همان گونه که شما فرمودی با او کردم؛ خداوند و تو را - براین کار - می گیرم و همانا برای خداوند گواه و دانا کفایت می کند . الحمدلله‌رب‌العالمین کانال‌نشرخوبی‌ها🌹 @nashrekhobyhakashan https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم سلام علیکم السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام حضرت کبری ع بود گاهی شجاعت به گرفتن است. گاهی شجاعت این است که جایی که همه می گویند : نه جرأت کند و بگوید : آری رسول خدا ص وقتی به مدینه کردند، همسرانی در آنجا داشتند؛ ولی آنها زمانی با پیامبر ص بودند که دوره خوشی حضرت بود . پیامبر وقتی که در مدینه می گیرد، وضویش را به عنوان از هم می ربودند. پیامبر وقتی که در مدینه برمی داشت، جای قدمش را می بوسیدند. پیامبر ص در مدینه رئیس بود. وقتی می کرد، مردم به پایش می دادند . زنی سه روی گذاشته بود و می آورد. گفتند: اینها چه کسانی هستند؟ گفت: این شوهر من است، آن یکی برادر من است و این هم پسر من است ؛ ولی الحمدلله که پیغمبر ص سالم است . مدینه جایی است که دور پیامبر ص حلقه وار می چرخند. اگر پیامبر ص در مدینه با حضرت هستند، دوره خوشی ایشان بوده است؛ اما ده سالی که حضرت خدیجه ع با پیامبر ص در بودند، دوره سختی، گرسنگی، محاصره در ابی طالب و انواع و آزارها بود. دوره ای بود که : پیامبر ص و یارانش از سنگ به شکم می بستند و گاه سه نفر با یک خرما خود را سیر می کردند . دورانی که رسول خدا ص در بود، دوران چوب و سنگ و ناسزا و و و بودن به حضرت بود . در همین دوران حضرت خدیجه ص با شجاعت در کنار همسرش ایستاد . گاهی حضرت خدیجه ع در کوچه های مکه به دنبال پیامبر ص می گشت و می گفت : مَنْ اَحَسَّ لِیَ النَّبِی الْمُصْطَفَی؟ مَنْ اَحَسَّ لِیَ الرَّبیعَ المُرتَّضی؟ کیست که جای پیامبر خاتم ص را به من نشان دهد؟ کیست که بهار من پیامبر ص را پیدا کند بحار الانوار، ج 18 ، ص 242 گاهی می دید پیامبر ص پشت سنگی نشسته و از پای مبارکش جاری است با سنگ و چوب می زدند؛ اما حضرت خدیجه ص این زخمها را می بست و مرهم می گذاشت . وقتی پیامبر ص به می رفت، حضرت خدیجه ص این فداکار، آن راه طولانی را هر روز طی می کرد و برای حضرت غذا می آورد. یکی از حضرت خدیجه کبری ع شجاعت حضرت خدیجه کبری ع است که در جایی که همه می گفتند : نه حضرت خدیجه کبری ع گفت : و پای این آری گفتن ایستاد الحمدلله‌رب‌العالمین کانال‌نشرخوبی‌ها🌹 @nashrekhobyhakashan https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم سلام علیکم السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام حضرت خدیجه کبری ع ایثار می کرد ایثار غیر از است . ایثار؛ یعنی من خودم نخورم و به دیگران بدهم؛ اما انفاق این است که هم خودم می خورم و هم به دیگران می دهم کریم می فرماید : وَ الَّذِینَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا. فرقان/ 67. و کسانی که هرگاه انفاق کنند، نمی نمایند یعنی هم خودتان بخورید و هم به دیگران بدهید. انفاق؛ یعنی از مالی که داری، درصدی نیز به دیگران بده. انفاق دستوری است؛ ولی ایثار . هر کسی اهل ایثار نیست . ایثار این است که حضرت و خانواده اش گرسنه بخوابند؛ اما غذای خود را به ، مسکین و اسیر بدهند. ایثار این است که امام ع سه بار تمام آنچه را که داشت، به داد و دو بار زندگی خود را با فقیر تقسیم کرد. ایثار کار هر کسی نیست . بین این دو نیست. ایثار در جایی که امر دایر است بین اینکه من گرسنه بخوابم یا دیگران، غذا