eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
711 دنبال‌کننده
876 عکس
150 ویدیو
12 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تحریریه تولید محتوای بانو مجتهده امین است. *کلیک بر روی عبارات آبی رنگ در نوشته‌ها، شما را به صفحه نویسنده هدایت می‌کند. 🔻ارتباط با ادمین و سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
. انتشار یادداشت ما تافته‌ی جدا بافته‌ایم نوشته‌ی سرکار خانم فاطمه میری‌طایفه‌فرد، در خبرگزاری حوزه ما با همه مردم دنیا فرق داریم، یک مدل تافته‌ی جدا بافته، از آن بافته‌های خیره‌کننده مثل قالی کرمان، مثل دارایی‌بافی یزد، مثل ترمه‌ی اصفهان، مثل پارچه بافی‌های دستی بیرجند... متن در خبرگزاری رسمی حوزه 👇 https://hawzahnews.com/xcRX5 https://eitaa.com/afkarehowzavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. تنها زمانی که در طول تاریخ یک رهبر الهی لازم نبود مردم را تشویق به جهاد کند طول این چهل سال بود... 🍃اندکی صبر سحر نزدیک است🍃 https://eitaa.com/afkarehowzavi
. منتخب مردم منتخب خدا ✍والعصر سید عزیز چقدر درسهای استاد را خوب و دقیق یاد گرفتی: _ما شیفتگان خدمتیم نه تشنگان قدرت _ما استراحت نخواهیم کرد _این انقلاب و این جامعه آنقدر کار درش هست که دیگر استراحت بی استراحت فرمول مظلوم زیستن و مظلوم رفتن و عزت یافتن در همین عبارات نهفته است گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت. تو خستگی را خسته کردی برادر جسم اربا اربای تو فارغ از اینکه روح مطهرت به درگاه رب الارباب عروج یافته است همچنان به عادت خویش در حال انجام سفرهای استانی است و این بار به جای افتتاح طرح های متعدد، دلها را فتح می کند. و در گوش جانمان می خواند که بر عهد الهی خویش بر حفظ میراث انبیای الهی جان بر سرپیمان نهیم. گمانم این است شاید خودت نخواستی یک بار دیگر ابراهیم از آتش معاف شود تا تو که تحمل دیدن ایستادن سربازان برای سان در فرودگاه برایت دشوار بود زحمت حمل پیکرت بر دوش مردم را کمتر کنی و شاید هم نخواستی پیکرت چند سانتیمتر از آنی که از آتش بیرون آمده جایی از زمین را بگیرد . آری دنیا برای اهلش ما و غم تو مولا... یا شاید خدا می خواست مظلومیتی که می‌نهفتی از پرده به در افتد تا آنکه تو را به زیاده طلبی طعن می زد با این رسوایی به گوشه ای از ظلم خود در همین دنیا عقوبت شود. چه عزتمندانه و باشکوه بر خیل دستهای ملتمست در میان سیل اشک و دود آه جانگداز دامن کشان صحن دیدگان ترک می گویی ولی در دلها آشیانه کردی و در افکار نقش بستی و من در این قاب مصداق «سید القوم خادمهم» را می‌بینم. به درگاه خدا شهادت می‌دهم که با رفتنت ذره‌ای به یقینم نسبت به تو افزوده نشد تو همانی که می شناختم شهید زنده... رئیسی عزیز، تو تراز رئیس جمهوری اسلامی ایران را به جایی رساندی که چند روز دیگر هر کسی به هوسی خود را به معرکه هلاکت نسپارد ور نه بر کوس رسوایی خود نواخته است. عالم، مجاهد، مردمی، پرتلاش، خادم رضا علیه السلام، بزرگوار، فداکار، یکسره تلاش بی وقفه در خدمت به مردم و به کشور و به اسلام، عزیز، خستگی نشناس، خدمتگذار صمیمی ملت ایران، مخلص، با ارزش، به دنبال صلاح و رضای مردم که حاکی از رضای الهی است، محترم، مغتنم، شخصیت برجسته، برادر بسیار خوب، کارآمد، با کفایت، صمیمی، جدی، یکی از بهترین‌ها زیر این آسمان، جامع الاطراف و... ما ملت ایران اگر به دنبال پیشرفت هستیم باید بدانیم که غیر از این اوصاف توقف است و پسرفت؛ که توقف نیز در واقع همان پسرفت است. چرا که زمان برای کسی درنگ نخواهد کرد اگر حرکت نکنی عقب خواهی ماند. ملت ما اگر می خواهد همچنان در مسیر پیشرفت گام بردارد تنها راهش این است که باید بار دیگر انتخابی کند که منتخب خدا باشد. https://eitaa.com/afkarehowzavi
