آن نه زلف است و بناگوش که روز است و شب است
وان نه بالای صنوبر که درخت رطب است
نه دهانیست که در وهم سخندان آید
مگر اندر سخن آیی و بداند که لب است
آتش روی تو #زین گونه که در خلق گرفت
عجب از سوختگی نیست که خامی عجب است
آدمی نیست که عاشق نشود وقت #بهار
هر گیاهی که به نوروز نجنبد حطب است
جنبش سرو تو پنداری کز باد صباست
نه که از #نالهٔ مرغان چمن در طرب است
هر کسی را به تو این میل نباشد که مرا
کآفتابی تو و کوتاه نظر مرغ شب است
خواهم اندر طلبت عمر به پایان آورد
گر چه راهم نه به اندازهٔ پای طلب است
هر قضایی سببی دارد و من در غم دوست
اجلم میکشد و درد فراقش سبب است
سخن #خویش به بیگانه نمییارم گفت
گله از دوست به دشمن نه طریق ادب است
لیکن این حال محال است که پنهان ماند
تو زره میدری و پرده #سعدی قصب است
#آن_نه_زلف_است_و_بناگوش_که_روز_است_و_شب_است #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/188
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی
عهد #نابستن از آن به که ببندی و نپایی
دوستان عیب کنندم که چرا #دل به تو دادم
باید اول به تو گفتن که چنین #خوب چرایی
ای که گفتی مرو اندر پی #خوبان زمانه
ما کجاییم در این بحر تفکر تو کجایی
آن نه خالست و زنخدان و سر زلف پریشان
که #دل اهل نظر برد که سریست خدایی
پرده بردار که بیگانه #خود این روی نبیند
تو بزرگی و در آیینه کوچک ننمایی
حلقه بر در نتوانم زدن از دست رقیبان
این توانم که بیایم به محلت به گدایی
#عشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامت
همه سهلست تحمل نکنم بار جدایی
روز صحرا و سماعست و لب جوی و تماشا
در همه شهر #دلی نیست که دیگر بربایی
گفته بودم چو بیایی غم #دل با تو بگویم
چه بگویم که غم از #دل برود چون تو بیایی
شمع را باید از این خانه به دربردن و کشتن
تا به همسایه نگوید که تو در خانه مایی
#سعدی آن نیست که هرگز ز کمندت بگریزد
که بدانست که دربند تو #خوشتر که رهایی
خلق گویند برو #دل به هوای دگری ده
نکنم خاصه در ایام اتابک دو هوایی
#من_ندانستم_از_اول_که_تو_بی_مهر_و_وفایی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/189
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گرم راحت رسانی ور گزایی
محبت بر محبت میفزایی
به #شمشیر از تو بیگانه نگردم
که هست از دیرگه باز آشنایی
همه مرغان خلاص از بند #خواهند
من از قیدت نمیخواهم رهایی
عقوبت هرچ از آن دشوارتر نیست
بر آنم صبر هست الا جدایی
اگر بیگانگان تشریف بخشند
هنوز از دوستان #خوشتر گدایی
منم جانا و جانی بر لب از شوق
بده گر بوسهای داری بهایی
کسانی عیب ما بینند و گویند
که روحانی ندانند از هوایی
جمیع پارسایان گو بدانند
که #سعدی توبه کرد از پارسایی
چنان از خمر و زمر و #نای و #ناقوس
نمیترسم که از زهد ریایی
#گرم_راحت_رسانی_ور_گزایی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/191
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مشتاق توام با همه جوری و جفایی
محبوب منی با همه جرمی و خطایی
من #خود به چه ارزم که تمنای تو ورزم
در حضرت سلطان که برد #نام گدایی
صاحب نظران #لاف محبت نپسندند
وان گه سپر انداختن از تیر بلایی
باید که سری در نظرش هیچ نیرزد
آن کس که نهد در طلب وصل تو پایی
بیداد تو عدلست و جفای تو کرامت
دشنام تو #خوشتر که ز بیگانه دعایی
جز عهد و وفای تو که محلول نگردد
هر عهد که بستم #هوسی بود و هوایی
گر دست دهد دولت آنم که سر #خویش
در پای سمند تو کنم نعل بهایی
شاید که به #خون بر سر خاکم بنویسند
این بود که با دوست به سر برد وفایی
خون در #دل آزرده نهان چند بماند
شک نیست که سر برکند این درد به جایی
شرط کرم آنست که با درد بمیری
#سعدی و نخواهی ز در خلق دوایی
#مشتاق_توام_با_همه_جوری_و_جفایی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/190
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی
ما را که تو منظوری خاطر نرود جایی
یا چشم نمیبیند یا راه نمیداند
هر کاو به وجود #خود دارد ز تو پروایی
دیوانه #عشقت را جایی نظر افتادهست
کآنجا نتواند رفت اندیشه دانایی
امید تو بیرون برد از #دل همه امیدی
سودای تو خالی کرد از سر همه سودایی
زیبا ننماید سرو اندر نظر عقلش
آن کش نظری باشد با قامت #زیبایی
گویند #رفیقانم در #عشق چه سر داری
گویم که سری دارم درباخته در پایی
زنهار نمیخواهم کز کشتن امانم ده
تا سیرترت بینم یک لحظه مدارایی
در پارس که تا بودهست از ولوله آسودهست
بیم است که برخیزد از حسن تو غوغایی
من دست نخواهم برد الا به سر زلفت
گر دسترسی باشد یک روز به یغمایی
گویند تمنایی از دوست بکن #سعدی
جز دوست نخواهم کرد از دوست تمنایی
#هر_کس_به_تماشایی_رفتند_به_صحرایی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/186
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
نه من تنها گرفتارم به دام زلف #زیبایی
که هر کس با #دلارامی سری دارند و سودایی
قرین یار #زیبا را چه پروای چمن باشد
هزاران سرو بستانی فدای سروبالایی
مرا نسبت به شیدایی کند ماه پری پیکر
تو #دل با #خویشتن داری چه دانی حال شیدایی
همیدانم که فریادم به گوشش میرسد لیکن
ملولی را چه غم دارد ز حال #ناشکیبایی
عجب دارند یارانم که دستش را همیبوسم
ندیدستند مسکینان سری افتاده در پایی
اگر فرهاد را حاصل نشد پیوند با #شیرین
نه آخر جان #شیرینش برآمد در تمنایی
خرد با #عشق میکوشد که وی را در کمند آرد
ولیکن بر نمیآید ضعیفی با توانایی
مرا وقتی ز نزدیکان ملامت سخت میآمد
نترسم دیگر از باران که افتادم به دریایی
تو #خواهی خشم بر ما گیر و #خواهی چشم بر ما کن
که ما را با کسی دیگر نماندهست از تو پروایی
نپندارم که #سعدی را بیازاری و بگذاری
که بعد از سایه لطفت ندارد در جهان جایی
من آن خاک وفادارم که از من بوی مهر آید
و گر بادم برد چون شعر هر جزوی به اقصایی
#نه_من_تنها_گرفتارم_به_دام_زلف_زیبایی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/187
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای ولوله #عشق تو بر هر سر کویی
روی تو ببرد از #دل ما هر غم رویی
آخر سر مویی به ترحم نگر آن را
کآهی بودش تعبیه بر هر بن مویی
کم مینشود تشنگی دیده شوخم
با آن که روان کردهام از هر مژه جویی
ای هر تنی از مهر تو افتاده به کنجی
وی هر #دلی از شوق تو آواره به سویی
ما یکدل و تو #شرم نداری که برآیی
هر لحظه به دستانی و هر روز به #خویی
در کان نبود چون تن #زیبای تو سیمی
وز سنگ نخیزد چو #دل سخت تو رویی
بر هم نزند دست خزان بزم ریاحین
گر باد به بستان برد از زلف تو بویی
با این همه میدان لطافت که تو داری
#سعدی چه بود در خم چوگان تو گویی
#ای_ولوله_عشق_تو_بر_هر_سر_کویی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/184
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
همه چشمیم تا برون آیی
همه گوشیم تا چه فرمایی
تو نه آن صورتی که بی رویت
متصور شود شکیبایی
من ز دست تو #خویشتن بکشم
تا تو دستم به #خون نیالایی
گفته بودی قیامتم بینند
این گروهی محب سودایی
وین چنین روی #دلستان که تو راست
خود قیامت بود که بنمایی
ما تماشاکنان کوته دست
تو درخت بلندبالایی
سر ما و آستان خدمت تو
گر برانی و گر ببخشایی
جان به شکرانه دادن از من #خواه
گر به انصاف با میان آیی
عقل باید که با صلابت #عشق
نکند پنجه توانایی
تو چه دانی که بر تو نگذشتهست
شب هجران و روز تنهایی
روشنت گردد این حدیث چو روز
گر چو #سعدی شبی بپیمایی
#همه_چشمیم_تا_برون_آیی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/185
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چه جرم رفت که با ما سخن نمیگویی
جنایت از طرف ماست یا تو بدخویی
تو از نبات گرو بردهای به #شیرینی
به اتفاق ولیکن نبات #خودرویی
هزار جان به ارادت تو را همیجویند
تو سنگدل به لطافت #دلی نمیجویی
ولیک با همه عیب از تو صبر نتوان کرد
بیا و گر همه بد کردهای که نیکویی
تو بد مگوی و گر نیز خاطرت باشد
بگوی از آن لب #شیرین که نیک میگویی
گلم نباید و سروم به چشم درناید
مرا وصال تو باید که سرو #گلبویی
هزار جامه سپر ساختیم و هم بگذشت
خدنگ غمزه #خوبان ز #دلق نه تویی
به دست جهد نشاید گرفت دامن کام
اگر نخواهدت ای #نفس خیره میپویی
درست شد که به یک #دل دو دوست نتوان داشت
به ترک #خویش بگوی ای که طالب اویی
همین که پای نهادی بر آستانه #عشق
به دست باش که دست از جهان فروشویی
درازنای شب از چشم دردمندان پرس
تو قدر آب چه دانی که بر لب جویی
ز خاک #سعدی بیچاره بوی #عشق آید
هزار سال پس از مرگش ار بینبویی
#چه_جرم_رفت_که_با_ما_سخن_نمیگویی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/182
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کدام کس به تو ماند که گویمت که چون اویی
ز هر که در نظر آید گذشتهای به نکویی
لطیفجوهر و جانی غریبقامت و شکلی
نظیفجامه و جسمی بدیعصورت و #خویی
هزار دیده چو پروانه بر جمال تو عاشق
غلام مجلس آنم که #شمع مجلس اویی
ندیدم آبی و خاکی بدین لطافت و پاکی
تو آب چشمهٔ حیوان و خاک غالیهبویی
تو را که درد نباشد ز درد ما چه تفاوت
تو حال تشنه ندانی که بر کنارهٔ جویی
صبای روضهٔ رضوان ندانمت که چه بادی
نسیم وعدهٔ جانان ندانمت که چه بویی
اگر من از #دل یکتو برآورم دم #عشقی
عجب مدار که آتش درافتدم به دوتویی
به کس مگوی که پایم به سنگ #عشق برآمد
که عیب گیرد و گوید چرا به فرق نپویی
دلی دو دوست نگیرد دو مهر #دل نپذیرد
اگر موافق اویی به ترک #خویش بگویی
کنونم آب حیاتی به حلق تشنه فروکن
نه آنگهی که بمیرم به آب دیده بشویی
به اختیار تو #سعدی چه التماس برآید
گر او مراد نبخشد تو کیستی که بجویی
#کدام_کس_به_تو_ماند_که_گویمت_که_چون_اویی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/281
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای خسته #دلم در خم چوگان تو گویی
بیفایدهام پیش تو چون بیهده گویی
ای تیر غم #عشق تو هر جا که رسیده
افتاده به زخمش چو کمان پشت دوتویی
هم طرفه ندارم اگرم بازنوازی
زیرا که عجب نیست نکویی ز نکویی
#سعدی غمش از دست مده گر ندهد دست
کی دست دهد در همه آفاق چنویی
#ای_خسته_دلم_در_خم_چوگان_تو_گویی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/183
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
ای حسن خط از دفتر اخلاق تو بابی
#شیرینی از اوصاف تو حرفی ز کتابی
از بوی تو در تاب شود آهوی مشکین
گر باز کنند از شکن زلف تو تابی
بر دیده #صاحب نظران #خواب ببستی
ترسی که ببینند خیال تو به #خوابی
از #خنده #شیرین نمکدان دهانت
خون میرود از #دل چو نمک #خورده کبابی
تا عذر زلیخا بنهد منکر عشاق
یوسف صفت از چهره برانداز نقابی
بی روی توام جنت فردوس نباید
کاین تشنگی از من نبرد هیچ #شرابی
مشغول تو را گر بگذارند به دوزخ
با یاد تو دردش نکند هیچ عذابی
باری به طریق کرمم بنده #خود #خوان
تا بشنوی از هر بن موییم جوابی
در من منگر تا دگران چشم ندارند
کز دست گدایان نتوان کرد ثوابی
آب سخنم میرود از طبع چو آتش
چون آتش رویت که از او میچکد آبی
یاران همه با یار و من خسته طلبکار
هر کس به سر آبی و #سعدی به سرابی
#ای_حسن_خط_از_دفتر_اخلاق_تو_بابی #اشعار_عاشقانه_سعدی_شیرازی #اشعار_سعدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
https://eitaa.com/s/love_island/180
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