را به دیگری بدهم و خود گرسنه بمانم. حضرت ع هشتاد هزار شتر و چهارصد کارگزار داشت و دارای اقتصادی قویی بود. آن هم زمانی که در به محل نمی گذاشتند و حاضر نبودند زن را جزء آمار بیاورند. مردمی که دختران را زنده به گور می کردند . حضرت خدیجه ع در چنین شرایطی به پای پیامبر ص ایثار کرد و تمام خود را به آن حضرت بخشید، و کار به جایی رسید که شبها با دخترش فاطمه ع روی خار و خاشاک ابی طالب می خوابید . حضرت خدیجه کبری ع تا پنجاه سالگی کنار پیامبر ص بود و حضرت در این ده سال با هیچ زنی نکرد؛ اما در مدینه به خاطر موقعیتی که داشتند با تعدادی از زنان ازدواج کردند که گاهی : بعضی زنها خودشان به حضرت پیشنهاد ازدواج می دادند. بعضی زنها، بی شده بودند، مثل ، دختر که شوهرش شد. شوهر امّ از دست رفت و بچه یتیم داشت پیامبر ص او را سرپرستی کرد. پدر در شده و او تنها مانده بود، خودش به پیامبر ص پیشنهاد داد که اگر با من ازدواج کنی، عده ای می شوند . همچنین بنت که خدا این ازدواج را به عهده پیامبر ص گذاشت. در قرآن به پیامبر ص فرمود که با ازدواج کن تا سنت ازدواج با زن پسرخوانده باب شود؛ یعنی بدانند زن پسرخوانده مانند $عروس نیست که نشود با او ازدواج کرد. اگر کسی پسری را بزرگ کرد، به زنش نیست. زن آن پسر هم عروس پدرخوانده و محرم او نیست . با وجود این همه زن در مدینه، مرتب حضرت می فرمود: هیچ کسی برای من خدیجه نمی شود. او روزی مرا کرد که همه تکذیبم می کردند . روزی به پایم ریخت که همه مالشان را از من باز می داشتند. روزی به من آورد که همگی از ایمان به من می کردند . در مدینه ایمان آوردن به پیامبر ص هنر نبود؛ چون حضرت حکومت بود و موقعیت مهمی داشت؛ ایمان آوردن و از پیامبر در وقتی بود که نه مال و منالی داشت و نه داشت الحمدلله‌رب‌العالمین کانال‌نشرخوبی‌ها🌹 @nashrekhobyhakashan https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
مقبل کاشانی و مرثیه‌خوانی مقبل و محتشم می گوید : «یک سال زیادی، از برای زیارت عازم شدند. من از لحاظ مالی فقیر بودم. به یکی از دوستانم گفتم : می‌ترسم بمیرم و آرزوی در دلم بماند. دلش به حال من سوخت و من را هم راهی کربلا کرد. نزدیک گلپایگان راهزنان، شبانه به کاروان حمله کرده و دارو ندار همه را غارت کردند. برهنه و عریان وارد گلپایگان شدیم. بعضی قرض کردند و رفتند ولی من همانجا ماندم. نه وسیله رفتن داشتم و نه دل برگشتن. تا آنکه شد. حسینیه‌ای در آنجا بود که شبها شیعیان در آن عزاداری می‌کردند. من هم در حسینیه ماندم و شب و روز گریه می‌کردم. تا اینکه شب عاشورا شد، را که سروده بودم خواندم. مردم به شدت می‌کردند و حسابی غوغا شد. همان شب خواب دیدم مشرف شدم به کربلا و وارد صحن شدم. اذن دخول گرفتم که وارد حرم شوم. کسی مانعم شد. با دست اشاره کرد که برگرد، الان وقت کردن تو نیست. گفتم بنا نبود حرم جناب الحسین (ع) مانعی داشته باشد. گفت: ای در این لحظه، حضرت (س) و مادرش کبری (س) و مریم و حوا و آسیه و جمعی از حورالعین، با جمعی از انبیاء به زیارت آمده‌اند. کمی صبر کن، گفتم تو کیستی؟ گفت :من از حول حرم مطهر هستم که دائم برای زوار می‌کنم. پس در این لحظه دست مرا گرفت و در میان صحن می‌گرداند. جمعی را در صحن مقدس می‌دیدم که شباهت به اهل دنیا نداشتند. تا اینکه رسیدیم به موضعی که در آنجا محفلی بود آراسته، و جمعی موقر با خضوع و خشوع نشسته بودند، آن ملک پرسید: آیا اینها رامی‌شناسی؟ گفتم نه، گفت اینها حضرات هستند، که به زیارت حضرت سیدالشهداء (ع) آمده‌اند. آنکه در صدر مجلس نشسته، حضرت ابوالبشر است و آنکه در طرف راست او نشسته، حضرت است. در طرف چپش حضرت و آن یکی است. پیامبران دیگر، ادریس، هود و صالح و و اسحاق و داود و و کلیم الله و روح الله هستند. در این لحظه دیدم بزرگواری از حرم بیرون آمده، در حالتی که دو نفر زیر بغلهای او را گرفته بودند. پس همه انبیاء برخاستند و احترام گذاشتند. آن بزرگوار رفت و در صدر مجلس نشست. بعد از لحظه‌ای سر بلند کرد و فرمود: را بیاورید. پرسیدم این بزرگوار کیست؟ گفت خاتم الانبیاء مصطفی صلی الله علیه و آله وسلم است. لحظاتی نگذشت که را آوردند. او مردی خوش سیما و کوتاه قد بود و عمامه ژولیده بر سر داشت. وارد که شد، تعظیم کرد و ایستاد. حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند: ای محتشم امشب است، پیامبران برای زیارت فرزندم (ع) آمده‌اند و می‌خواهند عزاداری کنند، برو بالای و از دلسوز خود بخوان تا ما بگرییم. به امر پیامبر اکرم (ص) منبری گذاشتند، و محتشم رفت در پله اول آن ایستاد، پیامبر(ص) اشاره کرد بالاتر برو، و در پله دوم ایستاد فرمود بالاتر برو تا آنکه در پله نهم منبر ایستاد حضرت فرمودند بخوان. حواسم را جمع کردم ببینم محتشم کدام بند را میخواند که از همه دلسوزتر است، شروع کرد به خواندن این بند: شکست خورده طوفان کربلا در خاک و خون فتاده به میدان گر چشم روزگار بر او فاش می‌گریست می‌گذشت از سر ایوان کربلا از هم مضایقه کردند کوفیان خوش داشتند حرمت کربلا محتشم عرض کرد: یا رسول الله بودند دیو و دد همه سیراب و می‌مکید ز قحط آب، کربلا صدای پیامبر (ص) به ناله بلند شد و رو به انبیاء کردند و فرمودند: ببینید امت من با فرزند من چه کرده‌اند.آبی را که خدا بر سگ‌ها و گرگ‌ها و کفٌار کرده، امت من، بر اولاد من کرده‌اند. پس محتشم شروع کرد به این مرثیه: روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار سر برهنه برآمد ز کوهسار موجی به جنبش آمد و برخاست کوه کوه ابری به بارش آمد و بگریست زارزار چون محتشم به این شعر رسید پیامبران همه بر سر می‌زدند، محتشم رو به پیامبران کرده و گفت: جمعی که پاس محملشان بود گشتند بی‌عماری و محمل شترسوار پیامبر (ص) فرمود: بلی این جزای من بود، که دختران مرا در کوچه و بازار مثل اهل زنگبار بگردانند. محتشم سکوت کرد و ایستاد که پیامبر (ص) او را مرخص فرماید و از منبر به زیر آید. پیامبر اکرم (ص) فرمودند: محتشم هنوز دل ما از گریه خالی نشده است بخوان. محتشم شوقی پیدا کرد و به هیجان آمده که پیامبر (ص) میل دارد از اشعار او بگرید. را از سر برداشت و بر زمین زد و با دستش اشاره کرد به طرف قبر سیدالشهداء (ع) و عرض کرد: یا رسول الله منتظری من بخوانم و بشنوی؟ اینجا نظر کن ...
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم ﷽🕊♥️ ‍🕊﷽ السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام سلام علیکم و تحمل در مصائب دختر عمربن على بن حسين (ع ) يكى از نوه هاى (ع ) بود، پسر دخترش از دنيا رفت ، جمعى براى تسليت او نزد او آمدند و به او گفتند. دختر ابويشكر، كه نوحه خوانى مى كرد، در آنجا بود، يكى از حاضران به او گفت : ( كن ). او اشعارى خواند و حاضران شنيدند... در آن جمع ، خديجه به حاضران گفت : از عمويم (ع ) شنيدم فرمود: (زن در ماتم ، نوحه گر مى خواهد كه اشكش جارى گردد، ولى براى شايسته نيست كه و يا بيهوده (بر خلاف قضا و قدر الهى ) بگويد، اگر زنى اينگونه باشد، وقتى كه شب