eitaa logo
الهام انیمیشن
92 دنبال‌کننده
27 عکس
387 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
به فلک می‌رسد از روی چو تو نور قل هو الله احد چشم بد از روی تو دور آدمی چون تو در آفاق نشان نتوان داد بلکه در جنت فردوس نباشد چو تو حور حور فردا که چنین روی بهشتی بیند گرش انصاف بود معترف آید به قصور شب ما روز نباشد مگر آن گاه که تو از شبستان به درآیی چو صباح از دیجور زندگان را نه عجب گر به تو میلی باشد مردگان بازنشینند به ز قبور آن بهایم نتوان گفت که جانی دارد که ندارد نظری با چو تو سحر چشمان تو باطل نکند چشم آویز مست چندان که بکوشند نباشد مستور این حلاوت که تو داری نه عجب کز دستت عسلی دوزد و زنار ببندد زنبور آن چه در غیبتت ای دوست به من می‌گذرد نتوانم که حکایت کنم الا به حضور منم امروز و تو انگشت نمای زن و مرد من به سخنی تو به نکویی مشهور سختم آید که به هر دیده تو را می‌نگرند غیرتت آمد نه عجب سعد غیور ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/418 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
آن کیست که می‌رود به نخجیر پای دوستان به زنجیر همشیره جادوان بابل همسایه لعبتان کشمیر این است بهشت اگر شنیدی کز دیدن آن جوان شود پیر از کمان دست و بازوش افتاده خبر ندارد از تیر نقاش که صورتش ببیند از دست بیفکند تصاویر ای سخت جفای سست پیوند رفتی و چنین برفت تقدیر کوته نظران ملامت از بی فایده می‌کنند و تحذیر با جان من از جسد برآید خونی که فروشده‌ست با شیر گر جان طلبد حبیب عشاق نه منع روا بود نه تأخیر آن را که مراد دوست باید گو ترک مراد گیر چو اسیر ماندی تدبیر تو چیست ترک تدبیر ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/416 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
از همه باشد به حقیقت گزیر وز تو نباشد که نداری نظیر مشرب نبود بی زحام دعوت منعم نبود بی فقیر آن عرق است از بدنت یا آن است از دهنت یا عبیر بذل تو کردم تن و هوش و روان وقف تو کردم و چشم و ضمیر دل چه بود جان که بدو زنده‌ام گو بده ای دوست که گویم بگیر راحت جان باشد از آن قبضه تیغ مرهم باشد از آن جعبه تیر درد نهانی به که گویم که نیست باخبر از درد من الا خبیر عیب کنندم که چه دیدی در او کور نداند که چه بیند بصیر چون نرود در پی کمند آهوی بیچاره به گردن اسیر هر که شیفته دارد چو من بس که بگوید سخن ناله به چه دانی است بوی آید چو بسوزد عبیر ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/415 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
پروانه نمی‌شکیبد از دور ور قصد کند بسوزدش نور هر کس به تعلقی گرفتار صاحب نظران به منظور آن روز که روز حشر باشد دیوان حساب و عرض منشور ما زنده به ذکر دوست باشیم دیگر حیوان به نفخه صور یا رب که تو در بهشت باشی تا کس نکند نگاه در حور ما مست نه تشنه سلسبیل و کافور بیم است آه مشتاق کآتش بزند حجاب مستور من دانم و دردمند بیدار آهنگ شب دراز دیجور آخر ز هلاک ما چه خیزد سیمرغ چه می‌کند به عصفور نزدیک نمی‌شوی به صورت وز دیده نمی‌شوی دور از پیش تو راه رفتنم نیست گردن به کمند به که مهجور چو مرادت انگبین است واجب بود احتمال زنبور ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/417 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای پسر وی از همه باشد گریز وز تو نباشد گزیر تا تو مصور شدی در یکتای من جای تصور نماند دیگرم اندر ضمیر عیب کنندم که چند در پی روی چون نرود بنده‌وار هر که برندش اسیر بسته زنجیر زلف زود نیابد خلاص دیر برآید به جهد هر که فرو شد به قیر چون تو بتی بگذرد سروقد سیم ساق هر که در او ننگرد مرده بود یا ضریر گر نبرم دوست کیست که مانند اوست کبر کند بی خلاف هر که بود بی‌نظیر قامت سرو کاین همه وصفش کنند هست به صورت بلند لیک به معنی قصیر هر که طلبکار توست روی نتابد ز تیغ وان که هوادار توست بازنگردد به تیر بوسه دهم بنده‌وار بر قدمت ور سرم در سر این می‌رود بی سر و پایی مگیر اگر و مال صرف شود در وصال آنت مقامی بزرگ اینت بهایی حقیر گر تو ز ما فارغی وز همه کس بی نیاز ما به تو مستظهریم وز همه عالم فقیر ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/414 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دل برگرفتی از برم ای دوست دست گیر کز دست می‌رود سرم ای دوست دست گیر شرط است دستگیری درمندگان و من هر روز ترم ای دوست دست گیر پایاب نیست بحر غمت را و من غریق خواهم که سر برآورم ای دوست دست گیر سر می‌نهم که پای برآرم ز دام وین کی شود میسرم ای دوست دست گیر دل جان همی‌سپارد و فریاد می‌کند کآخر به کار تو درم ای دوست دست گیر راضی شدم به یک نظر اکنون که وصل نیست آخر بدین محقرم ای دوست دست گیر از دامن تو دست ندارم که دست نیست بر دستگیر دیگرم ای دوست دست گیر نه بارها به تو برداشت دست عجز یک بارش از سر کرم ای دوست دست گیر ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/413 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
فتنه‌ام بر زلف و بالای تو ای بدر منیر قامت است آن یا قیامت عنبر است آن یا عبیر گم شدم در راه سودا رهنمایا ره نمای شخصم از پای اندر آمد دستگیرا دست گیر گر ز پیش برانی چون سگ از مسجد مرا سر ز حکمت برندارم چون مرید از گفت پیر ناوک فریاد من هر ساعت از مجرای بگذرد از چرخ اطلس همچو سوزن از حریر چون کنم کز شکیبایم ز چون کنم کز جان گزیر است و ز جانان بی تو گر در جنتم سلسبیل با تو گر در دوزخم خرم هوای زمهریر گر بپرد مرغ وصلت در هوای بخت من وه که آن ساعت ز شادی چارپر گردم چو تیر تا روانم هست راند بر زبان تا وجودم هست کند نقشت در ضمیر گر نبارد فضل باران عنایت بر سرم لابه بر گردون رسانم چون جهودان در فطیر بوالعجب شوریده‌ام سهوم به رحمت درگذار سهمگن درمانده‌ام جرمم به طاعت درپذیر آه دردآلود گر ز گردون بگذرد در تو کافردل نگیرد ای مسلمانان نفیر ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/412 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر به کمند تو گرفتار و به دام تو اسیر در آفاق گشاده‌ست ولیکن بسته‌ست از سر زلف تو در پای ما زنجیر من نظر بازگرفتن نتوانم همه عمر از من ای خسرو تو نظر بازمگیر گر چه در خیل تو بسیار به از ما باشد ما تو را در همه عالم نشناسیم نظیر در بود که جان بر تو فشانم روزی باز در خاطرم آمد که متاعیست حقیر این حدیث از سر دردیست که من می‌گویم تا بر آتش ننهی بوی نیاید ز عبیر گر بگویم که مرا حال پریشانی نیست رنگ رخسار خبر می‌دهد از سر ضمیر پیرانه سر از من عجبت می‌آید چه جوانی تو که از دست ببردی پیر من از این هر دو کمانخانه ابروی تو چشم برنگیرم وگرم چشم بدوزند به تیر عجب از عقل کسانی که مرا پند دهند برو ای که عاشق نبود پندپذیر پیکر مطبوع برای نظر است گر نبینی چه بود فایده چشم بصیر ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/411 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چه فتنه بود که حسن تو در جهان انداخت که یک دم از تو نظر بر نمی‌توان انداخت بلای غمزه چه که در یاران مهربان انداخت ز عقل و عافیت آن روز بر کران ماندم که روزگار حدیث تو در میان انداخت نه باغ ماند و نه بستان که سرو قامت تو برست و ولوله در باغ و بوستان انداخت تو دوستی کن و از دیده مفکنم زنهار که دشمنم ز برای تو در زبان انداخت به چشم‌های تو کان چشم کز تو برگیرند دریغ باشد بر ماه آسمان انداخت همین حکایت روزی به دوستان برسد که از پی جانان برفت و جان انداخت ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/410 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای به خلق از جهانیان ممتاز چشم خلقی به روی تو باز لازم است آن که دارد این همه لطف که تحمل کنندش این همه ای به درخت بالایت مرغ جان رمیده در پرواز آن نه نظر بود که کند از چنین روی در به روی فراز بخورم گر ز دست توست نبید نکنم گر خلاف توست نماز گر بگریم چو معذورم کس نگوید در آتشم مگداز می‌نگفتم سخن در آتش تا نگفت آب دیده غماز آب و آتش خلاف یک دگرند نشنیدیم و صبر انباز هر که دیدار دوست می‌طلبد دوستی را حقیقت است و مجاز آرزومند کعبه را است که تحمل کند نشیب و فراز زنده عاشقی باشد که بمیرد بر آستان نیاز ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/409 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بزرگ دولت آن کز درش تو آیی باز بیا بیا که به خیر آمدی کجایی باز رخی کز او متصور نمی‌شود آرام چرا نمودی و دیگر نمی‌نمایی باز در دو لختی چشمان شوخ چه کرده‌ام که به رویم نمی‌گشایی باز اگر تو را سر ما هست یا غم ما نیست من از تو دست ندارم به بی‌وفایی باز شراب وصل تو در کام جان من ازلیست هنوز مستم از آن جام آشنایی باز دلی که بر سر کوی تو گم کنم هیهات که جز به روی تو بینم به روشنایی باز تو را هر آینه باید به شهر دیگر رفت که نماند در این شهر تا ربایی باز عوام خلق ملامت کنند صوفی را کز این هوا و طبیعت چرا نیایی باز اگر حلاوت مستی بدانی ای هشیار به عمر نبری پارسایی باز گرت چو از این در نواله‌ای بخشند برو که نکنی هرگز از گدایی باز ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/407 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
متقلب درون جامه چه خبر دارد از شبان دراز عاقل انجام می‌بیند تا هم اول نمی‌کند آغاز جهد کردم که به کس ندهم چه توان کرد با دو دیده باز زینهار از بلای تیر نظر که چو رفت از کمان نیاید باز مگر از شوخی تذروان بود که فرودوختند دیده باز محتسب در قفای رندانست غافل از صوفیان شاهدباز پارسایی که خمر چشید خانه گو با معاشران پرداز هر که را با آشنایی بود گو برو با جفای خار بساز سپرت می‌بباید افکندن ای که می‌دهی به تیرانداز هر چه بینی ز دوستان کرمست گر اهانت کنند و گر اعزاز دست مجنون و دامن لیلی روی محمود و خاک پای ایاز هیچ نداند این دستان هیچ مطرب ندارد این آواز هر متاعی ز معدنی خیزد شکر از مصر و از ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/408 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