eitaa logo
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
1.4هزار دنبال‌کننده
572 عکس
155 ویدیو
29 فایل
حکمت قرآنی در اندیشه فیلسوفان انقلاب اسلامی: امام خمینی علامه طباطبایی شهیدان مطهری، بهشتی، صدر آیات علامه جعفری، مصباح یزدی، جوادی آملی و امام خامنه ای
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 پرسش های پیرامون "تباهی ناپذیری بدن" پس از مرگ 🔹به لحاظ روش شناسی مسئله "تباهی ناپذیری بدن" و "سالم بودن جسد بعد از مرگ" در شرایط طبیعی بدون دخالت موارد و ابزار غیر طبیعی (مانند مومیایی، نگه داری در شرایط کنترل شده و مانند انها) یک مسئله چندتباری و چند حیثیتی است که عدم تفکیک آنها از هم موجب مغالطه و تقلیل انگاری و تحویلی نگری می شود. 🔸در یک استقرا اولیه چند پرسش اساسی و مستقل در اطراف این مسئله قابل طرح است که برای پاسخ دادن به هر یک می بایست از منابع و روش شناسی خاصی استفاده کرد: ۱. آیا عقلا این یک پدیده‌ی ممکن است و آيا نمونه‌های محققِ تجربی و قابل استناد برای آن وجود دارد؟ ۲. براساس نمونه‌های محقق شده، آیا این پدیده اختصاص به مؤمنان و صالحان داشته است و یا غیر مؤمنان و اشرار هم در میان آنها مشاهده شده است (البته موارد مومیایی خارج از محل بحث است)؟ ۳. آیا "تباهی ناپذیری" دلیل بر "صالح بودن میت" است یا خیر؟ دلیل عقلي و نقلی معتبر و مصرح بر آن اقامه شده است يا نه؟ اگر براساس استقرای موارد محقق و نقل شده، اثبات شود که همه موارد صالح بوده‌اند این استقرا می‌تواند دلیل کافی بر این مدعا باشد؟ ۴. آیا اعتقاد به "صالح بودن چنین میتی" امر دینی است به این معنا که انکار آن به انکار ضروری دین می‌انجامد، یا اینکه فقط نشانه‌ای بر برخی از اعتقادات دینی مثل معاد است؟ آیا این نشانه بودن امری زمانمند و متعلق به یک دوره خاص تاریخی است یا امر فرازمانی است؟ ۵. آیا این اتفاق، معلول عوامل مادی صرف است یا صرفا معلوم عوامل غیر مادی (ماورائی) است و یا معلول ترکیبی از عوامل مادی و ماورائی است؟ ۶. اگر اثبات شود که عوامل مادی در ایجاد آن دخیل است آیا موجب نفی دخالت عوامل غیرمادی در ایجاد آن می‌شود؟ ۷. اگر اثبات شود که فقط عوامل مادی در آن دخیل است آیا دیگر نمی‌تواند یک امر دینی تلقی شود، به تعبیر دیگر آیا "دینی بودن" ملازم با "غیرمادی بودن" است؟ https://eitaa.com/hekmat121
حقّ‌عقل دراجتهاد_شهیدمطهری.pdf
283.6K
📌 حق عقل در اجتهاد به قلم حکیم انقلاب اسلامی آیت الله جریان شناسی اشعری گری و پیامدهای نفی حجیت عقل در شناخت ارزشها و افعال در انحطاط تمدن اسلامی. جریانهای منکر حجیت عقل و نافی حسن و قبح ذاتی از این منظر نامیده شده اند. https://eitaa.com/hekmat121
برای دفاع از حقوق طلاب و خدمات طلاب و روحانیت به جامعه اسلامی 📌مشارکت بفرمایید: پویش ثبت در تقویم رسمی جمهوری اسلامی ایران https://www.farsnews.ir/my/c/132467
📌عناصر مغفول گفتمان امروز ما امام خمینی(ره) و عقلانیت دو عنصر مغفول در فضای های علمی و گفتمانی جامعه امروز ماست. ریشه همه بن بست ها هم در غفلت از همین دو عنصر است. https://eitaa.com/hekmat121
