دستور خط فارسى - مصوب فرهنگستان.pdf
1.84M
✅ #ابزار_کار_نویسنده
📕 « دستور خطّ فارسى »
🔺مصوّب #فرهنگستان زبان و ادب فارسى
[ #نویسندگی #دستور_خط #زبان_فارسی #خط #آموزشی #ابزار #نگارش #دانلود]
🔗 persianacademy.ir/fa/d1.aspx
🌐 @aliebrahimpour_ir
فرهنگ املایی خط فارسی - فرهنگستان زبان و ادب فارسی.pdf
3.37M
✅ #ابزار_کار_نویسنده
📗 « فرهنگ املایی خط فارسی »
🔺بر اساس معیار #فرهنگستان
🏷 منبع مناسب برای بررسی املای صحیح و جدا یا پیوستهنویسی واژگان.
[ #نویسندگی #املا #زبان_فارسی #املا #آموزشی #نگارش #دانلود ]
🌐 @aliebrahimpour_ir
VirastaranMotaradefMotazad.docx
2.03M
✅ #ابزار_کار_نویسنده
📗 « فرهنگ مترادف و متضاد »
🔺منبع: فرجالله خداپرستی، فرهنگ جامع واژگان مترادف و متضاد زبان فارسی، شیراز: دانشنامۀ فارس، ۱۳۷۶.
🎈دبیرخانۀ شورای عالی اطلاعرسانی. آمادهسازی و تبدیل به فایل اکسل توسط:
سیدحمید حیدریثانی
🏷 منبع مناسب برای فهم معنای همگون و ناهمگون.
[ #نویسندگی #املا #زبان_فارسی #واژه #مترادف #متضاد #دانلود #نگارش ]
🌐 @aliebrahimpour_ir
MotaradefMotazad.xls
4.55M
✅ #ابزار_کار_نویسنده
📗 « فرهنگ مترادف و متضاد »
🔺منبع: فرجالله خداپرستی، فرهنگ جامع واژگان مترادف و متضاد زبان فارسی، شیراز: دانشنامۀ فارس، ۱۳۷۶.
🎈دبیرخانۀ شورای عالی اطلاعرسانی. آمادهسازی و تبدیل به فایل اکسل توسط:
سیدحمید حیدریثانی
🏷 منبع مناسب برای فهم معنای همگون و ناهمگون.
[ #نویسندگی #املا #زبان_فارسی #واژه #مترادف #متضاد #دانلود #نگارش ]
🌐 @aliebrahimpour_ir
🌺 #معرفی_کلاس
🍀جلسه شاهنامه خوانی و #حافظ_خوانی، دو سالی هست که در کانون نویسندگان برقرار شده. شرکتش هم برای عموم آزاد است و نیازی به ثبت نام خاصی ندارد. چهارشنبه ها ساعت 5، آقای قاضی #شاهنامه می خوانند و ساعت 6 هم استاد #لنگرودی حافظ. عبارت می خوانند و توضیح می دهند و اگر کسی سوالی داشته باشد، پاسخ می دهند.
🍀این هم آدرس #کانال_تلگرام این جلسه است:
🔗 @Golgashte_Hamase_va_Ghazal
🍀گاهی متن و فایل صوتی خوانش غزل #حافظ را می گذارند تا از قبل تمرین کنند.
🌸من اما سعی می کنم حافظ خوانی اش را شرکت کنم. کلاس شاهنامه شان، صرفا خواندن متن است؛ خیلی دل نمی دهم. وقتش را هم ندارم؛ اما حافظ خوانی اش برایم دلنشین است:
🍁 اولا استادش -دکتر لنگرودی- را از قبل می شناسم. استاد ادبیات پیش دانشگاهی ما بود. بسیار خوش برخورد و خوش بیان و مسلط است. همان پیش دانشگاهی خیلی ذوق و انگیزه ادبیات را در من زنده کرد. کلاسش را خیلی دوست داشتم.
🍁ثانیا جلسه حافظ خوانی تحلیلی تر و عمیق تر است. در حد خوانش غزل نیست. توضیحات خوبی ارائه می شود. برای من هم فال است و هم تماشا؛ هم انس با شعر و ادبیات است و هم نکاتی که استاد می گوید، برایم امیدبخش و #حال_خوب_کن است.
🌸یک چیزهایی در زندگی است که لازم داریم چند وقت یک بار مرور بشوند تا زندگیمان بالانس بشوند... درباره ی این بُعد دوم، بعدا شاید بیشتر توضیح دادم...
❎اما شاید برایتان سوال بشود که خب، مرد مومن (یا غیر مومن!) مگر تو مریضی که هر جلسه از استاد استعلام میگیری؟ خب در کانالشان اطلاع رسانی می کنند دیگر... ⁉️😒🤔
✅پاسخ این است که در طول سال گذشته، 3-4 بار اتفاق افتاد که با مصیبت فراوان برنامه را تنظیم کردم که ساعت 6 خودم را به #کلاس برسانم. می رسیدم و با ذوق منتظر می شدم، بعد می گفتند استاد گفته نمی آید و ببخشید که اطلاع رسانی نکردیم!! از بار آخری که این اتفاق افتاد، با خودم عهد کردم به جای اینکه در ذهنم به دیگران فحش بدهم، عین بچه آدم خودم از استاد استعلام کنم که تشریف می آورند یا نمی آورند. هم خودم مطمئن می شوم و هم برای دیگران هم اطلاع رسانی می کنم؛ شاید یک نفر دیگری هم بود و مطلع شد و آمد و استفاده کرد و لذت بُرد!
🌸از همان چند هفته پیش، به صورت خصوصی برای دوستانم می فرستادم؛ گفتم این بار در کانال هم بگویم، شاید مشتاقی هم، اینجا وجود داشت.
[ #کلاس_حافظ #کلاس_حافظ_خوانی ]
🌐 @aliebrahimpour_ir
. باسمه
. 🎬 #نقد_فیلم سینمایی🎬
. « #قهرمانان_کوچک »
✳️عنوان:
.«قهرمانان کوچک»؛ جرعهای حالِ خوب برای خانواده
. [نسخه #کامل و #اصلی]
. ▫️علی ابراهیمپور▫️
. ( #بخش_اول از دو)
0⃣ صفر- از میان چند گزینهی موجودِ روی پرده که هم جزوشان یکی از فیلمهای توقیفی است و هم یکی از فیلمهای مورد تحسین منتقدین، پیشنهاد محمد، «قهرمانان کوچک» بود. من اما با اشاره به توقیفی بودن یکی دیگر از گزینهها، پیشنهاد دیگری داشتم. محمد با تاکید بر اینکه این زردبازیها را ول کنم، یادآور شد که سه فیلم آخری که دیدهایم، همگی در ژانر نکبت بودهاند و هرکدام از آن یکی متهوعتر؛ پس برویم فیلمی ببینیم که «حالمان را خوب کند». من در واقع در این یادداشت-گزارش میخواهم بگویم چرا حق با او بود و گزینهی پیشنهادیاش، یک پیشنهاد واقعا «حالخوبکن» محسوب میشود.
1⃣ یک- روی صندلی نشستیم و مقدمه و تیتراژ فیلم که شروع شد، از محمد پرسیدم «آیا از سرمایهگذار فیلم خبر دارد؟ اوج بوده یا حوزه هنری؟» و با جواب «نمیدانم» او، خودم ادامه دادم: اوج که نمیتواند باشد؛ اگر بود گوش فلک را کر میکرد! حوزه هنری هم تازه از بیستویکروزبعدش فارغ شده و خستهتر از آن است که در یک سال، دو بار از این کارها کند! همانجا ایولی به آن کسی گفتم که در این گیرودار نابهسامان گیشه، ریسک و همّت کرده، آمده فیلمی برای کودکونوجوان -حالا با هر معنا و مفهومی- ساخته.
2⃣ دو- «قهرمانان کوچک» فیلمی قابلاعتنا در ژانر خودش است. فیلمنامهای قوی دارد. روایت شفاف، روان و روشن جلو میرود و برخلاف خیلی از فیلمهای موجود، باگ داستانی ندارد. داستان چفتوبست درستی داشته و روابط علّی-معلولی سالمی به داستان چارچوب دادهاند. هرچند نیمساعت آخر، فیلم قدری از ریتمِ رواییاش میافتد، ولی با کارگردانی خوب حسین قناعت جبران شده است.
3⃣ سه- قهرمانان داستان، از جنس خودِ بچهها هستند و این باعث میشود مخاطب کودکونوجوان بهراحتی بتواند با آنها ارتباط بگیرد و همذاتپنداری کند. آنها نهشخصیتهای کارتونی و عروسکیاند و نه کاراکترهای ماورایی. آنها همین بچههایی هستند که هر روز در مدرسه میبیند: ورزش میکنند؛ شوخی و تفریح میکنند؛ اهل فضای مجازیاند. اما در کنار همه اینها هدف و فکر دارند و برای آن تلاش و برنامهریزی میکنند و در نهایت موفق میشوند.
4⃣ چهار- فیلم علاوهبر بچهها، برای خانوادهها هم سرگرمکننده و آموزنده است. خانوادههای شخصیتهای اصلی فیلم، از جنس مردم معمولیاند. خانهی دو برادر قهرمان فیلم، نه خانهی چرک و کثافت ابدویکروزی است و نه از خانههای اکازیون بالاشهری. یک خانهی کاملا معمولی؛ ولی مرتب و زیبا. آشپزخانهی کوچک غیراُپن، حیاط نُقلی با درخت و گل و حوض، و نشیمن با مبلهای معمولی و اتاقهایی فرش شده... همهوهمه، ما را کمک میکند فاصلهای با آنها احساس نکنیم و از خودمان بدانیمشان. انتخاب این لوکیشن از دو جنبه اهمیت دارد: اولا، مدتهاست در پردهی سینما، تصویری از چنین خانهای ندیدهایم و این نکتهی قابل تاملی است: آیا برای فیلم ساختن همیشه باید سراغ چیزهای غیرمعمولی برویم؟ اساسا جایگاه مردم عادی اتفاقات جامعه و به تبع آن، سینما کجاست؟ مگر نه این است که بار اصلی حرکت جامعه و اتفاقات آن بر دوش مردم عادی است؟ پس چرا سینمای بدنه، اینقدر لاغر است؟ ثانیا، استفاده از چنین لوکیشنی به آرامش فکری مخاطب کمک میکند. تماشاچی، بعد از اتمام فیلم هیچگاه به عناصر ظاهری غبطه نخواهد خورد و دقیقا سر سفرهی مضمون و محتوا خواهد نشست؛ یعنی دقیقا اتمسفری که در «درون خانه» جریان دارد.
(ادامه دارد...). باسمه
. 🎬 #نقد_فیلم سینمایی🎬
. « #قهرمانان_کوچک »
✳️عنوان:
.«قهرمانان کوچک»؛ جرعهای حالِ خوب برای خانواده
. [نسخه #کامل و #اصلی]
. ▫️علی ابراهیمپور▫️
. ( #بخش_اول از دو)
0⃣ صفر- از میان چند گزینهی موجودِ روی پرده که هم جزوشان یکی از فیلمهای توقیفی است و هم یکی از فیلمهای مورد تحسین منتقدین، پیشنهاد محمد، «قهرمانان کوچک» بود. من اما با اشاره به توقیفی بودن یکی دیگر از گزینهها، پیشنهاد دیگری داشتم. محمد با تاکید بر اینکه این زردبازیها را ول کنم، یادآور شد که سه فیلم آخری که دیدهایم، همگی در ژانر نکبت بودهاند و هرکدام از آن یکی متهوعتر؛ پس برویم فیلمی ببینیم که «حالمان را خوب کند». من در واقع در این یادداشت-گزارش میخواهم بگویم چرا حق با او بود و گزینهی پیشنهادیاش، یک پیشنهاد واقعا «حالخوبکن» محسوب میشود.
1⃣ یک- روی صندلی نشستیم و مقدمه و تیتراژ فیلم که شروع شد، از محمد پرسیدم «آیا از سرمایهگذار فیلم خبر دارد؟ اوج بوده یا حوزه هنری؟» و با جواب «نمیدانم» او، خودم ادامه دادم: اوج که نمیتواند باشد؛ اگر بود گوش فلک را کر میکرد! حوزه هنری هم تازه از بیستویکروزبعدش فارغ شده و خستهتر از آن است که در یک سال، دو بار از این کارها کند! همانجا ایولی به آن کسی گفتم که در این گیرودار نابهسامان گیشه، ریسک و همّت کرده، آمده فیلمی برای کودکونوجوان -حالا با هر معنا و مفهومی- ساخته.
2⃣ دو- «قهرمانان کوچک» فیلمی قابلاعتنا در ژانر خودش است. فیلمنامهای قوی دارد. روایت شفاف، روان و روشن جلو میرود و برخلاف خیلی از فیلمهای موجود، باگ داستانی ندارد. داستان چفتوبست درستی داشته و روابط علّی-معلولی سالمی به داستان چارچوب دادهاند. هرچند نیمساعت آخر، فیلم قدری از ریتمِ رواییاش میافتد، ولی با کارگردانی خوب حسین قناعت جبران شده است.
3⃣ سه- قهرمانان داستان، از جنس خودِ بچهها هستند و این باعث میشود مخاطب کودکونوجوان بهراحتی بتواند با آنها ارتباط بگیرد و همذاتپنداری کند. آنها نهشخصیتهای کارتونی و عروسکیاند و نه کاراکترهای ماورایی. آنها همین بچههایی هستند که هر روز در مدرسه میبیند: ورزش میکنند؛ شوخی و تفریح میکنند؛ اهل فضای مجازیاند. اما در کنار همه اینها هدف و فکر دارند و برای آن تلاش و برنامهریزی میکنند و در نهایت موفق میشوند.
4⃣ چهار- فیلم علاوهبر بچهها، برای خانوادهها هم سرگرمکننده و آموزنده است. خانوادههای شخصیتهای اصلی فیلم، از جنس مردم معمولیاند. خانهی دو برادر قهرمان فیلم، نه خانهی چرک و کثافت ابدویکروزی است و نه از خانههای اکازیون بالاشهری. یک خانهی کاملا معمولی؛ ولی مرتب و زیبا. آشپزخانهی کوچک غیراُپن، حیاط نُقلی با درخت و گل و حوض، و نشیمن با مبلهای معمولی و اتاقهایی فرش شده... همهوهمه، ما را کمک میکند فاصلهای با آنها احساس نکنیم و از خودمان بدانیمشان. انتخاب این لوکیشن از دو جنبه اهمیت دارد: اولا، مدتهاست در پردهی سینما، تصویری از چنین خانهای ندیدهایم و این نکتهی قابل تاملی است: آیا برای فیلم ساختن همیشه باید سراغ چیزهای غیرمعمولی برویم؟ اساسا جایگاه مردم عادی اتفاقات جامعه و به تبع آن، سینما کجاست؟ مگر نه این است که بار اصلی حرکت جامعه و اتفاقات آن بر دوش مردم عادی است؟ پس چرا سینمای بدنه، اینقدر لاغر است؟ ثانیا، استفاده از چنین لوکیشنی به آرامش فکری مخاطب کمک میکند. تماشاچی، بعد از اتمام فیلم هیچگاه به عناصر ظاهری غبطه نخواهد خورد و دقیقا سر سفرهی مضمون و محتوا خواهد نشست؛ یعنی دقیقا اتمسفری که در «درون خانه» جریان دارد.
(ادامه دارد...)
[ #فیلم #نقد #سینما #نقد_فیلم_سینمایی #رزومه #یادداشت #نقدفیلم #نقدسینما]
🌐 @aliebrahimpour_ir
عقل یشمی خالخال پشمی
1⃣ یک- روی صندلی نشستیم و مقدمه و تیتراژ فیلم که شروع شد، از محمد پرسیدم «آیا از سرمایهگذار فیلم خب
. باسمه
. 🎬 #نقد_فیلم سینمایی🎬
. « #قهرمانان_کوچک »
✳️عنوان:
.«قهرمانان کوچک»؛ جرعهای حالِ خوب برای #خانواده
. [نسخه #کامل و #اصلی]
. ▫️علی ابراهیمپور▫️
. ( #بخش_دوم از دو)
5⃣ پنج- رابطهی پدر (بیژن بنفشهخواه) و مادر (آناهیتا همتی) مثالزدنی است؛ از حرفزدنهای معمولی و جشن تولد گرفته تا شرایط بحرانی، تنشی بینشان دیده نمیشود. سختی و ناراحتی هایی هم پیش میآید؛ ولی کار با صمیمیت، محبت و «حال خوب» جلو میرود. همان اواسط فیلم، یواشکی از محمد میپرسم آیا آخرین باری که تصویری از رابطه پرمهر پدرومادر در فیلم دیده باشد را، یادش میآید؟ میگوید نه. من هم نه! این برای پدرومادرها و فرزندانشان پُرپَند است. مهمتریناش اینکه «میشود اینطور هم حرف زد و زندگی کرد!» ما اینها را خوب «میدانیم»، ولی گاهی باید «ببینیم»! همینطور رابطهی دوبرادر با هم و رابطه فرزندان با والدین. اساسا پاشنهی داستان فیلم، روی دغدغهای که بچهها دربارهی خانوادهشان دارد، میچرخد. این یعنی اتمسفر خانه، فضای نشاط و محبت و همگرایی است.
6⃣ شش- «قهرمانان کوچک» پرمضمون و محتواست. این میتوانست نقطهی ضعف فیلم باشد ولی این مضمونهای متعدد به ترتیب اهمیت، بسامد گرفتهاند و اینطور نیست که آشوب محتوایی ایجاد کرده باشند. حرف اصلی فیلم، واضح و روشن است؛ دغدغهی چندسال اخیر مملکت: «استفاده از کالای ایرانی». این مضمون در بستر یک داستان پرتنش و تعقیبوگریز و البته کمدی ارائه میشود. این همه بالاوپایین پریدنهای شخصیتهای داستان برای این هدف، به خوبی میتواند کودکونوجوانِ مخاطب را به جان پدرومادرها بیاندازد که از این به بعد فقطوفقط برایشان تولید داخل بخرند. در کنار اینها به صورت نامحسوس، دغدغهی ورزشکردن را هم -از طریق تکواندوکار بودن کاراکترهای اصلی- به مخاطب منتقل میکند. در سطحهای بعدی هم بحث اهمیت خانواده و نفی تکفرزندی و... .
7⃣ هفت- «قهرمانان کوچک» فیلمی پرهزینه است. هم از بازیگران متعدد کمدی بهره برده و هم از لوکیشنهای مختلف داخلی و خارجی و در کنار همه اینها تعقیبوگریزهای قابلاعتنا. اینها همگی جذابیت فیلم را بالا بردهاند. ازاینرو با توجه به روایت روان و سادهای که فیلم انتخاب کرده، هم برای کودکان 5ساله جذاب است و هم برای نوجوان 12-13 ساله.
هشت- بعدها خواندم سرمایهگذار فیلم (علی عبدی) آدم دغدغهمندی است که از روی درد فرهنگیاش برای نسل آیندهی مملکت اقدام به چنین سرمایهگذاریای کرده. البته حالِخوب فیلم، با تیتراژ تمام نمیشود؛ نصف درآمد فیلم هم قرار است هزینه بیمارستان کودکان اصفهان بشود تا کودکان بیشتری در حال خوب داشتن سهیم بشوند. سینمای کودک نقطهای استراتژیک است که فقط دادش را میزنیم. چه کسی جز ما باید حمایت و تقویتش کند؟ تا حداقل این تکدغدغههای گوشهوکنار، باقی بمانند. 🌸
⬅️☑️ سخن پایانی- اگر پُزهای روشنفکرنمایانه که زیبایی و هنر را در زردی و خفگی معنا میکنند، کنار بگذاریم؛ فطرت آدمها دنبال زندگی و نشاط است. به قول رضا میرکریمی «در شرایط مساوی، مردم گرایششان به امید بیشتر از ناامیدی است». اگر دنبال آن فیلمی هستیم که امیدمان را افزایش داده، جرعهای نشاط به خوردمان دهد؛ فیلمی که پدرومادری دست فرزندشان را بگیرند و به سینما بروند و با دیدنش هم خودشان و هم فرزندشان، «حال خوب» پیدا کنند و لذت ببرند؛ «قهرمانان کوچک» دقیقا مصداقاش است. ☺️🌹
//پایان//
[ #فیلم #نقد #سینما #نقد_فیلم_سینمایی #رزومه #یادداشت #نقدفیلم #نقدسینما]
🌐 @aliebrahimpour_ir
عقل یشمی خالخال پشمی
🎬 #نقد_فیلم « #قهرمانان_کوچک » ✳️عنوان: «قهرمانان کوچک»؛ جرعهای حالِ خوب برای خانواده 🔺 #روزنامه #
روزنامه وطن امروز، شماره2315، سهشنبه، 7آذر96 - ص13.pdf
382.7K
🔰 نسخه کامل ص13 #روزنامه #وطن_امروز
🔰 شماره2315، سهشنبه، 7آذر96.
✅ در این صفحه، نقد فیلم « #قهرمانان_کوچک »، نوشته علیابراهیمپور به چاپ رسیده است.
🌐 @aliebrahimpour_ir
🌷 « #گزارش #یادداشت / #نقد » 🌷
[ #گزارش_یادداشت #گزارش_نقد_فیلم ]
✅موضوع: #نقد_فیلم « #قهرمانان_کوچک »، فیلم جدید سینمایی آقای حسین قناعت
🏷 عنوان: «قهرمانان کوچک»؛ جرعهای حالِ خوب برای خانواده
🖌 علی ابراهیم پور
🗓تاریخ نگارش: 20 آبان 1396
📇تعداد واژگان متن اصلی: 998
🗒تاریخ انتشار: 7 آذر 1396
📰 محل انتشار: #روزنامه #وطن_امروز ، شماره2315، سهشنبه، 7آذر96 - ص13.
⛔️ممیزی چاپ: در متن چاپ شده در روزنامه، از بند شماره «یک» دو خط ممیزی خورد و با هماهنگی با نویسنده، حذف شد. همان دو خط نیشدار به اوج و حوزههنری 🙃. متنی که در کانال منتشر کردم، اصلی و بدون حذفیات است.😅
📎توضیح:
💠 در این متن، سبک جدیدی را امتحان کردم. متن، چیزی بین گزارش و یادداشت است؛ نه گزارش و روایت محض است و نه یادداشت و مقاله محض! عالما و عامدا روی مرز گزارش و یادداشت راه رفتم. نمیدانم چقدر موفق از آب در آمد.
💠 مخاطب این متن هم، متفاوت با نقدهای قبلی است. قبلیها را برای کسی نوشتهام که علاقهمند به خواندن متن سینمایی است؛ اما این یکی مخاطبش عموم افراد، خصوصا خانوادههاست. در این متن کوشیدهام فارغ از تحلیل فنی-هنری اثر، نقش و اثر مهمش در جامعه و درارتباطبا مخاطب را روشن کنم.
✴️ 20 آبان تا 7 آذر، زمانی طولانی است. این هم داستان جالبی دارد! به زودی جریانش را تعریف میکنم...😐
✳️مطالعهی نسخه #کامل و #نهایی :
🔰 https://eitaa.com/aliebrahimpour_ir/251 (بخش اول)
🔰 https://eitaa.com/aliebrahimpour_ir/252 (بخش دوم)
✳️ لینکهای مربوط به انتشار:
♻️ http://www.vatanemrooz.ir/?nid=2315&pid=13 (در سایت #وطن_امروز )
📝 http://www.vatanemrooz.ir/newspaper/page/2315/13/185003/0 (متن در سایت)
🗞 https://eitaa.com/aliebrahimpour_ir/254 (عکس مطلب روزنامه وطنامروز)
📥 https://eitaa.com/aliebrahimpour_ir/255 (دانلود ص13 شماره 2315)
📑 http://www.vatanemrooz.ir/content/newspaper/Version2315/0/Page13/Block185003/newspaperb_185003.jpg (عکس در سایت)
🔹پ.ن: مثل همیشه، از شنیدن نظرات دوستانِ همراه، خوشحال خواهم شد.☺️🙏💐
🔹پ.ن2: از سه دوست و همراهِ عزیز و بزرگوار -و البته گمنامم- کمال تشکر را دارم که مهربانانه برای قوامگرفتن متن، هر کدام به نحو خاصی، کمک و همراهیام کردند.😌
🌐 @aliebrahimpour_ir
🌟 «روی آن #کار شده...»🌟
🌿 یک نکتهی اساسی این است که علوم انسانی، دو سه قرن است که در دنیا ابداع شده و اشخاصی روی آن فکر کردهاند، #کار_کردهاند ، مسائلی را به وجود آوردهاند؛ بعضی هم که [ابداع آنها] به قرن نمیرسد، چندین دهه است که #دارند_روی_آن_کار_می_کنند؛
🌿یعنی بهاصطلاح چیزهایی جزو علوم مختلف انسانی هستند که برای ما حکم واردات را پیدا میکند؛ حالا غیر از فلسفه و ادبیات و مانند اینچیزهایی که مربوط به خود ما است، مسائلی به وجود آمده، سرفصلهایی تولید شده، #روی_آن_کار_شده، فکر شده، نقد شده، چند لایه ردّوبدل شده -این کارها انجام گرفته-
🌿 [حالا] ما حالا میخواهیم وارد بشویم و این مسائل را از آن ریشهی بهاصطلاح غیر دینی یا بعضاً ضدّ دینی آن جدا کنیم و به یک منشأ قرآنی و یک منشأ دینی و وَحیانی متّصل کنیم.
🌿 خب این خیلی مهم است؛
🍀این یک #تسلط_اساسی بر #کارهای_دیگران لازم دارد؛
🍀 ما #باید_بدانیم که دیگران در این زمینهها چه کردهاند.
🍀 [دانستن] کارهایی که آنها انجام دادهاند، پیشرفتهایی که آنها انجام دادهاند، از مسائلی است که مورد نیاز است؛ باید کار بشود.
👤 #بیانات حضرت استاد آیتالله سیدعلی حسینی خامنهای، در دیدار دستاندرکاران اولین کنگره بینالمللی قرآن و علوم انسانی، ۱۳۹۶/۰۳/۰۱ [تاریخ انتشار: 9 آذر 96]
[ #روش_شناسی #علوم_انسانی_اسلامی #تولید_علم #علم_دینی ]
🔗 http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=38352 ( #آقا )
🌐 @aliebrahimpour_ir
✅ «توافق ذهنی بچه های جنوب شهر»
🖋 #محمد_اسدی
[ #داستان | #روایت_داستانی | #کودک_و_نوجوان ]
با همان مایوی روی شلوار، وسط هال داشتم طبق آموزههای مسعود، دستهایم را اینطوری تکان میدادم و پاهایم را اینطوری تکان میدادم که یک مرتبه بابا وارد خانه شد. نگاهی به سر تا پام انداخت و گفت: «این چه سر و ریختیه واسه خودت درست کردی؟» گفتم: «از طرف مسجد فردا می خواییم بریم استخر.» هنوز جملهام تمام نشده بود که محکم جواب داد: «بیخود! اگه بری غرق بشی کی جواب میده؟» کش شورت مایو شل شد و مثل لوچههایم آویزان شد. گفتم: «مراقبم بابا! آقا صمدی هم هست. مواظبه.» اعتنا نکرد و رفت داخل آشپزخانه. با التماس گفتم: «بابا!» گفت: «همین که گفتم.» مامان قابلمه غذا را از سر سفره گذاشت و رو به بابا گفت: «ازشون پول نمی گیرن.» نگاه بابا، روی مامان متوقف شد. بعد سرش را به سمت من چرخاند و گفت: «پس خیلی مراقب باش.»
🔻متن کامل را در سایت الفیا بخوانید👇
📎http://alefyaa.ir/?p=6783
🔹 پ.ن: برادر و دوست صاحبقلم عزیزم، آقا محمد روایتداستانی زیبایی از بچههای جنوب شهر تصویر کرده... شما را به خواندن این متن گرم و پرانرژی دعوت میکنم. 🌹
🌐 @aliebrahimpour_ir
🌺 [ #حرفای_خدا ] 🌺
📌 #انفاق_مرغوب
🔸يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا
🔸أنْفِقُوا مِنْ طَيِّباتِ ما كَسَبْتُمْ وَ مِمَّا أَخْرَجْنا لَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ
🔸و لا تَيَمَّمُوا الْخَبيثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَ لَسْتُمْ بِآخِذيهِ إِلاَّ أَنْ تُغْمِضُوا فيهِ
🔸و اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ حَميدٌ (267-بقره)
🔹آی مسلمانان،
🔹از دسترنجتان و از محصولات و معادنی که برایتان از دل خاک بیرون آوردهایم، #مرغوبش را برای زکات و صدقه بدهید؛
🔹نه اجناس بُنجُلی را که حتی خودتان هم با بیمیلی و از روی ناچاری حاضرید قبول کنید!
🔹بدانید خدا بینیازِ ستودنی است. (ترجمه #علی_ملکی )
▪️پ.ن: انفاق فقط در جنس نیست؛ در #وقت و #اعصاب و #حوصله هم هست. 🙂
▪️پ.ن2: از مشکلات هلالاحمر در کرمانشاه، حجم عظیم لباسهای مستعمل دپو شده بود و هست! سرچ کنید و عکسهایش را ببینید.
[ #قرآن | #تامل | #حرف_خدا | #جنس_بنجل]
[ #آیه_تصویری | #تصویر_سازی_قرآن ]
[ #ترجمه_خواندنی #پیام_رسان #باقرآن ]
[ #صاد #ذی_الذکر #بی_واسطه_با_خدا ]
🌐 @aliebrahimpour_ir
📜 #نامه جالب #علامه طباطبایی به آیت الله #جوادی آملی
📨دربارهی تدریس #فلسفه در مدرسه علمیه #حقانی
📋 eitaa.com/aliebrahimpour_ir/261 [متن نامه]
🌐 @aliebrahimpour_ir
عقل یشمی خالخال پشمی
📜 #نامه جالب #علامه طباطبایی به آیت الله #جوادی آملی 📨دربارهی تدریس #فلسفه در مدرسه علمیه #حقانی
📌متن نامه #علامه طباطبایی به آیتالله #جوادی آملی دربارهی تدریس #فلسفه در مدرسه #حقانی
☑️خدمت ذی شرافت فخرالاعلام و زبدةالمحققین العظام حجتالاسلام آقای جوادی دامتبركاته مشرف آید.
▪️به عرض شریف میرساند، امیدوارم که قرین عافیت و موفقیت بوده و پیوسته از عنایات عالیه حق (عز اسمه) و توجهات سامیه حضرت ولی عصر ارواحنافداه بهرهمند میباشید.
▪️با حذف مقدمات عرض میشود که آقایان متصدّیان امور مدرسه حقانی در خصوص درس فلسفه كه از جنابعالی توقع داشتند و دارند به تصوّر اینكه بنده #زورم به جنابعالی میرسد! و اگر جدّاً خواهش كنم، رد نخواهید كرد، بنده را #تحت_فشار قرار دادهاند و حقّا هم اگر جنابعالی نپذیرید، این درس متروك خواهد شد.
▪️لذا جدّا خواهشمندم از هر راه امكانپذیر اگر چه كم و زیاد خالی از مشقّت نباشد، این مسئله را پذیرفته یك ساعتی برای این تدریس اختصاص بدهید و ضمنا ما را نیز از #فشار_آقایان ، #نجات_دهید .
▪️إن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُركُم وَ يُثَبِّت أَقدامَكُم
▪️والسلام علیکم و رحمه الله
▪️محمدحسین طباطبایی
📨 https://eitaa.com/aliebrahimpour_ir/260 [تصویر نامه]
🌐 @aliebrahimpour_ir
عقل یشمی خالخال پشمی
📜 #نامه جالب #علامه طباطبایی به آیت الله #جوادی آملی 📨دربارهی تدریس #فلسفه در مدرسه علمیه #حقانی
باسمه
📌 بعدی از ابعاد نامه #علامه به آیتالله جوادی
🍁این نامه، ابعاد متفاوتی دارد که دقت در هر کدام میتواند جالب باشد. مثلا تعبیری که علامه دربارهی آقای جوادی به کار میبرند، نشان از قدرت علمی ایشان دارد؛ یا مثلا لحنی که علامه در تخاطب با شاگردشان دارند، بسیار صمیمی و دارای جنبهای طنزگونه است. یا... دربارهی همهی اینها میشود گفتوگو کرد. مثلا همین مورد آخری که اشاره کردم، شبیهاش را در نامه علامه به شهید مطهری هم میبینیم. آنجا که به شهید مطهری میگویند (نقل به مضمون) "من پول را دوست دارم، اما شما را بیشتر از پول دوست دارم"! دراینباره اگر توفیقی باشد، بعدا دوست دارم چیزی بنویسم.
🍁اما چیزی که الان میخواهم به آن اشاره کنم، بُعدی از ابعاد این نامه است که شاید کمتر مورد توجه باشد! خب در این نامه، نویسندهای وجود دارد که #علامه طباطبایی -بزرگ فیلسوف قرن- است و مخاطبی دارد که آقای جوادی -یکی از بزرگترین شاگردان فلسفی علامه است- و محتوایی که در نامه مکتوب شده است. بُعد ناپیدا، آن شخصیت یا شخصیتهایی است که موجبات نوشتن چنین نامهای را فراهم کردهاند!
🍁علامه، کتاب #بدایه و #نهایه -که امروزه متن آموزشی فلسفه اسلامی در حوزه و دانشگاه است- را به درخواست مدیریت مدرسه #حقانی نوشت. به این نکته دقت کنید: مدیریت یک مدرسه علمیه کوچک، آنقدر تلاش و پیگیری میکند که بزرگترین فیلسوف قرن، متن آموزشی واحد درسی مدرسهاش را برایش بنویسد!
🍁و البته داستان در این نقطه به پایان نمیرسد. بعد از نوشتن متن درسی، به مبرزترین شاگرد موجود علامه در قم (یعنی آقای جوادی) مراجعه میکنند و از ایشان میخواهند این واحد درسی را تدریس کنند. باز هم داستان تمام نمیشود؛ به علامه فشار میآورند که آقا، شما بگو تا ایشان قبول کند. اینکه علامه مینویسد "ما را از #فشار_آقایان #نجات_دهید " به صراحت نشانگر اصرار زیادی است که به علامه آوردهاند.
🍁و این تازه بخشی از تلاش مدیریت آن مدرسه کوچک بوده؛ تلاشی که برای درس فلسفه انجام داده است. بماند ادبیات عرب و ادبیات فارسی و فقه و اصول و فلسفه غرب و اقتصاد و... .
🍁این، نقش مدیر است! مدیری که نقشهی کاملی از کاری که میخواهد بکند دارد و برای اجرای آن، از هیچ تلاشی فروگذار نیست. لازمهی چنین مدیری قاعدتا این است که ذهن منسجمی داشته باشد تا بتواند برنامه ریزی کند و از طرفی آنقدر خودش #عزت_نفس و #قدرت_علمی داشته باشد که با حضور اساتید مبرز، جای خودش را تنگ نبیند!
🍁متاسفانه #گاهی مشاهده میشود، افرادی که صندلیهای گردانِ مدیریتهای آموزشی را میگیرند، نهتنها به دنبال اساتید خوب نیستند، بلکه اگر ببینند استادی خوشبیان و خوشتقریر است؛ بر درس مسلط است؛ شاگرد را سر ذوق میآورد و... ، نهتنها او را حفظ نمیکنند، عذرش را میخواهند و ترجیح میدهند سطح آموزشی را در حد متوسطی حفظ کنند. با دلایل مختلفی مثل اینکه مدیر میترسد طلبهاش، طعم استاد خوب را بچشد و به اساتید متوسط و ضعیف راضی نشود یا اینکه -خدایی نکرده- جای خودش را تنگ میبیند در برابر استاد وزین و پُرمایه!
🍁تلاشهای آیتالله #قدوسی و #بهشتی رحمهماالله بود که باعث شد مدرسه #حقانی تاریخساز شود! همین تلاشهایی که نمونهاش را در این نامه علامه میبینیم. متاسفانه شرایط بعد از انقلاب، اجازه نداد طرح این دو شهید، ادامه پیدا کند و تکمیل شود؛ طرحی که هنوزهمکههنوز است، دقیق و حرفهای و حساب شده است. همان مقدار نیروی حداقلی که در آن سالها پرورش پیدا کرد، همگی شدند ارکان و نیروهای جدی جمهوری اسلامی در بعد از انقلاب! از #کرباسچی و #پورمحمدی گرفته تا #حسینیان و #آقاتهرانی و... .
🍁حقانیّت ِ حقانی، به مدیریت حسابشدهی قدوسی و #بهشتی بود...
🍁«ملولم و "قدوسی"م آرزوست»
🗓 نگارش در: 16 آذر 1396
[ #یادداشت #یادداشت_آزاد #نظام_آموزشی #حقانی #مدیریت #جفا ]
📨 eitaa.com/aliebrahimpour_ir/260 [تصویر نامه]
📋 eitaa.com/aliebrahimpour_ir/261 [متن نامه]
🌐 @aliebrahimpour_ir
📌پروژه شکستخورده فیلم #محمد ص
🎥قرار بود فیلمهای سهگانه محمد، دنیا را تکان دهد. کل کشور امکاناتش را در تمامی مراحل بسیج کرد. شخص رهبر، از شهرک بازدید کرد و تشویقشان کرد. برای #فیلم ، شهرکی بزرگ ساختند! دست مجیدی برای انتخاب عوامل خارجی کاملا باز بود. از تصویربردار گرفته تا موسیقی و... (تصویربردار و موزیسین کار، هر دو اسکاری بودند). همه جور خرجی برای فیلم صورت گرفت تا صاحب عنوان پرهزینهترین و بزرگترین پروژه فیلمسازی تاریخ سینمای ایران شود. (هزینهٔ تولید این فیلم حدوداً ۲۰ برابر پرهزینهترین فیلم ایرانی تا قبل از این است) حتی قسمتی از فیلم در آفریقا تصویربرداری شد. سالیان طولانی (8سال)، ساخت قسمت اول طول کشید. در مرحله اکران، کل سینماهای کشور باز هم بسیج شد و تا مدتها، تنها فیلمی بود که نمایشش میدادند. فیلم آنقدر از لحاظ فنی پیشرفته بود که سینماهای ایران قدرت پخش صوت واقعی فیلم را نداشتند.
🎥 تصور این بود که با فرستادنش به اسکار و اکرانهای جهانی، پیامی متفاوت از سینمای ایران به جهانیان ارسال میشود؛ اما فیلم نه در اسکار توفیقی آورد و نه اکران جهانی قابل توجهی داشت. حتی بعضی از علمای اهل سنت، تحریمش کردند...
🎥شاید تنها لطف فیلم، این بود که عدهای را با سینما آشتی داد و اقبالی از بدنه جامعه برای دیدن فیلم در سینما شکل گرفت. مجیدی از ساخت قسمتهای بعدی، انصراف داد. مشغول فیلمی #موزیکال هندی در بالیوود شد. جدیدا اعلام کرده فیلم بعدی اش را هم در هندوستان میخواهد بسازد!
🎥پروژه سهگانه محمد ص شکست خورده محسوب میشود و باید این مسئله را قبول کنیم و از آن درس بگیریم. بفهمیم اینگونه نیست که با پول زیاد و عوامل درجهیک، همیشه بتوان فیلم فاخر ساخت. فیلمی که جریان ساز باشد، #کار_مطالعاتی جدی میخواهد و فکر و نظریهپردازی. با میزانسنها و قصهپردازیهای هالیوودی، نمیشود پیامبر اسلام را آنگونه که باید معرفی کرد. نهایتا ما که عاشقانه پیامبرمان را دوست داریم، دوساعت و نیم هم که باشد، مینشینیم و با فیلمنامهای ضعیف و کشدار و خستهکننده، از نقاشیهای هنرمندانه مجیدی در در قاب تصویر لذت میبریم؛ چون پیامبرمان را دوست داریم و البته این سطح از فن سینمایی را در سینمایمان ندیده ایم. آن ور آبیها که ندیده نیستند؛ پدر جدِّ این شلنگ و تخته انداختنهای فنی را بارها و بارها دیدهاند...
🎥 نهایتا هم فیلم، قاچاق شد و برای اینکه از دستشان در نرود، قرار است در شبکه خانگی توزیع شود.
🎥 به نظرم اگر همت کنند، یک مینیسریال 7-8 قسمتی خوب از دل فیلم میتوانند در بیاورند و سریال #محمد ص را هم به جمع سریالهای ثابت تلویزیون -یعنی #جومونگ ، #مختار و #یوسف - اضافه کنند.
🗓 نگارش در: 17 آذر 1396
[ #فیلم #نقد #سینما #نقد_فیلم_سینمایی #رزومه #یادداشت #نقدفیلم #نقدسینما #گزارش #یادداشت_آزاد #محمد_رسول_الله ]
🌐 @aliebrahimpour_ir
📌 قاعده #نفی_سبیل
🍁 امروز کلیپی در گروه ها به دستم رسید که قسمتی از صحبت های آیت الله خامنه ای درباره ی وحدت جهان اسلام و توطئه دشمنان علیه کشورهای اسلامی بود. ابتدا تصورم این بود که محتوا مربوط به دیدار اخیر (در 17 ربیع) است؛ اما با جست و جو متوجه شدم مربوط به دیدار #آقا با مسئولان و دست اندرکاران حج بود؛ آن هم در تاریخ 31/5/94 .
🍁 محتوای این فراز، به شرح ذیل است: «کشورهای اسلامی، امروز با توطئه مواجهند؛ این را میفهمیم یا نه؟ امروز نه علیه شیعه، نه علیه ایران، نه علیه فلان مذهب خاص، [بلکه] علیه اسلام توطئه است. چون قرآن مال اسلام است؛ آن مرکزی و کانونی که فریاد میزند «لن يجعل الله للكافرين علي #المسلمین سبيلا» که تشیّع نیست؛ آن #قرآن است، آن اسلام است؛ لذا با آن مخالفند. با هر مرکزی، با هر حنجرهای که مردم را و ملّتها را بیدار کند مخالفند؛ با هر دستی که با استکبار دربیفتد مخالفند و آن دست دست اسلام است، آن حنجره حنجرهی اسلام است؛ [لذا] با اسلام مخالفند.»
🍁 در کلیپ مذکور، فراز «لن يجعل الله للكافرين علي المسلمین سبيلا» را دستمایه شیطنت قرار داده و اینطور نشان داده بود که رهبری برای توجیه نظر خود و برای تثبیت موقعیت جهان اسلامی خود (!) دست به دامن #تحریف آیه شده اند. چرا که در آیه 141 سوره نساء، می فرماید «لَن یَجعَلَ اللهُ لِلکٰفِرینَ عَلَی المُؤمنینَ سَبیلاً»، نه «المسلمین».
🍁 اما واقعیت آن است که تحریف و اشتباهی در بین نیست. در واقع ایشان به قاعده فقهیه «نفی سبیل» که قاعده ای قرآنی محسوب می شود اشاره کرده اند؛ نه آیه 141 سوره نساء که از ادلّه ی قاعده ی مذکور است.
🍀 توضیح اینکه یکی از قواعد فقهی مشهور نزد فقیهان مسلمان، قاعده ی «نفی سبیل» است. مفاد این قاعده، نفی سلطه و جعل سبیل کافران بر مسلمانان است.[1] بسیاری از فقها و اصولیون معتقد به اجماع قطعی برای این قاعده هستند و در ابواب مختلف فقه #شیعه و #اهل_سنت، کاربرد فراوان و گسترده دارد. هرچند برای این قاعده، دلیل های متعدد عقلی و نقلی و اجماع وجود دارد، اصلی ترین سند آن، آیه شریفه 141 سوره نساء است. سندبودن این آیه برای قاعده مذکور به حدی است که برای عنوان و اسم قاعده، از الفاظ به کار رفته در آیه استفاده شده است. در گزارش ها، آثار و افواه، از این قاعده گاهی با تعبیر «نفی السبیل للکافرین علی #المومنین » و گاهی با تعبیر «نفی السبیل للکافرین علی #المسلمین » یاد می شود.[2]
🍁 بنابراین، تعبیر مورد استفاده رهبری، اشاره به این قاعدهیِ مشهورِ فقهیِ برآمده از قرآن بوده؛ نه آیهی 141 سورهی نساء که اصلیترین دلیل آن محسوب میشود.
[1] مصطفوى، محمدكاظم، القواعد الفقهية، قم، چاپ اول، 1426 ق، ج1 ، ص293 ؛ بجنوردى، حسن، القواعد الفقهية ،قم، چاپ اول، 1377 ش، ج1 ، ص187.
[2] همان؛ فقه و حقوق قرارداد ها (ادله عام قرآنی)، ابوالقاسم علیدوست، ص409-410.
[ #فقه #شبهه #قرآن #قاعده_فقهیه #یادداشت #یادداشت_آزاد #آقا ]
🌐 @aliebrahimpour_ir [96.9.18]
عقل یشمی خالخال پشمی
✅ انواع جملات در پاراگراف پشتیبان #جزوه #یادداشت_شخصی #نویسندگی / #پاراگراف_نویسی / #مقاله / #مقال
📌توضیحی درباره #پاراگراف_نویسی
🖊اصل و قاعده اولیه در نوشتن #پاراگراف_ساختارمند، این است که هر #پاراگراف ، موضوع جزئی و مشخصی دارد و درباره ی آن موضوع جزئی، محتوایی را بیان می کند. موضوع و محتوای بیان شده درباره ی آن، در جمله ی به نام « #جمله_موضوع » قرار می گیرند.
🖊جمله موضوع، عموما در ابتدای پاراگراف قرار می گیرد. اما جمله موضوع نیاز به بسط و توضیح دارد.
🖊جملاتی که جمله موضوع را #بسط و توضیح می دهند، « #جملات_پشتیبان » نامیده می شوند. گاهی خود این جملات پشتیبان، نیازمند توضیح هستند. اینجاست که « #جملات_پشتیبان_فرعی (پشتیبان پشتیبان)» نوشته می شوند.
🖊در پایان نیز، « #جمله_نتیجه » قرار می گیرد و محتوای پاراگراف را با تعبیری متفاوت، بازنویسی می کند.
✅ سه نکته:
🔸این قاعده ی اولیه در پاراگراف است. مثل تمامی هنرها، در اینجا هم نویسنده بعد از اینکه مسلط بر قاعده اولیه شد، می تواند در ساختار دست ببرد. اما در نوشته های علمی، تا آنجا که می شود، باید ساختار اصلی را حفظ کرد.
🔸اینکه چگونه می توان جمله موضوع را #بسط داد، روش های مشخص شده ای دارد و قابل آموزش است. جزوه ی مربوط به روش های بسط پاراگراف را هم قبلا در کانال قرار داده بودم.
🔸کسی که نوشتن #پاراگراف_ساختارمند را یاد بگیرد، تا نوشتن مقالات کوتاه، راهی ندارد.☺️👌
[ #آموزشی | #آموزش_نویسندگی |#نویسندگی / #پاراگراف_نویسی / #مقاله / #مقاله_نویسی / #آموزشی / #نگارش / #آموزش / #آموزشی ]
🌐 @aliebrahimpour_ir
📌 #مهندسی_معکوس_کتاب
[ #ادبیات #کودک_و_نوجوان ]
🔰مشخصات #کتاب :
🔸 «برگ» / کتاب شکوفه (انتشارات امیرکبیر) / نویسنده: بنیاد هنر دینی الرضا / مخاطب: سری الف /24 صفحه
🔰دو خطی #داستان :
🔸برگ پاییزی که با ناراحتی به خاطر باد شدید از درخت (مادرش) جدا شده، فکر می کند مفید نیست؛ اما می فهمد سایر برگ ها، دارند کارهای مفیدی انجام می دهند. به دنبال کار مفید می گردد و می فهمد جنگلبان مریض، هیزم ندارد. با دوستانش، خودشان را در آتش می اندازند تا اتاق گرم شود.
🔰 #تحلیل ساختاری و #طرح_داستان :
🔸 0-مقدمه: باد با بی رحمی برگ ها را می کند.
🔸 1-عدم تعادل و گره اول: برگ جدا می شود و درخت می گوید: «خدایا خودت مراقب بچه ام باش و سرنوشت خوبی برایش در نظر بگیر.» [تعادل در پیش مادر بودن تعریف می شود؛ پس جدا شدن از درخت، عدم تعادل است.]
🔸 2-اتفاق: بر اثر اتفاق (یعنی بدون علت مشخص) بر اثر حرکت باد، به جایی می رود و با برگ های دیگر آشنا می شود.
🔸 3-گره دوم: «حس مفید نبودن» => گریه برگ و بیان مشکلش: «ما بدون مادر (درخت) به درد نمی خوریم و خشک و نابود می شویم.»
🔸 4-مخالفت برگ های دیگر و بیان اینکه هر کدامشان چه کارهای مفیدی انجام داده اند (برگ توت، چنار، انگور و بید)
🔸 5-خود مفیدپنداری برگ و گشتن به دنبال کار مفید.
🔸 6-اتفاق: پیدا نکردن کار مفید و دیدن اتفاقی کلبه جنگبان مریض با اجاق تقریبا رو به خاموشش.
🔸 7- راه حل رسیدن به تعادل: پیشنهاد به دوستان دیگرش مبنی بر سوختن جمعی و جبران کردن محبت های جنگلبان با مادرمان.
🔸 8-رسیدن به تعادل: همگی خود را می سوزانند و از نسیم می خواهند کارشان را به بقیه خبر دهد که "همیشه و همه جا می توانند مفید باشند و دیگران را خوشحال کنند."
🔸 9-پایان بندی: جنگل بوی برگ های سوخته را می گیرد و درخت (مادرها) خوشحال می شوند و آرزو می کنند بهار بیاید تا دوباره پُر برگ شوند.
🔰نقد و ملاحظات:
🔸 1.گره های اصلی داستان، با «اتفاق» حل می شود (ضعف پیرنگ)
🔸 2.ادبیات و نوع واژه گزینی، قطعا مناسب سری الف نیست.
🔸 3.دیالوگ ها -خصوصا دیالوگ های اصلی- به شدت ضعیف و غیرکارشناسی طراحی شده اند.
🔸 4.مشخص نیست چرا به کرّات در داستان، از «باد» به بدی یاد می شود: خودخواه، بی رحم، مغرور.
🔸 5.برگ ها خودشان را می سوزانند؛ اما مشخص نیست چرا از عبارت «از بین بردن» استفاده می کند. این در حالی است که در صفحه ی بعد، از کار آنها به صراحت به عنوان «ایثار و فداکاری» یاد می شود.
🔸 6.برگ کوچولو در توجیه دوستانش می گوید: «همه شما کارهای مفیدی انجام داده اید که کسی جز خودتان ندیده، الان بهترین فرصت است که همگی با سوزاندن خودمان، در اجاق جنگلبان، او را از سرما نجات دهیم.» با توجه به مرحله ی «رسیدن به تعادل» که از نسیم می خواهد داستان سوختنشان را به گوش بقیه برساند، مشخص نیست که چرا «اعلام کار خوب و مفید به دیگران» خوب انگاشته شده و «عدم اطلاع دیگران از کار مفید» بد القا می شود.
🔸 7.تلاش نویسنده، برای تقریر مضمونی سخت و پیچیده در قالب داستانی کودک، واقعا قابل ستایش است.
🔸 8.داستان را می شود بر مضامین متفاوتی منطبق کرد: قوس صعود و نزول در عرفان، شهادت در راه وطن، ضرورت مفید بودن و...
🗓 نگارش در: 20 آذر 1396
🔗 https://www.instagram.com/p/BcdN0FDgq9l
🌐 @aliebrahimpour_ir
📌 #مهندسی_معکوس_کتاب
[ #ادبیات #کودک_و_نوجوان ]
🔰مشخصات #کتاب :
🔸 «دم مارمولک» / نوشته شهلا بارفروش / شکوفه (امیرکبیر) / رده سنی ب، ج /32ص.
🔰دو خطی #داستان :
🔸 مار آبی می خواهد مارمولک را بخورد؛ مارمولک فرار می کند ولی دمش کنده می شود و ناراحت. پروانه با کمک حشرات دیگر سراغ خاله کفشدوزک می روند تا از او کمک بگیرند که دم مارمولک را بدوزد. اما به آنها میگوید لازم نیست، چون دم جدیدی برایش در می آید.
.
🔰 #تحلیل ساختاری و #طرح_داستان:
🔸 0-مقدمه: مار آبی به دنبال خوردن قورباغه است؛ اما دستش نمی رسد و سراغ مارمولک می آید.
🔸 1-گره اول (عدم تعادل): خودش را نجات می دهد، ولی دمش کنده می شود. [کنده شدن دم => ناراحت شدن]
🔸 2-پیشنهاد برای حل مسئله: پروانه به کمکش می آید که بروند پیش کفشدوزک.
🔸 3-گره دوم: مارمولک بدون دمش نمی تواند راه برود.
🔸 4-پروانه تنهایی می رود. در باغ سنجاقک را می بیند؛ از او می پرسد؛ با هم به گلزار می روند.
🔸 5-زنبور را می بینند؛ شب را در گلزار استراحت می کنند؛ فردا صبح سه تایی به چمنزار می روند.
🔸 6-ملخ را می بینند؛ ملخ می گوید که سوسک، دیروز در گندمزار، کفشدوزک را دیده؛ با هم به گندمزار می روند.
🔸 7- در گندمزار، کفشدوزک را می بینند؛ از او می خواهند که بیاید و دمش را بدوزد.
🔸 8-راه حل برای رسیدن به تعادل: می گوید لازم نیست. خدا طوری مارمولک را آفریده که دوباره دم در می آورد.
🔸 9-شب را آنجا می خوابند و صبح حرکت می کنند.
🔸 10-ملخ در چمنزار می ماند و به مارمولک سلام می رساند.
🔸 11-شب را در گلزار می مانند. زنبور سلامش را می رساند
🔸 12-صبح به باغ سیب می روند. سنجاقک می ماند و سلام می رساند.
🔸 13-پروانه تنها به برکه بر می گردد.
🔸 14-حل مسئله: می بیند مارمولک خوشحال است و دارد بازی می کند. چون دم در آورده.
🔸 15- پایان بندی: پروانه جریان سفر را تعریف می کند. مارمولک خوشحال می شود چون هم دم در آورده و هم چند دوست جدید پیدا کرده. پروانه هم خوشحال می شود و می خوابد.
🔰نقد و ملاحظات:
🔸 در طرح، از عنصر تکرار و چرخش استفاده شده.
🔸 داستان زیادی کش آمده.
🔸 پایان بندی بسیار ساده است.
🔸 (نتیجه از سه مورد قبلی) => داستان مناسب سری الف است؛ نه ب یا ج.
🔸 مضمون: دوستی و رفاقت و کمک/ ساختار بدن مارمولک(!) / آموزش جایگاه هر حیوان در جنگل (اما مگر جایگاه پروانه در کنار برکه است؟ قاعدتا باید سنجاقک در کنار برکه می بود!)
🔸 وقتی به کفشدوزک می گویند «خاله»، توقع نداریم او بقیه را «دوستان» خطاب کند. قاعدتا باید بگوید «بچه ها».
🔸 کتاب شماره صفحه ندارد.
🔗 https://www.instagram.com/p/Bcf4qEhgBn4 [96.9.20]
🌐 @aliebrahimpour_ir
📌 #مهندسی_معکوس_کتاب
[ #ادبیات #کودک_و_نوجوان ]
🔰مشخصات #کتاب :
🔸 «خسیس و سکه هایش» [قصه هایی از بوستان] / مژگان شیخی / قدیانی / رده سنی ب،ج / 12ص.
🔰دو خطی #داستان :
🔸 تاجر خسیسی که پول هایش را خارج شهر انبار می کند. یک شهب پسرش با دنبال کردن او، جای سکه های طلا را می فهمد و در فرصت مناسب همه را برمیدارد و خرج خانواده می کند. پدر بعدا متوجه می شود و با ناراحتی به خانه آمده از کار پسرش مطلع می شود و برای آبروی رفته اش، گریه می کند.
🔰 #تحلیل ساختاری و #طرح_داستان:
🔸 1-مقدمه و عدم تعادل: مرد تاجری که خسیس بود و خانواده اش با بدبختی هرچه تمام تر زندگی می کردند. مرد همیشه به خانواده می گوید که هیچ پولی برای خرید ندارد.
🔸 2- مرد حتی یک روز کفشش را می فروشد تا مقداری گوشت بخرد.
🔸 3-پسر از ناراحتی، شب خوابش نمی برد.
🔸 4-می بیند که نیمه شب، پدر از خواب بیدار شده و بیرون می رود.
🔸 5-او را تعقیب می کند و می بیند در خرابه ای، مقدار زیادی سکه در دیگ مخفی کرده است.
🔸 6-راه حل: به خانه بر می گردد و تا صبح فکر می کند
🔸 7-فردا شب سراغ دیگ می رود و کل طلاها را بر می دارد و جایش سنگ می گذارد.
🔸 8-کل سکه ها را در مدت کوتاهی، خرج لوازم و نیازهای خانواده می کند و به پدر و مادرش می گوید که پول ها را قرض گرفته.
🔸 9-نقطه اوج: چند روز بعد، پدر سراغ سکه ها می رود و جای طلا، سنگ را می بیند و با گریه به خانه بر می گردد.
🔸 10-به سر و صورت می زند و می گوید همه زندگی ام از دستم رفت.
🔸 11-پسر به پدر می گوید، وقتی پول را خرج نکنی، چه فرقی بین طلا و سنگ است؟
🔸 12-پایان بندی: پدر، می فهمد قرضی در کار نبوده. خانواده هم دروغ پدر را متوجه می شوند. مرد فقط گریه می کند به خاطر طلاها و آبروی رفته اش پیش خانواده.
🔰نقد و ملاحظات:
🔸 جملات اضافه و تکرار در عبارات، زیاد است.
🔸 قصه حکمت آموز است؛ به داستان تبدیل نشده.
🔸 ریتم داستان در ابتدا کش دار و آرام ولی ناگهان در صفحه آخر تند و شدید می شود!
🔰بررسی نهایی:
🔸 اصل حکایت را در بوستان پیدا کردم. حکایت 20 از باب دوم. کاملا مشخص است که داستان سازی نویسنده از این حکایت، به هیچ وجه قابل قبول نیست. زیرا متن نگارش شده، صرفا بازنویسی متن بوستان نیست که بتوانیم از ضعف ساختاری آن چشم پوشی کنیم. بلکه اثر به عنوان بازطراحی برگرفته از بوستان نگارش شده. در چنین بازطراحی ای باید ساختار و قوام داستانی به اثر داد. پایان بندی داستان شدیدا ضعیف است. نکات اضافه ای هم که در بالا اشاره شد، نمونه ای از تلاش نوشته برای قرار دادن اجباری معانی ابیات در متن داستان است و باعث خراب شدن داستان شده.
🔸 حتی از غنای ادبی خود عبارات بوستان، برای داستان استفاده نکرده است. مثلا در متن صرفا به سنگ و طلا اشاره می کند؛ در حالی که سعدی تشبیه زیبایی دارد و طلای زیرخاک را به طلای درون معدن که هنوز استخراج نشده تشبیه می کند: «زر اندر کفِ مرد دنیا پرست/ هنوز ای برادر به سنگ اندر است.»
🔗 https://www.instagram.com/p/BclB5mBgBMr [96.9.21]
🌐 @aliebrahimpour_ir