eitaa logo
تربیت تمدنی
932 دنبال‌کننده
225 عکس
37 ویدیو
7 فایل
نوشته های احمد سعیدی و بانو سعی ما در تبیین و روشنگری پیرامون مسائل تربیتی و تربیت انقلابی_تمدنی است اما از اندیشه ها و نوشته های دیگر حیطه ها بی نصیب نمیمانیم. راه ارتباطی: @admin_t_t "الیه یصعد الکلم الطیب"
مشاهده در ایتا
دانلود
⚖⚖⚖⚖⚖⚖⚖⚖⚖⚖⚖⚖⚖ 🍵 کاسه های داغ تر از آش 💥 در جواب به کسانی که طلبکارانه میگویند آقا چرا مثلا او را به ریاست قوه قضائیه برگزید؟ 🕋 نمونه ای از انتصاب به زعم آنها غلط امام مجتبی علیه السلام بخوانید: @andishevarzi
کاسه های داغ تر از آش ⚖️ را میشناسید؟ منظورم نیست، بلکه برادرش عبیدالله را میگویم. فرمانده سپاه پیشقراول علیه السلام! همان کسی که رشوه را پذیرفت و در شب تاریک سرنوشتش به او پیوست. صبح، هرچه سربازانش منتظر اقامه نماز جماعتش شدند، خبری از او نشد، تا طاقتشان طاق شد و پرده خیمه کنار زدند و دیدند که جا تر است و بچه نیست! ⚖️ نکته جالب توجه این است که کمی قبل تر، یعنی قبل از شهادت که حضرت همین سپاه را آماده کرده بودند تا به جنگ معاویه بروند اما حیله یهودانه جلوی آن را گرفت و فرق حضرت را شکافت، فرمانده این سپاه، یار صدیق مولا و پسر رئیس بزرگ انصار یعنی بود. ⚖️ اما امام مجتبی تا به خلافت رسیدند فرمانده سپاه را عوض کردند با اینکه طبق بعضی اقوال، عبید الله کسی بود که وقتی معاویه به بصره لشکرکشی کرد، آنجا را رها کرده و را بر قرار ترجیح داده بود. پس چرا با این اوصاف حضرت مجتبی آن کسی را که وفایش، ولایش و شجاعتش نزد دوست و دشمن ثابت شده بود برداشتند و کس دیگر را با آن اوصاف به جای او نهادند؟ ⚖️ حتما اگر بعضی عدالتخواهان این زمانی بودند در شیپور بی بصیرتی و اشان میدمیدند و صدای نکره اش را در میاوردند که: ای آقا این چه کاری بود؟ گویا پسر علی بی تجربه و ناشی است، گویا مجتبی را فقط باید سراغ سفره های کرم و بخشش فرستاد و از سیاست بهره ای ندارد. ⚖️ لابد بعد از اینکه جنگ هم تمام میشد میگفتند که: یا ابامحمد! این چه کاری بود که کردی؟ به خاطر این تو سپاه دوازده هزار نفره ما، چهار هزار نفره شد و آن هشت هزار نفر به خاطر همین انتصاب غلط از صحنه گریختند. بیا و توبه کن! بیا معذرتخواهی کن! بیا استغفار کن تا خدا شاید از این خطایت بگذرد! تو دیگر امام ما نیستی! امامی که انتخاب غلط کند و افراد اصلح را کنار گذارد، بی عدالت است و پشت سرش حتی نماز هم نمیخوانیم چه برسد به امامت شیعه... ⚖️ مثل بعضی از صداهایی که این زمان بلند است که: آقا چرا فلانی را رئیس فلان قوه کرده اید؟ مگر از او صالح تر و پاکتر و کاربلدتر نبود؟ بیایید معذرتخواهی کنید! دیدید چه شد؟ یکی یکی بی کفایتی هایش دارد برملا میشود! این چه بود؟ بروید توبه کنید، مجلس خبرگان کجا نشسته که بیاید رسیدگی کند، آخر کسی که بلد نیست انتخاب کند و در انتخابش عدالت را رعایت نمیکند مگر میشود پشت سرش نماز خواند که حالا امام امت اسلامی شود؟؟؟ ⚖️ غافل از اینکه آنان مو میدیدند و امام مجتبی پیچش مو! علت های مختلفی برای این تغییر فرماندهی ذکر کرده اند؛ مثلا یکی از آنها این است که قیس بن سعد به پشتوانه مقبولیت امیرالمومنین بود، ولی امام مجتبی تازه خلیفه شده بودند و نگاه های تردید آمیز کم نبود، پس باید کسی را که از حیث نسب و سن و سال و مقبولیت، جاافتاده تر بود، به فرماندهی منصوب میکردند. ⚖️ و یا علت های مختلف دیگری که محل بحث من یافتن آنها نیست؛ کسی میخواهد میتواند کتاب را بخواند. همان که خود ترجمه اش کرده اند. ⚖️ بلکه محل بحث من اشاره به موضوعی مهم تر است؛ اشاره به کاسه های داغ تر از آش و کسانی که خود را برتر از ولی جامعه که این کار است میدانند و به کوچکترین بهانه ای به او شک میکنند و به اسم ها و بهانه های ، ستون اصلی خیمه اسلام را با دندان و یا تبر میزنند! آنهم نه از بیگانه بلکه از خودی ها! البته حاشا و کلا و زهی خیال باطل که این ستون از پا بیفتد... @andishevarzi