«طعم تند تخریب» ✍🏻 فاطمه شکیب رخ هنوز دفن و کفن آقا رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله تمام نشده بود، که سقفیه‌گردان صدر اسلام، جلسه‌ی انتخاب رئیس بعدی را برگزار کردند! تاریخ پر از جریان‌های همانند و تکراری است، اگر که جبهه مومن، مظلوم و جبهه منافق، ظالم باشد! در این چند روز که خبر شهادت خادمان ملت، دل امت اسلام را به غم و افسوس مبتلا کرده است، آن جماعتی که برای سال بعد خیز برداشته بودند تا مهم‌ترین کرسی ریاست کشور را تصاحب کنند، از هم اکنون، مراسم سقیفه‌هایشان را به پا کرده‌اند، آن‌هم با «طعم تند تخریب»! این بار حتی به خون تازه‌ی شهید جمهورمان هم رحم نمی‌کنند و با زبان چرب و لفظ قلمی که آموخته‌اند؛ پس از تسلیت و همدردی با ملت داغدار، بلافاصله تأکید می کنند که «البته شهادت ایشان، نباید مانع از آن شود که مدیریت ضعیف کشور در کوچک شدن سفره‌های مردم فراموش شود!» «علی لعنت الله قوم الظالمین» زبان یاوه‌گو بریده باد، که آنچه ما را از نعمت مسئول سالم و خدمتگزار محروم کرد، همین گفتارهای موذیانه و پر از نقد کثیف‌تان بود! آخر از خدا بی‌خبران! آن زمین سوخته‌ای که امثالهم تحویل دادید و رفتید که قرار بود؛ سفره کوچک‌مان را جمع کند؛ تا بلکه میراث خون شهدا، حاکمیت اسلامی ساقط شود! دوباره برای پرت کردن حواس‌ها، از شور و شعور انقلابی مردم، سفسطه بازی‌تان گرفته است؟! هرچند که خوب فهمیدید، خون شهداء قرار است با شماها چه کند! و گویا بازهم، دست خیانت‌تان از مملکت کوتاه خواهد شد! اما خوب نفهمیدید که راه شهید را خود شهداء محافظت می کنند و شما با تخریب و تهمت بر شهداء، خویشتن را با اهل آسمانی درگیر می کنید که زنده‌اند و نزد خدای خویش روزی دارند! https://eitaa.com/afkarehowzavi
. یکی بودن قلب و زبان ✍زهرا نجاتی شهید مطهری در کتاب جاذبه و دافعه علی علیه السلام، از موضوع مهمی سخن می‌گوید که کمتر به خصوص در عصر حاضر به آن توجه می‌شود. او ادعا می‌کند جذب امیرالمومنین علیه‌السلام در مورد شیعیان و محبین و با صفات الهی و رحیمانه ایشان بود و دفع او، توسط کسانی که نمی‌توانستند از ویژگی‌های الهی ایشان بهره ببرند و تاب صفات الهی مانند جدیت ایشان در عدالت و ولایتمداری نسبت به پیامبر را نداشتند. باوری که در دنیایی که همه به دنبال جذبند، کمی دشوار و ناباور می‌نماید. افراد به مناسبت موقعیت و منصب اجتماعی شان اغلب به دنبال نهایت جذب هستند. عده‌ای برای اینکه کسی با آنها دشمن نشود، دست به هرکار می‌زنند. هرچیز می‌گویند و در رفتارها و موضع‌گیریهای خود، دارای موضع مشخص و صریح نیستند تا بتوانند در وقت لزوم، از دو پهلو بودن مواضع خود، استفاده کنند و دل هرکس با هرخط قرمزی را به دست آورند و این، می‌تواند ایجاد نوعی نفاق و نان به نرخ روزخوری، در فرد کند. عزیز، در تمام سال‌های خدمتش، ثابت کرد، قلب و زبانش در موضع‌گیری‌ها یکی است. دربحبوحه انتخابات نود و شش، در سال‌های ریاست قوه قضاییه،در اوج تهمت، ترور و تخریب شخصیت در انتخابات ۱۴۰۰ و در سالهای ریاست جمهوری، همواره نشان داد تلاش می‌کند نه درمسیر اعتدال، که در نهایت ولایتمداری و تعهد، بدون آن که از مواضع مردم دوستی و ولایتمداری روزهای انتخابات، ذره‌ای عقب نشینی کند یا به امید جلب قلوب مخالفین، مواضع غیر شفاف، اتخاذ کند، امور کشور را به بهترین وجه پیش برد. نهایتا صراحت مواضع خالص و شفاف و پایمردی برولایتمداری و عقاید صحیح، همراه کار کارشناسی و تلاش شبانه روزی، از عوامل محبوبیت و موفقیت او شد. مردم ایران هنوز به خاطر دارند در اولین سال مناظره، رییسی بدون آنکه متوسل به سلاح خنده آوری مثل «ماکت کلید» شود یا مانند بیشتر کاندیداها، دچار بی‌تقوایی، تهمت و دروغ شود، از برنامه مدون اقتصادی خود نام برد. برنامه‌ای که برخلاف بازی‌های سیاسی جناحهای مخالف در این سه سال، کارامدی خودش را به خوبی نشان داد. دولت رییسی از روز پاستور نشینی، با وجود استقراض میلیاردی دولت پیشین، وعده‌های دولت قبل، مبنی بر افزایش سی درصدی کارکنان بخش بهداشت و خزانه خالی، توانست از همان ماه اول، تمام پرداختی‌ها را به علاوه افزایش هفت برابری مبلغ یارانه پرداخت کند. رییسی با وجود اهتمام ورزی به اصول و خودداری از اتخاذ مواضع باری به هرجهت و خوشامد مخالفین، محبوبیت فوق العاده ای کسب کرد.محبوبیتی که از پایمردی و تلاش حداکثری او در راه عقیده و برنامه‌اش، ناشی بود.تشییع جنازه میلیونی او مهرتاییدی بر این ادعاست. امید است نامزدهای انتخابات پیش رو، این موضوع را مدنظر داشته باشند و از شعارزدگی و کسب محبوبیت و آراء، به هر حربه‌ای، خودداری کنند. https://eitaa.com/afkarehowzavi
. 🕋 «من کان لله کان الله له»* ✍فاطمه علی زاده علی آبادی ▪️همواره در طول تاریخ، آزادمردانی قیام کرده که آهنگ عدالت‌ خواهی و خدمت به محرومان جامعه سردادند. و تا پای جان در دفاع از آرمان‌ها یشان ایستادند. ▪️این بار نیز، آزادمردی از تبار نبوی و علوی با به تن کردن لباس خدمت، به عرصه آمد و آهنگ خدمت و عدالتش بعنوان سید محرومان فراگیر شد. او خدوم بود و خستگی ناپذیر، چرا که می‌دانست « سَیِّدُ القَومِ خادِمُهُم»*. ▪️او آرمانش الهی بود و همواره برای رضای خدا خدمت می کرد. او مصداق «من کان لله کان الله له» بود. چرا که به فرموده مقام معظم رهبری «رئیسی عزیز خستگی نمی شناخت، در این حادثه تلخ، ملت ایران، خدمتگزار صمیمی و مخلص و باارزش را از دست داد»* چرا که ثابت شده است، معامله با خدا خستگی نمی شناسد. ▪️از آنجا که هر زمان افرادی ندای خدمت به خلق محروم سر دادند بدخواهان از ترس به خطر افتادن منافعشان در صدد خاموش نمودن آن ندا برآمدند، این بار نیز دشمنان و بدخواهان بیکار نمانده و دست به اقداماتی در جهت تخریب شخصیت این آزادمرد خدوم مخلص زدند. به گونه ای که وساوس این افراد در دل برخی از افراد ساده لوح چنان تأثیر گذاشت که بعد از شهادتش فهمیدند چه گوهر نابی را از دست داده اند. ▪️ همانند جد بزرگوارش مولا علی (علیه‌السلام) زمانی که در محراب عبادت به شهادت رسیدند، عده ای که تحت تاثیر تبلیغات دشمنان قرار گرفته بودند گفتند: مگر علی نماز می‌خواند؟!! ▪️ اینبار حکایت حال سید محرومان است که خواست خداوند تبارک و تعالی بر این قرار گرفت تا در خرقه خدمت به خلق به درجه رفیع شهادت نائل شود. تا بدخواهان رسوا شوند و نقشه شومشان نقش بر آب شود. یک عمر شریف و با صلابت بودی دلداده و عاشق ولایت بودی آخر به مراد دل رسیدی سید آنقدر که تشنه‌ی شهادت بودی ____________________ *بحارالأنوار، ج79، ص197 *مکارم، الاخلاق، ج1، ص536 *بیانات، اردیبهشت، 1403 https://eitaa.com/afkarehowzavi
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. ✍فاطمه شعبانی از تفرش - آسمان مشهد بارانی شده - این آسمان بد برایت دلتنگی می‌کند آقا سید ابراهیم - خداحافظ برای همیشه مرد خستگی‌ناپذیرِ مهربان و صبور و آماج طعنه و تهمت‌های دوست و دشمن - اکنون ما و وحشت دنیای بی‌ شما تهیه و تنظیم: کانون فرهنگي هنري بقيه الله مسجد زاغرم شهرستان تفرش با صدای: ملیکا موسایی عضو فعال مسجد https://eitaa.com/afkarehowzavi
. شهر مهر ✍فاطمه میری‌طایفه‌فرد هربار گوشه‌ای از ایران گل می‌کند، خودی نشان می‌دهد و برگ تاریخی خود را رو می‌کند و هویت خود را بروز می‌دهد. هربار "شرف المکان بالمکین" در این دیار اسلامی، بهتر تفسیر می‌شود. ◽◽◽◽◽ خدا قوت شهر دوست‌داشتنی، شهر پر از قدمت، شهر پر از ایران، حق بود که رصدخانه ایران در شهر شما باشد، خواجه نصیر شما را شناخته‌بود. شما ستاره‌هایی دارید که در آسمان عجیب می‌درخشند و راه را نشان می‌دهند. شهر انگورهای گوارا، این‌بار شیرینی شهادت فرزندت، تنه می‌زند به گوارایی انگورت. مراغه جان، شهر مزارات پنج‌گانه، شهید مالک رحمتی هم آمد و مزارش، جاودانه خواهد ماند، کنار گنبد سرخ و کبود. شهر مهر و مهرابه، شهر سنگ‌نگاره‌ها شهادت فرزندت مبارک. https://eitaa.com/afkarehowzavi
. انسان و نسيان ✍🏻فاطمه شکیب رخ شرح ماجرای این روزها را باید طلا نوشت تا دگر، نسیان به حال ما مسلط نشود! هرچند که به فحوای قرآن کریم، فراموش کردن خصلت انسان است و بخشایش خصلت پروردگار. خود بنده حقیر هم پر از نساینم و از فراموش کردن الطاف خداوند شرمسار و باز از همین الطاف پروردگار گشودن درب شهادت برای بندگان خالص خود هست، که سبب عزت انسان مومن و تلنگر برای به خواب رفتنگان ساکن در دنیا خواهد بود. براستی که دنیا گردانه ی تاریخ است؛ آنروز که شهید بهشتی با در آغوش کشیدن شهادت، بدگویان‌ خویش را به وادی توبه کشانید؛ کسی نمی اندیشید که در سال هایی نه چندان دور، دگربار شهادت، مردی غیور و آزاده را از تهمت و ناسپاسی خلق برهاند! ای کاش که این یوم الحسرت را از یاد نبریم! ای کاش که در بازی سقیفه گردان ها، دگربار شریک نشویم! https://eitaa.com/afkarehowzavi
