eitaa logo
نشر خوبی ها محمد مهدی
317 دنبال‌کننده
445 عکس
379 ویدیو
58 فایل
نشر خوبی ها
مشاهده در ایتا
دانلود
... یک تأمل ایام گذشته می‌کردم و بر تلف‌کرده تأسف می‌خوردم و سَراچهٔ به الماسِ دیده می‌سفتم و این بیت‌ها مناسب خود می‌گفتم: هر دم از می رود نفَسی چون نگه می‌کنم نمانده بسی ای که پنجاه رفت و در خوابی مگر این پنج دریابی خَجِل آن کس که رفت و نساخت کوسِ زدند و نساخت نوشین بامداد رَحیل باز دارد را ز هر که آمد عمارتی ساخت رفت و به دیگری پرداخت وآن دگر پخت همچنین هوسی وین به نبرد کسی یار ناپایدار مدار دوستی را نشاید این غَدّار و بد چون همی بباید آن کس که نیکی برد عیشی به خویش فرست کس نیارد ز پس ز پیش عمر است و تَموز اندکی ماند و غِرّه ای تهی‌ ، رفته در ترسمت پُر نیاوری دستار هر که مزروع خود بخورد به خِوید وقت خرمنْش باید چید الحمدلله‌رب‌العالمین کانال‌نشرخوبی‌ها🌹 @nashrekhobyhakashan https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
از بن ، از امام (ع) آمده است كه فرمود : "دو بر (ع) وارد شدند، آن حضرت براي هر يك از آنها يك تشكچه انداخت كه روي آن بنشينند. يكي از آنها بر روي آن نشست و ديگري از نشستن كرد. حضرت به وي فرمود: بر روي آن بنشين نيكي را كسي جز رد نمي كند، آنگاه فرمود: پيامبرخدا فرمود: هنگامي كه بزرگ قومي به نزد شما آمد او را كنيد. دخل رجلان علي اميرالمؤمنين (ع) فألقي لكل واحد منهما وسادة فقعد عليها أحدهما و أبي الاخر. فقال اميرالمؤمنين (ع): اقعد عليها، فانه لا يأبي الكرامة الا . ثم قال : قال رسول الله (ص): اذا أتاكم قوم فأكرموه . (اصول كافي 659/2، كتاب العشرة، باب اكرام الكريم، حديث 1) الحمدلله‌رب‌العالمین کانال‌نشرخوبی‌ها🌹 @nashrekhobyhakashan https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام https://eitaa.com/nashrekhobyhakashan سلام علیکم مردی را به طلبیدند. چون شهادت خود را داد، مدعی علیه گفت: این مرد است، اما به نرفته؛ چگونه شهادت او را قبول کنیم؟ پرسید: چرا حج نرفتی؟ گفت: حج رفته ام. قاضی خواست او را کند، از او پرسید: کدام طرف است؟ آن مرد گفت: نمی دانم، آن سالی که من رفتم، هنوز چاه زمزم را نکرده بودند. الحمدلله‌رب‌العالمین کانال‌نشرخوبی‌ها🌹 @nashrekhobyhakashan https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام https://eitaa.com/nashrekhobyhakashan سلام علیکم ☘امام عليه السّلام فرمايد: روزى در و طواف كعبه الهى ، زنى چون ديگر ها طواف كردن بود، از آستين عبايش و نمايان بود، ناگهان بوالهوسى - كه او نيز مشغول الهى بود - چشمش به آن افتاد ديد كه دستش نمايان است ، نزديك او آمد و خود را بر روى زن كشيد. به متعال - هوس باز - به دست آن زن - بى - چسبيده شد؛ هر چه كردند نتوانستند دست خود را از يكديگر جدا کنند. مردم دور اين زن و مرد شدند هركس به نوعى كرد تا شايد دست هاى اين دو نفر را از يكديگر جدا كنند، ولى سودى نبخشيد؛ و در اثر جمعیّت ، طواف قطع شد. ☘و قتی که شدند، و آمدند هر کدام به شكلى اى دادند ☘بعضى گفتند: بايد دست زن شود؛ چون دستش را گردانيده و و شده است . و برخى گفتند: مرد است ؛ و بايد دست او قطع گردد. ☘و چون بود و نتوانستند اين را کنند، شدند در و فرزندان رسول خدا صلوات اللّه عليهم اجمعين بر آیند؛ لذا پرسیدند كه : كدام يك از ايشان در مراسم حجّ كرده است ؟ ☘گفته شد: حضرت عليه السّلام شب گذشته وارد شده است ؛ تنها او مى تواند باشد، پس شخصى را فرستادند تا عليه السّلام را در آن جمع بياورد. ☘وقتى حضرت ابا عبداللّه عليه السّلام در آن جمع يافت ، خطاب به حضرت كرد و گفت : ياابن رسول اللّه ! شما درباره اين مرد و زن - تبه كار - چيست ؟ ☘حضرت رو، به كعبه نمود دست هاى خود را به سمت بلند كرد و را زمزمه نمود؛ و چون دعاى حضرت خاتمه يافت دست مرد از زن جدا شد. ☘امير مكّه پرسيد: اكنون آن ها را چگونه كنيم ؟ ☘امام حسين عليه السّلام فرمود: ديگر مجازاتى بر آن ها نيست ، (زيرا خداوند توانا آن ها را نمود) - تهذيب الا حكام : ج 5، ص 470، ح 293، مناقب ابن شهرآشوب : ج 4، ص 51، بحارالا نوار: ج 44، ص 183، ج 10. الحمدلله‌رب‌العالمین کانال‌نشرخوبی‌ها🌹 @nashrekhobyhakashan گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b طلاب_شاهد_و_ایثارگر https://eitaa.com/joinchat/3675849495C3905e4b076
هدایت شده از علی خسروانی
بسم الله الرَّحمٰن الرَّحیٖم : همه با ادب و نشسته بودند و از اینکه می توانند چهره‏ ی نورانی خدا را مشاهده کنند، لذّت می بردند. مردی وارد مجلس شد. از ظاهر آراسته و لباس های گران‏قیمتش فهمیده می شد که ثروتمندی است. دیگری وارد شد و درست در کنار مرد ثروتمند نشست؛ که البته خیلی با او تفاوت داشت. های کهنه و پوسیده و ظاهر ژولیده‏ ی او، خبر از و تنگ دستی اش می داد. از این که آن مرد کنارش نشسته بود، اخم هایش را درهم کرد و خود را کنار کشید و بخشی از لباسش را که زیر پای مرد فقیر افتاده بود، با به طرف خود کشید. که این صحنه را مشاهده کرد، با ناراحتی رو به مرد ثروتمند کرد و فرمود: چه شد؟ ترسیدی که از فقر او چیزی به تو برسد؟! مرد ثروتمند عرض کرد: نه. پیامبر فرمود: پس شاید ترسیدی که کهنگی لباس او، لباس تو را هم کهنه کند؟! مرد که از شرمندگی می خواست دهان باز کند و او را فرو بَرَد، پاسخ داد: نه. پیامبر به او فرمود: پس چرا این کار را کردی؟ گفت: ، کارهای زشتم را در نظرم زیبا و زیبایم را زشت جلوه داد؛ ولی در مقابل این اشتباهم حاضرم نیمی از ثروت خود را به او بدهم. پیامبر به مرد فقیر فرمود: آیا پیشنهاد او را می پذیری؟ مرد فقیر پاسخ داد: نه. مرد ثروتمند با تعجّب پرسید: چرا؟! در پاسخ شنید: می ترسم ثروتمند شوم و این ویژگی بد تو به من هم کند! ثروتمند بارها نزد او آمدند و کردند که : چرا با افراد و تنگدست رفت و آمد می کند، حتی پیشنهاد کردند که : اگر فقیران را از اطراف خود دور کند، به او آورده، از او خواهند کرد؛ ولی خدا آیاتی را نازل کرد و با قاطعیت به پیامبرش فرمان داد که : به ‏هیچ‏ وجه مسلمانان تنگ دست را از کنار خود طرد نکند؛ زیرا اگرچه آنان از چیزی نداشتند، ایمان و شان از و اموال نابودشدنی ارزشمندتر بود.