رجایی وقتی #وزیر آموزش و پرورش بود شب ها پرونده های گزینشی #معلمان را به خانه می آورد. یک شب که توجه کردم دیدم برای برخی پرونده ها پنج یا شش سال ارفاق می زد و پیش از موعد دستور #بازنشستگی شان را صادر می کرد.
گفتم: آقای رجایی! این همه ارفاق؟
می گفت: بعضی از نیروها را باید تخلیه کنیم. باید بهشان پول بدهیم؛ حتی ازشان خواهش و تمنا کنیم که در آموزش و پرورش نباشند.
#شهید_محمدعلی_رجایی
#سیره_اداری_شهدا
#آداب_سلامت_اداری
راوی: عاتقه صدیقی؛ همسر شهید
#کتاب_سه_شهید ؛ مصاحبه هایی د رمورد شهیدان طیب، اندرزگو و رجایی، نویسنده: حمید داود آبادی، ناشر: نشر شهید کاظمی، نوبت چاپ: اول-۱۳۹۵؛ صفحه ۲۱۰.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
هدایت شده از فارس پلاس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سیدمرتضی آوینی درباره نبرد در خلیج فارس چه گفت؟
-
کانال #فارس_پلاس:
@Fars_plus
پیر مردی به نام حاجی فقیه داشتیم که از گلوله و صدای آن می ترسید. مسئول #تدارکات بود و از ترس جانش، غذا را به طور جمعی و داخل سنگر خودش تقسیم می کرد. هر چه می گفتیم که این کار، به علت تجمع بچه ها خطرناک است و جان بچه ها به خطر می افتد قبول نمی کرد.
یک روز دیدم که بلندگو دست گرفته و بچه ها را در فضای آزاد صدا می کند و غذای شان را تحویل می دهد. خیلی ناراحت شدم و عذرش را خواستم و گفتم که برود تسویه کند.
گفت: می روم اما خوابی را باید بگویم. دیشب #امام_خمینی (ره) را با یک سید دیگری در خواب دیدم. مرا به خط بردند. #خمپاره ها کنار امام به زمین می خورد و ترکش آن به عبای امام می خورد؛ اما به ایشان اصابت نمی کرد.
امام فرمود: حاجی فقیه! غذای رزمنده ها را جلوی سنگرشان بده و آن ها را به سنگرت نکشان. مطمئن باش نه خودت و نه دیگران زخمی و شهید نمی شوید.
سه ماه در خط ماند و با بلند گو غذاها را پخش می کرد. حتی یک نفر هم کشته و زخمی نداشتیم.
#الهامات_و_عنایات_رزمندگان
#خاطرات_رزمندگان_اسلام
راوی: حمید شفیعی
#کتاب_رندان_جرعه_نوش ؛ خاطرات حمید شفیعی، نویسنده و راوی: حمید شفیعی، تدوین گر: محمد دانشی، ناشر: سماء قلم، نوبت چاپ: اول- ۱۳۸۴؛ صفحه ۹۳-۹۱.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
عازم عملیات_بدر در جزایر_مجنون شمالی بودیم. تازه سوار تویوتا شده بودیم . از سردی هوا آب از دماغ همه راه افتاده بود. گروهان ما نقطه الحاق لشکر ولی عصر (عج) بود. توی این فکر بودم که در گیرو دار عملیات چه طور می توان آنها را پیدا کرد و شناخت شان تا الحاق صورت بگیرد. توی گوش مجتبی گفتم: نقطه سختی را برای عملیات به گروهانت داده اند.
معنا دار نگاهم کرد و گفت: «من اول عملیات راحت می شوم. این مشکل شماست که باید تا آخرش بروید». می خواستم بگویم چرا ادای نور بالا ها را در می آوری؟ که منصرف شدم.
راست می گفت. وقتی از قایق پیاده شدیم. مجتبی، من و شهید محمد باقر فلسفی برای پاک سازی سنگرهای اطراف سیل بند راهی شدیم. هنوز به سنگر دوم نرسیده بودیم که یک عراقی با زیر پوش از سنگر بیرون پرید و در حال فرار تیربارش را روانه ما کرد.
مجتبی به حالت سجده خوابیده بود. پریدم رویش و باقر هم روی من. وقتی به زور خودم را از بین شان بیرون کشیدم، هر دو پر کشیده بودند. گلوله ای به پیشانی مجتبی خورده بود.
یاد حرفش افتادم که می گفت: من اول عملیات راحت می شوم.
راوی: حاج حسین یکتا
کتاب_مربع_های_قرمز ؛ خاطرات شفاهی حاج حسین یکتا، نوشته زینب عرفانیان، ناشر: نشر شهید کاظمی، نوبت چاپ: دوم بهار ۱۳۹۷؛ صفحات ۲۶۲-۲۶۳ و ۲۷۰.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
برخی دست به کار شده بودند تا جنازه خبیث #رضا_پهلوی را از #موریس به ایران آورده و دفنش کنند. سید مجتبی با شنیدن این خبر آتش گرفت و در نشریه #منشور_برادری مقاله مفصلی را علیه #رضا_شاه نوشت تا جراید زرد نتوانند تطهیرش کرده و جای جلاد و شهید را عوض کنند:
✔️اگر رشید بودیم، سنگر دین و میهن را این طوری خالی نمی گذاردیم تا هوس آوردن جنازه سخت ترین معاند اسلام و پلیدترین ننگ ایران در مغز خشک و آشوب طلب افرادی جنایت شعار و خیره سر تولید گردد.
✔️غرض گور به گور کردن رضاخان نیست، بلکه می خواهند یک پهلوی دیگری برای این ملت مادر مرده تراشیده و دوره دیکتاتوری را بار دیگر تجدید و بقایای هستی دین و میهن ما را به کلی نیست و نابود کنند.
✔️می خواهند از یک پهلوی مرده ، صد پهلوی زنده بسازند.
✔️می خواهند ماشین های دروغ ساز جراید و مجلات و مردان دریده و خائن این کشور را به کار انداخته، خدمات و معجزاتی از پهلوی ساخته و نشر کنند.
✔️می خواهند با دهان های پر باد بگویند و بخوانند که رضاخان شخصی خائن و طماعی نبوده، بلکه جنایات و تعدیات بیست ساله او را خدمات برجسته وانمود کرده و به خورد این ملت بدهند.
✔️فریاد می زنیم که محیط ما تحمل و گنجایش جسد این ناپاک را ندارد؛ اگرچه جسد قلابی باشد.
با شجاعت تمام و در آن فضای اختناق آبروی نداشته خاندان پهلوی رال بر باد داد.
#شهید_سید_مجتبی_نواب_صفوی
#سیره_سیاسی_شهدا
#جهاد_فرهنگی_و_روشنگری
#خاطرات_مناسبتی (مرگ رضا شاه پهلوی)
#کتاب_سید_مجتبی_نواب_صفوی ؛ نویسنده: ارمیا آدینه، ناشر: میراث اهل قلم، نوبت چاپ: هفتم- ۱۳۹۰؛ صفحه 64-66.
@boreshha
چند نفر #پاسبان آمدند میدان بار و به بهانه گوسفندهای طیب به وی اهانت کردند. خون طیب بود جوش آمد و #سیلی محکمی به پاسبان زد و مردم ریختند سرشان و ماشین شان را هم آتش زدند. با دعوت طیب، مردم بازار را تعطیل کردند و سمت خیابان نخست وزیری به راه افتادند.
طیب با #اسد_الله_علم دیدار کرد و با برکناری رئیس کلانتری و شهردار ناحیه همه چیز خاتمه یافت.
در این #تظاهرات وقتی طیب جلوی ساختمان رسید، چند نفر از مأموران او را به داخل ساختمان دعوت نمودند. او قبول نمی کرد.
گفتند: فعلا بیا #ناهار بخوریم تا بعد. ایشان گفته بود: با وجود جمعیتی که دنبالم آمده اند، تنها خوری نمی کنم.
