eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
3.2هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
556 ویدیو
784 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. علیه‌السلام سلام‌الله‌علیها يا مُحمّداه‌ صَلّي‌' عليك‌َ ملائِكة‌ُالسَّماءِ، هذا حُسَين‌ٌ بِالَعَراءِ، مُرَمَّل‌ُ بِالدِّماءِ، مُقَطَّع‌ُالاَعضاءِ وَبَناتُك‌َ سَباي'ا وَ ذُرَيّتُك‌َ قتلي‌، تُسفي‌' عليهم‌ الصّبا فَاَبْكَت‌ْ كُل‌َّ صَديق‌ً عَدّو ؛ «اي‌ رسول‌ خدا، اي‌ آن‌ كه‌ ملائكة‌ زمين‌ وآسمان‌ بر تو درود مي‌فرستد، اين‌ حسين‌توست‌ كه‌ اعضاي‌ او را پاره‌پاره‌ كردند، سر او را از قفا بريدند.اين‌ حسين‌ توست‌ كه‌ جسد او در صحرا افتاده‌، در حالي‌ كه‌ بادها بر او مي‌وزند وخاك‌بر او مي‌نشانند. پس‌ هر دشمن‌ ودوستي‌ را گرياند. . 📚پی نوشت: (3). كامل ابن اثير، ج 4، ص 81 و ملهوف (لهوف)، ص 180 - 181. (4). رجوع شود به: بحار الانوار، ج 45، ص 58؛ انساب الاشراف، ج 3، ص 411؛ مقتل الحسين مقرّم، ص 307 و ملهوف (لهوف)، ص 180 - 181. .
. علیه‌السلام سلام‌الله‌علیها اولین ندایی که زینب سلام‌الله‌علیها سر داد زمانی بود که دست زیر پیکر برادر برد و قدری بالا آورد جسم پاک حسین را و این چنین رجزی عابدانه خواند: «اِلهي‌ تَقَبِّل‌ مِنّا هذاَالقربان‌» «خداوندا، اين‌ قرباني‌ را از ما قبول‌ كن‌» . پی نوشت: 📚 مقتل الحسين مقرّم، ص 307. (
. علیه‌السلام سلام‌الله‌علیها «بِأَبِي مَنْ [أَضْحى] عَسْكَرُهُ في يَوْمِ الإثْنَيْن نَهْباً، بِأَبي مَنْ فُسْطاطُهُ مُقَطَّعُ الْعُرى، بِأَبِي مَنْ لا هُوَ غائِبٌ فَيُرْتَجى وَ لا جَريحٌ فَيُداوى، بِأَبِي مَنْ نَفْسي لَهُ الْفِداءُ، بِأبِي الْمَهْمُومَ حَتّى قَضى، بِأبي الْعَطْشانَ حَتّى مَضى، بِأَبِي مَنْ شَيْبَتُهُ تَقْطُرُ بِالدِّماءِ»؛ بی بی با دیدن کشتگان کربلا فرمود: (پدرم فداى آن كسى باد كه [خيمه گاه] سپاهش روز دوشنبه غارت شد. پدرم فداى آن كس باد كه طنابهاى خيمه اش بريده و بر زمين افتاد. پدرم فداى آن كه نه سفر رفته است تا اميد بازگشتش باشد و نه چنان زخمى برداشته كه اميد مداوايش باشد. پدرم فداى آن كس كه جانم فداى او باد. پدرم فداى آن كس كه با دل پرغصّه جان سپرد، پدرم فداى آن كس كه با لب تشنه شهيد شد، پدرم فداى آن كس كه از محاسنش خون مى‌چكد) . دلها مى رفت كه از سينه ها بيرون بزند، باران اشك به احدى مجال نمى داد، زينب اين بار اصحاب جدّش را مخاطب ساخت و گفت: «يا حُزْناه! يا كَرْباه! اَلْيَوْمَ ماتَ جَدِّي رَسُولُ اللهِ، يا أَصْحابَ مُحَمَّداه! هؤُلاءِ ذُرِّيَّةُ الْمُصْطَفى، يُساقُونَ سَوْقَ السَّبايا»؛ (امروز گويا جدم رسول خدا از دنيا رفته، اى اصحاب محمد(صلى الله عليه وآله)! اينان فرزندان پيامبر برگزيده اند كه آنان را همانند اسيران مى برند). (9) ؛ (7). با توجه به اينكه قول مشهور درباره حادثه عاشورا آن است كه در روز جمعه بوده است، تصريح حضرت زينب(عليها السلام) به روز دوشنبه، شايد اشاره به حادثه سقيفه باشد كه در روز دوشنبه اتفاق افتاده است و مقصود آن است كه حادثه كربلا محصول تصميم نسنجيده اى است كه پنجاه سال پيش در سقيفه گرفته شد. (8). بحارالانوار، ج 45، ص 58؛ اعيان الشيعة، ج 7، ص 138 و ملهوف (لهوف)، ص 181. (9). بحارالانوار، ج 45، ص 59.
