eitaa logo
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
1.5هزار دنبال‌کننده
649 عکس
170 ویدیو
29 فایل
حکمت قرآنی در اندیشه فیلسوفان انقلاب اسلامی: امام خمینی علامه طباطبایی شهیدان مطهری، بهشتی، صدر آیات علامه جعفری، مصباح یزدی، جوادی آملی و امام خامنه ای
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 تفقه حکیمانه در همه معارف اسلامی 🔺️ما نیازمند فقیه در توحید، فقیه در معاد، فقیه در امامت، فقیه در سیستم اجتماعی اسلام، فقیه در سیستم‌ اقتصادی اسلام و ... هستیم ✍استاد علامه آیت الله 🔸️ ما در اسلام غیر از مسئله علم و آموزش، دستور فقاهت در تمام شئون دینی داریم. این فقاهتی که در دین و در احادیث وارد شده است - همان طور که علما گفته‌اند - اختصاص به فقهِ در احکام ندارد، در تمام مسائل دینی ما موظفیم فقیه باشیم. 🔹 ما باید در توحید فقیه باشیم، در نبوت فقیه باشیم، در امامت فقیه باشیم، در معاد فقیه باشیم، در سیستم اخلاقی اسلام فقیه باشیم، در سیستم اجتماعی اسلام فقیه باشیم، در سیستم اقتصادی اسلام فقیه باشیم؛ در همه چیز مربوط به اسلام باید فقیه باشیم و از آن جمله در احکام اسلام هم باید فقیه باشیم. 📚حق عقل در اجتهاد، ص۹۲ •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2040
هدایت شده از حسام الدین نژادمحمد
📌تغییر مرجعیت فکری انقلاب 🔷انقلاب اسلامی ایران نتیجه حکمت و فقاهت متفکران، فقیهان و فیلسوفانی بود که در کوران حوادث انقلاب پای در میدان گذاشتند و با فکر، قلم و بیان خود به احیای تفکر اجتماعی اسلام و تبیین معارف ناب اسلامی پرداختند و با آسیب شناسی دقیق جامعه ایرانی و مدرنیته وارداتی، مسیر تغییر و انقلاب اساسی جامعه را روشن ساختند و در این راه از هیچ تلاش و کوششی فرو گذار نکردند ، آیت الله ای، ، ، ، و پس از ایشان، آیت الله ، آیت الله ، علامه و آیت الله ، آیت الله از جمله متفکران اصیل انقلابی بودند که با جامعیت فقهی و حکمی در وسط میدان تبیین و مبارزه فکری و عملی در راه اصلاح جامعه و تبیین اساس فکری انقلاب اسلامی بودند. 🔷اما متاسفانه چند صباحی است که برخی از جریانات فکری و سیاسی در کشور در صدد این متفکران و جایگزین کردن افراد دیگری هستند و حتی به جعل تاریخ و خاطره سازی روی آوردند و از پیشتازی مراد خود در انقلاب و استادی آنها بر متفکران انقلاب سخن می گویند و متاسفانه برخی از طلاب جوان و دانشجویان دغدغه‌ مند انقلابی بی خبر از حقایق تاریخی تحت تأثير جو روانی رسانه ها، این مدعاها را می پذیرند و به شخصیت های فکری آنها دل می سپارند. 