یک آیه در روز
🔹د. وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحیمٌ
🔹ه. ناظر به کل آیه
☀️۹۷) از امام صادق ع از پدرشان روایت شده که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند :
بپرهیزید از ظن، که دروغترین دروغ است، و در راه خدا برادر باشید چنانچه خدا به شما فرموده، و بین هم نفرت رد و بدل نکنید و تجسس نکنید، و به هم دشنام ندهید، و غیبت همدیگر نکنید، با هم نزاع نکنید، و بغض و کینه از همدیگر نداشته باشید، و به هم پشت نکنید و به هم حسد نورزید که حسد ایمان را میخورد چنانکه هیزم خشک را آتش میخورد.
📚قرب الإسناد، ص29
هَارُونُ بْنُ مُسْلِمٍ، عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ زِیادٍ قَالَ: وَ حَدَّثَنِی جَعْفَرٌ، عَنْ أَبِیهِ: أَنَّ النَّبِی صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ قَالَ::
إِیاكُمْ وَ الظَّنَّ، فَإِنَّ الظَّنَّ أَكْذَبُ الْكَذِبِ؛ وَ كُونُوا إِخْوَاناً فِی اللَّهِ كَمَا أَمَرَكُمُ اللَّهُ، لَا تَتَنَافَرُوا، وَ لَا تَجَسَّسُوا وَ لَا تَتَفَاحَشُوا، وَ لَا یغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً، وَ لَا تَتَنَازَعُوا، وَ لَا تَتَبَاغَضُوا، وَ لَا تَتَدَابَرُوا، وَ لَا تَتَحَاسَدُوا، فَإِنَّ الْحَسَدَ یأْكُلُ الْإِیمَانَ كَمَا تَأْكُلُ النَّارُ الْحَطَبَ الْیابِس.
📚این حدیث به طور مختصرتر در مجمع البیان، ج9، ص205 و نیز در منابع اهل سنت (الدر المنثور، ج6، ص92 ) آمده است.
@yekaye
یک آیه در روز
🔹الف.۴) در معرض سوء ظن قرار دادن خویش
🔹الف.۵. ظن به خویش
در قسمت مربوط به «ظن» فراز فراموش شده بود که اینک تقدیم میگردد
☀️۴۸) اگر در برابر خدا اصل بر حسن ظن است، در برابر خویش اصل بر سوءظن است:
☀️الف. از امیرالمومنین ع روایت شده که فرمودند:
و بدانید ای بندگان خدا که همانا مومن شب را به روز و روز را به شب نمىرساند جز كه بشدت به نفس خویش بدگمان است؛ و پيوسته با آن عتاب دارد، و گناهكارش مىشمارد.
📚نهج البلاغة، خطبه 176؛
📚تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص: 90
... وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ الْمُؤْمِنَ لَا يُصْبِحُ وَ لَا يُمْسِي إِلَّا وَ نَفْسُهُ ظَنُونٌ عِنْدَهُ فَلَا يَزَالُ زَارِياً عَلَيْهَا وَ مُسْتَزِيداً لَهَا
☀️ب. همانا مومنان نفس خود را نزد خويش متّهم مىدانند، و از لغزشهای گذشتهشان ترسانند از دنیا گریزانند و به آخرت مشتاق و در انجام طاعات کوشا.
📚 تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص: 90
الْمُؤْمِنُونَ لِأَنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ وَ مِنْ فَارِطِ زَلَلِهِمْ وَجِلُونَ وَ لِلدُّنْيَا عَائِفُونَ [عَاقُّونَ] وَ إِلَى الْآخِرَةِ مُشْتَاقُونَ وَ إِلَى الطَّاعَاتِ مُسَارِعُون.
☀️ج. و در فرازی از خطبه متقین فرمودند:
با اعمالی پاک به سوی خداوندشان به راه افتادند و به اندک اعمالی برای خدایشان رضایت نمیدهند و طاعتهاى فراوان را در محضر او بسيار نشمارند. پس آنان خود را متّهم شمارند و از كردههاى خويش بيم دارند. اگر يكى از ايشان را بستايند، از آنچه درباره او گويند بترسد، و به پیشگاه خداوند از آنچه نمیدانند استغفار کند و گويد: «من خود را از ديگران بهتر مىشناسم و خداى من مرا از خودم بهتر مىشناسد. بار خدايا! مرا مگير بدانچه بر زبان مىآرند، و بهتر از آنم كن كه مىپندارند، و بر من ببخشاى آن را كه نمىدانند...
📚الأمالي( للصدوق)، ص572؛
📚صفات الشيعة، ص22؛
📚نهج البلاغة، خطبه193
حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ حَسَّانَ الْوَاسِطِيُّ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ الْهَاشِمِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ ع قَالَ: قَامَ رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع يُقَالُ لَهُ هَمَّامٌ وَ كَانَ عَابِداً فَقَالَ لَهُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ صِفْ لِيَ الْمُتَّقِينَ حَتَّى كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَيْهِمْ فَتَثَاقَلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع عَنْ جَوَابِهِ ثُمَّ قَالَ لَهُ: ...
... بَادَرُوا إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِالْأَعْمَالِ الزَّكِيَّةِ لَا يَرْضَوْنَ لِلَّهِ بِالْقَلِيلِ وَ لَا يَسْتَكْثِرُونَ لَهُ الْجَزِيلَ فَهُمْ لِأَنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ وَ مِنْ أَعْمَالِهِمْ مُشْفِقُونَ إِنْ زُكِّيَ أَحَدُهُمْ خَافَ مَا يَقُولُونَ وَ يَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِمَّا لَا يَعْلَمُونَ وَ قَالَ أَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسِي مِنْ غَيْرِي وَ رَبِّي أَعْلَمُ مِنِّي بِنَفْسِي اللَّهُمَّ لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا يَقُولُونَ وَ اجْعَلْنِي خَيْراً مِمَّا يَظُنُّونَ وَ اغْفِرْ لِي مَا لَا يَعْلَمُون ...
@yekaye
یک آیه در روز
۱۰۷۷) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ
🔹الف. «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ»
1️⃣ «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ»
ظاهرا علت اصلی اینکه چرا باید از بسیاری گمان ها اجتناب کنیم، این نیست که گمان همیشه اشتباه است؛ بلکه این است که:
🌴الف. گمان گاه درست درمیآید و گاه خطا (حدیث۲)؛ و لذا قابل اعتماد نیست.
🌴ب. ظن و گمان با تردید و تزلزل رابطه متقابلی دارند (حدیث۴) و در واقع، با اینکه ظن نسبت به دروغ این برتری را دارد که گاه درست از آب درمیآید، اما بسیار میشود که به اشتباه برود ولی همین که گاه درست از آب درمیآید، موجب میشود خود شخص بدان اعتماد میکند، و شاید همین موجب شده از دروغ و کذب (که خود گویندهاش از اساس میداند نادرست است و خودش بدان اعتماد نمیکند) بدتر باشد. (حدیث۳).
🌴ج. ...
@yekaye
#حجرات_12
یک آیه در روز
۱۰۷۷) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ
.
2️⃣«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ»
این آیه از ما خواسته است که از برخی از «ظن»ها اجتناب کنیم و برخی از آنها گناه است؛ این نشان میدهد که همه ظنها بد نیستند.
آن ظنهایی که بد نیستند کداماند؟
🌴الف. گاه ظن در مسیر اطمینان و یقین است؛ یعنی مطلبی هنوز به حد یقین نرسیده اما حدس و گمانی است که نشان از خردمندی شخص است (حدیث۱۲) و شاید به همین مناسبت است که در احادیث دو گونه «:ظن» را از هم متمایز میکنند «ظنِ» شک؛ و «ظنِ» یقین؛ و برخی از تعابیر ظن در قرآن که در خصوص مومنان آمده و ممدوح است را مصداق دسته دوم میشمرند (حدیث۱)
🌴ب. این آیه در ضمن آیات مربوط به روابط اجتماعی بین مومنان است؛ و اغلب ظنهایی که در جامعه پیدا میشود از مقوله سوء ظن است که در مجموع اغلب این سوء ظنها به دیگران نارواست و حسن ظن به مومنان مصداق بارز آن ظنونی است که ممدوح است. (تفصیل این ظنون در تدبر۳)
🌴ج. حسن ظن به خداوند و سوءظن به خویش از آن دسته ظنونی هستند که نهتنها مذموم نیستند بلکه از علائم مومنان واقعی است (تفصیل این ظنون در تدبر۳).
🌴د. ...
@yekaye
#حجرات_12
یک آیه در روز
۱۰۷۷) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ
.
3️⃣ «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ»
این آیه توصیه اولیهای به پرهیز از ظن دارد با این تحلیل که بسیاری از ظنها گناه است.
البته در قرآن کریم گاه شده که ظن افراد مورد مدح واقع شده است: «الَّذينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ أَنَّهُمْ إِلَيْهِ راجِعُون» (بقره/۱۴۶) و «قالَ الَّذينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَليلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ» (بقره/۲۴۹)
یا افراد توصیه به ظن شدهاند: «لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَيْراً» (نور/۱۲).
