🔰شرط #استجابت #دعا
🌷امام صادق (ع ) فرمود:
مردى در بنى اسرائيل سه سال دعا كرد كه خدا به او پسرى عنايت كند، ولى دعايش مستجاب نشد.
وقتى كه دريافت خداوند دعايش را مستجاب نمى كند، گفت :
(( خدايا آيا من از تو دورم كه صدايم را نمى شنوى و يا تو نزديك هستى ولى جواب مرا نمى دهى ؟))
شخصى در عالم خواب نزدش آمد و به او گفت :
((انّك تدعواللّه عزّ و جلّ بلسان بذىّ و قلب عات غير تقىّ، ونيّة غير صادق ...))
((تو سه سال است خداى متعال را مى خوانى ولى با #زبان_هرزه و #دلى سركش و ناپاك و #نيّتى نادرست ، بنابراين هرزه گوئى را ترك كن و #دل و #نيّت خود را پاك گردان تا دعايت مستجاب گردد، او چنين كرد و سپس دعا نمود، خداوند دعايش را مستجاب كرد و پسرى به او داد)).
https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰از برکات برقراری #ارتباط_با_خدا
داستان ا#جابت_دعا خطاب به بچّه كرده كه بايست
عالم بزرگوار آقاى حاج ملاعلى همدانى قدّس سرّه رسيدم و از ايشان داستان عجيب و جالبى شنيدم كه فرمود:
روزى وارد صحن امام حسين عليه السلام شدم ديدم گوشه اى شلوغ است ، جلو رفتم و سؤ ال كردم چه خبر است ؟ بچه اى را نشان دادند و گفتند: از مناره صحن بالا رفته و از آن جا به پائين پرت شده است ، پدر اين طفل كه حمّال است در وسط زمين و آسمان خطاب به بچّه كرده كه بايست ، همان جا مانده و آنگاه او را سالم پائين آورده اند.
از پيرمرد با #تعجّب #سؤ ال كردم چه چيز باعث شده شما به اين مقام برسى ؟
گفت : اين كار مهمى نيست ، ما اصرار كرديم گفت : رمز اين كار اين است كه من از اوّل بلوغ سعى كرده ام هر چه خدا فرموده #عمل كنم ، امروز من هم يك چيز از او خواستم ، خداوند عزيز و قادر قبول كردند.
https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰#پاداش #آموزش #بسم الله
🌷روزی حضرت #عیسی علیه السلام از کنارقبری می گذشت و مشاهده نمود ملائکه #عذاب. مُرده ای را که در داخل آن #قبر قرار داشت مورد عذاب قرار می دهند.
حضرت عیسی علیه السلام از آن قبر گذشت و به طرف کاری که داشت رفت.
آن حضرت پس از انجام کارهای خود. دوباره گذارش به آن قبر افتاد.
⁉️امّا مشاهده کرد که ملائکه #رحمت- در حالی که طبق هایی از نور در دستشان بود- کنار آن قبر ایستاده اند.
حضرت عیسی علیه السلام از این امر متعجّب شد.
و بعد از بجای آوردن #نماز. بدرگاه خداوند #دعا نموده و #سبب این امر را از خدای عزّ وجلّ #سؤال کرد؟
خدای متعال در پاسخ به او #وحی فرمود:
- ای عیسی- این شخص مُرده. بنده ای #گناه کار بود. که مستحقّ #عذاب بود.
امّا او در هنگام #مرگ. #همسری داشت که او باردار بود.
و آن زن بعد از مرگ آن مرد. #فرزندش را به دنیا آورده و او را #تربیت نمود.
و هنگامی که آن #فرزند بزرگ شد. او را به مکتب خانه فرستاد.
و 🌼 معلّم- در مکتب خانه- به او کلمه بسم اللَّه الرحمن الرحیم را آموخت.🌼
و او این کلمه را بر زبان جاری ساخت.
به همین دلیل من #حیا کردم از اینکه پدری را در درون زمین عذاب نمایم. در حالی که فرزندش- بر روی زمین- #اسم مرا بر زبان جاری می کند.
📚نور البراهین تألیف السیّد نعمة اللَّه الجزائری- ج ۲ ص ۴📚
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:
🌸هنگامی که آموزگار به کودکی بسم اللَّه الرحمن الرحیم را می آموزد.🌸
و آن کودک کلمه «بسم اللَّه الرحمن الرحیم» را فرا می گیرد و بر زبان جاری می کند در این هنگام خدای متعال برای آن کودک و برای #والدین او. و برای آن #آموزگار دوری و برائت از آتش #جهنّم را می نویسد.
