⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
🔴 #وقایع_آخرالزمان 🌸 #قسمت_چهل_ویکم ⭕️ از «فسادهای تربیتی» #آخرالزمان ⬅️ همت مردم👈🏻 #شکم و #شهوتش
🔴 #وقایع_آخرالزمان
🌸 #قسمت_چهل_ودوم
ز⭕️ از « #فسادهای_اخلاقی» #آخرالزمان👇🏻
🔻 #صلهرحم را #با_منت انجام دهند!😟
🔻 #جفا_به_پدر_ومادر ظاهر شود!☹️
🔻 #فحاشی_به_والدین را #علنی کنند!🤬
🔻 #کوچکان_بزرگان_را_تحقیر_کنند!😒
🔻 #برادر_به_برادر_حسد_ورزد! 😒
🔻 #تکبر_در_دلها به حرکت در آید؛ مانند نفوذ زهر در بدن!🖤
🔻 آشنایان در وقت نیاز، از هم رو پنهان کنند! 👤
🔻اگر #سخنچینی ببینند او را #استقبال کنند!😃
🔻 #هنگام_سخن_گفتن کلامشان شیرین، اما دلهایشان تلخ باشد!😖
🔻 #کلامشان_پند_دارد، #اما اعمالشان دردی است که دوا ندارد!🤦🏻♂️
🔻 #امانت و #درستی #کم_گردد!😔
🔻 #همسایه، همسایه را از ترس زبانش اکرام کند! 😐
[روشنه که این اشارهها در برخی روایات، مربوط به یک کشور خاصی نیست فقط، البته قطعا عده ای در همین دوران پُر فتنه، بر راه حق و عمل صالح #ثابت_قدم هستند.]
📘مهدی منتظر، ص۱۵۶-۱۶۰
#یازینب
_☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _
@masirsaadatee
ڪـانـال ڕاه سـعــادٺــ↑↑↑
مـا را بـہ دوسـٺــان خــود مـعـرفـے ڪنـیـد🌹
🌸اگر پیامبر ﷺ و ائمه معصوم بودند پس #دلیل_استغفار_کردن پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) و سایر معصومین(علیـهـم السـلام) چیست؟ 🤔
مگر معصومین گناه میکنند؟🤔
🌸 شهید مطهری:👇🏻
🔴 #استغفار برای پاکان و نیکان علامت شدت👈🏻 #حساسیت_روح است.
🔷 #استغفار_واقعی حکم📜 این را دارد که انسان👤 یک #آینه #صاف_پاکی داشته باشد و مرتب روی این آینه را با یک دستمال صاف نازکی پاک کند؛
یک #گرد مختصری میآید زود #دستمال میکشد.👌🏻
🔸یک #آینه اگر #صاف_و_شفاف باشد چیزهایی را که چشم👀 هم هرگز آن را نمیبیند و درک نمیکند، نشان میدهد.
⚫️ #اما ممکن است روی #دیواری #گرد فراوانی بنشیند به طوری که اگر شما یک #دستمال روی قسمتی از آن بکشید و نگاه کنید👀، پر از #گرد_و_خاک باشد😲
☝🏻 #ولی وقتی به آن #دیوار به همین صورت نگاه میکنید، روی آن گرد و غباری احساس نمیکنید.
📌 تازه اگر دیوارِ سیاهی⬛️ باشد، چنانچه مرکب هم روی آن بریزید این دیوار #حساسیتی_ندارد و چیزی را #نشان_نمی_دهد.✖️
💢 اما اگر یک ذره #گرد روی #آینه بنشیند آینه #نشان_میدهد.❗
🔶برای 👤شخصی مثل 🌷پیغمبر اکرم(ص) هر گونه #توجهی به #غیر_خدا 🕋 حکم📜 گرد روی #آینه را دارد.
🔻با اینکه در همان حالی که به #بندهای👤 توجه دارد یا دارد موعظه میکند
☝️🏻یا با زن🧕🏻 خودش حرف میزند و یا غذا میخورد🥣 هرگز و یک ذره #غافل_از_خدا 🕋 نیست،
☑️اما باز #فرق_است میان اینکه او همیشه با #خدا 🕋 #خلوت_کرده باشد و اینکه لحظهای با #خلق_خدا در عین حال محشور باشد.
