📚 خطرناک بیخودی (آچار فرانسه) 🛠
همسایهمون یه آدم شریفه
خیلی نجیبه، خیلیام حریفه
معایبش؟ هیچی نداره... ماهه
محاسنش؟ عین قدش کوتاهه
با نمرهی سه میزنه ریششو
رو جامجم سِت میکنه دیششو
عموم میگه تو کار صادراته
رئیس شرکت مخابراته
داییم میگه گمون کنم تاجره
ننهم میگه نه، دیوونهس... شاعره!
همسایهها بهش میگن مهندس
کاسبا بش میگن رئیس مجلس
هر کی که هس خیلی شلوغه سرش
عقیق اصله شیش تا انگشترش
یه روز دوبی میره، یه روز فلسطین
یه روز قطر، یه روز ژاپن، یه روز چین
یه روز کرهس، یه روز میره روسیه
گمون کنم تو کار جاسوسیه
خالهم میگه تاجر قرص اکسه
سهامدار عمدهی فارکسه
یه روز تو کار نقد شعر نیماس
یه روز معاون صدا و سیماس
ما که نفهمیدیم کیه، چیکارهس
یه شب دیدیم دبیر جشنوارهس
بابام بلن میگه به جمع حاضر
نه کاسبه، نه تاجره، نه شاعر
میشناسمش، اهل حساب کتابه
تو کار صادرات انقلابه
🖇🖇🖇
منبع:
(هِی شعر ترانگیزد. سعید بیابانکی. صفحه ۶۳-۶۴)
#طنز_سیاسی
#خوانش_اشعار_طنز
#شگردهای_طنزپردازی
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
@tarzetanz
📜 سبب تصنیف کتاب مُلستان ✍
#مُلستان
#نقیضه_گلستان_سعدی
#میرزا_ابراهیم_تفرشی
یک شب، در رزیت برادرم که چون عُقدهی ذَنَب درهم بودم و از بسیاری حزن و غم، لب نمیگشودم و زبان حالم بدین مقال مترنم بود:
ای که پابست غفلت و هوسی
ترسم آخر به کام خود نرسی
روزی آید که پیر و خسته شوی
از غم آسمان شکسته شوی
تیر پیری چو در برت بنشست
از کمندش کجا توانی جست؟
تا که این چند روز در کاری
پای رفتار و قدرتی داری
هم توان جوانیات باشد
نوبت کامرانیات باشد
خانه آباد کن ز طاعت حق
از گناهان، برو، بشوی ورق
زین ظریفان شوخ و چربزبان
روزی آید که نیست نام و نشان
رسم و آداب بندگی آموز
کار از دست تو نرفته هنوز
نیکبخت آنکه فکر توشه کند
خرمنش نیست جمع خوشه کند
مور اگر در هوای مستان بود
کی شه خویش در زمستان بود؟
چند روزی خلاف مستی کن
عمر خود صرف حقپرستی کن
برگ عیشی اگر فرستی پیش
تا ابد فارغی ز هر تشویش
دل به دنیای دون نباید بست
رستگار آنکه این قفس بشکست
پند من یا که سعدی شیراز
تو برو مرد باش و کار بساز
به خاطرم گذشت اگر بخواهم دلِ افسرده را سکینتی دهم و خاطر پژمرده را طمأنینتی، کتابی در اقتفای گلستان بیپیرایهی کلفت، هدیهی دوستان را فرا آرم بر آن نهج که خوانندگان را حکمت افزاید، بینندگان را بهجت.
جمله با خود عهد بستم و به گوشهای نشسته، چندی راه مراودت مسدود کردم و امر معاشرت محدود. تا خاطرم بدین مهم مشغول بود آرزوی ضمیرم در آیینهی مقصود دیگر نمیتافت که گفتهاند: « هِمَمُ الرِّجال تَقلَعُ الجِبالَ».
هر که او همت استوار کند
زود باشد که کار خود سازد
جوجگان کی برون شوند از تخم
مرغ اگر جز به بیضه پردازد؟
📎📎📎
منبع:
(مُلستان. میرزاابراهیم تفرشی. صفحه۱۹-۲۰)
#طنز_و_دین
#خوانش_اشعار_طنز
#شگردهای_طنزپردازی
#نقیضه_گلستان_سعدی
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
#حکایات_حکیمانه_و_کوتاه_نوشتهای_طنز
@tarzetanz
📖witمعنا و مفهوم واژه انگلیسی ✍
#فلسفه_طنز
#جان_موریل
این کلمه معمولاً به «بذله»، «بذلهگویی» و «بذلهگو» در فارسی ترجمه شده است و ما هم از آن پیروی کردهایم. اما باید نکتهای را در اینباره در نظر داشت وگرنه ممکن است در جاهایی[و از جمله در فصل سوم ترجمهی همین کتاب] باعث سردرگمی خوانندهی فارسیزبان شود.
اولاً wit نوعی شوخطبعی همراه با تخریب و چیزی آمیخته به حاضرجوابی و متلکگویی و منظوردار است در حالی که بذله در فارسی به معنای «سخن مرغوب و خوش و لطیف» است(لغتنامه دهخدا و فرهنگ معین) که مهربانی و خوشمحضری آمیخته با شوخطبعی را به ذهن متبادر میکند.
