eitaa logo
الهام انیمیشن
93 دنبال‌کننده
27 عکس
365 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
هر کسی را نتوان گفت که است دگر و دگر است نه هر آن چشم که بینند سیاه است و سپید یا سپیدی ز سیاهی بشناسد بصر است هر که در آتش نبود طاقت سوز گو به نزدیک مرو کآفت پروانه پر است گر من از دوست بنالم نیست خبر از دوست ندارد که ز باخبر است آدمی صورت اگر دفع کند شهوت آدمی شود ور نه همان جانور است شربت از دست چه و چه تلخ بده ای دوست که مستسقی از آن تشنه‌تر است من از لبت فهم سخن می‌نکنم هرچ از آن تلخترم گر تو بگویی شکر است ور به تیغم بزنی با تو مرا خصمی نیست خصم آنم که میان من و تیغت سپر است من از این بند نخواهم به در آمد همه عمر بند پایی که به دست تو بود تاج سر است دست به جفا نگسلد از دامن دوست ترک لؤلؤ نتوان گفت که دریا خطر است ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/44 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر که دید از آرام رفت چشم ندارد خلاص هر که در این دام رفت یاد تو می‌رفت و ما عاشق و بیدل بدیم پرده برانداختی کار به اتمام رفت ماه نتابد به روز چیست که در خانه تافت سرو نروید به بام کیست که بر بام رفت مشعله‌ای برفروخت پرتو خرمن خاصان بسوخت خانگه عام رفت عارف مجموع را در پس دیوار صبر طاقت صبرش نبود ننگ شد و رفت گر به همه عمر با تو برآرم دمی حاصل عمر آن دمست باقی ایام رفت هر که هوایی نپخت یا به فراقی نسوخت آخر عمر از جهان چون برود خام رفت ما قدم از سر کنیم در طلب دوستان راه به جایی نَبُرد هر که به اَقدام رفت همت به میل نکردی ولی می چو فرو شد به کام عقل به رفت ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/597 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر کسی را در سر و کاری در پیش من بی‌کار گرفتار هوای هرگز اندیشه نکردم که تو با من باشی چون به دست آمدی ای لقمه از حوصله بیش این تویی با من و غوغای رقیبان از پس وین منم با تو گرفته ره صحرا در پیش همچنان داغ جدایی جگرم می‌سوزد مگرم دست چو مرهم بنهی بر ریش باور از بخت ندارم که تو مهمان منی خیمه پادشه آن گاه فضای درویش زخم غمت را ننهم مرهم کس طشت زرینم و پیوند نگیرم به سریش عاشقان را نتوان گفت که بازآی از مهر کافران را نتوان گفت که برگرد از کیش منم امروز و تو و مطرب و ساقی و حسود خویشتن گو به در حجره بیاویز چو خیش من از کید عدو باک ندارم لیکن کژدم از خبث طبیعت بزند سنگ به نیش تو به آرام رسیدی می و غم مخور از شنعت بیگانه و ای که گفتی به هوا منه و مهر مبند من چنینم تو برو مصلحت اندیش ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/376 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر صبح که روی لاله شبنم گیرد بالای بنفشه در چمن گیرد کاو دامن خویشتن فراهم گیرد ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1541 ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی ما را که تو منظوری خاطر نرود جایی یا چشم نمی‌بیند یا راه نمی‌داند هر کاو به وجود دارد ز تو پروایی دیوانه را جایی نظر افتاده‌ست کآنجا نتواند رفت اندیشه دانایی امید تو بیرون برد از همه امیدی سودای تو خالی کرد از سر همه سودایی زیبا ننماید سرو اندر نظر عقلش آن کش نظری باشد با قامت گویند در چه سر داری گویم که سری دارم درباخته در پایی زنهار نمی‌خواهم کز کشتن امانم ده تا سیرترت بینم یک لحظه مدارایی در پارس که تا بوده‌ست از ولوله آسوده‌ست بیم است که برخیزد از حسن تو غوغایی من دست نخواهم برد الا به سر زلفت گر دسترسی باشد یک روز به یغمایی گویند تمنایی از دوست بکن جز دوست نخواهم کرد از دوست تمنایی ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/186 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر شب اندیشه دیگر کنم و رای دگر که من از دست تو فردا بروم جای دگر بامدادان که برون می‌نهم از منزل پای حسن عهدم نگذارد که نهم پای دگر هر کسی را سر چیزی و تمنای کسیست ما به غیر از تو نداریم تمنای دگر زان که هرگز به جمال تو در آیینه وهم متصور نشود صورت و بالای دگر وامقی بود که دیوانه عذرایی بود منم امروز و تویی وامق و عذرای دگر وقت آنست که صحرا و سنبل گیرد خلق بیرون شده هر قوم به صحرای دگر بامدادان به تماشای چمن بیرون آی تا فراغ از تو نماند به تماشای دگر هر صباحی غمی از دور زمان پیش آید گویم این نیز نهم بر سر غم‌های دگر بازگویم نه که دوران حیات این همه نیست امروز تحمل کن و فردای دگر ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/419 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر شب پر خونم بر خاک درت افتد باشد که چو روز آید بروی گذرت افتد آن کس که به امیدی بر خاک درت افتد آیم به درت افتم، تا جور کنی کمتر از بخت بدم گویی خود بیشترت افتد ،_جانا،_در_رهگذرت_افتم آخر به غلط روزی بر من گذرت افتد گفتم که: بده دادم، بیداد فزون کردی بد رفت، ندانستم، گفتم: مگرت افتد در عمر اگر یک دم خواهی که دهی دادم ناگاه چو وابینی رایی دگرت افتد ،_عراقی،_زانک_این_قصهٔ_درد_تو گر شرح دهی عمری، هم مختصرت افتد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/901 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر سحر صد ناله و زاری کنم پیش صبا تا ز من پیغامی آرد بر سر کوی شما ورنه بر خاک در تو ره کجا یابد صبا؟ چون ندارم همدمی، با باد می‌گویم سخن چون نیابم مرهمی، از باد می‌جویم شفا می‌دمم بادی بر آتش، تا بَتَر سوزد مرا تا مگر خاکستری گردم به بادی بر شوم وا رَهَم زین تنگنای محنت آباد بلا مردن و خاکی شدن بهتر که بی تو زیستن سوختن خوشتر بسی کز روی تو گردم جدا زندگانی بی‌رخ تو مرگ باشد با عنا ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/15 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر سلطنت که می‌کن که در دست دولت بود اسیری جان باختن به کویت در آرزوی رویت دانسته‌ام ولیکن ملک آن توست و فرمان مملوک را چه درمان گر بی‌گنه بسوزی ور بی خطا بگیری گر من سخن نگویم در وصف روی و مویت آیینه‌ات بگوید پنهان که بی‌نظیری آن کاو ندیده باشد در میان بستان شاید که خیره ماند در ارغوان و خیری گفتم مگر ز رفتن غایب شوی ز چشمم آن نیستی که رفتی آنی که در ضمیری ای باد بستان پیغام وصل جانان می‌رو که نسیمی می‌دم که عبیری او را نمی‌توان دید از منتهای ما نمی‌نماییم از غایت حقیری گر یار با جوانان نشست و رندان ما نیز توبه کردیم از زاهدی و پیری نظر بپوشان یا خرقه در میان نه رندی روا نباشد در جامه فقیری ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/116 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر سبزه که بر کنار جویی رسته‌ست گویی ز لب فرشته‌خویی رسته‌ست کآن سبزه ز خاک لاله‌رویی رسته‌ست ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1586 ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر چه در روی تو گویند به هست وان چه در چشم تو از شوخی و رعنایی هست سروها دیدم در باغ و تأمل کردم قامتی نیست که چون تو به هست ای که مانند تو به سخندانی نیست نتوان گفت که طوطی به شکرخایی هست نه تو را از من مسکین نه خندان را خبر از مشغله سودایی هست راست گفتی که فرج یابی اگر صبر کنی صبر نیکست کسی را که توانایی هست هرگز از دوست شنیدی که کسی بشکیبد دوستی نیست در آن که شکیبایی هست خبر از نبودست و نباشد همه عمر هر که او را خبر از شنعت و رسوایی هست آن نه تنهاست که با یاد تو انسی دارد تا نگویی که مرا طاقت تنهایی هست همه را دیده به رویت نگرانست ولیک همه کس را نتوان گفت که بینایی هست گفته بودی همه زرقند و فریبند و فسوس آن نیست ولیکن چو تو فرمایی هست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/631 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر زمان جوری ز خوبان می‌کشم هر نفس دردی ز دوران می‌کشم جام غم هر شب دگرسان می‌کشم باز دست غم گریبانم گرفت گرچه بر افلاک دامان می‌کشم گرچه دشوار است، آسان می‌کشم از پی پری رخساره‌ای زحمتی هر دم ز دیوان می‌کشم جور بین، کز دست دوران دم به دم ساغر پر زهر هجران می‌کشم ؟ کین همه بیداد ازیشان می‌کشم تا نباید دیدنم روی رقیب هر نفس سر در گریبان می‌کشم با خیال دوست همدم می‌شوم وز لب او آب حیوان می‌کشم تن چو سوزن کرده‌ام، تا روز و شب مهر او در رشتهٔ جان می‌کشم نازنینا، ناز کن بر جان من ناز تو چندان که بتوان می‌کشم از تو چیزی دیده‌ام ناگفتنی وین همه محنت پی آن می‌کشم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1066 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