eitaa logo
الهام انیمیشن
91 دنبال‌کننده
27 عکس
387 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
امروز در فراق تو دیگر به شام شد ای دیده پاس دار که خفتن حرام شد بیش احتمال سنگ جفا نماند کز رقت اندرون ضعیفم چو جام شد افسوس خلق می‌شنوم در قفای کاین پخته بین که در سر سودای خام شد تنها نه من به دانه خالت مقیدم این دانه هر که دید گرفتار دام شد گفتم یکی به گوشه چشمت نظر کنم چشمم در او بماند و مقام شد ای نگفتمت که عنان نظر بتاب اکنونت افکند که ز دستت لگام شد نامم به عاشقی شد و گویند توبه کن توبت کنون چه فایده دارد که شد از من به روی تو می‌زاید این سخن طوطی شکر شکست که کلام شد ابنای روزگار به زر خرند تو را به طوع و ارادت شد آن مدعی که دست ندادی به بند کس این بار در کمند تو افتاد و رام شد شرح غمت به وصف نخواهد شدن تمام جهدم به آخر آمد و دفتر تمام شد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/519 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
خواب من ای پسر دستخوش خیال شد نقد امید عمر من در طلب وصال شد گر نشد اشتیاق او غالب صبر و عقل من این به چه گشت آن به چه پایمال شد بر من اگر حرام شد وصل تو نیست بوالعجب بوالعجب آن که من بر تو چرا حلال شد پرتو آفتاب اگر بدر کند هلال را بدر وجود من چرا در نظرت هلال شد زیبد اگر طلب کند عزت ملک مصر آن که هزار یوسفش بنده جاه و مال شد طرفه مدار اگر ز نعره بیخودی زنم کآتش چو شعله زد صبر در او محال شد اگر نظر کند تا نه گمان بری کاو نه به رسم دیگران بنده زلف و خال شد ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/520 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
آن را که غمی چون غم من نیست چه داند کز شوق توام دیده چه شب می‌گذراند وقت است اگر از پای درآیم که همه عمر باری نکشیدم که به هجران تو ماند سوز یعقوب ستمدیده ز من پرس کاندوه سوختگان سوخته داند دیوانه گرش پند دهی کار نبندد ور بند نهی سلسله در هم گسلاند ما بی تو به برنزدیم آب صبوری در آتش سوزنده صبوری که تواند هر گه که بسوزد جگرم دیده بگرید وین گریه نه آبیست که آتش بنشاند سلطان خیالت شبی آرام نگیرد تا بر سر صبر من مسکین ندواند ننماید به دهانش شکر وصل آن را که فلک زهر جدایی نچشاند گر بار دگر دامن کامی به کف آرم تا زنده‌ام از چنگ منش کس نرهاند ترسم که نمانم من از این رنج دریغا کاندر من حسرت روی تو بماند قاصد رود از پارس به کشتی به خراسان گر چشم من اندر عقبش سیل براند فریاد که گر جور فراق تو نویسم فریاد برآید ز هر که بخواند شرح غم هجران تو هم با تو توان گفت پیداست که قاصد چه به سمع تو رساند زنهار که می‌چکد از گفته هرک این همه نشتر بخورد بچکاند ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/513 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کسی که روی تو دیده‌ست حال من داند که هر که به تو پرداخت صبر نتواند مگر تو روی بپوشی و گر نه ممکن نیست که آدمی که تو بیند نظر بپوشاند هر آفریده که چشمش بر آن جمال افتاد دلش ببخشد و بر جانت آفرین اگر به دست کند باغبان چنین سروی چه جای چشمه که بر چشم‌هات بنشاند چه روزها به شب آورد جان منتظرم به بوی آن که شبی با تو روز گرداند به چند حیله شبی در فراق روز کنم و گر نبینمت آن روز هم به شب ماند جفا و سلطنتت می‌رسد ولی مپسند که گر سوار براند پیاده درماند به دست رحمتم از خاک آستان بردار که گر بیفکنیم کس به هیچ نستاند چه حاجت است به قتل عاشق را حدیث دوست بگویش که جان برافشاند پیام اهل است این خبر که داد نه هر که گوش کند معنی سخن داند ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/511 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من بدین و ندیدم روی را وین و نباشد موی را روی اگر پنهان کند سنگین سیمین‌ بدن مشک غمازست نتواند نهفتن بوی را ای موافق صورت و معنی که تا چشم من است از تو ندیدم روی و را گر به سر می‌گردم از بیچارگی عیبم مکن چون تو چوگان می‌زنی جرمی نباشد گوی را هر که را وقتی دمی بودست و دردی سوخته‌ست دوست دارد مستان و هایاهوی را ما ملامت را به جان جوییم در بازار کنج خلوت پارسایان سلامت جوی را بوستان را هیچ دیگر در نمی‌باید به حسن بلکه سروی چون تو می‌باید کنار جوی را ای اگر صد قرن باز آید مثل من دیگر نبینی را گر بوسه بر دستش نمی‌یاری نهاد چاره آن دانم که در پایش بمالی روی را ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/510 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
روز برآمد بلند ای پسر هوشمند گرم ببود آفتاب خیمه به رویش ببند طفل گیا شیر شاخ جوان گو ببال ابر گریست طرف چمن گو بخند تا به تماشای باغ میل چرا می‌کند هر که به خیلش درست قامت سرو بلند عقل روا می‌نداشت گفتن اسرار قوت بازوی شوق بیخ صبوری بکند دل که بیابان گرفت چشم ندارد به راه سر که صراحی کشید گوش ندارد به پند کشته حال نگوید که چون تشنه دیدار دوست راه نپرسد که چند هر که پسند آمدش چون تو یکی در نظر بس که بخواهد شنید سرزنش در نظر دشمنان نوش نباشد هنی وز قبل دوستان نیش نباشد گزند این که سرش در کمند جان به دهانش رسید می‌نکند التفات آن که به دستش کمند اگر عاقلی طریق تو نیست با کف زورآزمای پنجه نشاید فکند ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/514 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
آن سرو که گویند به بالای تو ماند هرگز قدمی پیش تو رفتن نتواند دنبال تو بودن گنه از جانب ما نیست با غمزه بگو تا مردم نستاند زنهار که چون می‌گذری بر سر مجروح وز وی خبرت نیست که چون می‌گذراند بخت آن نکند با من سرگشته که یک روز همخانه من باشی و همسایه نداند هر کاو سر پیوند تو دارد به حقیقت دست از همه چیز و همه کس درگسلاند امروز چه دانی تو که در آتش و آبم چون خاک شوم باد به گوشت برساند آنان که ندانند پریشانی مشتاق گویند که به چه ماند گل را همه کس دست گرفتند و نخوانند نتوانست که فریاد نخواند هر ساعتی این فتنه نوخاسته از جای برخیزد و خلقی متحیر بنشاند در حسرت آنم که سر و مال به یک بار در دامنش افشانم و دامن نفشاند تو در این بند بمیری و نداند فریاد بکن یا بکشد یا برهاند ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/512 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دلم خیال تو را رهنمای می‌داند جز این طریق ندانم خدای می‌داند ز درد روبه چو شیر می‌نالم اگر چه همچو سگم هرزه می‌داند ز فرقت تو نمی‌دانم ایچ لذت عمر به چشم‌های کش می‌داند بسی بگشت و غمت در مقام گرفت کجا رود که هم آن جای جای می‌داند به حال بیچاره قهقهه چه زنی که چاره در غم تو های های می‌داند ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/509 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
حسن تو دایم بدین قرار نماند مست تو جاوید در خمار نماند ای خندان نوشکفته نگه دار خاطر که نوبهار نماند حسن پنجه‌ایست نگارین تا به قیامت بر او نگار نماند عاقبت از ما غبار ماند زنهار تا ز تو بر خاطری غبار نماند پار گذشت آن چه دیدی از غم و شادی بگذرد امسال و همچو پار نماند هم بدهد دور روزگار مرادت ور ندهد دور روزگار نماند شوریده بی‌قرار چرایی در پی چیزی که برقرار نماند شیوه اختیار اهل ادب نیست بل چو قضا آید اختیار نماند ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/507 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گلبنان پیرایه بر کرده‌اند را در سماع آورده‌اند ساقیان در طواف هوش میخواران مجلس برده‌اند جرعه‌ای و کار از دست رفت تا چه بی هوشانه در می کرده‌اند ما به یک چنین بیخود شدیم دیگران چندین قدح چون آتش اندر پختگان افتاد و سوخت خام طبعان همچنان افسرده‌اند خیمه بیرون بر که فراشان باد فرش دیبا در چمن گسترده‌اند زندگانی چیست مردن پیش دوست کاین گروه زندگان مرده‌اند تا جهان بودست جماشان از سلحداران خار آزرده‌اند عاشقان را کشته می‌بینند خلق بشنو از که جان پرورده‌اند ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/505 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مجلس ما دگر امروز به بستان ماند عیش خلوت به تماشای ماند می حلالست کسی را که بود خانه بهشت خاصه از دست حریفی که به رضوان ماند خط سبز و لب لعلت به چه ماننده کنی من بگویم به لب چشمه حیوان ماند تا سر زلف پریشان تو محبوب منست روزگارم به سر زلف پریشان ماند چه کند کشته که نگوید غم تو مپندار که ریزی و پنهان ماند هر که چون موم به رخت نرم نشد زینهار از سختش که به سندان ماند نادر افتد که یکی به وصالت ندهد یا کسی در بلد کفر مسلمان ماند تو که چون برق بخندی چه غمت دارد از آنک من چنان زار بگریم که به باران ماند طعنه بر حیرت نه به انصاف زدی کس چنین روی نبیند که نه حیران ماند هر که با صورت و بالای تواش انسی نیست حیوانیست که بالاش به انسان ماند ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/508 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
عیب جویانم حکایت پیش جانان گفته‌اند من این پیدا همی‌گویم که پنهان گفته‌اند پیش از این گویند کز پریشانست حال گر بگفتندی که مجموعم پریشان گفته‌اند پرده بر عیبم نپوشیدند و دامن بر گناه جرم درویشی چه باشد تا به سلطان گفته‌اند تا چه مرغم کم حکایت پیش عنقا کرده‌اند یا چه مورم کم سخن نزد سلیمان گفته‌اند دشمنی کردند با من لیکن از روی قیاس دوستی باشد که دردم پیش درمان گفته‌اند ذکر سودای زلیخا پیش یوسف کرده‌اند حال سرگردانی آدم به رضوان گفته‌اند داغ پنهانم نمی‌بینند و مهر سر به مهر آن چه بر اجزای ظاهر دیده‌اند آن گفته‌اند ور نگفتندی چه حاجت کآب چشم و رنگ روی ماجرای از اول تا به پایان گفته‌اند پیش از این گویند دوست می‌دارد تو را بیش از آنت دوست می‌دارم که ایشان گفته‌اند عاشقان دارند کار و عارفان دانند حال این سخن در فرود آید که از جان گفته‌اند ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/506 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