ثانیاً کاربرد wit در زبان انگلیسی، در مقایسه با کاربرد بذله در زبان فارسی، بسیار گستردهتر است تا آنجا که گاه همعرض شوخطبعی قرار میگیرد. نمونهی زیر مبهم بودن هر دو مورد ذکر شده در ماهیت wit و نیاز به یافتن معادلی بهتر برای آن را نشان میدهد. تعریف آمبروز بیرز، طنزنویس آمریکایی از «طنز»[satire] با ترجمهی رضی هیرمندی چنین است:
«یکی از انواع فراموش شدهی ادبی که نویسنده در آن خطاها و حماقتهای دشمنان خود را با لطافتی خام وصف میکند. طنز[satire] در این کشور همواره سست و کجدار و مریز بوده، زیرا روح طنز بذلهگویی[wit] است که کُمیتمان در آن لنگ است و ما آن را با شوخطبعی اشتباه میگیریم. شوخطبعی[humour] ما نیز مثل شوخطبعی در هر جای دیگر با مدارا و همدردی همراه است...».
🔗🔗🔗
منبع:
(فلسفه طنز. جان موریل. ترجمه محمود فرجامی. صفحه۲۱)
#تئوری_طنز
#فلسفه_طنز
#شوخ_طبعی
#یادداشت_ها_و_مقالات
#بررسی_واژگان_مهم_در_حوزه_طنز
@tarzetanz
📝 گفتگوی دو بیوه 🤷♀🤦♀
#نظامی_گنجوی
#علی_اصغر_حلبی
دو بیوه به هم گفتوگو ساختند
سخن را به طعنه درانداختند
یکی گفت: «کز زشتی رویِ تو
نباشد کسی در جهان شویِ تو»
دگر گفت: «نیکو سخن راندهای
تو در خانه از نیکویی ماندهای!»
📎📎📎
منبع:
(طنز و شوخطبعی در ایران و جهان اسلام. علیاصغر حلبی. صفحه۶۸۹)
#طنز_و_اخلاق
#خوانش_اشعار_طنز
#شگردهای_طنزپردازی
#رویداد_های_طنز_روز
#بزرگداشت_حکیم_نظامی_گنجوی
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
@tarzetanz
📄نظریههای بنیادین گفتمان لطيفه🙂
بخش اول✏️
🔸نظریهی برتریجویی🔸
افلاطون(در کتاب جمهوری) و ارسطو(در بوطیقا) دو چهرهی سرشناس و البته کهن این نظریه محسوب میشوند. افلاطون، حسادت(envy) را عامل اصلی کمیک معرفی میکند. ارسطو، کمدی را تقلید از کنش، اطوار و اخلاق زشت میداند. البته کمدی به نظر افلاطون «تقلید بدترین صفات انسان نیست، بلکه تقلید اطوار شرمآوری است که موجب ریشخند و استهزاء میشود. آنچه موجب ریشخند میشود نیز امری است که در آن عیب و زشتی هست، اما از آن عیب و زشتی به کسی گزند نمیرسد». (فن شعر، ترجمه زرینکوب، ۱۲۰)
در واقع از نظر افلاطون و ارسطو، خنده از بیکفایتی (inadequacy) شوخیکننده و شوخیشنو حاصل میشود. تاماس هابز (۱۹۶۶) (Hobbes) معتقد است: «خنده چیزی نیست مگر، شعفی ناگهانی که از ادراک ناگهانی امری مهم در ضمیر جان خود، به واسطهی قیاس با تزلزل دیگران با خودمان احساس میکنیم. انسانها وقتی به یاد اشتباهات خود در زمان گذشته میافتند و وقتی یقین حاصل میکنند که این یادآوری به ضررشان تمام نمیشود، به خنده میافتند». نظریهپردازان بسیاری که در حوزه طنز کار میکنند، مثل موریل( ۴-۱۴: ۱۹۸۳)، راسکین(۸-۳۶ : ۱۹۸۵)،
فوگل (۵-۱۷: ۱۹۸۹) و آتاردو (۴۹-۵۰: ۱۹۹۴) به مسألهی برتریجویی به منزلهی عامل خنده پرداختهاند.
#تئوری_طنز
#فلسفه_طنز
#درباره_طنز
#ابوالفضل_حری
#یادداشت_ها_و_مقالات
#بررسی_واژگان_مهم_در_حوزه_طنز
@tarzetanz
📄نظریههای بنیادین گفتمان لطيفه🙂
بخش دوم✏️✏️
🔸نظریهی برتریجویی🔸
از زمان هابز به بعد، فیلسوفان دیگری از جمله هانری برگسون، به نظریهی تفوّق یا برتریجویی پرداختهاند. به زعم برگسون، خنده رفتاری اجتماعی است که هدفش تصحیح رفتار افرادی است که به جای انعطافپذیری، خشک و عبوسانه عمل میکنند. در واقع، افراد خندهدار، کسانی هستند که نه بسان موجودات متعادل، که ماشینوار رفتار میکنند. نظریهی برتریجویی به تلاش انسان بدوی برای مقابله با دشمن -که امروزه به شکل خندهی متمدنانه در آمده است- نیز اشاره میکند.
ما با خنده به حماقت و دستپاچگیهای دیگران، از احساس برتری بر آنان مشعوف میشویم. در این خصوص، اتفاقی هر چند کوچک نیز ما را به وجد میآورد. عامل دیگر خنده، احساس قرابت با یک گروه قومی به منظور انتقام گرفتن از گروهها یا اقوام دیگر است. البته مواقعی هم پیش میآید که در لطیفهها چیز برتریجویانهای که به خندهمان بیاندازد، برخورد نکنیم. موریل(۱۹۸۳:۱۴) به خوبی جمعبندی میکند: « در برخی مواقع به خندههای کمیک یا غيرکمیک برمیخوریم که در آنها احساس برتریجویی، محلی از اعراب ندارد.»
