eitaa logo
✳️محفل قرآنی رحیق
3.1هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.2هزار ویدیو
603 فایل
🌷دانش دامنه گسترده ای دارد به آموخته ها قناعت نکنیم🌷 واژه رحیق برگرفته از آیه ۲۵ سوره مطففین به معنی شراب خالص بهشتی. گرداننده محفل گرچه تجربه و مطالعه ای ۳۰ ساله در مباحث قرآنی داردلیکن باور دارد هنوز در گام اول هست. @jebhefarhangi @Sayyedali_1997
مشاهده در ایتا
دانلود
🔅🔅🔅 📌 مجبور نیستیم1 ▪ بعضى از آیات قرآن به وجود بعضى از صفات در انسان تصریح کرده اند؛ مثل این که آیه مبارکه مى‌فرماید: «انسان حریص آفریده شده است» آیا این خود دلالت نمى‌کند که در وجود انسان عواملى هست که او را بى اختیار به جانب شر مى‌کشاند؟ ▪ درست است که بعضى آیات قرآن بر صفات منفى و به تعبیر دیگر وجود عامل شر در انسان تصریح مى‌کند و چنین عواملى اقتضاى گرایش به شر را ایجاد مى‌کند، اما در قرآن مجید عوامل دیگرى نیز ذکر شده است که مى‌توانند عوامل شر را کنترل کنند؛ مثلاً بعد از اینکه مى‌فرماید: «انسان حریص آفریده شده است» مى‌فرماید: «غیر از نمازگزاران»؛ یعنى، اینکه اگر چه انسان اقتضاى حریص بودن دارد، ولى کسانى که اهل نماز و اهل توجه به خدا هستند قدرت کنترل این عامل را دارند، پس عامل دیگرى هم در انسان هست که او را به نماز خواندن و توجه به خدا و عبادت و تعدیل و تهذیب اخلاق وادار مى‌کند که آن هم عاملى درونى و خدادادى است. ✅ نتیجه اینکه آیه مبارکه ناظر به وجود گرایش فطرى در انسان است و این اقتضا مى‌کند که در شرایط خاصى حریص و جزوع ... باشد، ولى در کنار آن عوامل دیگرى هم هست که موجب تعدیل او شود. ▪ آیه مبارکه صرفاً در پى تعیین یک قوه، استعداد و اقتضا در انسان است که ممکن است زمانى این (قوه) در اثر تقویت و گرایش به همان سو، به (فعل) تبدیل شود و ممکن است در اثر وجود عوامل کنترل هرگز به فعلیت نرسد؛ یعنى، اینکه فعلیت بخشیدن به این عوامل امرى اختیارى است. ▪ بنابراین همان گونه که (حرص) انگیزه درونى دارد، گرایش به جانب خدا نیز بر اساس (فطرت الله) صورت مى‌گیرد. پس هر دو عامل در نهاد انسان به طور فطرى وجود دارد که یکى از آنها انسان را به طرف مادیات و دیگرى به سوى معنویات مى‌کشاند هر دوى این عوامل موجود است، منتهى گاهى یکى از آنها ضعیف‌تر و دیگر قوى‌تر است. ▪ آیاتى که صفات شر را در انسان بیان مى‌کند، در مقام هشدار به آدمى است که چنین عوامل خطرناکى در او وجود دارد تا مواظب کنترل آنها باشد و آیاتى هم که از قبیل (فطرة الله) صفت خیر او را بیان مى‌کنند، در مقام توجه دادن او به عوامل فطرى خیر در اوست که هر دو دسته، عوامل خدادادى است و عواملى است که کسب آنها از محدوده اختیار آدمى خارج است، این گونه نیست که انسان براى آنکه خداجو شود احتیاج به کسب انگیزه خداجویى داشته باشد، بلکه انگیزه‌اى در نهاد انسان است که ممکن است شکفته شود یا نشود. شکفته کردن آنها ناشى از اختیار خود آدمى است و اگر بخواهیم از زاویه دیگرى به صفات شر در انسان بنگریم، باید بگوییم: اصولا حرص آدمى و تمایل شدید او به مال و منال، گرایشى اصیل نیست و انسان اصالتاً به دنبال آنها نیست. 🔅🔅🔅 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وسَهِّلْ مَخْرَجَهُمْ @rahighemakhtoom