. فرداهای پس از واقعه ✍🏻 زهرا کبیری پور در میان روضه‌های ماه محرم سنگین‌ترین روضه همیشه روضه‌ی وداع است. آن ساعتی که کاروان آل‌الله قرار است حرکت کنند. قرار است جاماندگان از افلاکیان خداحافظی کنند. شنیدن روضه‌ی رسیدن زنان و کودکان به قتلگاه و وداع جانسوز آن‌ها سخت و سنگین است. شام غریبان که می‌شود این روضه‌ها و تصاویری که در ذهن‌ها حک شده است به اوج خودش می‌رسد. و برای همین است که ما نیز برای استجابت دعا، گاهی خدا را به گریه‌های زینب کبری در شام شهادت برادرشان قسم می‌دهیم. اما از فردایِ این روضه‌ی سنگین، بُهت و ناباوری جای خود را به سوز دل می‌دهد. معمولا در فرداهای پس از واقعه‌، بازمانده‌ها مبهوت آن اتفاق می‌شوند. و مُدام این سؤال در ذهن‌شان تاب می‌خورد که واقعا تمام شد؟! و دیدارمان ماند به قیامت؟! حالا اگر بعد از واقعه مسئولیتی نداشته باشند، می‌نشینند در گوشه‌ای و از درون ذره ذره آب می‌شوند بدون اینکه در ظاهرشان تغییری ایجاد شود. اما اگر مسئولیت داشته باشند مانند زینب کبری آن فریادهای وامحمدا و واعلیایِ زمان واقعه، تبدیل می‌شود به ما رأیتُ إلا جمیلا در خطبه‌های شهر کوفه و شام. چرا؟! چون مسئول است و حالا در مسیر این مسئولیت، خون ریخته شده نیز وجود دارد. این پاسخ من بود به فردی که با حالت طعنه گفت کاش خانواده‌های شهداء انقدر بی‌قراری و بی‌تابی نکنند... این پاسخ برای این است که بدانند اتفاقا در هنگام واقعه این نفس‌ها باید از سینه خارج شوند هُرم این داغ‌های ناگهانی فقط با گریه کمی کم می‌شود اما نباید تردید کرد آن مادری که همسر از دست داده در فرداهای بعد از واقعه، باوجود همان بُهتی که از چشمانش خوانده می‌شود، سُکان خانواده و فرزندان را به دست گرفته و جای خالی شهید را زینب‌گونه پُر خواهد کرد. همان کاری که انتظار می‌رود مسئولان ما نیز انجام دهند و عمود این خیمه را بلند کرده و با شرافت و عزت به دست صاحبش برسانند. همان کاری که رهبری در این چند روز انجام دادند و اجازه ندادند غم و بغضشان مسئولیتشان را تحت الشعاع قرار دهد. https://eitaa.com/afkarehowzavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍زهرا گندمکار لَقَدْ خَلَقْنَا اَلْإِنْسٰانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ (تین/۴) که براستى انسان را در نیکوترین اعتدال آفریدیم. انسان به حسب خلقت طوری آفریده شده که سعادت دارد به رفیع اعلی عروج کند و به حیات جاودانی در جوار پروردگارش، و به سعادتی خالص از شقاوت نائل شود، و خداوند او را مجهز کرده به جهازی که می تواند با آن ،علم نافع را کسب کند، و نیز قدرت عمل انجام صالح را به او داده..... هر وقت بدانچه دانسته ایمان آورد، و ملازم اعمال صالح گردید، خدای تعالی او را بسوی خود عروج می دهد و بالا می برد. شهیدان بهترین مصداق این آیه شریفه هستن، هر چه تهذیب نفس بیشتر درجات اعلی علیین بیشتر و در نزد پروردگار جایگاه مقرب تری دارند. آیت الله رئیسی در زمره علمای شهید و با تقوا محسوب می شود که دلهای بسیاری را مجذوب خود گردانید . ایشان با ایمان و عمل صالح خالصانه خود فطرت ناخودآگاه انسانها را بیدار کرده و در مسیر حقانیت رهنمون کردند. روحشان شاد و یادشان گرامی https://eitaa.com/afkarehowzavi
. مرد دیپلماسی عزت و مقاومت یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های شهید حسین امیرعبداللهیان غیر از خلوص و شخصیت مردمی ایشان که موردِ تمجیدِ همکارانش در وزارت خارجه بود، تلاش برای ارتباط تنگاتنگ دستگاه سیاست خارجی با نهادهای مختلف از جمله نیروهای دفاعی و نظامی بود. به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه، آمنه عسکری منفرد، نویسنده و پژوهشگر حوزوی در یادداشت ارسالی به نکاتی اشاره کرده است که در لینک زیر قابل مشاهده است👇 https://hawzahnews.com/xcS9S https://eitaa.com/afkarehowzavi