🚬🚬🚬🚬🚬🚬🚬🚬🚬🚬🚬🚬🚬 🔸 عرق خوردند و قلیان را شکستند 🔸 روایتی جالب از عرق خور های زمان میرزای شیرازی 🔸 حکایتی که به درد این روز ها میخورد 📖 بخوانید: @andishevarzi
عرق خوردند و قلیان را شکستند 🚬 عرق خور های دوران قاجار و زمان هم عجب آدم هایی بودند. وقتی میرزا حکم به تحریم داد میخوردند ولی اگر قلیان میدیدند میشکستند. از آنها پرسیدند که چرا اینگونه میکنید؟ شما که عرق میخورید چرا قلیان میشکنید؟ 🚬 گفتند که: عرق را به امید شفاعت میخوریم ولی تنباکو را به چه امیدی بکشیم؟ 🚬 دمشان گرم! فکر کنم بصیرت بعضی از آنها خیلی بیشتر از بعضی از ماهاست. یاد آن روایتی افتادم که آمد پیش حضرت و گفت که آقاجان شیعه شما میتواند زنا کند و عرق بخورد؟ آقا نگاهی به اطراف انداختند و خیلی آرام فرمودند که: بله. 🚬 تعجب کرد، گفت که: چگونه؟ امام به این مضامین فرمودند: چون اگر به او بگویی به خاطر و امر ما آن عمل قبیح را کنار بگذارد بی برو و برگرد این کار را میکند. 🚬 نه اینکه زنا و عرق خوری را هیچ حساب کنیم! بلکه اینان اعمالیند بسیار قبیح و اگر کسی معاندانه انجام دهد که دیگر داخل ولایت اهل بیت علیهم السلام نیست. 🚬 دارم به مطلبی مهم تر اشاره میکنم و آن گناهی بس عظیم تر است به نام و امر اهل بیت علیهم السلام؛ همان ولایتی که اگر کسی آن را نداشته باشد نه نمازش قبول است، نه روزه اش و نه ... روایتش را که بلدید... 🚬 در زمانه ما هم همان ولایت رسول خداست. نه اینکه ولی فقیه معصوم باشد بلکه ولایتش لااقل در حیطه سیاسی و اجتماعی همان ولایت رسول خداست، پس تضعیف ولی فقیه و نظام اسلامی همان تضعیف ولایت اهل بیت علیهم السلام است. همان که گفتیم حتی از زنا و شرابخواری و چه و چه گناهش اعظم است... 🚬 این روزها مراقب باشیم که در زمین بازی نکنیم و با بعضی عدالتخواهی ها و مطالبه گری های بی منطق و بی انصاف، هیزمی در آتش دشمن نشویم. نه اینکه عدالت را نخواهیم و طلبش نکنیم، هر که این را بگوید طور دیگری نظام را تضعیف کرده، بلکه نگاهمان به دشمن باشد و او را بشناسیم و حواسمان باشد که آسیاب او را نچرخانیم. @andishevarzi
یکی از دوستان زحمت جمع آوری این لیست و نوشته را کشیدند: این یک پست تبلیغاتی نیست دوستان و اساتید طلبه ای دارم که برخی از آنها از علوم دانشگاهی بهره ای دارند و در ایتا مشغول به نویسندگی هستند؛گاهی کتاب معرفی میکنند،نظراتشان را در باب مسائل اجتماعی مینویسند و یا گاهی هم سیاسی و.... هر چند در مواردی با دوستانم هم نظر نباشم،ولی از این کانال ها استفاده می کنم... این مطلب تبلیغ نیست،پیشنهاد برای عضویت است @delneveshtetalabe یادداشت ها(مهدی خورشیدوند) @mahdikhorshedvand رسول حق منش @r_hagh نگاه بورسی(یادداشت های شخصی رسول حق منش در مورد بورس) @n_bourse جوهری در حال حرکت(رضا آقازاده) @juhar_in_move ما توانستیم(رضا آقازاده) @ma_tavanestim دیده بان(رضا آقازاده) @talabedideban کانال مکالمه عربی قم(مهدی جوادی فر) @mokalemeqhom آموزش عربی(محسن یزدان پناهی) @learnarabic داء و دواء(احمد توکلی) @daodava اقالیم سبعه(رضا حسین زاده) @hashiyenevisi مرتضی منصوری فرد @MMFchannel اقامه(حمید خزایی) @eghaameh اصول پاکی(محسن عبد الله زاده) @khodsaazee گزیده گویی های یک اقتصادخوان(حسین زمانی) @hzamanim اندیشه ورزی(احمد سعیدی) @andishevarzi کپرنشین(جواد قلاوند) @kaparneshin حسن سامی @Hassan_Sami مهتدون(مجتبی امیری) @mojtaba_amiri فقه،حقوق،فلسفه(پیمان رکن الدینی) @law_Philosophy کتاب سالم(سید امیر سیدی) @ketabesalem (عبدالستار عباسی کاشانی) @haftehayemanavi پویا نویسی(علی اسفندیار) @pooyanevisi محسن بهرامی(2 کانال) @mohsen_bahrami @selected_by_mb و در بین اساتید: دانشجوی مشروطی(استاد بهزاد زارع) @daneshjumashruti انقلاب بیان،بیان انقلابی(استاد محمدرضا رئیسی زاده) @bayaneenghelabi313 تا مردم...