eitaa logo
الهام انیمیشن
91 دنبال‌کننده
27 عکس
365 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
گر دست دهد هزار جانم در پای مبارکت فشانم آخر به سرم گذر کن ای دوست انگار که خاک آستانم هر حکم که بر سرم برانی سهل است ز مرانم تو سر وصل ما نداری من عادت بخت دانم هیهات که چون تو شاهبازی تشریف دهد به آشیانم گر خانه محقر است و تاریک بر دیده روشنت نشانم گر تو بر سرم بگویند فریاد برآید از روانم شب نیست که در فراق رویت زاری به فلک نمی‌رسانم آخر نه من و تو دوست بودیم عهد تو شکست و من همانم من مهره مهر تو نریزم الا که بریزد استخوانم من ترک وصال تو نگویم الا به فراق جسم و جانم مجنونم اگر بهای لیلی ملک عرب و عجم ستانم زمان تویی به تحقیق من بنده خسرو زمانم شاهی که ورا رسد که گوید مولای اکابر جهانم ایوان رفیعش آسمان را گوید تو زمین من آسمانم دانی که ستم روا ندارد مگذار که بشنود فغانم هر کس به زمان بود من آخرالزمانم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/290 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نشاید گفتن آنکس را هست که ندهد بر چنین صورت از دست نه منظوری که با او می‌توان گفت نه خصمی کز کمندش می‌توان رست به گفتم ز چشمانش بپرهیز که هشیاران نیاویزند با مست سرانگشتان مخضوبش نبینی که دست صبر برپیچید و بشکست نه آزاد از سرش بر‌ می‌توان خاست نه با او می‌توان آسوده بنشست اگر دودی رود بی‌آتشی نیست و گر بیاید کشته‌ای هست خیالش در نظر، چون آیدم ؟ نشاید در به روی دوستان بست نشاید خرمن بیچارگان سوخت نمی‌باید درمندگان خست به آخر دوستی نتوان بریدن به اول نمی‌بایست پیوست دلی از دست بیرون رفته نیاید باز تیر رفته از شست ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/288 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای مرهم ریش و مونس جانم چندین به مفارقت مرنجانم ای راحت اندرون مجروحم جمعیت خاطر پریشانم گویند بدار دستش از دامن تا دست بدارد از گریبانم آن کس که مرا به باغ می‌خواند بی روی تو می‌برد به زندانم وین طرفه که ره نمی‌برم پیشت وز پیش تو ره به در نمی‌دانم یک روز به بندگی قبولم کن روز دگرم ببین که سلطانم ای بوستان روحانی مشغول بکردی از زان روز که سرو قامتت دیدم از یاد برفت سرو بستانم آن درّ دو رسته در حدیث آمد وز دیده بیوفتاد مرجانم گویند صبور باش از او بارش بکشم که صبر نتوانم ای کاش که جان در آستین بودی تا بر سر مونس افشانم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/293 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ما همه چشمیم و تو نور ای صنم چشم بد از روی تو دور ای صنم روی مپوشان که بهشتی بود هر که ببیند چو تو حور ای صنم حور خطا گفتم اگر ترک ادب رفت و قصور ای صنم تا به کرم خرده نگیری که من غایبم از ذوق حضور ای صنم روی تو بر پشت زمین خلق را موجب فتنه‌ست و فتور ای صنم این همه و تو را موضع است و غرور ای صنم سروبنی خاسته چون قامتت تا ننشینیم صبور ای صنم این همه طوفان به سرم می‌رود از جگری همچو تنور ای صنم از این چشمه حیوان که سیر نگردد به مرور ای صنم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/287 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مرا تا نقره باشد می‌فشانم تو را تا بوسه باشد می‌ستانم و گر فردا به زندان می‌برندم به نقد این ساعت اندر بوستانم جهان بگذار تا بر من سر آید که کام تو بودی از جهانم چه دامن‌های باشد در این باغ اگر چیزی نگوید باغبانم نمی‌دانستم از بخت همایون که سیمرغی فتد در آشیانم تو آموختی در شهر ما را بیا تا آن هم بر تو سخن‌ها دارم از دست تو در ولیکن در حضورت بی زبانم بگویم تا بداند دشمن و دوست که من مستی و مستوری ندانم مگو مراد برداشت اگر تو سنگدل من مهربانم اگر تو سرو سیمین تن بر آنی که از پیشم برانی من بر آنم که تا باشم خیالت می‌پرستم و گر رفتم سلامت می‌رسانم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/289 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چون من به این کار می‌کنم بر فعل دیگران به چه انکار می‌کنم سماع بر بستان همی‌کند من بر شقایق رخسار می‌کنم هر جا که سرو قامتی و موی خود را بدان کمند گرفتار می‌کنم گر تیغ برکشند عزیزان به من من همچنان تأمل دیدار می‌کنم هیچم نماند در همه عالم به اتفاق الا سری که در قدم یار می‌کنم آن‌ها که همه از یاد من برفت الا حدیث دوست که تکرار می‌کنم چون دست قدرتم به تمنا نمی‌رسد صبر از مراد به می‌کنم همسایه گو گواهی مستی و عاشقی بر من مده که اقرار می‌کنم من بعد از این نه زهد فروشم نه معرفت کان در ضمیر نیست که اظهار می‌کنم جان است و از محبت جانان دریغ نیست اینم که دست می‌دهد ایثار می‌کنم زنار اگر ببندی هزار بار به زان که خرقه بر سر زنار می‌کنم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/286 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ز دستم بر نمی‌خیزد که یک دم بی تو بنشینم به جز رویت نمی‌خواهم که روی هیچ کس بینم من اول روز دانستم که با درافتادم که چون فرهاد باید شست دست از جان تو را من دوست می‌دارم خلاف هر که در عالم اگر طعنه است در عقلم اگر رخنه است در دینم و گر برگیری سپر پیشت بیندازم که بی کشتی به ساعدهای سیمینم برآی ای مشتاقان اگر نزدیک روز آمد که بگرفت این شب یلدا ملال از ماه و پروینم ز اول هستی آوردم قفای نیستی کنون امید بخشایش همی‌دارم که مسکینم دلی چون می‌باید که بر جانم ببخشاید که جز وی کس نمی‌بینم که می‌سوزد به بالینم تو همچون ز خندیدن لبت با هم نمی‌آید روا داری که من چو بوتیمار بنشینم رقیب انگشت می‌خاید که چشم بر هم نه مترس ای باغبان از که می‌بینم نمی‌چینم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/284 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
آن کس که از او صبر محال است و سکونم بگذشت ده انگشت فروبرده به پرسید که چونی ز غم و درد جدایی گفتم نه چنانم که توان گفت که چونم زان گه که مرا روی تو محراب نظر شد از دست زبان‌ها به تحمل چو ستونم مشنو که همه عمر جفا برده‌ام از کس جز بر سر کوی تو که دیوار زبونم بیم است چو غم تو نویسم کآتش به قلم در فتد از سوز درونم آنان که مرا عاقل و هشیار کو تا بنویسند گواهی به جنونم شمشیر برآور که مرادم سر ور سر ننهم در قدمت عاشق دونم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/285 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من از تو صبر ندارم که بی تو بنشینم کسی دگر نتوانم که بر تو بگزینم بپرس حال من آخر چو بگذری روزی که چون همی‌گذرد روزگار مسکینم؟ من اهل دوزخم ار بی تو زنده شد که در بهشت نیارد خدایْ غمگینم ندانمت که چه گویم تو هر دو چشم منی که بی وجود جهان نمی‌بینم چو روی دوست نبینی جهان ندیدن به شب فراق منه پیش بالینم ضرورت است که عهد وفا به سر برمت و گر جفا به سر آید هزار چندینم نه هاونم که بنالم به کوفتی از یار چو دیگ بر سر آتش نشان که بنشینم بگرد بر سرم ای آسیای دور زمان به هر جفا که توانی که سنگ چو آمدمت تا چو ثنا گویم چو بکردی زبان تحسینم مرا پلنگ به سرپنجه اِی نگار نکشت تو می‌کشی به سر پنجهٔ نگارینم چو آهو بسوخت در تنگ برفت در همه آفاق بوی مُشکینم هنر بیار و زبان آوری مکن چه حاجت است بگوید شکر که ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/283 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دلم تا آمد در او جز غم نمی‌بینم دلی بی غم کجا جویم که در عالم نمی‌بینم دمی با همدمی خرم ز جانم بر نمی‌آید دمم با جان برآید چون که یک همدم نمی‌بینم مرا رازیست اندر به دیده پرورده ولیکن با که گویم راز چون محرم نمی‌بینم قناعت می‌کنم با درد چون درمان نمی‌یابم تحمل می‌کنم با زخم چون مرهم نمی‌بینم خوشا و خرما آن که هست از بیگانه که من تا آشنا گشتم خرم نمی‌بینم نم چشم آبروی من ببرد از بس که می‌گریم چرا گریم کز آن حاصل برون از نم نمی‌بینم کنون دم درکش ای که کار از دست بیرون شد به امید دمی با دوست وان دم هم نمی‌بینم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/281 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
منم یا رب در این دولت که روی یار می‌بینم فراز سرو سیمینش بر بار می‌بینم مگر طوبی برآمد در سرابستان جان من که بر هر شعبه‌ای مرغی شکرگفتار می‌بینم مگر دنیا سر آمد کاین چنین آزاد در جنت می بی درد می‌نوشم بی خار می‌بینم عجب دارم ز بخت و هر دم در گمان افتم که مستم یا به یا جمال یار می‌بینم زمین بوسیده‌ام بسیار و خدمت کرده تا اکنون لب معشوق می‌بوسم رخ می‌بینم چه طاعت کرده‌ام گویی که این پاداش می‌یابم چه فرمان برده‌ام گویی که این مقدار می‌بینم تویی یارا که آلود بر من تاختن کردی منم یا رب که بخت چنین بیدار می‌بینم چو خلوت با میان آمد نخواهم کاشانه تمنای بهشتم نیست چون دیدار می‌بینم کدام آلاله می‌بویم که مغزم عنبرآگین شد چه ریحان دسته بندم چون جهان می‌بینم ز گردون نعره می‌آید که اینت بوالعجب کاری که را ز روی دوست برخوردار می‌بینم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/282 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نه از چینم حکایت کن نه از روم که من با یکی دارم در این بوم هر آن ساعت که با یاد من آید فراموشم شود موجود و معدوم ز دنیا بخش ما غم آمد نشاید الا رزق مقسوم رطب و دست از نخل کوتاه زلال اندر میان و تشنه محروم از آن شاهد که در اندیشه ماست ندانم زاهدی در شهر معصوم به روی او نماند هیچ منظور به بوی او نماند هیچ مشموم نه بی او می‌خواهم نه با او که او در سلک من حیف است منظوم چشم ظاهربین بدوزید که ما را در میان سریست مکتوم همه عالم گر این صورت ببینند کس این معنی نخواهد کرد مفهوم چنان سوزم که خامانم نبینند نداند تندرست احوال محموم مرا گر دهی ور جان ستانی عبادت است و بنده ملزوم نشاید برد جان از این کار مسافر تشنه و جلاب مسموم چو آهن تاب آتش می‌نیارد همی‌باید که پیشانی کند موم ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/279 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