. خوشحالی عمه ی سادات از ورود لشکر دونفره به کربلا علیه‌السلام 👈🏻 یک نمونه از دستگیری حبيب پیرمرد است. با همسرش مشغول خوردن صبحانه بود که درِ خانه را زندند. رفت و خیلی طول نکشید که آمد. همسرش پرسید چه بود؟ حبیب گفت: قاصدی از حسین برای من نامه آورده است. همسرش گفت: حسين برايت چه نوشته است؟ حبیب گفت: نوشته من آمده ام کربلا؛ اگر می خواهی، بیا من را یاری کن. همسر حبیب گفت: حالا می خواهی چه کار کنی؟ حبیب گفت: من دیگر پیر شده ام؛ نمی توانم کرّ و فرّی کنم؛ بروم آنجا که چه شود؟[1] همسرش رو کرد به او گفت: نمی خواهی بروی؟ پسر پیغمبر تو را خواسته، آن وقت تو نمی خواهی بروی؟ حبیب گفت آخر می دانی چیست؟ اگر من بروم، عبیدالله خانه ام را خراب می کند و تو را به اسیری می گیرد. همسرش گفت: تو برو، بگذار خانه مان را خراب کند! من هم به اسیری می روم! تا یک قدری آمد حبیب مقاوت کند، من در تاریخ این طور دیده ام که اين زن بلند شد، روسری اش را انداخت روی سر حبیب و گفت: اگر این طور است، پس مثل زن ها در خانه بنشین. یا اباعبدالله! ای کاش من مرد بودم و می توانستم بیایم کربلا و کمکت می کردم. حبیب اینجا دید همسرش خیلی محکم است. گفت: چنان کربلایی بروم که تا قیام قیامت نام حبیب بماند! حبیب از خانه حركت كرد. در بازار به مسلم بن عوسجه رسید. حالا در بازار کوفه چه خبر است؟! یکی دارد شمشیر تیز می کند؛ يكي نیزه اش را مهيا مي كند. سپرها را آماده مي كنند، براي اينكه بروند به کشتن حسین(علیه السلام). رو کرد به مسلم ابن عوسجه و گفت: خبر داری که حسین به کربلا آمده است؟ به من نامه نوشته است. تو کجا می خواهی بروی؟ مسلم گفت: من می خواهم بروم محاسنم را خضاب کنم. به تعبیر من حبیب به مسلم گفت: با من بیا تا چنان خضابی به محاسنت ببندم كه تا قیامت رنگش پاک نشود. حبیب و مسلم، با هم آمدند کربلا؛ در تاریخ دارد وقتی این ها رسیدند، از دور معلوم بود كه دو نفر پیرمرد به سمت خیام حسین(علیه السلام) مي آيند. امام حسین(علیه السلام) رو کرد به اصحاب و گفت: بروید به استقبالشان! فقط من یک جمله می گویم. این بی‌بی‌ها و این بچه‌ها می‌دیدند که هر روز هزاران هزار لشکر دارد از کوفه به سمت سپاه عمرسعد می‌آید، اما یک نفر سمت خیام حسین(علیه السلام) نمی آید. وقتي كه ديدند دو نفر پیرمرد دارند می آیند، به قدری این ها خوشحال شدند كه حساب ندارد. زینب(سلام الله علیها) پرسید چه خبر است؟ گفتند: حبیب بن مظاهر دارد می آید. فرمود: سلام مرا به حبیب برسانید. وقتی این قاصد آمد سلام زینب(سلام الله علیها) را به حبیب رساند، حبیب دست برد و خاک ها را از روی زمین برداشت و روی سرش می ریخت و می گفت: من که باشم که دختر امیر عرب به من سلام برساند .