صرف نظر از اینکه گاه مقصود از برخی مصادیق ممدوح ظن را یقین دانستهاند (توضیح در تدبر۲.الف)، برای اینکه معلوم شود واقعا تکلیف ما با ظنون مختلف چیست بهتر است نگاه جامعی به اقسام ظن داشته باشیم:
🔶اقسام ظن
ظن و گمانی که در انسانها پدید میآید:
➖به لحاظ متعلق آن:
یا ناظر به خداست،
یا ناظر به خویش،
یا ناظر به دیگران؛
➖ به لحاظ جهتگیری نسبت به متعلق آن:
یا حسن ظن است،
یا سوء ظن؛
➖و هریک از اینها به لحاظ ارزشگذاری:
یا خوب است،
یا بد است.
🔸الف. ناظر به خدا
در اینجا قاعده کلی این است که حسن ظن به خدا همواره خوب و سوء ظن به خدا همواره بد است.
(تفصیل این مطلب در احادیث ۱۴ تا ۲۸ گذشت. )
تنها نکتهای که شاید تذکرش لازم باشد این است که حسن ظن به خدا، هیچگاه نباید به سمتی کشیده شود که انسان از کار کردن دست بکشد و حسن ظن به خدا در معنای درست خویش نهتنها تنبلی و بیمبالاتی نمیآورد بلکه کاملا تقویت کننده عبودیت و خوف از خداست (به طور خاص به احادیث ۲۱ تا ۲۴ توجه شود)؛
و از آن سو، بنیان خصلتهایی همچون ترس و بخل و حرص، در سوء ظن داشتن به خداست (احادیث ۲۸ تا ۳۰).
پس اگر این آیه از منظر ظن به خدا مورد توجه قرار گیرد باید گفت:
مصداق آن ظن کثیری که نسبت به خداوند باید از آن پرهیز نمود، سوءظن داشتن به خداست و هرگونه سوءظنی به خداوند گناه است؛ و البته همواره باید به خدا حسن ظن داشت.
🔸ب. ناظر به خویش
در اینجا مساله کاملا بالعکس میشود؛ یعنی انسان همواره باید به خود بدگمان باشد و خود را متهم ببیند؛ و از خوشگمانی به خویش برحذر باشد (حدیث۴۸)؛ که خوشگمانی به خویش منجر به گناهی به نام عجب میشود که از بدترین گناهان کبیره است.
پس اگر این آیه از منظر ظن به خویش مورد توجه قرار گیرد باید گفت:
مصداق آن ظن کثیری که نسبت به خداوند باید از آن پرهیز نمود، حسن ظن داشتن به خویش است و در مقابل سوءظن به خویش از خصلتهای مومنان واقعی است.
🤔البته این بدگمانی به آن معناست که خوف از خدا را در انسان تقویت کند؛ وگرنه اگر این بدکمانی به خویش به حدی برسد که شخص امید و رجای خویش به خدا را از دست بدهد و ناامید از رحمت الهی شود قطعا مصداق آن سوءظنی است که باید از آن اجتناب نمود.
🔸ج. ناظر به دیگران
@yekaye
👇ادامه مطلب 👈
https://eitaa.com/yekaye/10146
ادامه تدبر ۳ (اقسام ظن)
🔸ج. ناظر به دیگران
در یک تقسیم کلی، دیگران را میتوان همکیشان (مومنان و مسلمانان) و غیرهمکیشان تقسیم کرد.
بحث در مورد غیرهمکیشان پیچیدگی خاص خود را دارد که فعلا از مباحث این آیه خارج است.
اما در خصوص مومنان و مسلمانان، ظاهرا اصل اولیه داشتن حسن ظن به دیگران و پرهیز از سوءظن به دیگران است و توصیه شده که حتی اگر وضعیت بظاهر نامطلوبی از او دیدیم تا حد امکان آن را بر وجه خوبی حمل کنیم (احادیث۳۱ تا ۴۱) مگر کسی که علنا به فسق و فجور اقدام میکند (حدیث۸۸)؛
و البته معدود مواردی توصیههای مختصری به سوءظن داشتن هم شده است، که مهمترینش آن است که اگر انسان در زمانهای زندگی میکند که بدی بر رفتار انسانهای جامعه و غالب است اینجا دیگر جای حسن ظن داشتن نیست (حدیث۴۳) و در واقع، داشتن سوءظن در چنین موقعیتهایی از باب احتیاط و دوراندیشی است (احادیث ۱۳ و ۴۲).
البته در روابط با مومنان درست است که از سویی باید تا حد امکان از سوءظن پرهیز داشت و از سویی اگر دیگران به ما حسن ظن داشتند بکوشیم طوری رفتار کنیم که حسن ظن ایشان صادق از آن درآید (حدیث۴۰)،
اما حقیقت این است که باید توجه داشته باشیم که بسیاری از مردم به این دستور عمل نمیکنند، و از این رو، همان طور که باید از سوءظن به دیگران اجتناب نمود باید از قرار دادن خود در موقعیتی که موجب سوءظن میشود پرهیز نمود (احادیث۴۶-۴۷)؛
که این مساله در خصوص زمامداران و کسانی که مسئولیتی برعهده دارند بمراتب بیشتر و ظریفتر است (حدیث۴۵).
البته یک نکته مهم درباره سوء ظن (بخصوص در مورد دیگران) که در احادیث مورد تاکید قرار گرفته این است که انسانها بالاخره ناخواسته مبتلا به سوء ظن میشوند تا حدی که گویی هیچ انسانی نیست که از آن خلاصی داشته باشد، ولی مهمترین وظیفه انسان این است که به سوءظن خود ترتیب اثر ندهد (حدیث۵)
و همین تحلیل محملی بوده است که بسیاری از بزرگان بین احادیثی که سوءظن را مذمت کردهاند و احادیثی که گاه از محاسن سوءظن سخن گفتهاند جمع کنند بدین بیان که اساسا ظن یک صفت انفعالی و خارج از اراده انسان است که نمیتواند مورد دستور قرار گیرد؛ پس جایی که از محاسن آن سخن گفته شده صرفا از باب حزم و احتیاط و دوراندیشی و در افق ذهن است ؛ و جایی که مذمت شده جایی است که انسان بخواهد بر این سوء ظن خود نتیجه عملی و خارجی مترتب کند.
📚(مجمع البیان، ج9، ص205 ؛ نزهة الناظر و تنبیه الخاطر، ص111 ؛ المیزان، ج18، ص323 و ۳۳۳ )
🔹تبصره
چنانکه مشاهده شد در مجموع مصادیق بد بودن سوءظن به نحو چشمگیری بیش از مصادیقی است که در آنها سوء ظن داشتن مطلوب است،
و شاید به همین جهت است که در این آیه تاکید اصلی بر اجتناب از سوء ظن است و در احادیث نیز وقتی به صورت کلی بحث شده غالبا از مضرات و مذمت سوءظن و تعارض آن با ایمان (احادیث ۶ تا ۱۰) و محاسن حسن ظن (احادیث۱۱-۱۲) سخن گفته شده است.
@yekaye
#حجرات_12
یک آیه در روز
۱۰۷۷) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ
.
4️⃣ «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ»
اگر در مجموع از سوءظن به دیگران برحذر داشته شدهایم خوب است عوامل پیدایش سوء ظن و آثار مترتب بر آن را هم بشناسیم تا از آنها اجتناب کنیم.
🔥عوامل پیدایش سوء ظن
💥الف. کثرت تزلزل و تردید (حدیث۴)
💥ب. ضعف ایمان و آلودگی باطن؛ و بیبهرگی از حیاء و امانت و صیانت و صدق (حدیث۱۱)
💥ج. پستی و لئامت (حدیث۳۷.ب)
💥د. دور شدن از خوبیها ( ۳۷.ج) و بد بودن خود شخص، که انتظار بدیهای خویش را در دیگران دارد (حدیث۳۴)
💥ه. همنشینی و همصحبتی با انسانهای بد (حدیث۳۶ و ۴۴)
💥و. ...
🔥آثار مترتب بر سوء ظن
💥الف. از دست دادن دین و ایمان (حدیث۷ و ۳۵.ج)
💥ب. گرفتار شدن به عذاب الهی، حتی بعد از اینکه شخص ایمان آورده بود (احادیث۷.د و ۱۶)
💥ج. گرفتار شدن به هبط عمل (حدیث ۱۰.الف) و سنگین کردن بار گناه (حدیث ۱۰.ب)
💥د. گرفتار شدن به توهمات بد (حدیث۹.الف)
💥ه. فاسد کردن امور (حدیث۱۰.الف) و بدجوری در هم پیچیده شدن (حدیث ۹.ب)
💥و. سوق دادن انسان به اقدامات شرورانه (حدیث ۱۰.ج) همچون آسیب زدن به همنشینان (حدیث ۹.ج)
💥ز. بخل و حرص و ترس و آزمندی (حدیث۲۵ تا ۲۹) (البته چهبسا اینها را به عنوان عوامل ایجاد سوءظن هم بتوان دانست؛ یعنی رابطهای دوسویه دارند)
💥ح. از دست دادن دوستان صمیمی (حدیث ۳۷.د)
💥ط. ترس و نگرانی از همگان (حدیث۳۹. الف) و اعتقاد به خیانت کسانی که اهل خیانت نیستند (حدیث ۳۹.ج)
💥ی. پیداش حسن ظن نابجا (حسن ظن به کسی که سزاوار حسن ظن نیست) (حدیث۳۹.ب)
💥ک. ...
