eitaa logo
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
245 دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
9.7هزار ویدیو
106 فایل
یــــا ابـــاصـــالــح المــہـد ے ادࢪڪـنــے ارتبــاط بـا خــادم ڪـانـال: @rahimi_1363 بـا بـه إشـتــراڪـ گـذاشـٺــن لینـڪـ ڪـانـال راه ســعــادٺ،در ثـــوابــــ نـشـــر مـطـالــبـــ شــریـڪـ بــاشـیــد ۩؎ @masirsaadatee
مشاهده در ایتا
دانلود
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
🔴 #وقایع_آخرالزمان 🌸 #قسمت_چهل_ویکم ⭕️ از «فسادهای تربیتی» #آخرالزمان ⬅️ همت مردم👈🏻 #شکم و #شهوتش
🔴 🌸 ز⭕️ از « » 👇🏻 🔻 را انجام دهند!😟 🔻 ظاهر شود!☹️ 🔻 را کنند!🤬 🔻 !😒 🔻 ! 😒 🔻 به حرکت در آید؛ مانند نفوذ زهر در بدن!🖤 🔻 آشنایان در وقت نیاز، از هم رو پنهان کنند! 👤 🔻اگر ببینند او را ‌کنند!😃 🔻 کلامشان شیرین، اما دلهایشان تلخ باشد!😖 🔻 ، اعمالشان دردی است که دوا ندارد!🤦🏻‍♂️ 🔻 و !😔 🔻 ، همسایه را از ترس زبانش اکرام کند! 😐 [روشنه که این اشاره‌ها در برخی روایات، مربوط به یک کشور خاصی نیست فقط، البته قطعا عده ای در همین دوران پُر فتنه، بر راه حق و عمل صالح هستند.] 📘مهدی منتظر، ص۱۵۶-۱۶۰ _☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _ @masirsaadatee ڪـانـال ڕاه سـعــادٺــ↑↑↑ مـا را بـہ دوسـٺــان خــود مـعـرفـے ڪنـیـد🌹
🌸اگر پیامبر ﷺ و ائمه معصوم بودند پس پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) و سایر معصومین(علیـهـم السـلام) چیست؟ 🤔 مگر معصومین گناه میکنند؟🤔 🌸 شهید مطهری:👇🏻 🔴 برای پاکان و نیکان علامت شدت👈🏻 است. 🔷 حکم📜 این را دارد که انسان👤 یک داشته باشد و مرتب روی این آینه را با یک دستمال صاف نازکی پاک کند؛ یک مختصری می‌آید زود می‌کشد.👌🏻 🔸یک اگر باشد چیزهایی را که چشم👀 هم هرگز آن را نمی‌بیند و درک نمی‌کند، نشان می‌دهد. ⚫️ ممکن است روی فراوانی بنشیند به طوری که اگر شما یک روی قسمتی از آن بکشید و نگاه کنید👀، پر از باشد😲 ☝🏻 وقتی به آن به همین صورت نگاه می‌کنید، روی آن گرد و غباری احساس نمی‌کنید. 📌 تازه اگر دیوارِ سیاهی⬛️ باشد، چنانچه مرکب هم روی آن بریزید این دیوار و چیزی را .✖️ 💢 اما اگر یک ذره روی بنشیند آینه .❗ 🔶برای 👤شخصی مثل 🌷پیغمبر اکرم(ص) هر گونه به 🕋 حکم📜 گرد روی را دارد. 🔻با اینکه در همان حالی که به 👤 توجه دارد یا دارد موعظه می‌کند ☝️🏻یا با زن🧕🏻 خودش حرف می‌زند و یا غذا می‌خورد🥣 هرگز و یک ذره 🕋 نیست، ☑️اما باز میان اینکه او همیشه با 🕋 باشد و اینکه لحظه‌ای با در عین حال محشور باشد. ☝️🏻همه اینها برای او حکم 📜آن را دارد که روی می‌نشیند. 🔵 هر چه که بیشتر کند آن را .✅ 📚 آشنایی با قرآن، ج14، ص249-248 _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ 『•🤍𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•』_ _ _ _ •⌈↝‌ @masirsaadatee 🌸⃟🕊 ڪـانـال ڕاه سـعــادٺــ↑↑↑ مـا را بـہ دوسـٺــان خــود مـعـرفـے ڪنـیـد🌹
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_بیست_و_پنجم 🔻 #حضرت_نوح_علیه_السلام 🌸می کشم در نظم با نام خدا