. «عِتابِ یارِ پریچهره عاشقانه بکَش» ✍طیبه فرید شیرین نبود.از همان وقت که مادرش او را زاییده بود .اصلا اسمش را گذاشت هند! نه ببخشید، شیرین. شاید که تلخی اش پیدا نباشد.بزرگ‌هم که شد پای هیچ فرهادی به زندگی اش باز نشد!آخر کدام مردِ پاک باخته ای حاضر می شد محض خاطرِ او تیزی چکشش را حرامِ دل سفت‌ و سخت کوه کند؟مردی که با او شوهر کرد!!!صدایش می زد« مادر فولاد زره» .بچه هایش وقتی بزرگ‌شدند بابایشان را مسخره می کردند که« تو زن نگرفتی،تو به شیرین شوهر کردی!» روزی که ابراهیم توی آتش سوخت مادر فولاد زره »گفت «سزاوار نبود اینقدر آسان‌ بمیرد! ابراهیم را می گفت ها! ابراهیمی که سوخته بود.سوخته !یکجوری که قدش کوتاه شده بود!یکجائی که هیچکس نبود خاموشش کند،یکجوری که اصلا کسی نمی شناختش. اما هند جگر خوار به این هم قانع نبود،کینه عین خون از کلماتش می چکید.اگر دستش می رسید غلامش وحشی را می فرستاد که تن او را مثل حمزه سید الشهدا مُثله کند. واقعا سوختن توی جنگل نموری که همه جاندارهایش از سرما می لرزند ،همه جایش را مه گرفته ،سنگ های خیسش کم مانده از سرما بترکد مرگ آسانست؟ آخوندها می گویند سختی و آسانی مرگ به شکل رفتن‌نیست.ممکن است یکی به رغم ظاهر سختِ مرگش آسان رفته باشد و برعکس.هر چه بود ظاهر مرگ سید ابراهیم سخت بود.حداقل برای آن هایی که شب تا صبح بیدار مانده بودند خبر زنده بودنش رابشنوند یا توی خواب کابوس دیده بودند که پیدا نشده. آن هایی که دوستش داشتند نگران بودند که خودش سوختنش را حس کرده باشد.او که وارث آرزوهای خاک خورده میرزا و صدنفر آدم‌ دیگر بود.اما گرگ آدم نما هر جا باشد گرگی می کند ،طبیعتش را از چشمهای دریده و دندان های تیز و زوزه کشیدن های ترسناکش نشان می دهد.مزاج گرگ آدم نما عین هند جگر خوار است،شاید هم برعکس.حُکماً شیرین اگر صد سال پیش قد و بالای یخ‌زده میرزا را توی کوه های تالش دیده بود وقتی که نعش هوشنگ آلمانی روی کولش خشک شده بود می گفت حقش نبود کوچک جنگلی اینقدر آسان‌بمیرد.شاید اصلا دیگر نوبت به محمد خان سالار نمی رسید که بخواهد سر میرزا را از تنش جدا کند. توی آن برف و بوران، بزرگِ جنگل را پیدا کردند . میرزا سالمِ سالم بود.فقط دیگر قلبش نمی تپید.صورتش همان شکلی بود.مثل قرص ماه. یخ‌زده.... سید ابراهیم را هم توی جنگل خیس ارسباران پیدا کردند.اولش نمی دانستند خودش است.از روی انگشتر سوخته عقیقش شناخته بودند.هیچ چیزش عین قبل نبود.می گفتند از صورتش چیزی برای شناختن نمانده . انگار خدا یکجوری برده بودش که همه قدر نشناسی هایی که در حقش شده بود جبران بشود.بقول حافظ: عِتابِ یارِ پری‌چهره عاشقانه بکَش که یک کرشمه تلافیِّ صد جفا بکُند گرگها داشتند زوزه می کشیدند اماشهادت خستگی از جان میرزا به در کرده بود.... https://eitaa.com/afkarehowzavi
. معرفی کانال‌های بانوان نویسنده‌ی مجله‌ی افکار بانوان حوزوی 1️⃣ اشرف پهلوانی قمی، یادداشت‌های یک مدافع سلامت @pahlevaniqomi 2️⃣ آمنه عسکری منفرد، قلمْ‌نگارِ منفرد eitaa.com/ghalamnegaremonfared 3️⃣ زهرا سرمیلی، داستان کوتاه ۱۴۰۰ eitaa.com/joinchat/1339621484Cdf2f7cf6f5 4️⃣ زهرا سعادت، رسانه خورشید eitaa.com/joinchat/1948516539C245a5d9754 5️⃣ زهرا کبیری پور، دل نوشت @Delneveshteeee 6️⃣ زهرانجاتی، محنا eitaa.com/joinchat/1763180548Cdca1fa9741 7️⃣ زهره قاسمی، خلوت وصال @khalvatevesal 8️⃣ سمیه رستمی، نمکدون شعبه ایتا @namakdooon 9️⃣ سیده ناهید موسوی، سیده بانو @banoomousavi 🔟 صدیقه عالیپور، قلم نوشت https://eitaa.com/joinchat/103940365Cd3fc260315 1️⃣1️⃣ طیبه فرید، دست‌نوشته‌های طیبه فرید @tayebefarid 2️⃣1️⃣ فاطمه رجبی بهشت آباد، یادداشت‌ های روزانه... @fatemehrajabi_beheshtabad 3️⃣1️⃣ فاطمه شکیب رخ، قلم زنی @Ghalamzaniii 4️⃣1️⃣ فاطمه میری طایفه فرد، دل‌گویه @del_gooye 5️⃣1️⃣ مرضیه رمضان قاسم eitaa.com/joinchat/2786918448C6bafa932ef 6️⃣1️⃣ ریحانه حاجی زاده، یک دهه هشتادی @shabihe_aviny 7️⃣1️⃣ مریم زارعی، از جان نوشت @az_jan_nevesht 8️⃣1️⃣ مریم منصوری، از ما نگاشت @azmanegasht 9️⃣1️⃣ نجمه صالحی، یادداشت https://eitaa.com/joinchat/2319319119C2ce51d5673 0️⃣2️⃣ الهه دهقانی، روزنگار @Rooz_Negar 1⃣2⃣ زینب نجیب، قلم نجیب @ghalamenajib 2⃣2⃣خانم خلیلی، قلم وزین https://eitaa.com/joinchat/776864033C13d130e7dd 3⃣2⃣سیده الهام موسوی، شوق پرواز https://eitaa.com/joinchat/164626523C149e9bd43a 4⃣2⃣خانم دکتر حسینی پناه، خطور خاطره @khotorekhatere 5⃣2⃣مریم قربانزاده، خوان هشتم را من روایت می‌کنم https://eitaa.com/khane_8 6⃣2⃣فاطمه وجگانی، یادداشت های یک طلبه مشاور https://eitaa.com/talabemoshaver99 