#تئوری_طنز
#فلسفه_طنز
#درباره_طنز
#ابوالفضل_حری
#یادداشت_ها_و_مقالات
#بررسی_واژگان_مهم_در_حوزه_طنز
@tarzetanz
📄نظریههای بنیادین گفتمان لطيفه🙂
بخش سوم✏️✏️✏️
🔸نظریهی رهاسازی و آسودگی🔸
این نظریه با نام زیگموند فروید پیوند خورده است. فروید در مقالهای با نام «شوخیها و ارتباط آنها با ضمیر ناخودآگاه» نشان میدهد که «گاه واژههای پلید و کنایههایی که به محرّمات معین صورت میگیرد، علاوه بر معنای سطحی، از معنویت روانی نیز برخوردارند.» (اسپراکمن، ۱۳۷۵:۸۹). فروید میان دو گروه از شوخی فرق میگذارد:
شوخیهای سهوی (abstract) و شوخیهای عمدی (tendentious). فروید شوخیهای عمدی را با تاریخ تکاملی ظرفیت کمیک انسان همعصر میداند. شوخیهای عمدی، شکل رشد یافتهی جوک کثیف (dirty joke) هستند. فروید، شوخی عمدی را به سه گروه جنسی، تهاجمی و بدبینانه تقسیم میکند. هدف هر سه نوع، راضی نگهداشتن امیال سرکوب شده است و عامل سرکوبگر، جامعه یا هنجارهای نهادینه شدهی آن است. این مفهوم، اساس نظریههای تحریکمحور را تشکیل میدهد.
#تئوری_طنز
#فلسفه_طنز
#درباره_طنز
#ابوالفضل_حری
#یادداشت_ها_و_مقالات
#بررسی_واژگان_مهم_در_حوزه_طنز
@tarzetanz
📄نظریههای بنیادین گفتمان لطيفه🙂
بخش چهارم✏️✏️✏️✏️
🔸نظریهی رهاسازی و آسودگی🔸
شوخی سهوی بر خلاف شوخی عمدی، انگیزهی آزاد دارد و به سهولت نمیتوان آن را براساس نظریهی مبتنی بر تحریک - ارضا تبدیل کرد. فروید، سوای این تمایز به مسائل دیگر هم اشاره میکند که به کار بررسیهای شوخطبعی میآید.
فروید شگردها و تکنیکهای لطيفه را دستهبندی و مشخص میکند. از جمله شگردهایی که او بدانها اشاره میکند، شگرد دومعنایی (double meaning) است که اتفاقاً با مفهوم موقعیت متضاد (Script conflict) موردنظر راسکین همپوشانی جزیی دارد. دو معنایی خود را در قالب اسم خاص/ اسم عام، استعاره / معنای حقیقی، جناس / ابهام و دو معنایی به واسطهی تلمیح بروز میدهد. در یک کلام، همپوشانی دو معنا سبب بروز خنده میشود.
#تئوری_طنز
#فلسفه_طنز
#درباره_طنز
#ابوالفضل_حری
#یادداشت_ها_و_مقالات
#بررسی_واژگان_مهم_در_حوزه_طنز
@tarzetanz
📄نظریههای بنیادین گفتمان لطيفه🙂
بخش پنجم✏️✏️✏️✏️✏️
🔸نظریهی عدم تجانس🔸
عدم تجانس کلامی عمدتاً حول محور مسائل زبانی لطیفهها دور میزند، [که آن را در فصل دوم، ذیل مؤلفههای زبانشناختی شوخطبعی بررسی خواهیم کرد.] عجالتاً همین بس که اشاره کنیم عامل سرگرم کنندگی که در لبّ مطلب (Punch line) لطیفه به اوج می رسد، به واسطهی عدم تجانس کلامی، لبان خواننده را به خنده میگشاید. البته گاهی این عدم تجانس یا تناسب منجر به ایجاد ترس، خشم و احساسات منفی دیگر میشود.
آنچه تفریح و سرگرمکنندگی را از اینگونه واکنشها متمایز میکند این است که سرگرمی از روی عدم تجانس منجر به ایجاد لذت میشود. تفاوت این نظریه با نظریهی برتریجویی در این است که در اولی تضاد میان آنچه مورد انتظار است و آنچه به واقع اتفاق میافتد، خندهدار است و در دومی، حس برتر بودن نسبت به کسی که کاری بیتناسب انجام داده است.
📎📎📎
منبع:
(دربارهی طنز. ابوالفضل حری. صفحه ۳۹-۴۰)
#تئوری_طنز
#فلسفه_طنز
#درباره_طنز
#ابوالفضل_حری
#یادداشت_ها_و_مقالات
#بررسی_واژگان_مهم_در_حوزه_طنز
@tarzetanz
📖 جمعهها 😶
#مجتبی_احمدی
#ایمان_بدون_نون
تا لنگ ظهر، ما همه خوابیم جمعهها
از تخت خویش، روی نتابیم جمعهها
بگذارمان به گوشهای و دستمان مزن!
مانند خاکخورده کتابیم جمعهها
شش روزِ هفته آبِ روانیم - جو به جو-
اینک مجویمان که سرابیم جمعهها
افتادهایم کنجی - تعطیل و بیخیال -
بیزار از سوال و جوابیم جمعهها
شش روز هفته در پیِ «اینها» دویدهایم
بشمارشان که اهل حسابیم جمعهها؟!
شش روزِ هفته یکسره گردیدهایم تا
جایی برای خواب بیابیم جمعهها
وقت غروب... آه، چه دلتنگ میشویم!
از فکر شنبهها به عذابیم جمعهها
ای یار غار! باز بیار آن تغار را!
تا بعدِ خواب، کشک بسابیم جمعهها
گفتند صبح جمعه میآید امام عصر
تا لنگِ ظهر، ما همه خوابیم جمعهها!
🖇🖇🖇
منبع:
(ایمان بدون نون. مجتبی احمدی. صفحه۱۶-۱۷)
#طنز_و_دین
#خوانش_اشعار_طنز
#شگردهای_طنزپردازی
#رویداد_های_طنز_روز
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
@tarzetanz
سلام و عرض ادب
امیدوارم سال نو، سال خوب و خوشی برای همه دوستان عزیز باشد.
@tarzetanz
📝 فرار از عید نوروز 🌱
#یکی_یهپوله_خروس
#سید_غلامرضا_روحانی
عید از تهران فراریدیم ما
وز قیودش برکناریدیم ما
بسکه سنگین بود بار خرج عید
باری از زیرش فراریدیم ما
تا تِرن بهر سفر آماده گشت
یک دو ساعت انتظاریدیم ما
بعد از آن با همقطاران در قطار
جای بگرفته، سواریدیم ما
تا ترن وارد به مقصد شد به راه
هی دقایق برشماریدیم ما
لیک در مقصد به هر سو دربهدر
بهر منزل ره سپاریدیم ما
چون به مهمانخانهها منزل نبود
کنج غربت برقراریدیم ما
عاقبت از قحطی جا و خوراک
در غریبی انتحاریدیم ما
جای عیشیدن، غمیدن داشتیم
جای مستیدن، خماریدیم ما
بیشتر شبها نشامیدیم، لیک
روزها کمتر ناهاریدیم ما
قسمت ما در قمار زندگی
باخت شد هرجا قماریدیم ما
مختصر گویم که جشن عید را
بس مفصل برگزاریدیم ما
🖇🖇🖇
منبع:
(یکی یهپوله خروس.سید غلامرضا روحانی.صفحه۵-۶)
#خوانش_اشعار_طنز
#شگردهای_طنزپردازی
#رویداد_های_طنز_روز
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
@tarzetanz
📜حکایت افلاطون و مردی که زمینهایش را میفروخت✍
#کانال_هزلیات_هجویات_و_مطایبات
رأی أفلاطونُ شخصاً وَرِثَ مِن أبیهِ ضِیاعاً¹ فباعَها و أتلَفَ ثَمنَها في مُدَّةٍ قلیلةٍ ،فقالَ: الأراضی یَبتَلِعُ الرّجالَ و هذا الفتَي یَبتَلعُ الأرَضینَ.²
ترجمه:
افلاطون مردی را دید که از پدرش زمینهایی به ارث برده بود و زمینها را فروخته، در مدّت اندکی بهای آن را تلف کرد. افلاطون گفت: کارِ زمین خوردن مردان است³ وکار این جوان خوردن زمینهاست.
🔸🔸🔸
۱_اَلضّيْعَةُ : الاَرضُ المُغِلَّة،و جمعه: ضَيْعات و ضَيَعات و ضِياع و ضِيَع.زمینی که غلّه دهد.
۲_الأرض،الجمع : أَرَضون ، و أَرْضون ، و أَراضٍ ، و أُرُوض.
۳_شاعر فارسی گوید:
در کوی خرابات یکی میر نشد
وز خوردن آدمی زمین سیر نشد
💐🍃🍃@hazliatvahajviat
#طنز_و_دین
#شگردهای_طنزپردازی
#حکایات_حکیمانه_و_کوتاه_نوشتهای_طنز
@tarzetanz
📄حد ضرورت قافیه در شعر قدیم!✏️
#ادوار_شعر_فارسی
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
در ثمارالقلوب ثعالبی آمده است که:
شاعری، دوست بسیار نزدیک و عزیزش را هجوی زشت کرد، وقتی آن دوست شکوه و شکایت کرد که چرا چنین کردی؟
شاعر در پاسخ گفت: نام تو در قافیه بهتر از هر نام دیگری قرار میگرفت وگرنه من قصد هجو تو را نداشتم!
🔗🔗🔗
منبع:
(ادوار شعر فارسی. محمدرضا شفیعی کدکنی. صفحه۱۲۱)
#طنز_و_اخلاق
#بررسی_واژگان_مهم_در_حوزه_طنز
#حکایات_حکیمانه_و_کوتاه_نوشتهای_طنز
@tarzetanz
📖 تراژدی در مقابل کمدی:
آیا سنگین بهتر از سبک است؟ 😔😊
#فلسفه_طنز
#جان_موریل
بخش اول✏️
با تمایز قائل شدن میان طنز و دیگر اشکال زیباشناختی، اکنون میتوانیم به ارزشهایش بپردازیم. اینجا مباحثات سنتی بر طنزی که عامداً ساخته میشود و خصوصاً بر طنز دراماتیک، متمرکز است نه طنزی که اتفاقی به وجود میآید.
از زمانهای دور، در ارزشیابیها کمدی با تراژدی مقایسه میشده و معمولاً تراژدی، دستکم ازسوی روشنفکران، برتر شمرده میشده است. کمدی اغلب «سبک» و کماهمیت، اما تراژدی «سنگین» و مهم محسوب میشود.
کسانی که این دیدگاه را قبول دارند اغلب این پرسش را پاسخ نمیدهند که چرا کمدی تقریباً در همهی فرهنگها با این گستردگی خلق شده، درحالیکه تراژدی تنها در فرهنگ اروپایی خلق شده و آن هم تنها نمونههایی انگشتشمار در معدود دورههای تاریخی.
در دفاع از کمدی، چندین تمایز میان کمدی و تراژدی مطرح میکنم. با اینکه تمرکز من بر کمدی دراماتیک است، بیشتر توضیحاتم به دیگر اشکال طنزهایی که عامداً ساخته شدهاند نیز قابل تعمیم است.
#تئوری_طنز
#فلسفه_طنز
#کمدی_تراژدی
#یادداشت_ها_و_مقالات
#بررسی_واژگان_مهم_در_حوزه_طنز
@tarzetanz
📖 تراژدی در مقابل کمدی:
آیا سنگین بهتر از سبک است؟ 😔😊
#فلسفه_طنز
#جان_موریل
بخش دوم✏️✏️
تفاوت کلی میان کمدی و تراژدی این است که کمدیها برای برانگیختن شادمانی ساخته میشوند، در حالیکه تراژدی برای برانگیختن عواطف-در درجهی اول هراس، تأسف و ستایش قهرمانِ اثر- خلق میشوند.
کمدیها و تراژدیها این واکنشها را نهتنها در پاسخ به وقایع روی صحنه یا در کتابها، بلکه در مقابل رخدادهای مشابه در زندگی هم برمیانگیزانند. این دو، همچون دیگر اشکال ادبیات، نگرشهای ما به تجربه را بهطور عام شکل میدهند؛ به همین دلیل است که ما دربارهی نگاه تراژیک به زندگی و نگاه کمیک به زندگی حرف میزنیم و نه صرفاً نگاههای تراژیک و کمیک به ادبیات.
شادمانی و عواطف شامل جهتگیریهای متنوع نسبت به تجربهاند. در عواطف، ما با واقعی/ اینجایی/ اکنونی/ شخصی/کاربردی درگیر هستیم، درحالیکه در شادمانی درگیر نیستیم و با آنچه تجربه میکنیم، بازی میکنیم.
از آنجا که تراژدی نگرشی به زندگی را میپرورد که مبتنی بر عواطف منفی است در حالیکه کمدی نگرشی غیرعاطفی و بازیگوشانه را میپرورد، یک راه ارزیابی تراژدی و کمدی، مقایسه کردن ارزش این نگرشهاست.
📎📎📎
منبع:
(فلسفهی طنز. جان موریل. محمود فرجامی. صفحه۱۳۷-۱۳۸)
#تئوری_طنز
#فلسفه_طنز
#کمدی_تراژدی
#یادداشت_ها_و_مقالات
#بررسی_واژگان_مهم_در_حوزه_طنز
@tarzetanz
📚شناخت طنز و بررسی جایگاه و کاربرد آن در روایات اسلامی✍
#دکتر_سهراب_مروتی
#قدرت_ذوالفقاری_فر
🔹سیمای دنیاپرستان🔹
در اندرزنامهی عبرتانگیز و سراسر حکمتآموز امامعلی(علیهالسلام) به فرزندش امامحسنمجتبی(علیهالسلام)، دنیا و دنیاپرستان با بیانی لطيف، و طنزگونه چنین توصیف شدهاند:
« ... فَإنَّما أهلُها كِلابٌ عاويَةٌ وَ سِباعٌ ضارِیةٌ یَهِرُّ بَعضُها عَلى بَعضِ وَ يَأكُلُ عَزيزُها ذَليلَها وَ يَقهَرُ كَبيرُها صَغيرَها، نَعَمٌ مُعَقَّلَةٌ وَ أخرَى مُهمَلَةٌ قَد أضَلَّت عُقولَها وَ رَكِبَت مَجهولَها سُروحُ عاهَةٍ بِوادٍ وَعثٍ لَيسَ لَها رَاعٍ يُقيمُهَا وَ لا مُسيمٌ يُسیمُهَا...»
(ابن ابیالحدید، ۱۶/ ۸۹-۹۰)
همانا اهل دنیا سگهایی عوعو کننده و درندههائی زیان زنندهاند که بر سر یکدیگر فریاد میکشند، و زورمندشان ضعیفشان را میخورد، و بزرگشان کوچکشان را مقهور میسازد، [گروهی از آنها] چهارپایانی مهار شدهاند، و دستهای حیوان رها شدهاند، عقل خود را از دست داده و در بیابانی ناشناخته میتازند، رمههایی بیمار و آفتزده در نمکزاری لغزان سرگردانند، نه شبانی دارند که آنها را نگهداری کند و نه چوپانی که آنها را بچراند...»
