eitaa logo
💙 شیدایی 💙
4 دنبال‌کننده
318 عکس
4 ویدیو
0 فایل
آرشیو مطالب من صفحه اینستگرام من استفاده از مطالب آزاد مطالب مربوط به سقیفه و فاطمیه در کانال دوم @moolaalii مطالب با #شیدایی دلنوشته خودم هستن در صورت استفاده تغییری در اون ایجاد نکنید ممنونم
مشاهده در ایتا
دانلود
دختر پسـر قیصـر روم است و مـادر او از نوادگـان شـمعون و فرزنـدکلیسـا و انجیـل نام هـاي دیگر این بانو ریحانه، سوسن، صقیله صقیل . بنا بر روایات چون باردار به ،حضرت ولیعصر(عج) بود او را صیقل نامیدند . نکتـه قابـل تـوجه اینکه در اصـل حـدیث واژه (صـقیل) بـوده است . خمط نـام دیگر ایشـان است که در وفیـات الاعیـان آمـده است و درکتب لغت این واژه، (خوشبوي) گردیدن و (بدبو) گردیدن معناشده است یعنی دو معناي متضاد دارد در مفردات نیز میخوانیم (خمط) گیاه بیخار است . . ابو محمـد بن شاذان از (ع) در مورد آخرین خـدا و نام میپرسد؛حضـرت میفرماید: . . مادر او است که برخی مواقع به او سوسن گفته میشود وگاهی اوقات ریحانه. وصـقیل و نرجس از دیگر نام هاي اوست . ماریه و نسـیم دو نام دیگر مادر (ع) است که از آن یاد میکنـد و (ورداس) به معناي هم آمـده است . در باره نام مبارك امام زمان(ع) دیگري وجود دارد که مرحوم شیخ صدوق آنرا از نقل میکند جابر بن عبداالله از لوح و (س) نام مادرحضرت را اینگونه بیان میکند: . . مادر اوکنیزي است که نـامش نرجس است. . . بـا توجه به این روایت درمییـابیم که و وارسـتگی این بـانو به گونه اي است که نـام او در (س) آمده است. . گفته شده است که نرجس نبوده و وخانواده گرامی او مشـخص است ولی چون در میان اسـیران از به آمـده بود و او را از خریـداري کرده بودنـد او راکنیز و جاریه نامیدنـد و پس از تولـد فرزندش (ام ولد) خوانده شد در مورد وجود نام هاي متعدد کنیزان و ب ویژه نامهاي زیباي این بانوي گرامی دو احتمال وجود دارد: ۱.صاحبان کنیزان براي خوشامـد آنها از نامهاي اسـتفاده کرده و در زمانهاي مختلف آنانرا با نام هاي گوناگون صـدا میزدند و یا اینکه چون هرکنیزي پس ازخریـداري به صاحب جدیـد خود میشدهر مولایی نامی بر وي میگذاشت و تعدد نامها به این دلیل است. لاـزم به ذکر است که در مورد ، خریـدو فروش تنهـا یـکبـار صورت گرفت و آنهم ازسوي (ع) بوده اسـت. از اینرو قسـمت اول این بحث احتمـال قویـتري است. ۲. به علت مخفی بـودن مهـدي(ع) و منحرف کردن اذهان جاسوسانی که درخانه امام حسن عسگري رفت و آمد داشتند این بانوي کریمه با نامهاي متعدد خوانده میشد تا آن نور اعظم محفوظ بمانـد . @sheydayiiiii