🔷تبلیغات گسترده رسانه‌ای و آموزشی جریانهایی در اطراف چهره‌هایی همچون سیدمحمدحسین ، سیدمنیرالدین ، شیخ علی ، سید احمد ، میرزا مهدی و مکتب تفکیک و برخی دیگران از چهره‌های جوان حوزوی و دانشگاهی با شعارهای انقلابی، عدالت‌خواهی، تمدن‌سازی در ميان طلاب و دانشجویان و تبدیل آنها به متفکران اصلی جامعه و مرجعیت بخشیدن به افکار آنها در جبهه انقلاب و غفلت عامدانه و تخریب هوشمندانه متفکران اصیل انقلاب اسلامی، مقوله ساده و پیش پا افتاده ای نیست؛ بلکه بسیار جای تامل و تفکر و نگرانی دارد و اگر بدان توجه جدی نشود باید منتظر بنیانهای مکتب و گفتمان انقلاب اسلامی بود که بزرگترین چالش در پیش روی جامعه اسلامی و فرایند تکاملی انقلاب اسلامی است. که به تعبیر حکیم انقلاب امام خامنه ای موجب مکتب فکری انقلاب می شود که غیر قابل جبران و ترمیم خواهد بود. 🔷البته این به معنای عدم استفاده از آثار و اندیشه های افراد مذکور و سایر اندیشه وران نيست‌ _که باید به اندازه هماهنگی آن با مکتب فکری انقلاب اسلامی بهره برد_ بلکه مسئله جایگزین کردن آنها و فکری انقلاب اسلامی است. بدون تردید مکتب فکری انقلاب اسلامی خود بنیان‌های فلسفي و فقاهتی مستقل و آشکاری دارد که در آثار امام خمینی و شاگردان برجسته ایشان و رهبر معظم انقلاب اسلامی امام خامنه ای تشریح و تبیین شده است و همان باید ملاک سنجش و بهره گیری از آثار و اندیشه های دیگران باشد. 🔷از تاریخ گذشته و وقایع صدر اسلام تا حوادث مشروطه باید عبرت گرفت. چرا که تغییر مرجعیت فکری و فرهنگی در آن حوادث هرچند که نوعا با دغدغه های مثبت انجام شده است باعث گسترش اختلافات و تشتت های فکری شده است و در نتیجه قدرت فکری و وحدت جمعی را تضعیف کرده است و به تدریج در فضای آشفته و پر تنش اجتماعي و فرهنگی، جریانات انحرافی در بنیان‌ها و مسیر حرکت تکاملی انقلاب اسلامی به وجود آمده است و این جریانات انحرافی با مریدبازی، تفاهم اغواگرایانه، تبلیغات رسانه ای، جعل تاریخ و خاطره سازی از این غبار آلودگی و سرگشتگی سوء استفاده کرده و جامعه را به انحراف و التقاط کشانده اند. همچنان که نشانه های این التقاط و انحرافات را در برخی مریدان و شاگردان افراد مذکور می توان شناسایی کرد و از فعالیت های گسترده آشکار و مخفی آنها می توان گزارش مفصلی تهیه و به افکار عمومی عرضه کرد. فاعتبروا یا اولی الابصار 🔸حسام الدین نژادمحمد | عضو شوید https://eitaa.com/joinchat/1493434881Cd2ee051bf3
📌 استادان عرفانی و سلوکی شهید مطهری ۱. مرحوم آیت الله آقا نجفی قوچانی: آیت الله العظمی خامنه‌ای: ❇️شخصیت ممتاز اهل مکاشفه مرحوم آقا نجفی یك شخصیت بسیار ممتازی بوده، یك انسان معنوی بوده. مرحوم شهید مطهری ایشان را دیده بود در قم. و به من می‌گفت ایشان اهل مكاشفه و اهل معنا بودند. كتاب دیگری ایشان دارد به نام سیاحت غرب كه در احوال عالم برزخ و پس از مرگ نوشته شده به شكل داستانی. مرحوم مطهری می‌گفتند من احتمال قوی می‌دهم كه اینها مكاشفات این مرحوم هست، كه به این شكل در كتاب سیاحت غرب آن را ثبت كرده. .۱۳۶۴/۰۹/۲۶ بیانات در مراسم سالگرد شهادت دکتر مفتح ❇️ دارای مقامات معنوی و تاثیرگذار تربیتی مرحوم آقای مطهّری از معاشرت یک یا دو ماه رمضان خودش با مرحوم «آقانجفی قوچانی» آن مرد بزرگواری که «سیاحت شرق» و «سیاحت غرب» را نوشت، برای من نقل می‏کرد. معلوم می‏شد که مقامات معنوی و تربیت و ممشا و منش آن مرد برروح مرحوم مطهری رضوان‏اللَّه‏علیه تأثیر گذاشته بود. مرحوم «علّامه طباطبایی» و مرحوم «حاج میرزا علی آقای شیرازی» و دیگران و دیگران و در رأس همه امام بزرگوار نیز تأثیرات زیادی بر او گذاشته بودند. معلّم چنین کارهایی می‏کند. ۱۳۷۸/۰۲/۱۵ بیانات در دیدار جمعی از کارگران و معلمان •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2061
📌سیاحت شرق آیت الله آقانجفی قوچانی آیت الله العظمی خامنه‌ای: ما متأسفانه یك تحلیل درست و حسابی از زندگی طلبگی نداریم. تا این نكات و ظرائف توی آن منعكس شده باشد. معمولاً شرح حالهایی كه هست متوجه به این خصوصیات و این نكات نیست. این كتاب زندگی مرحوم آقانجفی قوچانی كه به اسم سیاحت شرق منتشر شده خیلی چیز جالبی است. من به برادران و خواهران توصیه می‌كنم كتاب را بخوانند. خود مرحوم آقا نجفی یك بسیار بوده، یك بوده. مرحوم شهید مطهری ایشان را دیده بود در قم. و به من می‌گفت ایشان اهل و اهل بودند. كتاب دیگری ایشان دارد به نام سیاحت غرب كه در احوال عالم برزخ و پس از مرگ نوشته شده به شكل داستانی. مرحوم مطهری می‌گفتند من احتمال قوی می‌دهم كه اینها این مرحوم هست، كه به این شكل در كتاب سیاحت غرب آن را ثبت كرده. یك چنین شخصیتی. آن‌جا منعكس است، كه طلبه چه‌جوری درس می‌خواند و چه‌جوری تلاش می‌كند و چه‌جور پای درس استاد می‌رود، و استاد را انتخاب می‌كند و چه‌جور عبادت می‌كند و چه‌جور گرسنگی می‌كشد، البته زمان آقانجفی با حالا یك مقداری فرق می‌كند، و ما نمی‌گوئیم صد در صد آنجور است. نه، خیلی چیزها هست كه زمان مرحوم آقا نجفی نبود و خوب هست، امروز، هست. بهتر از آن هم هست. بیانات در مراسم سالگرد شهادت دکتر مفتح ۱۳۶۴/۰۹/۲۶ •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2062
7.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 به روز بودن و جامع بودن شهید مطهری و علامه جعفری پرفسور مهدی از بروز بودن و زمان شناس بودن استاد شهید و علامه می گوید! و با بعضی دیگر مقایسه می کند... 🎥فیلم کامل گفتگو👉 💎 به نقل از کشکول ناب حوزوی •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2103
📌 چگونگی نقد نظریه‌ها 🔹هر نظریه‌ای مبتنی بر یک مبادی معرفتی، وقایع را به گونه ای تحلیل و شواهد را به طوری تنظیم می‌کند که از انسجام درونی برخوردار باشد و برای مخاطب قابل پذیرش باشد. لذا هر نظریه اجتماعی را فی نفسه بنگریم می‌بینم که کاملا درست است اما اگر با مبانی هستی شناسی و انسان شناسی خودمان بدان نظریه نظر کنیم، با تضادها و تناقض‌های مختلفی در متن آن نظریه با مبانی ما و یا با ناکارآمدی آن در حل برخی از جوانب مسائل روبرو می‌شویم و ضرورتا به ناقص بودن و ناکارآمدی آن نظریه در تحلیل پدیده‌ها می‌رسیم. 