eitaa logo
برش‌ ها
410 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
446 ویدیو
38 فایل
به نام خدای شهیدان در برشها شهدا دست یافتنی اند. اینجا فرهنگ جهاد و شهادت را به صورت آهسته، پیوسته و به دور از هیاهو روایت می کنیم تا بتوان آن را زندگی کرد. سایت http://www.boreshha.ir/ آپارات www.aparat.com/boreshha.ir بارش فکری @soada313_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
حلول ماه رجب و ولادت امام باقر (ع) را تبریک عرض می کنیم. خاطرات متناسب با ماه رجب را با هشتگ زیر ببینید.
4_6051124370443601307.mp3
3.21M
• بشنوید| توصیه‌ها و دستورات ویژه استقبال از ماه رجب بیایید در این ماه با امیرالمومنین(علیه السلام) معامله کنیم ! 🎙استاد فیاض بخش
عده ای از بچه ها نشسته بودند، مشغول دعا بودند. از حسین آقا پرسیدم: این ها وضع شون چه طوره؟ گفت: آنها که آن طرف نشسته اند، شده اند. آن ها که طرف دیگرند، در راه آدم شدن اند. ؛ صفحه 159. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
پیکر رضا را آورده بودند سردخانه. همه ایستاده بودند از پدر و بچه هام تا فامیل. رفتم جلو که صورتش را ببوسم. رضا لبخندی زد که دخترم هم متوجه شد. همین که خواست سر و صدا کند، آرامش کردم و گفتم: چیزی نگو دارم می بینم. ؛ صفحه 60. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
مناظره با مریدان عباس به علوم غریبه مسلط بود؛ اما ازش استفاده نمی کرد. می گفت: «زندگی باید به اسباب طبیعی بره جلو. نباید دخل و تصرف کرد». می گفت: رفته بودم اربعین. جلوی موکب احمد الحسن یمانی ایستاده بودم، داشتم روایتی را می خواندم. یکی از افراد موکب آمد و اصرار که بیا داخل شاید هدایت شدی. گفتم: من هدایت شده ام. بالاخره وارد موکب شدم. شروع کردند به تبلیغ از احمد الحسن و اینکه از کراماتش یکی این که با امام زمان (عج) رابطه دارد و طی الارض دارد. گفتم: طی الارض که چیزی نیست. آیا می تواند زمان را متوقف کند یا به عقب برگرداند؟ که حرفی برای گفتن نداشتند. گفتند: ما اذکار و اورادی داریم که می توانیم رؤیای صادقه ببینیم. گفتم: چیزی نیست. من هم دارم. ادامه دارد ...👇
ادامه مطلب قبلی گفتم: شما از چه می دانید؟ چیزهای ابتدایی را می دانستند. کتابی از احمد الحسن آوردند در زمینه استخراج حروف. گفتم: من اینها را قبول ندارم. احمد الحسن فقط الفبای علوم غریبه را بلد است. من می توانم ۱۱۰ صورت حروفی از خارج کنم. گفتند: اگر راست می گویی ثابت کن. قلم و کاغذی آوردند و شروع کردم. ابجد صغیر را از کبیر استخراج کردم که بعضی هاشان بلد بودند. بعد از آن شروع کردم به ابجد اختصار که هیچ کدام شان بلد نبودند. در این میان اتفاقی افتاد که مریدان یمانی به شک افتادند که نکند من از یاران امام زمان (عج) باشم. خودم را اهل یمن و بزرگ شده ایران معرفی کرده بودم. یکی از آنها به عربی از من آدرسم در ایران را پرسید. خدا زبانم را به عربی باز کرد و جوابش دادم. چند لحظه بعد یک بوشهری وارد شد و آدرسی را می خواست. من به لهجه بوشهری جوابش را دادم و راهنمایی اش کردم. یکی دو نفر دیگر هم با لهجه های مختلف. وقتی برگشتیم به بحث. گفتند: ما نمی توانیم جواب تو را بدهیم؛ اما بزرگانی داریم که می توانند پاسخ شما را بدهند. گفتم: من اصلا مرام شما را قبول ندارم که بخواهم با بزرگان تان بحث کنم. خداحافظی کردم و از خیمه آمدم بیرون و سریع خودم را مخفی کردم. آنها داشتند دنبال من می گشتند. داشت باورشان می شد که فردی عادی نیستم. راوی: مسعود اویسی به نقل از شهید عباس کردانی ؛ خاطرات و یادداشت های شهید مدافع حرم عباس کَردانی. نویسنده: حمید داود ابادی. نشر شهید کاظمی. نوبت چاپ: اول-۱۳۹۶٫؛ صفحات ۲۳-۲۹. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
گزیده معراج السعاده (4) انسان معجونی است از جسم و روح. ارزش این دو در یک درجه نیست. جسم ابزاری است در خدمت روح که در مدت عمر معین به و کمالات بپردازد و بعد از مدت مذکور، فانی شده و از هم می پاشد تا اینکه در روز قیامت دوباره به امر خدا زنده شود. اما روح همان نفس ناطقه الهی است که امور معقول را درک می کند و خوبی و بدی را از هم تشخیص می دهد و به حکمت الهی تنها به انسان اختصاص یافته است. روح بعد از مدت همراهی با بدن در این دنیا، به وطن اصلی خود بر می گردد و مرگ و فنایی ندارد. گزیده معراج السعاده صفحه 19-20. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
علی عباس در ورزش مستعد بود و خوش می درخشید. در رشته جوانان نائب قهرمان کشوری بود. می گفت: من هم از نظر روحی باید پرورش پیدا کنم و هم از نظر جسمی تا انشاءالله بتوانم روی آن عقاید و نظریاتی که دارم به نتیجه برسم. در زمان عملیات به جبهه اعزام می شد. وقتی بر می گشت نرمش و تمرین را فراموش نمی کرد. اتفاقا دو بار آن هم از ناحیه پاهایش مجروح شد. اما با وجود مجروحیت، در تمرین های مسابقه دو با مانع شرکت می کرد. به شوخی بهش می گفتم: «اون پاهات که باهاش مانع ها رو رد می کردی چه کارشون کردی؟ تو دیگه باید تو مسابقات معلولان شرکت کنی». اگر شبی را در پایگاه بسیج می گذراند، صبح اولین کسی بود که برای نماز بلند می شد و بعد از نماز صبح می کرد و دیگران را هم به ورزش تشویق می کرد. می گفت: کمتر استراحت کنید و کمتر بخوابید و بیشتر به امورات معنوی بپردازید. در اردوها و مسابقات وقتی که اذان می شد، مقید به بود. می گفت: اگر برای نماز به مسجد نمی توانیم برویم؛همین جا توی نماز می خوانیم. ؛ زندگی نامه و خاطرات شهید علی عباس حسین پور؛ نویسنده و ناشر: گروه فرهنگی و انتشارات شهید ابراهیم هادی. نوبت چاپ: دوم-۱۳۹۷٫ صفحه ۵۰-۵۳ و ۵۹. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
رفته بودم . کربلا بودم. موکبی زده بودند به اسم «شبکه مقدس اهل بیت». خدا لعنت شون کنه. یه روحانی افغانی هست به اسم "اللهیاری" که عکسش را بنر کردند و سر تا سر عراق زدند. یه مرد نبود که این بنر را بکشه پایین. از بس که این ها مخ سیاسی شون تعطیله. ؛ صفحه 22. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
(1) با سلام خدمت همه اعضای فرهیخته و گرامی در نوشتاری که در چند بخش حضور شما گرامیان عرضه خواهد شد، می خواهیم روایتگری سیره شهدا ؛ تعریف، اهداف و مبانی آن را باهم دیگر مرور کنیم و با در دست داشتن ابزاری برای سنجه راویان حقیقی و مجازی، جایگاه فعلی روایتگری و جایگاه واقعی آن را دریابیم. با توجه به شاخص ها، می توان ارزیابی کرد که آنچه الان در فضای مجازی و در کانال های به نام شهدا ارائه می شود، تا چه حد روایت شهداست و آیا با همین سطح از روایت شهدا تکلیف خود را ادا کرده ایم و مفاهیم موجود می تواند نسلی را همچون شهدا تربیت کند یا نه؟ منتظرمان باشید.
امشب که زمین و آسمان می‌گرید از بهر غریب سامرا می‌گرید جا دارد اگر که شیعه خون گریه کند چون مهدی صاحب‌الزمان می‌گرید ▪️شهادت‌امام‌هادی(ع)تسلیت▪️
امام هادی (ع): هر کس خودش در نظرش بی مقدار باشد، از شر او ایمن مباش. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
سال هشتاد و هشت پیش دانشگاهی بودم. در بسیج هم فعالیت می کردم. همان سال در ایام شهادت امام هادی (ع) مقاله ای نوشتم. آن مقاله نگاه و حسّم را به این امام عزیز عوض کرد و از آن به بعد در تمام زندگی رد پای امام هادی (ع) را مشاهده می کردم. سال نود و یک بود که مهدی با خواهرش آمدند خانه مان برای دیدار اول. روز شهادت امام هادی (ع) بود. با خودم گفتم: اگر این ازدواج پا گرفت و پسردار شدم، اسمش را می گذارم محمد هادی. مهدی هم به امام هادی خیلی علاقه داشت. به طوری که یک بار قبل از آنکه برود سامرا گفت: «حتما مرا در حرم امام هادی (ع) دفن کنید». دلم را به دریا زدم و گفتم: اگر روزی شهید شدی باید قبری باشد برای آرام کردن ما. که نهایتا به خاطر دل ما کوتاه آمد و قرار شد پیش پدرش دفن شود. آن اواخر که سامرا در محاصره نیروهای تکفیری قرار گرفته بود، شده بود فرمانده عملیات سامرا. آنقدر ماند پای کار سامرا و حرم عسکریین تا شهید شد. بعد از طواف توی حرم ائمه سامرا و کاظمین و کربلا و نجف آوردندش ایران. راوی: مریم عظیمی؛ همسر شهید کتاب دیدار پس از غروب ؛ شهید مهدی نوروزی(مدافعان حرم ۱)؛ نوشته منصوره قنادیان، ناشر: روایت فتح، چاپ سوم؛ ۱۳۹۵؛ صفحات ۱۲ و ۱۴-۱۵ و ۷۰ و ۷۵. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
گزیده معراج السعاده (5) انسان دو بعد دارد: یکی که با آن فرشته گون می شود و دیگری که با غلبه آن حیوان سیرت می گردد. این دو ویژگی در این جهان همراه انسان است. کسی که طالب رسیدن به عالم نور است، باید روز به روز در ها و دفع رذیلت ها بکوشد تا لحظه ای که بین روج و جسمش جدایی می افتد، پرده های تاریک طبیعت از جلو چشمش برداشته شود و شوق عالم بقا بر دلش سرازیر گردد. چنین شخصی با اینکه بدنش در زمین؛ اما روحش در آسمان خواهد بود. لازمه این درجات، محوریت در اندیشه، گفتار و کردار تا رسیدن به مرحله می باشد. گزیده معراج السعاده صفحه 20-21. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(1) ✅ ماهیت و تاریخچه روایتگری بیان واقعه ای تاریخی یا توصیف پدیده ای بافنون و روشهای مختلف است. روایتگری اختصاص به امروز و دوره انقلاب اسلامی نیست. از اولین روز تاریخ پدیده ها و حوادث با روایتگری به نسل های بعدی منتقل شده اند. به طور مشخص در انقلاب عظیم (ع) صحنه رشادت و مظلومیت آن امام عزیز، با روایت گری به نسل های بعدی رسیده است. قیام حسینی با توجه به عمق و حساسیتش دو نوع راوی داشته؛ و . راویان قبل از واقعه خداوند فرشتگان مقرب و خیلی از انبیای الهی هستند. رسول خدا (ص) بارها صحنه شهادت ایشان را به طرق و بیان های مختلف روایت کرده است. هنگامی که امام حسین (ع) دو ساله شد، برای رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم مسافرتی پیش آمد، ناگهان در یکی از رهگذرها ایستاد و در حالی که اشک از چشمانش سرازیر می‌‏شد، گفت: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ‏». یکی از حاضران از علّت ناراحتی پیامبر(ص) پرسید، آن حضرت فرمود: «این جبرئیل است که از زمینی در کنار فرات به نام کربلاست، به من خبر می‏‌دهد که فرزندم حسین در آن کشته می‏‌شود.» ( اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى، النص، ص: 17). بعد از واقعه هم توسط اهل بیت (ع) مخصوصا امام سجاد و حضرت زینب (س) بوده است. سر نی در نینوا می ماند اگر زینب نبود کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود چهره سرخ حقیقت بعد از آن توفان رنگ پشت ابری از ریا می ماند اگر زینب نبود. ادامه دارد.... ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
صبح زود بیدار شدم. همه خواب بودند. روی تختش نبود. هر چه گشتم پیدایش نکردم. رفتم دستشویی. پاچه ها را داده بود بالا. فرچه هم توی دستش. چاه توالت گرفته بود. کتاب یادگاران؛ جلد 30؛ صفحه 53. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آن حسین کیست؟ به مناسبت روز شهادت شهید محمدحسین یوسف الهی
محمد رضا توی جبهه بود. خوابش رادیدم. از در که آمد داخل لباس امام رضا (ع) را پوشیده بود. یک روحانی سید هم همراهش بود. انگار که عجله داشته باشد. آمد جلو و گفت: (ع) مرا به خادمی خود قبول کرده. حالا هم آمدم با تو خداحافظی کنم. این را گفت و رفت. از خواب که بیدار شدم خیلی پریشان بودم تا اینکه خبر شهادتش را آوردند. حساب که کردم همان شبی که آمده بود به خوابم، مهمان امام رضا (ع) شده بود. ع ع راوی: همسر شهید ۳؛ خاطرات عشق شهدا به امام رضا (ع)، گردآورنده حسین کاجی، باز نویسی: مهدی قربانی، نشر حماسه یاران، چاپ سوم-تابستان ۱۴۳۷؛صفحه ۲۱. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
(2) یک سؤال: کسانی که دفاع مقدس را درک نکرده اند چه طور می توانند شهدا را روایت کنند. لازمه روایتگری، حضور در متن واقعه نیست؛ بلکه اشراف به حقیقت ماجراست. چنانکه ائمه بعد از امام باقر (ع) با آنکه به حسب ظاهر در صحنه عاشورا حضور نداشته اند؛ اما روایتگر غم و اندوه آن بوده اند. امام رضا (ع) فرمودند: يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْ‏ءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (ع) فَإِنَّهُ ذُبِحَ كَمَا يُذْبَحُ الْكَبْشُ وَ قُتِلَ مَعَهُ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ ثَمَانِيَةَ عَشَرَ رَجُلًا مَا لَهُمْ فِي الْأَرْضِ شَبِيهُونَ. (الإقبال بالأعمال الحسنة (ط - الحديثة)، ج‏3، ص: 29) اى پسر شبيب اگر براى چيزى گريه خواهى كرد براى حسين (علیه السّلام) گريه كن كه چون گوسفند سرش را بريدند و هجده نفر از خاندانش با او كشته شدند كه روى زمين مانندى نداشتند . اگر قرار بود که روایتگر وقایع، فقط شاهدان ماجرا باشند، اصلا وقایع تاریخی به دست ما نمی رسید. اتفاقا در قضیه دفاع مقدس اکثر روایتگران، آنهایی هستند که جنگ را ندیده اند، اما بر واقعیت و اهمیت قضیه اشراف پیدا کرده اند و آن را به دیگران رسانده اند. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
فرازی از وصیت نامه شهید علی سیفی نسب: بارالها! قسم به عظمت خودت، اگر نبود اميدواري‌ام به رحمتت، هرگز آرزوي و لقايت را نمي كردم. زيرا از اعمال خود با خبر بودم و مي دانستم كه هرگز لايق اين نعمت بزرگ نبودم، ولي همين قدر مي دانم كه هر چند گناهان من زياد باشد، ولي عفو و بخشش بيكران تو، از گناهان من بسي عظيم و بزرگتر است. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
شهید باکری چهره ای فراموش نشدنی مقام معظم رهبری: بعد هم در حوادث گوناگون در روزها و اوقات مُشرف به انقلاب هم حرکت مرحوم قاضی و دیگران؛ بعد در مسائل خود انقلاب، شهید مدنی و شهید قاضی؛ در دفاع مقدّس، شهید باکری و امثال اینها؛ ده‌ها نفر از این قبیل شخصیّت‌های برجسته هستند که اینها چهره‌های نقش‌آفرینند، اینها چهره‌های فراموش‌نشدنی‌اند. من عرض می کنم این تاریخ پُرافتخار به دست فراموشی سپرده بشود؛ این تاریخ را باید حفظ کرد.... یک چهره‌ی فراموش‌نشدنی است که هرگز یاد او از ذهنها نمی رود و دوستان نزدیک او که با او همراه بودند -البتّه بنده هم ایشان را مکرّر دیده بودم- و آنهایی که با او معاشر و همراه بودند، چیزهایی از نورانیّت او، از معنویّت او، از صفای او نقل می کنند که انسان را واقعاً دچار میکند. 29 بهمن 99 در دیدار تصویری با مردم آذربایجان شرقی ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
شهید شاطری نسبت به خیلی حساس بود. برش اول: همراه مهندس و یکی از اهالی رفته بودیم شناسایی منطقه ای. موقع ناهار که شد، مهندس به او گفت: برو برای ناهار غذا سفارش بده. ما سه نفر بودیم؛ اما چون آن شخص ارادت ویژه ای به شهید شاطری داشت، شش تا غذا گرفت. مهندس از این کار او خیلی ناراحت شد. اما کار از کار گذشته بود. وقتی سیر شدیم، مهندس از کارگر رستوران خواست تا باقی مانده غذا را با خودمان ببریم. در مسیر پیرمرد گدایی کمک خواست. مهندس گفت: پول را می خواهی چه کنی؟ گفت: گرسنه ام. مهندس غذا را به او داد و گفت: اگر گرسنه باشی همین کفایتت می کند. ادامه دارد... .
... ادامه مطلب قبل برش دوم: رابطه من و مهندس خیلی گرم بود. سعی ام این بود که ناراحتش نکنم ، او هم رفتاری بسیار مهربانانه با من داشت؛ اما یک بار خیلی از دستم عصبانی شد. از من یک برگ دستمال کاغذی خواست. من از روی محبتی که به او داشتم چهار برگ دادم. با عصبانیت نگاهم کرد و گفت: عباااس من یک دستمال خواستم چرا چهار تا دادی؟ این نشانه نه تنها نشانه محبت نیست؛ بلکه علامت اسراف است. اگر تو مرا دوست داشته باشی وقتی از تو چهار برگ دستمال بخواهم، اگر بدانی که فقط به یکی احتیاج دارم، همان یکی را باید بدهی. راوی: استاد عباس قطایا؛ مسئول تبلیغات هیئت ایرانی در لبنان ؛ خاطرات شهید حسن شاطری. نوشته عبدالقدوس الامین. ترجمه زهرا عباسی سمنانی. ناشر: مرکز اسناد انقلاب اسلامی. نوبت چاپ: دوم-1397. صفحه 133. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/