ساعتی بعد چند کامیون ارتشی دور مردم را گرفتند و برای همه جمعیت غذای ارتشی تقسیم کردند. همه کنار خیابان ناهارشان که خورش قیمه بود خوردند و پدرم رفت داخل ساختمان.
#شهید_طیب_حاج_رضایی
#سیره_غذایی_شهدا
#پرهیز_از_تک_خوری
راوی: بیژن حاج محمد رضا؛ فرزند شهید
#کتاب_سه_شهید ؛ مصاحبه هایی در مورد شهیدان طیب، اندرزگو و رجایی، نویسنده: حمید داود آبادی، ناشر: نشر شهید کاظمی، نوبت چاپ: اول-۱۳۹۵؛ صفحه ۱۹-۲۰.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
در این دنیای #سازمانی اگر ما باز بخواهیم تک روی کنیم، به نظر من نهایت سادگی است.
ما اگر امروز عمل دسته جمعی نداشته باشیم کلاهمان پس معرکه است که هست. برای اینکه همه چیز منظم و #تشکیلاتی و سازمانی است شما دست روی یک جا بگذارید که تنها راه بروند. بی سازمان راه بروند. بی #تشکیلات راه بروند یا تک روی کنند، نمی توانید پیدا کنید.
#امام_موسی_صدر
#کار_تشکیلاتی
#کلام_شهدا
#کتاب_سید_موسی_صدر ؛ نگاهی به زندگی و زمانه امام موسی صدر، نویسنده: امیر صادقی، ناشر: میراث اهل قلم، نوبت چاپ: دوازدهم- ۱۳۹۴؛ صفحه ۸۲.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
سلام مجدد خدمت دوستان عزیزم و همراهان بزرگوار و پوزش از غیبت کبرای پیش آمده.
ایام شهادت حضرت سید الشهدا علیه السلام تسلیت باد.
خاطرات و مطالب مرتبط با #امام_حسین_و_شهدا را در لینک زیر مشاهده بفرمائید.
yon.ir/D9oYk
غلام علی را بعد از شهادتش، چند باری خوابش را دیدم. آخرین بار که در خواب دیدمش، پرسیدم: کجایی مادر؟ چه خبر؟
گفت: دارم می روم #کربلا. هر #شب_جمعه می روم کربلا زیارت حضرت علی اکبر (ع).
#شهید_غلام_علی_رجبی
#شهدا_و_اهل_بیت
#شهدا_و_حضرت_علی_اکبر
#خاطرات_عاشورایی
#مجموعه_یادگاران /جلد ۲۴؛ کتاب غلام علی رجبی/ به قلم سید احمد معصومی نژاد/ناشر: روایت فتح/ نوبت چاپ: دوم-۱۴۲۲؛ خاطره شماره ۹۹.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
رفته بودیم شناسایی. پشت عراقی ها و بودیم و تا مقر نیروهای خودی، پانزده کلیومتر فاصله داشتیم. علی آقا جلوی من حرکت می کرد.
ناخواسته پایم به پاشنه کفشش گیر کرد و کف کفشش کنده شد. با شرمندگی گفتم: علی آقا! بیا کفش من را بپوش. اما با خوش رویی نپذیرفت و تا مقر با پای برهنه و لنگ لنگان آمد.
وقتی برگشتیم با دیدن پاهای زخمی و #تاول زده اش، باز شرمنده شدم. اما ایشان از من تشکر کرد.
متعجبانه گفتم: تشکر چرا؟
گفت: چه لذتی بالاتر از همدردی با #اسیران_کربلا. شما سبب توفیق بزرگی برای من شدید. تمام این مسیر برای من #روضه بود؛ روضه یتیمان ابا عبد الله.