🔸بنابراین بهترین روش برای نقد نظریه‌ها و تحلیل اندیشه‌ها، مراجعه به مبانی فکری و زیرساخت‌های نظری آن است تا میزان استحکام نظریه و ساختمانی که بر آن بنا شده است را بتوان تحلیل و ارزیابی کرد. 🔹متاسفانه امروز در تحلیل نظریه‌ها، صرفا به روبناها و خروجی‌ها توجه می‌شود و بر اساس همان افراد و نظریه‌ها تقدیس و تخریب می‌شوند. این مسیر صحیحی نیست و امکان فهم و تحلیل نظریه‌ها و اندیشه‌ها را فراهم نمی‌کند که هیچ، موجبات گمراهی و اشتباه در تحلیل و محاسبات را هم در پی خواهد داشت. 🔸 بنابراین برای تحلیل و سنجش افراد، نظریه‌ها و جریانها، ابتدا باید مبانی معرفتی و زیرساخت‌های نظری (معرفت شناسی، هستی‌شناسی، انسان‌شناسی) خودمان را از منابع اصیل و دقیق مشخص کنیم. در گام دوم به شناخت مبانی معرفتی نظریه و جریان مورد مطالعه، بپردازیم و در کام سوم به مقایسه و تحلیل بپردازیم. 🔹 مقام معظم رهبری بارها فرموده‌اند که بهترین منبع برای شناخت مبانی معرفتی و زیرساخت‌های نظری انقلاب اسلامی، مجموعه آثار استاد شهید آیت الله مطهری است و با مراجعه عمیق و مطالعه مداوم آن می‌توان به نظام فکری انقلاب دست یافت تا با درک صحیح از هستی و انسان شناسی اسلامی، امکان تحلیل پدیده‌های اجتماعی و انقلاب اسلامی فراهم شود. •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2167
📌 الهیات متعالی انقلاب اسلامی (مطهری همیشه زنده است و مطهری‌ها ادامه دار هستند) 🔹در یکی از کانالها با استناد به کتابی از حمید دباشی (مدیر مطالعات کارشناسی ارشد در انستیتو ادبیات تطبیقی و جامعه در دانشگاه کلمبیا در شهر نیویورک) «الهیات نارضایتی» را «بنیاد ایدئولوژیک انقلاب اسلامی ایران» دانسته و استاد شهید مطهری را به ایدئولوژی‌پرداز نارضایتی تفسیر کرده است. در نهایت هم از نبود شهید مطهری در جامعه اسلامی برای گستراندن نارضایتی، تأسف خورده است و به نقد ائمه جمعه و جماعت پرداخته است. 🔸در پاسخ به این تفسیر چپ‌گونه و ناصواب از انقلاب اسلامی چند مطلب به ذهن می‌رسد که عرض می‌شود: ۱. در تعریف یک پدیده باید اولا به فصل اخیر و عنصر اصلی اشاره کرد نه به برخی ویژگی‌های میانی و مشترک با سایر جریانها و ثانیا باید از خود پدیده انتزاع شود و نه از ذهن مفسر. انقلاب اسلامی خود دارای فلسفه و حکمت است و به تعریف دقیق خود پرداخته است و ذات خود را نمایان ساخته است. لذا باید به همه آثار امام و آقا و شهید مطهری مراجعه کرد و انقلاب را تعریف کرد. با مطالعه‌ی مفصل این آثار و بر بنیان تصریحات مکرر متفکران انقلاب اسلامی، ذات انقلاب اسلامی و مردم و بود که البته نارضایتی از نواقص و محدودیت‌های اجتماعی را هم در درون خود داشت. اما صرف نارضایتی علت انقلاب‌ها نبوده و نخواهد بود. بلکه ذات و اساس یک انقلاب را باید در وجه ایجابی و در طرح آن از کمال و آرمان انسانی و الگوی زندگی، اجتماع و حکومت فهم کرد. لذا فصل و عنصر تمایز دهنده انقلاب اسلامی از سایر انقلاب‌ها و تحولات اجتماعی را باید در وجه ایجابی، الهی، آرمانی و کمال‌خواهی آن جستجو کرد نه در عنصر مشترک و میانی آن که نارضایتی است. از نارضایتی و اعتراض، نهایتا شورش و کودتا به وجود می‌آید نه انقلاب. بلکه انقلابها، محصول طرح ایجابی، افق‌گشایی‌، آرمان‌طلبی، کمال‌گرایی و تحول‌خواهی است. لذا الهیات انقلاب اسلامی نمی‌توانست الهیات نارضایتی باشد بلکه یک الهیات متعالیِ آرمان بخش، تحول‌گرایانه، سازنده و امیدبخش نسبت به زندگی و آینده بود. تقلیل انقلاب اسلامی و آثار حکیمان و فقیهان انقلاب به نارضایتی و جنبه سلبی یک ظلم بزرگ و احتمالا با مقاصد ناصواب همراه است که حتما باید به نقد آن پرداخت و جامعیت انقلاب و اندیشه ایجابی آن را تبیین کرد و جنبه‌های سلبی آن را ذیل کمال و آرمان متعالی و سازنده‌ی آن فهم کرد. شهید مطهری در کتاب «نگاهی به نهضت‌های اسلامی در صد سال اخیر» به نحو عالی این مطلب را تبیین کرده است. ۲. بنابراین الهیات انقلاب اسلامی، الهیات رهایی بخشی و الهیات افق گشایی و الهیات کمال خواهی فطری بود نه نارضایتی. الهیات حکمت و فقاهت بود که جامعه را رشد داد و مسیرهای جدید را به روی انسان گشود و نوعی خاص از را در انسان ایرانی به وجود آورد و او را الهی و آسمانی کند و برای دست‌یابی به کمال و تعالی وارد میدان انقلاب کند. ۳. استاد شهید آیت الله مطهری یکی از بزرگ در نهضت بزرگ الهی و اسلامی ملت ایران بود نه صرفا یک ایدئولوژی‌پرداز و ناراضی و مخالف وضع وجود. استاد شهید با آثار فلسفی و فقهی خود توانست ابعاد متعالی اسلام را استنباط و به پرسش‌های بشر معاصر پاسخ عقلی و فلسفی دهد و افق‌های متعالی زندگی و اجتماع را معرفی کند. ۳. اگر استاد شهید مطهری امروز بود حتما توسط برخی از افراد مدعی انقلابی‌گری و سیاست، به نئولیبرالیسم متهم می‌شد و مشکل او را اعتقادی می‌دانستند و او را خارج از دایره انقلاب تعریف می‌کنند و نقدهای او به جریانهای مذهبی و انقلابی را بر نمی‌تافتند و او را حذف می‌کردند. همچنان که جریان در چهره‌های مختلف خود در زمان حیات استاد با ایشان بدرفتاری کردند و تلاش داشتند وی را از محوریت فکری انقلاب اسلامی حذف کنند و نهایتا ایشان را به شهادت رساندند. امروز هم برخی از مدعیان انقلابی‌گری و عدالت خواهی می‌‌کوشند تا آثار شهید مطهری را کنار بگذارند و اندیشه‌های دیگر را جایگزین کنند. ۴. اما بحمدلله، الان هم هستند کسانی که در امتداد راه و فکر استاد شهید مطهری، نورافکنی می‌کنند، ابعاد متعالی و اجتماعی اسلام را تبیین می‌کنند، مشکلات جامعه را می‌شناسند و جریان‌های سیاسی و اجتماعی را به چالش می‌کشند و افق‌های جدید را به روی نظام و ملت می‌گشایند، اما برخی اجازه دیدن و دیده‌شدن آنها را نمی‌دهد. حکیمان متأله و عالمان پارسایی همچون استاد حمید پارسانیا، استاد سید یدالله یزدان‌پناه، استاد محمدرضا عابدینی و ... از این جمله هستند. •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2194
📌 ظرفیت آثار شهید مطهری برای رویارویی خردمندانه با غرب ✍یادداشت‌های وارده از استاد حوزه علمیه تهران: بیش از پانزده سال است که تمام مطالعات حقیر، حول مسئله ی سنت و تجدد متمرکز است. اگر هم به تاریخ، جامعه شناسی، فلسفه و ... مراجعه کرده ام، در صدد تامین مصالح برای ساختن پروژه ی فکری ام حول این مسئله بوده است‌. سالهاست به این نتیجه رسیده ام که خواندن تاریخ بدون نظریه، نتیجه ای جز سرگردانی ندارد. از سال ۸۴ که با دکتر داوری اردکانی آشنا شده ام، همواره از نظرات ایشان برای فهم غرب بهره برده ام؛ تا جایی که احساس می کردم به رغم برتری بی رقیب استاد مطهری در شناخت اسلام، شناخت داوری اردکانی از غرب، بسی فراتر از شناخت استاد مطهری است. کار بزرگ طرح اما این بود که با تقریر عمیق خود از اندیشه‌های شهید مطهری و دیگر متفکرین انقلاب از سویی، و با نشان دادن فاصله ی جدی تفکرات فردید و شاگردانش با مکتب فکری امام از سوی دیگر، من را متقاعد کرد که ظرفیت های این مکتب، بیش از اندیشه های مذکور امکان رویارویی خردمندانه با غرب را در اختیار جامعه ی ایرانی می گذارد. و این کار کمی نبود. شاید اولین بار است که می خواهم این مطلب را بیان کنم؛ من سالها در فضای فقه زده ی حوزه، از این همه وقتی که در مطالعه ی تاریخ گذاشته بودم احساس خسران می کردم و حتی سعی در کتمان اطلاعات تاریخی داشتم تا متهم به بی سوادی نشوم. شاید حدود ۵ یا ۶ سال است که تدریجا اعتماد به نفس از دست رفته ی خود را بازیافته ام و هر چه می گذرد بیشتر در درستی راهی که به طور غریزی و اکتشافی رفته ام مصمم می شوم. بدون تردید اگر ۱۰ سال قبل با فردی چون استاد موسوی آشنا شده بودم، وضعیت امروزم خیلی تفاوت می کرد. ببخشید مصدع شدم؛ تلک شقشقه هدرت... •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2302
📌 شیوه مواجه با سنت و مدرنیته در فرهنگ قرآن کریم 🎙فیلسوف انقلاب اسلامی استاد شهید آیت الله مطهری: قرآن نمی‌گوید هر چه که سنت است پس باید در هم کوبید و هر چه که نو است [پس باید زنده نگه داشت.] یک عده هم می‌گویند نوگرایی. این چطور است؟ نوگرایی هم درست نیست، به این معنا که هر نوی علامت رشد و تکامل و پیشرفت نیست. هر کهنه‌ای اول نو بوده است. هر سنت احمقانه‌ای یک روزی نو بوده است. آیا روز اوّلی که نو بود درست بود حالا که کهنه شده بد شده است؟ نه، روز اوّلی هم که نو بود چرند بود. قرآن می‌گوید: ، ، ؛ سنت را با مقیاس عقل و حقیقت بسنج، ببین درست است یا نادرست. اگر درست است گرایش پیدا کن، اگر درست نیست، چنانچه همه پدران چند هزار ساله تو هم به آن عمل می‌کردند پشت پا به آن بزن. نو هم همین طور است. می‌گوید هر نوی را هم با نقد عقل و حقیقت بسنج. نو بودن که دلیل درستی نیست؛ باز ببین این نو درست است یا غلط؛ اگر درست است به این نو گرایش پیدا کن، اگر غلط است گرایش پیدا نکن. ✍ استاد مطهری، خدا در زندگی انسان، ص92 •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2349
📌شناخت اسلام به صورت یک مکتب‏ 🎙آیت الله شهید مطهری: اولین شرط برای یک نفر مبلّغ شناسایی خود مکتب است، شناسایی ماهیت پیام است؛ یعنی کسی که می‌خواهد پیامی را به جامعه برساند باید خودش با ماهیت آن پیام آشنا باشد، باید فهمیده باشد که هدف این مکتب چیست، اصول و پایه‌های این مکتب چیست، راه این مکتب چیست و به کجا می‌رسد، اخلاق و اقتصاد و سیاست این مکتب چیست، معارف این مکتب چیست، توحید و معاد این مکتب چیست، احکام و مقررات این مکتب چیست. آخر مگر کسی می‌تواند پیامی را به مردم برساند بدون آنکه خودش آن پیام را شناخته و درک کرده باشد؟! این مثل این است که بگوییم یک نفر مرجع تقلید باشد اما فقه نخوانده باشد. چطور می‌شود کسی مرجع تقلید باشد و بخواهد براساس فقه فتوا بدهد و فقه نخوانده باشد؟! و یا مثل این است که یک نفر می‌خواهد طبیب باشد اما پزشکی نخوانده باشد. از اینجا معلوم می‌شود که برای یک نفر مبلّغ تا چه اندازه وسعت اطلاعات علمی و شناخت اسلام، آن هم به صورت یک مکتب لازم است. اسلام خودش یک مکتب است، یک اندام است، یک مجموعه هماهنگ است؛ یعنی تک تک شناختن هم فایده ندارد؛ باید همه را در آن اندام و ترکیبی که وجود دارد بشناسیم. ارزیابی ما درباره مسائل اسلامی باید درست باشد. برای یک اندام، یک عضو به تنهایی ارزش ندارد. در اندام انسان، دست، پا، بینی، چشم، گوش، اعضای درونی مثل معده، روده، قلب و مغز هر کدام یک عضو هستند، ولی آیا ارزش این اعضا در این اندام (با اینکه همه لازم و واجب هستند) یک جور است؟ آیا اگر لازم شد ما یک عضو را فدای دیگری کنیم، کدام عضو را فدای عضو دیگر می‌کنیم؟ آیا اگر لازم شد، قلب را فدای دست می‌کنیم یا دست را فدای قلب؟ معلوم است که دست را فدای قلب می‌کنیم چون بدون دست می‌تواند زنده بماند ولی بدون قلب نمی‌تواند، بدون کبد یا مغز و اعصاب نمی‌تواند زنده بماند. اسلام هم این گونه است، که این خودش بحثی است به نام «اهمّ و مهم». ✍ استاد مطهری، حماسه حسینی، ج 1، ص389 •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2382
📌 معنای مکتب 🎙استاد شهید آیت الله مطهری: 🔹 «مکتب عبارت است از یک سیستم واحد فکری عملی» یعنی نه یک سیستم فکری صرفا نظری که مربوط به علوم نظری است و نه آنچه باید کرد. 🔸به اصطلاح فلسفه خودمان سیستم فکری نظری یعنی فکر درباره آنچه که هست. فرض کنید می‌گوییم فیزیک ارسطو یک سیستم فکری نظری است یعنی یک نوع است درباره آنچه هست که چگونه است. و یا می‌گوییم فیزیک نیوتن یک سیستم فکری نظری دیگری است درباره آنچه هست. 🔹ولی سیستم فکری عملی یعنی یک درباره آنچه باید باشد، و در اصطلاح قدما حکمت عملی، که حکمت را به نظری و عملی تقسیم می‌کنند: یعنی حکمت و درک صحیح درباره آنچه هست و حکمت عملی یعنی درک صحیح و واقعی درباره آنچه باید باشد. 🔹بنابراین مکتب که عبارت است از «یک سیستم واحد فکری عملی» یعنی یک سیستم فکری درباره آنچه باید باشد، طرحی برای اینکه فرد یا اجتماع انسان چگونه خوب است باشد؟ و در تعریف مکتب اجتماعی باید یک کلمه هم اضافه کنیم و این طور بگوییم: مکتب اجتماعی عبارت است از یک سیستم واحد فکری اجتماعی عملی، نه مجموع اندیشه‌های ناهماهنگ که به صورت یک دستگاه در نیامده باشد که آن مکتب نیست. یک رکن مکتب این است که به صورت یک دستگاه باشد. دستگاه صنعتی چگونه است؟ 🔸دستگاه آن است که از یک سری اجزاء تشکیل شده و برای هر جزئی کار و مقام و جای معینی در نظر گرفته شده است. مثلاً یک ساختمان یک دستگاه است چون هر جزء آن وظیفه‌ای را انجام می‌دهد و مجموع آن یک هدف واحد را تشکیل می‌دهد و لهذا اندیشه‌های متفرق، مکتب نیست زیرا یک واحد و یک دستگاه را به وجود نمی‌آورد. 🔹مجموع اندیشه‌های هماهنگ که با زندگی عملی یعنی با بایدها و نبایدها بستگی داشته باشد یک مکتب می‌باشد که بر پایه «اندیشه‌های نظری» قرار دارد و آن اندیشه‌های نظری روح آن مکتب به شمار می‌رود. 🔸 می‌گوییم «بر پایه اندیشه‌های نظری» چون گفتیم هر ایدئولوژی بر اساس یک جهان‌بینی است و خود جهان‌بینی نظر درباره جهان است آنچنان که هست، ولی ایدئولوژی نظر درباره انسان است آنچنان که باید باشد و باید بشود. 🔹پایه و مایه مکتب همان است که همه را به صورت یک دستگاه و یک پیکر درآورده است و دیگر چیزها به منزله اعضاء و جوارح رئیسه و غیر ‌رئیسه است و حتی بعضی به منزله موهایی است که بر پیکر می‌روید یعنی این قدر جنبه غیر اصیل دارد، مانند لازم و غیر لازم و واجب و مستحب و... ❇️ایدئولوژی، هم ‌پایه فلسفی می‌خواهد و هم پایه ایمانی تنها اندیشه‌‏ای می‌تواند روح یک مکتب را تشکیل دهد که از طرفی پایه جهان‌بینی آن مکتب باشد یعنی نوعی بینش و دید و ارزیابی درباره هستی باشد، و از طرف دیگر «آرمانساز» باشد و این همان مطلب است که گفتیم ایدئولوژی، هم پایه فلسفی باید داشته باشد و هم پایه ایمانی. از یک سو اساس منطقی داشته باشد تا آنچه هست را بتواند با منطق و استدلال ثابت کند و از سوی دیگر آرمانساز باشد، یعنی بتواند چیزی را عرضه کند که بشود موضوع ایمان و موضوع آرمان قرار گیرد؛ یعنی یک محبوب و معشوق هم به بشر عرضه بدارد و بشر را به سوی آن محبوب به حرکت درآورد. هم فلسفه باشد و هم ایده‌آل اخلاقی و هم ایده‌آل اجتماعی. 🔸 نیروی محرکه یک جهان‌بینی آرمانسازی آن است. صِرف یک جهان‌بینی مادام که آرمان نداشته باشد محرک نمی‌شود. مثل اینکه بزرگترین مکتبهای ستاره‌شناسی، مسائل ستاره‌شناسی را به ما عرضه می‌دارد و ما فقط درباره یک سلسله چیزهایی که در جهان هست اطلاعاتی پیدا می‌کنیم، اما دیگر به ما ارتباطی پیدا نمی‌کند یعنی ستاره‌ها به آن وضع وجود داشته باشند یا نداشته باشند، از نظر زندگی و هدفهای انسان تأثیری ندارد، برخلاف مکتب که چیزی را عرضه می‌دارد که در آن آرمان بزرگی برای انسان نهفته است. ✍ استاد مطهری، هدف زندگی، ص52 •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2383