. لالا لالا،گُلِ پونه آبی تو خیمه نمونده خیلی شرمندته مادر لبات رو عطش سوزونده آخه روی طفل بی شیر برا چی آبُ می بندن اصغرم داره می میره دیگه واسه چی میخندن واویلا،کاری ازم بر نمیآد واویلا،الهی که بارون بیاد چه جوری زنده بمونم زندگی بی تو نمیشه گُلِ من خدا به همرات خداحافظ برا همیشه حرمله یهو خراب کرد همه ی آرزوهامُ الهی خوشی نبینه که گرفت دل خوشی هامُ بشکنه دستش دارم می میرم نذاشت علی مو از شیر بگیرم وای از چشمِ نیمه بازت روزِ مرگِ مادر اومد آخه با تیرِ سه شعبه تازه دندونات در اومد حسین.... *این بچه،دو بار ذبح شد،ذبح یه عبارتی است که معناش واضحِ،برا هیچ شهیدی تو کربلا به کار برده نشده غیر از دو نفر،برا علیِ اصغر و برا ابی عبدالله،فقط عبارت:" "ذَبَحُهُ" به کار برده شده،اینجا نوشتن"ذَبَحَهُ الاُذُنِ إلَی الاُذُن" برا گودال هم نوشتن:" ذَبَحَهُ مِنِ القفا..." دو جا ذبح اومده،ذبح یعنی چه؟ زمانی میگن ذبح که زنده باشه و سر از بدنش جدا کنن،اما علی اصغر دو بار ذبح شد،یه بار وقتی تیر رو زدن، یه بار وقتی تیر رو حسین کشید بیرون،سر جدا شد،وای..... ____ .
4_5915721635196830061.mp3
3.1M
نوحــه های حضرت علی اصغــر "لا لا لا لا لا لا ای گــــل پونـــــه" با نوای حاج سید مهدی
. / / علیه_السلام ~ نام اثر : ترسیدی علی ... ✅سبک بارونه کربلا ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✍️ 📝 این شد قاتِـلِ من با سه شعبه تو گلوی بچم زدن چقد این نامردا بی مروتن این شد قاتل من آه رحمشون کجاس مگه این تیر واسه ی شیرخواره هاس نمیبینن مگه تو آغوش باباس آه رحمشون کجاس افتاده بال و پرت گوش تا گوش دریده شد سرت 💢داره جون میده مادرت💢 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✍️ 📝 آه لرزیدی علی از جواب حرمله ترسیدی علی؟😭 غربت باباتو فهمیدی علی؟ آه لرزیدی علی آه حال من بده گلوتو به مادرت هی نشون نده روی دست بابا اینطوری جون نده آه حال من بده الهی حرمله خیر نبینی تو از زندگی 💢اصغرو کشتی تو بچگی💢 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✍️ 📝 گریه کرده حسین یه قدم میاد و برمیگرده حسین بند قنداقه‌ت رو وا کرده حسین گریه کرده حسین دلگیر از من نباش ببینم یبار دیگه صورتت رو کاش پشت خیمه‌ها بابات خون میشه نگاش دلگیر از من نباش با قد خم حسین خاکت کرد جلوی چشام 💢من علی‌اصغرم رو میخوام ...💢 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✍️به قلم : 👇