📘 📖 📝 🔻 و 🔹 قوم متدینی زندگی می‌کرد که با مرگ آنها، مردم بسیار و تنها شدند، 😈 از خلاء و آنها استفاده کرد و مردم را مجبور کرد که از تصویر آن مردم متدین ، 🎎مردم به ساختن کردند و وقتی شد،❄️ آن اشکال را به خانه🏠 هایشان بردند و با آنها 💕 و الفت پیدا کردند و همین و را در مردم رواج داد.😲😔 🔹 بعد از بعثت او، به و او پرداختند، او را ، طوری که 🤭 می شد آنگاه او را در درب خانه‌اش🏠 رها می ساختند. 😣 🔸بعد از این قوم خود را مورد قرار داد، به طوری که به مدت 🤰 از زنان و طی چهل سال هیچ 👶 از آنها به نیامد.✋🏻 🔹 از آنها خواست که کنند، اما آنها و به روی آوردند🤦🏻‍♂️ و این وضعیت کمابیش ادامه داشت.🙁 آنها نام بت‌های خود را می‌گرفتند. 🔸خلاصه روز به روز در ایمان خود می شدند☝🏻 شماره آنها بود. ☹️ 👥 هم دست از دشمنی برنمی‌داشتند. آنها در برابر او می کردند و به نوح و یارانش و آنها را و می گفتند؛ 👥:«نوح دروغ می گوید و می خواهد مردم را دور خودش جمع کرده، بر آنها ریاست کند... نوح می خواهد و مردم را به هم بزند و دنیا را به هرج و مرج بکشد... او می خواهد مردم را گمراه سازد... نوح آشوب طلب است...» 😐 🔹 هر روز به می‌رفت و مردم را دور خود جمع می‌کرد تا ایشان را کند.🗣️ ☝🏻 سر می رسیدند و به طرف او سنگ می انداختند☄️ و مردم را پراکنده می ساختند. 🤦🏻‍♂️ 🔸نوح که بود به مردم می گفت:«من که بر شما ،💁🏻‍♂️ شما که بت را می کنید همان عبادت را برای انجام دهید. ✔️ شما که هر دسته ای از دیگری می ترسید از یک طرف ستم می کشید و از یک طرف بر زیردستان ستم می کنید. فقط و .»🚫 🔹 ↪️ نوح در میان خود نیز مخالف داشت.🤦🏻‍♂️ 👱‍♀️ و او به نام هم حرفهای نوح را قبول نمی‌کردند و این پسر نوح بود و نوح از این جهت بسیار رنج می کشید.😩 🔸نوح همیشه در مورد همسرش👱‍♀️ که از بود، به مردم می گفت؛ 🌼✨«همسرم دیوانه ای بیش نیست.»✨ ☝🏻 هرگاه کسی به نوح می پیوست همسرش به سرعت سلاطین زمانش را می‌ساخت. 🙄 نام ( )بوده است. ادامه دارد..... _☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _ 『•🤍𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•』_ _ _ _ •⌈↝‌ @masirsaadatee 🌸⃟🕊 ڪـانـال ڕاه سـعــادٺــ↑↑↑ مـا را بـہ دوسـٺــان خــود مـعـرفـے ڪنـیـد🌹
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_بیست_و_ششم 🔻 #دعوت_نوح_به_خداپرستی و #آزارهایی_که_در_راه_کشید 🔹#قبل
📘 📖 📝 🔻 🔹روزی نزد آمد و به او گفت؛ 😈 تو به من کردی😏، 🌸 از کلمات ابلیس 😔 شد. ❤️ به نوح 💫 کرد تا با سخن بگوید. 😈 گفت؛ وقتی انسانها به ↘️ 🔻 ، 🔻 ، 🔻 ، 🔻 🔻 روی بیاورند، 😈ما بر آنها می‌بریم و و را زایل می کنیم، ✔️ ☝🏻 تو با ⬅️ 🤲🏻 بر آنها و با ⬅️ به آنها، 😏 بر من کردی،که 👥 را 🔥 ساختی✔️ ☝🏻 در غیر این صورت باید با آنها به سر می بردم تا کنم. 😈و من هنگامی که آدمیان هستند بر آنها می شوم. ادامه دارد.... _☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _ 『•🤍𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•』_ _ _ _ •⌈↝‌ @masirsaadatee 🌸⃟🕊 ڪـانـال ڕاه سـعــادٺــ↑↑↑ مـا را بـہ دوسـٺــان خــود مـعـرفـے ڪنـیـد
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_چهل_و_هفتم 🔻 #دعوت_قوم_ثمود_به‌خداپرستی 🌸از خداوند سزای داوری
📘 📖 📝 🔻 🔹روزی رو به فرمود؛ 🍃 من از درخواست کوچکی دارم، ☝🏻 خدایان شما پاسخ مرا دادند، من از میان شما می روم و شما هم از من حاجتی بخواهید تا از خداوند خواستار شوم.✔️ 🔸 همه بیرون از شهرگرداگرد 🗿 جمع شدند و مشغول شدند. هنگامی که را دیدند، از او خواستند تا خواسته‌اش را کند.✔️ 🔹 صالح آن 🗿را صدا زد، اما هیچ بعد از مدتی رو به مردم گفت؛ 🍃 دیدید که در مقابل خواسته کوچکی از من .🤨 🍃حال شما از من خواهشی کنید، تا قدرت خدای خود را به شما نشان دهم.✔️ ↩️ از صالح خواستند که آنان را با 🗿 بگذارد، صالح به آنان داد و دوباره بازگشت، اما این بار هم 🗿 کاری انجام دهند. 🔸روز کم کم به اتمام می رسید🌅 که از قوم ثمود مردم با صالح بر 🏔 بلند رفتند، آنان از صالح ↪️ تا او را👈🏻 و را👈🏻 نماید.✅ 🔹آنان از صالح که و ⛰ ↩️ 🐪 و که هم باشد، بیرون بیاورد.😳 🌸گفت صالح، سخت باشد این مرا 🍃 لیک آسان باشد از بهر خدا 🌸کوه با آن محکمی از هم شکافت 🍃از درون، اشتر به بیرون راه‌یافت 🔸صالح گفت؛ 🍃 این کار برای من مشکل است، اما برای خدای من، می‌باشد.👌🏻 ⏳ مدتی گذشت و و ، صخره های مقابل تکه تکه شد و بین کوه🏔 از هم باز شد و 🐪 از آن بیرون آمد😲 و 🗿 با ترس و حیرت🤯 به این شتر نگاه می کردند.😲 ↩️ بار دیگر رو به صالح گفتند؛ اگر خدای تو قدرت دارد این شتر هم اینک به دنیا بیاید.😑 ⏳مدت کوتاهی گذشت و نوزاد شتر به دنیا آمد.✔️ 🔹 قوم ثمود بازهم به خدا 🤦🏻‍♂️، 👥👥 قوم ثمود که این کار صالح و می باشد،😐 ☝🏻 اما آن یک نفر ماجرا را برای بقیه مردم بازگو کرد و به صالح آورد.✔️ 🔸 صالح به قومش گفت؛ 🍃این شتر🐪 یک روز به می‌آید و روز بعد همگی می توانید از آن استفاده کنید.👌🏻 🔹هنگامی که روز صالح می رسید، شتر وسط روستای قوم می ایستاد و آن قدر شیر می داد که همه مردم می شدند😯 ادامه دارد.... _☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _ حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲     °•○●°•🍃🌸🍃•°●○•° ↬@masirsaadatee↫ °•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_هفتاد_و_ششم 🔻 #حسادت_شیطان 🔹 #قوم_لوط در ابتدا در زمره بهترین و #شای
📘 📖 📝 🔻 👥 با ، رهگذران🚶‍♂ را هدف قرار میدادند و سنگ به هرکسی میخورد، او را به زور می‌آوردند و با او به میپرداختند.🤦🏻‍♂️ آنگاه به او میدادند. 😐 ↩️حتی آنها برای و قوانینش برای خود 👨‍⚖ داشتند که در موقع ضرورت به بپردازد.😐 🔸هنگامی که قوم لوط به آن و دست زدند، زمین🌎 از زشتی کار آنها به درگاه خداوند . ♥️ خداوند ✨ ، ✨ و ✨ ⬅️را در قالب 🧑 و زیباروی به زمین🌎 فرستاد، آنها به نزد که مشغول 👨‍🌾 بود، آمدند و خود را پیک هایی برای حاکم شهر معرفی کردند.✔️ 🔹 آنها را از رفتن و گوشه ای از اعمال ناشایست قومش را برای آنان بازگو کرد.😞 ☝🏻 که به میان مردم قوم بروند. 🔸 لوط باز هم از آنها تا تاریکی شب🌌 ، آنگاه یکی از دخترانش🧕🏻 را مأمور کرد تا برای مهمانان مقداری غذا و آب تهیه کند.✔️ ↩️ در آن لحظه ⛈ میبارید. 🧕🏻 مردم را از آمدن مهمانان لوط به خانه🏠 او باخبر ساخت. ⏳مدتی بعد در برابر منزل لوط جمع شدند، 👱‍♂لوط گفت: 🍃«اینان مهمانان من هستند، مرا رسوا نکنید.» ↩️و و مرا در مقابل مهمانان خوار نکنید، ✋🏻 گفتند؛ 👥: به تو نگفته بودیم که را مهمان نکنی❓ لوط گفت؛ 🍃 اگر می‌خواهید کار انجام دهید، اینان دختران من،🧕🏻 با آنها کنید.✔️ 👥 گفتند؛ یکی از جوان ها🧑 را نزد خود نگه دار و دو تای دیگر را به ما ببخش، ☝🏻 لوط مهمانانش را در خانه🏠 نگه داشت تا از گزند آسیب قومش ، 🔹 آنان درب خانه لوط🚪 را و لوط را به گوشه‌ای پرتاب کردند و هنگامی که داخل خانه شدند، 🔸لوط گفت؛ 🍃کاش کمکی داشتم😢😞 🔹مهمانان گفتند؛ 🍀 لوط، ما ✨ هستیم. که آسیبی به تو و ما نمی توانند بزنند.❌ ✨ مُشتی بر چهره آنها پاشید و . 🔸 همگی از خانه لوط🏠 .✔️ 💫 جبرئیل گفت؛ ✨ما و ،👈🏻 🌄 میباشد.✔️ 🔹 لوط بر هرزگی قومش گواه داد. 💫 گفت؛ ✨ای لوط، به همراه دخترانت از این شهر خارج شو، چرا که به زودی نازل میشود.✔️ ✨جبرئیل راه خروج مخفی از منزل را به او نشان داد.✔️ 🔸 لوط به همراه دختران و همسرش از خانه خارج شد، اما 🧕🏻 در میان راه بازگشت تا قومش را از حرکت همسر و دخترانش آگاه سازد.✔️ ادامه دارد... _☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _ حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲     °•○●°•🍃🌸🍃•°●○•° ↬@masirsaadatee↫ °•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_هشتاد_و_سوم 🔻 #چشمه_حیات 🔹 #هنگامی_که به شرق و غرب عالم #لشگر_کشید ف
📘 📖 📝 🔻 🔹 در کنار ذوالقرنین بود و از تاریکی مطلق⬛ آن سرزمین ، 🔸 👈🏻 🏇🏻 و 🔹 👈🏻 🚶‍♂ به راه خود ادامه می دادند تا اینکه به ⛲ و رسیدند، 🔸 از بقیه به چشمه رسیده و خود را در آن چشمه شستشو داد و هنگامی که سعی کرد ذوالقرنین و بقیه را کند و چشمه را نشانشان بدهد، دید که همگی راهشان را کرده اند.🤷‍♂ 🔸 و همراهانش به رسیده بودند، 👈🏻 سرزمینی و ،✨ در آنجا ذوالقرنین گفتگویی با پرنده‌ای عجیب داشت ↩️و همچنین ملاقاتی با جوانی🧑 و ✨ داشت که دست بر دهان داشت و هنگامی که ذوالقرنین از او نامش را پرسید، 🍃 گفت؛ من هستم، به فرمان الهی این جا هستم تا نزدیک شود، 🔸آنگاه سنگی به ذوالقرنین بخشید.✔️ ↩️ بعد از آن به نزد سپاهیانش بیرون از وادی ظلمات و را برای آنان گفت؛ دانشمندان👨‍🔬 در مورد و سنگینی آن مشغول و کردن شدند. اما به هیچ صورتی آن سنگ را وزن کنند.🤷🏻‍♂️ ⬅️ تا اینکه نیز از وادی ظلمات ، او سنگ ذوالقرنین را در گذاشت و معادل آن در کفه دیگر قرار داد، سپس کنار سنگ ذوالقرنین ریخت، چیزی نگذشت که هر دو کفه ترازو گشتند✔️ 🍃 خضر رو به حاضرین👥 گفت؛ به مانند این سنگ است، هر چیز بر آن سنگ اضافه کردیم، به نریسد،❌ ☝🏻 همین که با در کنار هم قرار گرفت، گشت.✔️ 🔹مثل حکومت تو ای ذوالقرنین، 👈🏻 با اینکه پروردگار سراسر جهان و شرق و غرب را در اختیار تو گذاشت و همه ابرها را در قدرت تو قرار داد، ↩️ درصدد بودی تا جانت را به خطر بیاندازی و به چشمه ای برسی که پای هیچ بنده ای به آن نرسیده بود. 🔸 هم این گونه هستند تا خاک بر آنها پاشیده نشود، دست از برنخواهند داشت.❌ ✨ ذوالقرنین تصمیم به بازگشت کرد و با سپاهیانش به طرف سرزمینش .✔️ ادامه دارد..... _☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _ حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲     °•○●°•🍃🌸🍃•°●○•° ↬@masirsaadatee↫ °•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_نود_و_هفتم 🔻 #فروش_یوسف_علیه_السلام 🔸یوسف را به #بازار_مصر برده و به
📘 📖 📝 🔻 🌸چنان عشق یوسف عنانش برید 🍃 که جز او دگر هیچ کس را ندید 🌸طلب کرد آنگه ز یوسف وصال 🍃 به عشوه به غمزه به ناز و به حال 🌸از او خواست او را اجابت کند 🍃 به امری که خواهد اطاعت کند 🔹چون دید که نمیتواند🤷🏻‍♀️ یوسف را به سمت خود کشیده و او را به خود نزدیک کند .😡 👸🏻زلیخا با آن جلال و عظمت یکی از خادمین خود را ، ولی او ✋🏻 🔸در صورتی که این زن است. 👸🏻 خدمتگذاران با افتخار😌 دستورش را اجرا می کنند.✔️ ☝🏻 لذا برای او بسیار گران و ذلّت و خواری آن برای او ناگوار و است.😤🤦🏻‍♀️ 🔹 لذا و شکست و در میدان عشق💘 او را به انتقام وا داشت ↩️ و به خاطر عزت بر باد رفته‌اش از او .✔️ 🧔🏻 که در تمام آن چند سال در منزل عزیز مصر زندگی میکرد، همواره به دوخته شده بود و بر چهره زلیخا👸🏻 .❌ 🔸 روزی به او گفت؛ 👸🏻: سرت را بالا بیاور به من نگاه کن. 🧔🏻 ؛ 🍃 که بینایی‌ام را از دست بدهم. 👸🏻 ؛ چشمانت بسیار زیبا هستند. 🧔🏻 ؛ 🍃اول چیزی که در قبر بر چهره‌ام خواهد افتاد چشمانم می باشد، 👸🏻 ؛ رایحه‌ای بسیار مطبوع داری، 🧔🏻 ؛ 🍃 سه روز پس از مرگم این بو از بین خواهد رفت و بوی بدی میگیرم. 👸🏻 ؛ چرا به من نزدیک نمیشوی؟ ⁉️ 🧔🏻 ؛ 🍃 به خدا پناه می برم و به او تقّرب می‌جویم. 👸🏻 ؛ زنی زیبا و بستری از حریر را از دست میدهی. 🧔🏻 نگاهش👀 به گوشه‌ای از اتاق افتاد و که خطاب به او میگفت؛ 🍃 تو در آسمانها⛅️ و زمین🌍 هستی، چگونه میخواهی در زمین جزء گنهکاران باشی❓ 👸🏻 به طرف بتی🗿 که در اطاق بود رفت و با پارچه‌ای روی او را پوشاند. 🧔🏻 ؛ 🍃 تو از بتی که نه می‌بیند و نه می‌شنود میکنی، پس من از خدای یگانه حیاء نکنم⁉️ 👸🏻 تا از او کام گیرد ☝🏻 یوسف به طرف درب خروجی🚪 دوید، 👸🏻همسر عزیز، و پیراهن یوسف👕 را از پشت ، 🔹در این هنگام 🤴🏻 وارد اتاق شد و با دیدن حالت آنها سخت 😳 و 😟 شد و زن با دیدن شوهرش گفت؛ 👸🏻« کسی که به خانواده تو کرده چیست❓ جز اینکه زندانی یا دچار عذاب دردناک شود.»🤷🏻‍♀️ 🧔🏻«یوسف گفت؛ 🍃 او از من کام خواست. ↩️در این میان که مردی زیرک و و بود وارد شد و از تبادل کلمات داستان را فهمید و گفت؛↘️ 👤:☝🏻« 👕 از جلو چاک خورده بود زن راست می گوید و یوسف از دروغگویان است. ☝🏻 و از پشت دریده باشد، زن دروغ میگوید و یوسف از راستگویان است.»✔️ 🤴🏻 چون دید👀 پیراهن یوسف از پشت سر پاره شده به حقیقت امر واقف شد ✅ و بی‌گناهی یوسف آشکار گردید و گفت؛ 🤴🏻«بی شک این از شما است، که نیرنگ شما زنان بزرگ است.🤦🏻‍♂️ از این پیشامد روی بگردان و تو برای گناه خود آمرزش بخواه که .» 🤴🏻عزیز رو به یوسف کرد و گفت؛ زبانت را از بحث درباره این ماجرا کنترل کن و بترس که این قضیه فاش گردد و بر سر زبانها جاری شود.⚠️ ادامه دارد... _☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _ ┈─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ @masirsaadatee ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