🧕🏻یک دوست خوب🧕🏻
🦋از همشون بدم میومد منظورم چادریها هستند، هیچ جوری نمی تونستم قبولشون کنم تو جمع های خانوادگی حتی روسری سر نمی کردم و بابت این مسئله هیچ کس شکایتی نداشت، بلکه یک چیز عادی و طبیعی بود.
🦋البته به جز دایی دومی که اونم زورش به من نمیرسید لجباز تر از این حرف ها بودم! همش فکر میکردم اونایی که چادر سر میکنند آدمهای متظاهری هستند و حتماً شغل باباهاشون یه ربطی به بسیج و سپاه و... داره.
🦋راست گفت خدا که چه بسا چیزهایی رو که دوست دارید و به ضرر شماست چه بسا از چیزهایی که بدتون میاد و به نفع شماست.
🦋تا به خودم اومدم دیدم بهترین دوستم، دوست که نه به قول مولانا «شمس و قمرم» شده یک دختر چادری اونم از نوع درجه یک، فاطمه تمام قوانین زندگی مرا تغییر داد بدون اینکه چیزی رو مستقیم ازم بخواد هیچ وقت یادم نمیاد چرا شد همه زندگیم ولی چیزی که ازش مطمئنم اینه که خدا اون را سر راه من قرار داده بود.
#چی_شد_چادری_شدم
#بریده_کتاب
#حجاب
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
🧡دلایل عقلی و قلبی 🧡
🦋نوجوانی ۱۶ ساله هستم و گاهی برای زیارت چادر به سر می کردم. داستان از آنجا شروع شد که با دوستانی ارتباط پیدا کردم که مذهبی بودند با هر کس که صحبت می کردم از چادرشان میگفتند. از آرامشی که باهاش دارند، از اینکه متلک نمیشنوند، یا جنس متلک ها فرق می کند از اینکه دیگه مزاحمت معنایی ندارد، از این که به گفته یک شهید عزیزی : «سیاهی چادرشان واسه دشمن ترسناک تر هست تا سرخی خون شهدا»، از اینکه چادر هدیه فاطمه زهرا(سلام الله علیها) به دختران است واسه آسمانی شدن روی زمین. وقتی کلمه ( جلباب) توی قرآن که همان چادره، را از آنها شنیدم دیگه حرفی نداشتم واسه گفتن..
🦋توی ماه رمضون سال قبل یه روز امتحانی چادر سر کردم و دیدم خیلی سخته به خدا گفتم شرمنده، من بمیرم هم نمیتونم بپوشم. اما از اوایل ماه محرم بود که نمیدونم چی شد که این بال های سیاه رنگ دیگه از سرم پایین نیومد. وقتی می پوشمش فکر میکنم دارم رو ابرا تو آسمون راه میرم. وقتی همه با اخم به من نگاه می کنن علاقهام به چادر بیشتر میشه. دیگه شده ناموسم... راستی به تولدش نزدیکم... دعاکنید لایقش باشم...
#چی_شد_چادری_شدم
#بریده_کتاب
#حجاب
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
🦋 ساده بودم و پوشیده، اما چادر سر نمیکردم سوم دبیرستان که بودم تو روزنامه مطلبی دیدم که منو حسابی به فکر فرو برد. خبرگزاری بی بی سی مشاور وزیر امور خارجه آمریکا گفت : «تا زمانی که در خیابانهای تهران زن هایی با چادر باشند ما امیدی به ایران نداریم».
🦋اون روز با خودم گفتم خدایا دست من که به گردن کلفتا نمیرسه در توانم هم نیست که مانع فروریختن سقف خونه ها رو سر زنها و بچه های فلسطینی بشم. وقتی صدام لعنتی دست کثیفش را به کشورم دراز کرد هم، در شرایط سنی نبودم که بتونم برم جبهه. درسته که با مانتو روسری هم حجاب دارم اما حالا که می تونم با چادر حال آمریکا و اسرائیل و نوچه هایش را بگیرم این کار را میکنم.
🦋یادمه اون شب مهمونی دعوت داشتیم و من سر موقع آماده بودم اما پدرم من را با خودشون نبرد فقط چون چادر سرم بود. البته ایشون الان خیلی راضی هستند و کم کم متوجه شدند که نظرشون اشتباه بوده...
#چی_شد_چادری_شدم
#بریده_کتاب
#حجاب
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
🎀من همین امروز چادری شدم، پنجم آبان ۱۳۹۰🎀
🦋با سلام! من همیشه سعی میکردم حجابمو رعایت کنم ولی احساس رضایت نمی کردم چون بلد نبودم چادر بگیرم احساس می کردم خیلی شلخته ام به خاطر همین فقط مدت کوتاهی چادر سر داشتم اما همیشه به چادر فکر میکردم.
🦋اطرافیانم همه مخالف چادر پوشیدنم بودن می گفتند چادر دست و پا گیره. تا اینکه فراخوان چی شد چادری شدم رو دیدم و از خاطره هایی که فرستاده بودند خوشم اومد و تو دلم بهشون غبطه میخوردم. دوست داشتم منم مورد توجه حضرت زهرا(سلام الله علیها) قرار بگیرم.