#شهید_علی_چیت_سازیان
#شهدا_و_اهل_بیت
#شهدا_و_امام_حسین
#خاطرات_عاشورایی
راوی: حسین علی مرادی؛ هم رزم
#کتاب_دلیل ؛ روایت حماسه نابغه اطلاعات عملیات سردار شهید علی چیت سازیان، نویسنده: حمید حسام، ناشر: سوره مهر، تاریخ چاپ: ۱۳۹۶- چاپ دوم (اول ناشر)؛ صفحه ۷۴.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
حمید #میاندار هیئت خیمة العباس بود. اهل بالا و پائین پریدن نبود؛ اما حسابی و محکم سینه می زد تا جایی که بعضی وقتها احساس می کردم بدنش توان این همه #سینه_زدن را ندارد. شب حضرت عباس (ع) شب ویژه ای برای حمید بود. آن شب موقع برگشت گفت: دوست دارم مدافع حرم شوم و دست و پاهایم فدایی #حضرت_زینب (س) شود مثل حضرت عباس (ع).
گفتم: حمید! لازم نیست این همه سینه بزنی. کمتر یا آرام تر سینه بزن. گفت: فرزانه! به خاطر این سینه زدن هاست که این سینه هیچ وقت نمی سوزد نه در دنیا و نه در آخرت.
چه خوب به آرزویش رسید. وقتی بدنش را آوردند، پاهایش بر اثر انفجار تله انفجاری متلاشی شده بود و مثل حضرت عباس (ع) دست و پاهایش در راه دفاع از حرم قطع شده بود. همه جای بدنش ترکش خورده بود؛ مگر سینه اش که سالم سالم بود. آنجا بود که یاد جمله حمید افتادم که می گفت: این بدن هیچ وقت نمی سوزد.
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
#شهدا_و_اهل_بیت
#شهدا_و_حضرت_ابوالفضل (ع)
#شهدا_و_حضرت_زینب (س)
#خاطرات_عاشورایی
#کتاب_یادت_باشد ؛ شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت فرزانه سیاهکالی مرادی؛ همسر شهید، مصاحبه و باز نویسی: رقیه ملا حسینی، نویسنده: محمد رسول ملا حسینی، ناشر: شهید کاظمی، نوبت چاپ: چاپ بیست و نهم؛ ۱۳۹۷؛ صفحات ۱۹۹، ۳۰۱ و ۳۰۵.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
مدتی بود که در میدان مین فکه، منطقه عملیاتی #والفجر_یک در حال #تفحص بودیم اما از پیکر شهدا هیچ اثری نبود. عصر عاشورای سال ۱۳۷۳ یا ۷۴ بود. پکر بودم و به سمت ارتفاع ۱۱۲ همین طور راه می رفتم و به شهدا التماس می کردم که خودی نشان دهند. ناگهان در خاک های اطراف چیزی سرخ رنگ نظرم را جلب کرد. توجه که کردم به #انگشتر می مانست.
جلوتر که رفتم دیدم یک انگشت راست. دست بردم برش دارم که با کمال تعجب دیدم یک بند انگشت هم بدان متصل است.
خاک های اطرافش را کندم . بچه ها را صدا کردم. علی آقا محمود وند و بقیه هم آمدند. یک استخوان لگن، یک کلاه خود آهنی و یک جیب خشاب پیدا کردیم. بچه ها یکی یکی می نشستند و بغض شان می ترکید. این انگشت و انگشتر پلی زده بوده با امام حسین (ع) در #عصر_عاشورا. روضه ای بر پا شد.
#شهد_گمنام
#شهدا_و_اهل_بیت
#شهدا_و_امام_حسین
#خاطرات_عاشورایی
راوی: مرتضی شادکام
#کتاب_تفحص ، نوشته حمید داود آبادی، ناشر: صیام، نوبت چاپ: اول-بهار ۱۳۸۹؛ صفحه ۲۳-۲۲.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
مادر محمود نذر کرده بود که پسرش در روز_عاشورا شهید شود. می گفت: می دانستم محمود شهید می شود. ختم_سوره_واقعه برداشتم که اگر شهید می شود، روز عاشورا شهید شود تا گریه هایم برای امام حسین (ع) باشد و رنگ او را بپذیرد.