(هاشمیخویی و دیگران، ۲۰ /۲۵-۲۶)
🔸
جلوههای طنزآمیز موجود در این عبارات، به این قرار زیر است:
نخست، دنیاپرستان دونهمت به سگانی زوزه کشنده و بار دیگر به حیوانات درنده تشبیه شدهاند. بار دیگر انسانهای دونهمت به چهارپایانی تشبیه شدهاند، که عدهای از آنها رام و عدهای نیز حیوان وحشیاند. همچنین، علاوه بر تشبیه به حیوانات، جلوهی زیبای سجع در کلام امیر بیان، آرایش بسیار زیبایی به کلام ایشان داده است.
«خواننده در این فراز، سیرت زننده و نازیبای دنیاپرستان را میبیند، و هنوز از این حس نفرتانگیز نیاسوده که چشماندازی دیگر او را تکان میدهد؛ اشترانی پایدربند و گلهای یله، رها و بیشبان، سرگردان در بیکرانههای حیرت... در اینجا شگردهای بیانی همچون تشبيهها و استعارهها، توالی جملهها، کوتاهی عبارات و موسیقای بیرونی متجلی در سجعپردازی امام(علیهالسلام) همه و همه در القای حس نفرت، بیزاری و هراس سهیماند.»
(خاقانی، عباس زاده،۲۶۰)
🖇🖇🖇
منبع:
(مطالعات اسلامی: علوم قرآن و حدیث. شماره ۹۳. صفحه۱۲۷)
#تئوری_طنز
#طنز_و_دین
#رویداد_های_طنز_روز
#یادداشت_ها_و_مقالات
@tarzetanz
📜 تیزهوشی صاحب بن عبّاد ✒️
#ذوق_لطیف_ایرانی
#علی_ابوالحسنی_منذر
مرحوم شیخبهایی در کشکول خویش مینویسد:
صاحببنعبّاد، حرف «راء» را به شیوایی و فصاحت تلفظ نمیکرد و این عیب را از دیگران پنهان میساخت. فخرالدوله دیلمی -که صاحب، وزیر اعظم او بود- یک روز به یکی از منشیان امر کرد متنی را تهیه کند تا بر سنگی بنویسند و حوالی چاهی که از برای عابران حفر شده بود، نصب کنند. از آنجا که خواندن و تصحیح نوشتههای دولتی بر عهدهی صاحب بود و منشی نیز بر جاه و جلال صاحب نزد فخرالدوله رشک میبرد، شیطنتی کرد و در نوشتهی خود کلماتی را گنجاند که تماماً دارای حرف «راء» بود، تا شاه از عیب صاحب اطلاع یابد و صاحب، نزد دیگران بور و خفیف شود! لذا چنین نوشت:
اَمَرَ اَمیرُالاُمَراءِ اَن یُحفَرَ فِی الطَّریقِ بِئرٌ لِیَشرِبَ مِنهُ الصّادِرُ وَ الوارِدُ، حُرِّرَ فی شَهرِ رَمِضان.
[یعنی: پادشاه فرمان داد چاهی در این مسیر حفر شود تا عابران از آن آب بنوشند. این مطلب در ماه رمضان قلمی شد.]
نوشته را نزد صاحب آوردند تا در حضور فخرالدوله و روسای دولت، با صدای بلند قرائت کند و در صورت لزوم، عبارات آن را حک و اصلاح کند. صاحب، تا نگاه به نوشته انداخت، با تیزهوشی خود، شیطنت منشی را دریافت و فهمید که وی دربارهی او حیلهای اندیشیده است؛ لذا بالبداهه، تمام کلمات نوشته را به کلماتی مرادف -که بدون حرف «راء» بود- برگرداند و چنین خواند:
حَکَمَ حاکِمُ الحُکّام اَن یُعمَلَ فِیالسَّبیلِ قَلیبٌ لِیَنفَعَ مِنهُ الغادی و البادی. کُتِبَ فی اَیّامِ الصّیام!
منشی بیچاره خجل شد و اقدام وی، افتخاری نو برای صاحب آفرید!
🔗🔗🔗
منبع:
(ذوق لطیف ایرانی. جلد اول پیش پرده. صفحه ۵۱-۵۲)
#طنز_و_دین
#طنز_و_اخلاق
#شگردهای_طنزپردازی
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
#حکایات_حکیمانه_و_کوتاه_نوشتهای_طنز
@tarzetanz
📝نقطهٔ خال تو✍
#شاطر_عباس_صبوحی_قمی
🔸[در مقدمهٔ دیوان شاطرعباس، پژوهشی مختصر دربارهٔ ادعای انتساب بعضی از اشعار او -مثل همین اثر- به دیگران آمده است.]🔸
روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است
آری! افطار رطب در رمضان مستحب است
روز ماه رمضان، زلف میفشان که فقیه
بخورد روزهٔ خود را به گمانش که شب است
زیر لب، وقت نوشتن همهکس نقطه نهد
این عجب نقطهٔ خال تو به بالای لب است
یا رب! این نقطهٔ لب را که به بالا بنهاد؟
نقطه هر جا غلط افتاد، مکیدن ادب است
شحنه اندر عقب است و من از آن میترسم
که لب لعل تو آلوده به ماءالعنب است
منعم از عشق کند زاهد و آگه نبود
شهرت عشق من از مُلک عجم تا عرب است
گر «صبوحی» به وصال رخ جانان، جان داد
سودن چهره به خاک سر کویش سبب است
🖇🖇🖇
منبع:
(دیوان اشعار. شاطرعباس صبوحی قمی. صفحه۱۱۵-۱۱۶)
#خوانش_اشعار
#شاطر_عباس_صبوحی_قمی
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
@tarzetanz
✍گروتسک در حکایتهای دیوانگان عطار📖
[برشهایی از مقالهی فریده داودی مقدم، منتشر شده در مجلهی تاریخ ادبیات]
#فریده_داودی_مقدم
#مجله_تاریخ_ادبیات
بخش اول✏️