_مادری . بانو ازسوي پـدر به خاندان متصل میگردد و به فرموده امام حسن عسـگري(ع) درجواب محمـد بن عبدالجبار که پرسـید وصـی شـما از چه کسـی زاده میشود؟ فرمود : از دختر (نواده) قیصـر روم لذا او از تبار قیصـر است . . درکتاب تاریخ بزرگ جهان اینگونه نوشته شده که : . قیصـر قدرت را در پرتو اسـلحه و زور به دست آورد ولی هرگز آهنگ آن نداشت که همیشه بر اسـلحه متکی باشد وحتی نگهبانانش را براي خویش نگاه نداشت و هیچکس پیش از وي چنین جوانمردانه از قدرتش استفاده نکرده بود . هیچکدام از پادشاهان عصـر باستان به اندازه قیصر از عصرخودجلوتر نرفته بودند .درجاي دیگر قیصـر نمونه بارزي از رومیانی بود که سـرشار ازخونسـردي خویشتن داري و مال اندیشی میباشد. . او را مردي میبینندکه سـلطه جهانی او وي را از راه به در نبرده است صـفاتی چون جوانمردي خویشـتنداري آرمانی بودن و آینده نگري ازجمله صـفات قیصـر است که طبیعتا در فرزندان وي مثل یشوعا پدر نرجس ظهور و بروز نموده و این بانوي بزرگوار نیز از آنها بی بهره نخواهـدبود. شـیخ صـدوق مینویسـد نرجس در قصـر قیصـر روم شـرقی جـد پدري خود، رشد کرد و منظور از قیصـر در این عبارت همان قیصـر، باصـفاتی که گفته شـد، است گفتنی است که همه پادشاهان روم را قیصـر مینامنـد و شایـد جد نرجس خاتون (توفیل) و یا (میخائیلبنتوفیل) باشد که در زمان معتصم عباسـی پادشاه روم بوده اند . مادري نرجس، که برخی ازصـفات و و حـقجویـانه نرجس ، ارمغـان این بزرگمرد است. حضـرت ولی عصـر(ع)سـخنی دارد که میفرماید: اي مردم . بدانیداگرکسـی بخواهد و را بنگرد همانا من عیسی وشمعون هستم . حضـرت بـا این جمله جـد مـادري خویش راکه ریشه دوم اوست معرفی نموده و بـا این سـخن عظیم را بیان میفرمایـد. شمعون صـفا فرزند حمون جدمادري بانو نرجس است. . او پس از مسیح(ع) با یک انتصاب الهی اوشده و به عنوان حضـرت در تاریخ شناخته شده است. احادیث بسیاري وجود دارد که شباهت منصب ولایی حضرت وشمعون صفـا را نمایـانگر است و ما به علت اختصار از ذکر آنها معـذوریم . درباره عظمت شـمعون کتب تاریخی غرب مینویسـند: . پنجاه روز پس از احیاي مسـیح،شـمعون الصفا در بین جماعت مردم وعظ و خطـابه کرد روایـت میکنـدکـه در آنروز شـمار پیروان مسـیح بـه قریب 3000 نفر افزایش یافتند و این میزان تاثیر تاثیرکلام شـمعون را میرساند و نشان از بزرگی او دارد @sheydayiiiii
. . در آینه کلام براي شـناختن افراد توجه به در مورد آنـان اهمیت شایانی دارد. . نرجس بانویی است که صـفات والا ي او حکایت از شخصـیت برجسته و وارسته او میکند ولی آشنایی با او در آینه روایات عظمت این بزرگ بانو را بیش از پیش بر ما نمایان میسازد . درکتاب منتخب الاثر نُه در این باره ذکر میکند . در این احادیث با واژه هاي (خیره الاماء) و (سـیده الاماء) از پاك بانوي ، نرجس، یادشده است. مدائنی در ینابیع الموده ص512 مینویسد: (ع) بعداز خطبه خوانـد و در قسـمتی از آن فرمود . . پس اي فرزنـد بهترین کنیزان تا چه زمان منتظر می مانی؟ و امام صادق(ع) در پاسخ ابابصـیرکه پرسـید شـما اهلبیت کیست؟ . . فرمود: ؛ اي ابابصـیر! قائم ما پنجمین فرزند پسرم موسی است، پسر بهترین کنیزان و در روایتی است که از امـام بـاقر(ع) پرسـیدند آیـا منظور (ع) ازجمله (بـابی یـابن خیره الامـاء) حضـرت فـاطمه است؟ ایشان فرمود: فاطمه خیر الحرائر فـاطمه بهترین زنان آزاده است. یعنی مراد مادر حضـرت است نرجس و نیز در تاریـخ ذکرشـده است که امام (ع) پس ازصلح با درجمع بیعت کنندگانش فرمود: . . چه میدانیدکه من چه کردم! آنچه کردم بهتر است براي شیعیان ما ز آنچه که خورشـید بر آن طلوع و غروب میکند. آیا من امام شـما نیسـتم و طاعتم برشما واجب نیست؟! . پس خداوند متعال ولادت (قائم) (او) را نگاه داشـته و او را غایب میکند او نهمین فرزند برادرم و پسر سیده زنان (سیده الاماء نخ) است . . . . پ.ن: پاراگراف آخر روضه ی غریبی امام حسن مجتبی هدیه به امام کریم یک صلوات بفرستین @emamhasani_ha @sheydayiiiii
از نظر دانش انسانها را میتوان از دو طریق . اول از طریق پیشـینه خانوادگی آنها وسـپس با توجه به وجود صـفات شایسته و رفتارهاي صحیحی که از آنان دیده شده است . در مورد بانو دانستیم که از نظرخاندان و تبار، بسیار والا و بلندمرتبه است. اکنون به صفات شخصی آن بزرگوار میپردازیم تا به حقیقت وجودي او آگاهی یـابیم. صـفات و ویژگی هـا ي این بانوي را میتوان اینگونه برشـمرد: کیمیاي بشـر بن سـلیمان میگویـد . هنگام ورود رومی به ، امام علی النقی(ع) به او فرمود: . خداونـد عزت و و ذلت و فرومایگی را چگونه به تو نمایاند و و برتري محمد(ص) و دودمانش راچگونه بر تو آشکارساخت؟ . . این شاهزاده باکمال گفت: اي فرزنـد ! چگونه براي شـما چیزي را شـرح دهم که خود آگاه ترید و بیش از من میدانید؟! . یکی از ویژگی هـاي والا ي انسان هـاي کامـل است . و نمود و تجلی ادب در رفتـار و انسانها مشاهـده میگردد . انسانهاي برجسـته همواره با این صـفت شایسـته شـناخته میشونـد. حکیمه دختر (ع) میفرمایـد: روزي نزد نرجس رفتم (پس از ازدواج او بـا امـام عسـگري(ع)). او درحالی که میخواست کفش های مرا در آوردگفت: اي بانوي بزرگ من اجازه دهید کفشـهايتان را درآورم . گفتم: تو وصاحب من هستی تو را نرسـدکه خـدمت من کنی وکفش از پایم درآوري بلکه این من هسـتم که بایـد به دیده منت تو باشم . و این نهـایت ادب پـاك بـانوي روم به دختر و ولایت است . در روایت دیگرحکیمه خـاتون میگویـد: شب تولـد حضـرت حجت(ع) به امر امام حسن عسـگري(ع) . برادرزاده ام نزد آنها مانـدم پس از آنکه اثرحمـل و بارداري در نرجس ندیـده و باسـخن امام حسن آرامش و قرار یافتم نزد نرجس برگشـتم ‌ او پرسـید: امشب درچه حـالی هستیـد بانوي من! گفتم: نه، بلکه تو بانوي من هستی وخاتون خانـدانما میباشـی. ‌. نرجس بـا واژه (بانوي من) ادب و ارادت خویش به خانـدان پیـامبر اسـلام را ابراز میکنـد ‌‌‌. بر بلنـداي بینش و بصـیرت بـانوان بیـدار و بصـیر همواره در عرصه انتخاب بهترینهـا را برمیگزیننـد وظـاهر فریبنـده برخی از مسایـل آنها را دچار مشـکل درگزینش نمیکنـد # پ.ن: شبیه به ام البنین ادب به خاندان وحی .