تا غروب عاشورا خبر شهادت محمود به او نرسید. ناراحت بود. گفت: خدایا! نذرم را قبول نکردی؟!
مادر عازم مسجد بود. وقتی خبر شهادت محمود را به مادر دادیم، اولین سؤالش این بود که کی شهید شد؟
وقتی گفتیم روز عاشورا، گفت: خدایا! ممنونم که نذرم را قبول کردی.
دوباره راه مسجد را در پیش گرفت. در مقابل نگاه سؤال انگیز ما گفت:
محمود به امام حسین (ع) اقتدا کرد و امام حسین (ع) شهید نماز شد. من هم عازم نمازم.
کتاب_نذر_قبول ؛ کتاب خاطرات شهید محمود اخلاقی، نویسنده: اشرف سیف الدینی، ناشر: اداره کل حفظ و نشر ارزش های دفاع مقدس کرمان، نوبت چاپ: اول – ۱۳۸۸؛ صفحه 75-74.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
وقتی هم سایه ما شدند، هنوز غلام حسین دبستان هم نمی رفت. بچه مهربانی بود. می آمد؛ در می زد و می گفت: #نان نمی خواهید؟ کاری ندارید؟
می فرستادم دنبال کارهایم. سریع نان و قرص هایم را می گرفت می آورد. مادرش را هم خبر می کرد که هر کاری دارم انجام دهد.
#شهید_حسن_باقری
#سیره_اخلاقی_شهدا
#همسایه_داری_شهدا
#کتاب_ملاقات_در_فکه ؛ زندگی نامه شهید حسن باقری (غلام حسین افشردی) نویسنده: سعید علامیان نشر: سوره مهر نوبت چاپ: سوم- ۱۳۹۷؛ صفحه ۲۱.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
در محاسبات علی آقا امام زمان (عج) جای خاصی داشت.
آماده عملیاتی در رأس البیشه بودیم. مصادف بود با تولد #صدام و #عدنان_خیر_الله (وزیر جنگ حکومت صدام) گفته بود: «به چادر زنان بغداد قسم! تا ۴۸ ساعت آینده #فاو را از ایرانی ها پس می گیریم». آن شب علی آقا سخنرانی حماسی ایراد کرد و در ضمن سخنرانی گفت: «عدنان خیر الله می خواهد برای صدام خوش رقصی کند اما شما برای #آبروی_امام_زمان (عج) می جنگید».
با آن سخنرانی شور و شوق عجیبی بچه ها را فرا گرفت و خط کارخانه نمک، کنج جاده فاو بصره شکسته شد. اسم عملیات هم شد عملیات صاحب الزمان (عج).
#شهید_علی_چیت_سازیان
#شهدا_و_امام_زمان
#سیره_مدیریتی_شهدا
#مدیریت_معنویت_محور
#خاطرات_مناسبتی (امام زمان)
راوی: علی رضا رضایی مفرد؛ هم رزم
#کتاب_دلیل ؛ روایت حماسه نابغه اطلاعات عملیات سردار شهید علی چیت سازیان، نویسنده: حمید حسام، ناشر: سوره مهر، تاریخ چاپ: ۱۳۹۶- چاپ دوم (اول ناشر)؛ صفحه ۱۶۰.
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/
May 11
برش ها
#کوچه_شهید #لا_تمحوا_ذکرنا @boreshha
در راستای #طرح_مرده_سازی_از_شهدا پس از محو آثار شهیدان از گلزار شهدا، اکنون شهرداری ها در گام دوم ، به صورت چراغ خاموش اقدام به زدودن نام و یاد شهدا از معابر و خیابان ها کرده اند. این اقدام مذبوحانه تأسی به سلف فاجرشان #متوکل_عباسی است. او هم خیلی سعی کرد مدفن سید شهیدان را محو کند اما راه به جایی نبرد. کلام حضرت زینب (س) خطاب به یزید و یزدیان هنوز هم به گوش می رسد که فرمودند: فو الله لا تمحوا ذکرنا. تو هر چه کنی، توان محو کردن نام و یاد ما را نداری. اکنون آنچه ماندگار شده نام و یاد آقای شهیدان است و راهپیمایی #اربعین ؛ بزرگ ترین راه پیمایی حماسی جهان، گویای آن می باشد. شهید موجودی است ملکوتی که نورش، تجلی نور خداست و هر که در صدد خاموش کردن نور خدا باشد، رسوا و سرشکسته خواهد شد.
هر آن شمعی که ایزد برفروزد
هر آنکس پف کند ریشش بسوزد.
#خفاشان نور گزیز، نقاب از چهره انداخته و آشکارا به جنگ نور آمده اند. آنهایی که از نام شهید وحشت دارند و از حذف نام شان دریغ نمی ورزند، اگر دستشان برسد، به فرهنگ و حماسه او رحم نخواهند کرد. اکنون زنده نگه داشتن نام و یاد شهدا وظیفه تمام مؤمنان انقلابی است و این نام و یاد ها ترازوی سنجش و تشخیص بین خفاشان کوردل و مؤمنان زنده دل خواهد بود.
چه خوب گفت #شهید_بهشتی که :
ارتجاع و انحطاط جامعه ما ، روزی است که تو بگویی "من دیگر خاطرم جمع شد. مملکت، رهبران، مسئولان مسلمان ، مومن، آگاه و متعهد پیدا کرده ، خودشان وظایف خودشان را البته می شناسند و عمل می کنند و دیگر چه نیازی به من".
اکنون به عنوان یک راهکار عملیاتی برای پاسخ دندان شکن به خفاشان، #نهضت_احیاء_شهیدان_محله به صورت تشکیلاتی بر عهده یکایک مؤمنان انقلابی است تا سیه روی شود هر که در او غش باشد.
در کنار محافظت از #کوچه_شهید خود، با احیاء شهیدان محله ها، هر کدام شهیدی می شویم و خفاشان بی مقدار را دق مرگ شان می کنیم.
نیست خفاشک عدوّ آفتاب
او عدوّ خویش آمد در حجاب
تابش خورشید او را میکُشد
رنج او خورشید هرگز کِی کُشد.
نهضت احیاء می تواند مجموعه ای بزرگ از اقدامات حول شهدای محلات باشد که به چند مورد اشاره می شود. البته که اقدامات شما محصور در این مصادیق نخواهد بود:
1. زدودن غبار تنهایی و غربت خانواده شهدا و #سرکشی به آنان.
2. #مصاحبه با خانواده شهدا و آماده سازی خاطرات آنها در قالب کتاب، عکس نوشته، فیلم کوتاه و محتوای صوتی و تصویری و ارائه آن در فضای حقیقی و مجازی.
3. برگزاری #یادواره های مسجد و هیئت محور در روز شهادت یا ولادت شهدای محلات با محوریت خانواده های شهدا.
4.برگزاری #نمایشگاه عکس و پوستر از شهدای محلات به صورت ماهیانه یا فصلی.
5. #دفاع جانانه از عنوان شهید در نام معابر و خیابان ها.
6. درخواست عمومی از شهرداری برای #انتخاب نام شهدای محلات برای کوچه ها و خیابان ها.
7. ایجاد #سایت و #کانال در فضای مجازی و پرداختن جدی به خاطرات و تصاویر شهدای محلات.
8. راه اندازی مجموعه های #خیریه و گروه های #جهادی با نام شهدای محلات و کمک رسانی به محرومان به نیابت از شهیدان محلات.
9. #تبیین رسانه ای اینکه پرداختن به شهدای محلات کمترین حق شناسی انسانی است و کوتاهی در این مورد ناسپاسی است.
10. راه اندازی #کمپین های مردمی و پیگیری مجدانه از شهرداری و بنیاد شهید برای بازگرداندن آثار شهدا به گلزار شهدا با انعکاس آن در رسانه ها.
11.و...
منتظر ایده های خلاقانه دوستان در این خصوص هستم.
#کوچه_شهید
#لا_تمحوا_ذکرنا
@boreshha