7⃣5⃣ #خاطرات_شهدا🌷
🔰 #هادی_دلها
🔴 #شوخ_طبعی
🌸يكي از دوستان قدیمی با كت و شلوار خيلی شيك آمده بود #دوكوهه و می خواست با آب حوض دوكوهه #وضو بگيرد. هادي رفت كنار اين آقا و چند بار محكم با مشت زد توی آب!
🌺سر تا پای اين رفيق ما خيس شد. يك دفعه دوست قدیمی ما دويد كه هادی را بگيرد و ادبش كند.
🌼هادی با چهره اي مظلومانه شروع كرد با زبان لالی صحبت كردن. اين بنده خدا هم تا ديد اين آقا قادر به صحبت نيست چيزی نگفت و رفت.
🔴👈شب وقتی توی اتاق ما آمد، يكباره چشمانش از تعجب گرد شد. هادی داشت مثل #بلبل تو جمع ما حرف می زد!
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری 🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
6⃣2⃣3⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠حنابندان عباس
#شهيدى_كه_عراقيها_برايش_ختم_گرفتند!
🌷عباس آقا قبل از ایام #محرم از منطقه آمد. یک شب 🌙با هم نشسته بودیم و حرف میزدیم. مامان، #حنا داری؟ میاری برام بذاری؟
برای چی⁉️
آخه این دستها میخواهد قطع بشه. یک رو دستی به او زدم. میخواهی منو شکنجه بدی😢؟
🌷به اصرارش رفتم حنا درست کردم و آوردم؛ هر وقت #عباس_آقا حنا میگذاشت، میگفت: «این برای 🔅حضرت قاسم(ع)، این برای🔅حضرت علیاکبر(ع)،این هم برای🔅حضرت علیاصغر(ع) ». با دیدن این کار او، اوقاتم حسابی تلخ شد 😣و گفتم: «عباس جان، تو رو خدا امسال #محرم توی تکیه که خودت به پا کردی، عزاداری کن🏴، نوحه بخون و صدایت را ضبط📼 کن» او هم گفت: « #باشه».
🌷عباس قبل از شهادتش🕊 در فکه وقتی برای #غسل_شهادت به پادگان #دوکوهه رفته بود، همانجا روی نوار ضبط شدهای گفته بود: «من در حمام🚿 شهید همت هستم و غسل شهادت میکنم. آرزو دارم در روز عاشورای امسال در محضر #اباعبدالله(ع) باشم».
🌷عباس آقا #وصیت کرده بود که ظهر عاشورا پیکرش⚰ را دفن کنند؛ همین طور هم شد؛ آن روز به جمعیت زیادی برای تشییع پیکر شهید🕊 آمده بودند.
🌷عباس آقا خیلی خوش اخلاق بود؛ او در دوران #تفحص شهدا برای اینکه بتواند دل عراقیها را به دست بیاورد تا آنها در تفحص شهدا با او همکاری کنند، برای آنها هدیه🎁 میگرفت، لباس و میوه و سیگار میبرد و در مجموع با آنها #بامهربانی رفتار میکرد؛ بعد از شهادتش #عراقیها ٥٠ هزار تومان خرج کردند و برای عباس آقا مراسم ختم گرفتند.
🌷بعد از شهادت عباس آقا، #حسین_آقا ( ديگر پسرم) همین رفتار را با عراقیها داشت؛ بعد از شهادت 🌷حسین آقا، #عراقیهایی که آنجا بودند، میگفتند: «ما دیگر #تحمل اینجا ماندن را نداریم🚫».
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#چــنــدخــطـ_دلـــتــنــ💔ــگــی
من یک #نسل_سومی هستم!
نه #جنگ دیده ام؛
و نه #شهدا را زیارت کرده ام.....
حتی زمان حیات #امام را هم درک نکرده ام.......😔😔
نه در #دوکوهه شب هایم را سحر کرده ام و نه در قبر های #گردان_تخریب شبانه ضجّه زده ام......😭💔
نه با لالایی #گلوله به خواب رفته ام و نه با نوای #ای_لشگر_صاحب_زمان_اماده_باش از خواب برخواسته ام.....😔😔
نه پرپر شدن #رفقایم را جلوی چشمان خیسم دیده ام و نه حتی بدون #سر دویدن همرزمانم را....😭😭
نه صدای #هق_هق رفقایم را در #نمازشب شنیده ام و نه گریه های #شب عملیات را دیده ام.....😔💔
من فقط #ادعای عاشقی شهدا را دارم...😔
هیچ کدام از دوستانم روی پاهایم جان نداده اند...😭😭
#خبرشهادت رفیق شهیدم را برای #همسر جوانش نبرده ام.....😔😔
من با پرسشِ بی پاسخ #بابای_من_کجاستِ فرزند رفیق شهیدم مواجه نشده ام...😭😭
ای #جانبازان_عزیز
ای #ذخایر_انقلاب
ای #یادگاران_شهدا..
ای #شهیدان_زنده..
من فقط یک #مدعی هستم......
مدعی #عاشق شهدا بودن......😔😔
اما همین #ادعا مرا بیچاره کرده.......
من هیچ یک از این صحنه ها را ندیده ام...
اما تصورش هم سخت دلتنگم میکند... 😭💔
و اما شما که همه ی اینها را دیده اید
چگونه با #دلتنگی خود کنار می آید...؟ 😔
من میدانم که شما با #خاطرات زندگی میکنید
و بالاتر از خاطرت با #شوق_وصال...😔😔
شما را به قطره قطره خون #همسنگرانتان قسم میدهم وقتی در خلوت خود از #رفقایتان یادی کردید، یادی هم از ما کنید که سخت محتاج #دعایتان هستیم.😔💔🙏
#التماس_دعای_شهادت
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
3⃣3⃣4⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠غسل با رمل....
🔰غروب روز ٢١ تیر، خبر هجوم دشمن⭕️ به منطقه ✫شرهانی، ✫فکه و ✫عین خوش به رزمندگان تهرونی مستقر در پادگان #دوکوهه رسید و رزمندگان لشگر ٢٧حضرت رسول (ص) و ١٠ سیدالشهداء (ع) در روز ٢٢ تیرماه با حمله برق آسا، دشمن رو تا #صفر_مرزی عقب زدند👊 و #علی_کریمی در صف این دلاور مردان بود که در عین خوش به شهادت🌷 رسید.
🔰پیکر مطهر شهید علی کریمی همانروز به #پشت_جبهه منتقل شد، ⚡️اما پیکر #سعید در منای فکه روی زمین باقی ماند و بعد از ٧٠ روز در #ماه_صفر از زمین داغ فکه برداشته شد😔 و در روز جمعه اول مهر ٦٧ مصادف با یازدهم ماه صفر در #گلزارشهدای بهشت زهرا (س) 🌷به خاک سپرده شد....
🔰پیدا شدن شهدایی که در منطقه #فکه بدنهاشون روی زمین مانده بود حکایت غریبی داره😭.... همه اونها از #تشنگی شهید🕊 شده بودند و براى اینکه به چنگ دشمن نیفتند در منطقه عملیاتی پراکنده بودند و گازهاى شیمیایی☠ هم نفس های آخر اونها رو گرفته بود و پیدا کردن این همه #شهید که در منطقه پخش شده بودند زمان زیادی⌛️ می برد. هر كدوم کنار تپه ای و زیر سایه خارو خاشاکی به #معراج رفته بودند. حکایت بدنهای بر جای مانده سرزمین فکه تداعی کننده #کربلا و روز #عاشورا بود....
🔰پیکر #شهید_سعید وقتی برای تشییع اومد انگار نه انگار که بیش از دو ماه زیر آفتاب☀️ بوده. ✘نه بویی گرفته بود و ✘نه متلاشی شده بود..... ⚡️اما این بدن به #رمل_های_فکه آغشته بود و انگار لباسهایش را در رملهای فکه #غسل داده بودند...
🔰کسی لباس رزم غسل داده شده با رملهای فکه را از تن #سعید بیرون نکرد❌ و با همان لباس ها در خاک آرمید. هر كسى ردی از رمل های داغ♨️ فکه مى خواد به اینجا سر بزنه قطعه ۴٠....
راوی: #رزمنده_جعفر_طهماسبی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#دوکوهه
⚜بارها که بر قبور آسمانی #شهدا قدم می گذارم ، زمزمه ای🎶 شیرین با بی نشانی تو از زبان من جاری می شود.
⚜نمی دانم که در نجوای #صادقانه خود با خاک چه زمزمه کردی که این چنین آغوش محبتش💖 را برایت گشود و اکنون با گذشت سالها میل بر پس دادن #تو ندارد !
⚜نمی دانم که دل پاکــ❤️ و آسمانی ات چگونه به #عرش_اعلی پیوند🎗 خورد که چنین تجلی نور حق تعالی حتی #جسم تو را از نشانه ها به دور ساخت .
⚜نمی دانم چه بر جان چشاندی که چنین مست #شراب_الهی گشتی که حتی برای پیکر پاکت⚰ مأوایی بهتر از #گمنامی و بی نشانی نیافتی🚫 .
⚜نمی دانم که در دامان #نیایش شب هایت🌙 چه ذکری سر دادی که حتی عشق عالم امکان ، #عاشقت گشت و تو را با تمام وجود از آن خود ساخت💞 .
⚜شاید با دردِ ماندن سوخته بودی که چنین پاداشی نصیب #رفتنت شد ،تصورم این است تو آنقدر با درد ماندن ساخته بودی که #تمام افلاکیان برای پرواز🕊 عروج آسمانیت شرافت خود را نزد پروردگار عالمیان به ضمانت نهادند✅ و این را خودم از زبان مأوایت که خاک #کربلای_ایران بود شنیدم.
⚜ #دوکـــوهـــه با من سخن گفت :از غربت شهدا 🌷 ، از اشک شوقشان ،از #طاعت مستانه شان ،از ناله های سوزناکشان😭 .
گفت و شنیدم 🎧
گفت و باریدم😭😭 .
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#دوکوهـــه
#موقعیت_همت
🌾این جا #دوکوهه است
جایی که احساس می کنی یک گام به #امام_زمان نزدیک تر شده ای👌
🌿بعضی ها می گویند دلیلش #انتظار مقدسی✨ است که #رزمندگان اسلام در این پادگان برای رسیدن به این عملیات و برای رسیدن به صف 👥مجاهدان الله چشیده اند...
🌾این جا #انتظار یک بار تجربه شده است؛ انتظار مقدسی که تو حالا باید برای رسیدن به صف یاوران #مهدی_موعود مزه مزه اش کنی...
بی دلیل نیست که #سید_شهیدان_اهل_قلم خطاب به دوکوهه می گوید:
🌿دوکوهه!
آیا دوست داری که پادگان یاوران مهدی نیز باشی⁉️پس #منتظرباش...
🌾دوکوهه را با نام های زیادی می شناسند:
#همت، #متوسلیان،✓ کریمی، ✓چراغی،✓ زین الدین، ✓دستواره، ✓خرازی، ✓کاظمی و هزاران #شهید دیگر که هر کدامشان می توانند #الگویی باشند برای رسیدنِ تو، به صف یاوران امام زمان❤️...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
✊هستیم بر آن #عهد که بستیم...
🌾 #قسم به فیض #شهادت قسم به سرخی خون
به #خیبر و #نی و #هور و #جزیره_ے_مجنون
🌾 قسم به روح #خمینی قسم به #سید_علی
به امر رهبر و فرموده های شخص ولی
🌾 قسم به #عارف جبهه به #مصطفی_چمران
به گریه در دل سنگر، تلاوت قرآن
🌾 قسم به ترکش و قطع نخاع و جانبازی
قنوت و دست جدای #حسین_خرازی
🌾 قسم به جوخه ی اعدام و سینه ی نواب
به عالمان شهیدِ فتاده در #محراب
🌾 به انتهای افق، سرگذشت #حاج_احمد
خوراک کوسه شدن در تلاطم #اروند
🌾 قسم به پیکر بی سر ، قسم به حاج #همت
به چادر و به #حجاب زنان با عفت
🌾 به صبحگاه #دوکوهه، به درد و صبر از رنج
غروب دشت #شلمچه، به #کربلای_پنج
🌾 قسم به #سید_حسن شیرمرد #حزب_الله
به جنگ سی و سه روزه، نبرد حزب الله
🌾 قسم به حنجر حجاج خونی مکه
به #رمل های روان و به #مقتل_فکه
🌾 قسم به #باکری و #باقری و #زین_الدین
به غرش #نهم_دی به فتنه ی رنگین
🌾 قسم به تنگه ی #مرصاد و عقده از #صیاد
به غربت اسرا و شکنجه و فریاد
🌾 قسم به روح هنر از نگاه #آوینی
به جنگ معتقدان ضد رنگ بی دینی
🌾 قسم به قدرت #خون در برابر #شمشیر
به یک #پدر که نیامد پسر، و شد او پیر
🌾 به مادر سه شهیدی که خم نکرد ابرو
به تکه تکه شدن در #مصاف رو در رو
🌾 به دست خالی #رزمنده ای که میجنگید
به آن جنازه که با چشم باز میخندید
🌾 قسم به خون #خلیلی شهید راه #حیا
به #ندبه و به #کمیل و #زیارت_عاشورا
🌾 که تا رمق به تنم هست مکتبی هستم
#حسینی_ام #حسنی_ام، و #زینبی هستم
🌾 و سر سپرده ام و از تبار #عمارم
به #انقلاب و #شهیدان حق #وفادارم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🔸علت مفقود شدن جنازه حاج همت🌷 #نداشتن_سر در بدن او بود. چند روز قبل از شهادت #حاج_عباديان مسئول تداركات لشكر يك دست لباس👕 به حاجي داده بود و ما از روي همان لباس توانستيم حاجي را #شناسايي كنيم و پيكر مطر ايشان⚰ را به تهران بفرستيم.
🔸پس از فروكش كردن درگيريها به #دوكوهه و از آنجا هم براي تشييع جنازه شهيد همت🌷 به تهران رفتيم. پس از تشييع در تهران جنازه شهيد همت را بردند به زادگاهش«قمشه»- #شهررضاي سابق- و در آنجا به خاك سپردند.
💢البته در #بهشت_زهرا نيز قبري به يادبود او بنا كردند
#شهید_محمدابراهیم_همت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔰خستگیناپذیر
🔸دوکوهه مسئول پیشتیبانی بود و کارش سخت و #پرتحرک بود از هشت صبح⏰ تا هشت شب #خادمی بود و از نه شب تا یازده شب هم #بازدید گردان تخریب بود
🔹که باید با #زائران خواهر همراهی میکردیم و پای ثابت این کار او و یکی از دوستان👥 بودند تازه ساعت دوازده شب تا چهار صبح کنار رادیو📻
🔸 #دوکوهه باید پست میدادیم هیچوقت نمینالید❌ و با عشق #علاقه کار میکرد خلوص نیت در عملش بود👌 و خستگی نداشت. همیشه برای انجام کارها #داوطلب بود بنیه قوی💪 و بدن سالمی داشت. که او را سرحال نگه میداشت تا #وظیفه_خادمیاش را به نحو مطلوبی انجام دهد❤️
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣﷽❣
#کتاب_عارفانه 💖(فوق العاده زیبا)
#خاطرات_شهید_احمدعلی_نیری
#قسمت_پنجاه_وچهارم 4⃣5⃣
#دوکوهه😍
راوی : رحیم اثنی عشری
پاییز سال ۱۳۶۴ بود.
به همراه دوستان به منطقه اعزام شدیم. وقتی وارد پادگان دوکوهه شدیم ما را تقسیم بندی کرده و به گردان سلمان فارسی فرستادند.🚌
گردان سلمان از گردانهای دائمی نبود.
بلکه هر زمان نیروی اعزامی زیاد بود تشکیل میشد و زمانی که نیرو کم بود این گردان منحل می شد.
فرمانده گردان ما برادر میرکیانی و جانشین ایشان (شهید) مظفری بود.
من به همراه ۳۰ نفر دیگر به دست دوم از گروهان سوم این گردان رفتیم.
مسئول دسته امّا برادر (شهید) طباطبایی بود.
چند جوان خیلی خوب از منطقه شمال تهران نظیر برادران میرزایی و طلایی با ما بودند
جمع خوبی داشتیم. ما همگی در دو اتاق از طبقه اول ساختمان گردان سلمان در دو کوهه مستقر شدیم.
در همان روزهای اول متوجه شدم که یکی از جوانان دسته ما حالات خاصّی دارد❗️به او برادر نیری میگفتند.
آن روزها همه رفقا اهل معنویت بودند اما حالات او فرق میکرد❗️ وقتی فهمیدیم که از شاگردان آیت الله حق شناس بوده از او خواستیم که امام جماعت دسته ما بشود.🙏🏻
هرچند زیر بار این مسئولیت نمی رفت، اما با فرمان مسئول دسته مجبور شد جلو بایستد. اطاعت از فرمانده واجب بود.
خلاصه بچه های دسته ما حدود سه ماه از وجود او استفاده کردند.😍
برادر نیری انسان #ساکت و آرامی بود.
لذا به راحتی نمی شد به شخصیت او پی برد. بیشتر اوقاتی که ما مشغول صحبت و خنده و استراحت و... بودیم او مشغول #قرائت_قرآن و یا #مطالعه می شد .
در میان بچه های دسته ما یک نفر بود که بیش از بقیه با برادر نیری خلوت می کرد.
آنها با یکدیگر مشغول سیر و سلوک بودند.🏻
علی طلایی هیچگاه از احمد آقا جدا نمیشد آنها رازدار هم بودند.👬
طلایی تنها پسر یک خانواده از شمال تهران بود.
در یک خانواده مرفه بزرگ شده بود.
خانوادهای که بعدها متوجه شدیم زیاد در قید و بند مسائل دینی نیستند❗️
او این گونه آمده بود و خدا احمد آقا را برایش قرار داد تا با هم مسیر کمال را طی کنند.
هرچند که او چند سال از احمد آقا بزرگتر بود، اما مثل مراد و مرید به دنبال برادر نیری بود.
او بهتر از بقیه احمد آقا را شناخته بود برای همین هیچ گاه از او جدا نمی شد.
به یک امامزاده رفتیم.
از آنجا پیاده برگشتیم. توی راه بودیم که بچهها با برادر نیری مشغول صحبت شدند.
آن جا حرف از شهادت شد.
مسئول دسته ما #زمان و #نحوه شهادت خودش را بیان کرد❗️ من با تعجب گوش میکردم.
احمد آقا هم گفت: من خواب برادرم را دیدم. آمد دنبالم و من رو برد به سمت آسمان. البته مدتی مانده تا زمانش برسد❗️
علی طلایی هم گفت:
من منتظر یک خمپاره شصت هستم که همراهش حورالعین ها بیان پایین و...❗️
طلایی اطلاعات خوبی از حالات درونی احمدآقا داشت.
چیزهایی می دانست که کسی از آنها خبر نداشت. برای همین هیچ گاه از احمد آقا جدا نمیشد.
یکبار که داشتند با احمد آقا قرآن می خواندند رفتم بین آن ها نشستنم و عکاس از ما عکس انداخت. که شد تصویر ابتدای همین داستان.📸
در منطقه فاو بودیم که احمد آقا شهید شد. در همان شب طلایی هم مجروح شد.😭
بعد از عملیات دیدم رفقای قدیمی
دور هم نشسته اند از احمد آقا حرف میزنند.
آنها چیزهایی میگفتند که باور کردنی نبود❗️ از ارتباط همیشگی احمد آقا با #امام_عصر(عج) و یا اطلاع از برخی موارد و....
به رفقا گفتم:
باید این موارد را از علی طلایی سوال کنیم. او بیش از بقیه احمد آقا را شناخت.
یکی از دوستان قدیمی گفت: می خواهی بری سراغ علی طلایی⁉️
با علامت سر حرفش را تایید کردم.👌🏻
دوستم گفت: خسته نباشی.
علی طلایی چند روز پیش تو پدافندی منطقه فاو #شهید شد و رفت پیش برادر نیری.💔😭
#ادامه_دارد ...
📚منبع: کتاب عارفانه از انتشارات شهید هادی
تایپ با کسب اجازه از انتشارات و مولف می باشد.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#چــنــدخــطـ_دلـــتــنــ💔ــگــی
من یک #نسل_سومی هستم! .
نه #جنگ دیده ام؛
و نه #شهدا را زیارت کرده ام..... .
حتی زمان حیات #امام را هم درک نکرده ام.......😔😔
نه در #دوکوهه شب هایم را سحر کرده ام و نه در قبر های #گردان_تخریب شبانه ضجّه زده ام......😭💔
نه با لالایی #گلوله به خواب رفته ام و نه با نوای #ای_لشگر_صاحب_زمان_اماده_باش از خواب برخواسته ام.....😔😔
نه پرپر شدن #رفقایم را جلوی چشمان خیسم دیده ام و نه حتی بدون #سر دویدن همرزمانم را....😭😭
نه صدای #هق_هق رفقایم را در #نمازشب شنیده ام و نه گریه های #شب عملیات را دیده ام.....😔💔
من فقط #ادعای عاشقی شهدا را دارم...😔
. هیچ کدام از دوستانم روی پاهایم جان نداده اند...😭😭
#خبرشهادت رفیق شهیدم را برای #همسر جوانش نبرده ام.....😔😔
من با پرسشِ بی پاسخ #بابای_من_کجاستِ فرزند رفیق شهیدم مواجه نشده ام...😭😭
ای #جانبازان_عزیز
ای #ذخایر_انقلاب
ای #یادگاران_شهدا..
ای #شهیدان_زنده..
من فقط یک #مدعی هستم......
مدعی #عاشق شهدا بودن......😔😔
اما همین #ادعا مرا بیچاره کرده.......
من هیچ یک از این صحنه ها را ندیده ام...
اما تصورش هم سخت دلتنگم میکند... 😭💔
و اما شما که همه ی اینها را دیده اید
چگونه با #دلتنگی خود کنار می آید...؟ 😔
من میدانم که شما با #خاطرات زندگی میکنید
و بالاتر از خاطرات با #شوق_وصال...😔😔
شما را به قطره قطره خون #همسنگرانتان قسم میدهم وقتی در خلوت خود از #رفقایتان یادی کردید، یادی هم از ما کنید که سخت محتاج #دعایتان هستیم.😔💔🙏
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
✊هستیم بر آن #عهد که بستیم...
🌾 #قسم به فیض #شهادت قسم به سرخی خون
به #خیبر و #نی و #هور و #جزیره_ے_مجنون
🌾 قسم به روح #خمینی قسم به #سید_علی
به امر رهبر و فرموده های شخص ولی
🌾 قسم به #عارف جبهه به #مصطفی_چمران
به گریه در دل سنگر، تلاوت قرآن
🌾 قسم به ترکش و قطع نخاع و جانبازی
قنوت و دست جدای #حسین_خرازی
🌾 قسم به جوخه ی اعدام و سینه ی نواب
به عالمان شهیدِ فتاده در #محراب
🌾 به انتهای افق، سرگذشت #حاج_احمد
خوراک کوسه شدن در تلاطم #اروند
🌾 قسم به پیکر بی سر ، قسم به حاج #همت
به چادر و به #حجاب زنان با عفت
🌾 به صبحگاه #دوکوهه، به درد و صبر از رنج
غروب دشت #شلمچه، به #کربلای_پنج
🌾 قسم به #سید_حسن شیرمرد #حزب_الله
به جنگ سی و سه روزه، نبرد حزب الله
🌾 قسم به حنجر حجاج خونی مکه
به #رمل های روان و به #مقتل_فکه
🌾 قسم به #باکری و #باقری و #زین_الدین
به غرش #نهم_دی به فتنه ی رنگین
🌾 قسم به تنگه ی #مرصاد و عقده از #صیاد
به غربت اسرا و شکنجه و فریاد
🌾 قسم به روح هنر از نگاه #آوینی
به جنگ معتقدان ضد رنگ بی دینی
🌾 قسم به قدرت #خون در برابر #شمشیر
به یک #پدر که نیامد پسر، و شد او پیر
🌾 به مادر سه شهیدی که خم نکرد ابرو
به تکه تکه شدن در #مصاف رو در رو
🌾 به دست خالی #رزمنده ای که میجنگید
به آن جنازه که با چشم باز میخندید
🌾 قسم به خون #خلیلی شهید راه #حیا
به #ندبه و به #کمیل و #زیارت_عاشورا
🌾 که تا رمق به تنم هست مکتبی هستم
#حسینی_ام #حسنی_ام، و #زینبی هستم
🌾 و سر سپرده ام و از تبار #عمارم
به #انقلاب و #شهیدان حق #وفادارم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🔹اینجا #دوکوهـــه است
🔸جایی که احساس می کنی یک گام به #امام_زمان نزدیک تر شده ای.
#شهید_محمدابراهیم_همت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#دوکوهـــه
#موقعیت_همت
🌾این جا #دوکوهه است
جایی که احساس می کنی یک گام به #امام_زمان نزدیک تر شده ای👌
🌿بعضی ها می گویند دلیلش #انتظار مقدسی✨ است که #رزمندگان اسلام در این پادگان برای رسیدن به این عملیات و برای رسیدن به صف 👥مجاهدان الله چشیده اند...
🌾این جا #انتظار یک بار تجربه شده است؛ انتظار مقدسی که تو حالا باید برای رسیدن به صف یاوران #مهدی_موعود مزه مزه اش کنی...
بی دلیل نیست که #سید_شهیدان_اهل_قلم خطاب به دوکوهه می گوید:
🌿دوکوهه!
آیا دوست داری که پادگان یاوران مهدی نیز باشی⁉️پس #منتظرباش...
🌾دوکوهه را با نام های زیادی می شناسند:
#همت، #متوسلیان،✓ کریمی، ✓چراغی،✓ زین الدین، ✓دستواره، ✓خرازی، ✓کاظمی و هزاران #شهید دیگر که هر کدامشان می توانند #الگویی باشند برای رسیدنِ تو، به صف یاوران امام زمان❤️...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دوکوهه
باید هم کہ دلتنگ بسیجیها باشی...
#دوکوهه
محل تلاقی فرشیان و عرشیان ...
📎یاد کنید شهدا را باذکر صلوات🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh