eitaa logo
شهیدانه
1.5هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
3.5هزار ویدیو
10 فایل
🌸🍃 بسم الله الرحمن الرحیم 🍃🌸 *وَلَا تَحسَبَنَّ ٱلَّذِینَ قُتِلُوا۟ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِ أَموَ ٰ⁠تا بَلۡ أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهم یُرزقون به یاد شهدای عزیز هستیم تا شهدا شفیع مان باشند مطالب شهدایی و مذهبی و سیاسی روز خادم‌کانال: @Salam_bar_mahdi_fatemehh
مشاهده در ایتا
دانلود
"پدر" نوشته نرجس شکوریان فرد، در زمستان ۱۳۹۷ توسط انتشارات عهد مانا در ۹۶ برگ، پا به عرصه گذاشت. این کتاب به بررسی ۴۴ حکایت از زندگی نورانی امیرالمومنین، امام علی (ع) می‌پردازد. کتاب از زبان راوی (سوم شخص) روایت می‌شود. سرکار خانم شکوریان‌‌فرد در این کتاب همانند کتاب "مادر" به بیان خاطرات و حکایاتی از زندگی معصوم بسنده نکرده و مخاطب را به تفکر دعوت می‌کند. دغدغه‌ها و تفکراتی که ممکن است با خواندن خاطرات معصومین به ذهن مخاطب برسد اما با این تفاوت که این‌ بار نویسنده جرأت به خرج می‌دهد، و آن‌چه را که از سر می‌گذرد به نوشته تبدیل کرده و در این راستا خود و مخاطب را به چالش دعوت می‌کند. این سری از کتاب های خانم شکوریان‌‌فرد که در قطع، فرم مشابه و محوریت بررسی زندگی ائمه در حال چاپ است؛ قرار است ما را با نگاهی جدید به تاریخ ائمه آشنا کند و ما را برای مدتی چشم به راه رسیدن کتاب‌های جدید از این دست بگذارد. همچنان که به تازگی با چاپ کتاب " امام من" با محوریت امام زمان (عج) مشتاقان را شگفت‌زده و شادمان کرد. از آثار شاخص نویسنده می‌توان رمان‌های رنج مقدس، اپلای و مجموعه کتاب از او ، داستان‌های از کدام سو، هوای من، سو من سه را نام برد. @maghar98
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از پیرمردی اشارتی از جوانی به سر دویدن جوان اما به هوای نان و نوا سفر آغاز کرد! غافل از آنکه حقیقتی که ارزش دویدن داشته باشد باید جان تو را گداخته کند نه سکه هایت را. #نمکتاب #کیمیاگر #عهد_مانا #رضا_مصطفوی #پویش_کتاب_خوانی_غدیر #غدیر #کتاب_بخوانیم #کتاب_خوب_بخوانیم #کلیپ_معرفی_کتاب #امیر_من پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
🏴این کتاب یکی از چندین کتابیه که از روی صدای یک امیر نوشته شده. امیری که اونقدر تو رو دوست داشته که سال ها پیش همه دارایش، همسرش، فرزندانش، خواهر و برادرش، بهترین دوستانش رو فدا کرد که شاید الان وسط این همه شلوغی، بشنوی صداشو.. 🏴حس کنی دوست داشتنشو.. و بخوای از اون بیشتر و بیشتر بدونی. امیر من اثری است از مجموعه آثار خانم نرجس شکوریان فرد که در تابستان ۹۸ توسط انتشارات عهد مانا و در ۵۸ صفحه به چاپ رسیده است. 🏴این کتاب حاوی ماجراهایی است کوتاه و خواندنی که بازیگران آن یا کسانی هستند که با بی معرفتی راه را بر امام زمانشان در صحرای کربلا بستند، یا کسانی که تنها ساکت و مشغول به دنیای خود بودند و یا آنان که او را شناختند و لبیکش گفتند. پیشنهادی است خواندنی و دوستانه به تمامی جوانان و به خصوص نوجوانان دانای کشورمان. (ع) ✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی @maghar98
🏴 حسین(ع) شیرین شده بود و صفا داده بود به خانه! اما هنوز به سخن نیامده بود. آن روز وقت نماز، خودش را رساند مسجد. 🏴ایستاد کنار رسول خدا، رو به قبله. پیامبر همیشه از دیدن او حال دیگری پیدا می کردند. حسین چشم دوخته بود به لب های رسول خدا که صدای تکبیر رسول خدا بلند شد. مسجد ساکت بود و نگاه پیامبر به صورت ولب های حسینش. 🏴 دوباره تکبیر گفتند، حسین تنها نگاه کرد....... هفتمین تکبیر رسول خدا بود که حسین برای اولین بار لب گشود و اولین کلامش شد؛ الله اکبر! همین هم شد سنت خوب برای راندن شیطان؛ هفت تکبیر پیش از شروع نماز! (ع) ✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی @maghar98