(استاد حسین کاظم زاده) @tamardom استاد احمد فربهی @farbehi استاد ملکی(مدیر سابق معصومیه/معاونت تهذیب حوزه های علمیه کشور) @ostad_maleki برپا(استاد علی مهدیان) @ali_mahdiyan استاد سید محمدرضا حسینی @Seyed_mohammad_reza_hosseini بینش راهبردی(استاد رنجبر) @Binesh_Rahbordi احتجاج(استاد رجبی) @ehtejajj حجه الاسلام کریمی(استاد رضا کریمی) @rezakarimi_ir قرائت روزانه و حفظ موضوعی قرآن(استاد روح الله راسل) @masoumieh_qoran استاد بغدادی @Baghdadi طلبگی تا اجتهاد(جمعی از نویسندگان) @talabegitaejtehad و در این کانال از قلم جمعی از نویسندگان حوزوی @howzavian @delneveshtetalabe
📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿📿 طلبگی هدیه ای مادرانه است 📿 چند خطی در احوالات عالم طلبگی 📿 مصطفایان و پیشقراولان سپاه ولی عصر 📖 بخوانید: @andishevarzi
طلبگی هدیه ای مادرانه است 📿 هیچ موقع یادم نمیره رفته بودم پیش معلمای سابق دوران راهنماییم بچه مثبت مدرسه بودم، تحویلم گرفتن ولی یه سوال اذیتشون میکرد: چرا یه رشته خوب، اونم تو یه دانشگاه خوب رو ول کردی، حتی صبر نکردی یه مدرک خشک و خالی بگیری و رفتی حوزه؟ 📿 منم که تا قبل از این، جوابش رو بار ها برای خودم تکرار کرده بودم بلافاصله با وقار و طمانینه خاصی گفتم: وقتی دانشگاه بودم یاد میگرفتم چه جوری رو بسازم ولی دانشگاه رو ول کردم و اومدم حوزه تا یاد بگیرم چه جوری رو درست کنم. 📿 مدار الکتریکی وقتی بسوزه هنوز وقت هست، یه دونه دیگه میسازی؛ ولی وقتی مدار زندگی طرف بسوزه دیگه وقتی نیست، پس دوباره ساختنی هم نیست. 📿 اصلا برای همینه که خیلیا فکر میکنن بلدن چه جوری مدار زندگیشون رو بسازن، چون تا حالا ندیدن بسوزه، وقتی هم میسوزه که دیگه کار از کار گذشته... 📿 وقتی ازم میپرسن که از زندگی و حال و روز راضی ای؟ میگم خدا نکنه که راضی نباشم، چون اگه ناراضی باشم یعنی قبل از اون، امام زمانه که ازم ناراضی شده... 📿 به قول استادمون، سیستم گزینش طلبگی با بقیه سیستم گزینشا فرق داره، مال حوزه نظام گزینشش، هست. یعنی باید انتخابت کنن، برت دارن، سوات کنن، جدات کنن، بکشنت بیرون از بین این همه آدمی که دارن تو کره خاکی نفس میکشن. 📿 راست میگفتن، یکی رو میشناختم که تو روضه ها یکی باید جلوشو میگرفت، ولی اصلا قیافش به طلبگی نمیخورد؛ یه دفعه اومد گفت میخوام طلبه شم، همه رفقاش تعجب کردن گفتن اصلا به درد این حرفا نمیخوری، ولی تحقیق و مشورتاشو کرده بود و بالاخره اومد، الحمد لله تا الآن هم طلبه موفقی بوده. هنوزم باید تو روضه ها جلوشو بگیری. 📿 یکی دیگه رو هم میشناسم اونم اهل گریه و سرخی چشمِ بعدِ روضه، از سیکل میخواست که بیاد حوزه، ولی گفتن بهتره دیپلم بیای، اونم با اکراه قبول کرد. ولی چند وقت بعد دیدمش حرف از رشته های دانشگاهی میزد و پول دراوردن، سرخی چشمش هم رفته بود. نگو تو این مدت رفته بود سراغ بعضی کارا و بعضی چیزا. همون کسایی که طلبگیشو بهش داده بودن، همونا هم ازش گرفتن... 📿 خلاصه این روزا که وقت ثبت نام تو حوزه هاست و وقت برای سپاه پیشقراول امام زمان، هر روز داره ایمانم به این جمله زیاد میشه که: "طلبگی، هدیه ای است" @andishevarzi
🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻 از مقبولیت تا رضایت 🔻 مردم ایران ناراضیند؟ یا نظام را قبول ندارند؟ 🔻 اصلا فرق بین ناراضی بودن و قبول نداشتن چیست؟ 🔻 آیا مشارکت پایین در انتخابات نشانه قبول نداشتن است؟ 📖 بخوانید: @andishevarzi