🦋با خوندن خاطره ها اشتیاق به چادر پوشیدن رو دوباره تو وجودم احساس کردم بدون معطلی رفتنم چادر خریدم امروز که پنجم آبان ماه سال ۱۳۹۰ هستش من به جر گه چادری ها پیوستم.
#چی_شد_چادری_شدم
#بریده_کتاب
#حجاب
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
🦋بخشی از مجموعه خاطرات افرادی است که به فراخوان یک وبلاگ برای ارسال خاطرات از نحوه چادری شدن خود، جواب مثبت داده بودند.
🦋وبلاگ «من، چادرم و خاطره ها» در شهریور ماه سال 90 با اعلام فراخوانی از همه دختران و بانوان ایرانی خواست تا خاطرات خود را از نحوه چادری شدنشان برای این وبلاگ ارسال کنند. استقبال از این فراخوان و بازخوردهای مثبتی که از تاثیر خواندن این خاطره ها به مدیر وبلاگ می رسید، موجب شد تا بخشی از این خاطرات در اردیبهشت سال 91 در قالب کتابی منتشر شود.
🦋اگرچه این کتاب به صورت کاملا خصوصی و مردمی روانه بازار شده بود اما به شدت مورد توجه قرار گرفت و همین امر باعث شد تا مولف آن اقدام به تجدید چاپ کند.
#چی_شد_چادری_شدم
#معرفی_کتاب
#حجاب
✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی
@maghar98
لیست دوم کتابهایی که در پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی در یکسال اخیر معرفی شده.
#در_کمین_گل_سرخ
#عزیز
#راض_بابا
#قصه_شال
#خاطرات_مرضیه_حدیدچی #دبّاغ
#شهر_خدا
#دختر_شینا
#مربای_گل_محمدی
#بانوی_چشمه
#حاء_سین_نون
#حنانه_شو
#علی_از_زبان_علی (ع)
#رابطه_عبد_و_مولا
#گل_دقیقه_نود
#به_وقت_بودن
#بازگشت
#نیمه_پنهان_مکران
#داستان_سیستان
#به_مجنون_گفتم_زنده_بمان
#فهیمه
#فواره_گنجشک_ها
#پسران_دوزخ_فرزندان_قابیل
#کتاب_نرگس
#اقیانوس_دمشق
#دعبل_و_زلفا
#خواب_باران
#چغک
#چی_شد_چادری_شدم
#خون_دلی_که_لعل_شد
#نان_سالهای_جنگ
#هنوز_سالم_است
#فاطمه_علی_است
#ساجی
#کابوس_بیداری
#مادر_شمشادها
#کیمیاگر
#زیباترین_عید_زیباترین_جشن
#تاب_طناب_دار
#ملاصالح
#الی_الحبیب
#توضیح_الرسائل_کربلا
#امام_سجاد_سرچشمه_کمالات_انسانی
#کاش_برگردی
#محمد_مثل_گل_بود
#بچه_مثبت_مدرسه
#پنجره_های_تشنه
#علمدار
#فرشته_ای_در_برهوت
#گریه_های_مسیح
#حسین_از_زبان_حسین (ع)
#تنها_گریه_کن
#امام_رئوف
#مربع_های_قرمز
#کمی_دیرتر
#ارتداد
#تولد_در_توکیو
#سه_دقیقه_در_قیامت
#دختر_شینا
#من_زندگی_موسیقی
#حسین_پسر_غلامحسین
#حاج_قاسم
#بابا_رجب
#چای_خوش_عطر_پیرمرد
#شنود
#باغ_خرمالو
#راض_بابا
#مهاجر_سرزمین_آفتاب
#آبنبات_هل_دار
#از_سیادت_تا_وزارت
#از_سیادت_تا_وزارت
#حاج_قاسم2
#عباس_دست_طلا
#تَن_تَن_و_سندباد
#یاس_در_آتش
#بفرمایید_بهشت
#عشق_و_دیگر_هیچ
#سالهای_بنفش
#دم_عشق_دمشق
#از_چیزی_نمی_ترسیدم
#دخیل_عشق
#عارفانه
#پنجره_های_در_به_در
#کاهن_معبد_جینجا
#راز_نگین_سرخ
#زمانی_برای_بزرگ_شدن
#چشم_روشنی
#آبنبات_دارچینی
#خاطرات_سفیر
#یادت_باشد
#آقا_سلیمان_میشود_من_بخوابم
#یک_روز_بعد_از_حیرانی
#شهر_خدا
#خداحافظ_سالار
#یوما
#آفتاب_غریب
#جاذبه_و_دافعه_علی(ع)
#کوچه_نقاشها
#انتخابات_تَکرار_یاتَغییر
#جاده_یوتیوب
#کتاب_دکل
#سیاه_صورت
#عبدالمهدی
#لینالونا
#زخم_داوود
#خیابان_204
#با_بابا
#پوتین_قرمزها
#میر_و_علمدار
#امیر_من
#شبیه_مریم
#سر_بر_خاک_دهکده
#علمدار
#شهربانو
#ادموند
#بی_قرار
#زمانی_برای_بزرگ_شدن
#تاب_طناب_دار
#همسایه_های_خانم_جان
#وقتی_مهتاب_گم_شد
#دختران_هم_شهید_می_شوند
#حاج_قاسمی_که_من_می_شناسم
#کتاب_ر
#در_جستجوی_ثریا