با تعمق در حکایتهای عطار و تحلیل آنها براساس ویژگیهای ساختاری و مضمونی فن گروتسک و آثار شناخته شده در این حوزه، میتوان محورهای زیر را به عنوان محورهای مشترک میان حکایتهای عطار و موضوعات و آثار گروتسک به صورتی فهرستوار معرفی کرد:
- تضاد با قوانین حاکم بر جهان
- قدرتی بر علیه ریاکاری
- تقابلی پنهان میان نیروها در جهان
- به عنوان منتقد اجتماعی با کارکردی مؤثر از طریق کاربرد طنز و مطایبه
- آشکارکنندهی بازیها و رقابتهای ناهمگون و نابرابر
- عدم تناسبات کلاسیک
- معماری گفتاری در ساختار و معنا
- منطقی شگفتانگیز و گاه واقعیتی بیادبانه و تحریکآمیز
- زننده و مضحک
- استعمال اشیاء، صحنهها و عناصر مشمئز کننده
- استفاده از حقیقت مرگ به عنوان یک کمدی بیتناسب و گروتسکی و طنزی سیاه
- لطیفهای مخوف
- انعکاس جهانی بیوفا همراه با تباهی و فساد در مضامین گروتسکی
- آشکارسازی نیروهای شیطانی و ظلمانی همراه با نیشخندی از طنز و مطایبه
نکتهی جالب اینکه همهی این رویکردهای گروتسکی در حکایتهای دیوانگان عطار مصداق دارد و ما در حد ظرفیت این مقاله به برخی از رویکردها با تحلیل نمونههایی از حکایتها میپردازیم و در پایان جدولی از این حکایات همراه با مضامین گروتسکی موجود در آنها ارائه خواهیم کرد. البته باید توجه داشت که برخی از محورهای بالا با یکدیگر همپوشانی دارد و در عین حال در بعضی از اجزا و عناصر به دلیل تفاوتهایی در خور توجه، میتواند جداگانه تقسیمبندی شود.
#گروتسک
#تئوری_طنز
#شگردهای_طنزپردازی
#یادداشت_ها_و_مقالات
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
@tarzetanz
✍گروتسک در حکایتهای دیوانگان عطار📖
[برشهایی از مقالهی فریده داودی مقدم، منتشر شده در مجلهی تاریخ ادبیات]
#فریده_داودی_مقدم
#مجله_تاریخ_ادبیات
بخش دوم✏️✏️
🔸مشابهت فضاهای گروتسکی و حکایتهای عطار🔸
یکی از بارزترین و شایعترین فضاهای مضامین گروتسکی، مرگ و مکانها و اشیای مرتبط با آن، چون: گورستان، جمجمه، گورکن و ... است. ( رک: آدامز و يتس، ۱۳۸۹: ۲۰۲ - ۲۳۹)
"ياسوهیرو اوگاوا"، استاد دانشگاه هوکایدو ژاپن، با نقدی گروتسکی بر هملت شکسپیر، بسیاری از این فضاها را معرفی میکند. در این مقاله، اوگاوا با طرح موضوع تغذيهی همنوع از تعفن و فساد جسم، به بهترین وجه، گروتسک خارج از منطق را مینمایاند و مفاهیم گروتسکی را ترسیم میکند. با به تصویر کشیدن خیرگی جمجمهای که هملت با عمیق شدن در آن به بیهودگی، تمام پوچیهای جهان را مینگرد و ترسناک بودن جمجمه که آخرین نقاب انسانیت را بر میافکند و تنها پوزخندی همیشگی از مرگ را به نمایش میگذارد. (همان: ۲۱۱)
تنها با مروری گذرا در حکایتهای دیوانگان عطار، درمییابیم که بیشترین فضاها در این داستانها مربوط به گورستان و دیوانگان مقیم یا حاضر در آنجاست و جمجمهی مردگان، از اساسیترین ابزارهایی است که این دیوانگان برای انتقال پیام گروتسکی( طنز و جد ) خویش از آنها استفاده میکنند.
#گروتسک
#تئوری_طنز
#شگردهای_طنزپردازی
#یادداشت_ها_و_مقالات
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
@tarzetanz
✍گروتسک در حکایتهای دیوانگان عطار📖
[برشهایی از مقالهی فریده داودی مقدم، منتشر شده در مجلهی تاریخ ادبیات]
#فریده_داودی_مقدم
#مجله_تاریخ_ادبیات
بخش سوم✏️✏️✏️
در این حکایتها جمجمه، نقطهی کانونی جسدی است که نگاه خیرهکنندهی آن به طرز ترسناکی زننده است و دندانهای آن، حکایتگر پوچی نیشخندی است که در عین حال میتوان آن را تذکری شوم و ظالمانه دربارهی پایان یافتن تمام تلاشها و کوششهای انسانی دانست. بخصوص در اعتراض به قدرتهایی که به واسطهی آن ادعای برتری بر دیگر انسانها را دارند. (عطار، ۱۳۸۶ب: ۴۱۲، ۳۰۳)
به اعتقاد ماتیو وینستون هم، در این فضاها، جمجمه، نمایانگر وهمی غریب است که به طور فرضی از نیشخند آن سرچشمه گرفته و بالاجبار در بند این نوع خندهی خاص است که تبدیل به تنها صفت و کنایهاش شده است. (آدامز و يتس، ۱۳۸۹: ۲۱۲)
از دیگر فضاهای معمول این حکایتها: مبرزها، مکانهای کثیفی که محل هجوم مگسها و حشرات موذی است، ویرانهها و در برخی موارد کاروانسراها و کشتزارها میباشد که در اغلب اوقات به گونهای طنزآمیز جلوه میکنند و این همان تصویری است که هنر گروتسک حتی در نقاشی و معماری نیز در پی القای آن است و عطار به بهترین وجه آن را در قالب کلمات به تصویر میکشد.