از مقبولیت تا رضایت 🔻 خیلی جالب بود؛ استادمان تعریف میکرد که پس از انقلاب آشنایی داشتیم، با هم نشسته بودیم و بحث انقلاب شد ولی او مدام از شاه تعریف میکرد و خدمات او. 🔻 وقتی که از حد گذشت، شور جوانی ما را گرفت و نه گذاشته و نه برداشته به او گفتیم: خداوند ان شاء الله شما را با او محشور کند. او را میگویی! چنان داغ کرد و سرخ شد که دیگر در مجلس نماند و بلند شد و رفت. 🔻 قضیه نارضایتی بیشتر مردم هم اینگونه است، شاید در ظاهر حتی فحش و بد و بیراه هم بگویند ولی آخرش ته دلشان آنچنان چیزی نیست. اگر بهشان بگویی که باشد پس خدا تو را با ترامپ و بولتون و کذا و کذا محشور کند، مثل آن بنده خدا داغ میکنند و پامیشوند میروند. البته بعید میدانم که دیگر کسی حتی در ظاهر از اینان تعریف کند! 🔻 جامعه شناسی میگفت که شاکله رفتار اجتماعی مردم ایران نسبت به بقیه کشور ها بیشتر سمت و سوی انتقاد از حاکمیت را دارد. در دیگر کشور ها به این شدت نیست. این هم سابقه تاریخی دارد، برای همین طبیعی است که حتی اگر دولت عملکرد خوبی داشته باشد، باز هم اعتراض داشته باشند. 🔻 جدای از این گفته، مولفه ای در مردم ایران وجود دارد که در مردم کشور های دیگر یا یافت نمیشود و یا اینکه اینگونه یافت نمیشود؛ آنهم عنصر درون آنهاست. 🔻 فرقی که نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران با بقیه نظام های سیاسی دنیا دارد این است که نظام سیاسی مردم ایران از اولش با ایمان و دین آنها گره خورده است. یعنی جایگاه نظام در میان مردم، قلب ایشان است. برای همین شاید بر زبانشان چیز هایی بیاورند ولی ته قلبشان را که بکاوی اینقدر که در ظاهر میگویند چیزی نیست. 🔻 لذاست که نظام را باید در تشییع جنازه سردار شهید جستجو کنیم نه در صحبت های تاکسی و کوچه و بازار و انتخابات؛ بله مردم ناراضی اند از همان صحبت های کوچه بازار و مشارکت پایین در انتخابات میتوان فهمید ولی بین بودن و قبول نداشتن زمین تا آسمان فرق است. @andishevarzi
animation.gif
130.2K
♟♟♟♟♟♟♟ 🌺🌺 به مناسبت میلاد کریمه اهل بیت علیهم السلام 🌺🌺 ✍ مامور مخفی 🔸 نگاهی متفاوت به شخصیت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها 🔸 مجاهدی خستگی ناپذیر در یک مبارزه پنهان سیاسی بخوانید: @andishevarzi
مأمور مخفی ♟ بسیاری از ما وقتی اسم سلام الله علیها را میشنویم یاد خواهری دلتنگ میفتیم که به شوق دیدار برادر راهی دشت و بیابان شد. اما آیا این همه ماجراست؟ ♟ یکی از مواردی که در روایات متواتر است نقش پررنگ در سپاه حضرت و مقدمه سازی ظهور ایشان است. سوال اینجاست که نقش حضرات معصومین علیهم السلام در تحقق این روایات کجاست؟ ♟ آیا کار ایشان فقط خبر دادن از این واقعه است و بقیه اش را به خودمان سپرده اند که بروید و ایرانیان را آماده این کار کنید یا اینکه خودشان در این بازی نقش اول را ایفا میکنند؟ پاسخ واضح است. ♟ طبق بیان بالا میتوان نتیجه گرفت که هدفِ حضرت معصومه و دیگر امامزادگان از به ایران فقط دوری برادر و دلتنگی ایشان نبود، بلکه هدف اصلی ایشان ولی الهی در گسترش دامنه ولایت خویش و آماده نمودن ایران به عنوان کشور و ملتی آخرالزمانی بود. ♟ چرا که برای این کار نیاز به هایی اجتماعی و فرهنگی_سیاسی فعال داریم، که با آمدن حضرات به ایران و اشتباه دشمن در ترور ایشان، این مهم بیش از پیش فراهم گشت. کافی است نگاهی به قم، شیراز، شهر ری و بسیاری از نقاط ایران بیندازیم. ♟ البته اگر ایشان ترور هم نمیشدند، هر کدامشان برای خود ظرفیت ایجاد پایگاه های اجتماعی مهمی در ایران داشتند. و چه بسا این کار را کرده و در همان زمان هم بازوان علیهم السلام در ایران میشدند. ♟ یعنی بنت موسی بن جعفر فقط خواهری شیفته برادر و دلتنگ دیدار او نبود بلکه و مجاهدی خستگی ناپذیر بود که برای یاری رساندن به برادر، به سمت او هجرت نمود. ♟ پس از این، هرگاه که چشممان به ضریح نورانی اخت الرضا علیهما السلام افتاد، یاد سرداری غریب و بیفتیم که در مبارزه پنهان سیاسی خود، جان خویش را نثار امام زمان خود و اهداف والای او کرد... @andishevarzi
هدایت شده از تربیت تمدنی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎭🎭🎭🎭🎭🎭🎭🎭🎭🎭🎭🎭🎭 اندر ارواحات عصر جدید 🔮 را میستایم، با همه نقد هایی که به آن وارد است از سلبریتی سازی تا مهندسی استعداد ها، که به نظرم همه اینها میرزد به آن فضای امید و پویشی که در جوان های کشور به راه میندازد. 🔮 اما اگر بخواهم برای ارتقایش نقدی کنم، نقدی که سازنده باشد، نقدی که از همه مهم تر باشد، میگویم در برنامه اش کم از خبر است. 🔮 به آوازی که این جوان ایذه ای خواند نگاه کنید! هم صدایش خوب بود و هم تبلیغ آواز محلی و هویت ایرانی بود ولی مهم تر از همه، روح و جهاد فی سبیل الله است که درونش دمیده شده بود. 🔮 اگر برنامه عصر جدید میخواهد برنامه ای باشد، آنهم از نوع اسلامیش باید درونش روح دمیده شود، آنهم از جنس ایمان؛ اگر این نباشد، برنامه اش صرفا چند تا حرکت زدن و تار صوتی چرخاندن است. @andishevarzi
نمیدونم چرا اگه من یقول رو ول کنی، ما یقال رو بچسبی، نمیفهمی اینا حرفای مرد خاکستری اصلاحاته یا بعضی عدالتخواها @andishevarzi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🐍🐍🐍🐍🐍🐍🐍🐍🐍🐍🐍🐍🐍 🔸 اندر حکایت که خود را زخم خورده و مظلومِ نظام نشان میدهند اما در حقیقت هایی هستند که نظام و مردم را درسته میبلعند... @andishevarzi
اگر حاج احمد میامد 🔸 اگر میامد، از شگفتیش اگر قالب تهی نمیکرد لا اقل مدهوش میشد نه به خاطر امثال طبری و موسوی خوینی ها و امثال ذلک بلکه به خاطر کسانی مثل سلیمانی و رئیسی و حاجی زاده. 🔸 اگر حاج احمد میامد، آستین هایش را نه که بالا بزند بلکه اصلا پاره میکرد و پر حرارت تر از گذشته به کار شده و شب و روز نمیشناخت ولی نه به خاطر دیدن ناکارآمدی ها در کشور بلکه به خاطر دیدن بیل به دستان سیل لرستان و زلزله کرمانشاه، به خاطر عمامه های پنهان شده در پشت ماسک ها. 🔸 اگر حاج احمد میامد فریاد میکشید اما نه فریاد کشته های هواپیمای اوکراینی و جان باخته های آبان ماه، بلکه فریاد انتقام عین الاسد و نفتکش های ونزوئلایی و در زمین دشمن بازی نکردن بعضی خودی ها. 🔸 اگر حاج احمد میامد گریه اش میگرفت اما نه گریه یاس و ناامیدی از فقر و مشکلات اقتصادی و معیشتیِ مردم، بلکه گریه اش میگرفت گریه امید و سرزندگی از این همه و ملتی که یاد گذشته هایش را زنده میکرد. 🔸 اگر حاج احمد میامد مینشست، نه بر سر قبر توخالی ای که به دروغ بالاسرش اسم انقلاب و آرمان هایش را نوشته اند بلکه بر سر قبر شهید قدس، و نظاره میکرد تجدید عهدی را که ملت با همان کرده اند. 🔸 اگر حاج احمد میامد میایستاد نه بر شانه ملت تا به اسم آن ها و به کام خودش، عدالت را تفسیر کند، بلکه میایستاد پشت سر ولی زمان خود تا از کام او مزه را بچشد. 🔸 اگر حاج احمد میامد سخنی برای گفتن نداشت، نه از این اختلاس ها و هنجارشکنی هایی که هست، مثل اینها که زمان خودش هم بود بلکه سخنی برای گفتن نداشت به خاطر تعجبش از این همه اقتدار و استقلال انقلاب، از آن پهباد به خاک افتاده آمریکایی گرفته تا ناو به گل نشسته انگلیسی. 🔸 یک کلام ختم کلام، اگر حاج احمد آن موقع به زور در لبنان در پی آرمان های مکتب امام بود و آخرش هم اسیر شد، الآن اگر بیاید نه فقط در لبنان بلکه در عراق و سوریه و همان فلسطین و که قبله آمالش بود خاک پایش را طلا میکنند... @andishevarzi
⚓️⚓️⚓️⚓️⚓️⚓️⚓️⚓️⚓️⚓️⚓️⚓️⚓️ ✍ فقط بلدند داد بزنند 💎 عبرتی امروزی از داستان حضرت نوح علی نبینا و آله و علیه السلام 🔸 کسانی که زیر فشار فحش ها و تمسخر ها، عقده هایشان را سر نوح و کشتیش خالی میکنند @andishevarzi