. خورازمی از علمای اهل تسنن، در مقتل خود نقل می کند : وقتی حضرت علی اکبر(ع) به میدان رفت و جانانه جنگید، و وقتی که از مرکب به زمین افتاد و توسط دشمن قطعه قطعه شد. امام حسین(ع) شتابان خود رو به بالین جوانش رساند. 📋《فَأَخَذَهُ الحُسَينُ(ع)، فَضَمَّهُ إِلَيهِ!》 ♦️سید الشهداء(علیه السلام) علی اکبر(ع) را گرفت و به سینه ی مبارک چسبانید. 📋《وَ لَم يَزَل كَذَلِكَ عَلَى صَدرِهِ حَتَّى مَاتَ! فَلَمَّا نَظَرَ إِليَه مَيِّتَا! قَالَ : عَلَى الدُنيَا بَعدَكَ العَفَا!》 ♦️و همچنان سید الشهدا(ع) او را به سینه چسبانیده بود، تا اینکه جوانش جان داد. هنگامی که سید الشهد(ع) به بدن بی جان علی اکبر(ع) نظر نمود، فرمود : بعد از تو وای بر دنیا!(۲) و دراین هنگام؛ 📋《وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ》 ♦️حضرت(ع) صورت خود را بر صورت على اکبر(ع) گذاشت.(۳) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📚منابع : ۲)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۲، ص۳۱ ۳)اللهوف ابن طاووس، ص۱۱۴ . ✅در مورد شجاعت حضرت علی اکبر(ع) آمده است که؛ 📋《کَانَ عَلیُّ الاَکبَرِ(ع) فِی الشُجَاعَه یَشبَهُ اَمیرَالمُومِنینَ عَلیَّ بنَ اَبِی طَالِبِِ(ع)》 حضرت علی اکبر(ع) در شجاعت و دلاوری شبیه امام علی(ع) بود.(۱) در روز عاشورا اصحاب تا زنده بودند اجازه ندادند يك نفر از اهل بيت پیامبر(ص) به ميدان برود، اما آخرين فرد از اصحاب که به شهادت رسید، شور و ولوله‏ اى ميان جوانان بنی هاشم افتاد. همه از جا حركت كردند و آماده جان فشانی برای امامشان شدند. 📋《اِجتَمَعُوا يُوَدِّعُ بَعضُهُم بَعضَاً》 ♦️بنی هاشم جمع شدند و شروع كردند با يكديگر وداع كردن و خداحافظى كردن!(۲) اولین كسى كه از امام حسین(ع) كسب اجازه كرد، حضرت علی اکبر(ع) بود. در تاریخ طبری نقل شده است که ؛ 📋《وَ کانَ اولُ قَتَیلٍ مِن بَنی‌طَالِب(ع) یَومَئِذٍ؛ عَلَیُّ الأَکبَرُ(ع) بنُ الحُسَینِ(ع) بنُ عَلیِّ(ع)》 ♦️نخستين كشته از خاندان ابوطالب(ع) در روز عاشورا، على اكبر(ع)، فرزند حسين(ع) بود.(۳) امام حسین(ع) اجازه داد و علی اکبر(ع) عازم میدان شد. عمر بن سعد با دیدن او در میدان جنگ از او خواست که صحنه جنگ را ترک کند تا در امان باشد. علی اکبر(ع) این پیشنهاد را رد کرد و اینگونه رجز خواند : 📋《أنَا عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ بنِ عَلِيّ(ع)، نَحنُ وبَيتِ اللّهِ أولى بِالنَّبِيّ(ع)، تَاللهِ لایَحْکمُ فینا ابْنُ الدَّعِ، یاَضْرِبُ بِالسَّیْفِ اُحامی عَنْ اَبی، ضَرْبَ غُلامٍ هاشِمیٍّ قُرَشّی》 ♦️من علي پسر حسين پسر علی(ع) هستم. به خانه خدا سوگند كه ما به نبی(ص) نزديكتر و اولی هستيم. سوگند به خداوند این زنازاده نمی‌تواند بر ما حکم راند، من شمشیر می‌زنم و از پدرم حمایت می‌کنم. آن هم شمشیر زدن نوجوانی از تبار هاشم و قریش.