eitaa logo
📚📖 مطالعه
72 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
83 فایل
﷽ 📖 بهانه ای برای مطالعه و شنیدن . . . 📚 توفیق باشه هر روز صفحاتی از کتاب های استاد شهید مطهری را مطالعه خواهیم کرد... و برخی کتاب های دیگر ... https://eitaa.com/ghararemotalee/3627 در صورت تمایل عضو کانال اصلی شوید. @Mabaheeth
مشاهده در ایتا
دانلود
| تربيت اسلامى در نجف بودم كه مرحوم شيخ عباسعلى اسلامى (بنيانگذار مدارس تعليمات اسلامى در ايران) به نجف آمدند و قصه‌اى را تعريف كردند بسيار آموزنده، ايشان فرمودند: من مسئول مدارس اسلامى هستم، يك نفر غيرمسلمان به من مراجعه كرده و مقدارى پول به من داد تا خرج مدرسه كنم. گفتم: مدرسه ما فقط‍‌ دانش آموز مسلمان مى‌پذيرد. انگيزۀ شما از كمك به اين مدرسه چيست‌؟ گفت: درست است كه من غيرمسلمانم؛ امّا بچه‌هايى كه در همسايگى ما زندگى مى‌كنند و به مدرسه شما مى‌آيند، به قدرى با و مؤدّب هستند كه در بچه‌هاى من هم اثر گذاشته‌اند. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| مرجع خبير يكى از تجّار تهران فرزند نابابى داشت. چون سنّى از او گذشته بود به قم آمد و خدمت آية‌اللّه العظمى بروجردى قدس سره رسيد و گفت: پسرى دارم هرزه و نمى‌خواهم عصارۀ عمرم يعنى دارايى و اموالم به دست آدم فاسدى مثل او بيفتد و تمام اموالش را به آقا داد و پس از مدتى از دنيا رفت. فرزند او به قم آمد و خدمت آية اللّه بروجردى رسيد و گفت: پدرم اموالش را به شما سپرده تا بدست من نرسد، درست است كه من گذشتۀ بدى داشته‌ام، ولى اگر پولها را به من بدهيد من رفتارم را عوض مى‌كنم. آقا دستور دادند پولها را به او بدهند. بعضى از اطرافيان از اين كار ناراحت شدند، آقا فرمودند: شما مى‌گوئيد من با اين پولها حوزه علميه بسازم، طلبه كنم و در بين طلبه‌ها بعضى مبلّغ و اثرگذار شوند و به تبليغ بروند و براى مردم سخنرانى كنند تا بعضى عوض شوند، خوب اين آقا از همين الآن مى‌گويد من مى‌خواهم عوض شوم. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| افتخار تربيت فرزند به يكى از دوستان گفتم: شنيده‌ام خداوند به شما فرزندى عطا فرموده است‌؟ در جواب من خيلى زيبا گفت: خداوند افتخار يكى از بندگانش را به من عطا كرده است! ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| همبازى و همرازشدن با فرزند منزل يكى از محترمين تهران بودم، پسرش از منافقين فرارى بود. پدر، عالمى وارسته و پسر، منافقى فرارى! درباره اينكه چطور شد پسرش اينگونه شد، گفت: به پسرم نرسيدم. از صبح زود تا آخر شب اينجا و آنجا سخنرانى و برنامه‌هاى علمى و تحقيقى داشتم، ولى از فرزندم غافل شدم. الآن چوبش را مى‌خورم همه اعضاى خانواده در اين غم مى‌سوزيم كه چرا بايد جوانى از خانوادۀ ما به اين راه كشيده شود. الآن مى‌فهمم كه على‌بن ابيطالب عليهما السلام كه فرمود: هركَس بچه‌اى دارد، بايد بچه شود يعنى چه؛ يعنى پدرها بايد در خانه ژست پدرى را كنار بگذارند و با بچه‌ها همبازى و همراز شوند. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee ╰───────────
| ۷ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🤔 سؤال : آيا تشبيه بعضى انسان‌ها به حيوان در قرآن، جسارت و ناسزاگويى نيست‌؟ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 💬 پاسخ : با نگاهى به منافع حيوانات و عملكرد بعضى انسان‌ها، تشبيه «اولئك كالانعام بل هم اضلّ‌» را حقّ‌ و منطقى مى‌يابيم؛ گران‌ترين لباس انسان، ابريشم، از حيوانات است.🐛 مهم‌ترين غذاى انسان، شير و عسل🍯 و گوشت و ماست، از حيوانات است. حيوانات وسيلۀ باركشى و شخم زدن و منبع درآمد و اشتغال هستند. تمام كارخانه‌هاى پشم ريسى، چرم سازى، لبنياتى و مرغدارى و دامدارى‌ها، كارشان به حيوانات وابسته است. 