فقط بلدند داد بزنند ⚓️ وقتی اواخر کار شد، خداوند دستور به ساخت کشتی داد ولی نه در یکجای پرت، بلکه دستور خدا این بود که جلوی چشم مردم و در بیابانی خشک و در مسیری پر رفت و آمد کشتی را بسازد. ⚓️ میدانید علتش چه بود؟ این بود: خداوند فرمود کشتی را جلوی چشم همگان بسازد تا آن کسانی که حتی خرده شیشه ای در جانشان است از دور و بر نوح علیه السلام جدا شوند. ⚓️ وقتی را بشنوند، وقتی نیش و کنایه ها روز و شبشان را پر کند، وقتی انگ دیوانگی به پیشانیشان بخورد که در بیابانی خشک، کشتی دریا میسازند، کنند در نوح و رسالتش، از او جدا شوند و آخر کاسه بمانند و جان های پولادین... ⚓️ ماجرای این روز های ما شده داستان کشتی نوح، انقلابی است که در اوج خشکی زمین و زمینیان دم از دریای عدالت و معنویت میزند؛ برای آمدن منجی، در بیابانی خشک و بی آب و علف کشتی اقیانوس پیما ساخته و آوازه ساختنش هم گوش فلک را کر کرده. ⚓️ اوایلش همراه بودند، میگفتند چند روزه میسازیم و سوار میشویم و میرویم، اما چهل سال که گذشت دیدند که نه انگار از دریا خبری نیست؛ شک کردند و منکر دریا شدند. ⚓️ اما بعضی دیگر ماجرایشان جالب تر است، جرات ندارند منکر دریا شوند، اما زیر فشار نیش و کنایه ها و تمسخر ها تاب نمیاورند و عقده اشان را سر خالی میکنند که چه شد؟ پس کشتی چرا آماده نمیشود؟ تو اگر کشتی ساز بودی تا الآن باید ده ها کشتی میساختی... ⚓️ چون میخواهند مخاطب استهزاء نباشند، اینان هم شروع میکنند از نوح و کشتیش بد گفتن اما با روش دیگری، تا یکجای کشتی سوراخ میبینند داد و هوار میکنند که بیا نوح! ببین کشتیت سوراخ است؟ مردم را میخواهی سوار این کشتی کنی؟ آی مردم ببینید این کشتی سوراخ دارد! شیپور نحسشان را دستشان میگیرند و بر بوق نکره میدمند... ⚓️ حق دارند با این کار ملا قوم باهاشان کاری ندارند، دیگر مخاطب فحش ها و تمسخر ها نیستند، اما بین خودمان بماند، ملا قوم با آن ها کاری ندارند چون در جبهه خودشان بازی میکنند، . ⚓️ جالب است که فقط بلدند داد بزنند، نه اینکه بروند و نوح را با خبر کنند، نه اینکه بروند سوراخ را پر کنند، نه اینکه حتی با هماهنگی نوح داد بزنند و مردم را جمع کنند تا سوراخ را پر کنند. فقط بلدند داد بزنند، آخر هنرشان همین است، همین... @andishevarzi
هدایت شده از تربیت تمدنی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 آقا عنایت 💥 دید کلینیک آتش گرفته، ده دوازده تا زن و بچه پشت شیشه ها التماس میکنند، بعضی ها هم اشهدشان را میخوانند. 💥 گفت اجازه نداد، به دل آتش زد با یازده بخیه و سوختگی و شیشه فرو رفته در گوشت، آخرش نجاتشان داد... 💥 پرسیدند آرزویت چیست؟ گفت دیدن و ادامه دادن راه ، میخواهم بروم سپاه قدس... 💥 همان روستازاده ای که به خاطر بیماری سخت پدر و مادرش راه شهر پیش گرفته و بساط دست فروشی انداخته و حتی جایی برای ماندن ندارد... 💎 اینها همه نشان از این است: ✨✨✨✨ @andishevarzi
🔳 «رقیه» 🔻برای رقیه از آبله نگو، از زخم پا و کبودی بازو نگو، از چشم های تارِ بی سو سخن مگو، از گیسوان سوخته پریشان شده مگو، از زجر و تازیانه و دست های بی هوا مگو. حتی از کنیزی و مجلس شراب مگو، از معجر و غارت و چشم های بی حیا مگو. مگر این ها بود؟ گرچه باید خون گریست و گریبان چاک کرد اما مگر درد رقیه این ها بود؟ تو چه میدانی که درد رقیه چیست و اصلا ؟ 🔻 رقیه از حسین نه مرهم طلب داشت، نه زخم بند و نه کلیدی که زنجیر باز کند و نه معجری که حجاب بیفزاید. رقیه در پیشگاه حسین، نمیدید چه به اینکه جسمِ خویش ببیند. رقیه سوزان بود و تشنه وصال. رقیه جز حسین نمیخواست، نمیدید، نمیشنید و احساس نمیکرد. رقیه از حسین، «» طلب داشت. تمام عالَمش حسین بود و بی حسین، دنیا جهنمی بود که هر لحظه، از عذابِ بی حسین بودن میسوخت و میسوخت و میسوخت. تو چه میدانی که رقیه چه میخواست و اصلا رقیه کیست؟ 🔻 گویا رسم عاشقی نخوانده ای و طریق بندگی ندیده ای؟ حرام است بر دیدگان معشوق، غیر یار دیدن، با غیر او دم زدن، بر غیر او دل بستن و شکایت نزد غیر او بردن. حرام است ناله از درد چشم های زخمی و بی رمق؛ حرام است ذکر جز او داشتن و فکر خود بودن؛ حرام است شکایت از تن، از درد های زمانه فراق؛ و حرام است از هر چه که دم زدن ... و تو چه میدانی که چیست و رقیه کیست؟ 