☝️🏻همه اینها برای او حکم 📜آن #گرد را دارد که روی #آینه مینشیند.
🔵 هر چه که بیشتر #استغفار کند #حساسیتِ_بیشترِ آن #آینه را #نشان_می_دهد.✅
📚 آشنایی با قرآن، ج14، ص249-248
#دختر_فاطمی
_☀️ 🌤 🌥 ☁️ _
『•🤍𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•』_ _ _ _
•⌈↝ @masirsaadatee 🌸⃟🕊
ڪـانـال ڕاه سـعــادٺــ↑↑↑
مـا را بـہ دوسـٺــان خــود مـعـرفـے ڪنـیـد🌹
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_بیست_و_پنجم 🔻 #حضرت_نوح_علیه_السلام 🌸می کشم در نظم با نام خدا
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖
📝 #پارت_بیست_و_ششم
🔻 #دعوت_نوح_به_خداپرستی
و #آزارهایی_که_در_راه_کشید
🔹#قبل_از_نوح قوم متدینی زندگی میکرد که با مرگ آنها، مردم بسیار #اندوهگین و تنها شدند، #ابلیس😈 از خلاء و #احساس_تنهایی آنها استفاده کرد و مردم را مجبور کرد که از تصویر آن مردم متدین #اَشکالی_بسازند، 🎎مردم #شروع به ساختن کردند و وقتی #زمستان شد،❄️ آن اشکال را به #داخل خانه🏠 هایشان بردند و با آنها #انس💕 و الفت پیدا کردند و همین #زمینه_کیفر و #گرایش_به_بتپرستی را در مردم رواج داد.😲😔
🔹 #قوم_نوح بعد از بعثت او، به #آزار و #اذیت او پرداختند، او را #کتک_میزدند، طوری که #بی_هوش🤭 می شد آنگاه او را در #کنار درب خانهاش🏠 رها می ساختند. 😣
🔸بعد از این #نوح قوم خود را مورد #نفرین قرار داد، به طوری که به مدت #چهل_سال_قدرت_باروری🤰 از زنان #گرفته_شد و طی چهل سال هیچ #فرزندی👶 از آنها به #دنیا نیامد.✋🏻
🔹 #نوح از آنها خواست که #توبه کنند، اما آنها #سماجت_کردند و به #بت_پرستی روی آوردند🤦🏻♂️ و این وضعیت کمابیش #تا_ظهور_اسلام ادامه داشت.🙁
آنها نام بتهای خود را #از_نام_خدایان_قوم_نوح میگرفتند.
🔸خلاصه روز به روز #پیروان_نوح در ایمان خود #محکمتر می شدند☝🏻 #اما شماره آنها #اندک بود. ☹️
👥 #مخالفان هم دست از دشمنی برنمیداشتند. آنها در برابر او #صف_آرایی می کردند و به نوح و یارانش #تهمت_میزدند و آنها را #مسخره_میکردند و می گفتند؛
👥:«نوح دروغ می گوید و می خواهد مردم را دور خودش جمع کرده، بر آنها ریاست کند... نوح می خواهد #دین و #عقیده مردم را به هم بزند و دنیا را به هرج و مرج بکشد... او می خواهد مردم را گمراه سازد... نوح آشوب طلب است...» 😐
🔹 #نوح هر روز به #یک_محله میرفت و مردم را دور خود جمع میکرد تا ایشان را #نصیحت کند.🗣️
☝🏻 #ولی_بت_پرستان سر می رسیدند و به طرف او سنگ می انداختند☄️ و مردم را پراکنده می ساختند. 🤦🏻♂️
🔸نوح که #تعلیماتش_ساده بود به مردم می گفت:«من که #تکلیفی_سخت بر شما #مقرّر_نمیکنم،💁🏻♂️ شما که بت را #عبادت می کنید همان عبادت را برای #خدا انجام دهید. ✔️
شما که هر دسته ای از دیگری می ترسید از یک طرف ستم می کشید و از یک طرف بر زیردستان ستم می کنید. فقط #از_خدا_بترسید و #ستمگری_نکنید.»🚫
🔹 #عجیب_این_بود_که ↪️
نوح در میان #افراد_خانواده خود نیز مخالف داشت.🤦🏻♂️
👱♀️ #زن_نوح و #یکی_از_پسران او به نام #کنعان هم حرفهای نوح را قبول نمیکردند و این پسر نوح #با_گمراهان_همدست بود و نوح از این جهت بسیار رنج می کشید.😩
🔸نوح همیشه در مورد همسرش👱♀️ که از #کافران بود، به مردم می گفت؛
🌼✨«همسرم دیوانه ای بیش نیست.»✨
☝🏻 هرگاه کسی به نوح می پیوست همسرش به سرعت سلاطین زمانش را #باخبر میساخت. 🙄
نام #همسر_نوح ( #واعظه)بوده است.