🐑🐄🐪 حيوانات بعضى معلّم بشرند. كلاغ، دفن مرده را به فرزند آدم و نسل او آموخت. بعضى گزارشگر انبيا مى‌شوند؛ 🦜هدهد گزارش انحراف مردم سبأ را نزد حضرت سليمان آورد. بعضى محافظ‍‌ انبيا مى‌شوند؛ 🕸 تار عنكبوت پيامبر اسلام صلی‌الله علیه وآله را در غار حفظ‍‌ كرد. حيوانات قابل و آموزش هستند و لذا شكار سگى🦮 كه آموزش ديده حلال است. حتى حيوانات آزار دهنده مثل مار🐍، تنها كسانى را مى‌گزند كه به آنها نزديك شده باشند. ☝️ با توجّه به مطالب فوق، آيا انسان‌هايى كه از دور مردم آزارى مى‌كنند و مناطق دور دست را بمباران 💥 و موشك‌باران مى‌كنند، از مار بدتر نيستند؟ افرادى كه شبانه روز براى مردم حيله و خُدعه مى‌كنند و به خاطرِ رسيدن به هوسهاى بى انتهاى خود نسل انسان را به تباهى مى‌كشند، از حيوانات بدتر نيستند؟ آدم‌هايى كه يك تنه صدها پرونده جرم و جنايت دارند، از درّنده‌ترين حيوانات پست‌تر نيستند؟ ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee │📱 @Mabaheeth ╰───────────
| ۴۹ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🤔 سؤال : عشق به اهل بيت عليهم السلام چه نقشى در زندگى دارد؟ ــــــــــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ ـــ ـ ـــ 💬 پاسخ : از امور فطرى و حالات انسان، پذيرى و قهرمان پرستى است و يكى از بهترين و مؤثرترين راه‌هاى ، معرفى الگوهاى مناسب است. هرچه الگو برجسته‌تر و كامل‌تر باشد، جاذبه بيشترى خواهد داشت. ❣ ولايت و محبّت اهل بيت علیهم‌السلام، بستر الگو پذيرى و پيروى از آن بزرگواران است؛ زيرا هر كَس، كسى را دوست بدارد، سعى مى‌كند رفتار و گفتار و كردارش را هماهنگ با او بسازد. البتّه محبّت و علاقه‌اى ارزش دارد كه در آن كشش و گرايش و پيروى و عملى باشد. كودكى كه از پدر تقاضاى بيسكويت 🍪 مى‌كند و پدر به او وعدۀ خريد مى‌دهد، كودك چشم به راه🥺 پدر است تا او برگردد. همين كه پدر وارد منزل مى‌شود، مى‌پرسد: بيسكويت خريدى‌؟ اگر پدر بگويد: نه، ولى تو را بسيار دوست دارم، آيا كودك، دوستى بدون عمل را مى‌پذيرد؟ ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee │📱 @Mabaheeth ╰───────────
| ۶۷ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🤔 سؤال : چرا زن نمى‌تواند قاضى شود؟ ــــــــــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ ـــ ـ ـــ 💬 پاسخ : خداوند زن را براى نسل آفريده است و تربيت به مهربانى و دلسوزى و عاطفۀ سرشار نياز دارد كه در وجود زن به وديعه گذارده شده است. ⚖ اين احساسات و عاطفه، در قضاوت خطرناك است؛ زيرا قاضى، با افراد خلافكارى برخورد دارد كه با اشك😢 و ناله🥺 و دروغ🤥 و تهديد🤬 و تطميع🤑، سعى در فرار از حكم دارند و اگر و صلابت نباشد، احساسات ظريف و آسيب‌پذير زن باعث مى‌شود تا با اشكى يا تهديدى، حقوقى جابه‌جا يا ناديده گرفته شود. ناگفته پيداست كه قوانين براساس حال عموم افراد وضع مى‌شود نه افراد نادر، تا گفته شود ممكن است بعضى از مردها احساساتى و ظريف باشند و بعضى از زنان با صلابت و قاطع. علاوه بر آنكه، قضاوت حقّى نيست كه از زن سلب شده باشد، بلكه مسئوليّتى است كه از دوش او برداشته شده و هيچ امتيازى براى مرد محسوب نمى‌شود. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee │📱 @Mabaheeth ╰───────────
🗞️ ترجمه : 📄 ... (اضافه بر اين گاه) براى زمامدار، خاصان و صاحبان اسرار (و نزديکان و اطرافيانى) است که خودخواه و برترى طلب اند و در داد و ستد با مردم و انصاف را رعايت نمى کنند. ريشه ستمشان را با قطع وسائل آن بر کن و هرگز به هيچ يک از اطرافيان و هواداران خود زمينى از اراضى مسلمانان را وا مگذار و نبايد آنها طمع کنند که قراردادى به سود آنها منعقد سازى که موجب ضرر بر همجواران آن زمين باشد; خواه در آبيارى يا عمل مشترک ديگر؛ به گونه اى که هزينه هاى آن را بر ديگران تحميل کنند و در نتيجه سودش فقط براى آنها باشد و عيب و ننگش در دنيا و آخرت نصيب تو گردد؛ حق را درباره آنها که صاحب حق اند رعايت کن; چه از نزديکان تو باشد يا غير آنها و در اين باره شکيبا باش و به حساب خدا بگذار (و پاداش آن را از او بخواه) هرچند اين کار موجب فشار بر خويشاوندان و ياران نزديک تو شود، سنگينى اين کار را بپذير؛ زيرا سرانجامش پسنديده است. و هرگاه رعايا نسبت به تو گمان بى عدالتى ببرند عذر خويش را آشکارا با آنان در ميان بگذار و با بيانِ عذر خويش گمان آنها را نسبت به خود (درباره آنچه موجب بدبينى شده) اصلاح کن؛ زيرا اين امر از يک سو موجب اخلاقى تو مى شود و از سوى ديگر ارفاق و ملاطفتى است درباره رعيت و سبب مى شود که بيانِ عذر خود، تو را به مقصودت که وادار ساختن آنها به حق است برساند. ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