🔅🔅🔅 📌 مجبور نیستیم2 ▪ انسان اصالتاً به دنبال رسیدن به سعادت و کمال و خیر است و از روى اشتباه، مى‌پندارد که خیر و سعادت و کمال او در کسب مال نهفته است، لذا نسبت به کسب آن حریص مى‌شود. اگر او توجه داشت که خیر و کمالش در مال خلاصه نمى‌شود، بلکه مال وسیله‌اى است که مى‌تواند براى رسیدن به خیر او را کمک کند، چه بسا از حرص خود دست بر مى‌داشت و بخشیدن مال را موجب سعادت خود مى‌دانست. ▪ به هر حال در چنین مواردى یک عامل فطرى که طالب خیر و کمال خود است در شکل ناقصى ظهور مى‌کند و با جهل و پندار توأم مى‌شود وگرنه تمامى گرایش هاى آدمى (فى حد نفسه) خیر است؛ مثلاً (جاه طلبى) که صفتى مذموم تلقى مى‌شود در کمال جویى ریشه دارد آدمى طالب کمال خویش است، مى‌خواهد رشد کند و از دیگران جلو بیفتد. ▪ اصل این تمایل بد نیست، منتها بدى آن از این جهت است که آدمى راه رسیدن به آن را نمى‌داند و فکر مى‌کند که ارضاى این تمایل فقط از طریق خدعه و نیرنگ و... ممکن است او مى‌تواند به همین وسیله به والاترین مقام انسانى نایل شود و بدین طریق هر قدر که براى ارضاى این غریزه کوشش کند، کامل‌تر مى‌شود. مال دوستى و حرص هم غریزه‌اى فرعى، عارضى و غیر اصیل است، انسان در ابتدا مى‌خواهد از این طریق نیازهاى خود را برآورده کند، اما به تدریج با تقویت کردن آن، حالت غیر عادى و جنون آمیز پیدا مى‌کند. ▪ یکى از اساتید بزرگوار ما نقل مى‌کردند که شخصى به عنوان سؤال و گدایى نزد حضرت آیة الله شربیانى آمده بود و خیلى اصرار مى‌کرد که از ایشان پول بگیرد، اما ایشان از هرگونه کمکى به آن سائِل امتناع مى‌کردند. کار به جایى رسید که شب تا صبح در خانه ایشان ماند و گریه و زارى کرد تا اینکه در همان جا مُرد بعد از آنکه لباسهاى او را درآوردند، با کمال تعجب دیدند که سراسر لباس او لیره طلاى عثمانى دوخته شده است. آرى، با داشتن صدها لیره طلا گدایى کردن! در کوچه خوابیدن! و از گرسنگى جان دادن! این جنون نیست؟ پول که باید فقط وسیله‌اى براى ارضاى نیازهاى اساسى انسان باشد، خود، اصالت پیدا مى‌کند. پولى که باید در خدمت انسان قرار مى‌گیرد، انسان در خدمت آن قرار گیرد. آیا این انگیزه، فطرى و طبیعى است؟ روشن است که نیست و اصلا غرایزى را که ما از روى مسامحه آنها را عامل گناه مى‌دانیم واقعاً عامل گناه نیستند. ▪ این غرایز تنها به دنبال ارضاى خویشند، غرایز نیستند که ما را به گناه وادار مى‌کنند؛ این انسان است که با انتخاب بد خویش، راه گناه را براى ارضاى آنها انتخاب مى‌کند.راه ارضاى غرایز در گناه خلاصه نمى‌شود، اما از آنجا که ارضاى آنها از طریق مشروع، مشکل‌تر است انسانهاى دون همّت براى ارضاى آنها به گناه ـ که احیاناً راهى آسان‌تر است ـ روى مى‌آورند. ▪ تمامى عوامل و غرایزى که در وجود انسان نهفته است، براى رشد و کمال و بقاى انسان آفریده شده است، اما همین عوامل رشد در راه انحراف و سقوط به کار گرفته مى‌شوند؛ مثلاً، ارضاى غرایزى از قبیل خوردن، آشامیدن و ارضاى غریزه جنسى در صورتى که فاعل آنها قصد عبادت و تقرب داشته باشد عبادت است و برعکس، در صورتى که قصد فاعل، صرفاً ارضاى غرایز بدون توجه به حلال یا حرام بودن آنها باشد زمینه سقوط آدمى را فراهم مى‌کند. 📝 منبع:پیش نیازهای مدیریت اسلامی ، آیت الله محمدتقی مصباح ، قم : موسسه آموزشی امام خمینی 1367 🔅🔅🔅 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وسَهِّلْ مَخْرَجَهُمْ @rahighemakhtoom
. 📌معنای لا حول و لا قوه الا بالله 📎الامر بین‌الامرین اولین اثری که استاد جعفری به رشتۀ تحریر درآورد، «الامر بین ‌الامرین» بود. تألیف این کتاب در سال ۱۳۳۰ هجری شمسی انجام شد که تقریری بود بر درس‌های در باب و $اختیار که به زبان عربی در شهر نجف نگارش یافت. در توضیح اصل «امر بین ‌الامرین»، استاد بزرگوار آیت‌الله ابوالقاسم فرموده‌اند: فرض کنیم شخصى فلج است، به طورى که توانایى حرکت ندارد و ما می‌توانیم با وصل کردن سیم برق، او را به حرکت وادار کنیم. ✔️در هنگام این حرکت، کلید برق در دست ماست، به گونه‌ای که هر لحظه می‌توانیم آن شخص را از حرکت بازداریم. حال، اگر چنین شخصى حرکت کند و کارهایى انجام دهد، این کارها با اختیار او انجام خواهد گرفت؛ خواه کار بد یا کار خوب. آنچه از این کار به ما مستند است، نیرو و قدرتى است که ما توسط برق در او ایجاد کرده‌ایم و هر لحظه می‌توانیم آن قدرت را از او سلب کنیم. اما این کار را نمی‌کنیم و او را به حال خود می‌گذاریم. چگونگى استفاده از این نیرو که ما به او داده‌ایم، مربوط به اوست و به ما تعلقى ندارد. همچنین است که کارهاى صادره از ما بوده، نیرو از است و در هر لحظه ریزش آن نیرو از انجام می‌گیرد و در هر لحظه هم می‌تواند آن را قطع کند، ولى اختیار استفاده از آن نیرو کاملاً در دست ماست. بنا بر این، هنگامى که ما بهترین کار را انجام می‌دهیم، باز نیرو از او بوده و اختیار استفاده از ماست و معناى‏ «لا حول و لا قوة الا بالله» هم این است. 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom2
برداشت از آیات ۲۵۷ ـ ۲۵۶ 📌 خدای تعالی فقط ما را به کمالات روحی راهنمایی کرده ما را از راه انحرافی بر حذر داشته و هیچ کس را با خود اجبار به داشتن مقدّس اسلام نکرده، بشر به قدری دارد که می ‏تواند پشت به کند و ‏ها را بپرستد ولی خوبان و مؤمنان را ترک کرده، به آورده و به ریسمان محکم الهی ارتباطی که هیچ گاه پاره نمی‏ شود و بین و خلق قرار گرفته و قطعاً مراد چهارده معصوم علیهم ‏السّلام‏ اند متوسل شده و به این وسیله به و کمالات می‏ رسند. الی باید الهی را بپذیرد تا آن‏که خدا او را از ظلمات صفات رذیله و به سوی هدایت و تزکیه نفس بیرون ببرد ولی کفّار و کسانی که اهمّیّت به سیر و نمی ‏دهند و ‏ها را سرپرست خود قرار می‏ دهند اگر جزیی و دانش و یا صفات حمیده ‏ای داشته باشند آنها را هم از دست می ‏دهند و آن قدر بی‏ ارزش می شوند که در آتش همیشه می ‏مانند... 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
# 🖌علامه 🔻اختیار چیست ؟ 🔻نقش شناخت در و انتخاب ؟ ◻️آنچه ملاك ارزش افعال انسانى ست؛ است. انسان نيرويى دارد كه با آن مى‌تواند از خارج شود و پا فراتر نهد و حاكم بر غرائز و جاذبه‌هاى مختلف گردد و خواسته‌اى را فداى خواسته‌ى ديگر كند و اينجاست كه با همين ترجيح يكى بر ديگرى، كار آدمى ارزش مى‌يابد؛ چنين ارزشى تنها در مورد موجودى صدق مى‌كند كه داراى باشد. يعنى گرايش هايى كه در مقام و ، قابل جمع نيستند و با هم تزاحم می یابد بدين معنى كه انگيزه‌هايى در انسان بوجود مى‌آيد كه ارضاء همه‌ى آنها در يك آن و يكجا، امكان ندارد و بايد يكى را انتخاب كند، نمى‌توان هم را راضى كرد و هم و نفس را.البتّه گاهى امكان دارد انسان به كارى كه مورد رضاى خداست، هم داشته باشد مثل سحرى خوردن يا افطار كردن كه هم مستحب است(يعنى خدا از آن خشنود مى‌گردد) و هم نفس به آن تمايل دارد و اگر قصد قربت كند، عبادت كرده است. ولى گاهى تزاحم ايجاد مى‌شود: آدم گرسنه است و غذاى لذيذ امّا حرامى در دسترس است؛ در اينگونه موارد جمع بين دو خواسته و ارضاء آن، ممكن نيست، بايد يكى را انتخاب كرد. ◼️براى اينكه آدمى بتواند چيزى را كند و آن را بپذيرد؛ شرائطى لازم است: اولا اين كه شىء مورد تكليف را «‌بشناسد‌» و بداند كه نسبت به آن، چه مسئوليتى دارد. ثانیا اينكه‌گرايش هاى متضادّى در زمينه‌ى آن فعل داشته باشد تا زمينه‌اى براى انتخاب و اختيار، فراهم شود. ثالثا قدرت و يارايى تصميم‌گيرى و انتخاب، داشته باشد تا بين گرايش‌هاى متضاد، يكى را انتخاب كند. رابعا اينكه آنچه را انتخاب مى‌كند، بتواند به مراحله‌ى عمل در آورد يعنى شرائط انجام فعل و قدرت عمل كردن به آن، براى وى، آماده باشد. ◽️مايه‌هاى سه شرط اولی از اين مقدّمات از و و و انتخاب، همه، در نهاد انسان به طور فطرى قرار داده شده است؛ امّاشرايط عمل مربوط به خارج از وجود انسان است. بايد در خارج شرائطى فراهم باشد علاوه بر ابزار عمل و دست و پا و ساير وسائل كه در انسان هست تا انسان بتواند كارى را انجام دهد. ... 📚کتاب در قرآن 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
🖌علامه جوادی آملی 📌سبك نشدن عذاب مخلّدان 🔷عذاب الهي از كساني كه در لعنت و آتشِ دوزخ مخلّد هستند نمي‌شود و تخفيف نمي‌پذيرد؛ بدين گونه كه در باشد، گاهي زياد و گاه كم و سبك شود و زماني هيچ نباشد: (خالِدينَ فيها لايُخَفَّفُ عَنهُمُ العَذابُ) زيرا آنها در دنيا يكسره كفر مي‌ورزيدند و كفر آنان نيز كم نمي‌شد و هرگاه اندكي فروكش مي‌كرد دوباره مشتعل مي‌شد و طغيان مي‌كرد. با اينكه بيّنات و الهي برايشان آمد هوسمدارانه هلاكت را بر حيات ترجيح دادند: (لِيَهلِكَ مَن هَلَكَ عَن بَيِّنَة)و از اين رو عاملي براي تخفيف عذابشان نيست. 🔷خداي سبحان درباره عده‌اي ديگر از كافران فرمود: هرگاه آتش جهنم رو به نقصان نهاده و بخواهد براي آنها افسرده و خاموش شود ما فوراً آن را مي‌كنيم: (كُلَّما خَبَت زِدناهُم سَعيرا) و هر وقت پوست بدن آنان بريان گردد پوست تازه مي‌رويانيم تا عذاب را به خوبي بچشند: (كُلَّما نَضِجَت جُلودُهُم بَدَّلناهُم جُلوداً غَيرَها). 🔶در سخنان حضرت اميرمؤمنان(عليه‌السلام) نيز آمده است كه هرگاه فرشته موكّل دوزخ خشمگين شود، شعله آن برافروخته‌تر مي‌گردد: «أعلمتم أنّ مالكاً إذا غضب علي النّار، حَطم بعضها بعضاً لغضبه وإذا زجرها توثّبت بين أبوابها جزعاً من زجرته». همان‌گونه كه در دنيا هرگاه فرد تبهكار، اندك گرايشي به دين پيدا مي‌كرد و مي‌خواست توبه كند و مي‌رفت تا آتش گناه او افسرده گردد، دوستان ناباب او را فريب داده و آن آتش را شعله‌ور مي‌كردند و او نيز در كمال خود به افزايش شعله دامن مي‌زد، در قيامت نيز كه ظرف ظهور حقايق است، هرگاه آتش براي او رو به خاموشي و فسردگي مي‌گذارد خداوند آن را برمي‌افروزد. 📚تسنيم، جلد 8، صفحه 93 ✅ @rahighemakhtoom
💢 منشور منتظران 📚 دیدار مسئولین رادیو جوان با حضرت استاد تاریخ: 1385/05/18 🔸 ظهور وجود مبارك ولی عصر (ارواحنا فداه) به تقدیر الهی است، لكن خدا درباره كارهای انسان با انسان هم همراه است؛ یعنی هر نحوی كه جامعه به آن سمت حركت كند، خدای سبحان هم برنامه ‌ها را به همان سمت رهبری می ‌كند، چون جبری در كار نیست و از این جهت كه جبر نیست و انسان مختار است و آزاد اگر راه خیر را انتخاب كرد خدا مقدماتش را فراهم می ‌كند و اگر خدای ناكرده كجراهه برود خدا آنها را رها می ‌كند، البته بیش از غضب اوست، او بیش از غضب اوست، چندین بار مهلت می‌ دهد و راهنمایی می ‌كند، اگر كسی خدایی ناكرده اعتنا نكرد خدا او را به حال خودش رها می‌ كند این مطلب اول. 🔸 مطلب دوم این است كه وجود مبارك حضرت امیر (سلام الله علیه) خط مشی امامت را مشخص كرد، همان خط مشی هم در جریان ظهور و حضور و غیبت ولی عصر (ارواحنا فداه) هم مطرح است. وجود مبارك حضرت امیر فرمود كه سالیان متمادی مردم ظرفیت حضور مرا نداشتند و تحمل نمی‌ كردند؛ حرف های معقول ما را اینها نمی‌ پذیرفتند و مقبولشان نمی‌ شد تا اینكه بالأخره تجربه نشان داد كه غیر از علی ‌بن ‌ابی ‌طالب كسی نمی ‌تواند رهبری نظام را به عهده بگیرد. تقریباً بیست و پنج سال اینها تلفات دادند و آزمودند اگر كاری هست از غدیر ساخته است، بعد از اینكه مردم فهمیدند و كم ‌كم زمینه فراهم شد من پذیرفتم «لَولا حُضُورُ الحاضِرِ و قِیامُ الحُجَّةِ بِوُجودِ الناصِرِ»[1] فرمود چون ظرفیت حاضر شد سطح ادراك مردم بالا آمد تجارب تلخی را پشت سر گذاشتند فهمیدند غیر از چیزی جامعه را اداره نمی ‌كند من پذیرفتم. همین معنا هم درباره وجود مبارك ولی عصر هست، اگر جامعه این دین علما كه از انبیا و اولیا (علیهم الصلوة و علیهم السلام) گرفتند پذیرفتند و خود را اصلاح كرده ‌اند، وجود مبارك حضرت ظهور می ‌كند. این هم یك مطلب پس ظهور آن حضرت با ماست و آن حضرت ظهور می ‌كند این صلاح را تكمیل می ‌كند، وگرنه با كجروی ما هرگز حضرت ظهور نمی ‌كند. 🔸 مطلب بعدی آن است كه راه چیست؟ راه اصلاح جامعه تقریباً بین چهل تا پنجاه عنصر محوری و اصل است كه در دعای نورانی امام زمان آمده است؛ این دعا به منزله است این دعای « اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِیقَ‏ الطَّاعَةِ وَ بُعْدَ الْمَعْصِیةِ وَ...»[2] این بین چهل تا پنجاه اصل است. یك وقت است دعا تنها ناظر به این است كه خدا‌یا بیماران ما را شفا بده! گذشتگان ما را بیامرز! روزی ما را زیاد بكن! این یك سلسله دعاها به منزله منشور كشورداری است. دعای نورانی امام زمان (ارواحنا فداه) كه بین چهل الی پنجاه اصل است این است كه اگر این دعا خوب خوانده بشود و خوب عمل بشود شرایط فراهم است، وقتی شرایط حضور و ظهور فراهم شد همان طور كه وجود مبارك حضرت امیر (سلام الله علیه) فرمود چون شرایط حاضر شد من پذیرفتم، این جا هم وجود مبارك حضرت هم ظهور می ‌كند. [1]. نهج البلاغه، خطبه3. [2]. البلد الأمین و الدرع الحصین، ص349. 🆔 @rahighemakhtoom
برداشت از آیات ۵۷ – ۵۶ 📌 الی باید بداند که خدای تعالی هدایتش را به دست خودش داده و حتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نمی تواند از او سلب اختیار کند و با او را به سوی هدایت بکشاند و مجبورش نماید و نباید به خود ورزد و برای دنیای خود دست از های معنوی بکشد. 🌷🌷🌷 🔅تفسير و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
📌نبايد اشكال كرد و گفت چرا خدای تعالی كافر آفريده؟ 🔅🔅🔅 ◻️او كافر نيافريده، او هر كه را آفريده غرض اولی و ذاتيش اين بوده كه به نائل آيد، البته غرض و اراده ثانوی و عرضيش هم اين است كه در شرايط ديگری«۱» از آن سعادت محروم شود، حال اگر عده‌ای به اختيار خود، خود را در تحت آن شرايط قرار دادند و از سعادت محروم شدند آيا اين محروميت را بايد به خدا نسبت داد؟ و آيا خدای تعالی بخاطر اينكه اين محروميتها پيش نيايد و عده‌ای كارشان به دوزخ نيانجامد اراده اولی و ذاتی «۲» خود را هم عملی نسازد؟ و اگر عملی ساخت و در نتيجه اين محروميت ها پيش آمد، بصرف اينكه عالم به آن بوده بايد به وی اعتراض كرد و يا كفر و دوزخی شدن كافر را به او نسبت داد؟ حاشا، زيرا گفتيم علت تامه كفر، عوامل و اسباب خارجی بسيار زيادی است كه همه دست بدست هم داده و در آخر خود كافر هم ضميمه آن شده و كفر را به وجود آورده است، و همين كه پای اختيار به ميان آمد ديگر نمی‌توان آن را به ديگری نسبت داد. 🔅🔅🔅 ۱_حکمت خلقت به این معنا «خير و صلاحی است كه فاعل را به فعل واميدارد»: این است كه ماده‌ای زمينی و ناچيز را با تركيب خاصی به جايی برساند كه با پيمودن راه تكامل به گوهری آسمانی و شريف مبدل گشته و از نظر مراتب كمال از هر موجود ديگری برتری يابد، و از جهت تقرب به خداوند هيچ موجودی به پايه او نرسد، چنين حكمتی در خلقت انسان وجود دارد. البته نبايد توقع داشت كه تمامی افراد بشر به اين پايه از ترقی برسند، برای اينكه اين موجود هم خودش از اضدادی تركيب يافته، و هم در عالمی به سر می‌برد كه عالم تزاحم و تضاد است، و علل و اسباب موافق و مخالفی از هر سو احاطه‌اش كرده و نمی‌گذارد همه افراد آن استعداد ذاتی خود را حفظ نموده و از اين گرداب نجات يابند، خواه ناخواه جز عده معدودی از افراد نخبه و برجسته آن به سعادت مطلوب خود نمی‌رسند. ۲_خدای تعالی در فاعليت خود و آفريدن خلايق محتاج به داعی و غرضی كه فاعليتش را تمام كند نيست، بلكه به برهان قطعی فاعليت او تمام بوده و او به ذات خود مبدأ جميع موجودات و منبع جميع خيرات است، و معلوم است كه اقتضای مبدأ و علت برای ايجاد معلولش اقتضايی ضروری و غير قابل تخلف است، و سؤال از آن به منزله سؤال از جود حاتم و بذل و بخشش هر صاحب ملكه جود است، زيرا همانطوری كه ملكه جود ذاتا اقتضای ظهور و بروز و بذل و بخشش دارد و در بروز اثرش چيز ديگری مؤثر نيست، و خلاصه همانطوری كه ظهور اثر جود برای آن ضروری است، و خواه ناخواه هر مستحقی به مقدار استعداد و استحقاقش از آن متنعم می‌شود همچنين اقتضای ايجاد معلول برای علت و مبدأ آن ضروری است. و همانطوری كه در مساله جود اختلاف مستحقين در نيل به خيرات شخص جواد مربوط به اختلاف استحقاق خود آنان است نه به آن شخص همچنين اختلاف موجودات در مراتب كمال وجودشان مستند به خود آنان است نه به خداوندی كه مبدأ وجود است. پس سؤال از اينكه در خلقت كافر چه حكمتی بوده سؤالی است بيجا. 📚صفحه ۶۸ تفسیر المیزان جلد ۸ 🔅مدرسه تفسير و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
💠 منشور منتظران 🔸 ظهور وجود مبارك ولی عصر (ارواحنا فداه) به تقدیر الهی است، لكن خدا درباره كارهای انسان با انسان هم همراه است؛ یعنی هر نحوی كه جامعه به آن سمت حركت كند، خدای سبحان هم برنامه ‌ها را به همان سمت رهبری می ‌كند، چون جبری در كار نیست و از این جهت كه جبر نیست و انسان مختار است و آزاد، اگر راه خیر را انتخاب كرد خدا مقدماتش را فراهم می ‌كند و اگر خدای ناكرده كجراهه برود خدا آنها را رها می ‌كند، البته بیش از غضب اوست، او بیش از غضب اوست، چندین بار مهلت می‌ دهد و راهنمایی می ‌كند، اگر كسی خدایی ناكرده اعتنا نكرد خدا او را به حال خودش رها می‌ كند؛ این مطلب اول. 🔸 مطلب دوم این است كه وجود مبارك حضرت امیر (سلام الله علیه) خط مشی امامت را مشخص كرد، همان خط مشی هم در جریان ظهور و حضور و غیبت ولی عصر (ارواحنا فداه) هم مطرح است. وجود مبارك حضرت امیر فرمود كه سالیان متمادی مردم ظرفیت حضور مرا نداشتند و تحمل نمی‌ كردند؛ حرف های معقول ما را اینها نمی‌ پذیرفتند و مقبولشان نمی‌ شد تا اینكه بالأخره تجربه نشان داد كه غیر از علی ‌بن ‌ابی ‌طالب كسی نمی ‌تواند رهبری نظام را به عهده بگیرد. تقریباً بیست و پنج سال اینها تلفات دادند و آزمودند اگر كاری هست از غدیر ساخته است، بعد از اینكه مردم فهمیدند و كم ‌كم زمینه فراهم شد من پذیرفتم «لَولا حُضُورُ الحاضِرِ و قِیامُ الحُجَّةِ بِوُجودِ الناصِرِ» فرمود چون ظرفیت حاضر شد، سطح ادراك مردم بالا آمد، تجارب تلخی را پشت سر گذاشتند و فهمیدند غیر از چیزی جامعه را اداره نمی ‌كند، من پذیرفتم. همین معنا هم درباره وجود مبارك حضرت ولی عصر هست، اگر جامعه این دین علما كه از انبیا و اولیا (علیهم الصلوة و علیهم السلام) گرفتند پذیرفتند و خود را اصلاح كردند، وجود مبارك حضرت ظهور می ‌كند. این هم یك مطلب. پس ظهور آن حضرت با ماست و آن حضرت ظهور می ‌كند این صلاح را تكمیل می ‌كند، وگرنه با كجروی ما هرگز حضرت ظهور نمی ‌كند. 🔸 مطلب بعدی آن است كه راه چیست؟ راه اصلاح جامعه تقریباً بین چهل تا پنجاه عنصر محوری و اصل است كه در دعای نورانی امام زمان آمده است؛ این دعا به منزله است، این دعای « اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِیقَ‏ الطَّاعَةِ وَ بُعْدَ الْمَعْصِیةِ وَ...» این بین چهل تا پنجاه اصل است. یك وقت است دعا تنها ناظر به این است كه خدا‌یا بیماران ما را شفا بده! گذشتگان ما را بیامرز! روزی ما را زیاد بكن! این یك سلسله دعاها به منزله منشور كشورداری است. دعای نورانی امام زمان (ارواحنا فداه) كه بین چهل الی پنجاه اصل است این است كه اگر این دعا خوب خوانده بشود و خوب عمل بشود شرایط فراهم است، وقتی شرایط حضور و ظهور فراهم شد همان طور كه وجود مبارك حضرت امیر (سلام الله علیه) فرمود چون شرایط حاضر شد من پذیرفتم، این جا هم وجود مبارك حضرت هم ظهور می ‌كند. 📚 دیدار مسئولین رادیو جوان با حضرت استاد تاریخ: 1385/05/18 🌱🌱🌱 🔅صفحه قرآنی رحیق را لطفا همراهی کنید 🆔 @rahighemakhtoom
🔄رد جبر و تفویض برای انسان! ▫️در کارهای انسانی یک ( ) داریم یک ( ) داریم، یک ( ) که منزله بین المنزلين است؛ آن دو محال است این یکی حق است. در جریان " جبر و تفويض " مستحضرید که انسان نه مجبور در کار است نه مفوض. ▫️در کار " مجبور " باشد که به صورت ابزار در بیاید این طور نیست. اینکه انسان مرتب فکر میکند تصمیم میگیرد مشورت میکند، مدت ها مطالعه میکند تا یک کار را انجام بدهد معلوم میشود " مختار " است. و اگر خوب در آمد خیر خودش را می ستاید و خوشحال است و راضی است برای اینکه کار اوست و اگر بد در آمد نگران است گاهی گریه می کند، گاهی به سر و صورت میزند؛ معلوم میشود کار اوست این کار را بشر چه مسلمان چه کافر کار خودش میداند؛ اینطور نیست که انسان بگوید من مجبورم "من غلام و آلت فرمان او" بشر آزاد است آزاد نه یعنی (تفویض)؛ پس مجبور نیست. ▫️تفویض " هم نشده چون خطر تفویض بدتر از جبر .است. " خطر تفویض این است که _ معاذ الله _ خدا کار انسان را به انسان واگذار کرده گفت تو و هستی تو و این مال قیامت حساب من را پس بده این دیگر رابطه عبد و مولا قطع است رابطه خلق و خالق قطع است؛ این دیگر یک شرکی است که خطر تفویض بدتر از خطر جبر است اینطور نیست که انسان مستقل باشد؛ چه خدا بخواهد چه خدا نخواهد این راه خودش را دارد ادامه می دهد و در قیامت فقط باید حساب پس بدهد؛ اینطور نیست پس تفویض محال است جبر محال است؛ امر بین الامرین (یعنی مختار)میشود این کار انسان است. آیت الله 🔅محفل قرآنی رحیق گنجینه آموزه‌های الهی را حمایت فرمایید @rahighemakhtoom