eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
28.4هزار عکس
6.6هزار ویدیو
205 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
6⃣2⃣3⃣ 🌷 💠حنابندان عباس ! 🌷عباس آقا قبل از ایام از منطقه آمد. یک شب 🌙با هم نشسته بودیم و حرف می‌زدیم. مامان، داری؟ میاری برام بذاری؟ برای چی⁉️ آخه این دست‌ها می‌خواهد قطع بشه. یک رو دستی به او زدم. می‌خواهی منو شکنجه بدی😢؟ 🌷به اصرارش رفتم حنا درست کردم و آوردم؛ هر وقت حنا می‌گذاشت، می‌گفت: «این برای 🔅حضرت قاسم(ع)، این برای🔅حضرت علی‌اکبر(ع)،این هم برای🔅حضرت علی‌اصغر(ع) ». با دیدن این کار او، اوقاتم حسابی تلخ شد 😣و گفتم: «عباس جان، تو رو خدا امسال توی تکیه که خودت به پا کردی، عزاداری کن🏴، نوحه بخون و صدایت را ضبط📼 کن» او هم گفت: « ». 🌷عباس قبل از شهادتش🕊 در فکه وقتی برای به پادگان رفته بود، همانجا روی نوار ضبط شده‌ای گفته بود: «من در حمام🚿 شهید همت هستم و غسل شهادت می‌کنم. آرزو دارم در روز عاشورای امسال در محضر (ع) باشم». 🌷عباس آقا کرده بود که ظهر عاشورا پیکرش⚰ را دفن کنند؛ همین طور هم شد؛ آن روز به جمعیت زیادی برای تشییع پیکر شهید🕊 آمده بودند. 🌷عباس آقا خیلی خوش اخلاق بود؛ او در دوران شهدا برای اینکه بتواند دل عراقی‌ها را به دست بیاورد تا آنها در تفحص شهدا با او همکاری کنند، برای آنها هدیه🎁 می‌گرفت، لباس و میوه و سیگار می‌برد و در مجموع با آنها رفتار می‌کرد؛ بعد از شهادتش ٥٠ هزار تومان خرج کردند و برای عباس آقا مراسم ختم گرفتند. 🌷بعد از شهادت عباس آقا، ( ديگر پسرم) همین رفتار را با عراقی‌ها داشت؛ بعد از شهادت 🌷حسین آقا، که آنجا بودند، می‌گفتند: «ما دیگر اینجا ماندن را نداریم🚫». 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
1⃣4⃣3⃣ 🌷 💠شهیدی که با غل و زنجیر دفن شد 🌷 شهادت: عملیات والفجر 8 🔰نیمه شب رفتیم که اش را بیاوریم. تیر خورده بود وسط پیشانی اش😢؛روی پیشانی بند، همان جایی که نوشته بود: . 🔰 حسین می گفت یکی دو روز قبل از اعزام به جبهه ،حسین مقداری زنجیر ⛓خرید و به خانه آورد . از حسین سوال کردیم که برای چیست و او گفت بعدا" براتون می گم. حالا که حسین باز شده دیدیم وصیت کرده زنجیرها را به دست و پایش ببندیم و بعد اورا دفن کنیم😟 تا در قیامت حسین گواه محکمی برای ابراز داشته باشه. 💢«بسمه تعالی» قسمتی از بسیار زیبا و عارفانه شهید ⚜ ((یَأَ یُّهَا الَّذِینِ ءَامَنُوا استَجِیبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَادَعَا کُم لِمَا یُحیِیکُم وَ اعلَمُم ا أَنَّ اللّه یَحُولُ بَینَ المَرءِ وَ قَلبِهِ وَأَنَّهُ إِلَیهِ تُحشَرُونَ)) «سوره انفال23الی24» 🔰تقدیم به هر قطره اشکی😢 در سحر گاهی پر طپش در فرزندی از اسلام بر سینه سجاده منتظران حقیقت می چکد👌،تقدیم به هر قطره خونی که پر طپش پیروزی حق برای اعتلای اسلام بر خاک سیاه سنگر می چکد. 🔰ای دوست،دنیا مخلوطی از شهدها🌷 و ♨️اگر دوست بداری باخته ای واگر دشمن به خویش تاخته ای ،اگر سازگار باشی دمساز نباشد واگر رها کنی گردد،اگر به او بیندیشی خردت کند واگر در اندیشه اش نباشی تباهت سازد ،نه به سروری دلگرم است ونه به خنده ای😊 آرام گیرد،اگر بخندی به خنده ات گیرد واگر بگریی به مسخره ات😏. 🔰آری،امید دنیا همه ناامیدی هاست، اگر به امیدش خو گیری رهایت نکند🚫 واز خود بازت دارد وبخود پردازد ، خوشی دنیا همچون قطره ای 💧است که با یکبار نوشیدن تمام می شود واگر برزمین افتد بدست نخواهد آمد. 🔰بیچاره آنان که در این دار فانی خود را قطره های آنی کنند ومفتون نغمه ها🎼 وشادیهای دنیا، و خوش بر آنکس که در این چند روزه دنیا خود را و بزرگترین سرمایه خود « »را به تباهی نکشاند❌. 🔰مادروپدرم،کوه باشید وچون کوه استقامت کنید💪 ،لحظه ای از نام ویاد غافل نباشید📛.وتو ای خواهرم ، وار باناملایمات دست وپنجه نرم کنید.وسایلی که دارم در هر راهی که خود بهتر دانستید خرج کنید.برایم یک ماه بگیرید، نمی دانم نمازهایم مورد قبول پروردگار واقع شده اند یا خیر،برایم تا می توانید بخوانید. 🔰دیگر صحبتی ندارم به امید روزی که نامه عملمان✉️ رابه دست بدهند. 🔰در ضمن می کنم که زنجیرهایی⛓ را که خریده ام بدست وپایم ودر قبر قرار دهید. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#شهید_علمدار به دوستان و برادران عزيزم #وصيت مي کنم کاري نکنند که صداي غربت فرزند فاطمه (س) #مقام_معظم_رهبري که همان ناله غريبانه فاطمه (س) خواهد بود به گوش برسد. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💢 شهیدی که #وصیت کرد مانند حضرت زهرا(س) سنگ قبر نداشته باشد👇👇 دوست دارم اگر شهید شدم؛پیکری نداشته باشم، از #ادب به دور است که در محضر سیدالشهدا(ع)، با تنی #سالم و کفن پوش محشور شوم و اگر پیکرم برگشت، دوست دارم #سنگ_قبری برایم نگذارند برایم #سخت است که سنگ مزار داشته باشم و #حضرت_زهرا سلام الله علیها بی نشان باشند! #شهید_مرتضی_عبداللهی🌷 #شهید_مدافع_حرم #مزار_خاکی 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
#شهید_مدافع_حرمی که مزارش در مسیر زوار اربعین است 💠 پیکر او طبق #وصیت خودش در وادی السلام #نجف، واقع در عمود۳۹۴ نزدیک مزار هود و صالح به خاک سپرده شده است. #شهید_محمدهادی_ذوالفقاری🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
📜 🍂همسر عزیزم ؛ پدرم ؛ خواهرم , برادرم ؛ دوستان خوبم؛ اگر شدم یک کلام اینکه حاج آقا مجتبی به نقل از حضرت علی (علیه السلام) می گفتند که منتهی رضای الهی است. 🍂شهادت خوب است و ، رب تقوا می‌خواهد، تقوایی که در قلب❤️ است و در بروز پیدا می کند و فکر نکنم [این تقوا] مال یک روز باشد☺️ 🍂یا شاید یک روزه هم دارد ⚡️ولی حاج آقا می گفت پی ساختمان و فندانسیون است.چیزی که نمی دانید عمل نکنید🚫، ادای کسی را در نیارید . 🍂بدون عِلم درست وارد کاری نشوید❌ مخصوصا ؛ اول واجبات♨️ بعدا مستحبات مؤکد مثل ✓کمک به پدر و مادر و مردم و ✓دستگیری دور و بری ها، ⭕️نه حج و کربلا و ... صد بار بدون این کارها. 🍂هیئت و با توجه به نیاز با توجه به دِین به عشق💞 است و فقط قال الله: افضل الاعمال بر به والدین و اولادها... . 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