#گروتسک
#تئوری_طنز
#شگردهای_طنزپردازی
#یادداشت_ها_و_مقالات
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
@tarzetanz
✍گروتسک در حکایتهای دیوانگان عطار📖
[برشهایی از مقالهی فریده داودی مقدم، منتشر شده در مجلهی تاریخ ادبیات]
#فریده_داودی_مقدم
#مجله_تاریخ_ادبیات
بخش چهارم✏️✏️✏️✏️
🔸بهلول و چوب بر قبر مردگان کوبیدن🔸
از جمله حکایتهایی که ترسیمکنندهی فضاها و مفاهیم گروتسکی است، میتوان به حکایتی از الهینامه اشاره کرد که عطار در آن، داستانی از بهلول را میآورد که با چوبی بر دست، به گورها میزند و وقتی علت این کار را از وی میپرسند، میگوید: اینها مدعی داشتنِ عقلها و بزمها و باغها و ... بودند و اکنون درمییابم که جز مشتی كذّاب نیستند:
ازین شان میزنم بیخورد و بیخواب
که بودند اینهمه یک مشت كذّاب
چو انجام همه بگذاشتن بود
کجا دیدند از آن پنداشتن سود؟
(عطار، ۱۳۸۷: ۲۲۳)
در این حکایت، اگر چه هدف عطار بیان ناپایداری بهره از اموال دنیایی و تأکید بر قطع تعلق از دنیاست، اما با ایجاد این فضا، طنزی آشکار نثار همهی مردمانی میکند که با جدیتِ تمام در پی جمعآوری مال دنیا و انتقال آنها به عدم هستند. از طرفی چوب زدن مردگان، کاری خندهآور و استهزا برانگیز است و در عین حال، بیانگر مؤاخذهی مردگان در پسزمینهی فکری مشاهدهگر این ماجرا است که به نوعی این امر را جدی و تلخ درمییابد.
#گروتسک
#تئوری_طنز
#شگردهای_طنزپردازی
#یادداشت_ها_و_مقالات
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
@tarzetanz
✍ گروتسک در حکایتهای دیوانگان عطار📖
[برشهایی از مقالهی فریده داودی مقدم، منتشر شده در مجلهی تاریخ ادبیات]
#فریده_داودی_مقدم
#مجله_تاریخ_ادبیات
بخش پنجم✏️✏️✏️✏️✏️
همچنین، نوعی فریبندگی ذهنی، به دلیل فضای به ظاهر ناهمگون مردگان و زندگان را نیز در بر دارد. اما عطار با شگردی تمام، مانع از این فریبکاری در ذهن مخاطب میشود. آنهم توسط گفتار دیوانهای که در عین دیوانگی، حقیقت گذرا بودن عمر و باقی گذاشتن اموال توسط مردگان را در این دنیا به نمایش میگذارد و این ایدهی فریبآمیز را که زندگان را با گورستان کاری نیست، به طور کلی نفی میکند؛ چنانکه تبلور این ایده را در حکایتی دیگر بهتر میتوان مشاهده کرد و آن حکایت دیوانهایست در مصیبتنامه که پیوسته در گورستان مسکن گزیده است و بر گورها میخوابد و وقتی به او میگویند که چرا اینجا میخوابی و به شهر نمیآیی؟ میگوید:
گفت: این مرده، رهم ندهد به راه
هیچ میگوید مرو زین جایگاه
زانکه از رفتن رهت گردد دراز
عاقبت اینجاست باید گشت باز
(عطار، ۱۳۸۶ب: ۱۸۹)
این حکایت، یاد آور یک حکایت گروتسکی میباشد به نام شوخی ساده:
" آن روز پسر من، گوستاو با یک احساس استثنایی و شادمانی در خیابان قدم میزد. رهگذری از او پرسید: شما میتوانید نزدیکترین راه را به قبرستانِ برمتون به من نشان بدهید؟ نزدیکترین راه؟ البته شما میتوانید روی راه پیشنهادی من شرطبندی کنید. آن وقت پسر من، رهگذر را به زیر اتوبوسی که میگذشت، هل داد. مردم دربارهی گوستاو، پسر من، چه فکر میکنند؟ راستش را بخواهید گوستاو کارهای بامزهای انجام میدهد.(ضیایی، ۱۳۷: ۱۷)
📎📎📎
منبع:
(مجله تاریخ ادبیات. شماره۷۱/۳. صفحات۶۰-۶۳)
#گروتسک
#تئوری_طنز
#شگردهای_طنزپردازی
#یادداشت_ها_و_مقالات
#معرفی_طنزپردازان_ایرانی_و_آثارشان
@tarzetanz