🌈راههای غلبه بر سوءظن
علاوه بر ریشه کن کردن آنچه به عنوان عوامل پیداش سوءظن مطرح شد و نیز اندیشیدن درباره عواقب و پیامدهای سوءظن (که این دو مورد در بالا شرح داده شد) برخی راهکارهای خاص هم برای غلبه بر سوءظن و جلوگیری از وقوع پیامدهای آن مطرح شده است؛ از جمله:
⭐️الف. ترتیب اثر ندادن به ظن و گمانی که به ذهن خطور کرده (حدیث۵)
⭐️ب. تضرع به درگاه الهی برای رهایی از آن (حدیث۸)
⭐️ج. ...
@yekaye
#حجرات_12
یک آیه در روز
۱۰۷۷) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ
.
5️⃣ «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ»
این آیه که در فضای روابط اجتماعی است توصیه اولیهاش پرهیز از ظن است، با این تحلیل که بسیاری از ظنها گناه است؛ نه همه ظنها.
📝ثمره حقوقی
در مقام قانون گذاری نیاز نیست تمام مصادیق یک کار بد باشد تا ممنوعیت آن توصیه شود؛ گاه همین که اکثر مصادیق آن دارای آثار سوء باشد کافی است که از انجام آن نهی شود.
@yekaye
#حجرات_12
یک آیه در روز
۱۰۷۷) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ
یک آیه در روز
۱۰۷۷) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ
یک آیه در روز
۱۰۷۷) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ
.
8️⃣ «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ»
انسان باید تا میتواند از سوء ظن به مومنان اجتناب کند و کار آنها را بر محمل خوبی حمل نماید (حدیث۳۳) و اگر چنین نکرد حتما آن کار را تدارک نماید:
📜حکایت ۱
شخصی از خاص شیعه مضطرب و نگران خدمت امام کاظم ع آمد و در خلوت به ایشان عرض کرد: یا ابن رسول الله! آنچه موجب ترس من شده این است که فلانی که ظاهرا ابراز میدارد که امامت و وصی بودن شما را پذیرفته در این ابراز اعتقادش نفاق میورزد.
امام ع فرمود: چگونه؟
گفت: امروز من با او در مجلس فلانی که از بزرگان بغداد است بودیم؛ صاحب مجلس به او گفت: گمان تو این است که موسی بن جعفر، و نه این شخصی که بر تخت سلطنت نشسته، امام است؟ وی گفت: من چنین نمیگویم؛ بلکه گمانم این است که موسی بن جعفر ع غیر امام است؛ و اگر چنین نبود که اعتقاد داشتم که او غیر امام است پس بر من و برکسی که چنین اعتقادی ندارد لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم باد. پس صاحب مجلس گفت: خدا تو را جزای خیر دهد و کسانی که از تو سخنچینی کردند را لعنت کند.
امام کاظم ع فرمود: مطلب چنان نیست که گمان کردهای؛بلکه این رفیقت فقیهتر از تو بوده است؛ او فقط گفته: همانا موسی غیر امام است؛ یعنی همانا کسی که غیر امام است موسی غیر از اوست؛ پس در نتیجه او امام است* و در واقع با این سخنش امامت مرا اثبات و امامت غیر مرا نفی کرده است. ای بنده خدا! کی قرار است این گمان تو به برادرت که این را نشانه نفاق او دانستی از تو زدوده شود؟ به سوی خدا توبه کن!
پس آن شخص مراد وی را فهمید و [از گمان بدی که به او برده بود] اندوهگین شد و گفت: یا ابن رسول الله! من مالی ندارم که با آن رضایت وی را به دست آورم؛ ولی پارهای از همه عباداتم و نیز صلواتی که بر شما و لعنتی که بر دشمنان شما میفرستم را به او میبخشم.
امام ع فرمود: الان از آتش جهنم بیرون آمدی!
✳️* پینوشت
ظاهرا امام ع میخواهند چنین توضیح دهند که: مقصود او از عبارت «موسی بن جعفر ع غیر امام است» این است که «موسی بن جعفر غیر امام [مورد نظر تو] است»، که این امام مورد نظر تو غیر از امام واقعی است؛ و در نتیجه کسی که غیر امام [واقعی] است، موسی بن جعفر غیر از اوست
📚التفسیر المنسوب إلی الإمام الحسن العسكری علیه السلام، ص359-340؛
📚الإحتجاج (للطبرسی)، ج2، ص395
@yekaye
#حجرات_12
یک آیه در روز
۱۰۷۷) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ
.
9️⃣ «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ»
📜حکایت
شقیق بلخی گفته است: در سال ۱۴۹ برای انجام حج خارج شدم؛ وارد قادسیه گردیدم. نگاهم به مردمی افتاد که با لباسهای متنوع و وسائل مختلف آماده شده بودند و هرکس از آنان در حد وسع خود توشهای برای سفر آماده کرده بود. گفتم: خدایا اینان به خاطر تو راه افتادهاند پس آنان را محروم برنگردان.
در حالی که ایستاده بودم و زمام شترم را به دست داشتم و دنبال جایی بودم که جدای از مردم فرود آیم نگاهم به جوان خوشسیمای گندمگونی افتاد که سیمای عبادت در چهرهاش هویدا بود؛ بین چشمانش جای سجدهای بود همچون ستارهای درخشان، و روی لباس خود جامهای از پشم پوشیده بود و نعلین عربی به پا داشت و تنها و جدای از جمعیت نشسته بود. با خود گفتم این جوان از صوفیهایی است که به خیال توکل میخواهد در این راه کلّ بر مردم باشند؛ به خدا سوگند سراغش میروم و او را سرزنش میکنم.
نزدیک او رفتم همین که چشمش به من افتاد که به سویش میآیم؛ فرمود: ای شقیق! «بسیار از گمان اجتناب کنید، که همانا بعضی از آن گمانها گناه است و تجسس نکنید» (حجرات/۱۲) و آيه را خواند سپس مرا ترک کرد و رفت؛با خود گفتم این جوان از سر من آگاه بود و درباره آنچه در درون من میگذشت سخن گفت و مرا به اسمم خطاب کرد و کسی چنین نکند مگر اینکه ولیّ خدا باشد بروم و به او برسم و از او حلالیت بخواهم؛ پس بسرعت به دنبالش راه افتادم ولی به او نرسیدم و از چشمم گم شد و دیگر ندیدمش ...
(این شخص امام کاظم ع بوده و وی در این مسیر بارها ایشان را ملاقات میکند و کرامتهای متعدد از ایشان میبیند).
📚دلائل الإمامة، ص317؛
كشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج2، ص214
@yekaye
#حجرات_12
یک آیه در روز
۱۰۷۷) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ
.
🔟 «وَ لا تَجَسَّسُوا»
بعد از پرهیز دادن از ظن و گمان، از تجسس کردن پرهیز داد.
تجسس را پیگیری و جستجو کردن از امور مخفی مردمان برای آگاهی پیدا کردن از آنها دانستهاند که غالبا به قصد افشا کردن آنها انجام میشود (مجمع البیان، ج9، ص205 ؛ المیزان، ج18، ص323 )
و جالب اینجاست که هرگونه ظنی را نهی نکرد (به پرهیز از کثیری از ظن توصیه کرد و برخی از ظنون را گناه خواند) اما در مورد تجسس به طور مطلق نهی کرد.
چه نسبتی بین این دو برقرار است؟
🌴الف. ظاهرا ظن و گمان زمینهساز تجسس کردن است؛ و چنانکه در تدبر ۳ گذشت برخی از ظنون لزوما بد نیستند؛ اما تجسس آنجاست که انسان به خاطر ظن سویی که پیدا کرده اقدام به تفحص و بررسی میکند.
🌴ب. ظن غالبا ناخواسته حاصل میشود اما تجسس اقدامی ارادی است؛ و از این رو بدتر از ظن است؛ ظن زمانی بد میشد که بر آن اثری مترتب کنیم؛ و تجسس کردن یک اثری است که انسان پس از ظن با اختیار خود بدان اقدام میکند؛ و شاید به همین جهت است که بدترین بدگمانها را کسانی دانستهاند که به تجسس اقدام میکنند (حدیث ۴۹)
🌴ج. ...
@yekaye
#حجرات_12
یک آیه در روز
۱۰۷۷) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ
.
1️⃣1️⃣ «وَ لا تَجَسَّسُوا»
اگر از تجسس نهی شدهایم خوب است عوامل پیدایش سوء ظن و آثار مترتب بر آن را هم بشناسیم تا از آنها اجتناب کنیم.
🔥عوامل اقدام به تجسس
💥الف. سوء ظن (توضیحش در تدبر۴ گذشت)
💥ب. یافتن نقاط عیب دیگران برای بردن آبروی آنها ویا هرگونه ضربه زدن بدانها در موقع مقتضی (حدیث۵۰)
💥ج. کنجکاوی و سرک کشیدن در اموری که به انسان مربوط نمیباشد.
💥د. ...
🔥عواقب تجسس (برای عامل آن)
💥الف. برگشت ضرر آن به خویش (کسی که به تجسس از عیوب دیگران اقدام کند خداوند هم عیوب وی را آشکار کند) (حدیث ۵۰.ج و ۵۱)
💥ب. بیاعتبار شدن انسان نزد دیگران؛ از باب این قاعده که:
هر که عیب دگران نزد تو آورد و شمرد
بیگمان عیب تو نزد دگران خواهد برد.
💥ج. ...
@yekaye
#حجرات_12
یک آیه در روز
۱۰۷۷) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ
.
2️⃣1️⃣ «وَ لا تَجَسَّسُوا»
قرآن کریم ما را از تجسس نهی میکند و احادیث فراوانی هم در مذمت آن وارد شده است. با این حال به نظر میرسد این نهی، نهی ارشادی باشد، نه مولوی؛ یعنی نهیای است که ما را به حکم عقل رهنمون میشود، نه اینکه از امور تعبدی باشد که عقل ما راهی به تشخیص دقیق حدود و ثغور آن نداشته باشد و حداکثر فقط بتواند کلیاتی از حکمت آن را دریابد.
📝نکته تخصصی #فقهی_اخلاقی (۱):
ضرورت توأمان احکام #ارشادی و #مولوی
در جهان اسلام، شیعه و معتزله با قبول حسن و قبح عقلی، حجیت عقل به عنوان یکی از منابع حکم شرعی را پذیرفتهاند.
برخلاف آنچه گاهی برخی از روشنفکرمآبان بیان میکنند، لازمه این پذیرش آن نیست که تمامی احکام شریعت حتما باید به تایید عقل برسند تا معتبر شوند؛ زیرا قبول این مدعا به معنای آن است که عقل تمامی نکات مورد نیاز برای هدایت به سعادت انسان را میداند؛ و اگر چنین بود دیگر نیازی به نبوت نبود؛ در حالی که شیعه و معتزله هردو خود را مسلمان و معتقد به نبوت میدانند و نمیخواهند با قبول حسن و قبح عقلی، اصل نبوت را کنار بگذارند.
پس اگر هم نبوت مورد قبول است و هم حسن و قبح عقلی، لازمهاش این است که تکالیف شریعت را در یک تقسیم کلی به دو دسته احکام مولوی و ارشادی تقسیم کرد: احکام ارشادی تکالیفی است که عقل با پشتوانه درکی که از حسن و قبح امور دارد مستقلا توان تشخیص باید و نبایدها را دارد، و حکم شارع صرفا راهنمایی و تذکری به همان حکم عقل است؛ و احکام مولوی تکالیفی هستند که به خاطر پیچیدگیهای خاص زندگی اجتماعی و درهمتنیدگی مصالح و مفاسد مختلف، عقل بتنهایی توان احاطه به همه مصالح و مفاسد مذکور را ندارد، و اگر هم داشته باشد توان برآیندگیری دقیق از مجموعه این مصالح و مفاسد را ندارد؛ و اگر نظری هم میدهد صرفا ناشی از گمانهزنی است نه ناشی از درک دقیق عقلی.
از این رو، در اینجا عقل با اینکه به وجود یک سلسله مصالح و مفاسد واقعی در صدور آن حکم (وجود عقلانیتی در حکم) اذعان دارد اما چون خود را ناتوان از رسیدن به آن میبیند تعبد پیشه میکند.
تفصیل این نکته و تبیین خطای بسیاری از روشنفکران دینی معاصر که ناشی از عدم توجه به این تفکیک دقیق است، را در مقاله «تأملی فلسفی در باب نسبت فقه و اخلاق» بیان کردهام:
🌐 https://www.souzanchi.ir/a-philosophical-reflection-on-the-relationship-between-jurisprudence-and-ethics/
📝نکته تخصصی #فقهی_اخلاقی (۲):
اقتضاءات #حکم_ارشادی
وقتی حکمی ارشادی شد دست کم دو لازمه مهم دارد:
💢الف. حکم مذکور ناظر به عملی است که عقل انسان حسن یا قبح آن را مستقلا درمییابد و حتی اگر در شریعت هم چنین نهیای واقع نشده بود، باز خود عقل کافی بود که بفهمد نباید آن کار را انجام دهد. اینجاست که پای بحث از فلسفه آن حکم (به عنوان علت تامه صدور حکمت، نه فقط حکمتی از حکمتهای آن) باز میشود
(که در تدبر ۱۳ در خصوص موضوع مورد بحث به آن خواهیم پرداخت).
💢ب. حدود و ثغور آن را عقل تشخیص میدهد؛ به تعبیر دیگر، این حکم اگر استثناءاتی دارد و در شرایطی مجاز و حتی ضروری شود، همگی مواردی است که عقل توانایی تشخیص آن را دارد؛ و اصرار بر حرمت آن در مواردی که طبق تحلیل موجه عقلانی انجام این کار مجاز و یا حتی ضروری میشود، صرفا از باب خشکهمقدسی و تحجر، ویا ژست روشنفکرمآبی گرفتن خواهد بود؛ نه دینداری عاقلانه
(که در تدبر ۱۴ در خصوص موضوع مورد بحث به آن خواهیم پرداخت).
@yekaye
#حجرات_12
یک آیه در روز
۱۰۷۷) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ
.
3️⃣1️⃣«وَ لا تَجَسَّسُوا»
قرآن کریم مسلمانان را به پرهیز از _تجسس در امور همدیگر دستور میدهد و اشاره شد که به نظر میرسد این نهی، نهی ارشادی باشد.
اینجاست که میتوان درباره فلسفه این حکم بحثی کاملا عقلی داشت:
📝فلسفه #حرمت_تجسس
به نظر میرسد مهمترین فلسفه حرمت تجسس، این واقعیت است که اکثریت قریب به اتفاق ما انسانها معصوم نیستیم؛ ولی قرار نیست بدیها و زشتیها ما در معرض دید عموم قرار گیرد؛ و بنا بر این است که همین رفتار ظاهری ما معیار مواجهه و برخوردای اجتماعی ما باشد.
در واقع، یکی از مهمترین صفات الهی که در شکلگیری و تداوم زندگی اجتماعی ما انسانها نقش دارد صفت ستاریت اوست؛ همه ما لغزشهایی داریم، که اگر قرار باشد افراد از این لغزشهای همدیگر اطلاع پیدا کنند نهتنها کسی به دیگری اعتماد نمیکرد، بلکه حتی حاضر نبود کاری برای دیگری انجام دهد و حتی حاضر به دفن همدیگر نمیشدند
(لَوْ تَكَاشَفْتُمْ مَا تَدَافَنْتُمْ؛ الأمالي( للصدوق)، ص446؛ عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج2، ص53) ؛
و اقتضای این ستاریت الهی این است که ما نیز از تفحص و جستجوی عیوب مخفی مردم پرهیز کنیم؛ تا عیوب ما هم مخفی بماند (احادیث ۵۱ و ۷۳).
بر همین اساس است که در بسیاری از روایات تاکید کردهاند ضابطه عدالتی که مبنای عمل اجتماعی (در اموری مانند شهادت دادن و ...) قرار میگیرد همین رعایت ظواهر است وگرنه جز اولیاءالله نمیشد به عدالت کسی حکم کرد (حدیث۶۸).
@yekaye
#حجرات_12
یک آیه در روز
۱۰۷۷) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ
.
4️⃣1️⃣ «وَ لا تَجَسَّسُوا»
قرآن کریم مسلمانان را به پرهیز از تجسس در امور همدیگر دستور میدهد؛ و بیان شد که این یک حکم ارشادی است؛ و شاید علت اینکه این حکم را چنین مطلق فرمود و درباره حدود و ثغورش توضیحی نداد همین ارشادی بودن حکم باشد؛ یعنی حکمی است که عقل انسان حدود و ثغورش را میفهمد و فقط از باب تذکر بدان هشدار داده شده است.
📝حدود و ثغور #تجسس
چنانکه در فلسفه حکم بیان شد (تدبر۱۳) فلسفه اصلی این حکم، ضرورت برقراری اعتماد بین مسلمانان و امکان تداوم زندگی اجتماعی است؛ که افراد نسبت به همدیگر دچار نفرتی نشوند که عملا اعتماد بین افراد و در نتیجه ارتباط اجتماعی آنان را ناممکن سازد.
💢همین ضابطه بخوبی نشان میدهد که اگر در مواردی حفظ جامعه نیازمند تجسس باشد، این نهی شامل آن نمیشود.