5⃣7⃣7⃣ 🌷 خاطره همرزم : 🍃🌹داستان آشنایی من با از یک دوره آموزشی در اصفهان شروع شد که من بعداز چندماه که از دوره گذشت تازه متوجه شخصیت این شهید بزرگوار شدم. 🍃🌹خاطره ای که من میخوام بگم از اردو کوهستانه. یک روز بعد از ناهار با چند نفر از بچه ها و آقا سجاد دور هم نشسته بودیم که دیدم بند پوتین هاش رو باز کرد وجوراب هاش رو درآورد و با آب قمقمه اش گرفت..... 🍃🌹من بهش گفتم آقا سجاد تو این شرایط حال داری وضو میگیری؟ بعد به شوخی گفتم کار خوب زیادیش میاره حواست باشه برادر و آقا سجاد فقط کرد وبعدش هم . می تونست خیلی از خودش تعریف کنه اما فقط سکوت پاسخ او بود و کمی هم خنده.... 🍃🌹من اطمینان دارم که همیشه با وضو بوده. انشاءالله که ما رو هم شفاعت کنه تا حداقل بتونیم راهش رو ادامه بدیم؛ چراکه طبق شهید علیرضا موحد دانش: شهید عزادار نمی خواهد شهید می خواهد... 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
همسر شهید صدرزاده: بعدها شنیدم #شب_شهادتت از ساعت 12 تا 4 صبح با دوستت صحبت کردی و راجع به من #وصیت کردی. و گفته ای: «بگویید خانمم از من #راضی باشد.موقع خاکسپاری #خاک.کفشش را روی سرم بتکاند و روی صورتم بریزد تا #جواز ورود من به بهشت شود. به او بگویید هر اتفاقی افتاد مثل همین چند سال که سکوت کرد و به کسی چیزی نگفت، باز هم #سکوت کند. به او بگویید از من راضی باشد و در معراج دمی با من #تنها بماند.» #شهید_مصطفی_صدرزاده🌷 #شهید_تاسوعا 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
3⃣8⃣8⃣ 🌷 💠نحوه ی شهادت 🔰هادی برای مبارزه با داعش👹 راهی منطقه شد. او با نیروهای حشدالشعبی چه در کارهای فرهنگی چه کارهای نظامی و دفاعی👊 همکاری نزدیکی داشت. 🔰در حومه ی سامرا،ناگهان صدای انفجار💥 مهیبی آمد،عملیات انتحاری در بین سربازان عراقی و به آرزویش رسید🕊 خبر رسید که ذوالفقاری مفقود شده و جز لاشه ی دوربین عکاسی اش📸 هیچ چیز دیگری و حتی پیکری⚰ از او به جانمانده است🚫 🔰سه روز از هادی گذشته بود. یقین داشتم حتی شده قسمتی از پیدا می شود👌 چون او برای خودش قبر آماده کرده بود. همان روزخبر دادند در فرودگاه نظامی🛫 ، یک کامیون🚚 آمده که راآورده 🔰بیشتر این شهدا از بودند و در میان آنها یک جنازه وجود دارد که سالم است✅ اما ! وهیچ مشخصه ای ندارد، فقط در دست راست او دو انگشتر💍 است. به یاد هادی افتادم. رفتم و کامیون پیکر شهدا🌷 را دیدم. 🔰خودش بود. اولین شهید🌷 بود که آرام خوابیده بود😭 کمی سوخته بود اما کاملاً واضح بود که هادی است. یاد روزی افتادم که با هم از سامرا به⇜ بغداد بر می گشتیم. 🔰هادی می گفت برای باید از خیلی چیزها گذشت. از برخی گناهان🔞 فاصله گرفت هادی در معرکه و غسل نداشت❌ خودش قبلاً پرچم سیاهی تهیه کرده بود که خیلی ناگهانی پیکرش🌷 را درمیان آن پرچم پیچیدند و در قبر قرار دادند! 🔰ناخواسته کل قبرش سیاه و وصیت📜 شهید عملی شد. به گفته دوستانش یک «یافاطمة الزهرا(سلام الله علیها)» هم بود که آن را روی گذاشتند و به خواست خودش بالای سنگ لحد شهید نوشتند:✍ 🔰اما همه دوستان و آشنایان، بر این باورند که شاید علت این ، ارادت ویژه شهید به حضرت زهرا(سلام الله علیها) بوده✅ چون وقتی پیکر او با این چند روزه پیدا شد، آغاز بود. شبی که او به خاک سپرده شد، 🌙شب اول فاطمیه بود. 🔰هادی کرده بود پیکرش را در ↵سامرا، ↵کاظمین، ↵کربلا و ↵نجف دهند. این وصیت بعید بود اجرا شود. چرا که عراقی‌ها شهدای خود را به یکی از حرمین می‌برند و بعد دفن می کنند. 🔰اما در مورد هادی باز هم شرایط تغییر کرد، ابتدا پیکر⚰ او را به سامرا و بعد به کاظمین بردند. سپس در کربلا و پیکر او تشییع شد. بعد هم به بردند و مراسم اصلی برگزار شد.و درجوار حضرت علی (علیه السلام) درقبرستان به خاک سپرده شد🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#وصیت شهید در آخرین لحظات زندگے وقتے ڪہ در #محاصرہ ے نیروهاے تڪفیرے بود: «چادر مادرمون حضرت زهرا رو همیشہ رو سرتون نگہ دارید...» #شهید_عباسعلی_علیزاده🌷 #شهید_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
♦️پاتوق همیشگی اش بود. زندگی نامه ی شهدا🌷 را می دانست و گاهی بین حرفهایش مثال میزد و همیشه سعی می کرد به شهدا📜 عمل کند. ♦️صدق و راستی✨ جز خصایلی از بود که حتی سر مصلحتهای ساختگی، ترک نمی شد❌ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
1⃣3⃣1⃣1⃣ 🌷 💠خواهرانه 🔰از شیرینی‌های سنتی به ویژه شیرینی برای الیاس پختم🍩 تا در خود و هم‌رزمانش👥 بخورند، به او گفتم مقداری از شیرینی‌ها را هم برای حضرت زینب(س) ببرد 🔰وقتی برای بعد از اعزام از پشت تلفن☎️ به من زنگ زد گفت: که این من را انجام داده است✔️ صدایش از پشت تلفن گرفته بود و به‌خوبی حس می‌کردم گریه کرده😭 🔰در آخرین صحبت‌هایمان به من کرد که فراموش نکنم❌ که همیشه کنار و فرزندانش باشم و نگذارم تنها💕 بمانند.  🔰متأسفانه بعد از برادرم گاهی بسیار بی‌تابش💓 می‌شدم و دل‌تنگی برای اذیتم می‌کرد😔 بااین‌حال هیچ‌گاه از رفتن او برای از حریم اهل‌بیت(ع) ناراحت و پشیمان نبوده و نیستم🚫 🔰 من معتقدم برگزیده شده👌 خداوند برای قرار گرفتن در این راه هستند و براساس که اعتقادات آن‌ها نشان می‌دهد حرکت می‌کنند👣 و همین موجب شده با و محکم در این مسیر قدم بردارند. به نظرم این شدن یک‌روزه به وجود نمی‌آید❌ بلکه از همان کودکی👶 نشأت می‌گیرد.  