eitaa logo
این عماریون
384 دنبال‌کننده
226هزار عکس
60.9هزار ویدیو
1.4هزار فایل
کانال تحلیلی درباب مسائل سیاسی واجتماعی https://eitaa.com/joinchat/2102525986Cbab1324731
مشاهده در ایتا
دانلود
💠ارتباط مسایل معنوی و تغذیه در طب اسلامی 🔶️ ترس=با خوردن به -اسفند -کرفس 🔶️ قلب=با پرخوری ،زیاد خوردن گوشت 🔶️ ونورانیت دل=با خوردن گلابی ترنج -خوردن تلبینه-به ، سرکه 🔶️ بخل=با خوردن به 🔶️ قلب=با خوردن به 🔶️ از کبر=با خوردن عدس 🔶️=با خوردن به 🔶️ خشم=با خوردن آب 🔶️ عقل=خوردن چغندر ،سرکه 🔶️ اخلاقی=خوردن کدو ،بعد از نماز صبح نان خوردن 🔶️ خشم=خوردن مویز 🔶️ محبت و مودت=خوردن به 🔶️ از وسوسه=شستشوی با خطمی 🔶️ اخلاقی فرزند= خربزه،پنیر و خربزه  ،کدو خوردن مادر 🔶️ شیطان=خوردن انار-زینت سفره به سبزی 🔶️ فرزند=کندر خوردن مادر 🔶️ غم و اندوه=شستن دست قبل غذا 🔶️ =ترک نمک خوردن 🔶️ قلب=خوردن عدس 🔶️ اشک=خوردن عدس 🔶️ ملایکه=ترک مسواک 🔶️ عقل= با خوردن هلیله -سداب -کرفس -خرفه –انجام حجامت 🔶️ غم و اندوه=شستن سر با سدر ،شستن لباس 🔶️ سجده=سرمه کشیدن 🔶️ در نماز=سیری شکم 🔶️ اندوه=خوردن انگور 🔶️ قرآن=کاهش بلغم 🔶️ وسوسه شیطان=خوردن به 🔶️ محبت=ماساژ دادن
ایشان را فردی با و دانست و گفت: تنها ۶ مانده به گرفتن در رشته بعد از حضور در حق علیه باطل در به رسید، 🍃🌷🍃 به گفته در تمام تحصیل در می‌گرفت و حتی در برخی مواقع  در هم می‌داد. 🍃🌷🍃 به گفته ، شدن بود که با شدنش به این شیرینش و چند ماه بعد از ، نیز که از را نداشت و به فرزند پیوست. 🍃🌷🍃 و الان ۳۰ است که به آنان با این را اندازی کردم تا آن هم به آنان و بعد از مرگ به من برسد. 🍃🌷🍃 سرانجام ترک‌فرخانی متولد ۱۶ ۴۳# که از طرف به حق علیه باطل شده بود ۲۱ سال ۶۱ بر اثر به به درجه رفیع نائل آمد و در  گلزار یحیی بن زید (ع)🌷 گنبدکاووس به خاک سپرده شد. 🍃🌷🍃
سه‌ شنبه‌ ها آخر شب در تاریکی دعای توسل را زمزمه می‌کرد. دعای کمیل و ندبه‌ اش هم به راه بود. روزهای جمعه دعای ندبه را گوش می‌ داد و صبحانه را آماده می‌کرد. به مستحبات به اندازه ی واجبات اهمیت می‌ داد. 🍃⚘🍃 ماموریت که می‌ رفت ما می‌ رفتیم « درق » و وقتی که بر می‌گشت قبل از این‌ که ما برگردیم همه ی لباس‌ ها را می‌ شست و اتو می‌کرد و می‌گفت: شما همین که ما را تحمل می‌کنید کافیه دیگه زحمت این کارها با شما نباشه. 🍃⚘🍃 به بحث ی رحم هم خیلی می‌ داد و هفته‌ ای یک بار حتی برای ١۰ دقیقه به منزل اقوام سر می‌ زدیم. می‌گفتم بهش که زنگ بزن. می‌گفت : نه ، شاید بخواند جایی برند و از راه بمونند و یا تدارک پذیرایی ببینند. 🍃⚘🍃 میریم اگه بودند یک چایی می‌ خوریم و اگه نبودند بر می‌گردیم. خیلی زیست بود. ترین لباس‌ها را می‌ پوشید و برای من هم می‌خرید. 🍃⚘🍃 برادر شوهرم می‌ خواست به سوریه اعزام بشه همسرم به من گفت که آمادگی داشته باش شاید من هم برم اما هنوز با ما موافقت نشده. روحیه‌ اش را می‌ شناختم. 🍃⚘🍃
را زمین بگذار! انقلاب به بار نشسته و پیروز شده. و سیمین علی رغم مخالفت خانواده مجید به خانه بخت می روند. با یک مهمانی سی، چهل نفره ساده و لباس عروسی که مطابق با سلیقه آماده می شود. یک بلوز آستین بلند زیر پیراهن تور عروس و یک مقنعه به جای تاج و تور روی سر عروس. 🍃⚘🍃 سیمین می گوید: «بلوز و مقنعه را که آورد گفتم اینا چیه آخه؟ بغض کردم و گفتم من عروسم اینا رو نمیشه بپوشم، گفت: نه با اینا خیلی قشنگتری، منم این قدر دوستش داشتم، چشم بسته همه چیز رو قبول می کردم». 🍃⚘🍃 دوست داشتنی که در ادامه این زندگی کوتاه هم بارها و بارها تایید می شود: «پدرم جهیزیه کاملی به ما داده بود و مدام گلایه داشت. می گفت واقعا الان همه مردم می توانند مبل، یخچال فریزر یا سرویس خواب داشته باشند؟ در عذاب بود و مدام می گفت باید این وسایل را کم کنیم. کم کم هم که بحث رفتن را پیش کشید. می گفت نمی گذارند این ریشه بگیرد. باید برویم و جنگیدن درست را یاد بگیریم. 🍃⚘🍃 یک اتاق کوچک گرفتیم و چون آن وسایل در اتاق مان جا نمی شدند، بیشترشان را فروختیم.» این بخشی از گفته های همسر مجید است درباره روزهای شروع زندگی و رفتن به جنوب لبنان و البته آموزشگاه نظامی سوریه. 🍃⚘🍃 او از این زیستی و مجید از ، دیگری هم دارد. روزهای بازگشت به میهن، حضور در تجریش و کوچک و محقر در روستای بالای دربند. از زندگی در خانه ای که برای رسیدن به آن باید هر بار ۴۵دقیقه را پیاده تا تجریش می رفتند یا بر می گشتند اما بی هیچ چیز، زندگی خوش تری داشتند: «می دیدم که مجید با این ساده زیستی حالش خوب است. سخت بود، غر می زدم اما هر بار با خنده ای چنان دلم را می برد که فراموش می کردم.» 🍃⚘🍃
بعد از ماه و اندی که از می‌گذشت، یک روز برادر شوهرم به پدرم زنگ زد و خبر را به پدرم داد، ولی پدر به ما چیزی نگفت. بعد از ظهر آن روز خیلی نگران بودم و مدام ذکر می‌گفتم. 😭😭 🍃🌷🍃 فقط به ما گفت مجروح شده😭 حالم خیلی بد شد. ولی با این حال را شکر کردم که همسرم زنده است. دوباره گوشی پدرم زنگ خورد که دیدم درباره صحبت می‌کنند. 🍃🌷🍃 آنجا بود که فهمیدم به که بود، رسیده. که به رسیده، اما ت واقعا برایم خیلی .😭😭 🍃🌷🍃
ایشان را فردی با و دانست و گفت: تنها ۶ مانده به گرفتن در رشته بعد از حضور در حق علیه باطل در به رسید، 🍃🌷🍃 به گفته در تمام تحصیل در می‌گرفت و حتی در برخی مواقع  در هم می‌داد. 🍃🌷🍃 به گفته ، شدن بود که با شدنش به این شیرینش و چند ماه بعد از ، نیز که از را نداشت و به فرزند پیوست. 🍃🌷🍃 و الان ۳۰ است که به آنان با این را اندازی کردم تا آن هم به آنان و بعد از مرگ به من برسد. 🍃🌷🍃 سرانجام ترک‌فرخانی متولد ۱۶ ۴۳# که از طرف به حق علیه باطل شده بود ۲۱ سال ۶۱ بر اثر به به درجه رفیع نائل آمد و در  گلزار یحیی بن زید (ع)🌷 گنبدکاووس به خاک سپرده شد. 🍃🌷🍃