#حضرت_زینب
زلف عفاف، رشتۀ دامان زینب است
آیات صبر، پایۀ ایمان زینب است
ایثار و پـاکدامنی و عزم و اقتدار
این چار، درسِ طفلِ دبستان زینب است
حبل المتینِ قافـله سالار عاشقان
تا روز حشر، موی پریشان زینب است
گل زخمهای پیکر صد پارۀ حسین
آیـات بیشمارۀ قرآن زینب است
سرهای نوک نیزه همه دستههای گل
تنهای پاره پاره، گلستان زینب است
آن نیزهای که خصم به قلب حسین زد
زخمش هنوز بر دل سوزان زینب است
بـا یـاد صبح یازدهم، صبح بی حسین
هر روز صبح، شام غریبان زینب است
وقتی که گفت بـا سپه کوفـه "اُسکُتوا"
دیـدند کائنات بـه فرمان زینب است
وقتی رقیـه را بـه ره شام میزدنـد
دیدم حسین، دست به دامان زینب است
یاللعجب مگر که قیامت بـه پا شده
بر نیزه آفتاب درخشان زینب است
روز جزا بـهانـۀ شیعه بـرای عـفو
خون حسین و دیدۀ گریان زینب است
هر کس که پا نهد به عزا خانۀ حسین
بر او کرم کنید که مهمان زینب است
تـا آفتاب بـذل کند نـور خویش را
"میثم" همیشه بندۀ احسان زینب است
#غلامرضا_سازگار
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
#عاشورا #قتلگاه
کینه ای کهنه از علی دارند
اگر اینقدر باتو میجنگند..
روی پایت بایست...این مردم
به زمین خوردن تو میخندند
از فشار حدید و خود و زره
ایستادی که خستگی برود
ایستادی نفس نفس بزنی
در رگانت دوباره خون بدود
ناگهان در کمین تو مردی
آمد و تا که دید حیرانی
زیر لب گفت "قُربةً لله"
بی حیا سنگ زد به پیشانی
دامنت را زدی به بالا که
خون بگیری از آیه ی تطهیر
حرمله باز آمد و ای وای...
سینه ات پاره شد ز ضربه ی تیر
هر چه کردی سه شعبه را بکشی
از جلو در نیامد و از پشت...
خم شدی و صدا زدی مادر...
این صدای تو مادرت را کشت
میزند خونِ سینه فواره
تشنگی تاب از تنت بُرده
نیزه ای آمد و زمین خوردی
در دل لشکری حیا مرده
چکمه پوشیده شمر وارد شد
مادرت میزند صدا...بر گرد!...
خنجرش را کشید در گودال
خواهرت گفت بی حیا برگرد
زیر لب میزدی صدا یا رب!
صورت تو ز خون شده رنگین...
تنت از فرط تیر...«کالقُنفُذ...»*
سینه ات ناگهان شده سنگین...
لشکری از سگان نطفه حرام
دور تا دور توست آماده
پیش چشمان مادرت زهرا
گیسویت دست شمر افتاده
ضربه ضربه...دوازده ضربه...
قطعه قطعه...مقطع الاعضا...
تن تو روی خاک جا مانده...
روی نی میرود سرت بالا...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*فَرَشَقوهُ بِالسِّهام حَتیٰ صارَ کَالقُنفُذ..
او را تیر باران کردند به حدی که تن مبارکش از فرط تیر مانند خارپشت شد
«الارشاد»
#محمدعلی_انصاری
@raziolhossein
#حضرت_اباالفضل_شهادت
بود امیدم تا مرا یاری کنی
سالها بهرم علمداری کنی
ای دریغا شد امیدم نا امید
بی برادر گشتم و پشتم خمید
کس ندیده در عجم یا در عرب
هیچ سقایی بمیرد تشنه لب
در حرم گوید سکینه العطش
طفل ما از تشنه کامی کرده غش
#ذاکر_جوهری
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_عاشورا
#دوبیتی
به چشمونش غم دنیاس فردا
میون لشکری تنهاس فردا
الهی مادرش زهرا نبینه
سر پیراهنش دعواس فردا
#عباس_شاه_زیدی
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_عاشورا
گفت: ای گروه! هرکه ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما...