(۴) و پس از آن شروع به نبرد کرد و شجاعتش چنان بود که اهل کوفه چندان جراتی برای جنگ با علی اکبر(ع) نداشتند. مورّخين تصريح كرده اند که حضرت علی اکبر(ع) در ميدان مبارزه، آن چنان شجاعتي از خود نشان داد كه صداي شيون و ناله از لشكر بلند شد و همه از اطراف او فرار مي‌كردند، حتّي در اوّلِ مبارزه كسي جرأت پيدا نمي كرد تا با جوان هاشمی مبارزه كند؛ چه اينكه آن بزرگوار وابسته به خانداني است كه هر كدام در شجاعت زبانزد مردم هستند. جدّش اميرالمؤمنين(ع) شجاعي است كه هيچ قدرتمندي در مقابلش توان و ياراي مقاومت ندارد، شخصيتي كه هرگز از دشمن گريزان نبود، او حيدر كرّار است. در بعضي از مقاتل، نامي از تعداد کشته شدگان توسط علی اکبر(ع) برده نشده؛ بلکه نوشته اند : 📋《فَقَاتَلَ قِتَالاً شَديدَاً، قَتَل جَمعَاً كَثيرَاً، فَفَعَلَ ذَلِكَ مِرَارَاً، فَقَتَلَ جَمَاعَةََ، فَقَتَلَ مَقتَلَةً عَظِيمَةً》 ♦️نبرد بسيار سختي كرد، جمع بسياري را كشت، پس دوباره نبرد كرد، پس گروهي را به قتل رسانيد، پس كشتار بزرگی را انجام داد.(۵) 📚منابع : ۱)مقتل الحسین(ع) شوشتری، ص۱۸۵ ۲)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۳۲ ۳)وقعه الطّف یوسفی غَروّی، ص۲۴۱ ۴)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۰۷ ۵)مُثيرالاحزان ابن نما حلی، ص۶۸ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. تحلیل📝 شعر از: : اصل پیام ـ گریز غیر کلیشه ای 🏴🏴🏴🏴 👇 اگرچه در دل دشمن تو را رها کردم به قاتلان تو نفرین، به تو دعا کردم محاسنم به کف دست و اشک در چشمم به همره تو دویدم خدا خدا کردم هزار مرتبه جانم ز تن جدا گردید  دمی که تشنه لب از خود تو را جدا کردم گلوی تشنه فرستادمت به قربانگاه  چه خوب حق تو را ای پسر ادا کردم یه جوری علیشُ تربیت کرد وقتی بین راه دید بابا میگه «انا لله و انا الیه راجعون»یه جمله از باباش پرسید «اولسنا علی الحق» بابا ما از مرگ نمی ترسیم به ما بگو بر حقیم حق با ما هست؟ دینمون اسلاممون ایمانمون حفظه؟ گفت آره بابا گفت دیگه باکی نداریم، خودم فدات میشم. لذا اول شهید بنی هاشم علی اکبره، اصحاب نذاشتن، اونا پیش مرگ بنی هاشم بودن قول داده بودن شب عاشورا به هم که تا ما هستیم از بنی هاشم کسی نره تو میدون، و الا نفر اول عاشورا علی اکبر بود خودش به تنهایی ورقُ عوض می کرد. شیخ جعفر شوشتری میگه دو نفر بودن می تونستن ورق کربلا رُ عوض کنن ابی عبدالله اجازه نداد یکیش علی اکبر بود می خواست بره زره پیغمبرُ تنش کرد با بار سنگین نبوت گفت میری برو برا بچه های تشنه م فقط آب بیار علی اکبرم... به اباالفضل اقتدا کرد اذان صبح، اذان گفتنت دلم را برد صلاه ظهر تو را هدیه بر خدا کردم زبان تو که مکیدم همه وجودم سوخت چو شمع سوختم و گریه بی صدا کردم گفت بابا تشنمه، صدا زد «هات لسانک» همچین که زبان تو دهان علی گذاشت علی عقب رفت بابا تو که لبات از من خشک تره، قربون لبای پارت برم بابا ، علی اکبر لبای خشک باباتُ دیدی طاقت نیاوردی امام خواهرت تو خرابه لبای پاره رُ دید، دید دندونای بابا شکسته خوب شد ندیدی لبای باباتُ چوب می زنن... تو آب خواستی و من ز خجلت آب شدم به اشک دیده خود حاجتت روا کردم 🔰 .👇
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
#شب_هشتم_محرم #حضرت_علی_اکبر #حاج_سید_مهدی_میرداماد شعر #استاد_حاج_غلامرضا_سازگار
👆 تحلیل💡 🎤 🌴🌴🌴🌴🌴 👇 🌳اصل پیام: یکی از مهمترین اصول معنوی مداحی اصل پیام است. مقام معظم رهبری در این باره می فرمایند: «مثل کُمِیتها و فَرَزدَق ها و سید حِمیَری ها و دِعبل ها و از این قبیل کم نبودند و فقط این نبود شعری را بر اساس عقیده شان بگویند و برای چند نفر بخوانند بلکه مساله این بود که شعر آنها حامل یک پیام و حامل یک رسالت بود چیزی را می خواست به مردم تعلیم بدهد، علت اینکه کُمِیت تحت تعقیب قرار می گرفت و دعبل می گفت من پنجاه سال است که چوبه دار خود را بر دوش می کشم، همین پیام شعر آنها بود. من انتظار دارم برادران پیام را هیچ وقت فراموش نکنند...» در این جلسه به این اصل بخوبی توجه شده است. 🌳شهادت: در بین ابیات اولیه نسبت به اهمیت و جایگاه شهادت و خانواده شهدا اشاره می شود. و در ذکر روایت«وقتی بین راه دید بابا میگه (انا لله و انا الیه راجعون)یه جمله از باباش پرسید «اولسنا علی الحق» به ما بگو حق با ما هست؟ دینمون اسلاممون ایمانمون حفظه؟ گفت آره بابا گفت دیگه باکی نداریم، خودم فدات میشم.» فرهنگ جان فشانی برای حق، کاملا تبیین می شود که خود مقدمه چینی مناسبی برای روضه هم هست. 🌳تربیت دینی: بین ابیات نسبت به اهمیت حضور بچه ها در مراسمات مذهبی و نقش محافل عزاداری در تربیت آنها تأکید می شود با جملاتی چون: «آفرین به اون پدرایی که تنها نمیان، با بچه هاشون میان، از الان باید روح حسین تو وجودشون زنده بشه، از الان باید تربیتش تربیت حسینی بشه...» نکته قابل ذکر اینکه این جملات علاوه بر اینکه حاوی پیام است، جنبه تشویق و ترغیب نونهالان و نوجوانان و والدین آنها را دارد و با این قدرشناسی و تأکید، از جلسه تأثیر بیشتری می گیرند. 🌳گریز غیر کلیشه ای: همواره گفته ایم بایستی در مداحی ها و روضه خوانیها نوآوری داشته باشیم و تنوع را همواره به عنوان یک اصل، مورد بحث و بررسی قرار داده ایم. در این جلسه می بینیم در گریز، نوآوری صورت گرفته و مداح محترم در روضه حضرت علی اکبر(ع) گریزهای کلیشه ای که همیشه بیان می شود را ذکر نمی کند بلکه از روضه «دیدن لبهای خشک سیدالشهداء» توسط حضرت علی اکبر(ع) به روضه «دیدن لبهای چاک چاک امام توسط حضرت رقیه(س)» گریز می زند. می بینیم که در اینگونه روضه خوانیها و گریز زدنها، می شود بدون تحریف، نوآوری و تأثیر گذاری بیشتری داشت. گریز غیر کلیشه ای 🌴🌴🌴🌴 .
. زیر باران ناحیه (زیارت ناحیۀ مقدسه) غمی به وسعت عالم نشسته بر جانش تمام ناحیه خیس از دو چشم گریانش شبیه ابر بهاری هوای ناحیه را پر از ترنم غم کرده اشک سوزانش سلام کرد به جدش... سلامی از سر صدق سلام آنکه کند جان فدای جانانش سلام کرد بر آن گونه‌های خاک آلود بر آن تنی که نمودند نیزه بارانش سلام کرد بر آن بوسه گاه نورانی سلام آنکه کند جان خویش قربانش سلام آنکه دلش زخمی مصیبت‌هاست سلام آنکه اگر بود کربلا جانش میان طف، سپر تیغ و نیزه‌ها می‌کرد و می‌سپرد به شمشیرها گریبانش سلام کرد بر آن جام نیزه نوشیده بر آن کسی که شکستند عهد و پیمانش سلام آنکه اگر نی نوا حضور نداشت علی‌الدوام شده نالۀ فراوانش سلام آنکه سرازیر می‌شود هر روز به جای اشک روان، سیل خون زچشمانش . | *لأَبکینَّ علیکَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً ............................ . غبار کوی تو هرجا که درهوا برخاست نشست بردل و آه ازنهادهابرخاست کجا زیارت ناحیه خوانده ای که چنین ز جمکران تو هم عطر کربلا برخاست گذشت یاد تو بر هرکویر ؛باران زد هزار تیر اجابت به یک دعا برخاست به احترام تو بوده ست ای رسول قیام اگر امام پس از نام تو ز جا برخاست فدای آنکه ز نام تو سرسری نگذشت گذاشت بر سر خود دست و روی پا برخاست خوشا کسی که پس ازمرگ، شاهراً سَیفی به عهد بسته خود چون کند وفا برخاست ✍ ‌.
. علیه‌السلام میرزاحبیب‌الله‌کاشانی میگوید، بعید نیست زمانی که ابی‌عبدالله علیه‌السلام محاسنش را روی دست گرفت لحظه وداع آناً وبلافاصله سفید شد شیخ جعفر هم موقعی که از روضهٔ حضرت علی‌اکبر یاد میکند میگوید روضهٔ وفات امام حسین علیه‌السلام اللهم اشهد علی هولاءالقوم، فقد برز الیهم غلام اشبه الناس خلقا و خلقا و منطقا به رسولک کنا اذاشتقنا الی نبیک نظرنا الی وجهه رو‌ به حرم مخدرات کردند با آنها وداع کردند. اطرافش را خواهرها و عمه‌ها گرفتند، شیونشان به آسمان بلند شد: ارحم علی غربتنا یا علی ابی‌عبدالله علیه‌السلام آمدند و علی اکبر را از مخدرات جدا کردند. آمد خیمهٔ امام سجاد علیه‌السلام صورت کف پای تب‌دار برادر گذاشت اما جانها بسوزد برای لحظه‌ای که: فحمله الجواد الی معسکر الاعداء همینکه مرکب رفت وسط لشکر دشمن فقطعوه بالسیوف اربا اربا «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» .
. علیه‌السلام در چند منبع نقل شده است هنگامی که حضرت علی اکبر (علیه السّلام) به سمت میدان عازم می شوند حضرت امام حسین (علیه السّلام) بسیار متأثر م‌شوند و از مادرش می‌خواهند که برایش دعا نمایند و دعای مادرشان چنین نقل شده است: 👈«يا رادّ يوسف على يعقوب من بعد الفراق و جاعله في الدهر مسرورا و يا رادّ إسماعيل إلى هاجر. إلهي بعطش أبي عبد اللّه إلهي بغربة أبي عبد اللّه امنن عليّ بردّ ولدي.»   «اللهم اشهد على هؤلاء القوم فقد برز إليهم غلام اشبه الناس خلقا و خلقا و منطقا برسولك كنّا اذا اشتقنا الى نبيك نظرنا الى وجهه اللهم امنعهم بركات الارض و فرقهم تفريقا و مزقهم تمزيقا و اجعلهم طرائق‏ قددا و لا ترض الولاة عنهم أبدا فانهم دعونا لينصرونا ثم عدوا علينا يقاتلوننا.» «انا على بن الحسين بن على            نحن و رب البيت اولى بالنبى‏ أضربكم بالسّيف حتّى ينثنى‏ ضرب غلام هاشمىّ علوىّ‏ و لا يزال اليوم احمى عن ابى‏ تاللّه لا يحكم فينا ابن الدّعى‏ يا أبة العطش قد قتلني و ثقل الحديد أجهدني فهل إلى شربة من ماء سبيل أتقوى بها على الأعداء. فبكى الحسين عليه السلام و قال: 🔶 وا غوثاه يا بني قاتل قليلا فما أسرع ما تلقى جدك محمدا صلى اللّه عليه و آله فيسقيك بكأسه الأوفى شربة لا تظمأ بعدها أبدا. و قيل أنه عليه السلام قال: يا بني هات لسانك، فأخذ بلسانه فمصه و دفع إليه‏ خاتمه و قال: امسكه في فيك و ارجع إلى قتال عدوك فإني أرجو أنك لا تمسي حتى يسقيك جدك بكأسه الأوفى شربة لا تظمأ بعدها أبدا.» و على الرواية السابقة: لما ضربه الناس بأسيافهم، اعتنق فرسه فاحتمله الفرس الى عسكر الاعداء فقطعوه بسيوفهم اربا اربا. و قال أبو الفرج: و جعل يكر كرة بعد كرة حتى رمى بسهم فوقع في حلقه فخرقه و أقبل ينقلب في دمه ثم نادى: يا ابتاه عليك منّي السلام هذا جدّي رسول اللّه يقرؤك السلام و يقول عجل القدوم إلينا 🔶 به روايت ابوالفرج همين طور كه شهزاده حمله مى ‏كرد بر لشكر تيرى به گلوى مباركش رسيد و گلوى نازنينش را پاره كرد. آن حضرت از پا افتاد و در ميان خون خويش مى ‏غلطيد و در اين اوقات تحمّل مى‌كرد تا آنگاه كه روح به گودى گلوى مباركش رسيد و نزديك شد كه به بهشت عنبر سرشت شتابد صدا بلند كرد: ای پدرجان، از من به شما سلام این جدم رسول الله است که به شما سلام می رساند و می فرماید: برای آمدن به سوی ما تعجیل کن. و أقبل الحسين إليه و معه فتيانه فقال: 🔶 احملوا أخاكم فحملوه حتى وضعوه بين يدي الفسطاط الّذي كانوا يقاتلون أمامه.» «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» .
. علیه‌السلام سنگها صورت او را عوضم بوسیدند تیرها سخت به آغوش علی چسبیدند داشت می‌رفت به‌میدان قدوبالایی داشت عمه‌هایش همگی دور سرش چرخیدند سرو من تشنه به میدان شهادت می‌رفت خواهرانش عوض ابر بر او باریدند پیرمردان همه گفتند رسول‌الله است جمعیت از نفس افتاد، همه ترسیدند نمک زندگی من پسرم بود ولی نمک زندگی‌ام را به زمین پاشیدند مجلس ختم گرفتیم کنار بدنش عوض فاتحه خوانی همگی رقصیدند هفت بار از جگر سوخته‌ام ناله زدم مرد و نامرد همه غربت من را دیدند «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» ......... علیه‌السلام بهترین اوصاف اکبر، شاهزاده بودن است رزق آقازادهٔ ما، اشک جاری کردن است بهترین زاویهٔ شش گوشه در پائین پاست بهترین حال گدایی کفشداری کردن است گر میان کربلایی روضهٔ اکبر نخوان این‌شب‌جمعه چه‌وقت سوگواری‌کردن است پهلویش از بس شکسته بوی مادر می‌دهد پیش اکبر کار زهرا بیقراری کردن است «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» .
بندانی. شب هفتم. محرم1445. غمخانه .mp3
8.53M
سخنرانی استاد بندانی نیشابوری شب هفتم الحرام ۱۴۴۵ غمخانه بی بی شهربانو سلام الله علیها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا