آن دوست که من دارم وان یار که من دانم
#شیرین دهنی دارد دور از لب و دندانم
بخت این نکند با من کان شاخ صنوبر را
بنشینم و بنشانم #گل بر سرش افشانم
ای روی #دلارایت مجموعه #زیبایی
مجموع چه غم دارد از من که پریشانم
دریاب که نقشی ماند از طرح وجود من
چون یاد تو میآرم #خود هیچ نمیمانم
با وصل نمیپیچم وز هجر نمینالم
حکم آن چه تو فرمایی من بنده فرمانم
ای #خوبتر از لیلی بیم است که چون مجنون
#عشق تو بگرداند در کوه و بیابانم
یک پشت زمین دشمن گر روی به من آرند
از روی تو بیزارم گر روی بگردانم
در دام تو محبوسم در دست تو مغلوبم
وز ذوق تو مدهوشم در وصف تو حیرانم
دستی ز غمت بر #دل پایی ز پیت در #گل
با این همه صبرم هست وز روی تو نتوانم
در خفیه همینالم وین طرفه که در عالم
عشاق نمیخسبند از #ناله پنهانم
بینی که چه گرم آتش در سوخته میگیرد
تو گرمتری ز آتش من سوخته تر ز آنم
گویند مکن #سعدی جان در سر این سودا
گر جان برود شاید من زنده به جانانم
#آن_دوست_که_من_دارم_وان_یار_که_من_دانم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/296
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر تیغ برکشد که محبان همیزنم
اول کسی که #لاف محبت زند منم
گویند پای دار اگرت سر دریغ نیست
گو سر قبول کن که به پایش درافکنم
امکان دیده بستنم از روی دوست نیست
اولیتر آن که گوش نصیحت بیاکنم
آوردهاند صحبت #خوبان که آتش است
بر من به نیم جو که بسوزند خرمنم
من مرغ #زیرکم که چنانم #خوش اوفتاد
در قید او که یاد نیاید نشیمنم
دردیست در #دلم که گر از پیش آب چشم
برگیرم آستین برود تا به دامنم
گر پیرهن به در کنم از شخص #ناتوان
بینی که #زیر جامه خیالیست یا تنم
شرط است احتمال جفاهای دشمنان
چون #دل نمیدهد که #دل از دوست برکنم
دردی نبوده را چه تفاوت کند که من
بیچاره درد میخورم و نعره میزنم
بر تخت جم پدید نیاید شب دراز
من دانم این حدیث که در چاه بیژنم
گویند #سعدیا مکن از #عشق توبه کن
مشکل توانم و نتوانم که نشکنم
#گر_تیغ_برکشد_که_محبان_همیزنم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/297
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بس که در منظر تو حیرانم
صورتت را صفت نمیدانم
پارسایان ملامتم مکنید
که من از #عشق توبه نتوانم
هر که بینی به جسم و جان زندهست
من به امید وصل جانانم
به چه کار آید این بقیت جان
که به معشوق برنیفشانم
گر تو از من عنان بگردانی
من به #شمشیر برنگردانم
گر بخوانی مقیم درگاهم
ور برانی مطیع فرمانم
من نه آنم که سست بازآیم
ور ز سختی به لب رسد جانم
گر اجابت کنی و گر نکنی
چاره من دعاست میخوانم
سهل باشد صعوبت ظلمات
گر به دست آید آب حیوانم
تا کی آخر جفا بری #سعدی
چه کنم پای بند احسانم
کار مردان تحمل است و سکون
من کیم خاک پای مردانم
#بس_که_در_منظر_تو_حیرانم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/292
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
اگر دستم رسد روزی که انصاف از تو بستانم
قضای عهدِ ماضی را شبی دستی برافشانم
چنانت دوست میدارم که گر روزی فراق افتد
تو صبر از من توانی کرد و من صبر از تو نتوانم
دلم صد بار میگوید که چشم از فتنه بر هم نِه
دگر ره دیده میافتد بر آن بالای فتانم
تو را در بوستان باید که پیش سرو بنشینی
وگرنه باغبان گوید که دیگر سرو ننشانم
#رفیقانم سفر کردند هر یاری به اَقْصایی
خلاف من که بگرفته است دامن در مُغیلانم
به دریایی درافتادم که پایانش نمیبینم
کسی را پنجه افکندم که درمانش نمیدانم
فراقم سخت میآید ولیکن صبر میباید
که گر بگریزم از سختی #رفیق سست پیمانم
مپرسم دوش چون بودی به تاریکی و تنهایی
شب هجرم چه میپرسی که روز وصل حیرانم
شبان آهسته مینالم مگر دردم نهان ماند
به گوش هر که در عالم رسید آواز پنهانم
دمی با دوست در خلوت به از صد سال در عشرت
من آزادی نمیخواهم که با یوسف به زندانم
من آن مرغ سخندانم که در خاکم رود صورت
هنوز آواز میآید به معنی از #گلستانم
#اگر_دستم_رسد_روزی_که_انصاف_از_تو_بستانم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/294
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
سخن #عشق تو بی آن که برآید به زبانم
رنگ رخساره خبر میدهد از حال نهانم
گاه گویم که بنالم ز پریشانی حالم
بازگویم که عیان است چه حاجت به بیانم
هیچم از دنیی و عقبی نبرد گوشه خاطر
که به دیدار تو شغل است و فراغ از دو جهانم
گر چنان است که روی من مسکین گدا را
به در غیر ببینی ز در #خویش برانم
من در اندیشه آنم که روان بر تو فشانم
نه در اندیشه که #خود را ز کمندت برهانم
گر تو #شیرین زمانی نظری نیز به من کن
که به دیوانگی از #عشق تو فرهاد زمانم
نه مرا طاقت غربت نه تو را خاطر قربت
دل نهادم به صبوری که جز این چاره ندانم
من همان روز بگفتم که طریق تو گرفتم
که به جانان نرسم تا نرسد کار به جانم
درم از دیده چکان است به یاد لب لعلت
نگهی باز به من کن که بسی در بچکانم
سخن از نیمه بریدم که نگه کردم و دیدم
که به پایان رسدم عمر و به پایان نرسانم
#سخن_عشق_تو_بی_آن_که_برآید_به_زبانم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/291
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
آن نه روی است که من وصف جمالش دانم
این حدیث از دگری پرس که من حیرانم
همه بینند نه این صنع که من میبینم
همه #خوانند نه این نقش که من میخوانم
آن عجب نیست که سرگشته بود طالب دوست
عجب این است که من واصل و سرگردانم
سرو در باغ نشانند و تو را بر سر و چشم
گر اجازت دهی ای سرو روان بنشانم
#عشق من بر #گل رخسار تو امروزی نیست
دیر سال است که من #بلبل این بستانم
به سرت کز سر پیمان محبت نروم
گر بفرمایی رفتن به سر پیکانم
باش تا جان برود در طلب جانانم
که به کاری به از این باز نیاید جانم
هر نصیحت که کنی بشنوم ای یار عزیز
صبرم از دوست مفرمای که من نتوانم
عجب از طبع #هوسناک منت میآید
من #خود از مردم بیطبع عجب میمانم
گفته بودی که بود در همه عالم #سعدی
من به #خود هیچ نیم هر چه تو گویی آنم
گر به تشریف قبولم بنوازی مَلِکم
ور به تازانهٔ قهرم بزنی شیطانم
#آن_نه_روی_است_که_من_وصف_جمالش_دانم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/295
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گر دست دهد هزار جانم
در پای مبارکت فشانم
آخر به سرم گذر کن ای دوست
انگار که خاک آستانم
هر حکم که بر سرم برانی
سهل است ز #خویشتن مرانم
تو #خود سر وصل ما نداری
من عادت بخت #خویش دانم
هیهات که چون تو شاهبازی
تشریف دهد به آشیانم
گر خانه محقر است و تاریک
بر دیده روشنت نشانم
گر #نام تو بر سرم بگویند
فریاد برآید از روانم
شب نیست که در فراق رویت
زاری به فلک نمیرسانم
آخر نه من و تو دوست بودیم
عهد تو شکست و من همانم
من مهره مهر تو نریزم
الا که بریزد استخوانم
من ترک وصال تو نگویم
الا به فراق جسم و جانم
مجنونم اگر بهای لیلی
ملک عرب و عجم ستانم
#شیرین زمان تویی به تحقیق
من بنده خسرو زمانم
شاهی که ورا رسد که گوید
مولای اکابر جهانم
ایوان رفیعش آسمان را
گوید تو زمین من آسمانم
دانی که ستم روا ندارد
مگذار که بشنود فغانم
هر کس به زمان #خویشتن بود
من #سعدی آخرالزمانم
#گر_دست_دهد_هزار_جانم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/290
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نشاید گفتن آنکس را #دلی هست
که ندهد بر چنین صورت #دل از دست
نه منظوری که با او میتوان گفت
نه خصمی کز کمندش میتوان رست
به #دل گفتم ز چشمانش بپرهیز
که هشیاران نیاویزند با مست
سرانگشتان مخضوبش نبینی
که دست صبر برپیچید و بشکست
نه آزاد از سرش بر میتوان خاست
نه با او میتوان آسوده بنشست
اگر دودی رود بیآتشی نیست
و گر #خونی بیاید کشتهای هست
خیالش در نظر، چون آیدم #خواب؟
نشاید در به روی دوستان بست
نشاید خرمن بیچارگان سوخت
نمیباید #دل درمندگان خست
به آخر دوستی نتوان بریدن
به اول #خود نمیبایست پیوست
دلی از دست بیرون رفته #سعدی
نیاید باز تیر رفته از شست
#نشاید_گفتن_آنکس_را_دلی_هست #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/288
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای مرهم ریش و مونس جانم
چندین به مفارقت مرنجانم
ای راحت اندرون مجروحم
جمعیت خاطر پریشانم
گویند بدار دستش از دامن
تا دست بدارد از گریبانم
آن کس که مرا به باغ میخواند
بی روی تو میبرد به زندانم
وین طرفه که ره نمیبرم پیشت
وز پیش تو ره به در نمیدانم
یک روز به بندگی قبولم کن
روز دگرم ببین که سلطانم
ای #گلبن بوستان روحانی
مشغول بکردی از #گلستانم
زان روز که سرو قامتت دیدم
از یاد برفت سرو بستانم
آن درّ دو رسته در حدیث آمد
وز دیده بیوفتاد مرجانم
گویند صبور باش از او #سعدی
بارش بکشم که صبر نتوانم
ای کاش که جان در آستین بودی
تا بر سر مونس #دل افشانم
#ای_مرهم_ریش_و_مونس_جانم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/293
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ما همه چشمیم و تو نور ای صنم
چشم بد از روی تو دور ای صنم
روی مپوشان که بهشتی بود
هر که ببیند چو تو حور ای صنم
حور خطا گفتم اگر #خواندمت
ترک ادب رفت و قصور ای صنم
تا به کرم خرده نگیری که من
غایبم از ذوق حضور ای صنم
روی تو بر پشت زمین خلق را
موجب فتنهست و فتور ای صنم
این همه #دلبندی و #خوبی تو را
موضع #ناز است و غرور ای صنم
سروبنی خاسته چون قامتت
تا ننشینیم صبور ای صنم
این همه طوفان به سرم میرود
از جگری همچو تنور ای صنم
#سعدی از این چشمه حیوان که #خورد
سیر نگردد به مرور ای صنم
#ما_همه_چشمیم_و_تو_نور_ای_صنم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/287
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مرا تا نقره باشد میفشانم
تو را تا بوسه باشد میستانم
و گر فردا به زندان میبرندم
به نقد این ساعت اندر بوستانم
جهان بگذار تا بر من سر آید
که کام #دل تو بودی از جهانم
چه دامنهای #گل باشد در این باغ
اگر چیزی نگوید باغبانم
نمیدانستم از بخت همایون
که سیمرغی فتد در آشیانم
تو #عشق آموختی در شهر ما را
بیا تا #شرح آن هم بر تو #خوانم
سخنها دارم از دست تو در #دل
ولیکن در حضورت بی زبانم
بگویم تا بداند دشمن و دوست
که من مستی و مستوری ندانم
مگو #سعدی مراد #خویش برداشت
اگر تو سنگدل من مهربانم
اگر تو سرو سیمین تن بر آنی
که از پیشم برانی من بر آنم
که تا باشم خیالت میپرستم
و گر رفتم سلامت میرسانم
#مرا_تا_نقره_باشد_میفشانم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/289
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چون من به #نفس #خویشتن این کار میکنم
بر فعل دیگران به چه انکار میکنم
#بلبل سماع بر #گل بستان همیکند
من بر #گل شقایق رخسار میکنم
هر جا که سرو قامتی و موی #دلبریست
خود را بدان کمند گرفتار میکنم
گر تیغ برکشند عزیزان به #خون من
من همچنان تأمل دیدار میکنم
هیچم نماند در همه عالم به اتفاق
الا سری که در قدم یار میکنم
آنها که #خواندهام همه از یاد من برفت
الا حدیث دوست که تکرار میکنم
چون دست قدرتم به تمنا نمیرسد
صبر از مراد #نفس به #ناچار میکنم
همسایه گو گواهی مستی و عاشقی
بر من مده که #خویشتن اقرار میکنم
من بعد از این نه زهد فروشم نه معرفت
کان در ضمیر نیست که اظهار میکنم
جان است و از محبت جانان دریغ نیست
اینم که دست میدهد ایثار میکنم
زنار اگر ببندی #سعدی هزار بار
به زان که خرقه بر سر زنار میکنم
#چون_من_به_نفس_خویشتن_این_کار_میکنم #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/286
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