تا دستو رو نشُست بهخون،مینیافت کس
راه طواف بر حرم کبریای ما
این عرصه نیست جلوهگه روبه و گراز
شیرافکن است بادیهٔ ابتلای ما
همراز بزم ما نبوَد طالبان جاه
بیگانه باید از دو جهان آشنای ما
برگردد آنکه با هَوَس کشور آمده
سر ناورد به افسر شاهی، گدای ما
ما را هوای سلطنت مُلک دیگر است
کاین عرصه نیست در خور فرّ همای ما
یزدان ذوالجلال به خلوتسرای قدس
آراستهست بزم ضیافت برای ما
#نیر_تبریزی
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_عاشورا
شب، شبِ اشک و تماشاست اگر بگذارند
لحظهها با تو چه زیباست اگر بگذارند
فکر یکلحظه بدون تو شدن کابوس است
با تو هر ثانیه رؤیاست اگر بگذارند
مثل قدش، قدمش، لحن پیمبروارش
روی فرزند تو زیباست اگر بگذارند
غنچه آخر چقدر آب مگر میخواهد؟
عمر طفل تو به دنیاست اگر بگذارند
ساقیات رفته و ای کاش که او برگردد
مشک او حامل دریاست اگر بگذارند
آب مالِ خودشان چشم همه دلواپس
خیمهها تشنهٔ سقاست اگر بگذارند
قامتش اوج قیام است، قیامت کردهست
قد سقای تو رعناست اگر بگذارند
سنگها در سخنت همنفس هلهلهها
لحن قرآن تو گیراست اگر بگذارند
تشنهای، آه... وَ دارد لب تو میسوزد
آب مهریهٔ زهراست اگر بگذارند
بر دل مضطرب و منتظر خواهر تو
یک نگاه تو تسلاست اگر بگذارند
آمد از سمت حرم گریهکنان عبدالله
مجتبای تو همینجاست اگر بگذارند
رفتی و دختر تو زمزمه دارد که کفن
کهنه پیراهن باباست اگر بگذارند
#سید_محمدرضا_شرافت
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_عاشورا
امشب نگاه کن به دو چشمم زیادتر
چونپرسه میزند به دلم غم زیادتر
دستی بکش بروی سرم سایه سرم
زینب فدات.گریه نکن در برابرم
امشب سراغ بقچه معجر گرفته ای
چون کودکی بهانه مادر گرفته ای
پروانه ام ولی تو مرا شمع میکنی
از روی خاک خار چرا جمع میکنی؟
دیگر مرا به صبر تو دعوت نکن حسین
سوگند بر رقیه وصیت نکن حسین
تو میروی و کار حرم سخت میشود
حفظ حجاب روی سرم سخت میشود
فردا بدون تو چه کنم با سوارها..
یک زینب است و لشگری از نیزه دارها
#سید_پوریا_هاشمی
@raziolhossein
#امام_حسین_شهادت
#عاشورا
هر تشنه به جای آب سیلی میخورد
با روی ز خون خضاب سیلی میخورد
هر طفل یتیم کز بنی هاشم بود
از آل بنی شراب سیلی میخورد
از آنکه به کودکی علی نانش داد
ناموس ابوتراب سیلی میخورد
دلبند علی تا که ز درگاه خدا
شیخی ببرد ثواب سیلی میخورد
اسلام بنی امیه جاری شد و ، زن
با داشتن حجاب سیلی میخورد
قرآن به فراز نیزه قرآن میخواند
هر سوره ی آن کتاب سیلی میخورد
خاکم بر سر که اصغر از نی میدید
از قاتل او رباب سیلی میخورد
#حیدر_توکلی
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
#وداع
سواره رفتی و من همرهت پیاده دویدم
چگونه دل ببرم از تو ای تمام امیدم؟
نفس بهسینه فروماند و سوختحنجرخشکم
ز پشت سر به تو کردم نگاه و آه کشیدم
همین که پیرهن کهنه را ز من طلبیدی
هزار مرتبه مرگ خود از خدا طلبیدم
هنوز اشک وداعم به دیده بود که ناگه
صدای نالۀ "هل من معین" به گوش شنیدم
بهحیرتم که نهم رو بهخیمه یا که به میدان؟
فقط ستادم و با گریه پشت دست گزیدم
به جان مادرم ای یادگار مادر زینب!
تو جان به دست گرفتی،من از تو دل نبریدم
ستادهام سر راه و دلم قرار ندارد
بیا دوباره نگاهت کنم حسین شهیدم!
اگر چه بی تو گریبان صبر، پاره نکردم
هزار مرتبه دل را به جای جامه دریدم
مگر نه «میثم» آلوده ام، خدا! نظری کن
به مهرِ آل، به روی سیاه و موی سپیدم
#غلامرضا_سازگار
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
#وداع
اگر دشمنزند بعدازتوسیلی، دخترت را هم
عجب نبوَد زدند این قوم، بابا! مادرت را هم
گرفتی پیرهن از عمّه، پوشیدیّ و دانستم
که غارت میکند دشمن، لباس پیکرت را هم
اگر چه خوب میدانست، دیگر برنمی گردی
چسانآرامکردی وقترفتن،خواهرت را هم؟
همه وقت وداع از مهر، روی یک دگر بوسند
نمیدانم چرا بوسید، عمّه حنجرت را هم
نگردد زینمصیبت خشک،چشماشک بار من
که دادی با لبتشنه ز کف، آب آورت را هم
من از دستان خون آلوده ات دانستم، ای بابا!
کهکشتند ازعداوت،شیرخوارمضطرت را هم
توپشتخیمهپنهان کردی آنقنداقۀخونین
ولی دشمن زند برنیزه، رأساصغرت را هم
تواز رخسارمنخواندیاسارترا و خوشحالم
از اینمطلب کهخواندم مننگاهآخرت را هم
تو که با دختر مسلم، محبّت آن چنان کردی
بیا بنشین و بنشان در برِ خود، دخترت را هم
بهجانمادرت زهرا! کهخیلی دوستش داری
مبَر از یاد در روز قیامت، نوکرت را هم
#سید_محمد_رستگار
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_عاشورا
من از آتشزدن بال و پرت میترسم
شب به پایان برسد از سحرت میترسم
این جماعت همه در فکر عذابت هستند
آه از آتش روی جگرت میترسم
غم چشمان تو با قبل تفاوت دارد
بی من زار نرو از سفرت میترسم
اصلا امشب چقدر توصیه داری آقا
دارم از اینهمه اما اگرت میترسم
چشم من خورد به اکبر جگرم سوخت حسین
من ز پاشیدن جسم پسرت میترسم
تیرهایی که سهشعبهست مهیا کردند
از تهاجم سوی چشم قمرت میترسم
رحم بر طفل صغیر تو ندارند اینها
خیلی از تیر و گلوی ثمرت میترسم
زندهای و بسوی خیمهی تو میآیند
ته گودال ز چشمان ترت میترسم
#سید_پوریا_هاشمی
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_عاشورا
میشود روشنی ِ خیمه بمانی تا صبح؟
مونسم باشی و شب را برسانی تا صبح
میشود رَحم كنی حرفِ جدایی نزنی
تا پیِ ِ چاره مـرا سر نَـدَوانی تا صبح
منتت دارم و میخواهم اگر راهی هست
مَحضِ این خاطرِ آشُفته بمانی تا صبح
چه به روزِ تو میآرند خدا میداند
زنده نگذاردم این دلنگرانی تا صبح
روبرویِ تو اگر گریه اَمانم بدهد
بر ندارم نِگَه از رویِ تو آنی تا صبح
دهـنِ خشک و لبِ پُر تَرَكَت نگذارد
دلِ رنجورِ مرا تاب و توانی تا صبح
بُغض پا پیچِ گلویم شده و میترسم
كار دستم دهد این سوز نهانی تا صبح
هول كردم به زمین خوردم و میخواهی
خاک از چادر زینب بتكانی تا صبح
بنشین سیر نگاهت كنم ای یوسفِ عشق
لحظهها میرود و نیست زمانی تا صبح
میشود فاتحهی پوشیه و روسریِ
خواهرِ خونجگر از پیش بخوانی تا صبح
چشمِ بارانیتان میدهد امشب خبرم
از بَلایی كه قرار است بیاید به سرم
وای بر حالِ دلِ خواهرِ تو فردا عصر
میخورد چنگ به بال و پرِ تو فردا عصر
آسمان را ز عطش دود فقط خواهی دید
رَمقی نیست به چشمِ ترِ تو فردا عصر
سرِ ششماههی تو میشود آویز به پوست
ارباً ارباست علیاكبرِ تو فردا عصر