🔻 رقیه اگر میماند فاضله زکیّه میشد، رقیه اگر میماند طاهره مطهّره میشد، رقیه اگر میماند رضیّه مرضیّه میشد، رقیه اگر میماند عالمه غیر معلّمه میشد، رقیه اگر میماند دست مریم و آسیه از پشت بسته و بسان خدیجه میشد، رقیه اگر میماند میشد. رقیه اگر میماند میشد. و تو چه میدانی که رقیه کیست؟ 🔻 ای بینوا! در دنیای وهمانی خویش و هر از گاهی نوایی چون نوای رقیه سر از گریبانت برون میکند و دوباره سر در گریبان میشوی. بیچاره به کجا میروی؟ درِ خانه که میزنی؟ نان و نمک از که میخواهی؟ بساط محبت حسین به که میفروشی؟ دق الباب چه خانه های بی صاحب که نمیکنی؟ راستی چه میدانی که کجاست و اصلا رقیه کیست؟ 🔻 ای بی خبر از همه جا! دنیا گذر ثانیه ها نیست، دنیا است و لحظه وصال عمقی دارد به پهنای ازل تا ابد، پس از ازل تا ابد میشود در ، زیست، گریست، نالید و پیر و پیر تر شد. تو با چه پیر میشوی؟ اصلا تو چه میدانی که رقیه کیست؟ 🔻این ها ذوق نیست، شعر نیست؛ حقیقت عالم است در زبان احساس. و باز تو چه میدانی که ؟ @andishevarzi
🔳 تازه سفر شروع شده 🔸 کربلا سکون نیست، حضر نیست، است و . و میدانی اصل سفر از کجا شروع شد؟ از همین روز ها... از آن جایی که عباس محمل زینب نشاند و زانو خم برای عمه سادات پله ساخت و به سوی روانه کرد. آنجا که اکبر، سه ساله را از ناقه به دوش گرفت و رقیه در بغل و عبد الله در دست به سمت روانه شد. آنجا که رباب گهواره اصغر به راه کرد و به خنده او خندید و به سمت روانه شد. گویی اهل قافله در کربلا سکون گرفتند اما تازه سفر شروع شده... 🔸 از مدینه تا کربلا گویی است که متکثر شده و در جان ها افتاده و روز به روز به اضافه شده. هر کسی به نحوی میخواهد بوی حسین دهد، چه بعضی از سر صدق و صفا و بعضی دگر منافقانه. همه در کربلا جمع شده اند. تازه سفر شروع شده... سفر از تا علیه السلام 🔸از همین روزهای اول است که جان ها به اضطراب میفتد، قلب ها به زلزال دچار میشوند، چشم ها بین خیمه حسین و کاشانه خود میگردند، پاها به ولوله افتاده و گهی میل خاک دارد و گه سبزه دیار خویش. حتی پوست آدمی هم سرگردان است یا آفتاب سوزان یا سایه خنک باغ های مدینه و کوفه. تازه سفر شروع شده... 🔸 این همه کثرت در دَوَران عشق و جنون یا سردی و عافیت گیج شده و حیرانند. چه کنند؟ بمانند یا بروند؟ در این راه قدم بگذارند یا که فرار کنند؟ سفر را شروع کنند یا شروع نشده تمامش کنند؟ پا را به قربانگاه برسانند یا که عبد فرار شوند؟ با حسین شوند یا بی حسین؟ با ، مقابل او قد علم کنند یا که فقط او را ببینند؟ تازه سفر شروع شده... سفری ، ، ، علیه السلام 🔸 و تو نیز در این روزهایی! شروع شده! اضطراب ها شروع شده! خودبینی ها شروع شده! دل بستنی ها نمایان شده! دنیا پیدا شده! تو در این ده روزه سفر، ظهور کرده! هر چه کردی و نکردی، در کاسه داری و نداری از عمق وجودت بروز کرده! چه میکنی؟ دل میکنی یا دل میگذاری؟ همه شیطان با لشکرش به مصاف تو آمده! اصلا میفهمی یا باز هم در غفلت یک ساله، بلکه یک عمره فرو رفته ای؟ بانگ رحیل زدند! صدای رقیه میاید! میشنوی؟! تازه سفر شروع شده... @andishevarzi
💔 نامحرم ▪️ وقتی فروختند و پیراهن خونی نزد آوردند مصیبت ها شروع شد... یعقوب از فراق یوسف پیر تر از پیر میشد و اشک، امان چشم هایش را ربوده بود. چه میکرد؟ تمام هستیش گم شده بود. از شراره های آتشِ اشتیاق جانی برایش نمانده بود و دلیلی برای زندگی جز یوسف نداشت. تا این که چشم ها دگر یارای اشکان یعقوب نشدند و و در طریق عاشقی جاماندند. ▪️ روزی برادر نزد او آمده و از حال نزارش جویا شده و دلش سوخت. گفت چرا چشمانت را به باد دادی؟ یعقوب پاسخ داد که از نورِ چشم، چشم مدت ها پیش نور خود از دست داده بود و حال فقط فهمید که نوری ندارد. ▪️ ندایی غضبناک رسید که : «ای یعقوب چه میگویی؟ شکایت به میبری؟» گویا خدا هم میدانست که یوسف و یعقوب جنس کوچه و بازار نیست که هر کس و ناکس بدان راه یابد. حتی اگر پیغمبرزاده باشد. آنجا بود که یعقوب دم فروبست و سرداد: «إنّما أَشْكُوا بَثِّي‏ وَ حُزْني‏ إِلَى اللَّه‏» همانا که آنچه قلبم را پاره میکند و آن چه وجودم را برآشفته، شکایتش نزد خدا میبرم. «وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُون‏» و من از خداوند چیزی میدانم که شما نمیدانید. ▪️ وقتی غلام زین العابدین علیه السلام از حضرتش پرسید که چرا اینگونه است در غم «» ناله میکنید و اشک ریخته و فغان سر میدهید؛ حضرت در جوابش فرمود: «إِنَّما أَشْكُوا بَثِّي‏ وَ حُزْني‏ إِلَى اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُون‏». ای جوان، راز عاشقی محرَم خواهد و ؟ حسین، محرم خدا بود و محرم حسین کیست؟ سِرِّ سَر به مهر کربلا، سَری سَر به مهر میخواهد و دلی بی دل از آشوب عشق. ▪️ خدایا این شب ها در حرم حسین، بد دردی است به حسین. خدایا نه دلِ دنیازده ام تاب دنیازدگی حسین دارد و نه نگاه حرام دیده ام تاب نگاه حریمش. چه بد رسمی است نمک ارباب خوردن و نمکدان شکستن و چه بد سوزی است که حسین به تو هم بگوید: «إِنَّما أَشْكُوا بَثِّي‏ وَ حُزْني‏ إِلَى اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُون‏» یعنی که تو هم محرم اسرار نیستی، دور شو که اهل حریم ما غیر توست. ▪️ باشد آقا نگو و در خود بریز، باشد آقا ما را محرم حساب نکن و با غیر درد و دل کن، باشد آقا ما را اهل ندان و جز ما را برگزین. باشد آقا... ▪️ «حسین» محرم خدا بود و ؟... @andishevarzi
🔳 پا به پای اکبر 🔸 مگر میشود خونی هزار و اندی سال و بلکه هزاران بماند و صاحب خون، فقط کودکی شیرخواره باشد؟ مگر میشود هزاران هزار مادر در عزای طفلی دگر خون بگریند و آن طفل، فقط کودکی شیرخواره باشد؟ مگر میشود کل عالم و کائنات، مات و مبهوت گلوی نازکی بمانند و آن گلو، فقط گلوی کودکی شیرخواره باشد؟ مگر میشود اصلا ، آن که درِ حوائج و نیاز های نه انسان، بلکه عالم است، آنکه ساحت امام، او میطلبد، فقط کودکی شیرخواره باشد؟ حاشا و کلا... 🔸 علی اصغر فقط کودکی شیرخواره نبود. او پسر حسین بود، او نواده رسول خدا بود، او نوه علی مرتضی بود، او دردانه حضرت زهرا بود. خون علی در رگ هایش تلاطم داشت، تو گویی تاب غریبی پدر نداشت و شهادت اختیار کرد نه از سر اتفاق. عیسی در قنداقه، غریبی مادر دید و تاب نیاورده به سخن آمد، علی غربت ببیند و تاب بیاورد و به مسلخ نرود؟ برای همین است که عالمِ امکان و بلکه مجنون او شده. مگر میشود شهیدی این چنین عاشق، فقط طفلی شیرخواره باشد؟ حاشا و کلا... 🔸 علی میدید و حس میکرد و اشک میریخت و ناله میزد ولی کجا بود چشم و گوش بینای به که بی تابی علی را در تشنگی حسین ببیند که آب پس زده، به مسلخ عاشقی رود. کودکی شیرخوار و این چنین بصیرتی شگفت! واعجبا! مگر میشود این چنین کسی فقط کودکی شیرخواره باشد؟ حاشا و کلا... 🔸 بگذار نگویم که اگر علی میماند، جاپای سجاد و علی اکبر میگذاشت، بگذار نگویم که اگر علی میماند، عباسی برای زین العابدین میشد یا شاید هم... . بگذار نگویم که اگر علی میماند کتاب تاریخ، کنار حسین و همزه و جفعر و عباس، نام را به صفحه اولش بزرگ مینوشت که ایها الناس اینان بهترین عموهای عالمند. این چنین مگر میشود فقط کودکی شیرخواره باشد؟ حاشا و کلا... 🔸 مگر شوخی است کودکی شش ماهه باب الحوائج عالم شود؟ بسان کاظم و عباس، درب ورود شود؟ مگر میشود آدم و عالم وامدار خنده رضای لبانی خشک و کوچک شوند؟ مگر میشود دستان رستم دستان ها چنگ به بند انگشتان کوچک بزنند؟ شوخی نیست جسمی دریده و سری بریده آن هم در طریق عشق امام، از آن طفلی باشد که تازه «بابا بابا» گفتنش را شروع کرده بود. باور کن این ، پاهای نادیده اصغر بود که به قربانگاه ، رفتنی مثل رفتن اکبر و قاسم و عبد الله. و باز مگر میشود پاهایی این چنین تشنهِ قتلگاه عشق، فقط از آنِ طفلی شیرخواره باشد؟ حاشا و کلا... @andishevarzi
ا🖤🖤🖤🖤🖤🖤ا امشب ابر ها هم مقطع الاعضاء شده اند قم، شب عاشورای ۱۴۴۲