ادامه دارد.....
#بنت_الزهرا
_☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _
『•🤍𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•』_ _ _ _
•⌈↝ @masirsaadatee 🌸⃟🕊
ڪـانـال ڕاه سـعــادٺــ↑↑↑
مـا را بـہ دوسـٺــان خــود مـعـرفـے ڪنـیـد🌹
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_بیست_و_ششم 🔻 #دعوت_نوح_به_خداپرستی و #آزارهایی_که_در_راه_کشید 🔹#قبل
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖
📝 #پارت_بیست_و_هفتم
🔻 #نوح_و_ابلیس
🔹روزی #ابلیس نزد #نوح آمد و به او گفت؛
😈 تو #کمک_بزرگی به من کردی😏،
🌸 #نوح از کلمات ابلیس #اندوهگین😔 شد.
❤️ #خداوند به نوح #وحی💫 کرد تا با #ابلیس سخن بگوید.
#ابلیس😈 گفت؛ وقتی انسانها به ↘️
🔻 #بخل،
🔻 #حرص،
🔻 #حسادت،
🔻 #عجله
🔻 #دروغ
روی بیاورند،
😈ما بر آنها #هجوم میبریم و #عقل و #ایمانشان را زایل می کنیم، ✔️
☝🏻 #اما تو با
⬅️ #دُعایت🤲🏻 بر آنها و
با
⬅️ #نفرینت به آنها،
😏 #کمک_بزرگی بر من کردی،که #همه_آنها👥 را #روانه_دوزخ🔥 ساختی✔️
☝🏻 در غیر این صورت باید #مدت_زیادی با آنها به سر می بردم تا #اغفالشان کنم.
😈و من هنگامی که آدمیان #خشمگین هستند بر آنها #چیره می شوم.
ادامه دارد....
#بنت_الزهرا
_☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _
『•🤍𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•』_ _ _ _
•⌈↝ @masirsaadatee 🌸⃟🕊
ڪـانـال ڕاه سـعــادٺــ↑↑↑
مـا را بـہ دوسـٺــان خــود مـعـرفـے ڪنـیـد
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_چهل_و_هفتم 🔻 #دعوت_قوم_ثمود_بهخداپرستی 🌸از خداوند سزای داوری
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖
📝 #پارت_چهل_و_هشتم
🔻 #شتر_صالح
🔹روزی #صالح رو به #قوم_ثمود فرمود؛
🍃 من از #خدایان_شما درخواست کوچکی دارم،
☝🏻 #اگر خدایان شما پاسخ مرا دادند، من از میان شما می روم و شما هم از من حاجتی بخواهید تا از خداوند خواستار شوم.✔️
🔸 همه بیرون از شهرگرداگرد #بتهایشان🗿 جمع شدند و مشغول #خوشگذرانی شدند.
هنگامی که #صالح را دیدند، از او خواستند تا خواستهاش را #مطرح کند.✔️
🔹 صالح #یکایک آن #بتها🗿را صدا زد، اما هیچ #جوابی_نشنید بعد از مدتی رو به مردم گفت؛
🍃 دیدید که #خدایان_شما در مقابل خواسته کوچکی از من #عاجزند.🤨
🍃حال شما از من خواهشی کنید، تا قدرت خدای خود را به شما نشان دهم.✔️
↩️ #قوم_ثمود از صالح خواستند که #مدت_کوتاهی آنان را با #بتهایشان🗿 #تنها بگذارد، صالح #فرصتی به آنان داد و دوباره بازگشت، اما این بار هم #بتها🗿 #نتوانستند کاری انجام دهند.
🔸روز کم کم به اتمام می رسید🌅 که #هفتاد_نفر از قوم ثمود #به_نمایندگی_همه مردم با صالح بر #بالایکوهی🏔 بلند رفتند، آنان از صالح #معجزهای_خواستند ↪️
تا #دعوت او را👈🏻 #تأیید
و #رسالتش را👈🏻 #تصدیق نماید.✅
🔹آنان از صالح #خواستند که #از_درون_صخرهها و
#کوههای_مقابلشان⛰
↩️ 🐪 #شتری_سرخموی و #زیبا که #حامله هم باشد، بیرون بیاورد.😳
🌸گفت صالح، سخت باشد این مرا
🍃 لیک آسان باشد از بهر خدا
🌸کوه با آن محکمی از هم شکافت
🍃از درون، اشتر به بیرون راهیافت
🔸صالح گفت؛
🍃 این کار برای من مشکل است، اما برای خدای من، #آسانترین_کار میباشد.👌🏻
⏳ مدتی گذشت و #با_دعای_صالح و #امرخداوند، صخره های مقابل تکه تکه شد و بین کوه🏔 از هم باز شد و #شتری🐪 از آن بیرون آمد😲 و #بت_پرستان🗿 با ترس و حیرت🤯 به این شتر نگاه می کردند.😲
↩️ #اما بار دیگر رو به صالح گفتند؛ اگر خدای تو قدرت دارد #نوازد این شتر هم اینک به دنیا بیاید.😑
⏳مدت کوتاهی گذشت و نوزاد شتر به دنیا آمد.✔️
🔹 #با_دیدن_این_معجزه قوم ثمود بازهم به خدا #ایمان_نیاوردند🤦🏻♂️،
👥👥 #از_هفتاد_نفر_نماینده قوم ثمود #69نفر_مدعی_شدند که این کار صالح #سحر و #جادو می باشد،😐
☝🏻 اما آن یک نفر ماجرا را برای بقیه مردم بازگو کرد و به صالح #ایمان آورد.✔️
🔸 صالح به قومش گفت؛
🍃این شتر🐪 یک روز به #منطقه_شما میآید و روز بعد همگی می توانید از #شیر آن استفاده کنید.👌🏻
🔹هنگامی که روز #شیردهی_شتر صالح می رسید، شتر وسط روستای قوم می ایستاد و آن قدر شیر می داد که همه مردم #بینیاز_از_شیر می شدند😯
ادامه دارد....
#بنت_الزهرا
_☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _
حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
↬@masirsaadatee↫
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_هفتاد_و_ششم 🔻 #حسادت_شیطان 🔹 #قوم_لوط در ابتدا در زمره بهترین و #شای
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖
📝 #پارت_هفتاد_و_هفتم
🔻 #مهمانان_لوط_علیه_السلام
👥 #قوم_لوط با #پرتاب_سنگریزه، رهگذران🚶♂ را هدف قرار میدادند و سنگ به هرکسی میخورد، او را به زور میآوردند و با او به #لواط میپرداختند.🤦🏻♂️
آنگاه #سه_درهم به او #غرامت میدادند. 😐
↩️حتی آنها برای #عمل_زشت و قوانینش برای خود #قاضی👨⚖ داشتند که در موقع ضرورت به #دادرسی بپردازد.😐
🔸هنگامی که قوم لوط به آن #اعمال_زشت و #ناپسند دست زدند، زمین🌎 از زشتی کار آنها به درگاه خداوند #شکوه_کرد.
♥️ خداوند
✨ #جبرئیل،
✨ #میکائیل و
✨ #اسرافیل
⬅️را در قالب #پسران_جوان🧑 و زیباروی به زمین🌎 فرستاد، آنها به نزد #لوط که مشغول #کشاورزی👨🌾 بود، آمدند و خود را پیک هایی برای حاکم شهر معرفی کردند.✔️
🔹 #لوط آنها را از رفتن #منصرف_کرد و گوشه ای از اعمال ناشایست قومش را برای آنان بازگو کرد.😞
☝🏻 #اما_آنها_تصمیم_گرفتند که به میان مردم قوم بروند.
🔸 لوط باز هم از آنها #خواست تا تاریکی شب🌌 #صبر_کنند، آنگاه یکی از دخترانش🧕🏻 را مأمور کرد تا برای مهمانان مقداری غذا و آب تهیه کند.✔️
↩️ در آن لحظه #باران_شدیدی⛈ میبارید.
🧕🏻 #همسر_لوط مردم را از آمدن مهمانان لوط به خانه🏠 او باخبر ساخت.
⏳مدتی بعد #تمام_مردان_قوم در برابر منزل لوط جمع شدند،
👱♂لوط گفت:
🍃«اینان مهمانان من هستند، مرا رسوا نکنید.»
↩️و #از_خدا_بترسید و مرا در مقابل مهمانان خوار نکنید، ✋🏻
گفتند؛
👥: #آیا به تو نگفته بودیم که #مردم_بیگانه را مهمان نکنی❓
لوط گفت؛
🍃 اگر میخواهید کار #مشروعی انجام دهید، اینان دختران من،🧕🏻 با آنها #ازدواج کنید.✔️
👥 گفتند؛ یکی از جوان ها🧑 را نزد خود نگه دار و دو تای دیگر را به ما ببخش،
☝🏻 #اما لوط مهمانانش را در خانه🏠 نگه داشت تا از گزند آسیب قومش #در_امان_باشند،
🔹 #ولی آنان درب خانه لوط🚪 را #شکستند و لوط را به گوشهای پرتاب کردند و هنگامی که داخل خانه شدند،
🔸لوط گفت؛
🍃کاش کمکی داشتم😢😞
🔹مهمانان گفتند؛
🍀 لوط، ما #فرشتگان_خداوند✨ هستیم. #نگران_نباش که آسیبی به تو و ما نمی توانند بزنند.❌
✨ #جبرئیل مُشتی #ماسه بر چهره آنها پاشید و #نفرینشان_کرد.
🔸 همگی #با_چشمان_بسته از خانه لوط🏠 #خارج_شدند.✔️
💫 جبرئیل گفت؛
✨ما #برای_هلاکت_قوم_تو_مأموریم و #زمان_نزول_بلا،👈🏻 #طلوع_صبح🌄 میباشد.✔️
🔹 لوط #سه_بار بر هرزگی قومش گواه داد.
💫 #جبرئیل گفت؛
✨ای لوط، به همراه دخترانت از این شهر خارج شو، چرا که #عذاب_الهی به زودی نازل میشود.✔️
✨جبرئیل #با_عمودی_از_نور راه خروج مخفی از منزل را به او نشان داد.✔️
🔸 لوط به همراه دختران و همسرش از خانه خارج شد، اما #همسر_لوط🧕🏻 در میان راه بازگشت تا قومش را از حرکت همسر و دخترانش آگاه سازد.✔️
ادامه دارد...
_☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _
حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
↬@masirsaadatee↫
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_هشتاد_و_سوم 🔻 #چشمه_حیات 🔹 #هنگامی_که به شرق و غرب عالم #لشگر_کشید ف
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖
📝 #پارت_هشتادو_چهارم
🔻 #چشمه_حیات
🔹 #خضر در کنار ذوالقرنین بود و از تاریکی مطلق⬛ آن سرزمین #آگاه_بود،
🔸 #خضر👈🏻 #سواره🏇🏻 و
🔹 #ذوالقرنین👈🏻 #پیاده🚶♂
به راه خود ادامه می دادند تا اینکه به #چشمهای_درخشنده⛲ و #شیرین رسیدند،
🔸 #خضر_زودتر از بقیه به چشمه رسیده و خود را در آن چشمه شستشو داد و هنگامی که سعی کرد ذوالقرنین و بقیه را #پیدا کند و چشمه را نشانشان بدهد، دید که همگی راهشان را #گم کرده اند.🤷♂
🔸 #ذوالقرنین و همراهانش به #سرزمینی_دیگر رسیده بودند،
👈🏻 سرزمینی #باشکوه و #درخشنده،✨ در آنجا ذوالقرنین گفتگویی با پرندهای عجیب داشت
↩️و همچنین ملاقاتی با جوانی🧑 #زیباروی و #نورانی✨ داشت که دست بر دهان داشت و هنگامی که ذوالقرنین از او نامش را پرسید،
🍃 گفت؛ من #مأمور #دمیدن_در_صور هستم، به فرمان الهی این جا هستم تا #روز_موعود نزدیک شود،
🔸آنگاه سنگی به ذوالقرنین بخشید.✔️
↩️ بعد از آن #ذوالقرنین به نزد سپاهیانش بیرون از وادی ظلمات #بازگشت و
#داستان_پرنده_و_جوان را برای آنان گفت؛
دانشمندان👨🔬 در مورد #سنگ و سنگینی آن مشغول #تحقیق و #وزن کردن شدند.
اما #نتوانستند به هیچ صورتی آن سنگ را وزن کنند.🤷🏻♂️
⬅️ تا اینکه #خضر نیز از وادی ظلمات #بیرون_آمد،
او سنگ ذوالقرنین را در #کف_ترازو گذاشت و معادل آن در کفه دیگر #سنگ قرار داد، سپس #مقداری_خاک کنار سنگ ذوالقرنین ریخت، چیزی نگذشت که هر دو کفه ترازو #متعادل گشتند✔️
🍃 خضر رو به حاضرین👥 گفت؛
#مَثَل_آدمیان به مانند این سنگ است، هر چیز بر آن سنگ اضافه کردیم، به #تعادل نریسد،❌
☝🏻 #اما همین که با #خاک در کنار هم قرار گرفت، #متعادل گشت.✔️
🔹مثل حکومت تو ای ذوالقرنین،
👈🏻 با اینکه پروردگار سراسر جهان و شرق و غرب را در اختیار تو گذاشت و همه ابرها را در قدرت تو قرار داد،
↩️ #بازهم درصدد بودی تا جانت را به خطر بیاندازی و به چشمه ای برسی که پای هیچ بنده ای به آن نرسیده بود.
🔸 #فرزندان_آدم هم این گونه هستند تا خاک بر آنها پاشیده نشود، دست از #طمع برنخواهند داشت.❌
✨ ذوالقرنین #پس_از_حرفهای_خضر تصمیم به بازگشت کرد و با سپاهیانش به طرف سرزمینش #حرکت_کردند.✔️
ادامه دارد.....
_☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _
حـاجـتــღ ࢪوا بـاشـےد🤲
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
↬@masirsaadatee↫
°•○●°•🍃🌸🍃•°●○•°
⚜️ ڕاه ســعــادتـــ ⚜️
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖 📝 #پارت_نود_و_هفتم 🔻 #فروش_یوسف_علیه_السلام 🔸یوسف را به #بازار_مصر برده و به
📘 #از_آدم_تا_خاتم 📖
📝 #پارت_نودو_هشتم
🔻 #انتقام_زلیخا_از_یوسف
🌸چنان عشق یوسف عنانش برید
🍃 که جز او دگر هیچ کس را ندید
🌸طلب کرد آنگه ز یوسف وصال
🍃 به عشوه به غمزه به ناز و به حال
🌸از او خواست او را اجابت کند
🍃 به امری که خواهد اطاعت کند
🔹چون #زلیخا دید که نمیتواند🤷🏻♀️ یوسف را به سمت خود کشیده و او را به خود نزدیک کند #غضبناک_شد.😡
👸🏻زلیخا با آن جلال و عظمت یکی از خادمین خود را #به_کامیابی_میخواند، ولی او #امتناع_میکند ✋🏻
🔸در صورتی که این زن #بانوی_کاخ است.
👸🏻 #خانمی_که خدمتگذاران با افتخار😌 دستورش را اجرا می کنند.✔️
☝🏻 لذا #نافرمانی_یوسف برای او بسیار گران و ذلّت و خواری آن برای او ناگوار و #غیرقابل_تحمل است.😤🤦🏻♀️
🔹 لذا #زلیخا_خشمگین_شد و شکست و #ناکامی_وی در میدان عشق💘 او را به انتقام وا داشت
↩️ و #تصمیم_گرفت به خاطر عزت بر باد رفتهاش از او #انتقام_بگیرد.✔️
🧔🏻 #یوسف که در تمام آن چند سال در منزل عزیز مصر زندگی میکرد، #نگاهش همواره به #زمین دوخته شده بود و #هرگز بر چهره زلیخا👸🏻 #نگاه_نکرد.❌
🔸 روزی #زلیخا به او گفت؛
👸🏻: سرت را بالا بیاور به من نگاه کن.
🧔🏻 #یوسف_گفت؛
🍃 #میترسم که بیناییام را از دست بدهم.
👸🏻 #زلیخا_گفت؛ چشمانت بسیار زیبا هستند.
🧔🏻 #یوسف_گفت؛
🍃اول چیزی که در قبر بر چهرهام خواهد افتاد چشمانم می باشد،
👸🏻 #زلیخا_گفت؛
رایحهای بسیار مطبوع داری،
🧔🏻 #یوسف_گفت؛
🍃 سه روز پس از مرگم این بو از بین خواهد رفت و بوی بدی میگیرم.
👸🏻 #زلیخا_گفت؛
چرا به من نزدیک نمیشوی؟ ⁉️
🧔🏻 #یوسف_گفت؛
🍃 به خدا پناه می برم و به او تقّرب میجویم.
👸🏻 #زلیخا_گفت؛
زنی زیبا و بستری از حریر را از دست میدهی.
🧔🏻 #یوسف نگاهش👀 به گوشهای از اتاق افتاد و #یعقوب_را_دید که خطاب به او میگفت؛
🍃 #ای_یوسف تو در آسمانها⛅️ و زمین🌍 #در_زمره_پیامبران_الهی هستی، چگونه میخواهی در زمین جزء گنهکاران باشی❓
👸🏻 #زلیخا به طرف بتی🗿 که در اطاق بود رفت و با پارچهای روی او را پوشاند.
🧔🏻 #یوسف_گفت؛
🍃 تو از بتی که نه میبیند و نه میشنود #حیاء میکنی، پس #چگونه من از خدای یگانه حیاء نکنم⁉️
👸🏻 #زلیخا_به_طرف_یوسف_آمد تا از او کام گیرد
☝🏻 #اما یوسف به طرف درب خروجی🚪 دوید،
👸🏻همسر عزیز، #به_دنبال_او_دوید و پیراهن یوسف👕 را از پشت #پاره_کرد،
🔹در این هنگام #عزیز_مصر🤴🏻 وارد اتاق شد و با دیدن حالت آنها سخت #متعجب😳 و #اندوهگین😟 شد و زن با دیدن شوهرش گفت؛
👸🏻« #کیفر کسی که #قصد_بد به خانواده تو کرده چیست❓ جز اینکه زندانی یا دچار عذاب دردناک شود.»🤷🏻♀️
🧔🏻«یوسف گفت؛
🍃 او از من کام خواست.
↩️در این میان #پسر_عموی_زلیخا که مردی زیرک و #باهوش و #دانا بود وارد شد و از تبادل کلمات داستان را فهمید و گفت؛↘️
👤:☝🏻« #اگر_پیراهن_یوسف👕 از جلو چاک خورده بود زن راست می گوید و یوسف از دروغگویان است.
☝🏻 و #اگر_پیراهن از پشت دریده باشد، زن دروغ میگوید و یوسف از راستگویان است.»✔️
🤴🏻 #عزیز_مصر چون دید👀 پیراهن یوسف از پشت سر پاره شده به حقیقت امر واقف شد ✅
و بیگناهی یوسف آشکار گردید و گفت؛
🤴🏻«بی شک این #نیرنگ از شما #زنان است، که نیرنگ شما زنان بزرگ است.🤦🏻♂️
#ای_یوسف از این پیشامد روی بگردان
و تو #ای_زن برای گناه خود آمرزش بخواه که #تو_از_خطاکاران_بودهای.»
🤴🏻عزیز رو به یوسف کرد و گفت؛
زبانت را از بحث درباره این ماجرا کنترل کن و بترس که این قضیه فاش گردد و بر سر زبانها جاری شود.⚠️
ادامه دارد...
_☀️ 🌤️ 🌥️ ☁️ _
┈─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰
ڪپےبہنیتظہوࢪ#امام_زمان
⛥ߊࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊࡋܦ߭ܝّܟ᳝ߺ
╔═ೋ✿࿐
⛥ @masirsaadatee
╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