📌 اساس پیشرفت اساس توسعه و یک جامعه، نه صرفا رشد اقتصادی و یا توسعه فناوری های نوین است اگر چه اینها بسیار مهم است، اما آنچه زیرساخت اصلی پیشرفت را تشکیل می‌دهد رشد فرهنگ، تربیت اجتماعی و عقلانیت تک تک افراد جامعه است. بدون متناسب با پیشرفت و بدون تعمیق در لایه های عمیق شخصیت افراد و سطوح بنیادین جامعه بدون حاکمیت هرگونه رشد اقتصادی و فناوری خود می‌تواند موجبات بحران‌های جدید در جامعه را فراهم کند. بلکه هرگونه رشد اقتصادی متوازن و تعمیق زیر ساخت‌های فناورانه راهگشا، معلول رشد تربیت اجتماعی و تعمیق فرهنگ پیشرو و حاکمیت عقلانیت اجتماعی است به نحوی که همه کنشگران اجتماعی اعم از مردم و مسئولان خود را در قبال پیشرفت و حل مسائل جامعه متعهد و مسئول بدانند و هیچ کس دیگری را متهم و خود را بی عذر و تقصیر نداند. بر این اساس فلسفه، علوم انسانی و بخصوص علوم اسلامی در جامعه ایرانی برای رسیدن به جامعه پیشرفته نقش محوری و بنیادین را دارند. نهادهای علمی و پژوهشی علوم انسانی و اسلامی و رسانه های مذهبی و دینی مهمترین پیشران گسترش فرهنگ پیشرو و عامل مهم در تربیت اجتماعی آحاد افراد جامعه هستند. https://eitaa.com/hekmat121
📌ریشه‌های رخوت در مطالعه چیست؟ 🔹 برای درمان رخوت در مطالعه و پژوهش، ابتدا باید ریشه‌یابی کرد و پس از شناخت ریشه این بیماری می‌توان دارو تجویز کرد و به مصرف رساند. 🔸ریشه‌ها و علت‌هایی مختلفی برای رخوت و کسالت روحی وجود دارد که به اقتضای شخصیت افراد متفاوت است. 🔹برخی از مهم‌ترین این علل و ریشه‌ها که در طلاب و دانشجویان شایع و رایج است از این قرار است: ۱.ما شرایط خود و اجتماع و ... را نمی‌شناسم، از مسائل اطراف خود مطلع نیستیم و نمی توانیم با پیرامون خود ارتباط سالم و سازنده برقرار کنیم. لذا "بی‌دغدغه" و "بی‌درد" هستیم. برای همین هیچ مسئله‌ای نداریم و طبیعت "بی مسئله‌ بودن" این است که ضرورت و اهمیت کار مطالعه و سیر در تفکر اندیشمندان را تشخیص ندهیم. ۲.مدام تقصیرات و اشکالات را گردن دیگران می‌اندازیم، و از تکلیف خود فرار می کینم و خود را هیچ گاه مسئول نمی‌دانیم. در حالی که اگر خود را متعهد و مسئول بدانیم و برای خود مسئولیت مهم و اساسی در ساخت جامعه قائل باشیم. از رخوت بیرون می‌آییم و تلاش و حرکت مسئولانه جای آن را خواهد گرفت. در این هنگام، مطالعه یک ضرورت می‌شود. ۳. ما نسبت خود را با تاریخ و زمان هنوز نمی‌دانیم و نمی‌دانیم در کجای تاریخ هستیم و از زندگی و آینده چه می‌خواهیم و چه کار باید بکنیم، به تعبیر دیگر آینده خود را روشن نمی‌دانیم و از افق‌های آن چیزی نمی‌یابیم. کسی که آینده‌اش روشن نباشد، از وظایف فرار می‌کند. باید آینده خود را با استاد مشاور خود روشن کنیم که اگر روشن شد، بی‌قراری برای رسیدن سرتاپای وجودمان را خواهد گرفت. ۴. علت دیگر "کمال گرایی" طلاب و دانشجویان جوان است که در نتیجه به هیچ استاد و کتابی و طرح و برنامه‌ای نمیتوانیم اعتماد کنیم. همواره احساس می کنیم که اینهایی که دارم و در اختیار من است کم است، ضعیف است و بالاتر از اينه وجود دارد و باید سراغ بالاتری و بهترین‌ها بروم. لذا اعتماد به استاد، درس و بحث از بین می رود. اگر اعتماد رَخت بر بست، دیگر نمی‌توان در کارها و برنامه‌هایمان با کسی مشورت کنیم، اگر هم مشورت کنیم، اعتماد نمی‌کنیم و اگر هم اعتماد کردیم انجام نمی‌دهیم، و یا عمیق پیش نمی‌رویم و مدام از این شاخه به آن شاخه خواهیم پرید و دچار سردگمی و تحیر می‌شويم. تحیر موجب گمراهی و ضلالت، کثرت و پراکندگی می شود. ۵. علت دیگر رخوت ، مجذوب شدن در فرد یا جریان خاصی است که انسان را به فکر و مطالعه و عقلانیت دعوت نمی کند و از آنجا که "حب الشیئ یعمی و یصم" است به مطالعه و فکر بدبین می‌شويم و یا نهایتا در آن فرد و جریان متوقف می‌شویم. که در این حالت از مطالعه اثار سایر متفکران دیگر، احساس بی‌نیازی می‌کنیم و در حقیقت دست خود را خالی می‌کنیم و نمی‌توانیم از آثار دیگر متفکران و استادان استفاده کنیم. لذا تک بین و کوته بین می‌شویم. ... 🔸به طور کلی ما باید خود شناسی کنیم و ریشه این مطالعه نکردن را به دست آوریم. 📌 راهبردهای موثر در گرایش به مطالعه بیشتر 🔹برخی از راهبرد های کلی و عمومی برای خروج از رخوت و گرایش به مطالعه‌ی خوب و عمیق از این قرار است: ۱. کار مطالعه را گروهی و با همراه و هم مباحثه بانشاط، انجام دهیم. ۲. با انگیزه تدریس و خروجی دادن، کتاب را بخوانیم و یا با دیگران مباحثه کنیم به نحوی که بتوانیم برای دیگران آن را ارائه بدهیم. ۳. کانالی را در شبکه های اجتماعی راه بیندازیم و عصاره و جان مطالعات خود را، روزانه در آن کانال قرار دهیم و دیگران را از آن مطلع کنیم و از نظرات آنها مطلع بشویم. یاداشت نویسی هرچند کوتاه و موجز، بسیار نشاط انگیز است بخصوص اگر مورد اقبال و توجه دیگران قرار بگیرد. ۴. باید استاد راهنما و مشاور امینی را انتخاب کنیم و کار را با او ببندیم و همراه او پیش برویم. البته لازم است به آن استاد راهنما اعتماد کنیم، و حداقل دوسال با او همراه باشیم به توصیه‌ها و راهبردهای او کاملا گوش کنیم. نکته مهم این که باید مراقب" کمال گرایی" خود باشیم تا بتوانیم به استاد راهنما اعتماد کنیم و از تجربیات و دانش او بیشترین بهره را ببریم. ۵. با مردم و در متن زندگی مردم و بخصوص جوانان باشیم و از آنها یاد بگیریم و پرسشها و مسائل آنها را جدی تلقی کنیم و در فکر تهیه پاسخ های مناسب به آنها باشیم، انصافا گفتگو با مردم بسیار افق گشا، مسئله‌ساز و انگیزه بخش است اگر مردم را همانگونه که هستند باور کنیم نه آنگونه که دوست داریم. ۶. مهمتر از همه، دمیدن روح توحیدی و معنوی به کارهای علمی و مطالعاتی است، مطالعه را جزوی از عبادت خود و مسؤلیت دینی و اجتماعی تلقی کنیم و با اخلاص در نیت و با توکل به خداوند متعال، پای در راه بنهیم که خود راه بگوید چسان باید برویم. https://eitaa.com/hekmat121
📌طلبه، باغبان فرهنگ ✅در پاسخ به کسی که نوشته بود "طلبه باید سر زمین کشاورزی برود و کار کند،" براساس مبانی حکمت نوشته شد: 🔹زراعت و باغبانی حرفه‌ای شریف و جلوه ای از ربوبیت الهی است که گاه در زمین طبیعت به کار گرفته می شود و قوت سالیانه آدمیان را فراهم می آورد و گاه در سرزمین وجود آدمی و میدان فرهنگ عمومی ظاهر می‌شود و انسانیت را ثمر می دهد. 🔸 طلبه زارع جان آدمی و باغبان فرهنگ اجتماعی است، او بذر عقلانیت و معنویت را در جان انسانها و سرزمین فرهنگ می کارد. همواره در طول تاریخ این طلّاب مهذّب، دانشمندان خدوم و عالمان ربّانی بوده‌اند که در ادامه نهضت انبیای الهی، جامعه را آماده رشد و توسعه ی دانش و اخلاق و انسانیت می کند. 🔹طلبگی مجاهدتی سخت و مبارزه‌ای همه جانبه و ترکیبی با انواع آفت‌های جهالت، تکفیر و تحجّر و علفهای هرز خودباختگی و وادادگی است که هر کدام مسیر تعالی آدمي و پیشرفت جامعه را مسدود می‌سازد و عالم و آدم را به تباهی و سقوط می‌کشاند. در کشاکش رشد علف های هرز و جولان آفت‌ها، این طلاب حوزه و دانشگاه هستند همچون باغبانی مهربان و بیدار با علم و معرفت و دین و معنویت از بوستان جان آدمی و گلستان جامعه انسانی آفت زدایی می‌کند، ریشه ها را گاهی با آب معرفت و معنویت و گاهی با خون قلب آبیاری می‌کند. 🔸 طلبه نه یک فرد، که نماد عقلانیت تاریخی فرهنگ ماست که در متن این عقلانیت، طلب و جستجو نهفته است، طلب اشراق نور و جستجوی گمشده‌ای از جنس حکمت(۱). هرکس که ریشه در این عقلانیت و دل در گرو پیشرفت و تعالی این جامعه دارد و آن را از طریق علم و دانش و خشیّت و معنویت جستجو می‌کند و بر گسترش حکمت، عقلانیت و انسانیت در همه ساحت‌های حیات فردی و اجتماعی اصرار دارد است؛ خواه در حوزه باشد، خواه در دانشگاه؛ خواه در کرسی تدریس باشد، خواه در آزمایشگاه؛ خواه در میدان رزم با کفار باشد، خواه در ستیز با تکفیر؛ خواه در باغبانی جان آدمی و فرهنگ انسانی مجاهدت کند، خواه به زراعت و کشاوزی در طبیعت مشغول باشد. ۱. در رواياتي از حضرات معصومین (ع) نقل شده است: العلم نور یقذفه الله في قلب من يشاء الحکمة ضالة المؤمن https://eitaa.com/hekmat121
📌ساخت معنایی براساس حکمت متعالیه بخش نهم: انواع واقعيت و انواع حکمت 🔸 در مطلب قبل گذشت که انسان از طریق وجود ذهنی و صور علمی که از وجود ظلّی برخوردار است با واقعيت عيني و جهان واقعی ارتباط برقرار می کند و بدین واسطه طرحی از حقایق و معانی را در ذهن ترسیم می کند و در نفس خود، جهانی را می آفریند؛ هدف این آفرینش محاکات واقعيت و پی بردن به حقايق و معانی ناپیدا در قالب یک طرح منسجم و هماهنگ است. 🔹 این طرح علمی، گاه ناظر به واقعيت عيني مستقل از آگاهی و اراده انسان است از آن به یاد می‌شود. حکمت نظری ترسیمی عقلانی از واقعيت عيني و کشف اعماق و روابط ناپیدای موجود در واقعیات و موجودات است. لذا به توصیف و تبیین واقعیت نفس الامری (هست ها و نیست ها) می پردازد و به طور مستقیم از بایدها و نبایدها و مطلوب و شایسته بحث نمی کند. 🔸 اما گاهی این طرح علمی، ناظر به واقعيتي است که محصول آگاهی و اراده انسان است این واقعيت همان کنش انسانی است که از ویژگی آگاهانه بودن، ارادی بودن و قصدمندی برخوردار است. از این طرح علمی به یاد می شود. در حکمت علمی مبتنی بر حکمت نظری، هم از مطلوبیت حقایق، شایستگی کنش‌ها و باید و نباید در گرایش‌ها و کنش ها بحث می شود همچنین از قواعد چگونگی ها و فرایندهای کلان و کلی (فرازمانی و فرامکانی) رسیدن به مطلوبها و تحقق بایدها و زدودن نبایدها و ناهنجاری در ساحت‌های مختلف حیات انساني اعم از حوزه فردی، حریم خانوادگی و عرصه عمومی(اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و .‌‌..) بحث می کند. 🔹 در واقع موضوع اصلی حکمت عملی، کنش و عمل انسانی است که خود نوعی از واقعيت است اما واقعيتي که به اعتبار انسان و معانی ذهنی وابسته است. 🔸بنابراین چون بر پایه اعتبارات انسانی و معانی ذهنی سامان می‌يابد از جمله موضوعات مورد بحث در حکمت و فلسفه عملی است و بحث از آن از دایره حکمت نظری و فلسفه نظری خارج است. لکن فلسفه نظری با طراحی یک نظام هستی شناسی و بیان اقسام موجودات (همچون وجود ذهنی، وجود ظلی، وجود ربطی، اتحاد علم و عالم و معلوم)، زمینه بحث عقلي را در برای در حکمت عملی فراهم می‌کند. بدون فلسفه نظری نه حکمت و فلسفه عملی شکل می‌گیرد و نه امکان طرح فلسفي ماهیت و فرایند تکون واقعيت اجتماعی فراهم می‌شود. 🔹فرهنگ، جامعه و سیاست برآمده از آگاهی مشترک بیناذهنی و نظام دانایی مستقر در فرهنگ عمومی است. به تعبیر دیگر، آگاهی های بینااذهانی و نظام دانایی استقرار یافته در ذهنیت افراد و رسوخ یافته در فرهنگ عمومی که به ملکات نفسانی (ایمان) تبدیل شده باشند تعیّن بخش به کنشها، روابط و مناسبات انسانی و همچنین سازنده ‌و تشخص دهنده به است. لذا هر نوعی از آگاهی و نظام دانایی رسوخ یافته در ذهنیت مشترک افراد و جامعه، نوع خاصی از تعیّن و تشخص اجتماعی و سیاسی را در پی دارد. ادامه دارد... سید مهدی موسوی @hekmat121
8.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 باید فکری کرد: بحران معنا در متن جامعه ایرانی را جدی بگیریم❗️ چرا که: بقای جامعه، به وابسته است و تداوم فرهنگ به امتداد معانی و ارزش‌ها در بیناذهنیت عمومی و بخصوص در شاکله ذهنی و انگیزشی نسل آینده. و: الگوهای رفتاری، حاملان معانی و ارزش‌ها و انتقال دهنده آنها به نسل آینده است‌. لکن: فراموشی الگوهای ملی و اقبال به الگوهای بیگانه با تقابلهای بنیادین فکری و فرهنگی، نشانه‌ی بروز است. انقطاع فرهنگی بزرگترین خطر برای بقای و ادامه یک جامعه است. امروز الگوهای فرهنگی و رفتاری نسل جدید ایران چه کسانی هستند ... و چرا ... و چه بایدکرد... چه کسی مقصر است ... چه کسی متولی است و ... و ... ⁉️ https://eitaa.com/hekmat121
📌ساخت معنایی براساس حکمت متعالیه بخش دهم: نقش ترکیبی معانی و ابزارها در واقعیت اجتماعی 📌سوال پیرامون واقعیت اجتماعی وقتی در باب تماما از عالم معنا سخن گفته می شود این مفهوم به ذهن می آید که مراد از واقعیت اجتماعی و معنا، برساخته‌های اعتباری ذهن انسان است، در حالیکه ظاهرا در اندیشه نگارنده، معنا و واقعیت اجتماعی بسی فراتر از اعتبارات ساخته ی ذهن آدمی است و ذهن آدمی در اینجا همچنان با نقش کاشفیت فعالیت می‌کند. گویی ذهن از طریق یافتن معانی - که مستقلا در عالم معانی وجود دارند- آنها را مبنای روابط خود در اجتماع قرار می‌دهد. در اینصورت جای این پرسش باقی است که اگر اجتماع، بستر ظهور معانی است، نهادهای اجتماعی و سایر مفاهیم انسان ساخته‌، مظهر کدام معانی هستند؟ 📌پاسخ: ۱. معانی امر برساخته ی ذهنی نیست بلکه معانی حقیقت نهفته در واقعیت اشیا است که نفس ناطقه آنها را کشف می‌کند و در ذهن صورتبندی می‌کند. بنابراین معانی ذهنی برساخته نیستند بلکه اکتشافی هستند و از واقعيتي بیرون از ذهن (نفس الامر) حکایت می کنند. اما آن صورتبندی را ذهن ایجاد می‌کند که آن هم برگرفته از نظم موجود در عالم واقع است. ۲. در مورد موضوعات غیر ملموس نیز، ذهن از طریق و "تشبيه معقول به محسوس"، نظمی را از محسوس کشف و به معقول توسعه میدهد. البته این فهم استعاره‌ای در حال تکامل است و بواسطه ارتباط بیشتر انسان شناسا با واقعيت معقول به صورت انباشتی بر دایره معرفت انسان افزوده می شود و به تدریج از استعاره‌های ساده و نظم های بسیط به استفاده از استعاره های عمیقتر روی می آورد تا نظم های پیچیده تر موجود در واقعیت معقول را درک کند. ۳. واقعیت اجتماعی محصول بینا ذهنی شدن و عینیت یافتن معانی در مناسبات انسانی و زندگی جمعی است. اما نکته مهم این است که این واقعیت تناظر یک به یک با معانی ذهنی ندارد به این‌ معنا که هر معنای ذهنی یک بخش از واقعیت اجتماعی را به صورت مکانیکی ایجاد کند، بلکه واقعیت اجتماعی محصول ارگانیکی نظام دانایی و شبکه معانی مستقر در فرهنگ عمومی است. یعنی هر شبکه معنایی نوعی از نظم اجتماعی را اقتضا می کند و رویه های و قواعد خاصی را می‌سازد. ۴. واقعیت اجتماعی در دو مرحله ایجاد می‌شود: 🔅مرحله اول: تبدیل معانی به هنجارها، رویه‌های مشترک و قواعد رفتاری برای تأمین نیازها. این مرحله‌ی ساخت مستقر در روابط جمعی است. 🔅مرحله دوم: به کارگیری اشیا مادی برای تحقق آن هنجارها و قواعد در جهت تأمین نیازها. این مرحله‌ی شکل‌گیری و نظم های مستقر اجتماعی است. 🔆توضیح اینکه: 🔹در حکمت متعالیه مبرهن است که نفس ناطقه از مجردات تامه نیست بلکه از نوع جواهر مجردی است که برای فعل و عمل نیازمند به بدن و جسم است. بنابراین نفس از طریق بدن، حرکت و عمل می‌کند و بدن ابزار مادی انجام افعال آدمی است که موجب تحقق و عینیت یافتن معانی در حوزه فردی می شود. مثلا انسان از طریق دهان، زبان و تارهای صوتی امکان سخن گفتن و انتقال معانی را پیدا می‌کند، از طریق مغز و شبکه عصبی با اشیا بیرونی ارتباط شناختی برقرار می‌کند، از طریق پا به سمت هدفی حرکت می‌کند، یا دست اشیا را لمس می‌کند یا جابجا می‌کند و امثال این اعمال. بر این اساس، معانی ذهنی یک فرد از طریق استخدام یک سلسله ابزارهای مادی صورت می‌پذیرند. البته در بسیاری از موارد انتقال و یا تحقق معانی، مجموعه ای از ابراز ها و جوارح بدن به صورت شبکه‌ای به کارگرفته می شوند مثلا برای سخن گفتن، مغز، ریه‌ها، دهان، زبان، تارهای صوتی و لبها و همچنین سر و صورت و دستان به صورت هماهنگ فعالیت می کنند تا سخن گفتن ممکن شود، چرا که ابزارهای مادی از ظرفیتهای محدودی برای انتقال معانی برخوردارند لذا نفس ناطقه از طریق شبکه سازی آنها فعل خود را انجام می‌دهد. 🔸 در بسیاری از موارد، ابزار بدن برای انجام فعل کافی نیست و باید از ساير ابزارها و اشیا کمک گرفت، مثلا برای بلند کردن اجسام بزرگ و یا کندن زمین سفت و یا گرم کردن بدن در فصل سرما و یا خنک کردن در فصل گرما، از جمله موقعیت‌هایی است که بدن به تنهایی نمی تواند نیاز نفس را محقق سازد در این صورت نفس ناطقه از ابزارها و اشیا بیرونی کمک می گیرد. جالب اینجاست که نفس پس از مقایسه اشیا و ابزارها به این نتیجه می رسد که کار با برخی از آنها راحتر و کارآمدتر است و برخی مشکل‌تر و کم بهره تر. لذا به گزینش ابزارها می پردازد و به تدریج به سمت ترکیب اشیا و ابزارها و ساخت صنایع کارآمد روی می آورد تا از طریق آنها بهتر بتواند نیازهای خود را برطرف سازد. بنابراین به نوعی محیط پیرامون را خود می‌پندارد. ادامه دارد... سید مهدی موسوی @hekmat121
📌ساخت معنایی براساس حکمت متعالیه بخش یازدهم: نقش ترکیبی معانی و ابزارها در واقعیت اجتماعی ۲ 🔹 در زندگی جمعی، علاوه بر بیناذهنی شدن معانی، یک اتفاق دیگری می افتد و آن مشترک شدن ابزارهای تولید و تصرف در طبیعت برای رفع نیازها و تحقق آرمان‌ها و رسیدن به اهداف است. از آنجا که همه افراد جامعه به دنبال انتخاب اخف و اسهل هستند سعی می کنند از تجربیات دیگران برای راحتی و کارآمدی بهره بگیرند، لذا ابزارهای مشترکی در جامعه شکل می گیرد و همگان خود را ملزم به استفاده از آنها می کنند. مسئله آنجا پیچیده تر می شود که طراحی، ساخت، نگهداری و بکارگیری برخی از ابزارها برای تک تک افراد ممکن و میسر و به صرفه نیست لذا به یک تقسیم کار و اشتراک مساعی نیازمند است تا امکان ایجاد و بهرمندی از آن فراهم شود. لذا نوع جدیدی از قواعد و نظم اجتماعی شکل می گیرد. قواعد به کارگیری ابزارها و اشیا به نحوی که همگان بتوانند از آن بهره ببرند و موجب تضییع حقوق دیگران نشود. 🔸بنابراین واقعیت اجتماعی محصول دو عنصر مشترک است. ۱. محصول بیناذهنی شدن معانی و ساخت قواعد هنجاری و ۲. محصول به کارگیری اشتراکی ابزارها و اشیا پیرامون است که امکان تحقق معانی و رعایت قواعد را فراهم می‌کند و محیط را برای حرکت جمعی افراد در مسیر آرمان‌ها و اهداف را میسر می‌سازد. همانگونه که در آیه ۲۵ سوره حدید به این دو عنصر اشاره شده است. ۱. کتاب و بینات و میزان ۲. حدید که "فيه بأس شدید و منافع للناس". 🔹 میان نفس و بدن رابطه وجود دارد و هر کدام در تکامل دیگری تاثیرگذارند. همچنین در جامعه نیز میان معانی (روح جامعه) و ابزارها (جسم جامعه) رابطه متقابل وجود دارد و "رشد و گسترش تعاملی معانی و ابزار در فرایند حیات" موجبِ ۱. پیچیده تر شدن واقعیت اجتماعی، ۲. شکل گیری ساختارهای متنوع و متکثر و ۳. فراهم شدن زمینه برای پیشرفت جامعه در ساحت‌های مختلف می‌شود. 🔸حکمای اسلامی اثبات کرده اند که "النفس و البدن یتعاکسان ایجابا و اعدادا" لذا سیر تکاملی جامعه دو مسیر دارد یا جنبه معنایی اساس جامعه می شود و ابزارها تحت کنترل و اشراف آن قرار می گیرد و یا آنکه ابزارها سلطه می‌یابند و معانی را در بند می‌کشند. بنابراین دو گونه واقعیت اجتماعی تحقق می یابد: ۱. واقعیت اجتماعی ابزار محور (سازنده زندگی مادی) که بر قدرت ابزار و پیشرفت فنی و تکنیکی برای تصرف بهینه در طبیعت و مديريت و کنترل کنشگران در راستای کسب منافع مادي بيشتر استوار است. ۲. واقعیت اجتماعی معنا محور‌ (سازنده زندگی فرهنگی) که بر مرکزیت ارزشها و آرمان‌های انساني استوار است. 🔹 براساس حرکت جوهری، انسان همواره در زندگی فرهنگی و نگرش معناشناسانه به واقعیت اجتماعی قرار دارد و حتی آنجا هم که بر زندگی مادی تاکید دارد و سلطه ابزار را می‌پذیردناشی از غلبه یک نظام معنایی مادی‌گرا است که هستی را در ماده خلاصه کرده و معرفت را به معرفت تجربی تقلیل داده است. هرچند سیر تکاملی اجتماعی از معرفت مادی و نیازهای جسمانی حیات اجتماعی آغاز می شود و جنبه های اقتصادی بیش از همه جنبه‌ها خود را آشکار می سازد لکن افراد اجتماع بواسطه توجه به معانی و آرمان‌های فوق مادی همواره می توانند از این مرحله عبور کنند و به جنبه های فرهنگی و معنوی جامعه که به منزله روح جامعه است بپردازند. به تعبیر استاد مطهری در کتاب انسان و ایمان "جامعه انساني هر اندازه متکامل‌‌‌‌‌تر بشود، حيات فرهنگي [آن‌‌‌‌‌] استقلال و حاکميت بيشتري بر حيات مادي آن پيدا مي‌‌‌‌‌کند. انسان آينده، حيوان فرهنگي است نه حيوان اقتصادي؛ انسان آينده، انسان عقيده و ايمان و مسلک است نه انسان شکم و دامن." 🔸 از آنجا که واقعیت اجتماعی همواره بر محور کنشگران فعال و پویا ادامه حیات می دهد مسیر تکاملی آن مسیر جبری و ضروري نیست و لزوما هر جامعه ای روی خط مستقيم ارزش‌های انسانی و توسعه معانی متعالی حرکت نمی کند، بلکه همواره در معرض صعود و سقوط، تعالی و انحطاط است. اما اساس صعود و تعالی را باید در گسترش و غلبه ارزشها و معانی انسان جستجو کرد و به تبع سقوط و انحطاط، معلول تضعیف بنیانهای نظری معنا و زوال ارزش‌های انسانی در روابط انساني و معادلات اجتماعی است. 🔹 طبق مبانی حکمت متعالیه، معانی و جنبه‌های انساني به علت اصالت همواره با تکامل ابزارهاي توليدي‌‌‌‌‌اش همراه و بلکه مقدم بر آن است. لذا در فرایند تکامل ابزارها اگر به رشد و تعمیق معانی و ارزشها هم توجه جدی شود و بر اصالت و مرکزیت آن در همه پیشرفت‌ها اصرار شود آن جامعه در عین بهره مندی از طبيعت و مواهب آن، از اسارت طبيعت و قوای حيواني آزادتر شده و بر حاکميت خود بر قوای خود و بر طبيعت خواهد افزود. ادامه دارد... سید مهدی موسوی @hekmat121
📌نقش تاریخ و شناخت محیط در فهم متون بخش اول: فیلسوف انقلاب اسلامی استاد شهید مطهری: 🔹در يک حدي- نه به معنايي که اينها(مارکسیست‌ها) مي‌‌‌‌‌گويند- اين يک امر منطقي و واضح و روشني است که مثلًا براي شناختن حتي يک شاعر، ما مي‌‌‌‌‌گوييم عصر و زمان او را بايد بشناسيم و لهذا آنهايي که در احوال يک شاعر تحقيق مي‌‌‌‌‌کنند، يکي از فصولي که اختصاص مي‌‌‌‌‌دهند اين است که زمان او را معرفي مي‌‌‌‌‌کنند که معاصرانش چه کساني بودند و ... مي‌‌‌‌‌گويند اينها خيلي در شناخت آن شاعر تأثير دارد. يعني اگر ما آنها را ندانيم حتي تعبيرات شاعر را نمي‌‌‌‌‌توانيم درست درک بکنيم. 🔸 مثلًا اين شعر معروف حافظ: ساقي به جام عدل بده باده تا گدا غيرت نياورد که جهان پر بلا کند راجع به «ساقي به جام عدل بده» قهراً از هرکسي بپرسند مي‌‌‌‌‌گويد مقصود جام و ساقي است و «به عدالت بده» يعني جام را به عدالت بده، ساقي تو که جام را در مجلس مي‌‌‌‌‌گرداني تبعيض‌‌‌‌‌ قائل نشو، و از اين حرفها. يک وقتي در جايي ديدم دکتر فخرالدين شادمان گفته بود در آن زمان اين کلمه «جام عدل» يک اصطلاح بوده (و شايد به جاي «جام عدل» چيز ديگر را مي‌‌‌‌‌گفت، که بعدها نُسّاخ اشتباه کردند)؛ يعني اگر کسي به اصطلاح آن زمان آگاه باشد مي‌‌‌‌‌فهمد که مقصود حافظ از اين جمله چيز ديگري بوده. بدون شناختن عصر حافظ امکان ندارد که انسان بتواند تعبيرات او را دريابد. 🔹يا شعر ديگر او: «به رکن آباد ما صد لَوْحَشَ اللَّه». مطرح بوده که «لوحش اللَّه» يعني چه؟ آيا صد لوحش، اللَّه؟ در اين صورت «لوحش، اللَّه» يعني چه؟ يا: لو، حش اللَّه؟ حش اللَّه هم باز معني ندارد. آنوقت آنهايي که وارد ادبيات هستند مي‌‌‌‌‌گويند اين، تعبير عاميانه جمله‌‌‌‌‌اي بوده که در آن زمان معمول بوده است. وقتي مي‌‌‌‌‌خواسته‌‌‌‌‌اند جايي را دعا بکنند، مثل اينکه مي‌‌‌‌‌گفتند شيرازِ محروسه ما حَرَسَهُ اللَّه، مي‌‌‌‌‌گفتند: لا اوْحَشَهُ اللَّه يعني خدا موجبات وحشت و ناامني برايش فراهم نکند. اين لا اوحشه اللَّه اينقدر در زبان عاميانه تکرار شده که لوحش اللَّه گرديده است: شيراز لوحش اللَّه، يعني لا اوحشه اللَّه. آنوقت حافظ مي‌‌‌‌‌گويد: «به رکن آباد ما صد لوحش اللَّه» صد بار دعا مي‌‌‌‌‌کند که لا اوحشه اللَّه. خوب، انسان تا به آن زمان آگاه نباشد و زبان آن زمان را نداند کي عقلش مي‌‌‌‌‌رسد که «لوحش اللَّه» مخفف «لا اوحشه اللَّه» است؟ 🔹يا خيلي چيزهاي ديگر که اشاراتي در شعر حافظ به وقايع زمان خودش هست که انسان اگر وقايع آن زمان را بداند مي‌‌‌‌‌فهمد: در ميخانه ببستند خدايا مپسند که در خانه تزوير و ريا بگشايند اين شعر اشاره به يک داستاني مي‌‌‌‌‌کند که در آن زمان، امير مبارزالدين که يک آدم- به قول اينها- رياکاري بود براي گول زدن مردم چنين کاري کرده بود. انسان تا آن تاريخ را نداند نمي‌‌‌‌‌فهمد اين شعر چه مي‌‌‌‌‌خواهد بگويد. ادامه دارد .... https://eitaa.com/hekmat121