نرجس، بانوي در محضر (ع) است وحضرت به او میفرماید: . . دوست دارم تو را گرامی دارم و دهم کـدام براي تو بهتر است؟ ده هزار درهم یا بشارت به عزت وشـرف جاودانه؟ نرجس شـاهزاده رومی است که در قصـر زیبـا و باشـکوه قیصـر به سـر برده است همواره در نـاز و تنعم مادي بوده است اما بینش و بصـیرت وي نسبت به زندگی تاحدي است که هرگز نعمت هاي جاودانه معنوي را با مادیات عوض نمیکند. از اینرو در پاسخ امام هـادي(ع) میگویـد: . . بشارت به شـرفی جاودانه را میخواهم و امام میفرمایـد: بشارت باد تو را به فرزنـدي که سـیطره حکومتش شرق و غرب عال مرا فرا گیرد و زمین را پر از عـدل و داد نمایـد. . . و اینگونه ظرف وجود نرجس قابلیت میزبانی حضـرت ولی عصـر(ع) را یافته و اینگونه زیباترین تولـد آفرینش صورت میگیرد با انـدك تدبر در اوضاع سیاسـی سامرا، در زمان امام حسـن عسـگري(ع) . . درمی یابیم که نرجس با آگاهی نسـبت به زمان خود و بینشـی والا خویشـتن را در معرض شناخت جاسوسان قرار نمیدهد . . و اینگونه ازجان آخرین وصی پیامبر محافظت میکند. . . اوضاع سیاسی در آن زمان به اندازه اي سخت وخفقان زا بود که به خاطر مسایل امنیتی مقـدمات زفاف امام حسن عسـگري(ع) و نرجس در منزل حکیمه خاتون برقرارشد مبادا دشـمن احتمال ولادت . . امام زمان(ع) را داده و درصـدد نابودکردن وي برآیـد. پس از تولد نیز نرجس با فرزندخویش درشـرایطی اسـتثنایی زندگی . . کرده و همواره شاهد حضور جاسوسان بنی عباس در بیت آلمحمد(ص) بود. زندگی درچنین شـرایطی حقیقتا نیاز به یک پشتوانه قوي معنوي و بصیرتی ژرف دارد . . @sheydayiiiii
. . یکی دیگر از بینش و $بصیرت این بانوي بصیر سخنی است که در پاسخ بشر بن سلیمان که از اولاد ابو ایوب انصـاري است و مورد اعتمـاد حضـرت هادي(ع) بشـر میگویـد: . . کنیز نامه را ازجامه اش بیرون آورد. و میبوسـید و میبویید و آنرا بر دیدگان وگونه هایش میگذاشت به اوگفتم : عجبا! تو نامه اي را میبوسـی که اش را نمیشناسـی؟! . در پاسـخ گفت: اي درمانـده کم به اولاد پیامبران! گوش به من ده و دل سوي من دار. من ملیکه دختر یشوعا پسـر قیصـر هسـتم شـناخت و معرفـت حقیقی نسـبت بـه اولیـاء و انبیـاء الهی و اهـلبیـت عصـمت وطهـارت علیهم السـلام دُر گرانبهـایی است که نصـیب هرکس نمیشود . . وچه زیبا در زیارت نامه این میخوانیم که: اشـهد انک مضـیت علی بصـیره من امرك . . آنچه از نوشـتار مورخین مسـلمان و غیر مسـلمان برمیآید آن است که اوضاع سیاسی و فرهنگی بسـیار بوده و زنـدگی در چنین اوضاع و احوالی نیاز به دارد . . با انـدك تامل در افزایش فشار خلفاي عباسی بر بیت امام، میتوان تا حـدي به زنـدگی درسامراء در آن زمان آگاهی یافت . بنا بر روایات متعـدد ازدواج امام حسن عسـگري(ع) و نرجس در زمـان حیـات امـام هـادي(ع) بوده و تولـدامـام زمان(ع) در زمان امامت پـدر بزرگوارشان امام عسـگري(ع) بود . میتوان تخمین زد که حداقل یکسال و یکماه پس از ازدواج نرجس فرزند بزرگوارش به دنیا آمده و در این مدت نهایت فشار دسـتگاه برخـانواده امـام وارد میشـده است تـا از آخرین پیـامبرجلوگیري شود. . . در این مـدت کوتـاه که از زنـدگی.: مشترك نرجس با امام(ع) میگذشت مدت زیادي را امام در زندان بوده و مسوولیت سنگین تربیت و حفظ فرزند ازگزند دشـمنان به دست نرجس بانوي شـکیباییی بود . امام عسگري(ع) مدت زیادي را پس از در زندان به سر میبردند و صبر وشکیبایی در این مدت با توجه به مسایل سیاسی فراوانی که در سامراء بود قابل تحسین و نیز بررسی میباشـد . امـام عسـگري حتی درخـارج از زنـدان نیز آزادي نداشـته و در واقع سـامراء به تمامی براي ایشان زنـدان بود و اختناق به حدي بود که ایشان توقیعی براي فرسـتادند با این تاءکید: کسـی بر من نکند! کسـی ازشما به من اشاره شما برخود ایمن نیستید بانوي صبر براي خدا شکیبایی کرد و امروز زائران او در مقابل شریفش میخوانند که: و اجتهدت فی مرضات الله وصبرت فی ذات الله و حفظت سر الله.. @sheydayiiiii
. . درجریـان ولا یت مـدارانه نرجس نکات جالب و ظریفی وجود دارد که براي امروز ما مفیـد و موثر است. . . بنـا بر روایت هـاي ذکرشـده درکتب ، نرجس در پی دیـدن سه صورت گرفت به نظر میرسـد ضـروري باشـد که بـا ذکر مقـدمه اي در مـورد و رویـا بحث را پیگیریم . . بنـا به فرموده اندیشـمندان خواب نیست و نمیتوان زنـدگی را بر مبنـاي خواب اداره کرد. . بسـیاري ازخواب هـا نتیجه خطورات ذهنی و یا برخورد ها ي انسان در طول روز است . و در واقع عبـور نمـایش گـونه وقـایع روز درشـب اسـت گفتنی است که خـواب هـایی که پیامـد برخوردهـاي روز افراد است از سـنخ همین مواردي است که قابـل اعتنـا و تعبیر نیسـتند . . ولی همه خوابهـا چنین نیست رویـاي صـادقه حقیقتی است . که در جاي خود بایـد مورد توجه قرارگیرد و ریشه قرانی دارد . . در این زمینه مبـاحث زنـده و زیبایی را بیانکرده است به بیان ایشان . . . اگرکسـی اهـل(رویت) باشـدو نه اهل(نظر) آنگاه که خواب پیامبر و یا امام را میبینـد در واقع خود پیامبر را دیـده است و . اگر اهـل تقوا و اهـل رویت باشـد میزانی براي او هست که اشخاصـی راکه درخواب میبینـد بشـناسد زیرا خداونـدفرمود . . انسانهاي وارسـته و با خواب هاي مناسب و رویاهاي صادقه میبیننـد و اینگونه خوابها بهترین راهنما هستند براي انتخاب بهترین راهها . درجاي دیگر ایشان میگوید: خداوند در هنگام خواب روح انسانهاي پاك را توفی میکنـد . و آنها نزد معلم اول یعنی ذات اقـدس الله میروند وچون او از آینده و (علم ما یکون) آگاه است و علم او عین ذات اوست به . این ارواح نیز از علوم آینـده تعلیم میدهـد لـذا پس از بیـدارشدن آنان نیز نسـبت به آینده آگاهی هایی را مییابند. . لذا همه خوابها پژواك اعمال بیداري نیسـتند و برخی از آنها به سان پیام آورانی هسـتند که انسان را براي رسیدن به کمال مطلوب یاري می رساننـد و هـدایت گر اوینـد . . خوابهـاي بـانوي نور و نیایش، نرجس خاتون، به یقین از جمله خواب هایی است که قابل و اعتنا است و براي آشـنایی با این بانو بایـد به خوابها و رویاهاي و ایشان هم توجه داشت . . @sheydayiiiii
. . سن ازدواج رسید جدش امپراطور روم خواست او را به برادرزاده اش در آورد. با توجه به اینکه کسی نمی‌توانست از فرمان امپراطور سرپیچی نماید . امپراطور از طرف برادرزاده اش، از ملیکا خواستگاری کرد و سپس مجلس عقد بسیار با شکوهی ترتیب داد که در آن مجلس . . سیصد نفر از برگزیدگان روحانیون و کشیشان مسیحی و هفتصد نفر از افسران و فرماندهان ارتش و چهار هزار نفر از اشراف و معتمدین و ثروتمندان شرکت داشتند تشریفات مراسم عقد فراهم شد . . روحانیون برجسته مسیحی، کنار تخت با لباس مخصوص، شمعدان به دست، در دوطرف به صف ایستادن و کتاب انجیل در دست داشتند . همین که انجیل را گشودند که آیات آن را تلاوت کنند، ناگهان زلزله آمد کاخ لرزید . . و هرکسی که روی تخت نشسته بود بر زمین افتاد، خود امپراطور و برادرزاده اش نیز بر زمین افتادند. ترس و لرز حاضران را فراگرفت . . یکی از کشیشان بزرگ به حضور امپراطور آمد و عرض کرد: . «این حادثه عجیب، نشانه خشم خدا و علامت پایان یافتن آیین و مراسم است، ما را مرخص فرمایید برویم». . . امپراطور اعلام ختم کرد، و همه رفتند. . . مدتی گذشت و تصمیم گرفت مراسم نوه خود را دوباره برگزار کند دستور داد مجلس را در کاخ، مثل سابق آراستند، همین که مراسم عقد شروع شد، . . و کشیشان خواستند را بخوانند، بار دیگر حادثه زلزله رخ داد و همه حاضران پریشان شدند . و رنگها پرید و به هم ریخت و تختها واژگون شد، امپراطور و برادرزاده، از تخت بر زمین افتادند و همه وحشت زده از بیرون آمدند و به خانه‌های خود رفتند امپراطور، بسیار ناراحت شد در اندوه و فکر فرو رفت و لحظه ای این دو حادثه عجیب را فراموش نمی‌کرد. . . @sheydayiiiii
. بعد از اون اتفاق نرجس در عالم خواب دید جدّش شمعون همراه حضرت «علیه‌السلام» و عدّه‌ای از یاران مخصوص حضرت (ع) وارد كاخ شدند ‌. ناگهان منبری بسیار با به جای تخت گذاشته شد . سپس دید نفر كه مردانی بسیار خوش سیما و نورانی و زیبا بودند وارد كاخ شدند . . در عالم خواب به نرجس گفته شد اینها كه وارد شدند، (ص) و علی، حسن و حسین، امام سجاد، امام باقر، امام صادق، امام كاظم، امام رضا، امام جواد، امام هادی و امام حسن عسكری(ع) هستند . . ناگهان مشاهده كرد كه پیامبر اسلام(ص) به حضرت مسیح(ع) رو كرد و گفت: . ما به اینجا آمده‌ایم تا «ملیكه» را از شمعون برای فرزندم «حسن عسكری» خواستگاری كنیم حضرت مسیح(ع) به شمعون گفت: سعادت به تو رو كرده، خود را با دودمان محمد«صلی الله علیه و آله» پیوند بده . شمعون از این پیشنهاد بسیار خوشحال شد . آنگاه حضرت محمد(ص) به منبر رفت و خطبة عقد را خواند و «ملیكه» را به عقد امام حسن عسكری «علیه‌السلام» در آورد . و سپس حضرت مسیح و شمعون و یاران مسیح(ع) به این گواهی دادند. . .: از خواب بیدارشدم ولی ماجرای خواب را به هیچ كس و حتّی جدم امپراطور روم، نگفتم، تا مبادا به من آسیبی برسانند، ولی شب و روز در فكر این خواب عجیب بودم، . و با خود می‌گفتم من در اینجا، و امام حسن عسكری(ع) در شهری بسیار دور از اینجا، . چگونه به خانة ‌او راه می‌یابم، محبّت امام حسن عسكری(ع) سراسر دلم را گرفته بود تنها به او می‌اندیشیدم . تا اینكه و رنجور شدم . تمام پزشكان روم را به بالین من آوردند، ولی معالجه آنها بی‌نتیجه ماند، چرا كه بیماری من . بیماری جسمی نبود! . تا با معالجة آنها خوب شوم. @sheydayiiiii
. . روزی پدرم كه از من شده بود به من گفت: آیا هیچ آروزیی داری تا آن را برآورم،‌ . گفتم‌: آرزویم این است كه به زندانیان مسلمان كه در جنگ اسیر و دستگیر شده‌اند، سخت نگیرید .  و آنها را از معاف دارید تا شاید به خاطر این كار خوب . خداوند حال مرا نیك كند و سلامتی مرا به من بازگرداند . و حضرت و مادرش مریم بر این كار نیك به من لطف و مرحمت كنند. . . پدرم خواسته مرا برآورد، عدّه‌ای از را آزاد كرد، و مجازات را بخشید . بسیار خوشحال شدم، از آن به بعد روز به روز حالم بهتر می‌شد . همین موضوع باعث شد كه پدرم دستور داد تا بیشتر از زندانیان مسلمان، دلجویی كنند و آنها را ببخشند و خوشنودی آنها را به دست آورند. . . چهارده از این جریان گذشت . شبی خوابیده بودم،‌ در خواب دیدم (س) بانوی بزرگ دنیا و آخرت، . همراه مریم(علیها السلام) و بانوان دیگر نزد من آمدند، حضرت مریم به من گفت كه این بانو مادر همسر توست. . . بی اختیار به یاد امام حسن عسكری(ع)  افتادم . و قلبم فرو ریخت و به حضرت فاطمه «علیها السلام» عرض كردم از حسن عسكری گله دارم كه سری به من نمی‌زند دیگر گریه امانم نداد . زار زار گریستم. . . فاطمه(س) فرمود: تا تو هستی، فزندم به سراغ تو نمی‌آید . اگر می‌خواهی خدا و حضرت مسیح(ع) از تو خشنود شوند، دین اسلام را بپذیر تا چشمت به جمال امام حسن عسكری روشن شود. گفتم: ای بانوی بزرگ! با تمام وجودم حاضرم كه اسلام را بپذیرم. . فرمود: بگو . اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلّا اللهٌ وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمّداَ رَسُولُ اللهِ؛ گفتم: «گواهی می‌دهم به یكتایی خدا و پیامبری حضرت محمد«صلی الله علیه و آله»». آنگاه فاطمه زهرا «علیها السلام» مرا به محبتش گرفت و نوازش داد و فرمود: . خوشحال باش! به تو می‌دهم كه از این به بعد امام حسن عسكری  به دیدارت خواهد آمد و تو به زیات او موفّق می‌شوی! . . از خواب بیدار شدم بسیار خوشحال بودم و همواره شهادت به یكتایی خدا و پیامبری محمد(ص) را به زبان می‌گفتم . و در دیدار امام حسن عسكری(ع) بودم تا شب بعد شد، در همین فكر و اندیشه خوابیدم . . . @sheydayiiiii
. . «ملیكه» همچنان آروز می‌كرد كه روزی بیاید و از میان خاندان امپراطور روم دور شود، و از آلودگی دنیا پرستی این خاندان نجات یابد تا به افتخار و سعادت خدمت در خانه امام حسن عسكری برسد. . . در یكی از مسافرتها كه «ملیكه» با عدّه‌ای از بانوان همراه امپراطور بود، . . به لشكر اسلام برخوردند . سپاه روم با سپاه اسلام درگیر جنگ شد، در این جنگ مسلمانان پیروز شدند . . عده‌ای از زنان از جمله«ملیكه »‌اسیر مسلمانان شدند . . اسیران را بوسیله كشتی از راه رودخانه دجله به بغداد برای فروش آوردند، . یكی از فروشندگان، برده فروش معروفی بنام«عمرو یزید» بود. . . پ.ن: این قسمت کوتاهه به چند دلیل اولا نمیخکاستم سختی های اسارت ایشون رو باز گو کنم . . دوما عدا ای معتقدن این دوره اسارت وجود نداشته . . سوما تیکه بعدی داستان از انسجام خارج میشد اگر اینجا بیان میکردم . . @sheydayiiiii
. . روزی امام هادی(ع) پدر بزرگوار امام حسن عسكری(ع) . یكی از یارانش به نام «بشر بن سلیمان» را كه در خرید و فروش برده نیز سابقه داشت در شهر سامرا دید . . و نامه‌ای كه به زبان رومی نوشته بود و زیر آن را امضا كرده بود به او داد . و همیان پول نیز جداگانه به او داد و فرمود: «می‌خواهم بروی بغداد و با این همیانِ پول، كنیزی را خریداری كنی و به اینجا بیاوری». . . بشر بن سلیمان گفت: بسیار خوب، هر امری بفرمایی اطاعت می‌كنم. . . (ع) فرمود: . حال بشنو تا توضیح دهم كه چگونه كنیزی را خریداری می‌كنی؟ . فلان روز از اینجا به طرف بغداد حركت می‌كنی، سعی كن اوّل صبح فلان روز در كنار پل رودخانة معروف بغداد باشی، . . وقتی به آنجا رسیدی می‌بینی چند كشتی كنار آب می‌آیند تا بار خود را خالی كنند، . . در این میان می‌بینی زنانی را كه كرده‌اند، از كشتیها پیاده می‌كنند و به عنوان كنیز در معرض فروش قرار می‌دهند. . . مشتریها می‌آیند و كنیزها را می‌خرند و با خود می‌برند، . همچنان نگاه كن یك وقت می‌بینی در یكی از این ها . . «عمرو بن یزید» دختری را در معرض فروش قرار می‌دهد، . با اینكه پرده‌داران می‌خواهند كنیزان را به خریداران نشان دهند، ‌. . آن ، خود را نشان نمی‌دهد، و خود را حفظ می‌كند، ‌او دو لباس حریر پوشیده و یك لباس پوستی گرانبها بر دوش دارد. . . خریداران متوجّه او می‌شوند، و اصرار می‌كنند كه او را خریداری كنند، . او ناراحت می شود و به زبان رومی‌ می‌گوید :‌«وای كه حجابم آسیب دید» . یكی از خریداران می‌گوید: من این كنیز را به سیصد دینار خریدارم. . . آن دختر به او می‌گوید: «اگر به اندازة ملك سلیمان دارایی داشته باشی، حاضر نیستم تو شوم.» . . عمرو بن یزید به آن دختر می‌گوید: چاره‌ای نیست، باید تو را فروخت. . . . او می‌گوید: نكن، آن خریداری كه من می‌خواهم پیدا می‌شود، مگر نه این است كه باید از روی رضایت باشد. @sheydayiiiii