🔰الیاس همیشه تأکیـ💥ــد داشت پیرو باشیم و به بانوان هم سفارش می‌کرد خود را همواره حفظ کنند. این سیره همه شهدا🌷 چه در ایام دفاع مقدس و چه اینک در میان دنبال و نسل به نسل انتقال داده می‌شود✅ راوی: خواهر شهید 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🕊°•♡•°🕯🌷🕯°•♡•°🕊 ❣به دوستان و برادران عزیز #وصیت میکنم کاری نکنید که صدای غربت فرزند فاطمه #مقام_معظم_رهبری (حفظه الله)که همان ناله غریبانه ی فاطمه(س) است به گوش برسد😔 #شهید_سیدمجتبی_علمدار 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#وصیت شهید مدافع حرم به همسرش💞 وقتی #خبر_شهادتم رو شنیدی #بخند #شهید_الیاس_چگینی #سالروز_ولادت 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
7⃣9⃣1⃣1⃣ 🌷 🔰حمیدرضا فاطمی‌اطهر اسوه کامل و تقوا و نیز عبادت📿 و بارزه اصلی ایشان بوده است. شهید🌷 در همه امور، خدا را ملاک قرار می داد و تنها کاری برای شهید اهمیت داشت که در آن باشد. 🔰جهاد و آرزوی دیرینه برادرم بود و همیشه از این نگران بود که نکند راه شهادت بسته باشد😔 و او به فیض شهادت نرسد🕊 برادرم با توجه به که داشت اجازه نمی‌دادند در جبهه حق علیه باطل حاضر و برای دفاع از حرم (س) در سوریه حاضر شود 🔰به همین دلیل برای اعزام، مسئولان را به (س) قسم داده بود تا توانست رضایت مسئولان✅ را برای اعزام بگیرد. 📜وصیتنامه شهید: 🔸آنچه در ایشان خیلی پررنگ و مهم است مسئله و پیروی از ولی فقیه✌️ و ادامه راه شهادت🌷 و است. 🔹شهید ارادت خاصی به دین داشت و از سخنان آنها در زندگی استفاده می‌کرد👌 راوی: برادرشهیـدمدافع‌حرم 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📜فرازے از وصیتنامه شهید 📍به همه شما #وصیت می کنم همه شمائیکه این صفحه را می خوانید قرآن📖 را ⇜بیشتر #بخوانید ⇜بیشتر بشناسید ⇜بیشتر عشق❤️ بورزید ⇜بیشتر #معرفت به قرآن داشته باشید ⇜بیشتر دردهایتان را با قرآن #درمان کنید سعی کنید قرآن انیس و مونستان💞 باشد ✘نه زینت دکورها و طاقچه های منزلتان بهتر است قرآن را #زینت_قلبتان💖 کنید. #شهید_سیدمجتبی_علمدار 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✫⇠ ✫⇠ به روایت همسر( شهلا غیاثوند ) 2⃣6⃣ 📖 ایوب بود. میخواست نزدیک برادرش حسن، در دفن شود. هدی به قم زنگ زد و اجازه خواست. گفتند اگر به سختی می افتید، میتوانید به وصیت عمل نکنید❌ اصرار هدی فایده نداشت. 📖این اخرین خواسته ایوب از من بود و میخواستم هر طور هست انجامش دهم. ، روز پدر بود. دلم میخواست برایش هدیه بخرم🎁 جبران اخرین روز مادری که زنده بود. نمیتوانست از رخت خواب بلند شود. پول داده بود به محمدحسین و هدی، سفارش کرده بود برای من ظرف های بخرند. 📖صدای نوار قران📼 را بلند تر کردم. به خواب فامیل امده بود و گفته بود: به بگویید بیشتر برایم قران بگذارد. قاب عکس ایوب را از روی تاقچه برداشتم و به سینه ام فشار دادم، اه کشیدم +اخر کی اسم تو را گذاشت؟ 📖قاب را میگیرم جلوی صورتم به چشم هایش نگاه میکنم +میدانی؟ تقصیر همان است که تو  اینقدر کشیدی. اگر هم اسم یک ادم بی درد و پولدار بودی، من هم نمیشدم زن یک ادم سختی کش. اگر ایوب بود به این حرفهایم میخندید مثل توی عکس که چین افتاده زیر چشم هایش😄 📖روی صورتش دست میکشم +یک عمر من به حرف هایت گوش دادم، حالا باید ساکت بنشینی و گوش بدهی چه میگویم. از همین چند روز انقدر حرف دارم از خودم؛ از بچه ها محمدحسین داغان شده😔 📖ده روز از مدرسه اش مرخصی گرفتم و حالا فرستادمش ، هر شب از خواب میپرد، صدایت میکند. خودش را میزند و لباسش را پاره میکند. محمدحسن خیلی کوچک است. اما خیلی خوب میفهمد که نیستی تا روی پاهایت بنشیند و با تو بازی کند. هدی هم که شورع کرده برایت نامه مینویسد📝 مثل خودت حرف هایش را با نوشتن راحت تر میزند. 📖اشک هایم را پاک میکنم و به ایوب چشم غره میروم +چند تا نامه💌 جدید پیدا کرده ام، قایمشان کرده بودی؟ رویت نمیشد بدهی دستم؟ ولی خواندمشان نوشتی: تا اخرین طلوع و غروب خورشید ، چشمانم جست و جوگر و دستانم نیازمند دستان تو خواهد بود. برای این همه عظمت، نمیدانم چه بگویم فقط زبانم به یک حقیقت میچرخد و ان این که همیشه همسفر من باشی ، همسفر تو ایوب♥️ 📖قاب را میبوسم و میگذارم روی تاقچه ... 🖋 ... 📝به قلم⬅️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
دیشب به مناسبتی زندگی نامه را در اینترنت جستجو می کردم دلم گرفت. نوشته بود مدرک تحصیلی ♦️سردار به تو خوردم که تو با این عظمت و جایگاه هیچ وقت دنبال مدرک و دانشگاه و مدرک دکترا و ... نبودی❌ ⇜هرگز دنبال نام و عنوان نبودی ⇜هرگز به فکر استراحت نبودی ⇜مثل برخی ها سجاده آب کش هم نبودی ♦️وسط نماز از گل و برگ گل گرفتی🌹 و هرگز به خاطرت رسوخ نکرد که شاید نمازم باطل شده باشد شاید فکر کردی این نماز نزد حق است و بلافاصله بعد از نماز یتیمی را که به تو گل داده بود غرق کردی ♦️سردار این قدر خاکی بودی که بجز در مراسم رسمی را نصب نمی کردی✘ لباس سبزت یا تنت نبود یا اگر بود خاکی بود و گِلی بود😔 ♦️خانه ات بود وسایل خانه ات چقدر معمولی و حیاط منزلت چقدر ساده و خودمانی و از همسرت خواستی که بر سنگ قبرت بنویسند بدون نام و عنوان ♦️اگر به ما بود برایت مزاری درست می کردیم درجه یک👌 با چندین گنبد و گلدسته در حد یک و قهرمان چه کنیم که خودت پیش دستی کردی و طور دیگری کردی شاید تو ما را بهتر شناخته بودی😔 ♦️تو از بودی نه در خط املاک ⇜اهل همت💪 بودی نه اهل صحبت ⇜مرد بودی و نه مرد شعار ⇜دارای مقام بودی✅ نه صاحب عنوان و مقام ⇜خوشا بحالت که بودی و نه مثل ماها بار نظام ⇜تو بودی نه سربار ایران🇮🇷 ⇜تو به انتظار ایستاده بودی👤 نه به انتظار ⇜تو سوار بر تانک بودی👊 نه سرمایه دار بانک نمی دانم تو چندمین بودی از ♦️تو یار مردم بودی و در مشکلات پشت مردم بودی. هر جا که عازم بودی حتما آن جا لازم بودی چه در چه چه بغداد و چه دمشق و یا اربیل ♦️و در آخر در سرزمین به شهادت رسیدی🕊 بدن مطهرت هم باز به زیارت رفت ، کاظمین، نجف، قم، مشهد و آن وقت در خاک آرام گرفت تا بر افلاک قدم بگذاری. ♦️سردار ببخش که درجه ای نظامی بالاتر از نداریم که بردوش و یا برسینه ات بگذاریم. سردار ما تا بحال فکر می کردیم که تو کردی ولی تشییع جنازه ات به ما فهماند که تو فتح القلوب♥️ کردی که به دعایت سخت محتاجيم. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌾دستشان بسته شد تا امروز دستمان در باز باشد. بزرگی به گردن داریم شهدا🌷 را می‌گویم ... فکر کنیمـ💭 به به سفارش و شان 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💬خواب شهادت 🔰این خواب خیلی مرا خوشحال کرد دیدم که امام سجـاد(ع) نوید و من را به مادرم می‌گوید😍 و من چهره‌ی آن حضرت را دیده و فرمود: تو به مقام شهادت می‌رسی🌷 🔰و من در تمام طول عمرم به این خواب دل بسته‌ام💞 و به امید در این دنیا مانده‌ام و هم‌اکنون که این خواب را می‌نویسم یقین دارم که شهادت نصیبم می‌شود👌و منتظر آن هم خواهم ماند ... 🔰تا کی صلاح بداند که من هم همچون شهیدان به مقام شهادت برسم🕊 و به جمع آنها بپیوندم. هم اکنون و همیشه دعای قنوت نمازم🤲 " اَلّلهُمَ اَلْرزُقنی تَوفیقَ الْشَهادَتِ فی سَبیل‌ِالله " است که خداوند شهادت را نصیبم کند و از خدا هیچ مرگی جز شهادت نمی‌خواهم❌ ✍ کرده بود تا زنده است کسی دفتر خاطراتش را نخواند. 💢راستی چه رمزی است؟ بین شهادت توسط امام ‌سجاد(ع) و اعزام به سوریه از طریق "تیپ امام سجاد (ع)" 📒منبع: دفترخاطرات‌شهيد 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‍ 🔮زودتر از سنش بالغ شد، نماز خواندن و گرفتن را از ۷ سالگی شروع کرد، آنچنان زیبا میخواند که قنوت هایش🤲 در آسمان هفتم می پیچید و در میان این قنوت ها گاهی چهره اش به وسعت دریاها نمناک😢 و دیده اش تار میشد. 🔮رضا آنقدر در برابر صبوری میکرد که دیگر صبر هم به ستوه آمده بود. صوت دلنشینی♥️ داشت، هنگامی که را میخواند، میتوانستی حضور فرشتگان را در کنارش حس کنی. 🔮با هر که از راه می رسید، را با شور و حال عجیبی میخواند، گویا دلتنگی💔 امانش را میبرید و تنها راه آرامش روحش این زیارت بود. 🔮هنگامی که فهمید عمه جان زینب«س» در معرض خطر است لحظه ای آرام و قرار نگرفت❌ و داوطلب شد و اذن بانو را گرفت. 🔮در ماموریت دوم بود که پا بر بال گذاشت و رفت🕊 او رفت و چند خط به یادگار گذاشت 📜«ای همسرم! از اینکه رفیق نیمه راه بوده‌ام، . تو را به همان خدایی می‌سپارم که به طفل صغیر هم می‌دهد🙏 📜به پسرم بگو: که چرا به این راه رفته‌ام؟ ، زندگی عزتمندانه ایران، ایرانی🇮🇷 و مردم بوده است. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
ساعت 6 صبح پرواز🛫 داشت و شب قبلش در یکی از اتاق‌ها نشست نامه نوشت. هیچ وقت برای سفر رفتن ساک نمی‌بست❌ اما این دفعه خودم پیشنهاد دادم که حتما ساک با خودش ببرد، برای بستن مجبور بودم در اتاقش تردد کنم داشت وصیتنامه می‌نوشت📝  دستش را روی کاغذ می‌گذاشت تا من نوشته‌هایش را نبینم قبل از رفتن به سوریه دونامه💌 به من داد و گفت یکی را به آقای برزگر که از دوستان صمیمی شهید بود بدهم و دیگری برای خودم که بعد از خودش باز کنم. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🕊🌾🕊 ♨️آخرین بار با به خانه ما آمد و با هم روی مبل نشستند، ابتدا یک نامه‌ای ✉️در دست من گذاشت و گفت این به امانت پیش شما، بود. 🔆بعد هم گفت: من می‌خواهم راهی شوم، جبهه است و و یک اتفاق، شاید این سفر آخرم باشد، بروم و برنگردم، اگر رفتم و شهید شدم همسر من جوان است احتمال دارد بخواهد زندگی آزادی داشته باشد شاید بخواهد ازدواج کند، ♨️ رهایش کنید تا برود دنبال زندگی‌اش، اما از سیدحسین فرزندم بر شما واجب است، تنها دارایی من در این دنیا فرزندم است که شما باید از او نگهداری کنید، من گفتم مادر جان خودت میایی و از بچه‌ات نگهداری می‌کنی، گفت دنیا حیات و ممات است باید کنم، بعد گفت مادر جان فرزندم را همان طور که من را تربیت کردی و به جامعه تحویل دادی پرورش بده 🔆که هم خودت هم مردم و هم ان‌شاءالله خدا از او باشد، در اولین قرآن 📖به ایشان بیاموز و به حوزه بفرست تا خادم دین اسلام شود، می‌خواهم پسرم جانشین من باشد، من راضی نیستم فرزندم را از خودتان دور کنید.💥 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
☘فرازی از 💥ڪاش شهدا ڪه قاب اتاق های ما را اشغال ڪرده ، دلمو💘نو اشغال میڪرد . ☘ڪاش صحبتهای ولی‌ مسلمین ڪه سرلوحه‌ی روزمرمون شده سرلوحه‌ی اعمالمون میشد . ڪاش دل زهرا با اعمال ما خون💔 نمیشد .❌ ڪاش مهدی فاطمه (س) با اعمال ما ظهورش به تأخیر نمی‌افتاد . 💥 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
1⃣0⃣3⃣1⃣ 🌿به حدی به علاقه داشت که وقتی اسمش را میشنید از خود بی خود میشد از او یک پسر به نام محمد یاسا به یادگار مانده. او به صورت داوطلبانه به سوریه اعزام و توانست ۲ سال از حرم حضرت زینب (س) دفاع کند. 🌿در شبِ قبل از عملیات عهدنامه‌ای داشتند و محمد حسین گفته «من شهید می‌شوم و مانند حضرت ابوالفضل(ع) تمام بدنم از بین می‌رود جز ، می‌خواهم صورتم برای مادرم سالم بماند»🖤💙 🌿یک روز موشک به همسنگرش شهید امجدیان اصابت کرده و پیکر آن متلاشی میشود و سپس ترکش هایش به محمد حسین خورده و پیکرش آسیب شدیدی میبیند. 🌿در اصل محمدحسین دوبار شهید شد. وقتی داشتند پیکر او را به عقب می‌آوردند دوباره موشک به ماشینشان خورده بود و متلاشی شده بود. 🌿انگشتری که در دستش بود کرده بود این انگشتر را به بدهید، دوستش گفت به سراغ پیکر و انگشترش رفتیم اما دستی نبود که انگشتری در آن باشد و دستش با انگشترش از بین رفته بود و فقط صورتش سالم بود و او طبق حرفهایش ابوالفضلی در روز با دستانی قطع شده شربت شهادت را نوشید🕊🕋 شادی روحش صلوات 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh