حسن تو دایم بدین قرار نماند
مست تو جاوید در خمار نماند
ای #گل خندان نوشکفته نگه دار
خاطر #بلبل که نوبهار نماند
حسن #دلاویز پنجهایست نگارین
تا به قیامت بر او نگار نماند
عاقبت از ما غبار ماند زنهار
تا ز تو بر خاطری غبار نماند
پار گذشت آن چه دیدی از غم و شادی
بگذرد امسال و همچو پار نماند
هم بدهد دور روزگار مرادت
ور ندهد دور روزگار نماند
#سعدی شوریده بیقرار چرایی
در پی چیزی که برقرار نماند
شیوه #عشق اختیار اهل ادب نیست
بل چو قضا آید اختیار نماند
#حسن_تو_دایم_بدین_قرار_نماند #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/507
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گلبنان پیرایه بر #خود کردهاند
#بلبلان را در سماع آوردهاند
ساقیان #لاابالی در طواف
هوش میخواران مجلس بردهاند
جرعهای #خوردیم و کار از دست رفت
تا چه بی هوشانه در می کردهاند
ما به یک #شربت چنین بیخود شدیم
دیگران چندین قدح چون #خوردهاند
آتش اندر پختگان افتاد و سوخت
خام طبعان همچنان افسردهاند
خیمه بیرون بر که فراشان باد
فرش دیبا در چمن گستردهاند
زندگانی چیست مردن پیش دوست
کاین گروه زندگان #دل مردهاند
تا جهان بودست جماشان #گل
از سلحداران خار آزردهاند
عاشقان را کشته میبینند خلق
بشنو از #سعدی که جان پروردهاند
#گلبنان_پیرایه_بر_خود_کردهاند #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/505
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مجلس ما دگر امروز به بستان ماند
عیش خلوت به تماشای #گلستان ماند
می حلالست کسی را که بود خانه بهشت
خاصه از دست حریفی که به رضوان ماند
خط سبز و لب لعلت به چه ماننده کنی
من بگویم به لب چشمه حیوان ماند
تا سر زلف پریشان تو محبوب منست
روزگارم به سر زلف پریشان ماند
چه کند کشته #عشقت که نگوید غم #دل
تو مپندار که #خون ریزی و پنهان ماند
هر که چون موم به #خورشید رخت نرم نشد
زینهار از #دل سختش که به سندان ماند
نادر افتد که یکی #دل به وصالت ندهد
یا کسی در بلد کفر مسلمان ماند
تو که چون برق بخندی چه غمت دارد از آنک
من چنان زار بگریم که به باران ماند
طعنه بر حیرت #سعدی نه به انصاف زدی
کس چنین روی نبیند که نه حیران ماند
هر که با صورت و بالای تواش انسی نیست
حیوانیست که بالاش به انسان ماند
#مجلس_ما_دگر_امروز_به_بستان_ماند #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/508
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
عیب جویانم حکایت پیش جانان گفتهاند
من #خود این پیدا همیگویم که پنهان گفتهاند
پیش از این گویند کز #عشقت پریشانست حال
گر بگفتندی که مجموعم پریشان گفتهاند
پرده بر عیبم نپوشیدند و دامن بر گناه
جرم درویشی چه باشد تا به سلطان گفتهاند
تا چه مرغم کم حکایت پیش عنقا کردهاند
یا چه مورم کم سخن نزد سلیمان گفتهاند
دشمنی کردند با من لیکن از روی قیاس
دوستی باشد که دردم پیش درمان گفتهاند
ذکر سودای زلیخا پیش یوسف کردهاند
حال سرگردانی آدم به رضوان گفتهاند
داغ پنهانم نمیبینند و مهر سر به مهر
آن چه بر اجزای ظاهر دیدهاند آن گفتهاند
ور نگفتندی چه حاجت کآب چشم و رنگ روی
ماجرای #عشق از اول تا به پایان گفتهاند
پیش از این گویند #سعدی دوست میدارد تو را
بیش از آنت دوست میدارم که ایشان گفتهاند
عاشقان دارند کار و عارفان دانند حال
این سخن در #دل فرود آید که از جان گفتهاند
#عیب_جویانم_حکایت_پیش_جانان_گفتهاند #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/506
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
اینان مگر ز رحمت محض آفریدهاند
کآرام جان و انس #دل و نور دیدهاند
لطف آیتیست در حق اینان و کبر و #ناز
پیراهنی که بر قد ایشان بریدهاند
آید هنوزشان ز لب لعل بوی شیر
#شیرین لبان نه شیر که شکر مزیدهاند
پندارم آهوان تتارند مشک ریز
لیکن به #زیر سایهٔ طوبی چریدهاند
رضوان مگر سراچهٔ فردوس برگشاد
کاین حوریان به ساحت دنیا خزیدهاند
آب حیات در لب اینان به ظن من
کز لولههای چشمهٔ کوثر مکیدهاند
دست گدا به سیب زنخدان این گروه
نادر رسد که میوهٔ اول رسیدهاند
گل برچنند روز به روز از درخت #گل
زین #گلبنان هنوز مگر #گل نچیدهاند
عذر است هندوی بت سنگین پرست را
بیچارگان مگر بت سیمین ندیدهاند
این لطف بین که با #گل آدم سرشتهاند
وین روح بین که در تن آدم دمیدهاند
آن نقطههای خال چه شاهد نشاندهاند
وین خطهای سبز چه موزون کشیدهاند
بر استوای قامتشان گویی ابروان
بالای سرو راست هلالی خمیدهاند
با قامت بلند صنوبرخرامشان
سرو بلند و کاج به شوخی چمیدهاند
سحر است چشم و زلف و بناگوششان دریغ
کاین مؤمنان به سحر چنین بگرویدهاند
ز ایشان توان به #خون جگر یافتن مراد
کز کودکی به #خون جگر پروریدهاند
دامن کشان حسن #دلاویز را چه غم
کآشفتگان #عشق گریبان دریدهاند
در باغ حسن #خوشتر از اینان درخت نیست
مرغان #دل بدین #هوس از بر پریدهاند
با چابکان #دلبر و شوخان #دلفریب
بسیار درفتاده و اندک رهیدهاند
هرگز جماعتی که شنیدند سر #عشق
نشنیدهام که باز نصیحت شنیدهاند
زنهار اگر به دانه خالی نظر کنی
ساکن که دام زلف بر آن گستریدهاند
گر شاهدان نه دنیی و دین میبرند و عقل
پس زاهدان برای چه خلوت گزیدهاند
نادر گرفت دامن سودای وصلشان
دستی که عاقبت نه به دندان گزیدهاند
بر خاک ره نشستن #سعدی عجب مدار
مردان چه جای خاک که بر #خون طپیدهاند
#اینان_مگر_ز_رحمت_محض_آفریدهاند #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/504
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
درخت غنچه برآورد و #بلبلان مستند
جهان جوان شد و یاران به عیش بنشستند
حریف مجلس ما #خود همیشه #دل میبرد
علی الخصوص که پیرایهای بر او بستند
کسان که در رمضان چنگ میشکستندی
نسیم #گل بشنیدند و توبه بشکستند
بساط سبزه لگدکوب شد به پای نشاط
ز بس که عارف و عامی به رقص برجستند
دو دوست قدر شناسند عهد صحبت را
که مدتی ببریدند و بازپیوستند
به در نمیرود از خانگه یکی هشیار
که پیش شحنه بگوید که صوفیان مستند
یکی درخت #گل اندر فضای خلوت ماست
که سروهای چمن پیش قامتش پستند
اگر جهان همه دشمن شود به دولت دوست
خبر ندارم از ایشان که در جهان هستند
مثال راکب دریاست حال کشته #عشق
به ترک بار بگفتند و #خویشتن رستند
به سرو گفت کسی میوهای نمیآری
جواب داد که آزادگان تهی دستند
به راه عقل برفتند #سعدیا بسیار
که ره به عالم دیوانگان ندانستند
#درخت_غنچه_برآورد_و_بلبلان_مستند #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/503
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
آخر ای سنگدل سیم زنخدان تا چند
تو ز ما فارغ و ما از تو پریشان تا چند
خار در پای #گل از دور به حسرت دیدن
تشنه بازآمدن از چشمه حیوان تا چند
گوش در گفتن #شیرین تو واله تا کی
چشم در منظر مطبوع تو حیران تا چند
بیم آنست دمادم که برآرم فریاد
صبر پیدا و جگر #خوردن پنهان تا چند
تو سر #ناز برآری ز گریبان هر روز
ما ز جورت سر فکرت به گریبان تا چند
رنگ دستت نه به حناست که #خون #دل ماست
خوردن #خون #دل خلق به دستان تا چند
#سعدی از دست تو از پای درآید روزی
طاقت بار ستم تا کی و هجران تا چند
#آخر_ای_سنگدل_سیم_زنخدان_تا_چند #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/502
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
پیش رویت دگران صورت بر دیوارند
نه چنین صورت و معنی که تو داری دارند
تا #گل روی تو دیدم همه #گلها خارند
تا تو را یار گرفتم همه خلق اغیارند
آن که گویند به عمری شب قدری باشد
مگر آنست که با دوست به پایان آرند
دامن دولت جاوید و گریبان امید
حیف باشد که بگیرند و دگر بگذارند
نه من از دست نگارین تو مجروحم و بس
که به #شمشیر غمت کشته چو من بسیارند
عجب از چشم تو دارم که شبانش تا روز
خواب میگیرد و شهری ز غمت بیدارند
بوالعجب واقعهای باشد و مشکل دردی
که نه پوشیده توان داشت نه گفتن یارند
یعلم الله که خیالی ز تنم بیش نماند
بلکه آن نیز خیالیست که میپندارند
#سعدی اندازه ندارد که چه #شیرین سخنی
باغ طبعت همه مرغان شکرگفتارند
تا به بستان ضمیرت #گل معنی بشکفت
#بلبلان از تو فرومانده چو بوتیمارند
#پیش_رویت_دگران_صورت_بر_دیوارند #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/500
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
رفتیم اگر ملول شدی از نشست ما
فرمای خدمتی که برآید ز دست ما
برخاستیم و نقش تو در #نفس ما چنانک
هر جا که هست بی تو نباشد نشست ما
با چون #خودی درافکن اگر پنجه میکنی
ما #خود شکستهایم چه باشد شکست ما
جرمی نکردهام که عقوبت کند ولیک
مردم به #شرع مینکشد ترک مست ما
شکر خدای بود که آن بت وفا نکرد
باشد که توبهای بکند بتپرست ما
#سعدی نگفتمت که به سرو بلند او
مشکل توان رسید به بالای پست ما
#رفتیم_اگر_ملول_شدی_از_نشست_ما #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/499
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کاروان میرود و بار سفر میبندند
تا دگربار که بیند که به ما پیوندند
خیلتاشان جفاکار و محبان ملول
خیمه را همچو #دل از صحبت ما برکندند
آن همه عشوه که در پیش نهادند و غرور
عاقبت روز جدایی پس پشت افکندند
طمع از دوست نه این بود و توقع نه چنین
مکن ای دوست که از دوست جفا نپسندند
ما همانیم که بودیم و محبت باقیست
ترک صحبت نکند #دل که به مهر آکندند
عیب #شیرین دهنان نیست که #خون میریزند
جرم #صاحب نظرانست که #دل میبندند
مرض #عشق نه دردیست که میشاید گفت
با طبیبان که در این باب نه دانشمندند
ساربان رخت منه بر شتر و بار مبند
که در این مرحله بیچاره اسیری چندند
طبع خرسند نمیباشد و بس مینکند
مهر آنان که به #نادیدن ما خرسندند
مجلس یاران بی #ناله #سعدی #خوش نیست
شمع میگرید و نظارگیان میخندند
#کاروان_میرود_و_بار_سفر_میبندند #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/501
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
شاید این طلعت میمون که به فالش دارند
در #دل اندیشه و در دیده خیالش دارند
که در آفاق چنین روی دگر نتوان دید
یا مگر آینه در پیش جمالش دارند
عجب از دام غمش گر بجهد مرغ #دلی
این همه میل که با دانه خالش دارند
نازنینی که سر اندر قدمش باید باخت
نه حریفی که توقع به وصالش دارند
غالب آنست که مرغی چو به دامی افتاد
تا به جایی نرود بی پر و بالش دارند
#عشق لیلی نه به اندازه هر مجنونیست
مگر آنان که سر #ناز و #دلالش دارند
دوستی با تو حرامست که چشمان کشت
خون عشاق بریزند و حلالش دارند
خرما دور وصالی و #خوشا درد #دلی
که به معشوق توان گفت و مجالش دارند
حال #سعدی تو ندانی که تو را دردی نیست
دردمندان خبر از صورت حالش دارند
#شاید_این_طلعت_میمون_که_به_فالش_دارند #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/498
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
روندگان مقیم از بلا نپرهیزند
گرفتگان ارادت به جور نگریزند
امیدواران دست طلب ز دامن دوست
اگر فروگسلانند در که آویزند
مگر تو روی بپوشی و گر نه ممکن نیست
که اهل معرفت از تو نظر بپرهیزند
نشان من به سر کوی میفروشان ده
من از کجا و کسانی که اهل پرهیزند
بگیر جامه صوفی بیار جام #شراب
که نیک #نامی و مستی به هم نیامیزند
رضای دوست به دست آر و دیگران بگذار
هزار فتنه چه غم باشد ار برانگیزند
مرا که با تو که مقصودی آشتی افتاد
رواست گر همه عالم به جنگ برخیزند
به #خونبهای منت کس مطالبت نکند
حلال باشد #خونی که دوستان ریزند
طریق ما سر عجزست و آستان رضا
که از تو صبر نباشد که با تو بستیزند
#روندگان_مقیم_از_بلا_نپرهیزند #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/495
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