بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
یا امیر المومنین و یا #زهرا علیهما السلام
چرا #خورشيد عُمْر #فاطمه (س) به آن زودى غروب كرد؟
#بخارى و#مسلم مىگويند:
فاطمه (س) تا آخر عمر از #ابوبكر قهر بود چرا ؟
« فغضبت فاطمة بنت رسول اللَّه (ص) فهجرت ابابكر فلم تزل مهاجرته حتى توفّيت ».
صحيح بخارى، ج 2، ص 504، كتاب الخمس، باب 837، ح1265.
فوجدت فاطمة على ابى بكر فى ذلك فهجرته فلم تكلّمه حتّى توفّيت
همان، ج 3، ص 252، كتاب المغازى، ب 155 غزوه خيبر، حديث 704.
و صحيح مسلم، ج 4، ص 30، كتاب الجهاد و السير، باب 15، ح 52.
در بخارى آمده است: فاطمه (س) پنهان بخاك سپرده شد چرا ؟
«فلمّا توفّيت دفنها زوجها علىٌّ ليلاً ولم يؤذن بها أبابكر وصلّى عليها. »
همان.
بخارى نقل كرده: نيمه شب دفن گرديد چرا؟
همان.
#قبر تنها يادگار پيامبر (ص) هنوز مخفى است چرا ؟
پس از گذشت سالها از اين ماجرا، مسلم آورده است كه:
على (ع) ابوبكر و عمر را كاذب، آثم، غادر و خائن مىدانست چرا ؟
قال عمر لعلى وعباس: « فرأيتماه (ابابكر) كاذباً آثماً غادراً خائناً... فرأيتماني كاذباً آثماً غادراً خائناً... »
صحيح مسلم، ج 4، ص 28، كتاب الجهاد و السير، باب 15 حكم الفئ، حديث 49.
الحمدلله رب العالمین
#سخنرانی
#نشر_خوبی_ها
#خسروانی
#شعر
#فاطمه علیها السلام
https://eitaa.com/nashrekhobyhakashan
گُزیدهای از #فضیلت های امام #علی (ع) به نقل از مقدّمهٔ شرح #نهج البلاغهٔ ابن ابی #الحدید (۵۸۶-۶۵۶)
چه بگویم از مردی که :
دشمنانش به #فضل او #اقرار میکنند
و از انکار و کتمان مناقبش عاجزند.
بهراستی میدانی که :
#بنیامیه حاکمیت اسلامی را در باختر و خاور در دست داشتند
و تمام کوشش خود را در خاموش کردن #نور او و برانگیختن مردم علیه وی و نسبت دادن انواع #عیب و نقص به شخصیتش به کار بستند
و او را بر سر تمام منابر #لعنت کردند، و ثناگویانش را نه تنها #تهدید کرده، بلکه حبس و نابود کردند
و از #روایت و حدیثی که متضمن #فضیلتی برای او بود یا یاد او را بلندمرتبه میساخت، #منع کردند،
تا آنجاکه نامگذاری به #نام او را ممنوع ساختند،
ولی این همه جز بر عظمت #شخصیت او نیفزود.
چونان #مُشکی بود که :
چون پوشانده شود و پنهان گردد، بوی دلاویزش بیشتر منتشر میشود،
یا به سان #خورشید، که نورش با کف دست در پرده نمیشود... .
چه گویم دربارهٔ مردی که :
هر فضيلتی به او #منسوب است
و هر گروهی به او منتهی،
و هر طائفهای به سوی او #جذب میشود؛
پس او :
رئيس #فضائل و سرچشمهٔ آن است
و قهرمان و پیشتاز عرصهٔ آن
و بعد از او هرکسی که در فضایل اخلاقی درخششی داشت، وامدار، دنبالهرو و پیرو اوست.
همان طور که میدانی :
#اشرف دانشها، #علم و دانش الهی است...؛
#خداشناسی :
برگرفته از سخنان او
و منقول از جانب اوست،
و به او پایان مییابد
و از او سرچشمه میگیرد... .
از دیگر علوم، #فقه است،
که آن حضرت استوانه و اساس آن است،
و هر #فقیه مسلمانی بر خوان او نشسته است
و از فقه او مستفید میگردد... .
هرکسی میداند که :
#عُمَر در بسیاری از مسائل که بر او دشوار مینمود به #علی و دیگر صحابه مراجعه میکرد و مکرراً گفته است:
«اگر علی نبود عمر #هلاک شده بود.»
و این سخن او:
«خدا نکند #مشکلی برایم روی دهد و علی در آنجا نباشد»،
و سخنش:
«در #مسجد هیچ کس #حق فتوا دادن در حضور علی را ندارد.»
چون از #ابن،ِعباس پرسیدند که :
#نسبت علم تو با #علم پسرعمویت چگونه است؟
گفت:
«مانند قطرهای #باران در برابر #اقیانوس!»
از جملهٔ دیگر علوم، علم #طریقت و #حقیقت و #تصوف است.
صاحبان این #فن در تمامی سرزمینهای اسلامی به او ختم میگردند
و سلسلهٔ خود را به او پایان میبخشند.
از دیگر علوم، علم #نحو و #لغت عرب است.
همگی مردم میدانند که :
او علم نحو را #ابداع و #ایجاد کرد
و کلّیات و #اصول آن را بر #ابوالأسود #دوئلی املا کرد.
اگر به #خصایص اخلاقی و فضایل نفسانی و #دینی رجوع کنی، او را پیشاپیش همه و فاتح قلهٔ فضایل خواهی یافت.
اما #شجاعت؛ :
همانا علی #شهرت شجاعان پیش از خود را از #ذهن مردم فراموشاند.
او هیچگاه #فرار نکرد
و از هیچ لشکری نهراسید.
اما #قدرت جسمانی و نیروی بدنی او : #ضربالمثل است.
او با کسی نجنگید مگر او را درهم کوبید.
اما #بخشش و #کرم او :
آشکار است.
پیوسته #روزه میگرفت
و #طعام خود را به دیگران میبخشید.
#ذَهَبی گفته است که :
علی #سخاوتمندترین مردم بود.
هرگز به سائلی نه نگفت.
با آنکه تمام #دنیا جز بخشی از شام در دستش بود، هیچ میراثی از خود به جا ننهاد.
اما شکیبایی و #گذشت او؛ :
در مقابل #گناه صبورترین بود
و در برابر #بدی دیگران باگذشتترین.
در #جنگ هشدار میداد که :
آنکس که فرار کرد نباید #تعقیب شود
و مجروح و #اسیر نباید کشته شود
و هرکس سلاح بر #زمین گذارد در #امان است.
همچنین اموالشان را نگرفت
و #زنان و فرزندانشان را اسیر نکرد
و چیزی از اموالشان را به #غنیمت نبرد.
در جنگ #صفّین سپاه #معاویه آب را به روی لشکریان علی بستند
اما هنگامی که سپاه علی بر #آب مسلط شد،
به او گفتند که :
آب را از آنان بازگیر تا هلاک شوند
اما او نپذیرفت.
در #جهاد، نزد #دوست و دشمن معلوم است که او #سید مجاهدین است.
اما در #فصاحت، :
او امام فصیحان و بلیغان است
و در #وصف سخنش گفتهاند:
«فروتر از #کلام خالق و برتر از #سخن مخلوق.»
#خوش خو ونرمخویی و خوش #رویی او مثل است.
الحمدلله
@nashrekhobyhakashan
https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b
#خواب مقبل کاشانی و مرثیهخوانی مقبل و محتشم
#مقبل_کاشانی می گوید :
«یک سال #زوار زیادی، از #اصفهان برای زیارت #عاشورا عازم #کربلا شدند.
من از لحاظ مالی فقیر بودم.
به یکی از دوستانم گفتم :
میترسم بمیرم و آرزوی #زیارت_سیدالشهداء در دلم بماند.
دلش به حال من سوخت و من را هم راهی کربلا کرد.
نزدیک گلپایگان راهزنان، شبانه به کاروان حمله کرده و دارو ندار همه را غارت کردند.
برهنه و عریان وارد گلپایگان شدیم.
بعضی قرض کردند و رفتند ولی من همانجا ماندم.
نه وسیله رفتن داشتم و نه دل برگشتن. تا آنکه #ماه_محرم شد. حسینیهای در آنجا بود که شبها شیعیان در آن عزاداری میکردند.
من هم در حسینیه ماندم و شب و روز گریه میکردم. تا اینکه شب عاشورا شد، #اشعاری را که سروده بودم خواندم.
مردم به شدت #گریه میکردند و حسابی غوغا شد.
همان شب خواب دیدم مشرف شدم به کربلا و وارد صحن شدم.
اذن دخول گرفتم که وارد حرم شوم. کسی مانعم شد. با دست اشاره کرد که برگرد، الان وقت #زیارت کردن تو نیست.
گفتم بنا نبود حرم جناب #اباعبدالله الحسین (ع) مانعی داشته باشد.
گفت: ای #مقبل در این لحظه، حضرت #زهرا (س) و مادرش #خدیجه کبری (س) و مریم و حوا و آسیه و جمعی از حورالعین، با جمعی از انبیاء به زیارت آمدهاند.
کمی صبر کن،
گفتم تو کیستی؟
گفت :من از #فرشتههای حول حرم مطهر هستم که دائم برای زوار #استغفار میکنم.
پس در این لحظه دست مرا گرفت و در میان صحن میگرداند. جمعی را در صحن مقدس میدیدم که شباهت به اهل دنیا نداشتند. تا اینکه رسیدیم به موضعی که در آنجا محفلی بود آراسته، و جمعی موقر با خضوع و خشوع نشسته بودند،
آن ملک پرسید: آیا اینها رامیشناسی؟
گفتم نه،
گفت اینها حضرات #انبیاء هستند، که به زیارت حضرت سیدالشهداء (ع) آمدهاند.
آنکه در صدر مجلس نشسته، حضرت #آدم ابوالبشر است و آنکه در طرف راست او نشسته، حضرت #نوح است. در طرف چپش حضرت #ابراهیم و آن یکی #شیث است. پیامبران دیگر، ادریس، هود و صالح و #اسماعیل و اسحاق و داود و #سلیمان و کلیم الله و روح الله هستند.
در این لحظه دیدم بزرگواری از حرم بیرون آمده، در حالتی که دو نفر زیر بغلهای او را گرفته بودند. پس همه انبیاء برخاستند و احترام گذاشتند. آن بزرگوار رفت و در صدر مجلس نشست. بعد از لحظهای سر بلند کرد و فرمود: #محتشم را بیاورید.
پرسیدم این بزرگوار کیست؟
گفت خاتم الانبیاء #محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلم است. لحظاتی نگذشت که #محتشم را آوردند. او مردی خوش سیما و کوتاه قد بود و عمامه ژولیده بر سر داشت. وارد که شد، تعظیم کرد و ایستاد. حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند: ای محتشم امشب #شب_عاشوراء است، پیامبران برای زیارت فرزندم #حسین (ع) آمدهاند و میخواهند عزاداری کنند، برو بالای #منبر و از #اشعار دلسوز خود بخوان تا ما بگرییم.
به امر پیامبر اکرم (ص) منبری گذاشتند، و محتشم رفت در پله اول آن ایستاد، پیامبر(ص) اشاره کرد بالاتر برو، و در پله دوم ایستاد فرمود بالاتر برو تا آنکه در پله نهم منبر ایستاد حضرت فرمودند بخوان.
حواسم را جمع کردم ببینم محتشم کدام بند #مرثیه را میخواند که از همه دلسوزتر است، شروع کرد به خواندن این بند:
#کشتی شکست خورده طوفان کربلا
در خاک و خون فتاده به میدان #کربلا
گر چشم روزگار بر او فاش میگریست
#خون میگذشت از سر ایوان کربلا
از #آب هم مضایقه کردند کوفیان
خوش داشتند حرمت #مهمان کربلا
محتشم عرض کرد: یا رسول الله
بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید
#خاتم ز قحط آب، #سلیمان کربلا
صدای پیامبر (ص) به ناله بلند شد و رو به انبیاء کردند و فرمودند:
ببینید امت من با فرزند من چه کردهاند.آبی را که خدا بر سگها و گرگها و کفٌار #مباح کرده، امت من، بر اولاد من #حرام کردهاند.
پس محتشم شروع کرد به این مرثیه:
روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار
#خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار
موجی به جنبش آمد و برخاست کوه کوه
ابری به بارش آمد و بگریست زارزار
چون محتشم به این شعر رسید پیامبران همه بر سر میزدند، محتشم رو به پیامبران کرده و گفت:
جمعی که پاس محملشان بود #جبرئیل
گشتند بیعماری و محمل شترسوار
پیامبر (ص) فرمود: بلی این جزای من بود، که دختران مرا در کوچه و بازار مثل اهل زنگبار بگردانند.
محتشم سکوت کرد و ایستاد که پیامبر (ص) او را مرخص فرماید و از منبر به زیر آید.
پیامبر اکرم (ص) فرمودند: محتشم هنوز دل ما از گریه خالی نشده است بخوان.
محتشم شوقی پیدا کرد و به هیجان آمده که پیامبر (ص) میل دارد از اشعار او بگرید.
#عمامه را از سر برداشت و بر زمین زد و با دستش اشاره کرد به طرف قبر سیدالشهداء (ع) و عرض کرد:
یا رسول الله منتظری من بخوانم و بشنوی؟ اینجا نظر کن ...