شد، فرشتگان را با نوحه گرى خود آزار مى دهد، بنابراين تحمل داشته باشيد و فرشتگان را با نوحه سرائى خود از خود نرنجانيد). کافی باب ما يفصل به بين دعوى المحق و المبطل ، آغاز حديث 17، ص 358 - ج 1 (با تلخيص ). الحمدلله‌رب‌العالمین🌹 @nashrekhobyhakashan گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم ﷽🕊♥️ ‍🕊﷽ السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام سلام علیکم قطع سخنرانى چند چیز باعث شد كه (عليه السلام ) از كوفه به مدينه برگردد، و به عنوان از غاصب در گوشه انزوا قرار گيرد ۱ - خود معاويه ۲ - طرفداران معاویه ۳ - ندانم كارى و بى وفايى مردم كوفه در ايام تسلط بنى اميه ، معاويه به مدينه آمد، مردم را در مسجد جمع كرد (و امام حسن (عليه السلام ) نيز در مسجد بود) معاويه بالاى منبر رفت و پس ‍ از گفتارى به بدگويى از حضرت اميرمؤ منان على (عليه السلام ) پرداخت ، هنوز خطبه معاويه تمام نشده بود كه امام حسن (عليه السلام ) از مجلس ‍ برخاست و پس از حمد و ثناء فرمود: اى مردم ! هيچ پيامبرى نيست كه وصى نداشته باشد، و نيز هيچ پيامبرى نيست كه دشمن نداشته باشد، در برابر پيامبران دشمنانى از مجرمين بودند، على (عليه السلام ) وصى پيامبر اسلام رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) است ، و بعد از على (عليه السلام ) من پسر او وصى رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) هستم سپس به معاويه رو كرد و فرمود: اى معاويه ! تو پسر هستى و نام جدت است ولى جد من رسول خدا (صلى الله عليه وآله ) است . مادر تو جگر خواره است و جده تو است ، ولى مادر من (عليهاالسلام ) و جده من كبرى (عليهماالسلام ) است خداوند در ميان من و تو آنكه از نظر پست است و به كفر نزديك مى باشد كند و همچنين كسى را كه از ما در مورد ياد خدا است و مى باشد نيز لعنت نمايد. همه حاضران گفتند : آمين . معاويه سخت ناراحت شده بود و ديگر ياراى ادامه خطبه نداشت ، خطبه اش را قطع كرد و از بالاى منبر به پايين آمد. احتجاج طبرسى ص 145 - كشف الغمه ج 2 ص 150. الحمدلله‌رب‌العالمین🌹 @nashrekhobyhakashan گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم ﷽🕊♥️ ‍🕊﷽ السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام سلام علیکم سخنرانى مدتى بود كه از شهادت حضرت (ع ) مى گذشت در سفرى به مدينه آمد مردم را در مسجد جمع كرد، و بالاى منبر رفت و با ناسزاگويى به مقام امام على (ع ) جسارت نمود. (ع ) در همان مجلس برخاست ، پس ازحمد و ثناى الهى فرمود: (اى مردم ! خداوند هيچ پيامبرى را نفرستاده مگر اينكه مجرمين را دشمن او قرار داده است چنانكه قرآن مى فرمايد: و كذلك جعلنا لكل نبى عدوا من المجرمين : (و اين چنين از مجرمان براى هر پيامبرى دشمنى قرار داده ايم )(۱). آنگاه به معاويه رو كرد و فرمود: من پسر على (ع ) هستم و تو پسر صخر مى باشى تو است مادر من (س ) جده تو است و جده من است خداوند آنكس را كه بين ما دو نفر، : از نظر نسب ، پست تر، و از نظر ياد خدا، غافلتر و از نظر كافرتر و از نظر منافقتر است لعنت كند. همه حاضران فرياد زدند : آمين ، آمين ! معاويه ناگزير، خطبه خود را قطع كرد، با كمال سرافكندگى از بالاى منبر پائين آمد و به خانه خود رفت (۲). ۱ - فرقان ، - 31 ۲ - كشف الغمه ، ج 2 ص 150 الحمدلله‌رب‌العالمین🌹 @nashrekhobyhakashan گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم ﷽🕊♥️ ‍🕊﷽ السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام سلام علیکم اهل بيت (عليهم السلام) گفته است : من مقيم كوفه بودم . همسايه اى داشتم كه با او رفت و آمد و نشست و برخاست مى كردم . شب جمعه اى نزد او آمده ، گفتم : در مورد زيارت حضرت (عليه السلام) چه رأى و نظرى دارى ؟ گفت : و خلاف مقرارت شرع ، و هر بدعتى گمراهى است و هر آلوده به گمراهى و ضلالتى در آتش است ! ! سليمان مى گويد : در حالى كه همه وجودم پر از خشم بود از نزد او برخاستم و پيش خود گفتم : هنگام سحر نزد او مى روم و حقايقى از و مناقب حضرت امام حسين (عليه السلام) را براى او مى گويم ، اگر بر عناد و تعصب جاهلى اش اصرار و پافشارى ورزيد او را به مى رسانم . چون وقت سحر شد به سوى او شتافته ، درِ خانه اش را كوبيدم و او را به نام صدا زدم كه ناگهان همسرش به من گفت : او ابتداى شب به قصد زيارت حضرت حسين (عليه السلام) به سوى رفت ، من هم از پى او به زيارت حضرت امام حسين (عليه السلام) شتافتم . هنگامى كه وارد حرم شدم همسايه خود را ديدم كه در حال سجده براى خدا ، مشغول مناجات و گريه و درخواست و آمرزش است . پس از مدتى طولانى سر از سجده برداشت و مرا نزديك خود ديد ، به او گفتم : تو ديشب مى گفتى زيارت حضرت حسين (عليه السلام) است و هر بدعتى گمراهى است و هر گمراهى در آتش است ولى امروز به حرم آمدى ، او را زيارت مى كنى ؟ گفت : سليمان ! سرزنشم مكن ! من كسى بودم كه براى (عليهم السلام)قائل به پيشوايى و و نبودم تا ديشبم فرا رسيد كه ديدم كه : مرا در حيرت و بهت فرو برد و دچار ترس و وحشت نمود . به او گفتم : چه ديدى ؟ گفت : انسانى بلند مرتبه و با عظمت را ديدم كه قامتى معتدل داشت نه بسيار بلند بود و نه بسيار كوتاه . از توصيف جمال و جلالش ناتوانم و از بيان ارزش و كمالش عاجزم . با گروه هايى كه گرداگردش بودند به سرعت در حركت بود و پيش رويش سوارى بود كه بر سرش تاجى قرار داشت ، داراى چهار ركن بود و بر هر ركنى گوهرى كه از مسير سه روزه راه مى درخشيد . از برخى از خادمان آن بزرگوار پرسيدم : اين كيست ؟ گفتند : مصطفى ! گفتم : اين ديگرى كيست ؟ گفتند : مرتضى جانشين رسول اللّه ! سپس چشم به آن فضاى ملكوتى انداختم ، كه ناگهان اى از نور ديدم كه هودجى از بر آن بود و در آن دو قرار داشتند و ناقه ميان آسمان و زمين در پرواز بود ! گفتم : اين ناقه از كيست ؟ گفتند : از كبرى و زهرا (عليهما السلام) ; گفتم : اين جوان كيست ؟ گفتند : بن على ; گفتم : اين گروه كجا مى روند ؟ همه گفتند : زيارت مقتول به ستم ، شهيد كربلا بن على المرتضى . من به سوى هودجى كه حضرت فاطمه زهرا در آن بود رفتم كه ناگهان ورقه هاى مكتوب را ديدم كه از آسمان به زمين مى آيد ! پرسيدم اين اوراق چيست ؟ گفتند : اوراقى است كه در آن ايمنى از آتش براى زائران حسين در نوشته شده است . من امان نامه اى را درخواست كردم ; به من گفت : مگر تو نمى گويى زيارت حسين بدعت است ؟ ! اين امان نامه به تو نمى رسد ، مگر آنكه حسين را زيارت كنى و به فضل و شرفش اعتقاد ورزى ! با ترس و هول از خواب بيدار شدم و همان وقت و ساعت قصد زيارت آقايم حسين (عليه السلام) را نمودم و اكنون به پيشگاه خدا توبه و آورده ام و به خدا سوگند اى سليمان ! از قبر او جدا نمى شوم تا روح از بدنم جدا گردد ! ! حاج بر پايه نقل محدث قمى درمفاتيح الجنان صفحه 801 در با به حضرت عرضه داشت حديث صحيح است ؟ حضرت فرمود : آرى ، درست و کامل است الحمدلله‌رب‌العالمین🌹 @nashrekhobyhakashan گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b