🏴عبدالله بن عباس نشسته بود نزد حسین (ع) کنار خانه ی خدا! نافع نامی می آمد کنار ابن عباس و گفت: -خدایی را که می پرستی برایم توصیف کن! ابن عباس ماند که چه بگوید. سکوتش طولانی شد. حسین به نافع فرمود: -بیا تا من برایت بگویم! 🏴نافع به تندی گفت: -از تو نپرسیدم! ابن عباس برآشفت: -خاموش باش! از زاده ی رسول خدا بپرس که او خاندان نبوت است و معدن حکمت! نافع نگاهی به آرامش حسین کرد و با اکراه گفت: -خدا را برایم توصیف کن! امام اما نگاهی پر مهر به او انداختند و فرمودند: -خدا را همان گونه برایت توصیف می کنم که خود خدا فرموده است؛ 🏴با حواس درک نمی شود! با مردم سنجیده نمی شود! نزدیک است اما نه چسبیده! دور است اما دردسترس! یگانه است اما جزء جزء نیست! و هیچ موجودی مثل خدا لایق پرستیدن نیست!....... حس می کردم که کلام امام همان اندیشه ایست که دوست داشته نسبت به خدا بشنود........ (ع) ✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی @maghar98
🏴مرد از شام آمده بود مدینه! دیار پیامبر اسلام. حسین بن علی را میان مسجد دید. زیاد شنیده بود که همه ی بلاها و اتفاقات نامطلوب جامعه ی مسلمین تقصیر او است. رفت مقابل اباعبدالله ایستاد. چشم بست و دهان باز کرد؛ هرچه می توانست ناسزا گفت. امام صبورانه گوش دادند تا مرد همه‌ی حرف هایش را زد. دهان که بست، فرمود: 🏴-اهل شامی؟ مرد فکر نمی کرد که با این برخورد روبرو شود. به علی و حسین گفته بود منافق.....لعن شان کرده بود........تمام بدبختی ها را از آنها دانسته بود و حالا انتظار نداشت این آرامش را و این مدارا را؛ -بله. از شام آمده ام! -می دانم. شامی ها این طوری هستند. بیا مهمان خانه ما باش! نگاه و آرامش کلام حسین (ع) برای دل مرد مثل نسیم بود و برای ذهن پر از شهبه و اما و اگرش مثل پتک: 🏴_مهمان ما باش. غذایی بخور...... استراحت بکن! خانه ی حسین را که دید، محبتش را که چشید، زندگی ساده و عبادتش را که نگاه کرد تازه فهمید دستگاه تبلیغاتی معاویه چقدر وسیع و بالاتر از آن چه قدر خائن است. هرچه از علی و از حسن بد گفته بودند، هرچه بر علیه حسین فریاد زده بودند همه دروغ بود تزویر! خودش که بعداً می گفت: -آن روز دلم می خواست زمین دهان باز کند و من را ببلعد! ✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی @maghar98
🏴زینب (س) بود و رباب (ع) رقیه (ع) وبچه های دیگر......... فرزندان حسین (ع) که دست بسته و گرسنه و تشنه به دنبال کاروان سرها می بردند به سمت شام! 🏴در شهرها به همه گفته بودند کاروان غیر مسلمان ها را دارند می آوردند...... و زینب نه کافر بود و نه مرتد و نه مسیحی...... اسیر جنگ روم نبود، بلکه دختر پیامبر بود! 🏴به خاطر تبلیغات دشمن، و معرفت کم مردم، یاری نکردن مدعیان دین داری؛ یزید حاکم شد و حسین سربر نی! 🏴مردم اگر عوامانه گوششان را در اختیار هر گوینده و هر شبکه و هر کانال بگذارند...... می شود همین...... ناسزا گفتن به رهبر جامعه و خنده های مستانه یزیدی ها! تبلیغ، دل های ساده لوحان بی معرفت را با خودش همراه می کند؛ میماند، حسین....تنها! (ع) ✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی @maghar98
لیست دوم کتابهایی که در پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی در یکسال اخیر معرفی شده. (ع) (ع) (ع)