میبَرد لشكری از نیزه حوالیِ حرم
تكهتـكه تـنِ آبآورِ تـو فردا عصر
تك و تنها وسطِ دشت و بیابان چه كند؟
دامنش سوخت اگر دخترِ تو فردا عصر
چنگِ یک مُشت سنان در طمعِ گیسویت
میزند پَرسه به دور و بَرِ تو فردا عصر
هر قدر نیزه و شمشیر و تبر جمع كنند
بیشتر كشف شود پیكرِ تو فردا عصر
چكمهای سرخ میافتد به رویِ سینهی تو
خنجری كُنـد رویِ حنجرِ تو فردا عصر
سخت دعواست سرِ جایـزهی بیشتری
بینِ گودال برایِ سرِ تو فردا عصر
آخرینخواهشم این است دعا كن برسم
زودتر از نفسِ آخر تو فردا عصر
#علیرضا_شریف
@raziolhossein
#امام_حسین_مناجات
هر که ز مهر تو تکیهگاه ندارد
در دو جهان یاور و پناه ندارد
پرتو مهر و مه از جمال تو باشد
ورنه چنین جلوه مهر و ماه ندارد
داده شهادت همه به غیب و شهاده
ملک شهادت به جز تو شاه ندارد
گر تو نبودی، که بود شافع امّت؟
با تو کسی بیمی از گناه ندارد
عفو تو کوه است و جرم ما همه چون کاه
تابی در پیش کوه، کاه ندارد
راه حسین است، شاهراه سعادت
گم شود آنکس که شاهراه ندارد
آنکه ندارد ولایت،ای شه خوبان!
کافر محض است و اشتباه ندارد
ذاکر تو سوده سر ز فخر به گردون
نیست غم اَر در بساط، آه ندارد
بندگی درگه تو مایۀ شاهی است
نوکر تو دستکم ز شاه ندارد
«خوشدل» از آنم که در پناه حسینم
گیتی از این خوبتر پناه ندارد
#خوشدل_تهرانی
@raziolhossein
#امام_حسین_مناجات
گرفتهایم به کف حلقۀ سرای حسین
نشستهایم سر سفرۀ عطای حسین
از آنکه سفرۀ بیمنّت است، سفرۀ او
نعیم هر دو جهان است، یک عطای حسین
اگر که عزّت و شخصیّتی بود ما را
نه بهر ماست، که میباشد از برای حسین
غلام را به رخ صاحبش نگاه کنند
که هست ارزش ما زادۀ بهای حسین
به پادشاهی عالم فرو نیارد سر
کسی که گشت چو ما کمترین گدای حسین
بلی که یکسره بیگانه از جهان باشد
هر آنکه شد به حقیقت، خود آشنای حسین
غلام و ذاکر و مدّاح شاه عطشانیم
درِ دگر نشناسیم ما، سوای حسین
به عین فقر، همه دولت جهان از ماست
از آنکه شد مس ما زر، ز کیمیای حسین
بزرگ رهبر آزادگان عالم از اوست
به بام چرخ بود پایۀ لوای حسین
محال اینکه شود نور ایزدی خاموش
همیشه گرم بود محفل عزای حسین
اگر غلام حسینی ز صدق، «خوشدل» باش
که عزّت دو جهانت دهد عزای حسین
#خوشدل_تهرانی
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
#گودال #قتلگاه #عاشورا
امیر عشق روی خاک و افسرش افتاد
عمامهای ز نبی داشت، از سرش افتاد
سِنان و نیزه و پیکان و سنگ میآمد
به فکر ارباً اربایِ اکبرش افتاد
عقیق لب، شده فیروزۀ ترک خورده
به یاد علقمه و آب آورش افتاد
سَنان رسید و سِنانش فرو به پهلو بُرد
دگر مپرس چرا یاد مادرش افتاد
دو پلکِ بیرمق آمد بهروی هم، کمکم
ز زیر چشم، نگاهش به خواهرش افتاد
گرفته بود عطش، از دو چشم، بینایی
ولی در آینه تصویرِ آخرش افتاد
عمامه دید ندارد حسین، در گودال
دو دست بر سر و در فکر معجرش افتاد
#علی_انسانی
@raziolhossein
#شب_عاشورا
#علامه_امینی(رحمتالله) در شب عاشورا
برای #امام_زمان(عجلالله) صدقه کنار
میگذاشتند و میفرمودند:
امشب قلب آن حضرت در فشار است.
#صدقه_فراموش_نشود
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_عاشورا
امشب که محشری شده بر پا به کربلا
ما را ببر دوباره خدایا به کربلا
هر سوی دشت روضه ی سربسته ایست باز
هر گوشه هیئتی است شگفتا به کربلا
نی ها اگرچه لب به سخن باز کرده اند
سربسته مانده قصه ی سرها به کربلا
عطر مدینه می وزد از سمت علقمه
گویا قدم گذاشته زهرا به کربلا
نعش حبیب و حر و زهیر و وهب شود
چون مصحف ورق شده فردا به کربلا
فردا که شعله، آب رساند به خیمه ها
خالیست جای حضرت سقا به کربلا
فردا برای تشنگی طفل شیرخوار
تیر سه شعبه ای ست مهیا به کربلا
از تل زینبیه چه پیداست قتلگاه
آه از نگاه زینب کبری به کربلا
فردا میان نیزه و شمشیر، خواهری
گم می کند برادر خود را به کربلا
دارند نعل تازه میارند ، این چنین-
با کشته ها کنند مدارا به کربلا
#میلاد_عرفان_پور
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
#گودال #قتلگاه
سر روی خاک داشت که خواهر ز ره رسید
دید آن سجود و حال قیامش رکوع شد
دیگر نماند منتظر شام و کوفه کَس
از قتلگاه، سنگ زدنها شروع شد
#علی_انسانی
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
#گودال #قتلگاه #عاشورا
دید بالای بلندی ازدحام
صد حرامی، دور یک بیت الحرام
حملهور، بر کعبه دید اصحاب فیل
دشتی از نمرود، گرد یک خلیل
دید یوسف آفرین خود به چاه
هالۀ عقرب گرفته دور ماه
خاکها، مهمان نوازی میکنند
زخمها، شمشیر بازی میکنند
کعبنیها گرد کعبه در طواف
سنگ ها دارند قصد اعتکاف
شعلههای تشنگی سرکش شده است
هر دو گونه، دو گل آتش شده است
اوفتاده بر زمین عرش برین
بر لبان آفرینش آفرین
دیدهای تلفیق خون و خاک را؟
بر زمین افتادن افلاک را؟
دیدهای مرگی بدین حد باشکوه؟
دیدهای تکیه دهد بر نیزه کوه؟
دیدهای پرپر گل احساس را؟
دیدهای یک یاس و صدها داس را؟
دیدهای صد سنگ و یک آئینه را؟
نُو به نُو، صد کینه دیرینه را؟
نیمه جان در چنگ قاتل دیدهای؟
کندن پر را ز بسمل دیدهای؟
دیدن این صحنه نَبوَد کار کَس
چشم زینب میتواند دید و بس
سورهی توحید، آیه آیه شد
آفتابی، بی نصیب از سایه شد
تیرها، هر جا که میآمد فرود
پیش از آن، شمشیر، جا وا کرده بود
بعد بالا رفتن شمشیرها
سنگ سبقت میگرفت از تیرها
تیر، بوسه میگرفت و مینشست
سنگ چوب تیرها را میشکست
تا نبیند کس فرود آسمان
قامت او شد عمود آسمان
ماهتابی با شفق، آمیخته است
خون پیشانی به رویش ریخته ست
بس بر آن تن، تیرها بنشسته بود
راه را، بر بوسه دادن، بسته بود
یکطرف، در خاکوخون، تن غرق داشت
یک طرف، شقّ القمر از فرق داشت
زخمهها در پردۀ بیداد بود
یک گلو، صد حنجره فریاد بود
دیگر این جا عشق میگوید سخن
نیست در حدّ شعور و شعر من
نِی توان دارد زبان، بر گفتنش
نِی دلی را طاقت بشنفتنش
به، که گیرد دست بر دیده، مَلَک
ابر گردد پنبه، در گوش فلک
آیههای عاشقی تفسیر شد
خنجری با حنجری درگیر شد
چار سمت شاخۀ گل را برید
بعد از آن، آن تیشه بر ریشه رسید
مرغ قاف عشق، سر از تن جدا
همچو بِسمِل بود و میزد دست و پا
شرح قصّه، دفن در گودال، به
گوشها بسته، زبانها لال، به
شد زمین و آسمان، همرنگ خون
قاتل از گودال میآمد برون
گوش جان تَبَّت یَدی را میشنید
بُولَهَب، نای خدایی را بُرید
از نوا انداخت نای عشق را
کُشت، شیطانی خدای عشق را
باغ را عطر خدا پُر کرده بود
کربلا را دو صدا پُر کرده بود
خواهری گفتا، به قربان سرت
بانویی گفتا بمیرد مادرت
آسمانا، گریه سر کن بر زمین
سر بریدند آسمان را در زمین
#علی_انسانی
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
#قتلگاه #گودال #عاشورا
نه زیر بارش تیغ و سنان امان دارد
نه در هجوم عصا دارها جوان دارد
نه ذوالجناح دگر تاب استقامت نه
نه سیدالشهدا در کَفَش عنان دارد
از آن دمی که به قلبش نشست تیر خلاص
رشیده حرمش قامتی کمان دارد
عجیب نیست که پهلوی تو لگد خورده
که پهلوی تو ز یک بینشان، نشان دارد
خدا کناد شود کور، چشم نامردی
که چشم غارت بر خیمۀ زنان دارد
چو دید پلک تو را نیمهباز، نعره کشید
بزن سنان! به گمانم هنوز جان دارد
به پایکوبی اسبان دگر نیازی نیست
مگر حسین به تن دیگر استخوان دارد؟
#حسین_نادری
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
#گودال #قتلگاه #عاشورا
ای آفتاب بر تن من بیشتر بتاب
تا مجلس عزای مرا گرمتر کنی
ای نعل اسب سینۀ من سختتر بکوب
تا جای خواب اصغر من نرمتر کنی
#علی_انسانی
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
#بازگشت_ذوالجناح #عاشورا
ذوالجناحا! پدرم رفت و نیامد خبرش
بهکجا رفت و چهرو داد و چهآمد به سرش؟
به سراغ علی اکبر ز حرم شد بیرون
کشت خود را بهیقین، بر سر جسم پسرش
ز غم قاسم ناکام در آمد از پای؟
یا شکست از غم هجران برادر، کمرش؟
شد یقینم که در این دشت بلا گشت شهید
که نیفتاد سوی خیمه دگر او، گذرش
کسی از خاک، سرش بر سر زانو بگرفت؟
یا روی خاک فتاده رخ هم چون قمرش؟
قطرهایآب کسی بر گلویخشکش ریخت؟
یا که اندر لب شط، تشنه بریدند سرش؟
پهلویش چاک شد از نیزه ی بیداد سنان؟
یا که سوراخ شد از ناوک پیکان، جگرش؟
نوک پیکان چو به حلق علی اصغر جا کرد
بود بابم به چه حال، از غم یکتا گهرش؟
سر «عبدالله» او را ز دم خنجر کین
دم آخر که جدا کرد به پیش نظرش؟
زیر تیغ ستم اندر دم جان دادن او
کرد با او چه ستم، قاتل بیدادگرش؟
تا نتازند بر او اسب، بُرو سوی نجف
خبر قتل پسر را برسان بر پدرش
نشنود نوح به جز نوحه، یقین تا محشر
اوفتد گر به سر تربت «جودی»، گذرش
#جودی_خراسانی
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
#قتلگاه #عاشورا
#دوبیتی
نه تنها تیر و تیغ و سنگ بوده
سر پیراهنت هم جنگ بوده
ولي شرمنده زينب دير فهميد
كه انگشتر به دستت تنگ بوده
#سید_حمیدرضا_برقعی
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
#وداع #دوبیتی
کَس ندیده درعالم اینچنین گرفتاری
شَه رَوَد به میدان و زَن کُنَد جلوداری
کشته شد اگر شاها عباس علمدارت
من ز بَعدِ عباست میکنم علمداری
#دیوانه_طهرانی
@raziolhossein
#امام_حسین_علیه_السلام
#عاشورا #دوبیتی
به روی نيزهها ديدم سرت را
ميان خون، رها بال و پرت را
چگونه قلب من آرام باشد
که دیده ساربان انگشترت را...
.....
چراغ عمر من پايان گرفته
ببین باران الرحمان گرفته
تمام دشت احيا دارد امشب
که هر نيزه بهسر قرآن گرفته
#یوسف_رحیمی
@raziolhossein