⛔️پس این نهی شامل مواردی که عدهای قصد آشوب و دشمنی و اخلال در نظم و امنیت جامعه دارند نمیشود؛ و کسی بر اساس شواهدی گمان برد که عدهای از دشمنان خارجی یا منافقان داخلی میخواهند علیه امنیت و جان و مال و آبروی مسلمانان دسیسه میکنند طبیعی است که وظیفه تجسس و بررسی پیش میآید (خواه خودش یا اینکه ماموران حکومتی را مطلع سازد و آنان به تجسس اقدام کند).
⛔️از همین باب طبیعی است حاکم جامعه اسلامی افرادی را برای تجسس و بررسی اوضاع و احوال و نحوه مدیریت کارگزاران خود استخدام کند؛ چنانکه امیرالمومنین ع در عهدنامه معروفی که برای مالک اشتر نوشت بر تعیین چنین جاسوسانی تاکید کردند، چرا که به هر حال ممکن است این کارگزاران در کارها خیانت ویا به مردم ظلم کنند و حاکم و مسئول مافوق باید مراقب رفتارهای آنان باشد تا بتواند در صورت وقوع چنین رفتارهایی، به تنبیه و توبیخ مناسب و عزل ایشان و نیز اصلاح امور اقدام نماید:
«وَ ابْعَثِ الْعُيُونَ مِنْ أَهْلِ الصِّدْقِ وَ الْوَفَاءِ عَلَيْهِمْ فَإِنَّ تَعَاهُدَكَ فِي السِّرِّ لِأُمُورِهِمْ حَدْوَةٌ لَهُمْ عَلَى اسْتِعْمَالِ الْأَمَانَةِ وَ الرِّفْقِ بِالرَّعِيَّةِ وَ تَحَفَّظْ مِنَ الْأَعْوَانِ؛ فَإِنْ أَحَدٌ مِنْهُمْ بَسَطَ يَدَهُ إِلَى خِيَانَةٍ اجْتَمَعَتْ بِهَا عَلَيْهِ عِنْدَكَ أَخْبَارُ عُيُونِكَ اكْتَفَيْتَ بِذَلِكَ شَاهِداً فَبَسَطْتَ عَلَيْهِ الْعُقُوبَةَ فِي بَدَنِهِ وَ أَخَذْتَهُ بِمَا أَصَابَ مِنْ عَمَلِهِ ثُمَّ نَصَبْتَهُ بِمَقَامِ الْمَذَلَّةِ وَ وَسَمْتَهُ بِالْخِيَانَةِ وَ قَلَّدْتَهُ عَارَ التُّهَمَةِ» (نهجالبلاغه، نامه ۵۳).
💢پس میتوان گفت عرصه مجاز برای تجسس عرصهای است که ضرورتی برای حفظ جامعه و جلوگیری از آسیب زدن به نظم و امنیت عمومی (هم از جانب دشمنان و منافقان، و هم از جانب کارگزاران خویش) پیش میآید؛
که این عرصه در درجه اول برعهده حکومت است؛
و از همین روست که تمام حکومتها تشکیلاتی که موظف به تجسس و کسب اطلاعات برای حفظ امنیت است (#وزارت_اطلاعات) دارند؛
🤔اما تفاوت مهم اسلام با نظامات دیگر این است که اسلام اجازه نمیدهد کارگزاران حکومت (از جمله کارمندان و مسئولان دستگاه اطلاعات) برای انجام هرگونه اطلاعاتی به تجسس در احوال مردم برخیزند و به صرف سوء ظن و بدگمانی به هرکسی که با او مشکل دارند به کارگزارانشان دستور تجسس بدهند؛ و اگر چنین دستوری هم دادند صرف اینکه شخص کارگزار حکومت است توجیه مناسبی نیست که بگوید من مامورم و معذور؛ چرا که «لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِي مَعْصِيَةِ الْخَالِق» (نهجالبلاغه، حکمت۱۶۵).
📜حکایت ۱
عمر بن خطاب بعد از اینکه سلمان را به جای حذیفه، حاکم مدائن کرد به وی نامهای نوشت و مطالبی را به وی گوشزد کرد؛ از جمله اینکه از او خواست که در کارهایی که حذیفه کرده بود تجسسی کند و نقطه ضعفهای وی را برایش گزارش کند.
سلمان در پاسخ نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم.
از سلمان، برده آزادشدهی رسول الله ص، به عمر بن خطّاب!
امّا بعد؛ ای عمر! نامهای از تو به من رسید که مرا سرزنش و توبیخ کرده و در آن نوشته بودی که: تو مرا به عنوان امیری بر اهل مدائن فرستادی و به من امر کردهای که کارهای حذیفة بن یمان را پیگیری، و اموری که در زمانه وی واقع شد و نیز سیره وی را بهتفصیل بررسی کنم و امور قبیح آن را به تو گزارش دهم؛ در حالی که خداوند در آیه محکمی از کتابش مرا از این کار نهی فرموده، آنجا که فرمود: «ای کسانی که ایمان آوردهاند، بسیار از گمان اجتناب کنید، که همانا بعضی از آن گمانها گناه است و تجسس نکنید و برخی از شما غیبت برخی را نکنند؛ آیا یکی از شما دوست دارد که از گوشت برادرش که مرده، بخورد؛ قطعاً از آن کراهت دارید؛ و تقوای الهی پیشه کنید، که بهیقین خداوند بسیار اهل توبه و رحیم است.» (حجرات/۱۲) و من کسی نیستم که به خاطر پیگیری وضعیت حذیفه، خدا را عصیان و تو را اطاعت نمایم ...
📚الإحتجاج (للطبرسی)، ج1، ص131
@yekaye
👇ادامه مطلب👈
https://eitaa.com/yekaye/10160
ادامه تدبر 4️⃣1️⃣ درباره حدود و ثغور تجسس
✅تبصره
تشخیص مصادیقی که کارگزار موظف است که به تجسس بپردازد یا خیر، در بسیاری از موقعیتها بسیار دشوار است؛ و شاید از همین روست که در نظام جمهوری اسلامی مقرر داشتهاند که وزیر اطلاعات باید مجتهد باشد.
شاید بتوان گفت قدر متیقن بحث فوق برای کارگزاران زیردست، مواردی است که کارگزار متوجه میشود این دستور تجسسی که به او داده شده، نه لزوما برای حفظ امنیت و نظم اجتماعی، بلکه از باب جنگ قدرت و تلاش برای زمین زدن افراد است (احادیث ۵۰ و ۵۳.ب).
جالب اینجاست که در اسلام حتی در زمینه عدم رعایت احکام دین در عرصه خصوصی نیز کارگزاران حکومت حق تجسس ندارند (تفصیل بحث در تدبر۱۵).
@yekaye
#حجرات_12
یک آیه در روز
۱۰۷۷) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ
.
5️⃣1️⃣ «وَ لا تَجَسَّسُوا»
در تدبر قبل تبیین شد عرصهای که عرصه مجاز برای تجسس است آنجایی است که حکومت وظیفهای که برای حفظ جامعه و جلوگیری از آسیب زدن به نظم و امنیت عمومی دارد؛ و تفاوت مهم اسلام با نظامات دیگر این است که اسلام اجازه نمیدهد کارگزاران حکومت برای انجام هرگونه اطلاعاتی به تجسس در احوال مردم برخیزند.
این عدم اجازه اسلام برای #تجسس، ناظر به مسائل #اخلاقی و #احکام_شرعی هم میشود؛ یعنی اگرچه #حکومت_دینی نسبت به تحقق و ارتقای اخلاق انسانی و احکام شریعت (همان احکام ارشادی و مولوی که در تدبر ۱۲ تبیین شد) مسئولیت دارد،
اما حق تعرض به خلوت و حریم خصوصی انسانها و تجسس از احوال غیرعلنی آنها را ندارد؛
و این مساله بقدری در اسلام مهم است که اثبات گناهان خلاف عفت عمومی (همچون زناکاری) که اجرای حد شرعی در پی دارد، را منوط به شهادت چهار شاهد عادل کرده است، که حتی اگر یک یا دو یا سه نفر شهادت دهند همه آنها مجازات میشوند؛
یعنی در این گونه موارد هم باید بشدت علنی شده باشد تا حکومت بخواهد مداخله کند.
🤔پس اگر افراطی در این زمینه از برخی از مدعیان دینداری مشاهده میشود، خلاف صریح تعالیم اسلامی است؛ به نحوی که حتی اگر کسی که خود را حاکم جامعه اسلامی میداند به این کار اقدام کند مسلمانان حق دارند وی را از این تجسس نهی کنند.
مثلا خلیفه دوم بارها این آیه را زیر پا گذاشت ولی هربار از جانب مسلمانان (حتی از جانب گناهکارانی که با تجسس وی، گناهشان برملا شده بود) بشدت مورد مذمت واقع شد؛ و فضای جامعه دینی در جدی گرفتن حرمت تجسس چنان بود که این کسی که بر مسند خلافت نشسته بود چارهای جز عقبنشینی نمیدید. و این واقعهای است که مورد اذعان شیعه و سنی بوده است،
و به همین مناسبت، علاوه بر حکایتی که در تدبر قبل گذشت چند حکایت دیگر از کتب معتبر شیعه و سنی تقدیم میشود:
📜حکایت ۲
💢الف. به عمر بن خطاب خبر دادند که ابامحجن ثقفی همراه با عدهای از دوستانش در منزلش مشغول شرابخواری هستند. عمر راه افتاد تا بر او وارد شد و فقط یک نفر را نزد او دید.
ابومحجن گفت: یا امیر! این کار برایت حلال نبود چرا که خداوند تو را از تجسس نهی کرده بود.
عمر گفت: این چه میگوید؟
زید بن ثابت و عبدالله بن ارقم گفتند: راست میگوید.
پس عمر بیرون آمد و از آنجا رفت.
📚تفسير عبد الرزاق، ج3،/ص 223 ؛
📚الكشف والبيان (تفسير الثعلبي)، ج۹، ص۸۳؛
📚مجمع البیان، ج9، ص203 ؛
📚قریب به این مضمون در الأمالی (للطوسی)، ص130 هم روایت شده است.
💢ب. عمر شب در حال گشت زدن در شب بود که صدایی شنید. مظنون شد. از دیوار بالا رفت. زن و مردی را در کنار بساط شراب دید. گفت: ای دشمن خدا! آیا گمان میکنی که تو معصیت میکنی و خدا تو را میپوشاند؟
گفت: ای امیر! اگر من یک مورد معصیت خدا کردم تو در سه مورد معصیت کردی: خداوند متعال فرمود «و لا تجسسوا» (حجرات/۱۲) و تو تجسس کردی؛ و فرمود: «به خانهها از درشان وارد شوید» (بقره/۱۸۹) و تو از دیوار وارد شدی؛ و فرمود: «ای کسانی که ایمان آوردهاید وارد خانهای غیر از خانه خودتان نشوید مگر اینکه ابتدا انس برقرار کنید و بر اهل خانه سلام کنید» (نور/۲۷) و تو بدون سلام وارد شدی. ...
📚البصائر والذخائر (ابوحیان توحیدی)، ج6، ص137 ؛
📚شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، ج1، ص182 ؛
📚الدر المنثور، ج6، ص93
💢ج. عبدالرحمن عوف حکایت کرده که یکبار همراه با عمر بن خطاب شبانه مشغول گشت زدن بودند که دیدند چراغی در خانهای روشن است. سراغش رفتند وقتی نزدیک شدند صداهای بلند و نامناسبی میآمد. عمر گفت: آیا میدانی خانه کیست؟
گفتم: نه.
گفت: خانه ربیعةبن امیة بن خلف است و الان مشغول شرابخواریاند؛ به نظرت چه کنیم؟
گفتم: آیا میدانی که ما کاری کردهایم که خداوند ما را از آن نهی کرده و فرموده: «تجسس نکنید» (حجرات/۱۲) و ما تجسس کردیم. پس عمر از آنجا برگشت و آنها را رها کرد.
📚مصنف عبد الرزاق، ج10، ص231 ،
📚الثقات لابن حبان، ج4، ص267؛
📚مسند الشاميين للطبراني، ج3، ص60؛
📚المستدرك على الصحيحين للحاكم، ج4، ص419 ؛
📚الكشف والبيان (تفسير الثعلبي)، ج۹، ص۸۳؛
📚الدر المنثور، ج6، ص93
@yekaye
👇ادامه مطلب👈
https://eitaa.com/yekaye/10163
ادامه حکایات مربوط به تجسس (تدبر۱۵)
💢د. عمر بن خطاب همراه عبد الرحمن بن عوف به منظور گشت زدن بیرون رفتند، آتشی دیدند جلو رفتند و اجازه گرفتند. در باز شد و وارد خانه شدند [در نقل الدر المنثور میگوید: به خانه که رسیدند دیدند در باز است؛ و وارد شدند].
دیدند در این خانه مردی است و زنی كه زن آواز میخواند، و در دست مرد پیالهای است.
عمر گفت: این زن چه نسبتی با تو دارد؟
گفت: زن من است.
عمر گفت: در این پیاله چیست؟
گفت: آب زلال است.
عمر به زن گفت: چه آوازی میخواندی؟
زن گفت: این اشعار را میخواندم:
تطاول هذا اللّیل و اسودّ جانبه / و أرّقنی ألّا حبیب ألاعبه
فو اللّه لو لا خشیة اللَّه و التقی / لزعزع من هذا السّریر جوانبه
و لكن عقلی و الحیاء یكفّنی / و أكرم بعلی أن تنال مراكبه
یعنی: این شب طولانی شد و دامنه آن سیاه گردید، و مرا به بیدارخوابی مبتلا ساخت؛ آيا مگر دوستی نیست كه با او سرگرم شوم؟ به خدا سوگند اگر ترس از خدا و تقوا نبود، این تخت اطرافش میلغزید. ولی عقل من و حیاء مرا باز میدارد، و به شوهرم احترام میگذارم كه كسی به سواری او دسترسی یابد.
سپس آن مرد گفت: یا أمیر ما اینطور دستور نداریم، خداوند میفرماید: «وَ لا تَجَسَّسُوا».
عمر گفت: راست گفتی، و از منزل او بیرون رفت.
📚الكشف والبيان (تفسير الثعلبي)، ج۹، ص۸۳ ؛
📚مجمع البیان، ج9، ص203 ؛
📚الدر المنثور، ج6، ص93
💢ه. شخصی سراغ عمر بن خطاب آمد و گفت: فلانی مست کرده است.
عمر گفت: چه میگویی؟
گفت: راست میگویم.
عمر گفت: وقتی او مشغول شرابخواری شد مرا خبر کن. مدتی بعد آمد و گفت: او الان مشغول شرابخواری است.
پس با هم به راه افتادند. عمر گفت: از او اجازه بگیر و اگر اجازه داد بگو: آیا کسی هم که همراهم است وارد شود؟
وقتی آن شخص صدای اجازه گرفتن را شنید شراب را مخفی کرد و اجازه داد. گفت: کسی که همراه من است هم وارد شود؟
گفت: بله.
پس عمر وارد شد و گفت: به خدا سوگند بوی شراب میآید. پس تجسسی کرد و شراب را یافت و گفت: فلانی! این چه کاری بود که کردی؟
آن شخص که هنوز عقلش زایل نشده بود گفت: ای پسر خطاب! این چه کاری بود که تو کردی؟ آیا خداوند تو را از تجسس نهی نکرده بود؟
عمر منظورش را فهمید و به رفیقش گفت: برویم؛ و او را رها کردند.
📚سنن سعيد بن منصور، ج7، ص394 ؛
📚الدر المنثور، ج6، ص93
@yekaye
#حجرات_12
یک آیه در روز
🔹ب. وَ لا تَجَسَّسُوا
🔹ج. وَ لا یغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ یحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ یأْكُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیتاً فَكَرِهْتُمُوهُ
یک آیه در روز
۱۰۷۷) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ
.
6️⃣1️⃣ «وَ لا یغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً»
گفتهاند غیبت بیان عیب کسی در غیاب و پشت سر اوست به نحوی که خلاف حکمت باشد
📚مجمع البیان، ج9، ص205
📚المیزان، ج18، ص323
📝مصادیق #غیبت
درباره گستره مصادیق آن نظرات مختلف است و از مواردی که عموما خارج از مصادیق غیبت شمردهاند بیان عمل کسی است که آشکارا مرتکب گناه میشود (المیزان، ج18، ص323)؛
چرا که ظاهرا ویژگی اصلی غیبت بیان اموری است که از دید دیگران به طور عادی مخفی بوده است؛ و بیان چیزی که آشکار است غیبت محسوب نمیشود (حدیث ۶۹.ج).
البته گاهی عیبی (بویژه عیوب جسمانی) در شخص هست که آشکار است، اما افراد بدان توجه ندارند، و بیان آنها به نحوی که موجب توجه افراد بدان شود نیز ظاهرا غیبت محسوب میشود (حدیث ۶۷).
بدین ترتیب بیان هر عیبی در خَلق [ویژگیهایی که مربوط به آفرینش شخص بوده و خودش در آن نقشی ندارد مانند زشترو بودن] ویا خُلقوخو ویا عقل ویا عمل ویا نحوه برخورد ویا راهوروش ویا جهالت و مانند اینها همگی غیبت محسوب میشوند (حدیث۵۲).
گاه وقتی برخی از افراد را از غیبت بازمیداریم میگویند: «من واقعیت را درباره او گفتم»؛ اینان توجه ندارند که اتفاقا همین مصداق غیبت کردن است که انسان چیزی را بگوید که با چشم خود دیده یا مستقیما با گوش خود شنیده (حدیث۶۵) ولی از مردم پوشیده مانده (حدیث۶۶) و تحت ستاریت خداوند قرار گرفته است (حدیث۶۸)، حتی اگر شماری از گناهان کبیره باشد (حدیث۷۰)؛ وگرنه، اگر واقعیت نداشته باشد، علاوه بر اینکه غیبت است (حدیث۶۸)، تهمت نیز هست (احادیث۶۷ و ۶۹). البته در خصوص گناهانی که به خاطر آنها حد جاری میشود شهادت دادن در دادگاه مصداق غیبت شمرده نمیشود (حدیث۶۶).
📝فلسفه #حرمت_غیبت
جامعه برای بقا و پویایی خود نیازمند وجود ارتباطات صمیمی مبتنی بر اعتماد و انس گرفتن افراد با همدیگر و برقراری انواع پیوندهای روحی و عاطفی است، و رواج غیبت بین مردم عملا این شالوده را تهدید میکند، چرا که هر انسانی بالاخره معایبی دارد و خداوند با ستاریت خود آنها را مخفی داشته است، افشا شدن این عیوب پنهان مانع شکلگیری و بقای اعتماد متقابل و انس بین افراد میشود
📚(المیزان، ج18، ص323-۳۲۴ ).
📝موارد #جواز_غیبت
بر اساس آنچه در خصوص برخی مصادیق غیبت در احادیث و فلسفه غیبت بیان شد معلوم میشود که مواردی هست که از مصادیق غیبتی که ممنوع است بیرون است؛ که بحث اجتهادی مفصلی طلب میکند.
از باب نمونه، شیخ انصاری در کتاب معروف مکاسب ابتدا توضیح میدهد که بررسی آیات و روایات نشان میدهد که حرمت غیبت از باب جلوگیری از تنقیص (نقص و کاستی برشمردن) و آزار مومن است؛ پس اگر مصلحتی برتر در کار باشد (خواه مصلحتی در غیبت کننده یا غیبت شونده یا مصلحتی که شرع آن را از حفظ احترام مومن برتر دانسته) این حرمت تخصیص میخورد؛ و در ادامه برخی از بارزترین مصادیق جواز غیبت را برمیشمرند، همانند
➖كسیكه بیپروا و آشكارا گناه میكند (متجاهر به فسق)،
➖در مقام تظلم مظلوم (بیان ظلم ظالم از جانب مظلوم و دادخواهی وی)،
➖نصح مستشیر (کسی که برای مشورت در امری که دانستنش برای وی لازم است به انسان مراجعه کند؛ مثلا در تحقیق برای ازدواج)،
➖نهی از منکر (اگر بداند شخص غیبت شونده در صورتی که گناهش نزد کسی گفته شود از گناه خود دست برمیدارد)،
➖افشای بدعتگذار و ردّ سخن و عقیده باطلِ اشخاص منحرف،
➖شهادت در دادگاه،
➖جرح شهود (بیان گناهی در شهود که نشان دهد آنها اعتبار لازم برای شهادت دادن را ندارند)،
➖دفع ضرر از کسی که مورد غیبت واقع میشود (بیان نقصی در وی تا از شری رها شود، شبیه وارد تقیه)،
➖جایی که عیبی در وی به عنوان علامت مشخصه او مشهور شده و خودش از آن تعبیر ناراحت نمیشود (شبیه حکایات «زینب عطاره حولاء» [= زینب عطرفروش چشم لوچ] در احادیث)،
و ...
📚كتاب المكاسب، ج1، ص342-358
@yekaye
#حجرات_12
یک آیه در روز
۱۰۷۷) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ
.
7️⃣1️⃣ «وَ لا یغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً»
غیبت همدیگر را نکنید.
وقوع عمل غیبت، علاوه بر وجود گوینده، نیازمند وجود شنونده است؛ و هیچگاه در تنهایی غیبت رخ نمیدهد.
به تعبیر دیگر، برخلاف آنچه ابتدا گمان میشود «غیبت کردن» فقط عملِ گوینده غیبت نیست، بلکه کسی هم که به غیبت گوش میسپارد، در وقوع این عمل نقش داشته است.
🤔پس در یک تحلیل عمیق عقلی، غیبت کردن با مشارکت دو طرف انجام میشود؛ و ظاهرا از این روست که در احادیث غیبت شونده را شریک غیبتکننده برشمردهاند (حدیث۶۱).
همان طور که بیان غیبت دیگران حرام و گناه است، گوش دادن به سخن کسی که به غیبت دیگران می پردازد نیز حرام است (حدیث۶۹.الف) و حتی گاه گناه وی را بیش از گناه غیبتکننده معرفی کردهاند (حدیث۶۲. الف) شاید بدین جهت که مستمع است که صاحب سخن را بر سر ذوق میآورد؛ و با حسن استماع خود عملا غیبتکننده را بدین کار تشویق میکند.
📝وظیفه انسان هنگام #شنیدن_غیبت
بیان شد که گوش دادن به سخن کسی که به غیبت دیگران میپردازد حرام است؛ اما احادیث درباره اینکه در برابر شنیدن غیبت چه باید کرد مختلف است؛ گاه مطلق شنیدن غیبت را حرام و بر وجوب دفاع از مومن تاکید کردهاند، گاه این دفاع را مشروط به توانایی داشتن بر دفاع دانستهاند، و گاه صرفا بر برحذر داشتن گوینده از غیبت کردن تاکید نمودهاند. شاید این اختلاف به تفاوت موقعیتهایی برمیگردد که انسان غیبت را میشنود:
گاه از ابتدا ویا پیش از انعقاد کلام، از قرائن مختلف (مثلا اینکه در مقام مذمت شخص غایب برآمده) معلوم میشود که گوینده میخواهد غیبت کند (در مقام مذمت شخص برآمده است). اینجا باید از استماع (گوش سپردن به غیبت کننده) پرهیز نمود (حدیث۶۲) و باید از همان ابتدا – یا از همانجا که متوجه شد - مانع وی شد و او را از ادامه دادن سخنش برحذر داشت.
اما گاه تا پیش از اینکه سخن، کامل گردد و غیبت، محقق شود انسان متوجه نمیشود که گوینده در مقام غیبت کردن است. در اینجا حرمت استماع بیمعناست؛ بلکه دو کار باید کرد:
اولا نهی کردن از باب نهی از منکر (حدیث۶۳.د)، هرچند این نهی کردن فایدهاش فقط این باشد که گوینده غیبت جدیدی انجام ندهد.
ثانیا دفاع کردن از شخصی که از وی غیبت شده است؛ که ظاهرا مقصود از دفاع کردن این است که علیرغم اینکه احتمالا آن عیب در آن شخص هست (وگرنه تهمت میشد، نه غیبت)، انسان بکوشد مساله را طوری وانمود کند که واقعا آن عیب در او نیست، ویا وجود آن عیب در آن شخص را به نحوی توجیه کند که دیگر عیب محسوب نشود.
البته در احادیث وجوب دفاع از شخصی که مورد غیبت واقع شده، مشروط به استطاعت شده است (احادیث۵۷ و ۶۳)، و تنها در صورتی که شخص توان دفاع داشته باشد و دفاع نکند توبیخهای شداد و غلاظ در موردش مطرح شده است (احادیث۶۲)، زیرا بسیاری از اوقات مساله طوری است که امکان دفاع کردن وجود ندارد؛ یا لااقل مخاطب در آن لحظه دفاع مناسبی به ذهنش خطور نمیکند. و شاید فلسفه اینکه ثوابهای فراوانی برای دفاع کننده برشمرده شده است (حدیث۶۳)، این باشد که انسانها در چنین موقعیتهایی ذهنشان را به کار بیندازند و توجیهی برای عیب شخص مذکور بیابند.
✅تبصره:
در حدیثی آمده است که اگر در مورد مومنی بدیای ذکر شد و خود او انکارش کرد ولو ۵۰ نفر با سوگند علیه وی شهادت دهند باز سخن خود وی را ترجیح بده (حدیث۶۳. ه). توجه شود که این دستورالعمل ناظر به مردم عادی است؛ نه قاضی و حاکم شرع.
در واقع، وظیفه عمومی مومنان این است که هر شایعهای را که علیه برادر یا خواهر دینیشان میشنوند و خود وی آن را تکذیب میکند آن شایعه را -ولو دهها نفر بر آن قسم بخورند- قبول نکنند؛ اما البته اگر کسی تخلفی از شخصی مشاهده کرده است باید نزد حاکم شرع (دادگاه) برود و لذا چنین شهادتی را خارج از مصادیق غیبت دانستهاند (حدیث۶۶)؛ و اگر در دادگاه آن تخلف اثبات شد، وی باید به خاطر تخلفی که کرده است مجازات شود؛ که البته اگر مجازات عادلانه اعمال شد، پس از مجازات نیز دیگر نباید با آبروی وی بازی کرد (حدیث ۶۰).
@yekaye
#حجرات_12
یک آیه در روز
۱۰۷۷) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ
.
8️⃣1️⃣ «وَ لا یغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً»
غیبت همدیگر را نکنید.
اما چه چیزی موجب میشود انسانها اقدام به غیبت همدیگر کنند؟
📝#علت_اقدام_به_غیبت
در تدبر قبل اشاره شد غیبت کردن عملی است که هم گوینده و هم شنونده در آن نقش دارند؛
پس وقتی عوامل غیبت را میخواهیم بررسی کنیم باید توجه شود که هم عوامل بیان غیبت و هم عواملی که شخص را به استماع غیبت سوق میدهد را باید مد نظر قرار داد و هر دو را ریشهکن نمود.
به نظر میرسد مهمترین عواملی که موجب اقدام انسانها به غیبت کردن (گفتن یا شنیدن) میشود عبارتند از:
📛 تشفی خاطر و آرام کردن غیظ خود نسبت به شخص مورد نظر (شِفَاءِ غَیظٍ، حدیث۵۲) که به نظر میرسد همان است که امیرالمومنین ع آن را «جهد عاجز» میخواند (حدیث۹۰.الف) و در حدیث دیگری ناشی از ضعف اراده قلمداد شده است (حدیث۹۰.ب)؛ یعنی انسانی که از مقابله ناتوان است اوج توانایی او غیبت کردن است و با غیبت کردن، میخواهد حقارت خود را جبران و غیط خود را تشفی دهد.
📛 همراهی با قوم (مُسَاعَدَةِ قَوْمٍ، حدیث۵۲)، یعنی اینکه با کسانی که دارند بدگویی شخصی را انجام میدهند همکلام شود و عملا برای جانماندن از دیگران با تایید ضمنی آنها به غیبت کردن از آن شخص اقدام کند.
📛 تهمت زدن و متهم کردن (تُهَمَةٍ، حدیث۵۲)، که این بویژه در مورد کسانی که انسان از آنها بدش میآید بسیار مصداق دارد، یعنی به صرف اینکه از کسی بدمان میآید هر چیزی را به او نسبت میدهیم؛ که در آیه ۸ سوره مائده به عنوان یک مصداق بارز بیتقوایی برشمرده شده است: «لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى».
📛 تایید خبری بدون تحقیق درباره آن (تَصْدِیقِ خَبَرٍ بِلَا كَشْفِهِ، حدیث۵۲)، که متاسفانه فضای شبکههای اجتماعی در فضای مجازی این را بسیار دامن زده است؛ و افراد میخواهند نشان دهند که اولین کسی هستند که خبر دارند، لذا به محض دیدن خبری آن را برای دیگران نقل (فوروارد) میکنند.
📛 بدگمانی (سُوءِ ظَنٍّ، حدیث۵۲)، که شاید ریشه عمده غیبت کردنها باشد و در همین آیه هم مقدم بر غیبت ذکر شد.
📛 حسد (حَسَدٍ، حدیث۵۲)، که چون چشم دیدن خوبیهای شخص مورد نظر را ندارد سعی میکند با بیان عیوب مخفی وی از قدر و قیمت وی در جامعه بکاهد.
📛 مسخره كردن (سُخْرِیةٍ، حدیث۵۲)، بویژه برای خنداندن دیگران، و خود را نزد دیگران جلوه دادن.
📛 تعجب کردن (تَعَجُّبٍ، حدیث۵۲)، که این خیلی مورد ابتلاست؛ یعنی شخص به خاطر دیدن عیب یا گناهی در شخصی تعجب میکند و بدون توجه به اینکه بیان آن مصداق غیبت است به غیبت کردن ویا شنیدن غیبت اقدام مینماید.
📛 اصرار و پافشاری (تَبَرُّمٍ، حدیث۵۲)، که ظاهرا مقصود اصرار بر سخنی است که گفتهایم. مثلا گاه در مورد شخصی قضاوتی ناپسند میکنیم و دیگران نمیپذیرند و برای اصرار بر موضع خویش به بیان عیوب آن شخص میپردازیم.
📛 زینت دادن (تَزَینٍ، حدیث۵۲)، که ظاهرا به معنای این است که انسان برای جالب توجه کردن سخنان و نظرات خویش برای مخاطبان، بیان اطلاعات مخفی دیگران را چاشنی کلام خود کند.
📛 و ...
@yekaye
#حجرات_12
یک آیه در روز
۱۰۷۷) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ
.
9️⃣1️⃣ «وَ لا یغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ یحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ یأْكُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیتاً»
خداوند از ما خواسته است که غیبت نکنیم و آن را به خوردن گوشت برادر مرده تشبیه کرده است.
برخی بر این باورند که این تشبیهی که در این آیه آمده است عملا میگوید جبرانی در کار نیست: «اگر از بدن انسان زنده قطعهای جدا شود، امكان پر شدن جای آن هست، ولی اگر از مرده چیزی كنده شود، جای آن همچنان خالی میماند. غیبت، بردن آبروی مردم است و آبرو كه رفت دیگر جبران نمیشود. (تفسیر نور، ج9، ص191)
اما اگرچه اصل این مطلب که جبران آبروی از دست رفته انسانها خیلی دشوار است، اما این گونه نیست که راهی برای جبران گناه غیبت نباشد. در واقع خداوند که ما را از انجام گناهان برحذر داشته، این واقعیت را هم پذیرفته که ما انسانهای غیرمعصوم در معرض فریب شیطان هستیم و گاه اقدام به گناه میکنیم.
اکنون اگر غیبتی از ما سر زد راه جبرانش چیست؟
📝#جبران_غیبت
آنچه از احادیث برمیآید این است که بهترین کار این است که انسان در مقام غیبت خود را نگه دارد (حدیث۹۱)؛
اما اگر بدان مبتلا شد اگر جبرانش نکند روز قیامت از حسنات وی برمیدارند و برای شخص غیبت شده میگذارند و اگر حسناتش کم بود از سیئات شخص غیب شده برمیدارند و آن سیئات را برای وی قرار میدهند؛ و از این رو مهمترین اقدام این است که از وی در همین دنیا حلالیت بطلبد (حدیث۹۳).
اما حقیقت این است که در بسیاری از اوقات این حلالیت طلبیدن مفسده دارد؛ یعنی موجب میشود کدورتی بین آن شخص و غیبتکننده پدید آید، بویژه در جایی که شخص غیبتشده از وقوع این غیبت بیخبر است. در این گونه موارد توصیه این است که در صورتی كه مرتكب غیبت کسی شدیم و خبر این غیبت کردنت به گوش او رسید، از او حلالیت بطلبیم؛ و اگر به گوش او نرسید و از آن خبردار نشد، برای او طلب مغفرت و آمرزش كنیم (حدیث۵۲).
در واقع یک راه ساده و عمومی برای جبران غیبت این است که انسان هرگاه که به یاد شخص غیبتشده بیفتد برایش استغفار کند (حدیث۹۲)
و ظاهرا این استغفار دست کم دو خاصیت دارد:
یکی اینکه دل خود انسان را نسبت به شخصی که غیبتش را کرده پاک میکند (قبلا بیان شد از ریشههای اصلی غیبت کردن حسادت و بدگمانی و تشفی خاطر و ... است) و
دیگر اینکه در قیامت ثوابهای همین استغفار (البته اگر واقعی باشد نه صرفا لقلقه زبان) جایگزین حسناتی میشود که قرار است از نامه وی کم شود و به نامه عمل شخص غیبتشده منتقل گردد.
@yekaye
#حجرات_12
یک آیه در روز
۱۰۷۷) 📖 یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ
.
0️⃣2️⃣ «وَ لا یغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ یحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ یأْكُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیتاً فَكَرِهْتُمُوهُ»
میتوانست به اصل نهی از غیبت (وَ لا یغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً) بسنده کند،
ویا حداکثر این تمثیل غیبت خوردن گوشت را به طور ساده چنین بیان کند که: «لأنه یکون کأکل لحمه»،
اما فرمود: «أَ یحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ یأْكُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیتاً فَكَرِهْتُمُوهُ».
این تعبیر حاوی نکات متعددی است که با استفاده از فنون بلاغی متعدد غلظت و شدت منع را تقویت میکند؛
➖ مطلب را با استفهام انکاری آورد، [که تاثیرش بیش از اخبار مستقیم است] (المیزان، ج18، ص324).
➖ با اینکه فاعل «يغتب» را «بعضکم» قرار داده بود، دوست نداشتن را به «أحدکم» نسبت داد، که این نفی را به طور آشکارتری شامل همه موارد میکند (المیزان، ج18، ص324).
➖ خود تشبیه به خوردن گوشت (تدبر۲۱).
➖ تشبیه به خوردن گوشت «برادر» (تدبر۲۲).
➖ آوردن کلمه «میتا» (تشبیه به خوردن گوشت برادر در حالی که او مرده است) (تدبر۲۳).
➖ تاکید مجدد بر اینکه شما از آن کراهت دارید (تدبر۲۴).
➖ سیاق بحث را از وضعیت غایب (یغتب، یحب) به وضعیت مخاطب (کرهتموه) تغییر داد و نفرمود «کرهه».
➖ این کراهت را به صورت جمع آوردن (با اینکه نهی از غیبت را به صورت مفرد آوردده بود و اینجا اقتضای الیه کلام این بود که بفرماید «فکرهه»)، که میخواهد این کراهت را به همگان نسبت دهد (المیزان، ج18، ص324 ).
@yekaye
#حجرات_12