7⃣2⃣مخدره چمن‌خواه، نون و القلم @noonvalghalam1 8⃣2⃣سعیده رحیمی، عهدنگار https://eitaa.com/srahimi50313 9⃣2⃣فاطمه پورسعید،حسرت https://eitaa.com/roohamdaembetosafarmikonad 0⃣3⃣سمیه غلامرضاپور، خودمانی https://eitaa.com/khodemanim https://eitaa.com/afkarehowzavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. «جیبِ بزرگِ کاربَری در ایتا» ✍زهرا سادات شمس «مامان...» با بلندترین صدایی که میتواند فریاد میزند و شاکی به طرفم می‌آید. در آشپزخانه ام. سعی میکنم چیزی بنویسم و ناهاری بپزم!! پسرکم که انگار با سخت ترین اتفاق جهان مواجه شده باشد میگوید:«باز کتابام رو به هم ریخته! هیچی نمی‌فهمه اصلا» و شاکی به اتاقش میرود. بلند میگویم:« خواهرته ها...» صدایم پشت در بسته اتاقش گم میشود. دخترکم هم بدون هیچ گونه پشیمانی میگوید: «میخواستم کتاباش قشنگ بشه. همین! » به او هم همان یک کلمه را میگویم: «داداشته ها...» مثل برادرش گوش نمیکند و میرود. خدا خدا میکنم حرفم اثری بگذارد. گوشی به دست میشوم تا ازین حال و هوا بیرون بیایم شاید هم ایده ای برای نوشتن پیدا کنم. از ایتا شروع میکنم. این روزها تمام کانالهایی که عضوم از فروش لباس و آموزش قلاب بافی تا کانال های سیاسی و تحلیلی و خبری و البته گروه های کوچک و بزرگی که در آنها حضور دارم، همه عزادار رییس جمهور شهید و یارانش هستند. همه تقریبا مثل هم. مذهبی و انقلابی! ایتا محیط جالبی دارد با کاربرانی تقریبا یکدست. یک اَمای بزرگ هم این وسط وجود دارد. وسط این همه عکس های پروفایل تقریبا مشابه. اما بعضی از کاربران، مورد عجیبیَند، با یک دست از مظلومیت شهید و شقاوت توهین کنندگان مینویسند و دست دیگرشان در جیبشان است. جیب بسیار بزرگی هم دارند بی انصاف ها، پر از برچسب تهمت و توهین! در حالیکه برای مظلومیت شهید اشک می‌ریزند، برچسب هایشان را یکی یکی با ذکر نام و رسم شکل، به هم‌مذهب و هموطن انقلابیشان میزنند و بعد با دل خنک، خیالشان راحت میشود که روشنگری کرده اند. یکی به امری یا شیوه ای در نظام انتقاد دارد، اینها همگی نفهمند. یکی نظرش با نظراتشان متفاوت است، اینها اما راهزن و کاسبند. یکی در گذشته کاری کرده که نباید، اینها همان والضالین هستند. راستی بعضی هم هستند که خدای اطلاعات و عملیاتَند و بقیه را بی بصیرت و گیج میخوانند. خلاصه که هرکس صد در صد منطبق با کاربر نباشد یک چیزش می‌شود و کج است و دست کاربر در جیبش دنبال برچسبی درخور میگردد. این همه کشمکش و توهین، آن هم این روزها که صدر خبر، اخلاص و سعه صدر رییس جمهور شهید است، شما را نمی‌ترساند؟ این حق الناس ها، خیلی ترسناکند. چه کسی فردا توان جواب دادن به امیرالمومنین را خواهد داشت اگر بپرسد چرا با شیعه من اینگونه سخن گفتی؟ رییس مذهب ما گفت جوری رفتار کنید که زینت ما باشید! نمیدانم جناب کاربر چه جوابی دارد. خیلی دردناک است. دلم میخواهد فریاد بزنم: «داداشته ها.. یا خواهرته ها..» اما صدایم پشت در بسته ای گم میشود! احتمالا فایده ای هم نداشته باشد... پسرکم از اتاقش بیرون می‌آید و میگوید:«بستنی داریم؟» میخندم: «چندتا؟» «دو تا دیگه!» برایشان بستنی می آورم. کنار هم جلوی تلویزیون مینشینند و با هم بستنی میخورند. دلم برایشان غنج میرود. ایتا را می‌بندم تا حال و هوایم بهتر شود. باید برای خانواده ام ناهار درست کنم. https://eitaa.com/afkarehowzavi
🔰معاونت پژوهش با همکاری گروه علمی تربیتی مطالعات اسلامی زنان جامعه الزهرا سلام الله علیها برگزار می کند. 🔆پنل تخصصی «مسئله تحمیلی حجاب از باورها تا هنجارها!» 🎙رئیس: سرکار خانم دکتر ریحانه کارپرور (مدرس حوزه و دانشگاه، پژوهشگر و عضو گروه علمی تربیتی مطالعات اسلامی زنان جامعه الزهرا سلام الله علیها) 🎤دبیر علمی: سرکار خانم نجمه صالحی (مدرس حوزه و دانشگاه، پژوهشگر و دبیر انجمن علمی پژوهشی تاریخ معاونت پژوهش جامعه الزهرا سلام الله علیها) 🔸اساتید ارائه کننده: 🎙سرکار خانم فاطمه میری طایفه فرد (عضو شورای انجمن علمی پژوهشی تاریخ معاونت پژوهش جامعة‌الزهرا سلام الله علیها) موضوع: حجاب زنان ایران از منظر سفرنامه نویس فرانسوی (شاردن) 🎙سرکار خانم دکتر زهرا دلاوری پاریزی (مدرس حوزه و دانشگاه، عضو شورای انجمن علمی پژوهشی کلام معاونت پژوهش جامعة‌الزهرا سلام الله علیها) موضوع: مقایسه تاثیر مبانی توحیدی و اومانیستی بر کیفیت و کمیت حجاب 🎙سرکار خانم عفت عرب زاده (پژوهشگر موسسه شناخت و عضو انجمن علمی پژوهشی مطالعات زن و خانواده معاونت پژوهش جامعة‌الزهرا سلام الله علیها) موضوع: بررسی لایحه حجاب و عفاف بر پایه فکری رهبری 📌لینک مجازی: https://online.jz.ac.ir/rbhyyb897yoy 🗓زمان: سه شنبه 1403/03/08، ساعت 9 الی 11 🏢مکان: جامعه الزهرا سلام الله علیها، معاونت پژوهش، طبقه سوم 🌐کانال معاونت پژوهش 🆔https://eitaa.com/jz2602