در حدیث دیگرى از همان حضرت مى خوانیم: «مَنْ قَرَأَ الْقُرْآنَ وَ هُوَ شَابٌّ مُؤْمِنٌ اخْتَلَطَ الْقُرْآنُ بِلَحْمِهِ وَ دَمِهِ; هر کَس قرآن را بخواند در حالى که جوان با ایمان باشد، قرآن با گوشت و خون او عجین خواهد شد».(۷) نیز در حدیث دیگرى از آن حضرت آمده است که فرمود: «بَادِرُوا أَوْلاَدَکُمْ بِالْحَدِیثِ قَبْلَ أَنْ یَسْبِقَکُمْ إِلَیْهِمُ الْمُرْجِئَةُ; فرزندان خود را با احادیث (اهل بیت) آشنا سازید پیش از آنکه گروه منحرف مرجئه (که اعتقادى به خلافت بلا فصل على(علیه السلام) نداشتند) از شما پیشى بگیرند».(۸) در فصل بالا از وصیّت نامه امیر مؤمنان على(علیه السلام) نیز این مطلب به خوبى بیان شده است. دلیل آن هم روشن است؛ زیرا از یک سو قلب جوانان پاک و خالى از آلودگى به تعصب هاى کور و لجاجت و عقاید باطله است، به همین دلیل همانند زمینى است که خالى از هرگونه گیاه و علف هاى هرزه مزاحم باشد و هر بذرى در آن افشانده شود به سرعت آن را مى پذیرد. از سوى دیگر، تعلقات دنیوى و مادى، او را به خود مشغول نداشته است تا پذیرش او نسبت به حق ضعیف شود. از سوى سوم تعلیمات انبیا و احکام دین خدا با منافع نامشروع بسیارى از بزرگسالان در تضاد است و آنها حاضر نیستند به آسانى دست از منافع خود بردارند در حالى که جوانان گرفتار چنین منافعى نیستند. یک از شعراى عرب مى گوید: قَدْ یَنْفَعُ الأدَبُ الأحْداثُ فى مُهَل وَ لَیْسَ یَنْفَعُ بَعْدَ الْکِبَرِ الاَْدَبُ إنَّ الْقُصُونَ إذا قَوَّمْتَهَا اعْتَدَلَتْ وَ لَنْ تَلینَ إذا قَوَّمْتَهَا الْخَشَبُ نسبت به جوانان در مدت کوتاهى فایده مى بخشد ولى بعد از بزرگسالى اثرى ندارد. شاخه هاى تر و نازک را به راحتى مى توان صاف و مستقیم کرد ولى هنگامى که به صورت چوب هاى سختى در آمد قابل تغییر نیست. و به گفته سعدى: آن که در خُردیش ادب نکنند در بزرگى فلاح از او برخاست چوب تر را چنان که خواهى پیچ نشود خشک جز به آتش راست ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ  پاورقی : ۱ . «افضى» از ريشه «افضاء» و ريشه «فضا» گرفته شده و به معناى وصول به چيزى است، گويى در فضاى او وارد شده است سپس در مورد القا و تعليم مطلبى به ديگرى به کار رفته گويى آن مطلب را در فضاى فکر مخاطب وارد مى کند . ۲ . «نَفور» در اصل به معناى حيوان فرارى است که از چيز وحشتناکى رم کرده باشد و سپس به انسان هايى که از چيزى فرارى هستند نيز اطلاق شده است. ۳ . شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج ۱۶ ص ۶۶ . ۴ . نهج البلاغه، خطبه ۹۳. ۵ . «بغية» به معناى طلب و تقاضا از ريشه «بغى» بر وزن «نفى» گرفته شده که به گفته راغب در مفردات گاهى بار مثبت دارد که طلب خيرات است و گاه بار منفى که تجاوز از حد عدالت و تمايل به ظلم و باطل است. ۶ . کافى، ج ۸، ص ۹۳. ۷ . کافى، ج ۲، ص ۶۰۳، ح ۴. ۸ . کافى، ج ۶، ص ۴۷، ح ۵. ╭═══════๛- - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth │ 📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بدبخت‌تر از بچه‌هایی که در ناز و نعمت پرورش پیدا می‌کنند در دنیا کسی نیست! 🎙 ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
🗞️ : ↓↓↓↓↓↓ 📄 ... پسرم! گرچه من به اندازه همه کسانى که پيش از من مى زيستند عمر نکرده ام؛ اما در رفتار آنها نظر افکندم و در اخبارشان تفکر نمودم و در آثار بازمانده از آنان به سير و سياحت پرداختم تا بدانجا که (بر اثر اين آموزش ها) همانند يکى از آنها شدم بلکه گويى بر اثر آنچه از تاريخشان به من رسيده با همه آنها از اوّل تا آخر بوده ام (من همه اينها را بررسى کردم سپس) قسمت زلال و مصفاى آن را از بخش کدر و تيره باز شناختم و سود و زيانش را دانستم؛ آن گاه از ميان تمام آنها از هر امرى گُزيده اش را براى تو برگرفتم و از ميان (زشت و زيباى) آنها زيبايش را براى تو انتخاب نمودم و مجهولاتش را از تو دور داشتم و همان گونه که يک پدر مهربان بهترين نيکى ها را براى فرزندش مى خواهد من نيز صلاح ديدم که تو را به اين وسيله کنم و همت خود را بر آن گماشتم، چرا که تو رو به پيش است و روزگارت رو به جلو و داراى نيّتى سالم و روحى باصفا هستى. ╭─── │ 🌐 @Mabaheeth ╰──────────
نظر اسلام ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ اما نظر سومی- و به یك اعتبار نظر چهارمی- در اینجا وجود دارد كه می گوید: همه ی اینها نوعی بدبینی به طبیعت و فطرت بشر است. اگر می بینی بشریت امروز از عدالت گریزان است هنوز به مرحله ی كمال نرسیده است. در نهاد بشر عدالت هست. اگر بشر خوب شود، اگر زیردست مربی كامل قرار گیرد، می رسد به جایی كه خودش واقعاً عدالتخواه بشود، واقعاً عدالتِ جمع را بر منفعت فرد خودش ترجیح بدهد و همین طور كه زیبایی را دوست می دارد عدالت را دوست داشته باشد؛ بلكه عدالت، خودش از مقوله ی زیبایی است ولی زیبایی معقول نه زیبایی محسوس. بعد هم برایش دلیل می آورند، می گویند: در مكتب ما كه مكتب دین است، مطلب دلیل دارد: این كه شما می گویید بشر به حسب نهاد خودش عدالتخواه نیست و زور باید عدالت را به او تحمیل كند، یا می گویید عقلش باید برسد به جایی كه منفعت خودش را در آن بداند، یا می گویید [تكامل ] ابزار تولید [خودبه خود عدالت را برقرار می كند] ، ما مواردی به شما نشان می دهیم كه افرادی عادل و عدالتخواه بوده اند در صورتی كه منافعشان هم ایجاب نمی كرده است؛ بر خلاف منافع فردی خودشان، عدالت، ایده، هدف و آرزوشان بوده است، بلكه عدالت را در حد یك محبوب دوست داشته اند و خودشان را فدای راه عدالت كرده اند. اینها نمونه های بشرهای كامل در عصرهای گذشته بوده اند. این نمونه ها نشان داده اند كه بشر را می توان در مسیر عدالت انداخت تا آن طور بشود؛ حال اگر در حد آنها نشود ولی نمونه ی كوچكش می تواند بشود. علی بن ابی طالب (علیهماالسلام) خودش یك نمونه ای است كه همه ی این فلسفه ها را باطل می كند؛ علی و دست پروردگان علی و عده ی زیادی از افراد بشر كه در تمام دورانها بوده اند. حال وقتی ما مثال به حضرت امیر (علیه السلام) می زنیم شاید در بعضی اذهان می آید كه علی یك فرد منحصر است. نه، اینجور نیست. الآن هم در میان متدینینِ واقعی افراد بسیار زیادی هستند كه عدالت را واقعاً دوست دارند، نهادشان با پیوند دارد و چه پیوندی! بشرِ دوره های آینده هم چنین خواهد بود. بسیاری از افراد بشر خیال می كنند كه مسأله ی ظهور (عجّل اللّه تعالی فرجه) یك امری است مساوی با انحطاط دنیا و بازگشت بشر به تقهقر. قضیه برعكس است، رُقاء فكری و اخلاقی و علمی بشر است، به حكم همه ی شواهد و ادلّه ای كه از دین به ما رسیده است. همان دینی كه موضوع ظهور حضرت حجت را و عدل كلی را برای ما ذكر كرده است اینها را هم ذكر كرده است. در حدیث اصول كافی است كه وقتی آن حضرت ظهور می كند خدای متعال دست خود را بر سر افراد بشر می كشد و عقل افراد بشر افزون می شود، فكر و عملشان زیاد می شود. وقتی كه وجود مقدس او ظهور می كند دیگر گرگ 🐺 و گوسفندی 🐑 در دنیا وجود ندارد، حتی گرگها با یكدیگر در صلح و صفا زندگی می كنند؛ كدام گرگها؟ آیا همان گرگهایی كه در بیابان زندگی می كنند؟ یا گرگهای افراد بشر؛ یعنی گرگ دیگر طبیعت گرگی ندارد، طبیعت گرگی از گرگ گرفته می شود. قبل از آنكه قسمتی از قرائن بسیار زیاد دیگری از وضع زمان حضرت را برای شما بخوانم، نكته ای را برایتان عرض بكنم:
كی در صد سال پیش- تا چه رسد به پانصد سال پیش- این افكاری كه امروز در میان افراد بشر پیدا شده، پیدا شده بود؟! امروز دیگر روشنفكران جهان می گویند: یگانه راه چاره ی بدبختیهای امروز بشر تشكیل یك حكومت واحد جهانی است. اصلا در گذشته چنین فكری به مخیّله ی بشر نمی توانست خطور كند. پس چون ما در عین اینكه رو به پریشانی می رویم رو به سامان هم می رویم، لهذا هرگز دستور نمی دهد [كه تكالیف را انجام ندهید.] اگر غیر از این بود دستور می داد كه محرمات را ارتكاب كنید، واجبات را ترك كنید، و نهی از منكر نكنید، بچه هایتان را نكنید، بگذارید فساد بیشتر شود؛ شما كه می روید دنبال نماز خواندن، روزه گرفتن، امر به معروف، تألیف كتاب، سخنرانی، تبلیغ، و می خواهید سطح تبلیغات را بالا ببرید، شما كه می خواهید اصلاح كنید، ظهور حضرت حجت علیه‌السلام را تأخیر می اندازید. خیر، همین اصلاحات هم ظهور حضرت حجت علیه‌السلام را نزدیك می كند همان طور كه آن پریشانیها نیز ظهور حضرت حجت علیه‌السلام را نزدیك می كند. ابداً مسأله ی انتظار ظهور حضرت حجت علیه‌السلام نباید این خیال را در دماغ ما بیاورد كه ما كه منتظر ظهور هستیم پس فلان تكلیف- كوچك یا بزرگ- از ما ساقط است؛ ✴️ هیچ تكلیفی از ما ساقط نمی شود. مطالب دیگری هم هست كه دیگر وقت ما منقضی شد و باید تدریجاً به عرایض خودم خاتمه بدهم. مطلبی را برایتان عرض بكنم كه آخرین مطلب من است: │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
معنی «آزادی» ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ حال ببینیم معنی آزادی چیست. این آزادی و آزادگی كه می گویند یعنی چه؟ آزادی یكی از لوازم حیات و تكامل است، یعنی یكی از نیازمندیهای موجودِ زنده آزادی است. فرق نمی كند كه موجود زنده از نوع گیاه باشد یا از نوع حیوان و یا از نوع انسان، به هرحال نیازمند به آزادی است. منتها آزادی گیاه متناسب با ساختمان آن است، آزادی حیوان طور دیگری است، انسان به آزادیهای دیگری ماورای آزادی‌های گیاه و حیوان نیاز دارد. هر موجود زنده خاصیتش این است كه رشد می كند، تكامل پیدا می كند، متوقف نیست، سر جای خودش نایستاده است. جمادات كه رشد و تكامل ندارند، نیازمند به آزادی هم نیستند. اصلاً آزادی برای جمادات مفهوم ندارد. ولی گیاه باید آزاد باشد. موجودات زنده برای رشد و تكامل به سه چیز احتیاج دارند: 1. تربیت 2. امنیت 3. آزادی. عبارت است از یك سلسله عوامل كه موجودات زنده برای رشدشان به آنها احتیاج دارند. مثلاً یك گیاه برای رشد و نموّش 🌱 به آب 💦 و خاك احتیاج دارد، به نور ☀️ و حرارت احتیاج دارد. یك حیوان احتیاج به غذا دارد و یك انسان تمام احتیاجات گیاه و حیوان را دارد، بعلاوه ی یك سلسله احتیاجات انسانی كه همه ی آنها در كلمه ی «تعلیم و تربیت» جمع است. این عوامل به منزله ی غذاهایی است كه باید به یك موجود زنده برسد تا رشد كند. باور نكنید كه یك موجود زنده بتواند بدون غذا رشد كند. قوه ی غاذیه یكی از لوازم زندگی موجود زنده است. دومین چیزی كه موجود زنده به آن احتیاج دارد است. امنیت یعنی چه؟ یعنی موجود زنده چیزی را در اختیار دارد، حیات دارد، لوازم و وسایل حیات را هم دارد؛ باید امنیت داشته باشد تا آنچه را دارد از او نگیرند؛ یعنی از ناحیه ی یك دشمن و یك قوه ی خارجی، آنچه دارد از او سلب نشود. انسان را درنظر می گیریم. انسان، هم به تعلیم و تربیت احتیاج دارد و هم به امنیت؛ یعنی جان دارد جانش را از او نگیرند، ثروت دارد ثروتش را از او نگیرند، سلامت دارد سلامتش را از او نگیرند، آنچه را دارد از او نگیرند. سومین چیزی كه هر موجود زنده ای به آن احتیاج دارد است. آزادی یعنی چه؟ یعنی جلوی راهش را نگیرند، پیش رویش مانع ایجاد نكنند. ممكن است یك موجود زنده امنیت داشته باشد، عوامل رشد هم داشته باشد ولی در عین حال موانع جلوی رشدش را بگیرند. فرض كنید كه شما می خواهید گیاهی را رشد بدهید. علاوه بر همه ی شرایط دیگر، باید محیط برای رشد او از نظر عدم موانع مساعد باشد، مانعی در كار نباشد كه جلوی رشدش را بگیرد. مثلاً یك درخت وقتی می خواهد رشد كند باید جلویش فضای بازی باشد. اگر شما نهالی را در زمین بكارید درحالی كه بالای آن یك سقف بزرگی باشد، ولو این نهال، نهال چنار باشد، امكان رشد برای آن نیست. هر موجود زنده ای كه می خواهد راه رشد و تكامل را طی كند، یكی از احتیاجاتش آزادی است. پس آزادی یعنی چه؟ یعنی نبودن مانع. انسانهای آزاد، انسانهایی هستند كه با موانعی كه در جلوی رشد و تكاملشان هست مبارزه می كنند و تن به وجود مانع نمی دهند. این هم تعریف مختصری از آزادی.
71 - وفائی عجیب مرحوم حاج شیخ سهام الدین نواب رحمة الله علیه که قریب سی سال مصاحبت با ایشان نصیب بود، نقل فرمود از پدرش که از جدش دانشمند کبیر مرحوم حاج اکبر نواب که فرموده بود روز عید قربانی به ملاقات مرحوم حاج معتمد الدوله فرهاد میرزا (استاندار فارس) رفتم به مناسبتی نقل کرد که با سفیر انگلیس در تهران آشنائی داشتم. روزی به دیدنش رفتم او برای انس من آلبومی که در آن عکسهای بسیاری بود آورد و نشانم میداد ناگهان عکسی را برداشت که به من بدهد تا آنرا دید بی اختیار منقلب و گریان و نالان شد. من نگاه کردم دیدم عکس سگی است، تعجب کردم چگونه از دیدن آن گریه میکند. سبب گریه اش را پرسیدم گفت این سگ عادی نبود و مرا با او خاطره عجیبی است. در اوقاتی که لندن بودم روزی برای انجام مأموریتی که در چند کیلومتری خارج شهر داشتم از خانه بیرون آمدم و کیف خود را که در آن اسناد و مدارک مهم دولتی و مقدار زیادی اسکناس بود همراه داشتم. این سگ هم همراهم آمد و هرچه او را رد کردم برنگشت تا آنکه در خارج شهر به درختی رسیدم زیر سایه آن نشسته و استراحت کردم و مقداری خوراکی که همراه داشتم خوردم و بلند شدم و حرکت کردم. سگ جلو مرا گرفت و نمیگذاشت بروم هرچه سعی کردم مانع نشود سودی نبخشید غضبناک شدم هفت تیر همراه داشتم چند تیر به او زدم آنگاه آزادانه رفتم. پس از طی مسافت زیادی دیدم کیفم همراهم نیست متوجه شدم که زیر درخت گذاشته ام و فراموش کرده ام. خیلی ناراحت شدم چون مسئولیت شدیدی برایم داشت، علاوه بر فقدان اسکناسها و ترسیدم که کسی آنرا برداشته باشد. به سرعت برگشتم و دانستم که سگ زبان بسته دانسته بود که من کیف را فراموش کرده ام لذا از رفتنم جلوگیری میکرد. چون به زیر درخت رسیدم کیف را ندیدم بیشتر ناراحت شدم بفکر افتادم به سراغ سگ بروم ببینم در چه حالست. به آنجائیکه تیرش زدم آمدم ندیدمش بعد اثر خونش را بر زمین مشاهده کردم بر اثر قطرات خون آمدم تا رسیدم به گودالی که در آن افتاده بود و از مسیر جاده کنار و دور افتاده بود در حالیکه کیف مرا به دندان گرفته و آن سگ با وفا مرده است. دانستم پس از تیر خوردن و مأیوس شدن از من به این فکر افتاده که کیف را از دستبرد رهگذران نگهداری کند، لذا آن را از سر راه برداشته و تا توانائی داشته از جاده دور شده تا افتاده و مرده است. آیا جا ندارد که برای همچین سگی گریان شوم و از کردار ناپسند خود در برابر احسان او سخت ناراحت نباشم؟ اینجا است که باید اهل بکوشند در وفاداری، کم از سگی نباشند! راستی جای تأسف است که بعضی، نعمتها و احسانهای بی پایان خداوند را هنگام رسیدن مصیبتی (که در آن هم حقیقتش نعمت است) نادیده میگیرند. ولی ناگفته نماند در بین اهل ایمان افرادی با وفا و ثابت قدم در زندگی و طرفداری حق بوده اند و اسماء و حالات بعضی از ایشان هم در کتب ثبت است که نقل آنها از وضع این کتاب خارج است، لکن از همه بالاتر اصحاب الشهداء علیه السلام هستند چنانچه خود آنحضرت فرمود «من اصحابی را باوفاتر و بهتر از اصحاب خود نمیشناسم و نه بستگانی نیکوکارتر و صله کننده تر و با فضیلت تر از بستگان خودم). و این معنی پس از تأمل در حالات آن بزرگواران و مقایسه کردن با حالات اصحاب سایر بزرگان بخوبی ظاهر است. 📖 برای مزید اطلاع به کتاب نفس المهموم و سایر کتب مقاتل مراجعه شود. چیزیکه در این داستان موجب حیرت و مورد است، آن سگ است در حفظ مال صاحبش پس از بی‌مهری بلکه سخت ترین دشمنیها که از او دیده و آن تیر انداختن و کشتن آن حیوان در برابر او است؛ زیرا جلوگیری کردنش از حرکت صاحب خود، تنها برای حفظ مالش بود که برگردد و کیف خود را بردارد. الحال خواننده عزیز قیاس کن حال این سگ را با حالات و رفتار بشر که خود را اشرف مخلوقات می پندارد مثلاً فرزندی که سالها مرتباً مورد و محبت و إنعام و والدین بوده هرگاه از طرف آنها ناراحت شود (با اینکه آن ناراحتی در اثر خیرخواهی یا تأدیب او بوده) به کلی احسانهای بیشمار گذشته را فراموش کرده و با و خود در مقام دشمنی کردن بر می آید و آنانرا می آزارد. با اینکه احسان صاحب آن سگ به او، نسبت به احسانهای پدران و مادران به فرزندان نسبت قطره به دریا و ریگ به بیابان است. آیا نباید بشر از حال خود خجل و شرمسار شود؟ و حال بشر در ناسپاسی و حق ناشناسی بطوری است که گویند اگر بخواهی دشمن برای خودت درست کنی «أحسن و اقطع» به کسی احسان کن و بعد ترک کن آن احسان را و ببین چگونه دشمنت میشود و احسانهای گذشته را نادیده میگیرد و چون توقع احسان جدید داشته و به آن نرسیده با او دشمنی میکند. اینست حال بشر در برابر بشری که به او احسان کرده است.
و اما شرعاً ؛ پس از اینکه از برهانِ امکان و حدوث به یقین دانسته شد که کره زمین و موجودات در آن و سایر اجزاء جهانِ هستی تماماً آفریده شده حضرت آفریدگار است و عموماً پدید آمده از و قدرت بی نهایت اوست و همه از عرش تا فرش از درّه تا ذرّه تحت و تدبیر حضرت رب العالمین می باشد ؛ بنابراین ، حوادثی هم که در کره زمین پدید می آید آنها هم از خداوند جهان آفرین است . 🤔 آیا عقلاً می توان پیدایش حادثه را از خود آن دانست؟ آیا ممکن است در ملک خدا و آفریده شده او حادثه ای بدون اذن و مشی‍ّت او پدید آید در حالی که برگی از درخت نمی افتد و قطره ای باران نمی بارد مگر به اذن او جل جلاله¹. اسباب طبیعی برای حوادث اگر گفته شود این حوادث را اسبابی است که دیده و شناخته شده است مثلاً سبب سیلهای بنیانکن همان بارانهای شدید پی در پی است و سبب زمین لرزه، بخارهای متراکم جوف زمین است که حرکت کرده و از محلی می خواهد خارج شود یا سیلهایی است که در جوف زمین به حرکت می آید . سببیّت سبب از مسبب است در پاسخ گوییم سلسله اسباب و مسبَّبات و ارتباط معلولات به علل آنها را منکر نیستیم و می گوییم خراب شدن بناها از سیلاب است و آن بارانی است که از ابر ریزش کرده و ابر هم بخارهایی است که از دریاها به سبب تابش حرارت آفتاب برخاسته یا مثلاً پیدایش میوه از درخت است و درخت هم از تخمی که در زمین افشانده شده و آب به آن رسیده حاصل شده و نیز پیدایش حیوان از نطفه می باشد و نطفه هم از جفت شدن نر با ماده پدید آمده و هکذا؛ لکن کلام در پیدایش اسباب و ظهور خاصیت و اثر آنهاست و گوییم چنانی که به حکم قطعی عقلی، اصل هستیِ هر سببی از خودش نیست و از آفریده شده ای مانند خودش هم هست نشده بلکه خدای جهان آفرین او را آفریده، همچنین خاصیت و سببیت او هم از خودش نیست و خدای مسبِّب الأسباب آن را سبب پیدایش چیز دیگر قرار داده و مربی و مدبر در تمام اجزاء هستی اوست و لاغیر و شریکی برای او نیست ( و این مطلب در بحث توحید افعالی از کتاب به تفصیل نوشته شده است ) مثلاً چنانی که اصل پیدایش آب از خداست، تبدیل آن به بخار هنگام تابش آفتاب و به صورت ابر درآمدن بخار و سپس ریزش باران از آن تماما به تدبیر و اذن خداست که در هرجا و هر اندازه که مشیّت و او اقتضا کند می ریزد و نیز سیلاب شدنش و خرابی رساندنش هم وابسته به اذن و مشیت اوست. و نیز چنانی که پیدایش بخارها در جوف زمین از خدای زمین آفرین است، قدرت آن به طوری که زمین به این سنگینی را می لرزاند کماً و کیفاً یعنی اندازه لرزش و آثار آن همه از خداوند می باشد چه زمین لرزه هایی که در بیابانها واقع می شود و هیچ زیانی به بشر نمی رسد و چه زلزله های شدیدی که در آبادیها پدید می آید و خشتی از دیواری نمی افتد و گاهی هم که حکمت و مشیت اقتضا کند، بنیانهای محکم را از بیخ و بُن خراب کرده و آن را زیر و زبر می کند و بشر را بیچاره و درمانده می نماید : ( هیچ مصیبت و بلایی نرسد در زمین و نه در نفسهای خودتان مگر اینکه در لوح محفوظ ثبت شده است پیش از آنکه آن را بیافرینیم )² هفت خصلت شرط حوادث علیه السّلام فرمود : ( نه در زمین و نه در آسمان چیزی نباشد جز با این هفت خصلت، به مشیت و اراده و قدر و قضاء و اذن و کتاب و أجل ، هرکه گمان برد که می تواند یکی از اینها را نقض کند محققا کافر است )³ و در حدیث دیگر حضرت موسی بن جعفر علیه السّلام فرمود : (هر که جز این معتقد باشد محققاً بر خدا بسته یا بر خدا رد کرده است) . از این بیان کوتاه به خوبی دانسته شد که زمین لرزه و سایر حوادث عموماً به اذن و مشیت خداوند است . آیا از خشم خداست ؟ 🤔 اگر پرسیده شود آیا حوادث موحشه را می توان خشم خداوند نامید ؟ ✅ آن است که واجب است اعتقاد و یقین داشت که خداوند در برابر افعال اختیاری بشر خوشنود و ناخوشنود و دارای لطف و قهر است ؛ یعنی کردارهای نیک بشر مورد رضا و خوشنودی خداست چنانی که کردارهای زشت و ناروایش مورد خشم خداوند است لکن واجب است انسان بداند که رضا و سخط خدا مانند خوشنودی و خشم مخلوق نیست. --------------------------------------------------- 1- (وَما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَهٍ اِلاّ یَعْلَمُها)، (سوره انعام ، آیه 59) 2- ما اَصابَ مِنْ مُصیبهٍ فِی اْلاَرْضِ وَلا فی اَنْفُسِکُمْ اِلاّ فی کِتابٍ مِنْ قَبْلِ اَنْ نَبْرَئَها، سوره مبارکه حدید، آیه 22 3- لا یَکُونُ شَیْءٌ فِی اْلاَرْضِ وَ فِی السَّماءِ اِلاّ بِهذِهِ الْخِصالِ السَّبعِ بِمَشِّیَهٍ وَ اِرادَهٍ وَ قَدَرٍ و َقَضاءٍ وَ اِذنٍ وَ کِتابٍ و أجلٍ فَمَنْ زَعَمَ اَنَّهُ یَقْدِرُ عَلی نَقْضِ واحِدَهٍ فَقَدْ کَفَرَ. (اصول کافی ). 【۵ از ۷ 】
توضیح مطلب آنکه: هرگاه انسانی از دیگری کرداری دید که ملایم با طبع و مورد علاقه اوست قهرا دلش شاد و خنک می شود و از این روی او را به نیکی یاد کرده در مقام و إنعام به او برمی آید چنانی که اگر آن کردار ناملایم و مورد نفرتش باشد ، دلش گرفته و آزرده شده خونش به جوش می آید و برای دلخنکی و آرامش درونش، در مقام تلافی و آزار رسانی به آن شخص برمی آید ، این است رضا و سخط مخلوق با یکدیگر. و اما خداوند جلّ جلاله پس از هر نوع تأثّر و انفعالی منزه و مبرّا است به طوری که اگر تمام افراد بشر نیکوکار شوند و او را بندگی کنند یا اینکه عموماً بدکردار و از بندگیش سرکشی کنند کمتر از ذرّه ای در آن ذات مقدس اثری ندارد . گر جمله کائنات کافر گردند بر دامن کبریاش ننشیند گرد بلی کردارهای بشر را هم مهمل و بی اثر قرار نداده؛ بلکه اگر بنده فرمانبردار او شدند آنها را مورد لطف و اکرام و انعام خود قرار می دهد چنانی که اگر طاغی و یاغی شدند آنها را سخت عقوبت خواهد فرمود. ( بدانید خدا سخت شکنجه می دهد و خداوند آمرزنده مهربان است ) و خلاصه رضا و سخط خداوند همان ثواب و عقاب و مجازات اوست و عالم جزا به طور کلی در جهان عظیم یعنی در و می باشد. اما نسبت به زندگی دنیوی مستفاد از آیات و روایات آن است که پاره ای از عبادات و طاعات است که علاوه بر جزای اخروی در همین دنیا به جزای نیک خواهد رسید ؛ مانند و که علاوه بر ثواب آخرت، موجب رفع بلا و در مال و است چنانی که پاره ای از گناهان است که علاوه بر جزای اخروی، در این دنیا موجب نزول بلا است مانند حرص و بخل شدید و قساوت و ظلم و تجاوز به حقوق یکدیگر و ترک و ¹ و غیر اینها . ناگفته نماند که نزول بلا در اثر گناهان، کلیت و عمومیت ندارد ؛ زیرا ممکن است پروردگار کریمِ حلیم ، گناهکار را دهد شاید کند یا کردار نیکی که اثر آن را بردارد از او سر زند چنانکه ممکن است در اثر شدت طغیان و عصیان اصلاً بلا به او نرسد بلکه بر نعمتش افزوده شود تا استحقاق عقوبت اخرویش بیشتر گردد . و شواهد این مطلب در قرآن مجید فراوان است و نقل آن موجب طول کلام می شود . اشکالهای گوناگون و پاسخ آنها از آنچه گفته شد دانسته گردید که زمین لزره ای که سبب هلاک دسته ای و بی خانمانی و بیچارگی و مصیبت زدگی گروه دیگر شود مانند سایر بلاهای دیگر خشم و قهر و انتقام و مجازات الهی است . اگر گفته شود چگونه بلای عمومی، انتقام و مجازات خداوند است در حالی که در بین بلا رسیدگان افرادی هستند که استحقاق بلا نداشتند؛ یعنی گناهکار نبودند یا از قبیل مستضعفین و اطفال بوده اند . دیگر آنکه بسیاری از اجتماعات بشری که به مراتب از این بلا رسیدگان گناهکارترند ، در امان هستند و این برخلاف عدل به نظر می رسد . در گوییم : انتقام و مجازات تنها برای گناهکاران است و اما بیگناهانی که در بلای عمومی هلاک می شوند پس این بلا، سبب خلاصی آنها از محنتکده حیات دنیوی و زودتر رسیدن به عالم جزا و دار ثواب و باقی است و البته در برابر رنج و شکنجه ای که به آنها رسیده خداوند جبار، جبران خواهد فرمود و به آنها أجر خواهد داد و خلاصه بلا برای گنهکار عقوبت و مجازات است و برای بیگناه و نیکوکار کرامت و موجب ثواب و درجات می باشد. و درباره اطفال که در کودکی می میرند در روایت رسیده که در عالم برزخ تحت کفالت خلیل علیه السّلام هستند و می شوند و با و خود جمع شده و در باره آنها می کنند و با هم به می روند‌. ---------------------------------------------------- 1- علیه السلام فرمود خداوند به شعیب پیغمبر وحی فرستاد که من یکصد هزار نفر از قوم تو را عذاب می کنم، چهل هزار از اشرارشان و شصت هزار از نیکانشان . شعیب عرض کرد: پروردگارا! اشرار را استحقاق است، اخیار برای چه؟ خداوند فرمود: چون با اشرار سازش کردند و برای خشم من برایشان خشمناک نشدند و آنها را زجر و نهی ننمودند (وسائل ، کتاب امر به معروف ، باب 8). 【 ۶ از ۷ 】
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🧠 آزمایش عجیب شیخ بهایی! 🐈‍⬛️ گربه یا تربیت شاه؟ ┅─────────── 🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -