... یک #شب تأمل ایام گذشته میکردم و بر #عمرِ تلفکرده تأسف میخوردم و #سنگ سَراچهٔ #دل به الماسِ #آبِ دیده میسفتم و این بیتها مناسب #حال خود میگفتم:
هر دم از #عمر می رود نفَسی
چون نگه میکنم نمانده بسی
ای که پنجاه رفت و در خوابی
مگر این پنج #روز دریابی
خَجِل آن کس که رفت و #کار نساخت
کوسِ #رحلت زدند و #بار نساخت
#خواب نوشین بامداد رَحیل
باز دارد #پیاده را ز #سبیل
هر که آمد عمارتی #نو ساخت
رفت و #منزل به دیگری پرداخت
وآن دگر پخت همچنین هوسی
وین #عمارت به #سر نبرد کسی
یار ناپایدار #دوست مدار
دوستی را نشاید این غَدّار
#نیک و بد چون همی بباید #مُرد
#خنک آن کس که #گوی نیکی برد
#برگ عیشی به #گور خویش فرست
کس نیارد ز پس ز پیش #فرست
عمر #برف است و #آفتابِ تَموز
اندکی ماند و #خواجه غِرّه #هنوز
ای تهی #دست، رفته در #بازار
ترسمت پُر نیاوری دستار
هر که مزروع خود بخورد به خِوید
وقت خرمنْش #خوشه باید چید
الحمدللهربالعالمین
کانالنشرخوبیها🌹
@nashrekhobyhakashan
#نشر_خوبیها_محمدمهدی
https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
از #عبدالله بن #قداح، از امام #صادق (ع) آمده است كه فرمود :
"دو #مرد بر #اميرالمؤمنين (ع) وارد شدند،
آن حضرت براي هر يك از آنها يك تشكچه انداخت كه روي آن بنشينند. يكي از آنها بر روي آن نشست
و ديگري از نشستن #امتناع كرد. حضرت به وي فرمود:
بر روي آن بنشين
نيكي را كسي جز #الاغ رد نمي كند، آنگاه فرمود:
پيامبرخدا فرمود:
هنگامي كه بزرگ قومي به نزد شما آمد او را #احترام كنيد.
دخل رجلان علي اميرالمؤمنين (ع) فألقي لكل واحد منهما وسادة
فقعد عليها أحدهما و أبي الاخر.
فقال اميرالمؤمنين (ع):
اقعد عليها،
فانه لا يأبي الكرامة الا #حمار.
ثم قال : قال رسول الله (ص):
اذا أتاكم #كريم قوم فأكرموه .
(اصول كافي 659/2، كتاب العشرة، باب اكرام الكريم، حديث 1)
الحمدللهربالعالمین
کانالنشرخوبیها🌹
@nashrekhobyhakashan
#نشر_خوبیها_محمدمهدی
https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسماللهالرحمنالرحیم
السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام
https://eitaa.com/nashrekhobyhakashan سلام علیکم
مردی را به #شهادت طلبیدند.
چون شهادت خود را داد، مدعی علیه گفت:
این مرد #مستطیع است، اما به #حج نرفته؛ چگونه شهادت او را قبول کنیم؟
#قاضی پرسید: چرا حج نرفتی؟
#مرد گفت: حج رفته ام.
قاضی خواست او را #امتحان کند،
از او پرسید: #چاه_زمزم کدام طرف #کعبه است؟
آن مرد گفت:
نمی دانم،
آن سالی که من رفتم، هنوز چاه زمزم را #حفر نکرده بودند.
الحمدللهربالعالمین
کانالنشرخوبیها🌹
@nashrekhobyhakashan
#نشر_خوبیها_محمدمهدی
https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
بسماللهالرحمنالرحیم
السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام
https://eitaa.com/nashrekhobyhakashan سلام علیکم
☘امام #جعفر_صادق عليه السّلام فرمايد:
روزى در #مراسم_حجّ و طواف كعبه الهى ، زنى چون ديگر #مسلمان ها #مشغول طواف كردن بود،
#دستش از آستين عبايش #بيرون و نمايان بود،
ناگهان #مرد بوالهوسى - كه او نيز مشغول #طواف_كعبه الهى بود - چشمش به آن #زن افتاد
ديد كه دستش نمايان است ،
نزديك او آمد و #دست خود را بر روى #مُچ_دست زن كشيد.
به #قدرت_خداوند متعال #دست_مرد - هوس باز - به دست آن زن - بى #مبالات - چسبيده شد؛
هر چه #تلاش كردند نتوانستند دست خود را از يكديگر جدا کنند.
مردم دور اين زن و مرد #جمع شدند
هركس به نوعى #تلاش كرد تا شايد دست هاى اين دو نفر را از يكديگر جدا كنند،
ولى سودى نبخشيد؛ و در اثر #ازدحام جمعیّت ، طواف قطع شد.