📚جامع الأخبار ص ۴۲ الفصل ۲۲ و مجمع البیان ج ۱ ص ۹۰📚
. برگرفته شده از 1rahnema.blog.ir
https://eitaa.com/dastan_latifeh
👈توبه کار دوست خدا
مرد فاسقي در بني اسرائيل بود كه اهل شهر از #معصيت او ناراحت شدند و #تضرع به خداي كردند! خداوند به حضرت #موسي #وحي كرد: كه آن #فاسق را از شهر اخراج كن، تا آنكه به آتش او اهل شهر را صدمه اي نرسد. حضرت موسي آن #جوان #گناهكار را از شهر #تبعيد نمود؛ او به شهر ديگري رفت، امر شد از آنجا هم او را بيرون كنند، پس به غاري پناهنده شد و #مريض گشت كسي نبود كه از او #پرستاري نمايد. پس روي در خاك و بدرگاه حق از #گناه و غريبي #ناله كرد كه اي خدا مرا بيامرز، اگر عيالم بچه ام حاضر بودند بر بيچارگي من گريه مي كردند، اي خدا كه ميان من و پدر و مادر و زوجه ام #جدائي انداختي مرا به آتش خود به واسطه گناه مسوزان . خداوند پس از اين #مناجات ملائكه اي را به صورت پدر و مادر و زن و اولادش خلق كرده نزد وي فرستاد. چون گناهكار اقوام خود را درون غار ديد، شاد شد و از دنيا رفت . خداوند به حضرت موسي وحي كرد، دوست ما در فلان جا فوت كرده او را غسل ده و دفن نما. چون موسي به آن موضع رسيد خوب نگاه كرد ديد همان جوان است كه او را تبعيد كرد؛ عرض كرد خدايا آيا او همان جوان گناهكار است كه امر كردي او را از شهر اخراج كنم ؟! فرمود: اي موسي من به او #رحم كردم و او به سبب ناله و مرضش و دوري از وطن و اقوام و اعتراف بگناه و طلب #عفو او را #آمرزيدم.
📕نویسنده : يکصد موضوع 500 داستان / سيد علي اکبر صداقت
🎂مرد منافق و اعجاز بسم الله
👈گویند: مردی بود منافق اما زنی مؤمن و متدین داشت این زن تمام کارهایش را با #بسم الله آغاز می کرد. شوهرش از توسل جستن او به این #نام مبارک بسیار #غضبناک می شد و سعی می کرد که او را از این عادت منصرف کند روزی کیسه ای پر از طلا به زن داد تا آن را به عنوان امانت نگه دارد زن آن را گرفت و با گفتن بسم الله الرحمن الرحیم در پارچه ای پیچید و با بسم الله آن را در گوشه ای از خانه پنهان کرد، شوهرش مخفیانه آن طلا را دزدید و به دریا انداخت تا همسرش را محکوم و خجالت زده کند و بسم الله را بی #ارزش جلوه دهد سپس به مغازه خود برگشت در بین روز صیادی دو ماهی را برای فروش آورد آن مرد ماهی ها را خرید و به منزل فرستاد تا زنش آن را برای نهار آماده سازد.
🌷 زن وقتی شکم یکی از آن دو ماهی را پاره کرد ناگهان دید همان کیسه طلا که پنهان کرد بود درون شکم یکی از ماهی هاست آن را برداشت و با گفتن بسم الله در مکان اول خود گذاشت شوهر به خانه برگشت و کیسه زر را از زن طلب کرد زن مؤمنه فوراً با گفتن بسم_الله از جای برخاست و کیسه زر را آورد شوهرش خیلی #تعجب کرد و #سجده #شکر الهی را بجا آورد و از جمله مؤمنین و متقین گردید.
☺️**ر.ک: روایت های و حکایت ها / 213 212، به نقل از: خزینه الجواهر فی زینه المنابر/ 612. ***.
ماییم و نوای بی نوایی
بسم الله اگر حریف مایی
(( نظامی گنجوی)).
https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰نمونه سؤال ها و مناظره ها
👈در زمان خليفه دوم، سفيرى از جانب #قيصر روم به مدينه آمد، و اظهار داشت :
🌷من سخنى با خليفه مسلمانان دارم، او را پيش خليفه بردند. او به خليفه گفت : شما ما را به دين #اسلام دعوت مى كنيد و حال آن كه خودتان در دين اسلام، #شك و #ترديد داريد؟
☺️خليفه گفت : چطور؟ سفير جواب داد : مگر شما هر روز در فريضه نماز، اين كلام را نمى گوئيد؟ اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ :خدايا! ما را به راه راست، هدايت فرما، پس اگر خود را حق مى دانيد و راه حق را يافته ايد؟ اين طلب #هدايت به راه راست چه معنى دارد؟
👈خليفه و اطرافيان متحير ماندند؛
🌷ماجرا را به #حضرت_امير_(ع) رساندند. حضرت فرمود :
مراد از (اِهْدِنا) يعنى : همچنان كه بما #توفيق عطا فرمودى، تا #عبادت و #بندگى تو را، در گذشته و حال بجا آورده ايم، همچنان ما را توفيق عنايت فرما، در بقيه عمر خود نيز عبادت تو را بكنيم ؛ و ما را در #صراط مستقيم ثابت و #پايدار بدار.
کتاب نكته هاى برگزيده، 205.
https://eitaa.com/dastan_latifeh
⚜️#حکایت
👈روزی فقیری با #لباس چر کین به نزد پادشاهی در آمد!
☺️پادشاه از آمدن او روی در هم کشید.
یکی از نزدیکان پادشاه گفت:
ای بی ادب! این مقدار هم نمیدانستی که با لباس کثیف نزد سلاطین آمدن #عیب است؟!
🌷فقیر در پاسخ گفت: با لباس چرکین از پیش پادشاهان برگشتن، عیب دو چندان است!
🍎پادشاه را این سخن خوش آمد و او را خلعت فراوان بخشید.
برچسب ها:
#رياست ، #اقتصاد، #فقر
https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰ادامه مقدمه ها 9
https://eitaa.com/dastan_latifeh/13
🌷شعار مؤسسه فرهنگ سازان حجه بن الحسن (ع)
https://eitaa.com/manabe_eslami/7
👈آماده سازی دانش پژوهانی خلاق در عرصه های مختلف است بطوری که نمونه کاری آن در کانال مدرسه تعليم و تربيت قابل مشاهده است.
@madresehtalim
☺️توضيح:
👈بخواست خدا تصميم بر اين است که با #آموزش های مختلف دانش پژوهان خود را به نوعی آموزش دهیم که بتوانند خوب #فکر کنند و بينديشند و بر اثر مرور کلمات و #سيره_بزرگان آنان از خلاقيتی در عرصه های مختلف برخوردار شوند که بتوانند خلق کلمات و #سخنان_حکيمانه کنند تا در زمينه های مختلف #حاضر_ جواب بوده؛ نه که تؤری های نا کار آمد را طوطی واری بخوانند و ندانند عمرشان را در چه راهی از دست داده اند.
برای اجرای اين طرح برنامه هايي در پيش است
از جمله #خلاصه و #چکيده_نويسی تک خطی منابع مختلف است.
👈البته از ساليان دور به تهيه پيش نياز های اين خدمت بزرگ به جامعه اقداماتی کرده ايم و بحمد الله به حد نسبتاً خوبی دست يافته ايم .
از جمله منابع که سريع تر ما را به اين هدف می رساند و راهکارهای خوبی به ما ارائه می دهد، #داستان_های_بهلول است که به صورت موضوعی الفبائی در آمده و آماده برای اين عمليات است.
🌷اکنون به نمونه ای از اين حکايت های منسوب به بهلول توجه فرمائيد.
👈خلاصه و چکيده نويسی تک خطی
🌷#آفت_رياست_و_مديريت #همنشينی با #نادان ها است و غافل شدن از عاقلان #دانا و #هوشيار.
☺️حکایت هارون و صیاد
👈آورده اند که خلیفه هارون الرشید با زبیده زن خود نشسته و مشغول بازی شطرنج بودند ، بهلول بر آنها وارد شد او هم نشست و به تماشای آنها مشغول شد .
در آن حال صیادی زمین ادب را بوسه داد و ماهی بسیار فربه قشنگی را جهت خلیفه آورده بود .
هارون در آن روز سر خوش بود امر نمود تا چهار هزار درهم به صیاد انعام بدهند !
زبیده به عمل هارون اعتراض نمود و گفت :
این مبلغ برای صیادی زیاد است به جهت اینکه تو باید هر روز به افراد لشگری و کشوری انعام بدهی و چنانکه تو به آنها از این مبلغ کمتر بدهی خواهند گفت که ما به قدر صیادی هم نبودیم و اگر زیاد بدهی خزینه تو به اندک مدتی تهی خواهد شد ...
هارون سخن زبیده را پسندیده و گفت الحال چه کنم ؟
مکر زنانه
گفت: صیاد را صدا کن و از او سوال نما این ماهی نر است یا ماده ؟ اگر گفت نر است بگو پسند مانیست و اگر گفت ماده است باز هم بگو پسند ما نیست و او مجبور می شود ماهی را پس ببرد و انعام را بگذارد .
بهلول به هارون گفت :
فریب زن نخور مزاحم صیاد نشو ولی هارون قبول ننمود .
صیاد را صدا زد و به او گفت : ماهی نر است یا ماده ؟ صیاد باز زمین ادب بوسید و عرض نمود این ماهی نه نر است نه ماده بلکه خنثی است .
هارون از این جواب صیاد خوشش آمد و امر نمود تا چهار هزار درهم دیگر هم انعام به او بدهند !!!
صیاد پول ها را گرفته ، در بندی ریخت و موقعی که از پله های قصر پایین می رفت یک درهم از پولها به زمین افتاد . صیاد خم شد و پول را برداشت !
زبیده به هارون گفت :این مرد چه اندازه پست همت است که از یک درهم هم نمی گذرد .
هارون هم از پست فطرتی صیاد بدش آمد و او را صدازد و باز بهلول گفت مزاحم او نشوید .
هارون قبول ننمود و صیاد را صدا زد وگفت : چقدر پست فطرتی که حاضر نیستی حتی یک درهم از این پولها قسمت غلامان من شود .
صیاد باز زمین ادب بوسه زد و عرض کرد : من پست فطرت نیستم . بلکه نمک شناسم و از این جهت پول را برداشتم که دیدم یک طرف این پول آیات قرآن و سمت دیگر آن اسم خلیفه است و چنانچه روی زمین بماند شاید پا به آن نهند و از ادب دور است !
خلیفه باز از سخن صیاد خوشش آمد و امر نمود چهار هزار درهم دیگر هم به صیاد انعام دادند و به بهلول گفت :
من از تو دیوانه ترم به جهت اینکه هردفعه مرا مانع شدی من حرف تو را قبول ننمودم و حرف آن زن را به کار بستم و این همه متضرر شدم ...!
☺️برچسب ها: منتقل شد
نمک شناسی حاضر جوابی ارزش ها مکر و حيله و فريبکاری
https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰عوارض بی عدالتی
#حکایت
✅روزی #بهلول را گفتند:
شخصی #دزدی کرده بود را گرفته اند،
به نظرت باید چکارش کنند؟
بهلول گفت:
باید دستان حاکم آن شهر را قطع کرد!
همه با تعجب پرسیدند:چرا؟؟؟
مگر حاکم دزدی کرده که دستش را قطع کنند؟
بهلول در جواب گفت:
#گناهکار اصلی حاکم شهر است
که مردمش باید برای امرار معاش دزدی کنند!
https://eitaa.com/dastan_latifeh
💦بسم الله الرحمن الرحیم💦
🔐 بیائید گرهگشا باشیم🔐
🌹امام حسن مجتبی "علیهالسلام" در مسجد معتکف بودند که مردی نزد ایشان آمد و عرضه داشت : 👇
🎄«ای فرزند رسول خدا! من مقروضم و میخواهند به خاطر بدهیام مرا #حبس کنند.»🌷
💟 امام حسن علیه السلام فرمودند: 👎
☀️«در حال حاضر مالی در اختیار ندارم که #قرض تو را بپردازم.»🌷
⚡️آن شخص عرض کرد: 👇
💠«پس #وساطت کنید تا به من #مهلت دهند.»🌷
🎇 امام حسن "علیه السلام" برخاستند تا همراه #بدهکار بروند.🌷
🎇 ((ابن مهران)) که آنجا حضور داشت به ایشان عرض کرد : 👇
«ای فرزند رسول خدا ! آیا اعتکاف را فراموش کردید؟!»🍒
💠👈امام حسن مجتبی علیه السلام فرمودند:👇
🎆 « نه ،فراموش نکردهام، منتها جدّم رسول خدا "صلی الله علیه وآله" فرمودند:👇
♦️👈کسی که در راه برآوردن #حاجت برادر مسلمانش بکوشد، چنان است که نُه هزار سال خدا را #عبادت کرده باشد. عبادت کسی که روزها را #روزه گرفته و شبها را به #شب زندهداری و عبادت مشغول باشد.»🌷
📚من لایحضره الفقیه، جلد۲، صفحه ۱۸۹🍃
📚وسائل الشیعه، جلد ۱۰، صفحه ۵۵۰🍃
https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰ستايش کار و تلاش
#خاطرات_معصومان_(ع)_
🌷مرگ خوب / مرگ بد
◀️محمّد بن مُنكدِر که صوفی مسلک بود، امام باقر (ع) را دید که در هوای گرم به سوی نخلستان مي رود.
▫️پيش آمد و گفت: در اين هوای گرم، طلب #دنيا سزاوار نيست!
❓اگر در اينحال #مرگت فرا رسد در پيشگاه پروردگار چه خواهی گفت؟
✅حضرت گفتند: اگر مرگم در اين حال برسد، در راه انجام #وظيفه و كسب #مال حلال برای خود و عيال و حفظ #آبرو و #زندگيِ كفاف بوده است و در پيشگاه خداوند مأجور خواهم بود.
من از #مرگ بيم دارم در صورتي كه در حال #معصيتی از معاصی خدا بمیرم.
📕اعلام الوری ص 263
💽 @kotahshenidanie 💽
-توماس ادیسون
انسانهای بسیار موفق زیادی در دنیای ورزش و تجارت چنین ارتباط سالمی را با شکست برقرار کردهاند. یکی از مشهورترین مخترعین یعنی توماس ادیسون هزاران بار تلاش کرد تا توانست لامپ را اختراع کند. ادیسون صدها ماده را آزمایش کرد تا بتواند از آنها بعنوان رشتهی داخل لامپ استفاده کند. اما همیشه مشکلی در سر راهش پیش میآمد. بسیاری از آن مواد میسوختند، بعضی از آنها منفجر میشدند و برخی نیز حباب لامپ را ذوب میکردند. بنابراین، همیشه چیزی برای شکست خوردن پیدا میشد. اما او هرگز دست نکشید و به شکست فقط به چشم یک قدم بسوی پیروزی و موفقیت نگاه میکرد.
ادیسون در یک جملهی مشهور اعلام کرد: “من هرگز شکست نخوردم، آنها فقط 9999 روش از بین 10000 روشی بودند که جواب نمیدادند”.
چنین نگرشی به شکست بعنوان “یک تجربهی باارزش” به او کمک کرد تا در راهش ثابتقدم باقی بماند. همین دیدگاه باعث شد که یک سفر به ژاپن داشته باشد، جایی که او توانست از نوعی گیاه “بامبو” که یک مادهی عالی برای ساخت رشتهی داخل حباب لامپ بود، استفاده کند.
https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰کودک خردسال و #موعظه
👈موقعی که خلافت به #عمربن_عبدالعزیز منتقل شد، هیاءت هایی از اطراف کشور برای عرض تبریک و تهنیت به دربار وی آمدند که از آن جمله هیاءتی از حجاز بود. #کودک خردسالی در آن هیاءت بود که در مجلس خلیفه به پا خاست تا سخن بگوید.
خلیفه گفت : آن کس که سنش بیشتر است ، حرف بزند.
کودک گفت : ((ای خلیفه مسلمین ! اگر میزان #شایستگی ، سن بیشتر باشد، در مجلس شما کسانی هستند که برای خلافت شایسته ترند.))
عمر بن عبدالعزیز از سخن طفل به عجب آمد، او را تاءیید کرد و اجازه داد حرف بزند.
کودک گفت : از شهر دوری به اینجا آمده ایم . آمدن ما نه برای طمع است نه به علت ترس ! طمع نداریم برای آن که از #عدل تو برخورداریم و در منازل خویش با اطمینان و #امنیت زندگی می کنیم . ترس ندایم زیرا خویشتن را از ستم تو در امان می دانیم .
آمدن ما در این جا فقط به منظور #شکرگزاری و #قدردانی است .
((عمربن عبدالعزیز)) به کودک گفت : ((مرا موعظه کن !))
کودک گفت :
((ای خلیفه مسلمین ! بعضی از مردم از حلم خداوند و همچنین از تمجید مردم دچار #غرور شدند. مواظب باش این دو عامل در شما ایجاد غرور ننماید و در زمامداری گرفتار #لغزش نشوی .))
عمر بن عبدالعزیز از گفتار کودک بسیار مسرور شد و از سن او سوال کرد.
گفتند: ((دوازده ساله است .))
- المستطرف ، ج 1، ص 46؛ کودک از نظر وراثت و تربیت ، ج 2، ص 279.
🔰کاربرد اين حکايت در موضوع: پند، نصيحت، موعضه.
https://eitaa.com/dastan_latifeh
🔰در سال 99 هجرى عمر بن عبدالعزيز بمقام خلافت رسيد و فرمانرواى كشور اسلام شد.
او موقعي كه نوجوان بود و در مدينه تحصيل مي كرد مانند ساير افراد گمراه ، نام على عليه السلام را به زشتى مي برد، ولى بر اثر تذكر مرد عالمى به حقيقت واقف شد و دانست سب آن حضرت غيرمشروع و موجب غضب باري تعالى است ، اما نمي توانست آ نرا كه فهميده بود به دگران بگويد و آنان را از گناهى كه مرتكب مي شوند باز دارد.
با نيل به مقام حكومت و دست يافتن به قدرت تصميم گرفت از فرصت استفاده كند، سب على عليه السلام را از صفحه مملكت براندازد و اين لكه ننگين را از دامن ملت اسلام بزدايد.
براى آن كه در جريان عمل ، با مخالفت رجال متعصب بنى اميه و معاريف خودخواه شام مواجه نشود و سدى در راهش ايجاد نكنند لازم ديد مطلب را با آنان در ميان بگذارد، افكارشان را مهيا كند، توجهشان را به لزوم اين مبارزه جلب نمايد و آن ها را با خود هم آهنگ سازد. به اين منظور نقشه اى در ذهن خود طرح كرد و يك طبيب جوان كليمى را كه در شام بود براى پياده كردن آن نقشه در نظر گرفت ، محرمانه احضاريش نمود و برنامه كار را به وى آموخت و دستور داد كه در روز و ساعت معين به قصر خليفه بيابد و آن را اجراء نمايد.
قبلا عمر بن عبدالعزيز دستور داده بود كه آن روز تمام بزرگان بنى اميه و رجال نافذ و مؤ ثر در محضرش حضور به هم رسانند و پيش از آمدن طبيب كليمى همه آن ها آمده بودند و مجلس براى اجراء نقشه خليفه ، آمادگى كامل داشت .
در ساعت مقرر جوان كليمى آمد و با استجازه وارد شد توجه تمام حضار به وى معطوف گرديد.
عمربن عبدالعزيز پرسيد براى چه كار آمده اى ؟
پاسخ داد آمده ام دختر خليفه مسلمين را خواستگارى كنم .
سؤ ال كرد براى كى ؟
جواب داد براى خودم .
حاضران مجلس بهت زده به او نگاه مي كردند.
عمربن عبدالعزيز لختى جوان را نگريست سپس گفت :
من نمي توانم با اين تقاضا موافقت كنم چه آنكه ما مسلمانيم و تو غير مسلمان و چنين وصلتى در شرع اسلام جايز نيست .
طبيب كليمى گفت :
اگر حكم اسلام اين است چگونه پيغمبر شما دختر خود را به على بن ابيطالب داد؟
خليفه برآشفت و گفت على بن ابيطالب يكى از بزرگان اسلام بود.
طبيب گفت : اگر او را مسلمان مي دانيد پس چرا در تمام مجالس لعن سبش مي كنيد؟
عمربن عبدالعزيز با قيافه تاءثر به حضار محضر رو كرد و گفت به پرسش او پاسخ گوئيد.
همه سكوت كردند، سر خجلت بزير انداختند و طبيب كليمى بدون آنكه جوابى بشنود از مجلس خارج شد.
ناسخ التواريخ ، حالات امام باقر(ع )، جلد 1، صفحه 392
🔰کاربرد اين حکايت: در سب و لعن.
برچسب ها:
#ولايت ، #تعليم_و_تربيت، #رياست، #استدلال، #دانشمند، #عالم، #لعن، #تصميم، #اراده، #برنامه، #غضب الهی، #سياست، #نمايش، #سؤال، #پاسخ،
https://eitaa.com/dastan_latifeh