. به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه، کتاب "نغمه مادری" نوشته‌ی سرکار خانم زهرا نجاتی(مادر شش فرزند)، از بانوان نویسنده تحریریه مجتهده امین و طلبه جامعه الزهرا سلام‌الله‌علیها منتشر شد. لینک خبر👇 B2n.ir/m95020 https://eitaa.com/afkarehowzavi
💠 در آستانه چهل سالگی جامعه الزهرا سلام‌الله‌علیها؛ 📸 پویش عکاسی از خانه مادری راه اندازی شد 🔹 با موضوعات: 🔸 مادری و جامعه 🔸 حس خوب طلبگی 🔸 بهار زیبای جامعه 🔸 شیرینی‌های طلبگی 🔸 استادی 🔸 خدمات شیرین 🔸 آموزش‌های من در جامعه 🗓 مهلت ارسال آثار: تا 31 خرداد 1403 📲 ارسال آثار به شناسه کاربری به نشانی: @relations_jz https://jz.ac.ir/post/14372- ┄┅═══••✾••═══┅┄ @jz_news | کانال رسمی جامعه الزهرا
. خاک سرد است اما خاک شهید سردی ندارد.. ✍س_غلامرضاپور این روزها دارم با خودم فکر می‌کنم من چقدر معمولی ام ؟ آدم‌ها دو گروهند خوبها و بدها .. گروه سومی هم هستند که دارند انتخاب می‌کنند که خوب باشند یا بد. اینها همان معمولی‌ها هستند فرقی هم نمی‌کند از پولدارها باشند یا بی‌پولها از درس خوانده‌ها باشند یا درس نخوانده‌ها این وسط آدم‌های خوب خیلی تلاش می‌کنند تا معمولی‌ها،خوبی را انتخاب کنند. حتی گاهی تا پای مردن پیش می‌روند. تاریخ پر است از آدم‌های خوبی که بخاطر آدم‌های معمولی قربانی شده اند.. تا کی باید آدم‌های خوب قربانی بشوند تا ما آدم‌های معمولی آگاه بشویم؟ اصلا شاید برای همین معمولی بودن ما آدم‌های معمولی‌ست که آخرین ذخیره الهی نمی‌آید. ما معمولی‌ها خیلی مسئولیم. دقیقا به همان اندازه که حق داریم، مسئولیم. تا بحال انقدر از معمولی بودن بدم نیامده بود. معمولی بودن گاهی اصلا خوب نیست. اگر قرار باشد هی خوب‌های عالم بروند تا معمولی‌ها حالی‌شان بشود دنیا دست کیست ، که دیگر آدم خوبی باقی نمی‌ماند. باید دیگر معمولی نباشم. به گمانم این اثر گرمای خاک شهید است. https://eitaa.com/afkarehowzavi
. «شرحی بر بدون شرح» ✍🏻 فاطمه شکیب رخ برای این عکس نوشته بود؛ بدون شرح! در واقع، گاهی آنقدر تصاویر حرف برای گفتن دارند که حوصله شرح ماجرا باقی نمی گذارند! رئیسی و بهشتی ویژگی هایی نزدیک بهم داشتند که سبب شده بود، تا دشمنان کینه جو، تمام همت خود را برای ترور شخصیت و وجوه کارآمد این دو شهید، صرف کنند! کارنامه و سوابق فقهی، علمی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی بهشتی و رئیسی و نقش بی‌بدیل ایشان در مسیر رشد و‌ اعتلای انقلاب، سبب نگرانی و ترس از نقش تاکتیکی آنان، در آینده جمهوری اسلامی شده بود؛ درباره شهید بهشتی از حدود دو سال قبل از فاجعه هفتم تیر با انواع دروغ‌ها، نیرنگ‌ها و افتراها، به ترور شخصیت او متمرکز بودند؛ «دیکتاتور»، «تنگ نظر»، «انحصارطلب» «ظالم و بیدادگر»، «مهره امپریالیسم» و «سرمایه‌دار بزرگ»، تنها بخشی از اتهام‌ها و دروغ‌هایی بود که وظیفه داشت بستر حذف بهشتی را از جامعه ی نو پای ایران مهیا کند! رئیسی عزیز نیز به علت تلاش های بی وقفه در راه اعتلای وطن‌ و بهبود کیفیت زندگی اقتصادی مردم، مبدل به مهره ای خطر آفرین و نگران کننده برای مخالفان حاکمیت ایران شده بود که بیم کسب رضایت اکثریت مردم را از نظام اسلامی، افزایش داده بود، این مسئله، زنگ خطری مهم برای نظام های امپریالیسم در جوامع اسلامی بود! از این رو، ترور شخصیت و تخریب کارآیی این سید بزرگوار از نوک پیکان اقتصاد و‌معیشت مردم به جد دنبال می شد! نکته قابل تامل آنکه، در این دو حادثه ی ناگوار، رهبر حکیم ایران، دو یار هم فکر و‌ هم مسیر را از دست داد؛ و‌ به رغم تمام این خلاها، همچون سرو برای رسیدن به مقصد ایستاده است!
. لالایی این روزها ✍فاطمه مهدوی کودکم! در آغوشم بیا تا در سکوت و تاریکی شب، در گوشت قصه بگویم و روحت را از شنیدن ماجرای حق سیراب گردانم. سر روی پاهایم بگذار تا لب بگشایم برایت، از قصه غصه‌های طاقت فرسا. بیا کنارم که سینه سبک کنم بر بستر خوابت و تو را در دنیای خیالم پرواز دهم و نشانت دهم، آنچه در این دنیایی که تو روزهایش را مشغول بازی‌های کودکانه هستی، اتفاق می‌افتد و تو باید بدانی، تا کودکیت را به مسیری در نوجوانی گره بزنی که دور از این سیاهی‌ها اما در تلاش برای پایان دادن به آنها باشد. فرزندم! این روزها قصه‌گوهای دوران، ابدانی سوخته‌اند از دو گوشه‌ی دورافتاده از بُعد مسافت در دنیا،اما دل در گرو همدیگر، در راه رسیدن به اهدافی مقدس، پیکرهایی سوخته‌اند و به طوری شگفت، سوخته‌های اجساد پاکشان، لب به سخن گشوده‌اند. ابدانی در ایران و ابدانی در رفح غزه. فرزندم! در ایران، هشت پیکرِ شهید خدمت، در دل کوه سوختند و سوخته‌جانشان با مردم همکلام شده است، با مسئول به زبانی، با کارگر به زبانی، با محصل به زبانی و خلاصه با تمام اقشار جامعه، با زبان خاص خودشان تکلم می‌کنند و یادآور می‌شوند که برای چه هدفی خلق شده‌اند و مسیر درست را نشانشان می‌دهند و خاطرنشان می‌گردند که مسیر حق پیدا شدنیست، هرچند غبار غلیظ دنیا دید جسمانی را مسدود کرده باشد. می‌شود غرق در امور و کار دنیوی به سوی ابدیت و معنویت شتابان جست و از زمین کنده شد. می‌شود آنچنان در مسیر خدمت به خلق، خالصانه گام‌برداشت که خالق تو را برگزیند و نمونه‌ای قرارت دهد برای رخنمایی به پویندگان مسیر عشق و عقل. می‌شود در آتش عشق خدمت به مردم ذوب شد و سوخته‌های جان شیرینت تندیسی از عیسی و وفای به عهد گردند. اما ابدان سوخته در رفح، جگر می‌سوزانند و لب می‌گشایند به گلایه، گلایه از بی‌طرفان عالم، دنیاپرستان پست، از بی‌دردان بی‌توجه، که چند صباح دنیا را چنگ‌زده‌اند و گوششان را بر صدای دادخواهی مظلومان عالم بسته‌اند. به تصاویرشان که بنگری، از زیر آوار، سر‌برمی‌دارند و فریاد سر‌می‌دهند که کجایند خوش غیرتان روزگار که ببینند با خلق خدا، که حق دارد او هم مثل شما رفاه و امنیت را تجربه کند، چگونه خصمِ پستِ صهیون، ظلم روا‌می‌دارد و سکوت شما جری‌تر و گستاخ‌ترش می‌گرداند؟ جگرها بسوزد برای آن ناله‌های «حسبناالله و نعم‌الوکیل» بازمانده‌هایشان که پیکر سوخته‌ی عزیزشان را از زیر آوار بیرون‌می‌کشند و آه از نهادشان برمی‌خیزد و امیدشان به بیداری مردمان عالم است. آری فرزندم! این ابدان پرپر گشته رسالت خود را در راه حق انجام داده‌اند اما خدا به فریاد مردمی برسد که حق این شهدای مظلوم را ادا نکرده و بار امانتی که بر دوششان آمده را به درستی به سرمنزل مقصود نرسانند. کودکم! پناه می‌بریم به خدای این شهدا و دست توسل می‌زنیم بر دامان این خوبان که بتوانیم راهشان را غیورانه و مقتدرانه بپوییم و در منزل دیدار حتمی با آنان, سرافکنده نباشیم. فرزندم! خوب بخواب تا فردای پیش رو، آماده و مهیای وفای به عهد، سر از بستر برداری و با عزم راسخ، پا به عرصه‌ی زندگی بنهی. من و پدرت از تو بصیرت و استقامت در راه یاری ولایت حق می‌خواهیم و بدان که پدرت چون کوهی استوار در این عرصه‌ی انجام وظیفه، همراه و هواخواه توست و من دعاگوی تو دلبندم. یقین بدار آینده از آن تو و دوستان تو در غزه است. https://eitaa.com/afkarehowzavi
. بوی اِتانول، عطر نرگس ✍فاطمه میری‌طایفه‌فرد با دوچرخه سلانه سلانه عرض شهر را رکاب می‌زند، عرق به طول چین‌های پیشانی‌اش می‌غلتد و مانند قطرات شمع آب شده از دو طرف صورتش پایین می‌ریزد. هرم هوای شرجی جاسم را هم به ستوه آورده. جاده بالا و پایین می‌رود و جعبه شیرینی هم با یک قاعده سینوسی هم‌راه جاده قوس برمی‌دارد. اما انگار بد جور به پشت‌بند دوچرخه چسبیده‌است. می‌خواهد آبروداری کند از جاسم که حالا بابای سه‌تا بچه‌ی قدونیم‌قد شده‌است. جاسم باید زودتر خودش را به پتروشیمی برساند. این تاخیر اصلا برای سرکارگر پذیرفته نیست. حالا بر فرض بعد از دوتا دختر سیاه و سفید خدا به او یک پسر داده، این قضیه کجای کار پتروشیمی را ‌می‌گیرد؟ اصلا چه فرقی دارد که او در درونش حسی شبیه پادشاهان دارد یا نه شبیه به یک کارگر ساده نفتی، که تازه در پتروشیمی ماهشهر شروع به کار کرده و از قضا عیال‌وار هم هست. این عیال‌واری شاید بد ماجرا باشد ولی او از درون پادشاهی می‌کند، برای نعمتی که خدا به او داده‌است. جاسم علی را دوست دارد، به قد یک عمر خودش نه عمر دو روزه علی، انگار تمام آینده را در تیله‌های سیاه چشمان علی می‌بیند. در گوشه‌ی باغ پدری، در سوز سرمای آذرماه هم‌راه علی و خواهرانش نرگس‌ها را از خاک با برکت بهبهان بیرون می‌کشد. غیر از میگرن و نقرس این باغ هم به او رسیده‌است. مادر آن گوشه نرگس‌ها را زینت داده، آماده می‌کند که ماشین حمل گل بیاید و گل‌ها را ببرد به تهران برای پخش در گل‌فروشی‌ها. بوی آبگوشت از آلونک کنار باغ بیرون می‌پرد و خبر از رسیدن زمان ناهار می‌دهد، اما رایحه نرگس‌ها به او می‌چربد. دخترها روروک علی را هل می‌دهند، جاسم نرگس‌ها را می‌گیرد جلوی چشم بانو... _ تقدیم با عشق _ خودتو لوس نکن بیا سر سفره آخرین دست انداز جاسم را پرت می‌کند کنار سردر پتروشیمی. بوی اتانول دماغش را پر می‌کند و رایحه نرگس فراموشش می‌شود. گوشه‌ی جعبه شیرینی را از زیر بند دوچرخه بیرون می‌کشد. جعبه له شده اما شیرینی‌ها را می‌شود تعارف کرد. جاسم دوچرخه را ول می‌دهد کنار در نگهبانی و می‌رود اتاق سرکارگر. زیر لب "وجعلنایی..." می‌خواند و در می‌زند. https://eitaa.com/afkarehowzavi