☘و قتی که #نااميد شدند، #فقهاء و #قضات آمدند
هر کدام به شكلى #نظريّه اى دادند
☘بعضى گفتند:
بايد دست زن #قطع شود؛
چون دستش را #ظاهر گردانيده
و #سبب_فساد و #گناه شده است .
و برخى گفتند:
مرد #مقصّر است ؛ و بايد دست او قطع گردد.
☘و چون #اختلاف_نظر بود
و نتوانستند اين #مشكل را #حلّ کنند،#ناچار شدند در #جستجوى_اهل_بيت و فرزندان رسول خدا صلوات اللّه عليهم اجمعين بر آیند؛
لذا پرسیدند كه :
كدام يك از ايشان در مراسم حجّ #مشاركت كرده است ؟
☘گفته شد:
حضرت #ابا_عبداللّه_الحسين عليه السّلام شب گذشته وارد #مكّه شده است ؛
تنها او مى تواند #مشكل_گشا باشد، پس شخصى را فرستادند تا #امام_حسين عليه السّلام را در آن جمع بياورد.
☘وقتى حضرت ابا عبداللّه عليه السّلام در آن جمع #حضور يافت ، #امير_مكّه خطاب به حضرت كرد و گفت :
ياابن رسول اللّه !
#نظريّه شما درباره اين مرد و زن - تبه كار - چيست ؟
☘حضرت رو، به كعبه نمود
دست هاى خود را به سمت #آسمان بلند كرد
و #دعائى را زمزمه نمود؛
و چون دعاى حضرت خاتمه يافت دست مرد از زن جدا شد.
☘امير مكّه پرسيد:
اكنون آن ها را چگونه #مجازات كنيم ؟
☘امام حسين عليه السّلام فرمود: ديگر مجازاتى بر آن ها نيست ،
(زيرا خداوند توانا آن ها را #مجازات نمود)
- تهذيب الا حكام : ج 5، ص 470، ح 293،
مناقب ابن شهرآشوب : ج 4، ص 51،
بحارالا نوار: ج 44، ص 183، ج 10.
الحمدللهربالعالمین
کانالنشرخوبیها🌹
@nashrekhobyhakashan
گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه
https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
طلاب_شاهد_و_ایثارگر
https://eitaa.com/joinchat/3675849495C3905e4b076
هدایت شده از علی خسروانی
بسم الله الرَّحمٰن الرَّحیٖم
#نشان_آدمیّت:
همه با ادب و #احترام نشسته بودند و از اینکه می توانند چهره ی نورانی #پیامبر خدا را مشاهده کنند، لذّت می بردند.
مردی وارد مجلس شد.
از ظاهر آراسته و لباس های گرانقیمتش فهمیده می شد که #شخص ثروتمندی است.
#مرد دیگری وارد شد و درست در کنار مرد ثروتمند نشست؛
که البته خیلی با او تفاوت داشت. #لباس های کهنه و پوسیده و ظاهر ژولیده ی او، خبر از #فقر و تنگ دستی اش می داد.
#مرد_ثروتمند از این که آن مرد کنارش نشسته بود، اخم هایش را درهم کرد و خود را کنار کشید و بخشی از لباسش را که زیر پای مرد فقیر افتاده بود، با #عصبانیت به طرف خود کشید.
#پیامبر که این صحنه را مشاهده کرد، با ناراحتی رو به مرد ثروتمند کرد و فرمود:
چه شد؟
ترسیدی که از فقر او چیزی به تو برسد؟!
مرد ثروتمند عرض کرد: نه.
پیامبر فرمود: پس شاید ترسیدی که کهنگی لباس او، لباس تو را هم کهنه کند؟!
مرد که از شرمندگی می خواست #زمین دهان باز کند و او را فرو بَرَد، پاسخ داد: نه.
پیامبر به او فرمود: پس چرا این کار را کردی؟
گفت: #شیطان، کارهای زشتم را در نظرم زیبا و #کار_های زیبایم را زشت جلوه داد؛
ولی در مقابل این اشتباهم حاضرم نیمی از ثروت خود را به او بدهم. پیامبر به مرد فقیر فرمود:
آیا پیشنهاد او را می پذیری؟
مرد فقیر پاسخ داد: نه.
مرد ثروتمند با تعجّب پرسید: چرا؟!
در پاسخ شنید:
می ترسم ثروتمند شوم و این ویژگی بد تو به من هم #سرایت کند!
#مشرکان ثروتمند بارها نزد او آمدند و #اعتراض کردند که :
چرا با افراد #فقیر و تنگدست رفت و آمد می کند،
حتی پیشنهاد کردند که :
اگر فقیران را از اطراف خود دور کند، به او #ایمان آورده، از او #حمایت خواهند کرد؛
ولی خدا آیاتی را نازل کرد و با قاطعیت به پیامبرش فرمان داد که :
به هیچ وجه مسلمانان تنگ دست را از کنار خود طرد نکند؛
زیرا اگرچه آنان از #مال_دنیا چیزی نداشتند، ایمان و #عبادت شان از #ثروت و اموال نابودشدنی #کافران ارزشمندتر بود.